تاریخچه‌ی رادیو، تلویزیون و سینما در‌ایران


شماره‌ی نوشته: ۵٦ / ١٢

تدوین از: آریا ادیب
تاریخچه‌ی رادیو، تلویزیون و سینما در‌ ایران

١. رادیو

در سال‌ ١٣٠٣ هجری‌ شمسی‌ (١٩٢۴ م‌) توسط وزارت‌ جنگ‌ مقدمات‌ استفاده‌ از بی‌سیم‌ فراهم ‌شد. در سال‌ ١٣٠۵ بی‌سیم‌ در ایران‌ وارد شد. از سال‌ ١٣١١ موسسات‌ بی‌سیم‌ توسعه‌ پیدا كردند، كه‌ نهایتن به‌ ایجاد رادیو منتهی‌ شد.
هیات‌ وزیران‌ روز دوم‌ مهر ماه‌ ١٣١٣ استفاده‌ از رادیو را تصویب‌ كرد و مقرراتی‌ وضع‌ شد كه‌ برای‌ نصب‌ آنتن‌ و استفاده‌ از رادیو اجازه‌‌ی وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ لازم‌ بود.
در سال‌ ١٣١٦ مقدمات‌ ایجاد مركز رادیو به ‌وسیله‌ی‌ وزرات‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ فراهم‌ و به‌دنبال‌ این‌ اقدام‌ در سال‌ ١٣١۷ «سازمان‌ پرورش‌ افكار» تاسیس‌ شد. این‌ سازمان‌ دارای‌ كمیسیون‌های‌ مطبوعات‌، سخن‌رانی‌، نمایش‌های‌ رادیویی‌ و موسیقی‌ بود.
در چهارم‌ اردیبهشت‌ ١٣١٩ اولین‌ فرستنده ‌رادیویی‌ در ایران‌ در محل‌ بی‌سیم‌ در جاده‌ی‌ قدیم ‌شمیران‌ افتتاح‌ گردید.
از سال‌ ١٣١٩ رادیو تهران‌ در ٢۴ ساعت‌ فقط ٨ ساعت‌ برنامه‌ اجرا می‌كرد كه‌ شامل‌ اخبار، موسیقی‌ ایرانی‌، گفتار مذهبی‌، فرهنگی‌، جغرافیایی‌ و تاریخی‌ بود.
در سال‌ ١٣٢٢ رادیو تهران‌ بخش‌ دیگری به بخش‌های‌ قبلی‌ خود افزود و صبح‌ها نیز برنامه‌ آن‌ سه‌ ساعت‌ افزایش‌ یافت‌. در سال ‌١٣٢۴ برای‌ روزهای‌ تعطیل‌ نیز برنامه‌هایی‌ مدون‌ پخش‌ می‌گردید.
   
توسعه‌ی‌ رادیو در ایران‌
در بدو تاسیس‌، رادیو تهران‌ دارای‌ دو فرستنده‌ برای‌ موج‌های‌ متوسط و كوتاه‌ بود و برای‌ پخش‌ برنامه‌های‌ خود از یك ‌استودیو در محل‌ اداره‌ی‌ بی‌سیم‌ استفاده‌ می‌كرد.
در سال‌ ١٣٢۷ یك‌ فرستنده‌ در اختیار رادیو قرار گرفت‌ و یك‌ استودیوی‌ كوچك‌ نیز در میدان ‌ارگ‌ برای‌ پخش‌ اخبار ساخته‌ شد.
در سال‌ ١٣٣٦ نام‌ رادیو تهران‌ به‌ رادیو ایران‌ تبدیل‌ و بعدها در جنب‌ رادیو ایران‌ فرستنده‌ دومی‌ به نام‌ رادیو تهران‌ نیز مشغول‌ به‌ كار شد كه ‌در آغاز تنها موسیقی‌ از آن‌ پخش‌ می‌شد. 
اداره‌ی‌ رادیو در بدو تاسیس‌ به‌ اداره‌ كل‌ انتشارات ‌و تبلیغات‌ به‌ مدیریت‌ دكتر (عیسی‌ صدیق‌ اعلم‌) استاد دانشگاه‌ واگذار شد.
 
اولین کسانی که در رادیو مشغول شدند
افراد زیر از میان فرهنگیان و هنرمندان شایسته و با ذوق انتخاب و از سایر وزارتخانه‌ها به اداره‌ی کل ‌انتشارات و تبلیغات منتقل شدند.
محمد حجازی ملقب به مطیع‌الدوله (نویسنده و داستان‌نویس‌)، عبدالرحمن فرامرزی (نویسنده و مدیر روزنامه کیهان‌) حسینقلی مستعان (داستان‌نویس‌)، ابوالقاسم پاینده (نویسنده‌)، ابوالقاسم اعتصام‌زاده و مشفق همدانی (مترجم‌).
برای تعیین خط مشی و سیاست رادیو، شورای ‌عالی انتشارات بر پا شد که اعضای آن‌ عبارت بودند از: علامه محمد قزوینی، محمدعلی فروغی (ذکاء‌الملک‌)، دکتر قاسم غنی، دکتر علی‌اکبر سیاسی (رییس دانشگاه تهران‌) دکتر رضازاده ‌شفق، دکتر محمود افشار و استاد علی‌نقی وزیری.
بخش خبر مسئول تهیه و پخش اخبار رادیو، خبرگزاری ‌پارس بود، که روزگاری آژانس پارس، نام داشت‌. در ابتدای کار، آژانس پارس اخبار روزنامه‌ها را قیچی می‌کرد و به دست گویندگان رادیو می‌داد. اما رفته‌رفته، پس از پنج سال،‌ این آژانس به یک ‌خبرگزاری جدی تبدیل شد که علاوه بر تهیه و پخش اخبار رادیویی، هر روز چهار شماره بولتن صبح و عصر از اخبار ‌ایران و جهان تهیه می‌کرد و به رایگان در اختیار روزنامه‌ها قرار می‌داد. گزارش‌های رادیویی نیز یا از طریق فرستنده‌ی سیار به‌طورزنده پخش می‌شد و یا جریان رویداد، روی نوار، ضبط و در بخش اخبار از رادیو پخش‌ می‌گردید. اخبار خارجی از طریق تله تایپ (دستگاه خودکار خبرگیری‌) که نقش خبرنگار را بازی می‌کرد، دریافت و سپس توسط مترجمان در مدت کوتاهی ترجمه و برای تنظیم خبر رادیویی تحویل سردبیر اخبار می‌شد. پس از تنظیم ‌رادیویی، توسط مسئولان خبرگزاری کنترل و برای پخش به استودیوی رادیو ‌ایران تحویل می‌شد.
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۸ نیز به مرور هر استانی (زیر نظر اداره‌ی کل انتشارت و رادیو) برای خود  اقدام به تأسیس رادیو نمود.
پس از انقلاب اسلامی ‌۱۳۵۷، نام سازمان رادیو تلویزیون ملی ‌ایران تبدیل به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ‌ایران شد. ریاست ‌این سازمان را هر پنج سال یک بار مقام رهبری انتخاب می‌کند. بالاترین مقام رادیو، معاون رییس سازمان در حوزه‌ی صدا است.
 

٢.  تلویزیون

نخستین فرستنده‌ی تلویزیونی تاریخ ‌ایران ساعت پنج بعد از ظهر جمعه ١١ مهرماه سال ١٣٣۷ آغاز به کار کرد.

در دهه‌ی ٣٠ هجری شمسی، وقتی دولت وقت سرگرم تدارک زمینه و طرح‌ریزی برای ‌ایجاد تلویزیون بود «حبیب‌الله ثابت پاسال» از بخش خصوصی پیشدستی کرد و پیشنهاد تاسیس یک ‌ایستگاه فرستنده تلویزیونی را ارائه داد. ازآن‌جا‌که پاسال از اعتماد دربار برخوردار بود، با پیشنهاد او موافقت شد و مجلس شورای ملی در تیرماه سال ١٣٣۷ ماده‌ای با چهار تبصره تصویب کرد که به موجب آن اجازه داده می‌شد یک فرستنده‌ی تلویزیونی زیر پوشش وزارت پست و تلگراف و تلفن در تهران ‌ایجاد شود. ‌این فرستنده تا پنج سال از پرداخت مالیات معاف بود و تمامی ‌برنامه‌های آن از مقررات اداره‌ی کل انتشارات پی‌روی می‌کرد.

نخستین فرستنده‌ی تلویزیونی ‌ایران ساعت پنج بعد از ظهر جمعه یازدهم مهرماه ١٣٣۷ اولین برنامه خود را پخش کرد. ‌این فرستنده که «تلویزیون ‌ایران» نامیده می‌شد، ابتدا هر روز از شش بعد از ظهر تا ١٠ شب برنامه داشت.
تلویزیون‌ ایران به صورت خصوصی اداره می‌شد و متکی به درآمد خود از آگهی‌های تجارتی و تبلیغاتی بود.‌ این سازمان پس از یک سال فعالیت برنامه‌های روزانه خود را در تهران به پنج ساعت افزایش داد و در سال ١٣۴٠ فرستنده‌ی دیگری در آبادان و یک فرستنده تقویتی در اهواز تاسیس کرد.
رونق کار تلویزیون ‌ایران تصمیم حکومت را در تاسیس یک شبکه تلویزیونی سراسری قطعی‌تر کرد. بنابراین در سال ١٣۴٣ یک گروه فرانسوی از سوی سازمان برنامه و بودجه مامور بررسی و طراحی یک مرکز تلویزیونی شد.

 سرانجام پس از تصویب طرح ‌ایجاد «تلویزیون ملی‌ ایران»، یک ‌ایستگاه کوچک به وجود آمد و با امکاناتی ساده پخش برنامه‌های آزمایشی را از سال ١٣۴۵ آغاز کرد.

امکانات فنی تلویزیون در آن زمان به یک استودیو، سه دوربین و دو دستگاه ضبط مغناطیسی محدود می‌شد و ازآن‌جاکه فرستنده‌ی تلویزیون ‌ایران با سیستم ۵٢۵ خطی آمریکایی کار می‌کرد و سیستم تلویزیون ملی ٦٢۵ خطی اروپایی بود. تلویزیون ملی با نصب یک فرستنده‌ی دو کیلو واتی با سیستم ۵٢۵ خطی بر بالای ساختمان هتل هیلتون، امکان استفاده از ‌این شبکه را برای همه‌ی دارندگان تلویزیون با سیستم‌های مختلف، امکان‌پذیر ‌کرد.
مدتی کم‌تر از دو سال از تاسیس تلویزیون ملی نمی‌گذشت که در ١۷ مرداد ١٣۴۷ نخستین مرکز شهرستانی تلویزیون ملی در ارومیه گشایش یافت و چندی بعد مرکز تلویزیونی بندرعباس به کار افتاد. مراکز تلویزیونی به‌تدریج یکی بعد از دیگری در شهرهای مختلف شروع به فعالیت کردند و پیام‌های سیاسی، فرهنگی و تفریحی را طبق ماموریت‌هایی که برنامه‌ریزان حکومت تعیین کرده بودند، به قشرهای وسیع‌تری از مردم رساندند.

از آغاز شکل‌گیری تلویزیون عده زیادی از فیلم‌سازان به علت امکانات مالی بیش‎تری که تلویزیون در اختیار سازندگان و تهیه‌کنندگان قرار می‌داد، جذب آن شدند. در نتیجه تلویزیون به صورت یکی از مراکز مهم فیلم‌سازی در بخش دولتی درآمد و تعداد زیادی فیلم داستانی و مستند از جمله مستند خبری (که درصد بیش‌تری را نسبت به دیگر انواع فیلم‌ها داشت) و سریال‌های گوناگون در آن ساخته شد، به گونه‌ای که حاصل کار فیلم‌سازان تلویزیونی تا قبل از انقلاب نزدیک به هزار فیلم کوتاه و بلند بود.

در ‌ایران از همان سال‌های اولیه کار تلویزیونی سریال‌سازی نیز پا گرفت. «امیرارسلان نامدار» از نخستین سریال‌های‌ ایرانی است که از تلویزیون ملی پخش شد.
تلویزیون ملی ‌ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ‌با تغییر نام به سیمای جمهوری اسلامی ‌ایران در قالب دو شبکه برنامه‌های خود را پی گرفت. در سال‌های آغازین پس از انقلاب بیش‌ترین زمان برنامه‌های سیما به مستندهای سیاسی تبلیغاتی و اخبار سراسری اختصاص داشت.
برنامه‌هایی مانند «روایت فتح» محصول ‌این دوران هستند. در ‌این سال‌ها مجموعه‌های نمایشی و داستانی چون «سلطان و شبان» به کارگردانی داریوش فرهنگ، «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی، «هزاردستان» به کارگردانی علی حاتمی، «کوچک جنگلی» به کارگردانی داریوش بحرانی و بهروز افخمی ‌و ... ساخته شدند.
در کنار‌ این مجموعه‌های تاریخی، از مجموعه‌های داستانی-اجتماعی آن روزگار باید به مجموعه «آینه» اشاره کرد. مجموعه‌ای که در قالبی نمایشی که به دو روی سکه زندگی خانواده‌های مختلف می‌پرداخت.
در دهه هفتاد بود که تلویزیون از انحصار شبکه‌ی یک و دو بیرون آمد و با تأسیس شبکه سه سیما با رویکردی به جوانان و ورزش عرصه‌های جدیدی را در جذب مخاطب آزمود.

در واقع از همین مقطع زمانی بود که با آزادشدن ویدئو، رونق سینما، فیلم‌های ویدئویی و بعدها سی.دی و دی.وی.دی، فرصت انتخاب برای مخاطبان بیش‌تر شد.

با تأسیس شبکه پنجم با عنوان شبکه تهران و اختصاص یک شبکه استانی به استان‌های کشور، توجه به مناسبات درون گروهی شهرستان‌ها و استان‌ها در دستور برنامه‌سازان قرار گرفت.
تأسیس شبکه‌ی چهار با شعار پرداختن به برنامه‌های علمی، فرهنگی و هنری فاخر ‌ایران و جهان و نهایتن شبکه‌ی خبر همگی در راستای سیاست‌های جدید برای تأمین گونه‌های مختلف سلایق مخاطب مفهوم پیدا کرد
 
سازمان رادیو و تلویزیون ملی ‌ایران
در سال ۱۳۴۷ نخستین مراکز تولید و پخش رادیو و تلویزیون افتتاح می‌شوند و با توسعه‌ی شبکه مخابراتی و مایکروویو از سال ۱۳۴۸ تلویزیون ملی ‌ایران توانست به تدریج مراکز تولید رادیو تلویزیونی را با‌ ایستگاه‌های مختلف در سطح کشور مرتبط کند.

برنامه‌های تلویزیون ‌ایران در آن زمان بیش‌تر شامل برنامه‌های سرگرم‌کننده بود. سپس یک گروه فرانسوی که از سوی سازمان برنامه و بودجه مأمور بررسی و طراحی یک مرکز تلویزیونی با امکاناتی ساده شده بود، پخش برنامه‌های آزمایشی را در سال ۱۳۴۵، آغاز کرد.

امکانات فنی تلویزیون در آن زمان به یک استودیو، سه دوربین و دو دستگاه ضبط مغناطیسی محدود می‌شد و از آن‌جا که فرستنده تلویزیون ‌ایران با سیستم ۵۲۵ خطی آمریکایی کار می‌کرد و سیستم تلویزیون ملی ۶۲۵ خطی اروپایی بود، تلویزیون ملی با نصب یک فرستنده دو کیلوواتی، با سیستم ۵۲۵ خطی بر بالای ساختمان هتل هیلتون، امکان استفاده از ‌این شبکه را برای همه دارندگان تلویزیون با سیستم‌های مختلف امکان‌پذیر کرد. در ۱۷ مرداد سال ۱۳۴۷، نخستین مرکز شهرستانی تلویزیون ملی در رضاییه گشایش یافت و چندی بعد مرکز تلویزیونی بندر عباس به کار افتاد و مراکز تلویزیونی به‌تدریج یکی بعد از دیگری در شهرهای مختلف شروع به فعالیت کردند.

وظایف مراکز و شبکه‌های رادیو و تلویزیون بر سه اصل اطلاعاتی و خبری، آموزش و فرهنگی، و تفریحی و سرگرمی ‌مبتنی ‌بود.

در سال ۱۳۴۸، به منظور افزایش امکانات فنی تلویزیون، دستگاه زمینی ماهواره‌ای مخابراتی اسدآباد همدان تبادل برنامه‌های تلویزیونی را با ‌ایستگاه‌های خارجی میسر ساخت و پس از چندی دولت تلویزیون ‌ایران را از ثابت پاسال خریداری کرد و با پیوستن تلویزیون ‌ایران به تلویزیون ملی، پخش دو برنامه تلویزیونی از دو کانال ادامه یافت‌. برنامه‌های جاری تلویزیون ملی، برنامه اول و برنامه‌هایی که از تلویزیون ‌ایران سابق پخش می‌شد، برنامه دوم نام گرفت‌. به غیر از ‌این دو برنامه، دو کانال دیگر نیز فعالیت داشتند: نخست، تلویزیون آموزشی که از مهرماه سال ۱۳۴۵، کارش را زیر نظر وزارت آموزش و پرورش آغاز کرد و به آموزش تخصصی دوره‌های ابتدایی و متوسطه پرداخت‌؛ دیگری تلویزیون بین‌المللی که سرپرستی آن با پرویز قریب‌افشار (مجری و تهیه‌کننده‌ی تلویزیون‌) بود، و برنامه‌هایش به زبان انگلیسی پخش می‌شد.‌ این فرستنده تلویزیونی همراه یک فرستنده‌ی رادیویی که برنامه‌ی بین‌المللی خوانده می‌شد، وظیفه پخش اطلاعات و اخبار و هم‌چنین فراهم آوردن برنامه‌های اداره‌ی آمار تلویزیون، ۹۳ درصد مناطق شهری و ۴۵ درصد مناطق روستایی ‌ایران، زیر پوشش برنامه‌های تلویزیونی قرار گرفته بود. پخش برنامه‌های تلویزیون به صورت رنگی نیز از همین سال شروع شد (پیش از آن چند برنامه رنگی به صورت آزمایشی درسال ۱۳۵۰ پخش شده بود.
 
تولید فیلم‌های مستند و داستانی
از آغاز شکل‌گیری تلویزیون به علت امکانات مالی خوب، عده بسیاری از فیلم‌سازان جذب آن شدند و تلویزیون به صورت یکی از مراکز مهم فیلم‌سازی در بخش دولتی درآمد. تا قبل از انقلاب نزدیک به هزار فیلم کوتاه و بلند ساخته و تولید شده بود. از مهم‌ترین‌این برنامه‌ها می‌توان به برنامه ‌ایران زمین، که فریدون رهنما طراح و بنیاد‌گذار آن بود، اشاره کرد. رهنما در سال ۱۳۴۵، به تلویزیون آمد و مرکزی برای ساخت و تولید فیلم‌های مستند به وجود آورد و علاقه‌مندانی را که در وزارت فرهنگ و هنر آموزش فیلم‌سازی دیده بودند، به تلویزیون آورد و خود یکی از مدرسان ‌آن‌ها شد. از جمله ‌این افراد که با رهنما در برنامه‌ایران زمین همکاری می‌کردند، می‌توان به همایون شهنواز با فیلم «گذر اسماعیل ‌بزاز» و ناصر تقوایی با فیلم «باد جن» اشاره کرد.
فیلم‌سازی داستانی در تلویزیون در چارچوب محدودتری بر اساس شیوه‌های رایج و کلیشه‌ای سینمای موجود صورت می‌گرفت و پاره‌ای از ‌این آثار را فیلم‌سازان حرفه‌ای سینما برای تلویزیون ساختند. از شاخص‌ترین ‌آن‌ها می‌شود از«درخت مراد» ساخته‌ی زکریا‌ هاشمی، «خورشید در مه» ساخته‌ی نظام کیایی و «بر باد» ساخته‌ی خسرو پرویزی نام برد.
 
تولید فیلم‌های سینمایی
تلویزیون با‌ ایجاد سازمانی به نام تل فیلم شروع به ساخت فیلم‌های سینمایی کرد. در سال ۱۳۵۰، فیلم «چشمه» ساخته آربی آوانسیان، به عنوان نخستین فیلم سینمایی تلویزیون تهیه شد که در سال ۱۳۵۱ در سینما کاپری به نمایش عمومی درآمد.
آرامش در حضور دیگران به کارگردانی ناصرتقوایی، هم‌زمان با چشمه ساخته و بعد از یک سال و اندی توقیف شد و دوباره در سال ۱۳۵۲، با حذف صحنه‌هایی روی پرده رفت‌.
«بیتا» ساخته‌ی هژیر داریوش، سومین فیلمی‌بود که با سرمایه‌ی مشترک تلویزیون و سازمان فانوس خیال ساخته شد. سرمایه‌گذاری تلویزیون بر روی تولید فیلم به صورت مستقیم و یا شراکت ادامه یافت و تا سال ۱۳۵۷، فیلم‌های زیر برای نمایش آماده شد:
طبیعت بی‌جان، در غربت (سهراب شهید ثالث)، زنبورک (فرخ غفاری)، شازده احتجاب (بهمن فرمان آرا‌)، اوکی‌مستر، مغول‌ها، باغ سنگی (پرویز کیمیاوی)، دایره مینا (داریوش مهرجویی) و ملکه سبا (پرکورال نیک‌).
 
سریال‌سازی
در زمینه سریال‌سازی، تلویزیون آثار متفاوتی عرضه کرد و برخی از ‌این سریال‌ها به وسیله فیلم‌سازان سینمای حرفه‌ای مانند علی حاتمی، ناصر تقوایی، نصرت کریمی، محمد متوسلانی، جلال مقدم و پرویز خطیبی تولید شد.
«امیرارسلان نامدار» از نخستین نمونه‌های سریال ‌ایرانی است که از تلویزیون ملی ‌ایران پخش شد.
تهیه‎کنندگان سریال‌ها افراد محدودی بودند. از نزدیک به ۶۰ سریالی که در تلویزیون ساخته شد، پرویز صیاد با تهیه شش سریال آدم به آدم، اختاپوس سال ۱۳۴۶، امیرارسلان، سرکار استوار سال۱۳۴۶، صمد در ماجراهای بالاتر از خطر و ماجراهای صمد رکورددار است‌. محسن هرندیظ با پنج سریال آلاخون والاخون سال ۱۳۴۸، حیات جاوید، خانه قمرخانم سال ۱۳۴۷، زیر بازارچه و عشق‌پیری در مرحله بعدی قرار دارد و پرویز کاردان و منصور پورمند بعد از ‌این‌ها قرار می‌گیرند.
از مهم‌ترین سریال‌های آن زمان به سلطان ‌صاحب‌قران سال ۱۳۵۴، ساخته‌ی علی حاتمی، دلیران ‌تنگستان سال ۱۳۵۵، ساخته‌ی همایون شهنواز و دایی‌جان ناپلئون سال ۱۳۵۵، ساخته‌ی ناصر تقوایی می‌توان اشاره کرد.
مدیریت تلویزیون هم‌چون مدیریت‌های دستگاه‌های پراهمیت مقاطع و مراحل مختلفی را طی کرده است‌. با تأسیس تلویزیون مدیریت آن بر عهده ثابت پاسال بود و معاون او، عطاء‌الله مبشر، مسئولیت امور فنی تلویزیون را تا دو سال پس از تأسیس تلویزیون بر عهده داشت‌.
 
اولین‌ها در تلویزیون ‌ایران
منوچهر نوذری اولین کسی بود که بر صفحه‌ی تلویزیون ظاهر شد. از اولین مجریان تلویزیون به جواد بنایی، هوشنگ محمودی (مجری کودکان‌) و عزت‌الله متوجه می‌توان اشاره کرد.
اولین مدیر عامل تلویزیون رضا قطبی بود که مدیریت تلویزیون را با دو شبکه بر عهده داشت‌. شبکه یک سراسری بود و شبکه دو فقط مناطق تهران و اطراف را تحت پوشش قرار می‌داد. هر دو شبکه در ساختمان الوند مستقر بودند و محل پخش برنامه‌ها در ساختمان جام جم، در خیابان پهلوی (ولی‌عصر) بود.
در روز ۱۸ مردادماه سال ۱۳۴۷، اولین مرکز شهرستانی تلویزیون ملی ‌ایران در ارومیه راه اندازی شد. تلویزیون ارومیه کار خود را با روزی سه ساعت برنامه آغاز کرد و در پایان سال ۱۳۵۱ روزانه به‌طورمتوسط هفت ساعت برنامه پخش می‌کرد. قدرت فرستنده‌ی ارومیه در آغاز کار ۵۰ وات و قدرت تشعشع آن ۱ کیلو وات بود که با نصب ‌ایستگاه رله میاندوآب و نیز‌ ایستگاه تقویتی سرو، قسمت اعظم آذربایجان غربی، بخشی از آذربایجان شرقی و نیز نواحی شرق کشور ترکیه زیر پوشش امواج تلویزیون ارومیه قرار گرفت.
در سال ۱۳۵۰، ساختمان تولید به عنوان اولین ساختمان رادیو و تلویزیون ملی در اراضی چند هکتاری جام‌ جم ساخته‌شد.‌ این ساختمان ۱۰۸۷۰ مترمربع مساحت دارد
 

٣. سینما 

در اوایل هفتم ربیع‌الاول سال ١٣١٨ برابر با هشتم ژوئن ١٩٠٠، مظفرالدین شاه (٢۴-١٣١٣ یا ١٩٠۷-١٨٩٦) طی اولین سفر به اروپا، در شهر Contrexéville فرانسه، اولین تصاویر سینماتوگراف، یا همان تصاویر دوربین متحرک را تماشا کرد. ‌این دوربین تنها ۵ سال قبل از سفر مظفرالدین شاه اختراع شده بود.(Moẓaffar-al-Dīn Shah, pp. ١٠٠-٠١)  شاه به عکاس ارشد خود؛ میرزا ابراهیم عکاس‌باشی؛ دستور داد تا دوربین گامونت بخرد و فیلم بسازد. او هم با فیلم‌برداری از یک جشنواره‌ی گل در شهر اُستاند بلژیک فیلمی ‌ساخت که احتمالن نخستین فیلمی ‌است که توسط یک ‌ایرانی ساخته شده است.( Moẓaffar-al-Dīn Shah, p. ١٦٠)  عکاس‌باشی وقتی به تهران بازگشت، موظف شد تا از شیرهای باغ وحش سلطنتی فرح‌آباد و دسته‌جات عزاداری محرم در سبزه میدان نیز فیلم بسازد. او به اولین فردی تبدیل شد که نخستین فیلم‌ها را از فضاهای عمومی‌ مانند محاکم قضایی و یا محافل خصوصی مانند جشن‌های عروسی، تولد و ختنه ساخت (Gaffary, EIr. I, p. ۷١٩)  که همه‌ی ‌این فیلم‌ها از بین رفته‌اند.

میرزا ابراهیم صحاف‌باشی (پسر تقی‌خان صحاف‌باشی) که بعد از سال ١٨۵٩/١٢۷٦ به اروپا اعزام شد، نخستین سینمای عمومی ‌را در ‌ایران راه‌اندازی کرد. Gaffary, ١٣۵۷ Š./١٩۷٨, p. ١۴)) او دارای تفکر آزاد و لیبرال بود و هرازگاهی برای تجارت به خارج مسافرت می‌کرد.( نگاه کنید به Tārīḵ-e bīdārī, ed. Saʿīdī Sīrjānī, I, pp. ٢٩١, ٣٦٠-٦١, ۴٣٣, ۴۴٢; Hedāyat, pp. ١١۴-٢۵; Jamālzāda, pp. ١٢٨-٣١) اولین سینما توسط همین شخص در رمضان ١٣٢٢ برابر با نوامبر ١٩٠۴ در خیابان چراغ‌گاز تهران (امیرکبیر فعلی) افتتاح شد. او به مدت یک ماه فیلم‌های کمدی یا نسخه ١٠ دقیقه‌ای اصلاح‌شده‌ی فیلم‌های خبری را پخش کرد که تقریبن تمام ‌آن‌ها را از کمپانی‌های روستو واودیسه به دست آورده بود. در میان کسانی که از خانه‌ی تصاویر متحرک او بازدید کردند، افرادی مانند عبدالله انتظام و محمدعلی جمال‌زاده حضور داشتند که بعدها به ترتیب به سیاستمدار و نویسنده برجسته‌ای تبدیل شدند. ‌آن‌ها با ٢ قران می‌توانستند هم لیموناد بنوشند و هم شهر فرنگ ببینند. (Gaffary,١٣۵۷ Š./١٩۷٨, pp. ١٣-١۷; Jamālzāda, ١٣۵٩, p. ١۴۵)

یکی از نمایش‌دهندگان فیلم که در‌ این راه مقاومت زیادی نشان داد، مهدی روسی‌خان از پدر و مادری انگلیسی و روسی بود ( نام خانوادگی واقعی او ‌ایوانف بود) (متولد ١۵ اکتبر ١٨۷۵ و مرگ ١٩ مارس ١٩٦٨ در سنت کلود فرانسه). او کارش را از شاگردی عبدالله قاجار، عکاس محمدعلی شاه، آغاز کرد (سلطنت محمدعلی شاه ١٩٠۷/١٩٠٩)، تا‌این‌که سرانجام یک دستگاه نمایش فیلم (پروژکتور) و ١۵ فیلم از شرکت pathe در پاریس خرید تا در حرم نمایش دهد. او در رمضان ١٣٢۵ (اکتبر١٩٠۷) زمینی را در کنار مغازه عکاسی‌اش در خیابان علاء‌الدوله (فردوسی امروز) اجاره کرد و تا برای حدود ٢٠٠ نفر هر بعدازظهر فیلم نمایش دهد فیلم‌هایی که بیش‌تر مربوط به جنگ‌های میان روسیه و ژاپن در سال‌های ١٩٠۴و ١٩٠۵ بود. بعدها او طبقه‌ی دوم خانه فاروس را هم در لاله‌زار اجاره کرد، جایی که او فیلم‌های کمدی فرانسوی را پخش می‌کرد که‌ این کار برای او بسیار موفقیت‌آمیز بود.

نمایش‌دهنده‌ی رقیب او کاکاسیان آقایُف که سینمایش را در خیابان ناصری (ناصرخسرو فعلی) راه‌اندازی کرد. روسی‌خان از شاه مستبد و قزاق‌های روس که بیش‌تر اوقات در سینمای او شامپاین می‌خوردند، حمایت کرد. او در محرم ١٣٢۷ برابر با ژانویه ١٩٠٩، هشتادمین فیلم را درباره‌ی مراسم عزاداری در محرم ساخت که در روسیه به نمایش درآمد ولی هیچ‌گاه در ‌ایران پخش نشد. در سال‌های بعد، در جریان خلع شاه از سلطنت و به دنبال آن، وقوع انقلاب مشروطه، مغازه‌ی روسی‌خان غارت شد و بسیاری از فیلم‌هایی که او شخصن تولید کرده بود، مفقود گردید. البته سینما فاروس با حمایت برخی از انقلابیون (مجاهدین) به کارش ادامه داد ولی در پایان همان سال، سینما نیز به‌اجبار تعطیل شد. در سال ١٣٢٩/١٩١١، روسی‌خان تبعید شد. او پروژکتور و٣٠  فیلم خود را به فردی سپرد که تورهای استانی راه می‌انداخت.(Gaffary, ١٩۷٣, pp. ٣-۴)

تهران با پخش فیلم‌های منظم و طبقه‌شده توسط اردشیر باتمانگیریان معروف به اردشیرخان آشنا شد. او در ابتدای قرن گذشته در  pathe شهر پاریس کار کرده بود و هنگام بازگشت به ‌ایران با خودش دستگاه‌های سینماتوگراف، گرامافون و دوچرخه آورده بود. در سال ١٣٣١/١٩١٣، او اتاق نمایش فیلمش را در بالای کتاب‌فروشی و شیرینی‌فروشی یک فرانسوی در خیابان علاءالدوله جایی که بعدها در نزدیکی آن سفارت آلمان راه‌اندازی شد، بازگشایی کرد. در آن روزهای شلوغ، نمایش فیلم با نواختن یک ویلون و پیانو همراه بود و از تماشاگران با تنقلات مناسب با هر فصل پذیرایی می‌شد. این سینما تا زمان مرگ اردشیرخان در سال ١٣٠۴/١٩٢۵ به کار خود ادامه داد. (Bahrāmī, pp. ۴٣-۴٦; Matīn-Daftarī, p. ۷)

در ابتدای دهه‌ی ١٣٠٠/١٩٢٠ تعدا خانه‌های نمایش فیلم (سینما) در تهران و شهرستان‌ها رو به فزونی نهاد، در سال ١٣٠۴، علی وکیلی، گراندسینما را با ظرفیت ۵٠٠ صندلی در گراندهتل خیابان لاله‌زار در تهران به راه انداخت. در سال ١٣٠۷/١٩٢٨، یک مهاجر روسی، به نام آرنولد ژاکوبسِن، سینما ‌ایران را پایین‌تر از سینما گراند افتتاح کرد. این سینما، مجلل‌ترین سینمای تهران بود که ابتدا یک پیانو و سپس یک ارکستر کوچک در هنگام نمایش فیلم برنامه اجرا می‌کرد. ‌این سینما ابتدا برای مردان بود، بعد از مدتی، اجراهایی برای زنان هم در نظر گرفته شد. در ‌این سال، اجرای تئاتر ویژه‌ی زنان، به لحاظ مالی با شکست روبه‌رو شد (چون استقبال زنان از تئاتر زیاد نبود) تا‌این‌که در همین سال، تماشاگران مختلط اجازه یافتند تا باهم تئاتر تماشا کنند. ورودی تئاتر برای زنان و مردان جدا بود و ‌آن‌ها دو طرف مخالف راهروی اصلی می‌نشستند. کارکنان تئاتر و پلیس از حضور «زنان بی‌عفت و مردان فاسد» در‌ این اماکن جلوگیری می‌کردند. (Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, I, pp. ١٠۷, ١٠٩, ١١۵, ١١٦).

اولین مقاله‌ی فارسی درباره‌ی سینما در هفته‌نامه‌ی حقایق در باکو توسط علی‌محمدخان اویسی در سال ١٣٣۵/١۷-١٩١٦ با عنوان سینماتوگراف «هنر تصویر متحرک» منتشر شد (ṣowar-­e motaḥarreka; Malekpūr, II, p. ٢٣۵ no. ٢).
 

فیلم صامت: در سال ١٣٢۵/١٩٢۵، خان‌باباخان معتضدی (١٣١٠-١۴٠٦/١٨٩٢-١٩٨٦) که در رشته‌ی الکترونیک در اروپا درس خوانده بود و در استودیو گامونت فرانسه هم به عنوان فیلم‌بردار کار کرده بود، در سال ١٣٠۵/١٩٢٦ یک فیلم خبری به نام مجلس موسسان (مجمع قانون اساسی) و نیز از مراسم تاج‌گذاری رضاشاه که قطعاتی از هر دوی ‌آن‌ها باقی مانده است، تولیدکرد. نمایش فیلم صامت معمولن با شرح و توضیح مرد یا زنی -بستگی به تماشاگران داشت- همراه بود،او از بالا تا پایین راهروی سینما را قدم می‌زد و خلاصه‌ی داستان فیلم را با صدای بلند بازگو می‌کرد. معتضدی، فارسی‌زبانان را با عناوین فیلم آشنا می‌کرد. او ‌این عناوین را در فواصل مختلف فیلم وارد می‌کرد تا توضیح دهد که داستان فیلم چیست.‌ این عناوین به صورت کپسول‌های بین قطعات فیلم تا سال ١٣۴٠/١٩٦٠ باقی ماند تاآن‌که سیستم دوبله‌ی فیلم‌های خارجی به زبان فارسی ‌ایجاد شد.

آوانس اوهانیان (٦١-١٩٠١) ارمنی که در صنعت فیلم روسیه کارآموزی کرده بود، در سال ١٣٠٩/١٩٣٠به ‌ایران برگشت و مدرسه‌ی بازیگران سینما (پرورشگاه هنری سینما) را برای مردان و زنان جوان راه‌اندازی کرد. در دی ماه ١٣١٠/ژانویه ١٩٣١، اولین فیلم فارسی به نام «آبی و رابی» را با کمک دانش‌جویان و فیلم‌بردارش، معتضدی، کارگردانی کرد. ‌این فیلم کمدی از بازی طنز دو بازیگر هلندی به نام‌های‌ هارالد مدسون و کارل شنستروم، از مجموعه‌فیلم‌هایی که از سوی کمپانی پالادیوم به کارگردانی لو لاریتزِن در سال‌های ١٩٢٠ تا ٢٩ ساخته شده بودند، الهام گرفته بود. آبی و رابی به عنوان فیلمی ‌پر از حرکت و جلوه‌های ویژه، موفقیتی محسوب می‌شد که ابتدا به صورت فیلم کوتاه در حومه‌ی تهران به نمایش درآمد. دومین فیلم اوهانیان با نام "حاجی‌آقا، آکتور سینما"
(١٣١٢/١٩٣۴ ) فیلمی ‌بود که با طنز به مسائل داخلی تهران مانند آداب رسوم و نحوه‌ی تفکر آن زمان نگاه می‌کرد. Ḥabīb-Allāh Morād played Ḥājī Āqā; screenplay in Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, II, pp. ١٠٠-۴۵))

این فیلم به‌هرحال تحت تاثیر اولین فیلم ناطق فارسی به نام دختر لُر (١٣١٢/١٩٣٣) بود که تنها دو ماه و نیم قبل از آن تولید شده بود.

ابراهیم مرادی (١٣١٦-١٣۵٦) که مدتی برای سازمان فیلم شوروی (Mezhrabpom یا امدادگران بین‌المللی) فعالیت کرده بود، کوشید تا در سال ١٣٠٩ برابر با ١٩٣٠ فیلمی‌ با عنوان انتقام برادر در بندر پهلوی (سابق) بسازد. اما موفق به اتمام آن نشد. او سپس به مدرسه یوحنیان (Uhanian) در تهران وارد شد و با سایر دانش‌آموزان فیلم بوالهوس را در سال ١٣١٣/١٩٣۴ ساخت که ٣٠ هزار ریال هزینه داشت. ‌این فیلم بلند صامت باوجود برخورداری از حمایت مالی، نتوانست با دختر لر رقابت کند. باوجود‌این، فیلم با دربرابرهم‌قراردادن یک مرد شرور شهری و روستایی سختکوش، قالب و رویه‌ای را ‌ایجاد کرد که بعدها در فیلم‌های فارسی تکرار شد.(Tahāmīnežād, pp. ١۷٨-۷٩)  در سال ١٣١١/١٩٣٣ تنها ٨ سینما در تهران و تعداد کمی ‌از شهرستان‌ها وجود داشت. در مرداد ١٣٠٩/ اگوست ١٩٣٠، علی وکیلی مجله‌ی «سینما و نمایشات» را منتشر کرد. ‌این ژورنال اولین نشریه‌ای بود که به فیلم‌های غالبن وارداتی اختصاص داشت و نام افرادی مانند صحاف‌باشی، روسی‌خان و به‌ویژه باقراُف در آن دیده می‌شد (see Ṣadr Hāšemī, Jarāʾed o majallāt III, p. ۵۵).

فیلم صامت دیگری که در سال ١٩٢۵ در ‌ایران  ساخته شد، علف یا Grass نام داشت. این فیلم را دو امریکایی به نام‌های مِریان کوپر و اِرنِست شُدساک بر اساس فیلم‌نامه‌ای از مارگریت هریسون، کارگردانی کردند. ‌این فیلم مستند درباره‌ی حماسه‌ی شجاعت مردان بختیاری بود که هر بهار از کارون مواج می‌گذشتند و از برف و یخ بالا می‌رفتند تا رمه‌هایشان را به چراگاه و زمین پر از علف پشت زردکوه برسانند. این فیلم در ‌ایران پخش نشد چراکه عده‌ای فکر می‌کردند چهره‌ی ‌ایران در ‌این فیلم خدشه‌دار می‌شود و بیش‌تر عقب‌ماندگی و بدبختی را نمایش می‌دهد.

در پایان دهه‌ی ١٩٢٠، آندره مالرو، نویسنده‌ی فرانسوی فیلمی‌ دید که در آن نبوغ توزیع‌کنندگان ‌ایرانی آشکار می‌شد: «من در ‌ایران فیلمی ‌دیدم که وجود خارجی ندارد و آن زندگی چارلی بود. { زندگی چارلی چاپلین} سینمای ‌ایرانی‌ها در فضای باز بود و بر روی دیوار‌های اطراف تماشاچی‌ها، گربه‌های سیاه هم نشسته بودند و فیلم را تماشا می‌کردند. توزیع‌کنندگان ارمنی تمام شلوارهای کوتاه چارلی را با مهارت به شلوار بلند، مونتاژ کرده بودند که شگفت‌انگیز بود.» ۴۵ سال بعد ‌این تکنیک در فیلم آقای ولگرد (آربی سی فیلم) به وسیله‌ی ریچارد پترسون آمریکایی انجام شد و در سال ١٩۷۵ پخش شد.
 
فیلم ناطق: دختر لُر در هند توسط تکنسین‌های هندی و بازیگران ‌ایرانی ساخته شد. نقش جعفر از سوی عبدالحسین سپنتا (١٢٨٦-١٣۴٨) بازی شد. سپنتا ادیب و ناشر روزنامه در اصفهان بود که در نگارش فیلم‌نامه با اردشیر ایرانی کارگردان همکاری کرد.
(screenplay in Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, III, pp. ٩۵-١۵۴)‌این فیلم در سال ١٣١٢ در سینماهای مایاک و سپه تهران به نمایش گذاشته شد. این فیلم اولین فیلمی‌ بود که ‌ایرانی‌ها صدای آن را به زبان فارسی می‌شنیدند. موفقیت ‌این فیلم فوق‌العاده بود و هیچ فیلم صامتی نمی‌توانست با آن رقابت کند. این فیلم تا امروز جذابیت ساده و بی‌تکلف خود را حفظ کرده است. سپنتا به کار کارگردانی در هند ادامه داد. با تقاضای وزارت معارف ‌ایران، او همچنین فیلمی ‌داستانی درباره‌ی زندگی شاعر ‌ایرانی، فردوسی ساخت که در برخی قسمت‌های آن به دستور حاکمیت ‌ایران، بر حمایت‌های محمود غزنوی از شاعر تاکید شده بود. (Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, III, pp. ۴٩-۵٣)
متاسفانه تمام ‌این فیلم نابود شده است.
به گفته‌ی سپنتا، موفقیت دختر لُر منجر شد تا توزیع‌کنندگان فیلم‌های آمریکایی در تهران، از رقابت با فیلم‌های‌ایرانی واهمه داشته باشند و مانع کار او در ‌ایران شوند. (Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, III, p. ۷۵) او حتا از سوی دولت ‌ایران هم تشویق نشد. بنابراین سپنتا از تولید دو فیلم جغد سیاه و عمرخیام ناتوان ماند. (Omīd, ١٣٦٣ Š./١٩٨۴, III, p. ۷۵)تا سال ١٣٢٦/١٩۴۷ هیچ فیلمی ‌در‌ ایران تولید نشد.
 

صنعت فیلم: در سال ١٣٢۴/١٩۴۵، اسماعیل کوشان (١٩١۵-١٩٨١) هنگامی‌که به عنوان سیاهی لشگر در استودیوی جهانی فیلم برلین کار می‌کرد، یک کپی از فیلم فرانسوی قرارملاقات اول (Premier rendez-vous) را با بازی «دانیل دارو» خرید، در استانبول به فارسی دوبله کرد و با عنوان «دختر فراری» در تهران به نمایش گذاشت. با کسب موفقیت در ‌این کار، کوشان تصمیم گرفت تا او هم اولین فیلم ناطق خود «طوفان زندگی» (١٣٢٦-١٩۴۷)‌ را بسازد. این فیلم را علی دریابیگی، کارگردان تئاتر کارگردانی کرد که او هم دوره‌ی کارآموزی را در آلمان سپری کرده بود. این فیلم موفقیت ناچیزی کسب کرد و ‌این امر کوشان را واداشت تا در سال ١٣۵٨ /١٩۷٩ «استودیوی فیلم پارس» را به عنوان اولین استودیوی‌ ایران تاسیس کند. به عنوان یک تاجر، کوشان در ابتدای راه، فیلم متوسط  «شرمسار» (١٣٢٩/١٩۵٠) را تولید کرد. در ‌این فیلم خواننده‌ای به نام دلکش، نقش دختر روستایی ساده‌ای را بازی می‌کرد که صدای طلایی‌اش باعث شد تا در رادیو شهرتی به دست آورد. فیلم «مادر» را نیز در سال ١٣٣١/١٩۵٢ با بازی دلکش و خواننده دیگری به نام قمرالملوک وزیری (١٩٠۵-١٩۵٩) ساخت. Mehrābī, pp. ۵٠-۵٣))

سایر فیلم‌های دهه‌ی ١٣٢٠ و ٣٠ شامل ولگرد (١٣٣١) به کارگردانی مهدی رییس فیروز، فیلم آقامحمدخان به کارگردانی نصرت الله محتشم، اولین مجموعه سریال‌های معمولی و پیش‌پاافتاده به نام قیام پیشاوری (١٣٣٣)، طنزی در حوادث آذربایجان (١٣٢۴/١٩۴۵)، امیرارسلان نامدار ( شرح زندگی امیرارسلان) فیلمی‌ که موفقیت زیادی در گیشه داشت، ١۷ روز تا اعدام (١٣٣۵/١٩۵٦)، فیلمی ‌که توسط هوشنگ کاووسی، اولین فارغ‌التحصیل مدرسه‌ی فیلم‌سازی خارجی ساخته شد (Institut des Hautes-Études Cinématographiques). او منتقد جدی فیلم فارسی بود، بلبل مزرعه (١٣٣٦/١٩۵۷)، یک ملودرام روستایی، شب‌نشینی در جهنم ( ١٣٣٦)، یک کمدی سیاه، چهارراه حادثه (١٣٣٣) و طوفان در شهر ما (١٣٣۷/١٩۵٨) هر دوی فیلم‌های اخیر توسط ساموئل خاچیکیان کارگردانی شد. او استاد تولید فیلم‌های هیجانی بود. فیلم چشم به راه (١٣٣۷/١٩۵٨) درباره بدبختی‌های مردم، لاتِ جوانمرد (١٣٣۷)، فیلمی ‌الهام‌گرفته از رمان ذاش آکُل صادق هدایت به نام کلاه‌مخملی و گنج قارون ( ١٣۴۴/١٩٦۵) که درباره‌ی بی‌اهمیتی پول و ارزش دوستی بود و فروش بالایی داشت.

در سال ١٣٢٠ برابر با ١٩۴٠، ٢۵٠ فیلم در‌ ایران به نمایش درآمد، ٦٠ درصد فیلم‌ها آمریکایی، ٢٠ درصد آلمانی، ۵ درصد فرانسوی، ۵ درصد روسی بود. در بهار ١٣٢٩/١٩۵٠، ٨٠ سینما در ‌ایران فعال بود که ٢٠ سینما از امکانات نمایش فیلم در فضای باز در تابستان بهره‌مند بودند. کل تماشاچیان فیلم‌ها ٩ میلیون نفر بود. هر سال تقریبن ۴۵٠ فیلم توزیع می‌شد که ٨۵ درصد ‌این فیلم‌ها امریکایی و بقیه به کشورهای انگلستان، مصر، فرانسه، ‌ایتالیا، هند، روسیه و ایران اختصاص داشت. (UNESCO, Press, Film, Radio. Report IV, ١٩۵٠) در شش روز پایانی اسفند سال ١٣٢٣/١٩۵۵، ۵٨ فیلم در ‌ایران تولید شد. در بهمن ١٣٣٦/١٩۵٨، ٢٢ کمپانی تولیدکننده‌ی فیلم فعال بودند که هر یک با بودجه‌ی متعارف ۵ میلیون ریالی فیلم تولید می‌کردند. (Gaffary, ١٩۷٣) در آن زمان تقلید از مصر و ترکیه و به‌خصوص داستان‌های عاشقانه‌ی هندی مرسوم بود که سکانس‌های رقص و آواز به‌صورت‌اجباری در فیلم وارد می‌شد.

در سال‌های بعد از ۱۳۲۲ فعالیت‌های فیلم‌سازی به دلیل تاسیس چند شرکت سینمایی توسط تعدادی سرمایه‌گذار و همچنین عمومی‌ترشدن سینما در بین مردم، گسترش یافت. اما متاسفانه ازآن‌جاکه در ‌این گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه‌گذاری از یک طرف و وضعیت سیاسی جامعه از بعد از کودتای ۲۸ مرداد و محدودشدن آزادی‌ها، یعنی مهم‌ترین عنصر توسعه فرهنگی، سینمای ‌ایران عمدتن با محصولاتی عوام‌پسند و بی‌محتوا مواجه شد و‌ این عناصر جزو سنت رایج فیلم‌سازی در ‌این دوره گردید. خوشبختانه در سال‌های بعد با فعالیت فیلم‌سازانی چون ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، فریدون رهنما و علی حاتمی‌ جریان فرهنگی تازه‌ای در فیلم‌سازی ‌ایران آغاز گشت، که تا حدودی جدا از سنت رایج عوام‌پسندانه در ‌ایران اقدام می‌نمود.

اولین کلوپ و کتاب‌خانه‌ی فیلم در ‌ایران به نام «کانون ملی فیلم» در آذر ١٣٢٨ برابر با دسامبر ١٩۴٩ آغاز به کار کرد که اعضای آن اولین جشنواره‌های فیلم را در ‌ایران برگزار کردند. (نمایش فیلم‌های انگلیسی در سال ١٩۵٠/١٣٢٩ و نیز فیلم‌های فرانسوی در سال ١٩۵١/١٣٣٠). در سال ١٣٢٩/١٩۵٠ «فرخ غفاری»، نقدهای جدی فیلم را با نوشتن در مطبوعات چپ با امضای مستعار «م، مبارک» معرفی کرد. او همچنین اولین مقالات را با مضمون تاریخ سینمای ‌ایران در سال ١٣٣٠/١٩۵١ نوشت. در سال ١٣٣۷/١٩۵٨، غفاری که دستیار هِنری لَنگلویز (Henri Langlois) در آرشیو فیلم‌های قدیمی ‌و خانگی (Cinémathèque) در فرانسه و دبیر اجرایی فدراسیون بین‌المللی آرشیو فیلم از ١٩۵١ تا ١٩۵٦ در پاریس بود، فیلم «جنوب شهر» را درباره‌ی زندگی لات‌های تهران ساخت. مکان فیلم‌برداری بیرون از استودیو و در فضای باز بود. ولی سبک نو و واقع‌گرایانه‌ی فیلم آن را در معرض سانسور قرار داد، به‌طوری‌که نگاتیو آن مُثله شد و از نمایش آن جلوگیری شد. او در سال ١٣۴٢/١٩٦٣، از داستانی در هزار و یک شب برای ساختن فیلمی ‌کمدی استفاده کرد که درباره‌ی ترس در طبقات اجتماعی مختلف در تهران معاصر بود. نام این فیلم «شبِ قوزی» بود که در سال ١٩٦۴ در فستیوال کَن هم به نمایش درآمد. چند سال بعد شاعری به نام فریدون رهنما،  فیلمی ‌با عنوان «سیاوش در تخت جمشید» ساخت (١٣۴٦/١٩٦۷) که فیلمی‌ تجربی درباره‌ی مفهوم زمان بود. فروغ فرخزاد نیز در سال ١٣۴١ فیلمی ‌کوتاه درباره‌ی جذامی‌ها با نام «این خانه سیاه است» ساخت. ابراهیم گلستان، نویسنده، نیز در سال ١٣۴۴ فیلم «کِشت و آیینه» را به عنوان کاری واقعی و درونگرا کارگردانی کرد. همه‌ی ‌این فیلم‌ها، در جشنواره‌ها و کتاب‌خانه‌های خارج از کشور، نمایش داده شد، اما در ‌ایران با اقبال عمومی ‌روبه‌رو نشدند و به‌ناچار به بایگانی رفتند.

تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ۱۳۴۸ فرصت مناسبی برای شکل‌گیری سینمای فرهنگی در‌ایران شد. همکاری یونسکو با‌ این کانون به عنوان توزیع‎کننده فیلم‌های کودکان در ‌ایران که با اعزام نورالدین زرین‌کلک به بلژیک عملی گردید، تأثیر مهمی ‌بر ارتقاء سطح فرهنگی کانون گذاشت. جریان فرهنگی شکل‌گرفته از سوی سینماگران پیشرو هم‌راه با ‌ایجاد کانون پرورش فکری و همچنین کاهش استقبال عمومی ‌از عناصر سرگرم‌کننده‌ای چون خشونت، سکس، جاهل‌مسلکی در بین اقشار جوان و به‌خصوص قشر تحصیل‌کرده‌ی کشور عواملی بودند که در طی سال‌های ۵۰ تا ۵۷ جریان نو و سازنده‌ای را در سینمای ‌ایران به وجود آوردند.
 
توسعه‌ی سینمای ایران: ١٣٣۷-١٣۵۷/١٩۵٨-١٩۷٩): تولید فیلم‌های بلند از ٢۵ عنوان در سال ١٣٣٨/١٩۵٩ به ۵٣ عنوان در سال ١٣۴۵/١٩٦٦ و نیز به ٨٠ عنوان در سال ١٣۵٠/١٩۷١ افزایش یافت، اما در سال ١٣۵۵/١٩۷٦ به ٦١ عنوان فیلم بلند کاهش یافت. (Gaffary, ١٩۷٣) تعداد فیلم‌سازان هم از ٢٢ نفر در میانه‌ی دهه‌ی ١٣٣٠ یا دهه ١٩۵٠ به ۴٠ نفر در میانه‌ی دهه ١٣۴٠/١٩٦٠ افزایش یافت و به ٦۷ نفر در اوایل دهه‌ی ١٣۵٠/١٩۷٠ رسید. هزینه‌ی تولید فیلم هم در ده سال ۴۵ تا ۵۵ به دلیل روند تورم اقتصادی دو برابر شد. کل هزینه‌ی تولید کمپانی‌ها نیز در ‌این دوره از ٢۴۷ میلیون ریال به ۵۴٦ میلیون ریال رسید. متوسط هزینه‌ی تولید فیلم رنگی نیز از ٦میلیون ریال در سال ١٩٦٦ به ۵/٨ میلیون ریال در سال ١٩۷١ و به ١٢ میلیون ریال در سال ١٩۷٦ افزایش یافت که بیش‌تر از مصر و ترکیه بود.‌ ایران در سال ١٣۵۴/١٩۷۵، ٨٣ فیلم به افغانستان، ۴٢ فیلم به دوبی، ٢ فیلم به روسیه و یک فیلم به ‌ایالات متحده صادر کرد. (Sāl-nāma-ye āmārī, ٢۵٣۵ = ١٣۵۵ Š./١٩۷٦, p. ١٦٢) تعداد خانه‌های سینما هم از ١۴٢ خانه در سال ١٣٣٨/١٩۵٩ به ۴۵٣ خانه در سال ١٣۵۴/١٩۷۵ افزایش یافت که ١١٢ خانه در تهران بود. (Sāl-nāma-ye āmārī, ٢۵٣۵ = ١٣۵۵ Š./١٩۷٦, p. ١٦١; UNESCO,Statistical Yearbook, ١٩٦١, p. ١۵٢)
 

فیلم تبلیغاتی: در سال ١٣۵٣/١٩۷۴، ۴۷٣ فیلم تبلیغاتی در ‌ایران نمایش داده شد، از بین‌ این‌ها ١۴٣ فیلم تجاری از امریکا، ٦١ فیلم از ‌ایران، ۵٩ فیلم از هنگ کنگ، ٣٣ فیلم از فرانسه، ٢۵ فیلم از هند، ١٦ فیلم از انگلستان، ١٢ تا از ژاپن، ٩ فیلم از ترکیه و ٦ فیلم از روسیه بود. (Tahāmīnežād, pp. ١٩۵-٩٦)

در پاییز ١٣۴٣/١٩٦۴، دپارتمان سینما (اداره کل امور سینمایی) در وزارت فرهنگ و هنر جدید متصدی تمام امور مربوط به صنعت فیلم و سانسور زیر نظارت یک اداره مرکزی شد. بوروکراسی سانسور در دو سطح اعمال می‌شد: «کمیسیون نظارت فیلم» و «شورای عالی هنرهای نمایشی» که به عنوان دادگاهی نسبت به درخواست سانسور تصمیم می‌گرفتند. شرکت‌های تولیدی مانند اتحادیه‎ی صنایع فیلم ‌ایران، و سندیکای بازیگران، کارگردانان، نمایش‌دهندگان، دوبلورها و مانند ‌این‌ها راه‌اندازی شد. در آذر ١٣٣۷/دسامبر ١٩۵٨ «فیلم‌خانه‌ی ملی ‌ایران» افتتاح شد که به‌طورمنظم فیلم‌های‌ ایرانی و خارجی را گردآوری می‌کرد و به نمایش می‌گذاشت.

در آبان ١٣۴۵/ نوامبر١٩٦٦ جشنواره ملی فیلم کودکان و نوجوانان در تهران افتتاح شد. از سال ١٣۴۵/١٩٦٦ تا ١٣۵٦/١٩۷۷جشن هنر در شیراز، به‌طورویژه به تئاتر و موسیقی و همچنین فیلم اختصاص داشت. در سال ١٣۴٨/١٩٦٩، جشنواره ملی فیلم (سپاس) برای برگزاری سازمان‌دهی شد. ‌این رویداد، به‌طورسالانه تا سال ١٣۵٣/١٩۷۴ ادامه داشت. در سال ١٣۵١/١٩۷٢جشنواره جهانی فیلم تهران افتتاح شد که تا ٦ سال دوام داشت.

«مدرسه عالی تلویزیون و سینما» نیز در سال ١٣۴۵/١٩٦٦ به‌وسیله‌ی رادیو و تلویزیون جدید ملی ‌ایران راه‌اندازی شد. تا سال ١٣۵۷/١٩۷٨ این تلویزیون که (NIRT) خوانده می‌شد، ٣ شبکه داشت. در آن زمان ٢ میلیون دستگاه تلویزیون و ١١ میلیون بیننده -یک سوم جمعیت- در ‌ایران وجود داشت.برنامه‌های ‌این شبکه‌ها شامل اطلاعات، فرهنگ و سرگرمی ‌بود. رادیو تلویزیون ‌ایران مهم‌ترین تولیدکننده‌ی فیلم در کشور بود (٦٠ درصد برنامه‌ها در داخل تولید می‌شد) رادیو تلویزیون نهادی شبه‌مستقل بود و برای ارتقای تولیدات خود تله‌فیلم، تعدادی فیلم کوتاه و بلند و سریال تولید می‌کرد؛ از جمله «آتش بدون دود» به نویسندگی و کارگردانی نادر ابراهیمی‌ در سال ١٣۵٢/١٩۷٣، «شازده احتجاب» از سوی بهمن فرمان‌آرا در سال ١٣۵٣/١٩۷۴ و «دایره مینا» به‌وسیله‌ی داریوش مهرجویی در سال ١٣۵٦/١٩۷۷.

در سال‌های ١٣٣٠ نسل جدیدی از فیلم‌سازان كه به سینمای غیرداستانی، علاقه‌مند شده بودند، در جوار فیلم‌سازان بخش دولت به كار پرداختند. از میان ‌آن‌ها می‌توان به مصطفی فرزانه، ابراهیم گلستان و فرخ ‌غفاری اشاره كرد كه برای شركت نفت فیلم ساختند. گلستان، سازمان فیلم گلستان را تأسیس كرد و فیلم‌هایی مثل یك آتش، موج و مرجان و خارا، تپه‌های مارلیك نخستین جوایز بین‌المللی از جشنواره‌های ونیز، پزارو و سانفرانسیسكو، به ارمغان آوردند. فروغ فرخزاد هم «خانه سیاه است» را همان‌جا ساخت. فریدون رهنما نیز تخت جمشید را با سرمایه‌ی شخصی ساخت.

در اویل دهه چهل، تعدادی از فارغ‌التحصیلان سینما از اروپا بازگشتند و به بخش مستندسازی اداره هنرهای زیبا پیوستند. فرید داریوش «گود مقدس» و منوچهر طیاب « ریتم » را ساخت. محمد فاروقی نوه دختری احمد‌شاه،  «طلوع جدی» را در اصفهان ساخت كه در سال ١٩۴۴ از جشنواره كن جایزه گرفت و كامران شیردل «قلعه»، «ندامتگاه» و «تهران پایتخت ‌ایران» را ساخت. 
خسرو سینایی، كارش را با «آوایی كه عتیقه می‌شود» ، آغاز كرد.

در سال ١٣۴۵ ابوالقاسم رضایی و جلال مقدم فیلم «خانه خدا» را ساختند که نخستین فیلم مستند ‌ایرانی بود كه به صورت گسترده در سراسر كشور به نمایش در آمد و بسیاری از مردم برای اولین بار به سالن‌های سینما رفتند تا مراسم حج را ببینند.

بلوط، نخستین فیلم مردم‌نگاری ‌ایران است كه توسط دكتر نادر افشارنادری در سال ١٣۴۷ ساخته شد.‌ این شیوه رهیافت علمی، توسط حسین طاهری‌دوست با فیلم سیاه و سفید «بلوط»، «تار» از فرهاد ورهرام، «آب و آبیاری» محمد رضا مقدسیان و «كشتی كویر» احمد ضابطی‌جهرمی، ادامه یافت.

در بین تمام‌ این تلاش‌ها، به‌ترین دوران فیلم فارسی از سال ١٣۴٨/١٩٦٩ با تولید فیلم «گاو» توسط داریوش مهرجویی و «قیصر


مطالب مشابه :


لست قیمت تلویزیون ال ای دی و ال سی دی فروشگاه بانه مارکت

» لیست قیمت تلویزیون- انواع ال ای دی و ال سی » ده اشتباه آزار دهنده در بین وبلاگهای ایرانی .




قیمت انواع تلویزیون

قیمت انواع تلویزیون . جزئیات ماجرای تعرض ماموران سعودی به نوجوانان ایرانی در فرودگاه جده :




نخستین تلویزیون اندرویدی دوو وارد ایران شد!

شروم سافت - نخستین تلویزیون اندرویدی دوو وارد ایران شد! - خبرهای روز it ، نرم افزار ، سخت افزار




دومین شرکت ایرانی تولید کننده گوشی های همراه در ایران 3 مدل از گوشی های خود را وارد بازار کرد

دومین شرکت ایرانی تولید کننده گوشی های قیمت گوشی ها در قابلیت اتصال به تلویزیون و پخش




چطور تلویزیون بخریم؟

آشپزی - چطور تلویزیون بخریم؟ - آموزش آنلاین شیرینی پزی و آشپزی ایرانی و ملل




تاریخچه‌ی رادیو، تلویزیون و سینما در‌ایران

زبان و ادبیات فارسی - تاریخچه‌ی رادیو، تلویزیون و سینما در‌ایران - ( آریا ادیب )




لوازم‌خانگی ایرانی گران‌تر از برندهای معروف خارجی!/ رشد 3 برابری قیمت لوازم خانگی داخلی

mtt - لوازم‌خانگی ایرانی گران‌تر از برندهای معروف خارجی!/ رشد 3 برابری قیمت لوازم خانگی داخلی




برچسب :