طایـــــــــــــفه عملــــــــــــــــه های ایل بزرگ قشقایی


اقوام ایرانی
اقوام فارس: فارس ها از نژاد عیلامی یا آریایی هستند که در هزاره دوم پیش از میلادی به فلات ایران مهاجرت کردند و نام پرشیا را بر ایران گذاشتند.
اقوام قشقایی: این قوم از قوی ترین و بزرگ ترین اقوام و ایل های ترک زبان ایران است که در همسایگی ایلات خمسه در استان فارس سکونت دارند. عده ای از محققان قشقایی ها را طایفه ای از ترکان خلج می دانند که از عراق عجم و ساوه به فارس کوچ کرده اند و عده ای دیگر معتقدند که ایل قشقایی در دوره صفویه از قفقاز به سرزمین آذربایجان کوچانده و سپس در زمان شاه عباس به فارس تبعید شدند. ایل قشقایی دارای طوایف مختلفی است که عبارتند از: طایف دره شوری، طایفه فارسی مدان، طایفه کشکولی بزرگ، طایفه کشکولی کوچک، طایفه شش بلوک و طایف عمله ای جعفر بیگی.
طایفه‌های ایل قشقائی این ایل از پنج طایفه بزرگ «دره‌شوری»، «شش بلوکی»، «کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک و قراچه»، «فارسیمدان»، کوچ قشقایی‌ها قشقائی‌ها سه تا چهار ماه از سال را کوچ می‌کنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق می‌گذرانند. و به همین جهت به آنها«قشقائی بادی» می‌گویند. عده بسیار کمی از قشقائی‌ها نیز به تازگی ده نشین شده‌اند و به کشاورزی و باغداری مشغولند و در دهات برای خود خانه ساخته‌اند. این دسته را«قشقائی خاکی» می‌نامند. قشقائی‌های بادی بیشتر به دامپروری و گله داری می‌پردازند و به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ می‌کنند. قشقائی‌های بادی بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشت و زرع نیز می‌پردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه، ممسنی هم‌مرزاند. قشقائی‌ها پیوسته میان سرزمینهای سردسیر (ییلاق) سمیرم شش ناحیه، دامنه کوه دنا، سرحد چهاردانگه، کام فیروز، کاکان و پیرامون شهرهای آباده، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ تا سرزمینهای گرمسیر (قشلاق) کرانه‌های خلیج فارس و پیرامون بهبهان، ماهور میلاتی، کازرون، فراش بند، قیر، کازرین، خنج، افزر، خشت، فیروزآباد، خواجه‌ای، دشتی و دشتستان برای رفتن به ییلاق و قشلاق کوچ می‌نمایند و چنانکه یاد شد معمولاً چادرنشینند.
تقسیمات ایل قشقایی
ایل قشقایی از شش طایفه دره شوری ، کشکولی بزرک ، فارسی مدان ، کشکولی کوچک، عمله و شش بلوکی تشکیل شده است که طایفه ها و تیره های متعددی را در خود جای داده است یه نظر می رسد که در طی سالهای اخیر طایفه های نمدی ، رحیمی ، صفی خانی و قراچه ای جزء طاییفه های دیگر در امده اند . طایفه درشوری: نام دره شوری از نام محل ییلاقی انها " دره شور" گرفته شده انان پس از ورود به فارس در این ناحیه سکونت کرده اند " دره شور" از محل "سمیرم" امروزه جزء ییلاقی این طایفه است . خانهای طایفه دره شوری ککخ در سالهای اخیر به زراعت و باغداری توجه زیادی کرده اند و گروهای زیادی از انها به زندگی یکجا نشینی پرداخته اند . طایفه دره شور یکی از طوایف پر جمعیت ایل قشقایی است و مردم ان به داشتن و پرورش اسب معروفیت دارند. طایفه فارسی مدان : این طایفه از قدیمی ترین طایفه های ایل قشقایی است که قبل ار دیگر طوایف ترک زبان به فارس امده اند و چون فارسی نمی دانستند واژه " فارسی مدان " به انها اطلاق گردیده است. طایفه فارسی مدان سابقا" در پا دنا ییلاق در اطراف کوه گیسگان قشلاقی میکردندبعد اراضی سر مشهد و سپس منطقه " دائین " به انان اضافه شد .امروزه گروههایی از طایفه فارسی مدان در حوالی ارک(عراق)و تهران زندگی میکنند و پاره ای از انان هنوز به عراق منسوبند به نظر میرسد بعد ها به فارس کوچیده اند . فارسی مدان ها به علت قدرت مرکزی و نفوذ و اعتبار و مدیریت کلانتران خود، با وجود رقابتها و اختلافات خویشاوندی کمتر دستخوش تجزیه و جدائی قرار گرفته اند. طایفه کشکولــــــــــــــــــی بزرگ طایفه کشکولی در گذشته از سه تیره تشکیل میشد که به همراه سایر تیره ها ی قشقایی ییلاق ـــ قشلاق میکردند. ییلاق انها قسمتی از شمال سمیرم و " دیزجان" بوده است زمستان را به مناطق جنوبی فیروز اباد کوچ میکردند، بعدها قشلاق آنها به ماهور میلانی تغییر کرد. درهشوری ها هم این منطقه را که دارای مراتع وسیع و چراگاههای مناسبی برای دام هاست، قشلاق خود قرار میدهند.کمی بعد از جانب کلانتر طایفه محل ییلاقی انها به "همایجان" و" کمهر" که از لرهای ممسنی خریداری میشود تغییر میکند. طایفــــــــه کشکولـــــــــــی کوچک این طایفه قبلا تیره ای بود به نام" اخپلو" که بعدها تیره های دیگری از جمله تیره کرمانی به او اضافه میگردد و گسترش پیدا میکند و ابتدابه نام کشکولی کرمانی و بعد تحت عنوان کشکولی کوچک نامیده میشود.این نام گذاری به خاطر ان است که سران طایفه های کشکولی بزرگ و کوچک و قراچه ای همه از یک خانواده بودند که تجزیه می شوند و رئیس طایفه کشکولی کرمانی به هنگام آمارگیری طوایف برای اخذ مالیات نام طایفه خود را کشکولی کوچک معرفی میکند.و این نام برای این طایفه باقی میماند. طایـــــفه شـــش بلوکــــــی شش بلوکی ها اغلب از تیره های بسیار قدیمی و از همان ترکان عراقی یعنی مهاجران اولیه هستند. این طایفه از پر جمعیت ترین طوایف قشقایی است که در پرورش و نگهداری دام مهارت فراوان دارند. طایـــــــــــــفه عملــــــــــــــــه ها طایفه عمله جزء نیروی محافظ خان و عوامل اجرایی و اداری او بشمار میرود و مستقیما تحت نظر خان اداره میشود. تیره های مختلف عمله تحت سرپرستی کدخدائی است که مستقیما از خان دستور میگیرد. با وجود این پاره ای از تیره های بزرگ تحت سر پرستی کلانترها هستندکه پایگاه آنها از کلانتری های سایر تیره ها پائین تر نیست از طایفه های مختلف ایل قشقایی حدود 40 درصد همچنان بطور کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی زندگی میکنند و بقیه اسکان یافته اند.
این طایفه، طایفه فرمانده اتحادیه ایلی قشقایی است. ایشان در اصل کارگزاران و جنگاورانی بودند از طایفه‎های دیگر که جهت انجام کارهای ایلخانی جمع‎آوری شدند. در دوره رضاشاه که بسیاری از قشقایی مجبور به ترک زندگی عشایری شدند، افراد دیگر طایفه‎ها به طایفه قدرتمند عمله پیوستند و از این رو پس از کنار رفتن رضاشاه، جمعیت طایفه دوبرابر شد. پس از آن نیز محمدناصرخان، ایلخانی قشقایی، بسیاری از طایفه‎های را که در نتیجه سیاست‎های خشن رضاشاه، کلانترهای خود را از دست داده‎بودند، بخشی از طایفه عمله کرد.
«عمله» و برخی تیره‌های مستقل مانند، «صفی خانی»، «گله زن» و «یلمه‌ای» تشکیل شده‌است. طایفه عمله در زمان ایلخانی صولت الدوله برای رسیدگی به کارهای شخصی خان، گرد آوری حق مالکان، رسیدگی به کارهای کشاورزی، گله داری ایلخانی و تنظیم امور ایلی از تیره‌های گوناگون ایل قشقائی و سران تشکیل شد. طایفه عمله یا عاملین اجرای دستورها و فرمانهای ایلخانی بزرگ، با آن که اکنون سمت و وظایف پیشین خود را از دست داده‌است، هنوز هم به نام «عمله» خوانده می‌شود. خان‌های هر طایفه نیز گروهی خدمتگزار و کارگزار مخصوص دارند که آنها را نیز «عمله دور و بر خان» می‌نامند ولی جزو طایفه عمله نیستند. سازمان ایل قشقائی به ترتیب از فرد تا ایل به صورت زیر است: نفر- خانوار - بنکو - تیره – طایفه - ایل. هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین«بنکو» و هر بنکواز چند خانوار تشکیل شده‌است.بطور مثال: طایفه عمله از تیره های(غجه بیگلو -شبانکاره- موصلو-جعفربیگلو-طیبی-قره قانی-بهمن بیگلو-نمدی-گله زن-) تشکیل و تیره غجه بیگلو از بنکو های (کیخالو-نصرتی-قره لو-علی ونده لو-لر-...) تشکیل شده اند که هر یک نیز از تعداد زیادی خانواده تشکیل شده اند. حسینی فسائی در «فارس‌نامه ناصری» (که به سال ۱۳۱۲هجری قمری نوشته) شصت و شش تیره از ایل قشقائی را نام برده‌است ولی شماره تیره‌هایی که امروز جزو قشقائی است. بیش از این است. شاید گروهی از این تیره‌ها در گذشت زمان و یا سودجوئی به ایل قشقائی پیوسته باشند. در سازمان کنونی، هر خانوار یک سرپرست و هر ایشوم که از چند چادر گرد هم که در آن چند خانوار زندگی می‌کنند تشکیل می‌شود. یک ریش سفید و هر تیره یک یا دو کدخدا و هر طایفه یک یا دو و یا سه کلانتر دارد. کلانتران که از طبقه خانها هستند از جانب دولت برای رسیدگی به کارهای طایفه خود و برقراری امنیت و انضباط برگزیده می‌شود. یک یا دو افسر ارتشی نیز برای برقراری انتظامات ایل به نام افسر انتظامی از طرف ارتش برگزیده می‌شوند. در سازمان کنونی ایل قشقائی، «ایل بیگی» یا «ایلخانی» (ریاست ایل) وجود ندارد و دولت این مقام را از بین برده‌است. فارس‌نامه ناصری قشقائی‌ها را از طایفه خلج ترک می‌داند که از روم شرقی (آسیای صغیر یا آناتولی) به عراق عجم گریخته‌اند و می‌نویسد که به همین جهت آنها را «قاچ قائی» یعنی فراری نامیده‌اند و واژه قاچقائی رفته رفته به صورت قشقائی در آمده‌است. برخی نیز مانند «بارتلد»(۱) نام قشقائی را از کلمه «قشقا» به معنی اسب سفید پیشانی گرفته‌اند ولی خود قشقائی‌ها معتقدند که در زمان صفویان از ماوراء قفقاز به آذربایجان و سپس به اصطهبانات و نیریز تبعید شده‌اند
طایفه عمله برای رسیدگی به امورات جاری ایل نظیر جمع آوری حق مالکانه، رسیدگی به امور کشاورزی و تنظیم امور ایلی از تیره های مختلف ایل قشقایی و سران آنها تشکیل گردید. در دوران اقتدار صولت‌الدوله، رؤسای برخی از طوایف، بسیار مقتدر و ثروتمند بودند و از او تمکین نمی‌کردند، بنابراین تلاش برای جذب برخی تیره ها از این طوایف و تقویت طایفه عمله و پرتوان کردن بازوی نظامی ایلخانی آغاز شد. طایفة عمله درواقع عمال اجرای دستورها و فرمانهای ایلخانی بزرگ بود. صولت الدوله برای استقرار قدرت خود از این طایفه به صورت نیروی انتظامی و اجرائی استفاده میکرد. سپس برای تحلیل قدرت سایر کلانتران ایلهای قشقائی بعضی از طایفه ها و یا تیره های مختلف را از آنها جدا نموده و وارد این طایفه نمود که به تدریج خود به طایفه بزرگی تبدیل شد که اداره آن نیاز به کلانتر و خان داشت. بهمین دلیل آنها به صورت یک واحد سیاسی و ایل در آمدند.
بدین ترتیب که از میان ۶۰ هزار خانوار قشقایی، دو هزار خانوار را که از نظر مالی بالاتر از دیگران بودند انتخاب کرده و آنها را عمله نامید و از این دو هزار خانوار ۲۰۰۰ نفر مسلح، زبده و آماده تدارک دید که گارد جاویدان قشقایی نام داشت.هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین بنکو و هر بنکو از چند خانوار تشکیل شده‌ است.
طایفه عمله از تیره های : ایزدی - چگینی و شبانکاره، جعفر بیگلو، جعفرلو، کرانی، بیات، بهمن بیگلو، بلوردی،توللی، سهراب خانلو، مختار خانلو، نفر، نمدی، ایگدر، گله زن، قتلو، آردکپان، موصلو، بهی، بهلولی، جامه بزرگی، قوجابیگلو، طیبی، مهتر خانه، چهارده چریک، دمر چماقلو و ... تشکیل شده‌اند که هر یک نیز از تعداد زیادی خانواده تشکیل یافته‌اند.
عمله و قره بهی:
همانطور که خوانندگان این مسطور از این موضوع اگاه اند طایفه ای بسیار بزرگ در ایران که به زبان ترکی سخن می گویند در مناطق فارس.بوشهر.اصفهان.خوزستان و...به نام ایل قشقایی وجود دارد.که شامل 5 طایفه ی بسیار بزرگ از بزرگ به کوچک {البته از دید جمعیت} به نام های عمله.شش بلوکی.دره شوری.کشکولی بزرگ.فارسیمدان می باشد البته ریشه و بنچاق ایل قشقایی مربوط به مکان وزمان خاصی نمیباشد اما عمدتا از تبریز.مغولستان. موصل عراق...مهاجرت کرده و در شهرهای مذکور مقیم شده اند اما گستردگی ایل قشقایی فراتر از ان است که بتوان ان را با دستان و افکار ناتوان من جلوه گر نمود اما بنده حقیر میکوشم تیره کوچکی از این ایل با عظمت را برایتان  جلوه گر نمایم  که شاید بتواند کمکی به شما در مورد رسم و رسومات ... از ایل که در مورد همه ی طایفه ها صدق میکند جلوه گر نماید.طایفه عمله بیشتراز 37 تیره می باشد که که ییلاق و قشلاق ان ها با هم متفاوت است اما به طورعمده دراستان فارس – اصفهان – ارمنستان – تاجیکسنان اسکان دارند که بعضی از این تیره ها را برایتان ذکر می کنم:      1- اردکپان2- گله زن3- چگینی 4- قره قانی 5-قوجابیگلو6- بهلولی7- سهراب خانلو8- نمدی9- شبانکاره10- کرانلو11-جرکانی12- توللی13- بولوردی14- گرایی15-کهواده16- ددکه ای17- بوربور18- چهارده چریک19- مهترخانی20- بهمن بیگلو21- ایگدر22-موصلی23- قزللو24- بللو25- طیبی26- کشکولی کوچک{کرمانی. کهواده.بهی.اوخچلو.سهم الدینی.فیلیوند.عالیوند.بللو.بیات.نفر.اریاد.لک.لر}27-بیات28- جعفربیگلو29-مختارخانلو30- دمرچماقلو31- زرگر32- عاشق33-قوتولی34- قرخلو...میباشد اماتیره بهی خودشامل دو تیره به نامهای 1- قره بهی2-اق بهی است34- ایزدی که به دشت بزرگ لنجانات(بالا وپائین) حاشیه رودخانه زاینده رود وزیرکوه چهارمحال وبختیاری مهاجرت نموده ودرهمان دشت سکنا گزیده اند. طائفه ایزدی خوشبختانه به خوبی توانسته اصیل بودن خود را ثابت نماید.
لایبید لنجان اصفهان - معرفی استان فارس شهرستان آباده - معرفی ایل بزرگ قشقایی- پیشینه تاریخی وشکل گیری اولیه لایبید
بیات ترک ازطائفه عمله ایل برزرگ قشقایی
ايل قشقايي يکي از ايلات مهم ترک زبان است که مرکز اصلي اين ايل فارس است قشقايي ها در دوره مختلف به اين سرزمين کوچيده و در ان ساکن شده اند حاج ميرزا حسن فسايي در کتاب " فارس نامه ناصري" مينويسد : " قشقايي ها طايفه اي از ترکان خلج بوده که از عراق عجم و ساوه به فارس کوچيده اند قسمتي از اين مهاجرين در بلوک قنقري ( شهرستان آباده)ساکن و ده نشين شده اند که هنوز هم به ترکي سخن مي گويند و به نام خاج ناميده مي شوند گروهي ديگر به کوچ نشيني ادامه مي دهند و به دو بخش خلج و قشقايي تقسيم مي شوند چون مهاحرت اينان به فارس حالت گريز و فرارا داشته ، به (قاج قائي ) به معني گريخته و فراري معروف شده اند بعد ها اين واژه به قاش قائي و بعد قشقايي تبديل مي شود . برخي معتقدند که قشقايي از ( قشقه) به معني چال و علامت سفيدي مشتق شده است که بر روي پيشاني اسبهاي آ نان وجود داشته است و نشانه قبيله انان بوده است.
اکنون ايل قشقايي از شش طايفه دره شوري ، کشکولي بزرک ، فارسي مدان ، کشکولي کوچک، عمله و شش بلوکي تشکيل شده است که طايفه ها و تيره هاي متعددي را در خود جاي داده است يه نظر مي رسد که در طي سالهاي اخير طايفه هاي نمدي ، رحيمي ، صفي خاني و قراچه اي جزء طاييفه هاي ديگر در امده اند.
طايـــــــــــــفه عملــــــــــــــــه
طايفه عمله جزء نيروي محافظ خان و عوامل اجرايي و اداري او بشمار ميرود و مستقيما تحت نظر خان اداره ميشود. تيره هاي مختلف عمله تحت سرپرستي کدخدائي است که مستقيما از خان دستور ميگيرد. با وجود اين پاره اي از تيره هاي بزرگ تحت سر پرستي کلانترها هستندکه پايگاه آنها از کلانتري هاي ساير تيره ها پائين تر نيست از طايفه هاي مختلف ايل قشقايي حدود 40 درصد همچنان بطور کوچ نشيني و نيمه کوچ نشيني زندگي ميکنند و بقيه اسکان يافته اند.در مورد سابقه قشقايي ها مي توان گفت که احتما لا برخي از طوايف قشقايي از دير باز حتي قبل از اسلام در ايران حضور داشتنند. حضور گسترده انان پس از اسلام شروع شد.بعضي از تيره هاي قشقايي حضوري هزار ساله در ايران داشته و سابقه انان به زمان سلطان محمود غزنوي و سر اغاز مهاجرت اقوام ترک زبان به ايران مي رسد .با مهاجرت بيشتر طوايف مزبور در زمان سلجوقي ها نيز بعضي از تيره هايي که امروز در قشقايي ملاحظه مي شوند در جنوب ايران مستقرشدند.اگر چه حضور طوايف ترک در ايران سابقه اي طولاني دارد اما تشکل انها در اتحاديه قشقايي در زمان هاي بعد صورت گرفت.از طوايف قشقايي ظاهرا طايفه فارسيمدان حضور طولاني تري در جنوب دارد براي اولين باردر زمان نيموريان وبعدها صفويه بود که نام قشقايي در متون تاريخي ثبت شد . زبان قشقايي جزشاخه باختري زبان ترکي(اغوز) ميباشد. بعضي از تيره هاي قشقايي از طوايف قديمي بودند که حتي نام انان در کتيبه هاي ارخون در کنار رود يني سئي امده است که پس از ماجراهاي فراوان به قشقايي پيوسته اند. در جنوب ايران برخي از تيره هاي غير ترک نيز به قشقايي پيوسته و علاوه بر اين با تحليل رفتن طوايف قدرتمند ترک نظير خلج ها طوايف جديدي به قشقايي محلق شدند. علاوه بر اين در اثر مرور زمان تعداد زيادي از طوايف قشقايي نيز به ايلات غير قشقايي نظير بختياري و خمسه پيوستند. ظاهرا تشکيل ايل قشقايي توسط جاني اقاي قشقايي در زمان شاه عباس صورت گرفت و او توانست اتحادي از طوايف کوچک را تشکيل دهد.اين اتحاديه توسط ناذر شاه سرکوب شد ولي با حکوممت زند که مورد استقبال قشقايي ها مواجه شده بوداز نو پا گرفت.در اين زمان رياست ايل با حسن خان قشقايي (معتمدالسلطان)بود که توانست روابط نزديکي با دربار زنديه ايجاد کند و سازمان ايل را مستحکم سازد. جستارهای وابسته طایفه‌های ایل قشقایی زبان قشقایی ترک‌های ایران
ایـــــــــــــــلات خمســـــــــــــــــته در منطقه فارس علاوه بر ایل بزرگ قشقایی ایلات دیگری هستند که به نام ایلات خمسه معروفند این ایل بوسیله حکومت قاجار برای مقابله با ایل قشقایی تاسیس شده است.ناصرالدین شاه که از قدرت ایل قشقایی وحشت داشت برای خنثی کردن قدرت ان دستور داد ایلات مختلف قشقایی که به صورت پراکنده به سر میبردند با هم اتحادیه ای تشکیل دهند. بدین ترتیب 5 ایل عبارتند از: ایل های ترک زبــــــــــــــان "اینایلو" ،" بهارلو"،"ونفر" ، ایل عرب زبان" عرب" و ایل" باصری " که به زبان فارسی سخن میگویند. انها اتحادیه ای به نام ایلات خمسه تشکیل دادند که از حکومت مرکزی تقویت میشد . تشکیل ایل خمسه به تدریج موجب ضعف و تجزیه ایل قشقایی گردیدکه به تدریج گروههای زیادی از انها جدا شدند و به ایلات دیگر پیوستند.بعئ ها بالات خمسه هم ان انسجام و همبستگی سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده است. قشقایی
حدود سرزمین قشقایی‌ها در نقشه ایران
قشقایی یا ایل قشقایی یکی از اتحادیه‌های ایلی[یادداشت ۱] ایران است که مانند بسیاری از اتحادیه‌های ایلی متأخر ایران مخلوطی از قبیله‌هایی با ریشه‌های قومی گوناگون لر، کرد، عرب و ترک است، اما بیشتر قشقایی‌ها ریشه‌ای ترک دارند و تقریباً تمامشان به گویشی از زبان‌های ترکی اغوز غربی صحبت می‌کنند که خود آن را ترکی می‌نامند.[۱] اکثریت قشقایی‌ها شیعه‎مذهب هستند.[۳]
مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان‌ها نیز ساکن هستند. از این جمله می‌توان به استان‌های کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری (جونقان، بلداجی، بروجن، سامان، شهرکیان، طاقانک)، خوزستان (هفتکل)، اصفهان (قسمتهایی ازسمیرم، شهرضا، دهاقان، فریدن، بخش‌های مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، بیستگان، باباشیخعلی و چم‌ها)، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود. قشقایی‌ها در دوره‌های مختلف به‌تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده‌اند. عشایر ترک‌زبان در سراسر ایران پراکنده‌اند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، تیموریان و صفویه شدت یافته‌است. جمعیت ایل قشقائی نیم میلیون (تخمین سال ۱۹۸۶)[۴] بوده و در حال حاضر بیش از ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود.[۵] محتویات ۱ ریشه‌شناسی نام ۲ خاستگاه ۳ تاریخچه ۳.۱ دوران زندیه ۳.۲ دوران قاجار ۳.۳ دوران مشروطه ۳.۴ دوران پهلوی اول ۳.۵ پس از اشغال ایران توسط متفقین ۳.۶ نهضت ملی‌شدن نفت ۳.۷ فروپاشی ایل ۴ زبان و ادبیات ۵ موسیقی ۶ آداب و رسوم ۷ کوچ ۷.۱ چادر ۸ پوشش ۹ برخی از پیشه‌های مردم ۱۰ صنایع دستی ۱۱ نامداران ۱۲ طایفه‌ها ۱۳ جستارهای وابسته ۱۴ یادداشت‌ها ۱۵ پانویس ۱۶ منابع ۱۷ پیوند به بیرون ریشه‌شناسی نام
تردیدها در ریشه‌شناسی نام قشقایی زیاداست. قابل‌قبول‌ترین نظر در این‌باره نظری است که نخستین بار توسط واسیلی بارتلد داده‌شده‌است. به نظر بارتلد، نام قشقایی از واژه ترکی قشقا به معنی «اسب پیشانی سفید» آمده‌است. نظر دیگری هم هست که نخستین بار توسط حسن فسایی در فارسنامه ناصری مطرح شده‌است. طبق نظر فسایی نام قشقایی از واژه ترکی قاچماق به معنی «فراری» آمده‌است.[۱] خاستگاه
قشقایی‌ها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمده‌اند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرت‌های بزرگ قبیله‌ای قرن یازدهم میلادی محتمل‌تر است. همه گمانه‌ها در این که ایشان پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال غربی ایران حضور داشته‌اند متفق‌اند. تا همین اواخر قبیله‌ای با نام مغانلو در میان قشقایی‌ها حضور داشته، که مسلماً نام خود را از دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بوده‌است. همچنین احتمال داده می‌شود که طوایف آق قویونلو، قراقویونلو، بیگدلی و موصلو گذشته‌شان به شمال غرب ایران مربوط باشد. غیر از این قشقایی‌ها غالباً اردبیل را به عنوان سرزمین گذشته‌شان معرفی می‌کنند. به نظر می‌رسد، در یک دوره ارتباط نزدیکی میان خلج‌ها و قشقایی‌ها وجود داشته‌است. برخی نویسنده‌ها از جمله حسن فسایی، تا آنجا رفته‌اند که قشقایی‌ها را شاخه‌ای از خلج‌ها دانسته‌اند. مینورسکی معتقد است که مهاجرت خلج‌ها به فارس و ترکیب شدنشان با قشقایی‌ها این فرضیه را ایجاد کرده‌است. بقایای خلج‌ها در میان قشقایی‌ها قابل تشخیص هستند. غیر از آن خلج‌های یکجانشینی در فلات دهبید موجود اند که گمان می‌رود زمانی که هنوز زندگی عشایری داشته‌اند جزوی از ایل قشقایی بوده‌اند. نام طوایف قشقایی نشان می‌دهد که غیر از خلج‌ها، گروهی از طوایف افشار، بیات، قاجار، قراگوزلو، شاملو و ایگدر نیز به این اتحادیه ایلی پیوسته‌اند.[۱] تاریخچه
روسای قشقایی‌ها همواره به طایفه شاهیلو از طایفه عمله قشقایی تعلق داشته‌اند. نخستین رئیس شناخته شده ایل، امیر غازی شاهیلو، در قرن شانزدهم می‌زیسته و مقبره‌اش در روستای درویش از توابع گندمان است. ظاهراً مرد مقدسی بوده به همین خاطر مردم به زیارت قبرش می‌روند. بنا به افسانه‌ها او شاه اسماعیل صفوی را در تثبیت مذهب تشیع در ایران یاری نموده. با این حال تنها در آغاز قرن هجدهم میلادی است که نقش قابل توجه قشقایی‌ها در تاریخ فارس آغاز می‌شود. در آن زمان ریاست قشقایی‌ها بر عهده شخصی به نام جان محمد آقا بوده که بیشتر با نام جانی آقا شناخته می‌شود. بنا به افسانه‌ها، فرزندان جانی آقا، اسماعیل خان (رئیس بعدی ایل) و حسن خان نقش موثری در فتح هندوستان توسط نادرشاه داشته‌اند. اما حقیقت این است که آنها مورد خشم خان افشار قرار می‌گیرند و نادر اسماعیل خان را کور می‌کند و حسن خان را می‌کشد. در ادامه قشقایی‌ها مجبور به کوچ به دره گز، کلات نادری و سرخس در خراسان می‌شوند.[۱] دوران زندیه
نقاشی کریم‌خان زند، برخی بر این گمانند که شخص نابینا ایستاده در کنار وی اسماعیل‎خان است
زمانی که کریم خان زند از اصفهان حکم می‌راند، اسماعیل خان در نامه‌ای از او درخواست کرد که بگذارد که ایلش به فارس بازگردد. کریم خان به این درخواست پاسخ مثبت داد و قشقایی‌ها این امکان را یافتند که به فارس بازگردند. بعدها اسماعیل خان به یکی از معتمدین وی تبدیل شد. برخی بر این گمانند که شخص نابینا ایستاده در کنار کریم خان، در یکی از تابلوهای متعلق به آن دوران که در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود اسماعیل خان است.[۱]
در دوران آشوبناک پس از مرگ کریم خان، اسماعیل خان به خاطر ارتباط نزدیکی که با زکی خان داشت ادعای فرمانداری فارس را کرد اما پس از کشته شدن زکی خان توسط جانشینش علی مراد خان اعدام شد. تنها فرزند اسماعیل خان جان محمد خان، که به جانی خان مشهور بود پس از او به ریاست رسید و از جعفرخان زند پشتیبانی کرد. در ۱۷۷۸ میلادی، آقامحمدخان قاجار علیه قشقایی به گندمان لشکرکشی کرد، اما قشقایی‌ها که از این امر آگاه شده بودند به کوه‌ها پناه بردند و نجات یافتند. پس از ترور جعفرخان، جانی خان از فرزند او لطفعلی خان پشتیبانی کرد.[۱] دوران قاجار
با شکست لطفعلی خان از آقا محمد خان و تاسیس سلطنت قاجار، جانی خان و اقوامش به کوه‌های زاگرس پناه بردند، جایی که ایشان تا مرگ آقامحمد خان در آن پنهان بودند. آقا محمد خان انتقامش را از ایل قشقایی با فرستادن قسمتی از ایل به شمال ایران گرفت، از سوی دیگر در همان دوران بسیاری از طوایف لر و کردی که به همراه کریم خان زند به فارس آمده بودند به ایل قشقایی پیوستند و همین سبب افزایش قابل ملاحظه جمعیت ایل شد.[۱]
در ۱۸۱۸ جانی خان مقام ایلخانی را به دست‌آورد، فسایی مدعی است که این اولین بار است که از این عنوان در فارس استفاده شده‌است. پس از آن تمامی روسای بعدی قشقایی‌ها این عنوان را یدک می‌کشیدند. پس از جانی خان، فرزند ارشدش محمدعلی خان جانشین وی شد. با اینکه محمدعلی خان همواره مریض بود و بیشتر از باغ ارم شیراز ایل را رهبری می‌نمود، قدرت خارق العاده به دست‌آورد. نه تنها قشقایی‌ها بلکه دیگر ایل‌های مهم فارس از جلمه بهارلو، آینالو و نفر نیز تحت اقتدار او بودند. او همچنین روابط خوبی با قاجارها برقرار کرد، با دختر حسین‌علی‌میرزا فرمانفرما حاکم فارس ازدواج کرد و همچنین تصمیم داشت که یکی از دختران محمد شاه قاجار را به ازدواج یکی از پسرانش در آورد. اما در نهایت به تهران فراخوانده شد و مجبور به اقامت در دربار شد.[۱]
محمدعلی خان در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه به شیراز بازگشت و سه سال بعد درگذشت و برادرش، محمد قلی خان، که البته قدرتش به خاطر ثبات دولت مرکزی محدودتر بود، جانشین وی شد.[۱] در ۱۸۵۰ میلادی پنج محله نعمتی شیراز به ضدیت با خانواده حاج ابراهیم کلانتر که قدرت آنها در پنج محله نعمتی نهفته بود برخاستند و با قشقایی‌ها متحد شدند. همزمان بختیاری‌ها و بویر احمدی‌ها به خاطر درگیری‌های داخلی از مقابله با قشقایی‌ها بازماندند و می‌رفت که قشقایی‌ها قدرت برتر فارس شوند. قاجاریان که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ حاج ابراهیم کلانتر، علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل باصری، عرب، نفر، بهارلو و آینالو را با عنوان خمسه متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقایی‌ها بایستند.[۶] با مرگ محمدقلی خان پسر دائم‌الخمرش سلطان محمد جای وی را گرفت. در دوران ریاست ضعیف او ایل با بزرگترین بحرانش، قحطی ۱۸۷۰ روبرو شد. با اینکه وی تا زمان مرگش عنوان ایلخانی را حفظ کرد اما عملاً کاره‌ای نبود و خان‌های سطح پایین‌تر قدرت را در دست داشتن و این آغازی شد بر از هم پاشیدگی ایل. به علاوه حدود ۵۰۰۰ خانوار قشقایی به ایل بختیاری پیوستند، به همین تعداد جذب ایلات خمسه شدند و حدود ۴۰۰۰ نفر نیز در روستاهای مختلف یکجانشین شدند.[۱]
تنها زمانی که اسماعیل خان صولت الدوله در ۱۹۰۴ ایلخان شد، قشقایی‌ها دوباره قدرت و همبستگی پیشینشان را به دست آوردند. در این دوران ایران توسط مظفرالدین شاه که بسیار بیمار بود اداره می‌شد و قدرت دولت مرکزی به طور پیوسته در حال کاهش بود. در شیراز صولت الدوله کنترل بیشتر سرزمین‌های عشایری را به دست داشت، در حالی که رقیبش قوام قدرتش را در شیراز حفظ کرده بود.[۱] زبان و ادبیات
نوشتار اصلی: زبان قشقایی
قشقایی‎ها به زبانی از شاخه جنوب غربی ترکی (ترکی اغوز) صحبت می‎کنند، این زبان غیر از فارس در همدان نیز رواج دارد. کوالسکی این زبان را نزدیک‎ترین گویش به ترکی آذربایجانی دانسته‎است. این موضوع به شکل‎های مختلف توسط آنه ماری ون‎گابن و گرهارد دوئرفر نیز بیان شده‎است، اما کی. اچ. منگز این زبان را بیشتر به ترکی عثمانی شبیه می‎داند. در قشقایی مصوت‎های i, e, ä, a, å, ï, u, ü, o, ö و صامت‎های p, b, m, f, v, t, d, n, s, z, š, ž, č, ۳˘, k, g, q, γ, χ, ŋ, l, r, h موجوداند. در واژگان قشقایی تاثیر زبان فارسی و عربی مشخص است. واژگان حکومتداری، نظامی و پزشکی تحت تاثیر فارسی‎اند و قاموس دینی تحت تاثیر عربی است، که البته آن نیز از فارسی وارد این زبان شده است.[۲۴] در فیروزآباد ترکی میان قشقایی‎ها بسیار رایج است، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانواده‎های ترک‎زبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند و ترکی شیراز شدیداً تحت تاثیر فارسی است. این زبان بین جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربری‎اش است.[۲۵] همچنین طایفه دارغاها (ساربانان) به گویش کرشی و تیره سارویی از طایفه عمله به گویشی خاص صحبت می‌کنند که برای دیگر قشقایی‌ها قابل فهم نیست.[۲۶]
ادبیات قشقایی که به شعر و داستان خلاصه می‌شود بیشتر سینه به سینه منتقل و کمتر مدون شده‌است. بیشتر اشعاری که امروز میان قشقایی‌ها شنیده می‌شود، به شاعران نه چندان دور بازمی‌گردد، همچنین جز چند رباعی فولکلور این اشعار به ندرت ریشه آذربایجانی دارند.[۲۷] طبیعت، زندگی مردم، عشق‌ها و غم‌ها و شادی‌ها، شکوه از بی‌مهری آسمان، مهاجرت‌ها و فراق و جدایی‌ها از عناصر اصلی این اشعار هستند. علی‌رقم سابقه جنگاوری و دلاوری ایل، شعر قشقایی بیشتر پرسوز است تا حماسی. از دیگر خمیرمایه‌های اشعار قشقایی کوچ است.[۲۸] علی‌رقم ترک‌زبان بودن، ادبیات قشقایی‌ها بسیار با اساطیر و آداب و رسوم ایرانی چنان پیوند خورده‌است که تنها عامل جداکننده این قوم و فارسی‌زبانان را می‌توان زبان ترکی دانست.[۲۹] شعر قشقایی هجایی است و قالب‌های متعددی دارد از جمله:
تغزل (غزل ترکی):این قالب بیشترین سهم را در ادبیات قشقایی دارد، از مهمترین عناصر آن عشق است. همچنین مقاومت، وطن‌گرایی، تهی‌دستی و فقر از دیگر درون‌مایه‌های تغزل قشقایی هستند.[۳۰]
گرایلی:بیشتر در ردیف‌های آوازی و موسیقی حضور دارد. سه آهنگ به نام‌های گرایلی، باش‌گرایلی و باسمه‌گرایلی وجود دارد. تنها تفاوت گرایلی با غزل در هجای آن است، در غزل هر مصرع ۱۱ هجا و گرایلی ۸ هجا وجود دارد.[۳۱]
آسانک:این قالب همان بایاتی آذربایجان است و از کهنترین قالب اشعار عامیانه میان قشقایی‌ها است. آسانک هفت هجا و چهار پاره دارد که مصرع سوم آزاد است و باقی مصرع‌ها هم‌قافیه هستند. اندیشه اصلی در دو مصرع آخر بیان می‌شود.[۳۲]
شاختایی:با آهنگی به همین نام نواخته می‌شود. می‌گویند که شاختایی لقب شاه اسماعیل صفوی است و شعری منصوب به او نیز در ایل رواج دارد که با همین آهنگ نواخته می‌شود.[۳۳]
مسمط:این قالب جدیداً در میان ایل رواج پیدا کرده‌است و شاعران نوپا از آن استفاده می‌کنند. مسمط را در قالب حیدربابایه سلام شهریار می‌سرایند.[۳۴]
نامدارترین شاعر قشقایی مأذون است.[۳۵] وی افزون بر ترکی به فارسی و لری نیز شعر سروده‌است. زندگی این شاعر هم‌زمان بوده با هجوم دولت بریتانیا به مرزهای ایران در پی فتح هرات، وی داستان جنگ قشقایی‌ها با عوامل بریتانیایی را به نظم درآورده‌است. اشعار وی را ملک منصورخان قشقایی جمع‌آوری کرده‌است.[۳۶] از دیگر شاعران قشقایی می‌توان به یوسف‌علی‌بیگ (هم‌دوره صولت‌الدوله)[۳۷] و محمد ابراهیم[۳۸] اشاره‌کرد. موسیقی
موسیقی قشقایی برخلاف موسیقی سنتی ایران برپایه ردیف نیست. این موسیقی از طبیعت و سرنوشت قشقایی‌ها الهام می‌گیرد، گاهی محزون است، گاهی پرشور است و گاه حماسی.[۳۹] موسیقی قشقایی به گروه‌هایی از قبیل موسیقی عاشیق‌ها، موسیقی چنگی‌ها و موسیقی ساربان‌ها (دارغاها) تقسیم می‌شود.[۴۰]
 
چنگی‌های قشقایی در حال نواختن کرنا و نقاره
موسیقی چنگی‌ها: «چنگی» به نوازندگان کرنا، نقاره و ساز (سرنا) گفته می‌شود. اینان متعلق به طایفه خاصی نیستند و رد پای آنها را می‌توان در همه طوایف قشقایی پیدا کرد. کرنا و نقاره معمولاً با هم نواخته می‌شود اما به جای کرنا گاهی از ساز (سرنا) استفاده می‌شود. چنگی‌ها حافظ موسیقی قومی ایل قشقایی هستند.[۴۱] چنگی‌ها اغلب در عروسی‌ها، ختنه سوران‌ها و دیگر جشن‌ها می‌نوازند. اینان با کرنا و سُرنا آهنگ‌های سحرآوازی، جنگ نامه، هَلِی (رقص زن‌ها) که اصیل ترینشان «آغورهلی»، «یورغه هلی» و «لکی» است را می‌نوازند.[۴۲]
موسیقی ساربان‌ها: ساربان‌ها آهنگ‌های قومی ایل قشقایی را با «نی» می‌نوازند. آنان را ذوق و علاقه شخصی به موسیقی کشانده است. از آهنگ‌های مخصوص ساربان‌ها «گدان دارغا» را می‌توان نام برد که در وصف شترهای در حال حرکت است. ساربان‌ها به زبان ترکی قشقایی صحبت نمی‌کنند و زبان آنها زبان کوروشی (گویش کرشی از زبان‌های قدیمی ایرانی و گویشی از زبان بلوچی) است. ولی آواز و موسیقی آنان کاملاً قشقایی است و فرهنگ قشقایی بر آنها چیره شده است. بهترین خوانندگان را می‌توان در میان ساربان‌ها جستجو کرد.
موسیقی عاشیق‌ها: عاشیق‌ها طایفه‌ای هستند در میان قشقایی‌ها که حرفه‌شان نواختن، خواندن و افسانه سرایی است. موسیقی عاشق‌ها یک موسیقی کهن و گسترده است. عاشق‌ها برای هر موسیقی چه غمناک و چه شادی آفرین نوایی دارند. حضور عاشیق‌ها را نه تنها در فارس بلکه در آذربایجان و برون از این سرزمین می‌توان دنبال کرد. عاشیق‌های قشقایی در اصل از مناطقی همانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت کردند. وجوه اشتراک زیادی بین عاشیق‌های قشقایی و عاشیق‌های آذربایجان وجود دارد اما از نظر موسیقی تفاوت‌های اساسی وجود دارد و اکثر قطعات کاملاً با آهنگ‌های آذربایجانی متفاوت است. گروه نوازی در میان عاشیق‌ها بسیار معمول بوده است.[۴۳] ساز اولیه عاشیق‌ها قوپوز (چگور) بوده که البته بعدها کمانچه و سه تار نیز نواخته‌اند. از آهنگ‌های معروفشان می‌توان کوراوغلو، غریب و صنم، اصلی و کرم و کوچ عیوض را نام برد.[۴۴]
برخی از انواع موسیقی قشقایی عبارتند از: لالایی‌ها، واسونک‌ها (که در مجالس شادی خوانده می‌شوند)، جنگ نامه (موسیقی حرکات موزون یا چوب بازی مردان قشقایی که حالت رزمی دارد و با کرنا و نقاره نواخته می‌شود) و آهنگ‌های کار (مثلاً آهنگ بافندگان فرش، برنج کوبی، راندن شترها و چرانیدن گوسفندان).[۴۵] آداب و رسوم
قشقایی‌ها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن و شادی علاقه‌مندند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری می‌کنند. در جشن‌ها و عروسیها رقص گروهی زنان و مردان قشقائی و رقص با چوب (چوب بازی) بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی، زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشن‌ها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست می‌گیرند و پیرامون یک دایره بزرگ می‌ایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمال‌ها را تکان می‌دهند و با حرکات موزون پیش می‌روند. در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر می‌رقصند مبارزه می‌کنند. قشقایی‌ها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند. قشقایی‌ها به کشیدن قلیان بسیار علاقه‌مند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده می‌کنند.
قشقائی‌ها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر می‌شوند. گورستان‌های قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحه‌ای بخوانند. به سبب علاقه‌ای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاه‌های باشکوه و استوار می‌سازند که سالیان متمادی پابرجا می‌ماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت می‌نمایند. آرامگاه عده‌ای از سران ایل قشقایی بویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب می‌کند.
بیشتر قشقایی‌ها دارای چشمانی متوسط، موی تیره (مشکی و قهوه‌ای) و صورت گندم‌گون هستند. در میان طایفه فارسیمدان(ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده می‌شوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمی‌کنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست می‌کنند. مردان قشقایی معمولاً صورت خود را می‌تراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند[۴۶]
کوچ قشقایی‌ها
قشقایی‌ها همه ساله بین سرزمین‌های سردسیر (ییلاق) و سرزمین‌های گرمسیر (قشلاق) کوچ می‌کنند.
سردسیر (ییلاق) قشقایی‌ها دو منطقه را در بر می‌گیرد. یک منطقه، بین شیراز و دشت ارژن تا اطراف کازرون قرار گرفته است. منطقه دیگر، در شمال شرقی شیراز قرار دارد و از سپیدان (اردکان فارس) تا مرزهای کهگیلویه و از شمال آباده تا شهرضا ادامه می‌یابد و به سرحد بزرگ معروف است. در این منطقه که تا همسایگی بختیاری‌ها و دامنه کوه دنا را در بر می‌گیرد، طوایف مختلف قشقایی پراکنده می‌شوند.
گرمسیر (قشلاق) اولیه قشقایی‌ها در جنوب شرقی فارس بوده که از مناطق کم ارتفاع جلگه‌ای و پست لار، جهرم، فیروزآباد آغاز شده تا کرانه‌های خلیج فارس ادامه میابد، طوایف عمله، شش بلوکی، فارسی مدان، کشکولی کوچک و چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق می‌نمایند. گرمسیر دره شوری‌ها، کشکولی بزرگ و شاخه‌های وابسته در مناطقی از کازرون تا نزدیکی‌های بهبهان و حدود بندر گناوه ادامه می‌یابد. قشقایی‌ها که به قشلاق اولیه و قدیمی می‌روند به نام «ابه‌های فارس» و آنها که به مغرب و جنوب غربی کشور قشلاق می‌کنند به نام «ابه‌های بهبهان» معروفند.[۴۷] چادر
عشایر قشقایی در چادر زندگی می‌کنند. بخش بالایی چادر (سقف آن) سیاه‌چادر نام دارد و از موی بز بافته می‌شود. بخش دیگر دیواره جانبی است که چیق (یا چیت) نام دارد و از ترکیب نی و موی بز ساخته می‌شود[۴۸]
درون چادر قشقایی
چادرهای ایلی را از موی بز و به رنگ سیاه می‌بافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتف‌های اطراف چادر، تیرک‌ها، چند قطعه«کمَّج» یا«کمجِّه»، بندها، میخ‌های بلند چوبی، میخ‌های کوچک چوبی که به نام «شیش» خوانده می‌شود و لفاف یا «چیق» یا«نی چی» اطراف چادر تشکیل شده‌است. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته می‌شوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر می‌رسد. لتفها با میخهای کوچک چوبی «شیش» به سقف متصل می‌گردند. تیرکها و کمج‌ها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمج‌ها قرار می‌گیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق می‌کند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار می‌گیرند و سقف را به شکل مخروط درمی‌آورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر می‌کنند که آب باران در آن جاری می‌شود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار می‌دهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخواب‌ها قرار می‌گیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده می‌شود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. «نی چی» یا «چیق» حصیری است از نی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته می‌شود تا درون چادر از دید خارج شود و از باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوال‌ها و خورجین‌ها و خوابگاه‌ها یا چمدان‌ها می‌گذارند و آنها را در امتداد درازای چادر، منظم و مرتب روی هم می‌چینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها می‌کشند.[۴۹]
چادرسیاه
چادرسیاه: از موی بز تهیه می‌شود و تنها مادهٔ خارجی که درآن کاربرد دارد چوب است. چادرسیاه هم در تابستان و هم درزمستان مسکن مردم ایل است و از خصوصیات آن آسانی حمل آن است. برای جلوگیری ازورود آب باران درقسمت داخلی چادر شیاری رادرست می‌کنند که آب‌های ریخته شده ازاطراف این شیارها به سمت بیرون چادرمی‌روند. مساحت این چادرها بین ۱۵تا۲۰مترمربع وبرای خان‌ها حتی به۴۰مترمربع هم می‌رسد. چیق: در دو نوع ساده و آلاچیق بافته می‌شود که نوع سادهٔ آن برای حفاظت بره‌های کوچک در فصل سرما در کنار یا پشت چادر بنا می‌شود و نوع دوم آن را دراطراف چادرسیاه می‌کشند تااز ورود سرما و گردوخاک به داخل چادر جلوگیری کنند که این نوع چیق از نی و ترکه‌های باریک ایجاد می‌شود که نوع ترکه‌های باریک ازجنس درخت گز است که درطول۱٫۵متر تهیه می‌شود.[۵۰]
به جز چادرهای سیاه که چادر رسمی ایلی است، چادرهای برزنتی سفید یا اخرائی رنگ دو پوششه آفتاب گردان یا مخروطی برای پذیرائی مهمان‌ها و برای استفاده در جشن‌ها و عروسی‌ها نیز وجود دارد. در جشن‌ها دامن این چادرها را بالا می‌زنند تا تماشاچیان صحنه را بهتر ببینند. گاهی در درون این چادرها شستشو می‌کنند. چادرهای دو پوششه را در اصفهان می‌سازند. بجز این چادر، یک نوع چادر کوچک مستطیلی شکل از کرباس سفید رنگ نیز دارند که ویژه آبریزگاه است. در قسمت وسط چادر آبریزگاه چاله کوچکی کنده‌می‌شود.[۴۹] پوشش
در آغاز قرن بیستم قشقایی‌ها اتحادیه ایلی ای بودند با مردمی با ریشه‌های قومی گوناگون، آنها عمدتاً عشایر دامداری بودند که بین نواحی گرمسیر و سردسیر زاگرس جابجا می‌شدند. ایشان لباس خاص خود را با استفاده از کالاهایی که از بازار می‌خریدند و همچنین تولیدات صنعتگران روستایی و شهری می‌دوختند.[۵۱]
لباس مردان قشقایی:
باس مردان قشقایی پس از ۱۳۲۰
کلاه دوگوشی عرضه شده توسط محمدناصرخان قشقایی
در قرن نوزدهم، مردان عادی ایل شلوارهای دمپا گشاد (تنبان)، پیرهن‌های بی یقه (قیناق)، عبایی بلند (ارخالق) که با شال محکمش می‌کردند و قبای نمدی گرم (کپنک) می‌پوشیدند. ایشان کلاه نمدی سیاه گردی (برک) نیز بر سر می‌گذاشتند. تفنگ، چاقو، خنجر، شمشیر و چماق نیز از مهمترین قسمت‌های آراستگی مردان به شمار می‌آمد. در حالی که در شهرها خاصان قشقایی به ویژه عالی مقامانشان لباسی شبیه به خاصان قاجاری می‌پوشیدند: پیرهن بی یقه، عبای بلند و کلاه پوستی بلند و دواری که گاه سرش تخت بود.[۵۱]
در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی یقه سفید، شلوار گشاد سیاه که دم پایشان جمع شده بود، قبایی که جلویش با کمربند بسته می‌شد، و کلاه کوتاه و گرد نمدی می‌پوشیدند. بعضی مردها نیز ژاکت‌های پوستی و جلیقه‌های نمدی می‌پوشیدند. پاپوششان نیز مانند همه ایران گیوه (ملکی) بود. برای جشن‌ها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی به نام چوقا می‌پوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایه مباهات بود. مردهای طوایف گوناگون قشقایی بر اساس کمربند و شیوه بستن قطار فشنگشان قابل تشخیص بودند.[۵۱]
از ۱۳۰۷ که رضاشاه پوشیدن لباس‌های محلی را ممنوع کرد تا ۱۳۲۰ که مجبور به استعفا شد، مردان قشقایی از پوشیدن قبا، کمربند و کلاهشان منع شدند. ایشان مانند تمامی مردم ایران (به جز روحانیون) مجبور به پوشیدن لباس‌های غربی شدند. پس از ۱۳۲۰ قشقایی‌ها به پوشیدن لباس‌های گذشته‌شان روی آورند با این تفاوت که آرخالق به لباس مهمانی تبدیل شد و چوقا ورافتاد. در همین زمان ناصرخان قشقایی که از زندان رضاشاه گریخته بود و در پی ایفای نقش موثری در مقام ایلخانی ایل قشقایی بود، کلاهی جدید (دوگوشی) به قشقایی‌ها عرضه کرد که در رنگ‌های نخودی، مازویی و خاکستری، از نمد ساخته می‌شد. این کلاه به سرعت توسط مردان قشقایی پذیرفته شد و به سمبلی از قدرت، خودمختاری و هویت قشقایی‌ها بدل شد.[۵۱]
لباس زنان قشقایی: در قرن‌های نوزدهم و بیستم لباس زنان قشقایی شبیه لباس دیگر زنان عشایر جنوب غربی ایران بود. ایشان این لباس را تا ۱۹۷۰ حفظ کرده‌اند و تا ۱۹۹۰ با تفاوت‌هایی هنوز می‌پوشیدند. لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوع اش شناخته می‌شود. زن‌ها دامن چند لایه (شلیته، تنبان)، تونیک (قیناق) با شکاف در دو سمتش و ژاکت کوتاه (ارخالق) می‌پوشند. بر روی کلاه‌های کوچکشان (کلاقچه) نیز تور روسری مانندی (چارقد) می‌پوشند. پس از ۱۳۲۰ به لباس زن‌های قشقایی، پیشانی بند ابریشمی ای (یاقلق، قالاق) نیز اضافه شد که دور سرشان (روی چارقد) می‌پیچیدند. جواهرات (گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را می‌نمایانند. زنان طوایف گوناگون قشقایی معمولاً با لباس، پیشانی بند و رنگ‌های لباسشان شناخته می‌شوند. زنان ق


مطالب مشابه :


خرید اینترنتی لباس زیر زنانه و مردانه و گن ...

شده ،از کیفیت بالایی برخوردار است *جنس این شورت از نانو مواد طبیعی الیاف سبب لکه بهی




طایـــــــــــــفه عملــــــــــــــــه های ایل بزرگ قشقایی

باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و پشم طبیعی از الیاف




برچسب :