تحقیقی درباره حضرت رقیه (ع)
غوغا در خرابه شام
در تاريخ آمده است كه حضرت زينب (و يا امّ كلثوم) اجازه خواست تا براى حسين(ع) سوگوارى كنند. يزيد هم موافقت كرد و دستور داد كه اهل بيت(ع) را به دار الحجارۀ ببرند تا در آنجا به سوگوارى بپردازند. اهل بيت(ع) در آن مكان، هفت روز عزادارى كردند و هر روز، گروه زيادى از زنان شام، گرد آنان جمع مىشدند و عزادارى داشتند. اين سوگوارى به قدرى شديد بود كه اطرافيان يزيد از جمله مروان پيشنهاد دادند كه اهلبيت(ع) را به مدينه برگردانند وگرنه حكومت يزيد به خطر خواهد افتاد.[39] اين ماجرا، بنابر قاعده، قبل از رحلت رقيّه بوده است؛ چون ورود اهلبيت(ع) به شام، اوّل صفر سال 61 ق و رحلت اين شاهزاده خانم، پنجم و يا بعد از آن بوده است.
به هر حال، مرگ رقيه در خرابه شام غوغا برپا كرد و به قدرى زنان، بهويژه عمّهها گريه كردند كه قابل انعكاس و تصور نيست؛ بهويژه در آن زمانى كه فردى را آوردند تا بدن نازنين نازدانه حسين را غسل دهد. برخى نقل كردهاند كه زن غسّاله، دست از غسل كشيد و پرسيد: «سرپرست اين اسيران كيست؟» حضرت زينب(س) فرمود: «چه مىخواهي؟» غساله گفت: «بيمارى اين دخترك چه بوده است كه بدنش كبود شده است؟»
حضرت زينب(س) در پاسخ فرمود: «اى زن! او بيمار نبود، اين كبوديها آثار تازيانه و ضربههاى دشمنان است.»[40]
كرامتى از رقيّه
مرقد شريف اين نازدانه در خرابه شام، خاطرات تلخ و شيرين فراوانى از خود در سينه تاريخ ثبت كرده است. جا دارد انسان در مقابل ضريح اين نازدانه عرض كند:
از جمله قضاياى خرابه شام، داستان ذيل است كه خود كرامتى براى اين نازدانه حسين است:
حاج ميرزا هاشم خراسانى مىنويسد: عالم بزرگوار، شيخ محمّد على شامى، از جمله علما و محصلان نجف بود. او به حقير فرمود: «جدّ مادرى بدون واسطه من، جناب آقا سيد ابراهيم دمشقى كه نسبش منتهى مىشود به سيّد مرتضى علم الهدى و سن شريفش بيش از 90 سال بوده، بسيار شريف و محترم بودند.
وى، سه دختر داشت و اولاد ذكور نداشت. شبى دختر بزرگ ايشان، جناب رقيّه بنت الحسين(ع) را در خواب مىبيند كه مىفرمايد: «به پدرت بگو به والى بگويد ميان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذيت است. بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند.»
دختر، جريان را به پدر مىگويد، و سيد از ترس اهل تسنن، به خواب ترتيب اثر نمىدهد. شب دوم، دختر وسطى سيّد باز همين خواب را مىبيند و به پدر مىگويد؛ ولى او همچنان ترتيب اثرى نمىدهد. شب سوّم، دختر كوچكتر سيد همين خواب را مىبيند و به پدر مىگويد؛ باز ترتيب اثر نمىدهد.
شب چهارم، خود سيّد، آن مخدّره را در خواب مىبيند كه به طريق عتاب مىفرمايد: «چرا والى را خبردار نكردى؟!»
صبح، سيّد نزد والى شام مىرود و خوابش را براى او بيان مىكند. وى دستور مىدهد علما و صلحاى شام، از سنّى و شيعه غسل كنند و لباسهاى لطيف در بر كنند. آنگاه به دست هر كس كه قفل درب حرم مقدس باز شد، همان كس برود، نبش قبر كند و جسد مطهر را بيرون آورد تا قبر تعمير شود.
بزرگان و صلحاى شيعه و سنّى با غسل و لباس نظيف حاضر مىشوند، قفل به دست هيچ يك باز نمىشود؛ جز با دست مرحوم سيد ابراهيم. هنگامى كه كنار قبر مىروند، تك تك افراد حاضر بر قبر كلنگ مىزنند؛ ولى اثر نمىكند تا اينكه سيّد مزبور، كلنگ مىزند و قبر شكافته مىشود؛ آنگاه حرم را خلوت مىكنند و لحد را مىشكافند و مىبينند كه كفن آن مخدّره سالم است؛ ولى آب زيادى ميان لحد جمع شده است. سيّد، بدن شريف مخدّره را از ميان لحد بيرون مىآورد و بر زانوى خود قرار مىدهد. و سه روز به همين حالت بالاى زانوى خود نگه مىدارد. او مرتب گريه مىكند تا آنكه لحد آن مخدّره تعمير مىشود. اوقات نماز، سيّد بدن مخدرّه را بر بالاى چيز نظيفى قرار مىدهد و نماز مىگذارد. از كرامت بدن اين مخدّره در اين سه روز اين بود كه سيد نه محتاج غذا و آب مىشود و نه محتاج تجديد وضو.
سيد بعد از دفن آن مخدّره، دعا مىكند تا خداوند پسرى به او عنايت كند. در نتيجه خداوند پسرى به او عنايت مىكند كه نامش را مصطفى مىگذارند.
در پايان، والى تفصيل ماجرا را به سلطان «عبد الحميد عثمانى» نوشت، و او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف رقيّه امّ كلثوم و سكينه را به سيد واگذار كرد. اكنون هم آقاى حاج سيّد عبّاس پسر آقا سيّد مصطفى پسر سيد ابراهيم كه ماجرايش ذكر شد، متصدّى توليت اين اماكن شريفه است.
حاج ميرزا هاشم خراسانى سپس مىگويد: «گويا اين قضيّه در حدود 1280 ق اتفاق افتاده است.»[41]
مرحوم آيت اللّه سيد هادى خراسانى نيز ماجرايى را نقل مىكند كه مؤيّد قضيّه فوق است. وى مىنويسد: «روى پشت بام خوابيده بوديم كه ناگهان مار، دست يكى از خويشان ما را گزيد. وى مدّتى مداوا كرد؛ ولى سود نبخشيد. سرانجام فردى به نام سيد عبد الامير نزد ما آمد و گفت: «مار، كجاى دست او را گزيده است؟» چون محل را به او نشان داد، بىدرنگ دستى به آن موضع كشيد و درد به كلى از بين رفت. سپس گفت: «من نه دعايى دارم و نه دوايى. فقط كرامتى است كه از اجداد ما به ما رسيده است. هر سمّى كه از زنبور يا عقرب يا مار باشد، اگر آب دهان يا انگشت به آن بگذاريم خوب مىشود. علّتش نيز اين است كه جدّ ما، در شام، موقعى كه آب به قبر شريف حضرت رقيّه افتاد، جسد حضرت رقيّه(س) را سه روز روى دست گرفت تا قبر شريف را تعمير كردند، و از آنجا اين اثر در خود، اولاد و نسلهاى بعد از او باقى مانده است.»[42]
از آنچه گفتيم به خوبى به دست مىآيد كه شواهد روايى روز عاشورا و بعد از آن، و منابع تاريخى قرن هفتم به بعد و شياع و تسالم بين شيعيان به خوبى اثبات مىكند كه رقيّه يكى از دختران امام حسين(ع) بوده است كه در خرابه شام جان سپرده است.
البته به اين مسئله نيز اذعان داريم كه هر چه بر زبانها نسبت به ايشان جارى مىشود، بهويژه بر زبان برخى مداحان بىاطلاع، قابل اثبات و تأييد نيست.
منابع
[1]. مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، قم، مؤسسه انتشارات علّامه، ج 4، ص 77؛ الارشاد، سلسله مؤلّفات شيخ مفيد، بيروت، دار المفيد، 1414 ق، ج 2، ص 135، اعلام الورى، طبرسى، قم، مؤسسة آل البيت(ع)، اوّل، 1417 ق، ج 1، ص 478؛ نسب قريش، مصعب الزبيرى، قاهره، دار المعارف، سوم، ص 59؛ انساب الاشراف، بلاذرى، بيروت، دار الفكر، اوّل، 1401 ق، ج 3، ص 1288؛ تذكرة الخواص، سبط بن جوزى، مؤسسة اهل البيت(ع)، ص 249.
[2]. كشف الغمّة في معرفة الائمّة، اربلى، تبريز، سوق مسجد الجامع، تحقيق رسولى، ج 2، ص38.
[3]. ر.ك: تذكرة الشهداء، حبيب اللّه كاشانى، ص193، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص195.
[4]. ستاره درخشان شام، على ربّانى خلخالى، قم، انتشارات مكتب الحسين، اوّل، ص 17.
[5]. ر.ك: ستاره درخشان شام، همان، ص 15، فوائد الرضويه، شيخ عباس قمى، دار الكتب الاسلامية، ص 111.
[6]. اللهوف، سيد بن طاووس، تحقيق شيخ فارس تبريزيان (حسّون)، قم، انتشارات اسوه، 1414 ق، ص 140 و 141 و ستاره درخشان شام، ص 16.
[7]. مقتل الحسين و مصرع اهل بيته وأصحابه في كربلاء، المشتهر بمقتل ابى مخنف، قم، منشورات
الرضى، 1362 ش، ص 131 و ر.ك: ينابيع المودّة، قندوزى، ص 346 و احقاق الحق، ج 11، ص 633.
[8]. موسوعة كلمات الامام الحسين، معهد تحقيقات باقر العلوم، قم، دار المعروف، اوّل، 1415 ق، ص511 و ينابيع المودة، ج 2، ص 416.
[9]. وقايع عاشورا، سيد محمّد تقى مقدّم، ص 455 و حضرت رقيّه، شيخ على فلسفى، ص 550؛ به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 200.
[10]. بحار الانوار، محمّد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 45، ص 115.
[11]. سيف از اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) و از راويان برجسته و مشهور شيعه بوده است كه رجال شناسان بزرگى چون شيخ طوسى در فهرست، نجاشى در رجال، علّامه حلّى در خلاصة الاقوال، ابن داوود در رجال و علّامه مجلسى در وجيزه به وثاقت وى تصريح كردهاند.
ابن نديم در فهرست خويش، وى را از آن دسته از مشايخ شيعه مىشمارد كه فقه را از ائمه(ع) روايت كردهاند. شيخ طوسى در رجال خويش، وى را صاحب كتابى مىداند كه در آن از امام صادق(ع) روايت نقل كرده است. مرحوم سيّد بحرالعلوم در الفوائد الرجاليّه ليستى از راويان شهير شيعه، همچون: محمّد بن أبي عمير و يونس بن عبد الرحمان را آورده است كه از وى روايت نقل كردهاند. همچنين وى، طبق نقل امام باقر(ع)از جمله راويان زيارت معروف عاشورا است.
(ر.ك سياهپوشى در سوگ ائمه نور، شيخ على ابو الحسنى (منذر)، ص 140 و 141، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 20.)
[12]. المنتخب في جمع المراثى والخطب المشتهر بالفخرى، شيخ فخر الدين طريحى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1412 ق / 1992م، ج 2، ص436؛ سياهپوشى در سوگ ائمّه نور، همان، ص 320؛ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق سيد حسن امين، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ق، ج 7، ص 326؛ ستاره درخشان شام، همان، ص 21 و ادب الطف، سيد جواد شبّر، بيروت، مؤسسة البلاغ، ج 1، ص 196.
[13]. الوقايع والحوادث، محمّد باقر ملبوبى، قم، انتشارات دين و دانش، ج 3، ص 192؛ سوگنامه آل محمد(ص)، محمدى اشتهاردى، قم، انتشارات ناصر، 1375 ش، ص 340، نامبرده از انوار الشهاده نقل كرده است؛ سرگذشت جانسوز حضرت رقيّه، ص 22.
[14]. همان، ص 518 و 519.
[15]. سرگذشت جانسوز رقيه، ص 29؛ ثمرات الحياة، ج 2، ص 38؛ به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 202.
[16]. حضرت رقيّه، على فلسفى، ص 7، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 203.
[17]. ر.ك: ستاره درخشان شام، ص 204 و سرگذشت جانسوز رقيّه، ص 27.
[18]. مرحوم شيخ عباس قمى درباره كتاب كامل بهائى مىنويسد: «كتاب كامل بهائى نوشته عماد الدين طبرى، شيخ عالم ماهر خبير متدرّب نحرير متكلّم جليل محدّث نبيل و فاضل فهّامه، كتابى پرفايده است كه در سنه 675 ق تمام شده و قريب به 12 سال همّت شيخ مصروف بر جمعآورى آن بوده است؛ اگر چه در اثناى آن چند كتاب ديگر تأليف كرده است. سپس مىافزايد از وضع آن كتاب معلوم مىشود كه نُسخِ اصول و كتب قدماى اصحاب نزد او موجود بوده است؛ از جمله كتاب «الهاويه في مثالب معاويه» تأليف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از علماى اهل سنّت. ر.ك: ستاره درخشان شام، همان، ص 15 و فوائد الرضوية، ص 111
[19]. كامل بهائى، عماد الدين طبرى، قم، مكتبة المصطفوى، ج 2، ص 179.
[20]. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، چاپ اسلاميّة، ج 1، ص 316؛ همان، چاپ مؤسسة انتشارات هجرت، ج 1، ص 807.
[21]. نفس المهموم، شيخ عباس قمى، قم، انتشارات بصيرتى، و چاپ انتشارات مكتبة الحيدرية، اوّل، 1379 ش، ص 415 و 416؛ معالى السبطين، حائرى، بيروت، مؤسسة النعمان، 1412 ق، ج 2، ص 170؛ الدمعة الساكبة، محمّد باقر بهبهانى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، ج 5، ص 141.
[22]. رياض الاحزان، محمّد حسن قزوينى، ص 144، به نقل از: قصّه كربلا، ص 518.
[23]. معالى السبطين، همان، ج 2، ص 214؛ سرگذشت جانسوز حضرت رقيّه، ص 9، به نقل از ستاره درخشان شام، همان، ص 197.
[24]. دختران.
[25]. تذكرة الشهداء، ملا حبيب اللّه كاشانى، منتخب التواريخ، ص 299، به نقل از: ستاره درخشان شام، همان، ص 195 و 196.
[26]. سرگذشت جانسوز حضرت رقيّه، ص 53 و ستاره درخشان شام، همان، ص 13 - 14.
[27]. رياحين الشريعه، محلّاتى، كتابفروشى اسلاميه، ج 3، ص 309.
[28]. معالى السبطين، همان، ج 2، ص 214؛ سرگذشت جانسوز حضرت رقيه، ص 9، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 197.
[29]. زندگانى چهارده معصوم، عمادزاده، ج 1، ص 633؛ كشف الغمّه، اربلى، همان، ج 2، ص 216؛ ابصار العين في انصار الحسين، ص 368؛ اخبار الطوال، دينورى، قم، منشورات الرضى، ص 262.
[30]. السيده رقيّه، عامر الحلو، ص 42، به نقل از: ستاره درخشان شام.
[31]. ترجمه ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 137.
[32]. ر.ك: ستاره درخشان شام، ص 199.
[33]. كامل بهائى، ج 2، ص 179.
[34]. نفس المهموم، ص 456؛ معالى السبطين، ص170 والدمعة الساكبه، ص 141.
[35]. منتهى الآمال، همان (چاپ اسلاميه)، ج 1، ص317.
[36]. منتهى الآمال، همان، ج 1، ص 317، با تلخيص.
[37]. شعراء/227.
[38]. منتخب التواريخ، ميرزا هاشم خراسانى، انتشارات علميه اسلاميه، باب پنجم، ص 299 و ستاره درخشان شام، ص 211.
[39]. قمقام زخار، فرهاد ميرزا، تهران، انتشارات اسلاميه، ص 579 و قصّه كربلا، ص 520.
[40]. الوقايع والحوادث، ج 5، ص 81؛ ستاره درخشان شام، همان، ص 220؛ زينب، فروغ تابان كوثر، ص 366.
[41]. منتخب التواريخ، ميرزا هاشم خراسانى، انتشارات علميه اسلاميه، ص 388، باب ششم و ستاره درخشان شام، ص 11 و 12، با تلخيص و تغيير عبارات.
[42]. كرامات و معجزات، سيد هادى خراسانى، ص 9، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 13.
[43]. همان، ص 279.
مطالب مشابه :
اشتباه من و سلحشور در مورد تاریخ و زمان حضرت یوسف
دوم اینکه طبق اسناد مصری ایمهوتپ دارای قدرت تعبیر خواب نبش قبری در درون این قبر جسدی
شهید حسن هداوند میرزایی...
شهید حسن هداوند میرزایی در تاریخ ۹/8 ای دستور نبش قبر ایشان و دیگر در قبر چشمانشان
تاريخ پيامبران به همراه تصاوير استثنائي
منبع اصلي اين قسمت تاريخ طبري و تاريخ ابن اثير بوده و در به تعبير خواب نبش قبر توسط گروه
مدفن سر حسین بن علی کجاست؟
برخی علمای شیعه به استناد به روایاتی که در کتاب را برای نبش قبر حسین تعبير خواب
کرامات شهدا (قسمت سیزدهم)
از امام اجازهي نبش قبر خواستيم، اما اجازه شب هنگام در خواب جنگلي تيره تعبير خواب.
تحقیقی درباره حضرت رقیه (ع)
مطالبي درباره سحر و خواب و تاويل و تعبير را در خواب مى كس برود، نبش قبر كند و
بررسي قصهٔ " يوسف(ع)"
يوسف در خواب از معبران طلب تعبير ×حزب الله يحذر من فتنة كبيرة وشر مستطير بعد نبش قبر
اهميت ماشين عروس
تضميني وجود ندارد كه اين حمايت تا چه مدت دوام داشته باشد، اما در تعبير را در نبش قبر
مدفن سر امام حسین کجاست؟ و دو مطلب دیگر
برخی علمای شیعه به استناد به روایاتی که در کتاب را برای نبش قبر حسین تعبير خواب
برچسب :
تعبير نبش قبر در خواب