خرافات در زندگی مردم

مفهوم واژه خرافات

در مورد خرافات در کتابهای مختلف تعاریف متعددی ذکر شده است . خرافات جمع کلمه خرافه و لفظی عربی است .

در فرهنگ نفیسی مفهوم خرافات سخنان بیهوده و پریشانی ذکر شده است که خوشایند نباشد . خرافات را حکایتهای دروغی که به کلام آراسته شده باشد نیز معنی کرده اند .

در دایرة المعارف تشیع نیز چنین آمده است : خرافه یا خرافات عبارت است از اعتقادات بی اساس که با عقل و منطق و واقعیت سازگاری نداشته باشد . در همان کتاب و مقاله مربوط به خرافات آمده است که : می گویند خرافه نام مردی از قبیله عذره بود و از احوال و اسرار اجنه خبر داشت و آنچه را که از آنها می دید نقل می کرد ، اما کسی سخن او را باور نداشت و مردم که سخنانش را تکذیب می کردند می گفتند : این سخن ساخته ی خود خرافه است و این سخن ملیح و شنیدنی اما دروغ است .

دکتر رضا زاده شفق ریشه ی لغت خرافه را (خَرَفَ) و به معنای چیدن میوه می داند . وی اظهار می دارد که شاید خریف هم که به پاییز می گویند به خاطر رسیدن میوه ها در آن فصل باشد و نیز شاید هم از همین ریشه به پیر و فرتوت که به مثابه ی میوه ی زیاد رسیده و فاسد است (خِرِف) می گویند . خرافه را مجموعه ی تصورات مربوط به خدایان بت پرستان نیز گفته اند .

با تکیه بر این تعاریف و دیگر توضیحات و تعریف های اهل تحقیق از این لغت می توان نتیجه گرفت که خرافات مجموعه ی گفتار و اعتقادات نامعقولی است که چون با احساس افراد ارتباط پیدا می کنند در ظاهر فریبنده و دلنشین هستند ولی بر هیچ اصول علمی و عقلی متکی نیستند .

انواع خرافات

با نگاهی به گستره ی خرافات در جوامع مختلف در می یابیم که این گونه باورها چنان در تاروپود افکار و فرهنگ مردم جای گرفته است که به سختی می توان برای آن حد و مرزی قایل شد یا بطور مشخص به تفکیک و مرزبندی اینگونه عقاید پرداخت و گاه تاثیرات این باورها چنان در همه ی ارکان زندگی ما انسانها نمود پیدا می کند که احساس می شود . آندره موروآ به جا گفته است که : « ما برای آموختن به مدرسه نمی رویم ، بلکه به مدرسه می رویم تا خرافات طبقه ی خود را فرا بگیریم .»

شاید در شکل کلی بتوان خرافات را به دو گروه تقسیم کرد :

یک نوع خرافاتی که جنبه ی انفرادی دارند و زیان های رفتاری آن بطور مستقیم به خود فرد برمی گردد ، بعنوان مثال شخص به خود تلقین می کند اگر با قلم خاصی در امتحان ها شرکت کند موفق خواهد شد .

نوع دیگر خرافاتی هستند که جنبه ی اجتماعی دارند ، افکار مرسوم و احساسات غیرمنطقی که گروه زیادی در جامعه به آنها معتقد و پایبند هستند .

حال اگر بخواهیم از لحاظ تاریخی به پیشینه ی خرافات بپردازیم و آن را دسته بندی کنیم این بار هم چون زمان و مکان شکل گیری این گونه باورها به طور دقیق مشخص نیست و از سوی دیگر به خاطر نامحدود بودن این نوع اعتقادات باز تقسیم بندی دقیقی نخواهیم داشت ، اما در یک نگاه کلی می توانیم دو گونه خرافه را در نظر بگیریم : خرافه هایی که ریشه در همین آب و خاک دارند و از ذهن اجداد خودمان سرچشمه گرفته اند و دیگر خرافه هایی که از مردمان دیگر سرزمینها به فرهنگ و باورهای ما رسوخ یافته است که البته این نوع دوم کم هم نیست ، تا جایی که بسیاری از اندیشمندان اوج نفوذ اینگونه افکار و عقاید پوچ در جامعه ایران را بعد از تسلط بیگانگانی همچون مغولها و ترکها بر این سرزمین می دانند . این انتقال باورها زمانی روشن تر می شوند که به مقایسه ی اعتقادات مردم دیگر سرزمین ها با مردم خودمان می پردازیم و می بینیم ریشه ی بسیاری از باورها در کشورمان به آن سوی مرزها برمی گردد . برای مثال وقتی یک جهانگرد غربی به نام فردریچاردز در سفرنامه اش مراسم عزاداری محرم در شهر یزد را که خود شاهد آن بوده است توصیف می کند به این مقایسه دست می زند و می نویسد : در طی این مراسم سلسله ای از نمایش های غم انگیز شبیه نمایش معجزه در قرون وسطی و یا اوبرآمرگوی امروزی در کوچه و خیابان به مورد اجرا گذاشته می شود .

دکتر شریعتی نیز به اینگونه تاثیرات که در دوران مختلف باورهای مردم ما را تحت الشعاع قرار داده اشاره می کند و می نویسد : نوحه های دسته جمعی درست یادآور کُرهای کلیسا است و پرده های سیاه که بر سر در تکیه ها و پایه ها آویخته می شود بی کم و کاست از پرده های کلیسا تقلید شده است . مراسم مخصوص عزاداری ها همه تقلیدی از عزاداری و مصیبت خوانی و شبیه سازی مسیحیت اروپایی است .

شاید ساده ترین تقسیم بندی در مورد خرافات از آن صادق هدایت باشد که بسیار بی تکلف در آثارش به این کار دست زده است و در مقدمه ی کتاب خود ( فرهنگ عامیانه مردم ایران) نیز به این نوع تقسیم بندی اشاره می کند و می گوید : و آنچه جزو خرافات باشد جادوگری ، مرتاضی ، کیمیاگری ، درویشی ، افسون ، زهرها و نوش داروها ، تسخیر جانوران ، ارواح ، پیش گویی ، جن گیری ، آینه بینی ، تفال ، بدقدم و خوشقدم ، خمیازه ، عطسه ، خیر و شر ، استخاره با فال حافظ ، آمد و نیامد ، چشم زخم ، چشم شور ، تخم مرغ شکستن است .

مناسب است در پایان از لحاظ ماهیت و فلسفه ی پیدایش نیز به تقسیم بندی خرافه ها بپردازیم :

الف ) خرافه های تلقینی : که همان خرافه های فردی هستند و افراد برای خود ساخته و به خود تلقین می کنند .

ب ) خرافه های تدافعی : که برای جلوگیری از آسیب رسیدن ساخته شده اند ، مثل پاره کردن لباس برای جلوگیری از چشم زخم .

پ ) خرافه های فرافکنانه : که مقصر ساختگی می سازد ، مثل تخم مرغ شکستن یا چشم شور .

ت ) خرافه های ذوقی : مثل فال حافظ و فال قهوه

ث ) خرافه های تسکینی : مثل خرافه هایی که بیماران برای بازیافتن سلامتی شان به کار می برند و یا بخت گشایی .

ج ) خرافه های تسخیری : مثل اعتقاد به اشباح یا غول ها

چ ) خرافه های بدلی : که جایگزین اعتقادات دینی می شوند و در اذهان می نشینند .

این نوع اخیر خرافات را در بین انواع خرافات می توان از همه خطرناکتر و ماندگارتر دانست ، زیرا وقتی اندیشه ای موهوم و خرافه رنگ دینی بگیرد بر همه ی افکار و کردار انسان مذهبی سایه خواهد افکند و ویران کننده خواهد بود و صد البته مبارزه با این نوع خرافات نیز بسیار سخت است ، زیرا فردی که قصد روشن گری در این زمینه را دارد در نظر عوام انسانی ضد مذهب جلوه خواهد کرد .

خرافات در مسیر تاریخ

انسان اولیه در دوران زندگی ، نسبت به بیشتر حوادث اطراف خود جاهل بوده و علت وقوع آنها را درک نمی کرده است . وی از خسوف و کسوف ، زلزله ، رعدوبرق ، سیل و دیگر چیزها واهمه داشته و برای تسکین خاطر خود خدایانی ساخته و برای جلب نظر و رضایت خاطر این خدایان قربانی می کرده است .

اینگونه افکار در میان همه ی انسانهای بدوی مشترک بوده است ، اعتقاد آنها به شی ء مقدس ، نیروی مانا ( یعنی اعتقاد به یک نیروی نامعلوم در هر شی ء ) و سحر ، را با مطالعه در آثار باقیمانده از این انسانها می توان نتیجه گرفت .

انسان نخستین برای طبیعت اطراف خود روح اسرارآمیز قائل می شده و در برخورد با آنها از خدایان کمک می خواسته و معمولاً این ارتباط با خدایان توسط جادوگر قبیله و یا روحانیون ، که رابط بین انسانها و خدایان بوده اند رهبری می شده است .

انسانهای بدوی با اعتقاد و بکارگیری روشهایی چون عقیده به :

- فیتیش (Fitish) : عبارت بود از استفاده و کمک گرفتن از نیروی مخفی در اشیاء بی جانی مثل سنگها .

- تابو (Tabu) : یعنی اعتقاد به نیروی غیب موجود در افرادی خاص ، مثل رئیس قبیله که حتی گاه دست زدن به او هم گناهی بزرگ محسوب می شد .

- آنمیزم (Animism) : یعنی اعتقاد به اینکه ارواح شکل و صورت و احساسات دارند و می توان آنها را اداره کرد .

سعی می کردند که بر نیروی غیب غلبه یابند .

پرستش مظاهر طبیعت همچون سنگ پرستی و گیاه پرستی ، احترام و پرستش اجداد و نیاکان و قربانی کردن به پای خدایان نیز در میان انسانهای اولیه عمومیت داشته است .

طوایف آریایی نیز از مسائلی که در بالا ذکر شد مستثنی نبودند و به پرستش آفتاب و ماه و ستارگان و جانوران سودبخش چون گاو و شتر و اسب می پرداختند و برای دفع ضرر و عوامل ناسازگار طبیعت همچون تاریکی ، صاعقه ، جانوران گزنده ، رب النوعی در نظر گرفته و با قربانی کردن و دادن نذورات خود را از شر آنها مصون می داشتند .

وقتی آریائیها در ایران کنونی سکنی گزیدند و آیین زردشت در بین آنها رواج یافت ، به مرور زمان از پاکی این آیین کاسته شد و خرافات زیادی در آن راه یافت . روحانیون و مغ ها که به علت انجام امور مذهبی نفوذ خاصی در میان مردم یافته بودند کم کم قدرت فوق العاده ای پیدا کردند . آنها مقررات سختی در امور دینی را به اجرا می گذاشتند که سرپیچی از آنها برای مردم عقوبت در پی داشت . مغ ها به آداب خرافی بیش از روح مذهب اهمیت می دادند و از شدت تعصب همواره بر جمود آن می افزودند . گناهکاران در این دوران می توانستند با خرید آمرزش ، خویشتن را از زیر بار گناهان خود آزاد سازند .

جامعه ی روحانی زردشتی ، بخصوص در اواخر دوره ساسانیان و مقارن ظهور اسلام در سراشیبی سقوط و فساد افتاده بود و هر فردی از گهواره تا گور زیر نظارت و سرپرستی آنان بود . آنها با تبلیغ افکار و عقاید خرافی هر روز بار ملت را سنگین تر می کردند . روزی چهار بار بایستی آفتاب را ستایش و ماه را نیایش نمود ، هنگام خواب و برخاستن ، شستشو ، بستن کمربند ، قضای حاجت و عطسه زدن ، چیدن ناخن و مو و امثال آن بایستی هرکس دعایی مخصوص می خواند و دیگر اعتقادات خرافی . در آن روز مثل دیگر سرزمین ها ، در ایران نیز درباره ی سعد و نحس بودن روزها و ساعتها و گزینش کارهایی که چه روزهایی شایسته و بایسته است و چه روزهایی نکوهیده و زیان آور است ، معتقداتی وجود داشته است .

سرزمین ایران که چندین قرن از تاریخ را پشت سر دارد همواره مانند کاروان سرایی بوده که قافله های بشری چون کلدانی ها ، آشوری ها ، یونانی ها ، رومی ها ، یهودی ها ، ترک ها ، عرب ها و مغولها هر از گاهی در آن بار انداخته و یا با هم تماس و آمیزش داشته اند . اینگونه ارتباطات سبب انتقال افکار و باورهای خرافی می شده است . در دوران باستان همسایگانی همچون کلده و آشور که می توان آنها را مادر خرافات و جادو نامید با خدایان ترسناکشان ، قربانی ها ، سعد و نحس ، روزها و ساعتها تاثیر ستاره ها در سرنوشت انسان و غیره ، افکارشان در ایران بدون تاثیر نبوده است .

هجوم یونانیان به همراه پیشگوها و خدایانشان ، مجاورت با رومی ها و اخترشناسانشان ، مهاجرت یهودیان و خرافاتی که از مصر و بیابانهای عربستان با خودشان سوغات آوردند و بالاخره حمله اعراب ، پایه ی این خرافات را در ایران مستحکم کرد .  

بسیاری از اعراب پس از آنکه حضرت محمد (ص) دین اسلام را بنیان نهاد باز هم دست از اعمال جادویی خود برنداشتند بلکه آیه هایی از قرآن را به اوراد و عزایم خود افزودند و بدین سان قدرت دین را در کنار سنتهای غلط خود یکجا به کار گرفتند . تسلط اعراب بر ایران باعث تزریق بسیاری از باورهای خرافی آن منطقه ی جغرافیایی به مردم ایران گردید که البته شمار زیادی از این باورها و اعتقادات در قالب دین ارائه گردید . شروع عصر ترجمه که باعث آشنایی مسلمانان با آثار و عقاید ملل مختلف گردید نیز در نوع خود در ایجاد و رواج باورهای جدید خرافی بی تاثیر نبود . قزوینی که کتابش حاوی بسیاری از اینگونه باورها می باشد ، اظهار داشته که بسیاری از محتویات کتابش را از نوشته های علمایی همچون ارسطو و بلنیاس گرفته است .

پس از دوره ی ترجمه ، خلفا بیش از هر چیزی به مساله ی نجوم توجه و علاقه نشان می دادند و کم کم بسیاری از خرافات مربوط به این فن وارد مسائل مذهبی و دینی گردید و به ائمه ی اطهار علیهم السلام و پیامبر اکرم (ص) نسبت داده شد . حتی بزرگترین اختر شناسان اسلامی نظیر ابوریحان بیرونی نیز از تالیف رسالاتی به عنوان راهنمای طالع بینی ابایی نداشتند و تصادفی نیست که در زبانهای اسلامی لغت منجم هم به معنای اختر شناس و هم به معنای طالع بین بکار می رفته است . در این دوران مردم در بسیاری از امور از ستاره شناسان کسب تکلیف می کردند .

البته گناه رواج خرافات در ایران و در قرون نخستین اسلامی را نمی توان بطور کلی به گردن ملل و اقوام دیگر انداخت ، بلکه بسیاری از این خرافات میراث دوران باستانی همین کشور بوده که یا به صورت کامل و یا تغییر یافته به نسلهای بعدی ارث رسیده بود . دکتر بروگش ریشه ی بسیاری از باورها و اعمال خرافی ایرانیان را مربوط به دوران باستان می داند . گرامی داشتن نور و آتش و خورشید ، قربانی کردن ، ابراز علاقه به چراغانی ، نریختن آب بر آتش ، نقاره زدن هنگام غروب آفتاب ، گرامی داشتن اسب و شب نشینی در طویله ی اسبان و بسیاری دیگر از خرافات رایج .

به نظر اشپولر یکی دیگر از خرافاتی که از دوران باستان سرچشمه گرفته بود و در دوران اسلامی رشد یافت ، عقیده بر این بود که انسان می تواند در عالم خواب وضع آینده و حوادث آن را بشناسد و یا اینکه از راه خواب دیدن مردان مقدس و یا مردگانی که بعد مکان دارند ، دستوراتی را بگیرد .

در قرون پنجم و ششم و اوایل قرن هفتم هجری ، یعنی از زمان تسلط ترکان بر ایران تعصبات مذهبی و تنگ نظری تشدید یافت . غزان سلجوقی و دیگر طوایف ترک که مردمی خرافی و در عقاید خود متعصب بودند ، پس از غلبه بر ایران و تشکیل حکومت این سیاست را دنبال کردند و بر سختی و شدت آن افزودند .

غزنویان و سلجوقیان چون نتوانستند چهره ی مسجد را مسخ کنند ، به ناچار در کنارش به ترویج خانقاه پرداختند ، چنانکه عصر سلجوقی را عصر خانقاه لقب داده اند و می بینیم حتی طغرل و چنگیز که در حمله به ایران مساجد را طویله ی اسبان خود می ساختند برای خانقاه و اصحاب خانقاه حرمت بسیار قائل می شدند و همیشه خانقاه ها با نذرها و وقف ها و غذاهای رنگین و مراسم رقص و سماع و تشریفات ، گرم و روشن بود . در این دوران به دلیل عنایت سلاطین به بزرگان تصوف ، این مسلک در جامعه ی ایران رشد یافت و با اشاعه ی بسیاری از آداب و افکار خرافی مردم را بیش از پیش به سوی خمودگی و جمود فکری سوق داد . مراکز تجمع متصوفه همچون زوایا و خانقاه ها گسترش یافت و اعمال و افکارشان به صورت یک ارزش در میان جامعه رسوخ یافت . زمان هجوم مغولان نیز در ایران چنین شرایطی حکمفرما بود .

برخی از مورخین مغولان را بی دین می خوانند و برخی آنها را صاحب ادیان ابتدایی می دانند . شماری از اعتقادات مغولانی که به ایران آمدند به این صورت بود که :

- زمین را تعظیم و پرستش می کردند .

- خورشید را پرستش می کردند .

- آسمان را جایگاه ارواح و خدایان می دانستند و دگرگونی آسمان را ستایش می کردند .

- ستارگان را در سرنوشت انسانها دخیل می دانستند .

- برای رفع خسوف و کسوف طبل ها را به صدا در می آوردند و فکر می کردند که با این کار نیروهای شیطانی تارومار می شوند .

- از آتش برای تطهیر استفاده می کردند .

- به سنگ باران آور اعتقاد داشتند .

- از ارواح خبیثه می ترسیدند .

- شمن رکن اصلی اعتقادات آنها بود .

اکثریت قاطع مغولانی که از وطن خود بریدند و در سرزمین های فتح شده اقامت گزیدند برای تثبیت نیروی مادی و معنوی خویش و ریشه دوانیدن در جوامع بیگانه ، بر آن شدند تا فرهنگ دینی خود را در آن اماکن گسترش دهند . این تهاجم فرهنگی در ایران پیامدهای وخیمی به همراه داشت . مردم بلا دیده و تارومار شده و بی سرپرست زیر تسلط گروهی قرار گرفتند که به شدت تحت تاثیر افکار خرافی و جادوگری بودند . با پراکندگی ایلات و عشایر در سراسر ایران و آمادگی روحی مردم جنگ زده ، این افکار خرافی به سرعت در بین آنان رسوخ یافت و روحانیون شمنی ، جای روحانیون اسلامی را گرفتند و بر تارو پود روح این ملت جنگ زده چنگ زدند . نزاع بین پیروان فرقه ها و ادیان و ادامه ی ترویج صوفی گری در جامعه نیز به گسترش خرافات در این دوره کمک کرد .

در دوره های بعد بخصوص عهد صفویه آنچه بیشتر قابل انتقاد است تقلید ناشیانه و عامیانه و گاه مغایر با روح و حکم اسلامی در مراسم عزاداری است که فقط احساسات را بر می انگیخت و کمترین نقشی در شناخت و شعور و بیداری مردم نداشت . سوگواری ها در این دوره با تشریفات تقلیدی از دیگر نقاط عجین شد و اهداف سیاسی و انحرافی پیدا کرد و باورهای خرافی ، بخصوص در حیطه ی مسائل دینی رشد یافت . تقلید از آیین سوگواری مسیحیان تا آنجا پیش رفت که شکل صلیب آنها نیز بدون کمترین تغییر به اسم جریده یا علم پیشاپیش گروههای عزاداری مسلمانان به حرکت درآمد .

با مطالعه ی آثار نگاشته شده در دوره ی صفویه به کتابهای زیادی برمی خوریم که سرشار از عقاید و باورهای خرافی هستند ، از همه این کتابها مشهورتر کتابی است تحت عنوان عقاید النساء که منسوب به آقا جمال خوانساری بوده و در زمان شاه سلیمان صفوی نگاشته شده است و دایرۀ المعارفی درباره ی خرافات رایج در آن دوران است . در دوره های بعدی بخصوص قاجار نیز با وجود تلاش های فراوان روشنفکرانی چون امیرکبیر برای مبارزه با تعصبات نامعقول و انحرافی و زدودن خرافات از جامعه به دلایل مختلف از جمله پایین بودن سطح فکری اکثر درباریان و حکومتگران که خودشان نیز به شدت گرفتار باورهای خرافی و پوچ بودند ، جامعه همچنان به سوی رواج اینگونه باورها پیش می رفت .

جامعه شناسی خرافات

انسان همواره با نگرشی به اطراف خود در پی طرح ریزی مجموعه ای از افکار بوده است تا آنچه را که خارج از توانایی های اوست در چارچوب آن مورد بررسی و تحلیل قرار دهد .

انسانها همواره کوشیده اند تا به جای کاربرد واژه ی نمی دانم ، اوهام و خرافات را به هم آمیخته و مجموعه ای را ساخته و پرداخته کنند تا بتوانند آنچه را نمی دانند توجیه کنند .

در مورد اینکه چه عواملی را از لحاظ جامعه شناسی می توان به عنوان علل ذهنی پیدایش خرافه عنوان کرد ، کلاین برگ پنج عامل را ذکر می کند :

1 – حیرت انسان در مشاهده ی طبیعت : که این حیرت در برابر عظمت جهان خلقت و عدم درک انسان ، گاهی وی را به سوی اوهام می کشد .

2 – جهل و نادانی : که در مسائل مختلف و به خاطر عدم آگاهی انسان در همه ی آن مسائل بروز می کند .

3 – ترس : که عاملی است تا انسان برای گرفتن قوت قلب گاهی به خرافات روی آورد .

4 – آرزوها و رویاها : که عوامل موثری در محدود شدن قوه ی تعقل و روی آوردن به سوی ذهن گرایی هستند .

5 – تقلید : که آن هم زمانی صورت می گیرد که شخص از تقلید کردن احساس رضایت خاصی بنماید .

برخی از جامعه شناسان به بررسی زمان ایجاد و شیوع اینگونه باورها و برداشتها در میان انسانها و جوامع پرداخته اند و نوع تفکر انسان را در دوره های مختلف بررسی کرده اند و به هر دوره خصوصیاتی را نسبت داده اند . هیوم بر این اعتقاد بوده است که در دوران اولیه ی زندگی بشر ، شرک و چند خدایی رواج داشته است و در دوران بعد که بشر خدای واحد را پرستش می کند ، فاصله ی میان انسان و خدا توسط واسطه ها و عوامل فرعی پر می شود و خرافات و بدعتها رشد می کنند . در واقع این امر نوعی بازگشت به نظام چند خدایی است .

آگوست کنت نیز دوره های مختلف زندگی انسان را از نظر تفکرات اجتماعی به سه دوره ی مابعد الطبیعه ، الهیات و عقل گرایی یا دوره ی اثباتی تقسیم می کند . او معتقد است که انسان در دوره ی اول زندگی خود تمام مسائل روزمره ی زندگی همچون رعد وبرق ، سیل ، زلزله ، روز و شب را به موجودات خیالی همچون غول و پری مرتبط می سازد و با قربانی کردن و نذر و نیاز برای این موجودات خیالی سعی در دور کردن شر و ضرر آنها را از خود دارد . در دوره ی دوم تفکر انسان کلیه ی امور فوق را به یک قدرت مطلق مرتبط ساخته و از حیطه ی تسلط موجودات خیالی خارج شده و تنها تحت تاثیر این قدرت قرار می گیرد و در انجام کارهایش از او کمک می خواهد و هر خیر و شری را به او مرتبط می سازد و با نذر و نیاز و قربانی سعی در دور کردن قهر این نیروی مطلق از خود دارد . اما در دوره ی سوم انسان با بررسی صحیح ارتباطات بین عوامل طبیعی ، اجتماعی و ..... امور را در چارچوب عقل بررسی کرده و نتایج عقلانی می گیرد ، مثل شناخت علت رعد و برق یا چگونگی بوجود آمدن شب و روز .

در واقع آگوست کنت معتقد به پیشرفت انسان در هر دوره نسبت به دوره ی قبل است و عقیده دارد که با این پیشرفت در جوامع انسانی ، مردم روز به روز با علوم و فنون آشناتر می شوند و وقتی که با دلایل وقایع و حوادث آشنا می شوند از خرافات مربوط به آن وقایع فاصله می گیرند .

فریزر نیز همچون آگوست کنت معتقد است فکر انسان جهت تحول سه مرحله را پشت سر گذاشته است که عبارتند از : مراحل جادویی ، دینی و علمی .

در اولین مرحله کار جادو ، دستکاری در نیروهای منظم طبیعت بوده است . در دوره ی دوم انسان با درک عدم توانایی دستکاری در نیروی طبیعت به نوعی فرافکنی رو می آورد و بر لطف موجودات نامحسوس و عظیمی که در پشت نقاب طبیعت پنهان شده اند تکیه می کند و همه ی نیروهای دور از دسترس را که زمانی به خویش و جادو نسبت می داد ، به این موجودات نامحسوس مرتبط می داند ، ولی سرانجام در آخرین مرحله ذهن انسان بدانجا می رسد که نیروهای درون طبیعت را تعیین کننده بداند و به دنبال نظم ثابت در پدیده های جان بگردد .

گاه در جوامع مختلف سعی در همسویی رسوم اجتماعی با آداب دینی آن جامعه صورت می گیرد ، یعنی بسیاری از آداب و رسوم غلط و خرافه آمیز در اجتماع به نام دین و آداب دینی شیوع پیدا می کند و همانگونه که در صفحات قبل نیز بیان گردید ، مبارزه با این نوع افکار خرافی بسیار مشکل تر از انواع دیگر خرافات است ، زیرا این گونه خرافات به صورت اصولی و غیر قابل تغییر بروز می کنند .

بسیاری از این گونه آداب و رسوم در فرصت مناسب خود را به صورت یک ارزش نوین از سوی دین در عرصه ی اجتماعی مطرح کرده اند . دین داران در سراسر زمان های مختلف به نوعی تحت تاثیر آداب و رسوم طوایف و اقوام قرار می گیرند و بسیاری از این آداب را در لابه لای اعمال و رفتار خود می گنجانند و به مرور زمان همان رضایت خاطری را که از یک رفتار دینی برای افراد حاصل می آید از عمل به این رسوم نیز احساس می شود و می تواند موجبات وجد و شعف و رعایت حرمت آن آداب و رسوم را بوجود آورد ، به گونه ای که تخلیه ی اجتماع از چنین رسم هایی گهگاه به مبارزه علیه دین تعبیر می گردد .

جامعه شناسان زیادی به بررسی این گونه از خرافات پرداخته اند و به عقیده ی آنها هیچ فعالیت و نهاد اجتماعی نیست که مانند فعالیت و نهادهای مذهبی این همه تنوع و تفاوت داشته باشد و باورها و برداشتهای انسان در این زمینه تقریباً نامحدود است . به عقیده ی عده ای از آنها بنیادهای اعتقادی در ادیان مختلف در واقع با هم همسانی دارند ولی بسیاری از باورهای عامیانه بشر که به ادیان الهی الحاق شده است باعث ایجاد تفاوت های چشمگیر بین ادیان و مذاهب گردیده است .

در اجرای بسیاری از آداب و مناسک ، معقول یا نامعقول بودن آنها مطرح نیست و این مناسک از آن نوع رفتاری نیستند که معیارهای عقلانیت را بتوان به گونه ی معناداری در مورد آنها به کار بست ، زیرا ماهیتی نمادین دارند . بنا به نظر جامعه شناسانی چون استارک و بریج این باورها اساساً کوششی هستند برای برآوردن آرزوها و کوششی برای به دست آوردن پاداش های دلخواه در غیاب چاره های دیگر عقلانی .

مهمترین وجه مشترک این گونه باورها و برداشت های عامیانه را می توان وجدان جمعی مستتر در آن دانست . بسیاری از این باورها در چارچوب همنوایی گسترش یافته و جنبه ی همگانی می یابد و به نظر می رسد که گروههای مختلف در جامعه نیز همواره سعی در همنوا و همرنگ کردن دیگران با خود را دارند .

ظاهراً این جوامع و گروهها به افراد ناهمنوا چندان روی خوش نشان نمی دهند و به صورت های گوناگون از قبیل منزوی کردن و ندادن امتیازات با آنها برخورد می کنند .

منبع : کتاب باورهای عامیانه در ایران به گزارش سیاحان غربی نوشته حمید شعربافیان ، نشر محقق


مطالب مشابه :


خرده فرهنگ ها

مردم شناسی - خرده فرهنگ ها - بررسی جریان زنده و جاری فرهنگ در جوامع مختلف




حجاب در جوامع مختلف ابعاد گوناگونی دارد

حجاب در جوامع مختلف ابعاد در راستاي فرهنگ سازي و آگاهي بخشي عمومي درخصوص




تعریف فرهنگ

رفتارها به صورت مشخص و خط کشی شده وجود ندارد و حتی رفتارهای مردم در جوامع مختلف فرهنگ در




بررسی رابطه میان اقتصاد و فرهنگ در جوامع مختلف

فرهنگستون - بررسی رابطه میان اقتصاد و فرهنگ در جوامع مختلف - عرصه فرهنگی، عرصه جهاد است




خرافات در زندگی مردم

در فرهنگ نفیسی مفهوم با نگاهی به گستره ی خرافات در جوامع مختلف در می یابیم که این




فرهنگ

فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی در مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال




عملکرد اساسی فرهنگ و مشخصه های مختلف آن

صورت باستانی فرهنگ در فـرهـنـگ هـر جامعه متشكل از مجموعه هاى فرهنگى است كه در جوامع مختلف




تاثیر اینترنت بر ابعاد مختلف توسعه جوامع

تاثیر اینترنت بر ابعاد مختلف توسعه جوامع توسعه در علوم و فرهنگ های مختلف در معانی مختلف




تدفین در جوامع مختلف

مراسم دفن در جوامع مختلف/ فرهنگ و ارتباطات




برچسب :