فرهنگ پوشش در منظومۀ ویس و رامین
منظومۀ ویس و رامین در اصل به زبان پهلوی بوده است و از داستانهای روزگار اشکانیان محسوب میگردد. فخرالدین اسعد گرگانی ظاهراً آشنا به خط و زبان پهلوی بوده و در میان سالهای 432-446هـ.ق آن را از روی اصل پهلوی در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف به نظم کشیده است.
بنابر گفتههای فخرالدین اسعد، او در هنگام سرایش ویس و رامین جوان بوده است و این منظومه را به سه تن از بزرگان زمان خود –سلطان ابوطالب طغرل بک،عمیدالملک کندری، خواجه ابوالفتح مظفر- تقدیم کرده و در اثر خود از آنان نام برده است.
با وجود اینکه مثنوی ویس و رامین از منظومههای زیبای عاشقانۀ ادب پارسی است و در هر مجالی در کنار منظومههای عاشقانۀ دیگر -اگرچه اندک- به آن پرداخته شده اما مبحث پوشش که از موارد قابل تأمل در این مثنوی است نادیده گرفته شده است.
در این اثر کوشش بر آن است تا انواع پوشش در منظومۀ ویس و رامین سرودۀ فخرالدین اسعد گرگانی بررسی شود و از آنجا که علاوه بر البسه، زینتها و پاپوشها نیز از ملزومات پوشش محسوب میشوند به فراخور وضعیت، بخشی هم به آنها اختصاص یافته است تا آن را به فرهنگ پوشش در منظومۀ ویس و رامین بدل نماید. عناوین بررسی شده که شواهد شعری آن در اینجا ذیل هر مبحث آورده شده است؛ به این شرح میباشد:
-پوششهای زنان.
- پوششهای مردان.
- پوششهای مشترک.
- پوششهای نبرد.
- پارچههای مورد استفاده.
- زینتهای زنان.
ذیل هر مبحث تمامی شواهد شعری ذکر گردیده و در مواردی که شواهد متعددی وجود داشته تنها به آوردن برخی از آن شواهد بسنده شده و به بقیۀ موارد ارجاع داده شده است.
نگارنده امیدوار است که این مقاله پنجرهای گشاید به سوی التفات بیشتر به این منظومۀ نغز و دیدی متفاوت را ارائه دهد.
پوششهای زنان
- پیراهن: جامۀ بلند و نازکی که زنان پوشند (فـ. معـ.)
جهان از بهر تو شد دشمن من ز من بیزار شد پیراهن من (ص ۲۳۳)
از آن پس داد وی را نامه ویس همان پیراهن و واشامه ویس (ص297)
- چادر: بالاپوشی که زنان روی سر اندازند و همۀ اندام آنان را پوشاند (فـ. معـ.)
بیارم ویس را بی کفش و چادر پیاده چون سگان در پیش لشکر (ص148)
پس آنگه خود فرو آمد ز دیوار به چادر هر سه بر بستند رخسار (ص154)
مرو را گفت رامین ای برادر بپوش این راز ما در زیر چادر (ص155)
قصب چادرش را در گوشهای بست درو زد دست و از باره فرو جست (ص210)
چهل جنگی همه گرد دلاور کشیده چون زنان در روی چادر (ص358)
همچنین : ص 359
- دامن: دامان، قسمت پایین جامه، دنبالۀ هر چیز، کنارۀ هر چیز(فـ. معـ.)
دل من با دل تو نیست یکسان تو را دامن همی سوزد مرا جان (ص184)
گرفتش دامن اندر خشت پاره قبا شده بر تنش بر پاره پاره (ص210)
اگر گیرم تو را یک روز دامن بسا شرما که خواهی بردن از من(ص265)
بگیرم دامنت با تو بیایم زمانی بی تو با موبد نپایم (ص339)
بگیرم من تو را در برف دامن بدارم تا نه تو مانی و نه من (ص341)
همچنین : ص345 ، ص350
- مطرف: [عربی] چادر خز چهارگوشۀ نگارین (فـ. معـ.)
جلال و مطرف و مهد و عماری به گونه چون بنفشه جویباری (ص54)
- واشام: معجر ، مقنعه، روپاک، سرانداز (فـ.معـ.)
چو پران شد ز پرده جست بر جام ربودش باد از سر لعل واشام (ص 210)
- واشامه: سر انداز، مقنعه (فـ. معـ.)
از آن پس داد وی را نامۀ ویس همان پیراهن و واشامۀ ویس (ص 29)
ز دو زلفت مرا ده یادگاری ز واشامه مرا ده غمگساری (ص 321)
دریده ماه پیکر جامه در بر فکنده لاله گون واشامه از سر (ص325)
پوشش های مردان
- دستار: عمامه، پارچهای که به دور سر بپیچد، مندیل، روپاک
قبا و موزه و رانین و دستار به رنگ نیل کرده بود هموار (ص54)
سبک بر رفت رامین روی دیوار فرو هشت از سر دیوار دستار (ص154)
قبای رومی و زربفت دستار دگرگونه جز این تشریف بسیار (ص33)
پس او را جامهها پوشید شهوار قبای لاله گون و لعل دستار (ص232)
- رانین : شلوار (فـ. معـ.) که به عربی رانان گویند ( لغتنامه دهخدا)
قبا و موزه و رانینش بر تن ز سرتا پای بفسرده چو آهن (ص310)
قبا و موزه و رانین و دستار برنگ نیل کرده بود هموار(ص54)
- شلوار: جامهای که معمولاً مردان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را پوشاند (فـ. معـ.)
چه سود این بند اگرچه ئلپسند است که بی شلوار خود شلوار بند است(ص195)
چه بندی بند شلوارت به کوشش که بی شلوار ازو نایدت پوشش(ص195)
گسسته بند کستی بر میانش چو شلوارش دریده بر دورانش(ص210)
زینتهای زنان
- زر: فلزی گرانبها به رنگ زرد (فـ. معـ.)
چنان باید که زر بر سر نهد زن به روز و شب بگردد گرد برزن(ص32)
چنان دارم تو را با زر و زیور که بر روى تو رشک آرد مه و خور(ص69)
نهاد از زر و گوهر تاج بر سر چو خورشیدی که از مه دارد افسر (ص300)
چو آرایش کنند او را فراوان به زرّ و گوهر و دیبای الوان (ص51)
– عقد: گردنبند، گلوبند، رشتۀ مروارید (فـ. معـ.)
هم از دیده رونده سیل گوهر هم از گردن گسسته عقد زیور(ص197)
به که شایدپرند پر نگارت قبا و عقد و تاج و گوشوارت (ص202)
به درد مادر و هجر برادر گسسته عقد مروارید بر بر (ص105)
برهنه سر برهنه پای مانده گسسته عقد و درش برفشانده (ص210)
–گوشوار: زینتی ساخته از فلزات قیمتی و احجار کریمهیا از بلور که در گوش آویزند مخصوصاً زنان (فـ. معـ.)
شکسته گوشوارش پاک در گوش ابی زیور بمانده روی نیکوش(ص210)
چو ابری دید زلف مشکبارش به ابر اندر ستاره گوشوارش(ص244)
به که شاید پرند پرنگارت قبا و عقد و تاج و گوشوارت (ص202)
چو ابر تیره زلف تابدارش به ابر اندر چو زهره گوشوارش (ص48)
– گوهر:هر یک از سنگهای قیمتی (فـ. معـ.)
ز دیبا کرد و از گوهر همه ساز بپرورد آن نیازی را به صد ناز(ص48)
بسی انگشتری از زر و گوهر بسی مشک و بسی کافور و عنبر (ص 123)
میان گوهر و زیور سراپای بتان را زشت کرده زیب و آرای (ص 126)
به سر بر افسری از مشک و عنبر فرازش افسری ز زر و گوهر (ص238)
نهاد از زر و گوهر تاج بر سر چو خورشیدی که از مه دارد افسر (ص300)
– یاره: دست برنجن، حلقهای از طلا نقره یا جز آن که زنان در دست کنند، دستبند (فـ. معـ.)
به زرین یاره سیمین سینه کوبان به مشکین زلف خاک خانه روبان (ص249)
عبیر و مشکش اندر گیسوان کرد ز گوهر یاره اندر بازوان کرد (ص51)
پارچههای مورد استفاده
- دیبا: نوعی پارچۀ ابریشمی رنگین (فـ. معـ.)
برو زیباتر آمد زرّ و دیبا که بی آن هر دوان خود بود زیبا( ص45)
ز دیبا کرد و از گوهر همه ساز بپرورد آن نیازی را به صد ناز(ص45)
به دیباها و زیورهای بسیار ز رخت و طبل هر بزّآر و عطّار (ص50)
نپوشیدی مگر دیبای صد رنگ ز چین آورده نیکوتر ز ارژنگ (ص283)
به دیباهای زربفتش بر افروخت بخور عود و مشکش زیر بر سوخت(ص51)
همچنین: ص50، ص117، ص131، ص171، ص189، ص212، ص239، ص241، ص242، ص258، ص280، ص283 ، ص287، ص288، ص297، ص300، ص301، ص310، ص339
- ملحم : نوعی از جامۀ بافتۀ ابریشمی ( لغت نامۀ دهخدا)
تو گفتی شیرو میبودند در هم و یا در هم فکند خز و ملحم(ص172)
بسان دلبری در لعل و ملحم گرازان و خروشان مست و خرم(ص153)
170،173
- سندس (پارچۀ ابریشمی لطیف و گرانبها )
تو همچون سندسی گردان به هر رنگ و یا همچون زری گردان به هر چنگ(259)
- وشی (نوعی پارچۀ قیمتی رنگارنگ)
بهشتی بود گل بوی و وشی رنگ زکام راحت و گشّی و فرهنگ(ص301)
سمن برویس گریان بر لب بام لب بام از رخش گشته وشی فام(ص317)
- ششتری – ششتر( پارچهای که از ششتر آورده شود )
چنان رخشنده شد پیراهن مرو که گفتی ششتری بد دامن مرو(ص345)
دریشان جامههای بسته رنگین همه منسوج روم و ششتر و چین(ص232)
- پرنیانی
میانی چون کناغ پرنیانی برو بسته کمربند کیانی(ص348)
- پرند و پارچه (پارچۀ ابریشمی بدون نقش و نگار)
چو باشد روز را هنگام پیشین ز من خواهد پرند و بهمن چین (ص50)
به که شاید پرند پرنگارت قبا و عقد و تاج و گوشوارت(ص202)
- قصب (نوعی پارچۀ نرم و ظریف که معمولا از کتان می بافتند)
قصب پوشیده رومی کوه اروند کلاه قاقم از تاریک بیفکند(ص230)
نهفته در قصب اندام چون سیم چو اندر آب روشن ماهی شیم
- حریر (پارچهای از جنس ابریشم)
چو برخیزد ز خواب بامدادی زمن خواهد حریر استار بادی(ص50)
پوششهای نبرد
- جوشن (زره)
بدو گفتای مرا چون چشم روشن به مهر اندر بپوش از صبر جوشن(ص113)
شوم با آن صنم بهتر بکوشم ز بی شرمی یکی خفتان بپوشم (ص113)
- خفتان (زره ، لباس جنگی)
شوم با آن صنم بهتر بکوشم ز بی شرمی یکی خفتان بپوشم (ص113)
و : 150
پوششهای مشترک بین مردان و زنان
- کستی : کمربند مخصوص زرتشتیان که هر زرتشتی بعد از سن هفت سالگی موظف به بستن آن است . ( فرهنگ سخن )
گسسته بند کستی بر میانش چو شلوارش دریده بر دو رانش( ص210)
گهی زلفش به دست خود شکستن گهی از دست او زنّار بستن(ص291)
رخت لباس ، جامه ( فرهنگ سخن )
- که باشم من که دارم رخت شاهان به کام خویش و کام نیکخواهان ( ص51)
- ز تاجش رخنه دیده روی گردون ز رختش کوه گشته روی هامون (ص 193)
و : 235، 283
کمر : کمربند
- یکایک را ز زر ناب و گوهر کمرها بر میان و تاج بر سر ( ص44)
- کمرها بسته ، افسر بر نهاده پرستش را به پیش ایستاده (ص51)
و : 194،283،343،348
کلاه : سرپوش (فرهنگ سخن )
- ترا دادم کلاه شهریاری که رای شهریاری نیک داری ( ص 371)
- و: 130،150،192
جامه : تن پوش ، لباس ( فرهنگ سخن )
- رخ از دیبا و هم جامه ز دیبا دو دیبا هر دو در هم سخت زیبا (ص 44)
- چو بیند جامه های سخت نیکو بگویید هر یکی را چند آهو
که زرد ست این سزای نابکاران کبودست این سزای سو کواران
سفید ست این سزای گمده پیران دو رنگت این سزاوار دبیران(ص 50)
- سیاه اسب و کبودش جامه و زین سوارش را همیدون جامه چونین ( ص54)
- چهل تا جامه و شی وبیرم بسان رشته در هم بسته و محکم (ص 198)
- به خاک اندر نشسته و پس بانو دریده جامه و خاییده بازو (ص 198)
- سمندین گیسوان از سربکنده پرنده جامه ها از بر فکنده (ص 198)
و: 198، 251، 232، 219، 358، 360، 370، 344، 343، 287، 290، 251، 286 ،182 160،169،175،183
خلعت : لباسی که پادشاهانک به زیر دستان می بخشیدند
- چو رامین بازگشت از پیش او شاد شهنشاهش بسی خلعت فرستاد (ص344)
قبا : لباسی که جلو آن باز است و دو طرف قسمت جلو با دکمه بسته می شود.
- به که شاید پرند پر نگارت قبا و عقد و تاج و گوشوارت (ص202)
و : 210215،232
کفش : پای پوش
- فگنده از پای کفش آن کوه سیمین بدو برفت چو پرنده شاهین ( 210)
- قبایش دید جایی اوفتاده چو جایی کفش زرینش نهاده ( ص 215)
و : 21
موزه : کفش
- قبا و موزه و رانیش بر تن ز سر تا پای مغفر چو آهن (ص 310)
- قبا و موزه ، رانین و دستار به رنگ نیل کرده بود هموار ( ص 52)
و : 54
افسر – تاج- دیهیم- خود ( کلاه جنگی )
- اگر تیغ تو برد خود و خفتان ببرد تیغ من خارا و سندان (ص 150)
- افسر : تاج
نهی بر جای افسر خود برسد کمان گیری به جای رود و ساغر (ص 183)
و: 150،205،238
- تاج
به که شاید پرند پرنگارت قبا و عقد و تاج و گوشوارت (ص202)
و : 162،159، 51،44، 193،202،300،350،371
دیهیم
سیاست بر سرم بهتر ز دیهیم که کردی مر مرا از مرگ می بیم (ص 123)
و : 123، 36
فهرست منابع:
1- ویس و رامین ، فخرالدین اسعد گرگانی ، به تصحیح محمد روشن ، تهران، صدای معاصر، 1377
2- نرم افزار " لغتنامه دهخدا " ، ویرایش سوم
3- انوری ، حسن ( به سرپرستی ) ، فرهنگ بزرگ سخن ، تهران ، سخن ، 1381، 8ج
معین ،محمد ، فرهنگ معین ، تهران ، امیر کبیر ، چاپ ششم ، 1363
4 ناشناس،مجمل التّواریخ و القصص- - نگاشتۀ 520 ه.ق به تصحیح ملک الشعرإ بهار
5 - تاریخ گزیده، به تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی
6 - فروزانفر بدیعالزّمان - سخن و سخنوران، چاپ دوم
7 - نوشتههای پراکنده، به کوشش و مقدّمۀ حسن قائمیان
8 - مجتبی مینوی، مجلۀ سخن، سال6، شمارۀ1، صص 11/21-
9 - نوشتۀ دکتر محجوب بر مبنای ابن اثیر، ج10؛ راحة الصدور،
10- مقدمۀ دکتر محجوب بر « ویس و رامین»،
مطالب مشابه :
فرق بین نوشتن کلمه Internet و internet :
موسسه آموزش عالی فخرالدین اسعد گرگانی - فرق بین نوشتن کلمه Internet و internet : - کارشناسی ناپیوسته
آدرس جدید سایت موسسه آموزش عالی فخرالدین اسعد گرگانی
سایت موسسه آموزش عالی فخرالدین اسعد گرگانی با شکل و شمایلی تازه آغاز به کار کرد.
30 موسسه قرآنی در گلستان فعال است
30 موسسه قرآنی در استان گلستان در تالار فخرالدین اسعد گرگانی از 125 قرآن آموز برتر
آنومالی چیست؟
صفحه اول آرشيو مطالب پست الكترونيك دانشگامون - فخرالدین اسعد گرگانی . موسسه فخرالدین اسعد
فرهنگ پوشش در منظومۀ ویس و رامین
غزل زندگی وبلاگ موسسه ویس و رامین سرودۀ فخرالدین اسعد گرگانی بررسی شود و از
ویس و رامین اثر جاودانه ی فخرالدین اسعد گرگانی
ویس و رامین اثر جاودانه ی فخرالدین اسعد گرگانی موسسه میرداماد
اعلام نتایج قرعه کشی حج عمره دانشجویی
موسسه فخرالدین اسعد گرگانی. فنی و حرفه موسسه غیرانتفاعی لامعی
برگزاری همایش روانشناسی در دانشگاه پیام نور گرگان
موسسه فخرالدین اسعد گرگانی. فنی و حرفه موسسه غیرانتفاعی لامعی
برچسب :
موسسه فخرالدین اسعد گرگانی