بمناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی ره

 


بنده در جلسات روزانه و شبانه ای که مخفی بود تعداد شاگردان از انگشتان دست تجاوز نمی کرد با استاد علامه طباطبائی در قم حدود 10 الی 12 سال همراه بودم که آقایان جوادی آملی،حسن زاده آملی،اویس قزوینی،حاج عباس ابوترابی،آشیخ عباس نجف آبادی،آسید محمد خامنه ای و دکتر احمد احمدی شرکت داشتند. در دوره اول این کلاس آقای مطهری و دیگران بودند که من نبودم و من در جلسات تهران ایشان با هانری کربن همراه ایشان بودم. کربن شیفته معرف عرفان اسلامی و تشیع بود. مرحوم هانری کربن که از فلاسفه بزرگ قرن ما بودند و از نظر احاطه به استادان و مفاهیم فلسفی بسیار کم نظیر بود و انسانی بود معنوی به ذات و از طریق مایسنون که استاد ایشان بود با سهروردی آشنا می شود و مجذوب سهروردی می گردد و به خصوص به عالم مثال سهروردی چون سهروردی به عالم خیال منفصل باور دارد که کمتر فیلسوفی به عالم خیال منفصل تأکید کرده حتی ملاصدرا عالم خیال را متصل می داند.تنها فیلسوفی که روی خیال منفصل تأکید کرده و در واقع عالم مثال می داند این مسئله کربن را خیلی مجذوب کرده بود که بعد نظر کربن به ارض ملکوت که کتابی هم به همین نام دارد مطرح شد. حالا این زمینی که ما در آن هستیم و زندگی می کنیم او زمین ملکوتی می داند و آمد با آثار فلاسفه و عرفای اسلامی آشنا شد خصوصا" سید حیدر آملی و ملاصدرا و تا آخر عمرش مجذوب این عالم فکری شد و با تشیع آشنا شد و معتقد بود تشیع تنها آئینی است که زنده است و حرف دارد برای آئیین روزگار ما. در هر حال از انسانهایی بود که در جهان امروز نیاز معنویتی است که فراموش شده و شخص دیگری که این اعتقادات را داشت هرمان هسه بود و دیگری نیچه بود که جلسلاتی در شهر سوئیس داشتند و هانری کربن در سال 4 الی 6 ماه به ایران می آمد و با علامه طباطبائی هم فکر بودند. مباحث مهم هم این بود که جهان نیاز به معنویتی دارد و هر دو هم انسان معنوی بودند و فیلسوف عار معنوی بوده و کربن مسیحی بود و ظاهرا" هم نباید تغییر دین دهد اما یک شیعه تمام عیار بود و در واقع اظهار به تبدیل دین نکرد.مثلا" از مباحث: خطای اولیه آدم و گناه ابوالبشر بود که در مسیحیت این خطا را ذاتی تلقی می کنند که انسان ذاتا" خطاکار است و این خطا ذاتی است و حضرت مسیح برای رفع گناه ذاتی بشر بوده و شفاعتی بوده برای ذات بشر در حالیکه تلقی اسلام این نیست اسلام به ذات بلفطره انسان را پاک می داند و گناهکار نمی داند و گناه را عارض می داند و ذاتی بشر نمی داند و بحثهائی دارد که اگر گناه ذاتی باشد چه پیامدهائی دارد و اگر عارض باشد چه پیامدهائی دارد.یکی دیگر از مسائل که مورد بحث بود این بود که آثار گناه ذاتی و عرض چیست؟و سرانجام محور مباحث معنویت بود که بشر نیازمند معنویت است.
مجری:هانری کربن در تدوین آثار علامه شیخ حیدر آملی مقدمه ای دارد که روح شیفتگی او را به شیعه نشان می دهد بزرگترین هنر سید حیدر آملی این است که اندیشه محی الدین را در شیعه ادغام کرده و مجمع البحرین که گمشده هر عارفی است و گنجینه معنویت است را خیلی زیبا بیان می کند.


دکتر دینانی: کربن مجذوب سیدحیدر آملی شده بود ایشان معتقد بود و من هم با او هماهنگم که اصلا" عرفان بدون شیعه نمی باشد عرفان بدون اتصال به ولایت کلیه امکان پذیر نیست و ولایت کلیه مال شیعه است و هیچ عارفی نمی تواند شیعه نباشد و سید حیدر آملی ظاهرا" هم شیعه بود..
هرکه را از عشق خلعت داده اند                 باده از جام ولایت داده اند


  اصول فلسفه و روش رئالیسم از بزرگترین آثار علامه طباطبایی در زمانی نوشته شد که تحت تأثیر نحله های فلسفی غرب و ماتریالیسم دیالکتیک بوده است علامه طباطبایی مردی کم نظیر بوده و کمتر کسی است که او را نشناسد .مردی جامع. فیلسوف.متکلم.مفسرو فقیه بزرگ و ادیب بوده و آثار ایشان که سی یا چهل سال پیش ما استفاده می کردیم و درخواست چاپ آنها را می کردیم می گفتند که منبع الکفایه است. روح زمان را می شناخت و می دانست چه چیزی لازم است و فکر کرد که تفسیر در زمان ما برای طلاب لازم است و فلسفه لازم است و عمرش را صرف فلسفه کرد در صورتی که برای فقها تفسیر فلسفه کردن خالی از مشکل نبود.ایشان می گفت فقه و اصول زیاد مورد بررسی قرار گرفته و به فلسفه پرداخت و کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم زمانی نوشته شد که مارکسیست و کمونیست خیلی رواج داشت حتی در قم و این کتاب در آن زمان بسیار منشأ اثر قرار گرفت و ایشان عالم به زمان بود و باید بگویم در درجه اول یک فیلسوف تمام عیار بود و مردی بود آزاد اندیش به تمام معنای کلمه و آزاد اندیشی فلسفی ایشان بود که در هر بابی که وارد می شد عمیق بود و از پایگاه محکم برخوردار بود بدون تعصب برای اینکه فیلسوفی متعمق و متأمل و متفکر بود و با این میزان احاطه به فلسفه بسیار کنجکاو بود و در اثر همین کنجکاوی بود که می خواست بفهمد در غرب چه می گذرد و ایشان را از قم به تهران می کشاند و جلسه های سخنرانی با کربن تشکیل می شد.


مجری: حضرت علامه آگاه به زمانه بود و احساس مسئولیت شدیدی در قبال جامعه داشت.وقتی در آثارشان مطالعه می کنیم می بینیم در نظرشان بین فلسفه و دین تعارضی نیست و یکی از دغدغه های ایشان این بود که بین فلسفه و دین تعارضی نیست به همین دلیل کتاب علی و فلسفه الهی را نوشت و در آن معتقد است که منطق قران مهد برهان است و رسیدن به حقایق الهی بدون شهود استدلالی ممکن نیست پس فرقی بین دین الهی و فلسفه نیست. استاد چرا ایشان مشخصه های یک فیلسوف را حضرت علی معرفی کرده است؟
دکتر دینانی:ایشان یک فیلسوف آزاداندیش بودالبته هر فیلسوفی باید آزاداندیش باشد و اگر نباشد فیلسوف نیست و یک فیلسوف مسلمان بود و این یک دغدغه که ایشان داشت دغدغۀ هر فیلسوف مسلمانی است از فارابی تا ابن سینا تا ملاصدرا تا محقق دوانی و صدر دشتکی و... .آیا فیلسوف آزاداندیش ومسلمان واقعی در خودش یک تعارضی می بیند یا نه؟خیر فیلسوف نمی تواند دوپرونده ای باشد.بعضی مؤمن هستند اما در مورد مسائل استدلالی کاری ندارند و با تعقل کار ندارند من اسم اینها را گذاشته ام دو پرونده ای مثل اینکه وجودشان دو تیکه است اما انسان والا نمی تواند دو تیکه باشد.گاهی یک آدم عامی مثل شبان موسی که اخلاص به خدا داشته و عاشقانه عبادت می کرد اما خدایش در حد همان شبان است که بیاید میهمان شود و شیر بز بخورد و چارقد سرش کند.در همین حد است که که بگوید:  
تو کجایی تا شوم من چاکرت                  چارقد دوزم کنم شانه سرت


اما این ایمان است چون وقتی حضرت موسی به شبان عتاب و خطاب کرد از خدا خطاب آمد که
تو برای وصل کردن آمدی                     نی برای فصل کرد ن آمدی
ولی خدای سقراط ، فارابی، ابن سینا و ملاصدرا دیگر این خدای چوپان نیست.خدایی است لایتناهی ،واجب الوجود،ازلی،ابدی،واحد به حق و وحدت حقه حقیقیه.اینگونه فیلسوفها نمی تواند دو تکه باشند.حالا که فیلسوف است خدایش هم باید عمیق و لایتناهی باشد پس تلاش می کند عقاید دینی خود را معقول کند یعنی با استدلال و حتی گاهی فوق استدلال (شهود)
فارابی بی تردید فیلسوفی بزرگ و بنیانگذار است.ابن سینا دایره المعارف فلسفی است به غیر از احتساب آثاری از او که به دست دشمنان فلسفی از دست رفته اند.فیلسوف آزاد اندیش و مسلمان در خودش آیا تعارضی می بیند یا نه ؟ بعضی مومن هستند اما وقتی با استدلال و عقلانیت با او صحبت می کنی خیلی گوش نمی دهند و می گویند ما به این حرفها کاری نداریم.اصل دیانت اعتقاد به توحید است و وحدانیت.وحدانیت معانی عقلانی دارد و واحد عددی خدا نیست بلکه خدا واحد حقه حقیقیه است.در یک جایی اینها مومن هستند و گاهی فلسفه هم می گویند اما خیلی سعی نمی کنند هماهنگی درونی ایجاد کنند مثل اینکه دو تکه هستند اما انسان والا و متفکر و بزرگ نمی تواند دو تکه باشد.اگر فیلسوف است و اهل استدلال و تعمق عمیق است دینش هم عمیق است نه سطحی.


هر کسی که معقول تر است عارف تر است من در کتاب دفتر عقل و آیت عشق عقلانی ترین انسانهای روزگار عرفا می دانم. مخالفین عقل می گویند که پای استدلالیان چوبین بود که این خود شکل اول یک قیاس است اما در شعرهای مولانا مثل: این جهان یک فطرت است از عقل کل و عقل را مفروش یک جو بر دو کون ، و نیز شعرهای عطار و حتی بابا طاهر عقلانیت موج می زند منتها عقل را از این حصارها بیرون می برند و عقل از مراحل عقل اکتسابی،عقل ریاضی،عقل اقتصادی و غیره .....بالاتر می برند. البته اینها هم عقل هستند اما عقل اصلی عقلی است که متوقف نمی ماند و عرفا با این عقل سلوک می کنند و اصلا سلوک کار عقل است.سلوک عارف یعنی تحملات عقلانی. سلوک یعنی سیرو این سیر به معنی تفکر،تعمق و تامل است نه سیر با پاهای انسان.سیر عارف سیر تفکر و تعمق و تامل است.حضرت علامه طباطبایی می گوید:


همی گویم و گفته ام بارها            بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر            برونند از این جرگه هشیارها


من یک جائی گفته ام که عقل هم دارای مستی است.عقل اگر عاشق نشود متوقف می ماند.عقل است که عاشق می شود .عشق اگر مال عقل نباشد و مال نفسانیات باشد که چیز بدی است.درایت مال عقل است و کار عقل است که اگر در هر چیزی و همچنین در عشق درایت نباشد درست نیست و مبتذل است.عشق متعالی درایت دارد و متوقف نمی ماند و همچنان در سلوک در حرکت است.
مجری: استاد عرفا ما هر چه معقول تر می شوند عقل آنها به صاحت قدسی نزدیکتر می شود و عارف تر می شوند. علامه می گوید: هر که در روز مراقبه اش بیشتر باشد شب هم مکاشفه اش بیشتر است وایشان از جوانی مراقبه داشته اند یکی از کتابهای زیبای دیگر ایشان رسالة الولایه است  که در این کتاب ایشان برخلاف بقیه متکلمین و حتی شیعه شأن امامت را فراتر از هدایت امور سیاسی و اجتماعی می داند و نتیجه می گیرد که این هدایت مطلق هدایت نیست بلکه هدایت به امر خداوند است هم رهبری امور سیاسی است و هم رهبری بر دلهاست. سؤالم این است که آیا ولایتی که ما در عرفان تعریف می کنیم و آن را جوهر عرفان و اولین تعین می دانند از دیدگاه علامه می تواند عین امامت باشد؟
دکتر دینانی:بله مسئله مهم است و ایشان به حکم اینکه هم فیلسوف بود و هم عارف ولایت و امامت بر یک اصلی استوار است و آن اصل انسان کامل است و اگر ما این تئوری و اصل انسان کامل را نداشته باشیم در واقع باید بگوئیم تاریخ بشر تهی است و ادیان هم سوری خواهند بود و ادیان هم به صورتی تبدیل می شود اساس دعوت همه ادیان الهی دعوتشان به کمال است به انسان کامل،انسان کامل یک فرض غیرمتحقق نیست انسان کامل تحقق دارد و اگر تحقق نداشت اصلا" عالم وجود نداشت انسان کامل اگر وجود نداشت اصلا" عالم وجود نداشت و هیچ زمانی هم بدون انسان کامل نمی شود بنابراین انسان کامل همیشه بوده و همان مقام ولایت که شما می گوئید همان انسان کامل است مثلا" شما در قران کریم یکی از این داستانهای شگفت انگیز در این سه دین ابراهیمی ( موسی و عیسی و بعد که مسلمانی) است در دین حضرت موسی شریعت خیلی تند و سخت است در آئین مسیحیت شریعت خیلی نیست و تبدیل به طریقت شده و مهربانی و شفقت است.اسلام شریف ،شریعت دارد نه به سختی تکلیف دین موسی و طریقت محض هم نیست و شریعت دارد براساس طریقت و متوسط است و معتدل است و من زمانی به نظرم رسید که حضرت موسی و عیسی و حضرت ختمی مرتبت هر سه الوالعزم هستند ولی چطور می شود که حضرت موسی با خضر برخورد می کند؟عبد صالح که حضرت خضر است و در سه مسئله سؤال می کند و حضرت خضر می گوید نباید سؤال کنی و تو تحمل نداری حضرت خضر ولی کامل خدا است انسان کامل هم موسی پیغمبر است ولایت دارد اما ولایتش به ولایت حضرت خضر نمی رسد آنجا من فکر می کنم این داستان می خواهد بگوید آن خشونتی که در شریعت دین موسی هست اینجا باید کمی تعدیل بشود ولی حضرت خضر باحضرت عیسی و حضرت محمد ملاقات نداشته و در قرآن این ملاقات با حضرت موسی است چون تمرکز بر شریعت است به هر صورت ولایت همان انسان کامل است و اصل ادیان الهی و ادیان آسمانی رسیدن به آن ولایت کامله و انسان با آن هدف باید حرکت کند و انبیاء هم می آیند و دستورات نبوی برای زندگی که انسان به قصد قربت به آن سوی حرکت کند پشت نبوت همان ولایت کلیه و انسان کامل است.علامه طباطبائی می گوید:


مهر خوبان دل و دین بی پروا از همه برد          رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سرخود مجنون شد             از سمک تا به سمایش کشش لیلا بود


مطالب مشابه :


سخنرانی دکتر دینانی در همایش «فلسفه و راه زندگی»

شادروان‌ علامه‌‌ طباطبایی‌ و شادروان‌ آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی زیتون




سوالات فصل چهارم علوم زیستی :تغذیه

محمد حسن رفیعی سایت دبیرستان استعدادهای درخشان علامه حلی روغن ذرت و روغن زیتون.




متن برنامه معرفت - تفسیر غزل اول حافظ

شادروان‌ علامه‌‌ طباطبایی‌ و شادروان‌ آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی زیتون




ديناني فلسفه را به نسل امروز منتقل كرد..

شادروان‌ علامه‌‌ طباطبایی‌ و شادروان‌ آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی زیتون




بمناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی ره

بمناسبت بزرگداشت علامه آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی‌ قزوینی زیتون آسمانی. هستی




توضیحی پیرامون کلاس آزاد استاد دینانی

بزرگترین‌ استادان‌ او در زمینه‌‌ معقول‌ شادروان‌ علامه زیتون آسمانی. هستی سایت




23 هنرجوی ساوه به مسابقات فنی و حرفه ای كشور راه یافتند

وب سایت رسمی علامه عسکری بازرگانی،‌ 'سجاد رفیعی' در رشته سرامیك سازی و 'مهسا




هنر گوش دادن - با توجه به دیدگاه دکتر ابراهیمی دینانی

شادروان‌ علامه‌‌ طباطبایی‌ و شادروان‌ آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی زیتون




ادامه بزرگداشت علامه طاباطبايي ره

ادامه بزرگداشت علامه آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی‌ قزوینی زیتون آسمانی. هستی




روایت زندگی دکتر دینانی در مستند "فیلسوف از نمای نزدیک"

شادروان‌ علامه‌‌ طباطبایی‌ و شادروان‌ آیت‌ الله‌ سید ابوالحسن‌ رفیعی زیتون




برچسب :