رستم واشکبوس
دلیری کجا نام اواشکبوس همی بر خروشید برسان کوس
که فریاد کشید .به مانند. طبل بزرگ
بیامد که جوید ز ایران نبرد سر هم نبرد اندر آرد به گرد
لشکر و سپاه
سر به گرد آوردن: کنایه از شکست دادن
بشد تیز رهام با خود و گبر همی گرد رزم اندر آمد به ابر
برفت فورا اسم کلاه خود پوشش جنگی
براویخت رهام با اشکبوس برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
در گیر شد بالا آمد شیپور و طبل
به گرز گران دست برد اشکبوس زمین اهنین شد سپهر آبنوس
گرز سنگین آسمان نوع چوب تیره محکم
زمین ،مثل آهن سخت وآسمان پر از گردو غبار شد
برآهیخت رهام گرز گران غمی شد ز پیکار دست سران
بیرون کشید زخمی جنگ
چو رهام گشت از کشانی ستوه بپیچید زو روی و شد سوی کوه
وقتی رفت خسته رفت
ز قلب سپاه اندر آشفت و با توس بزد اسب کاید بر اشکبوس
مرکز فرمانده سپاه ایران که بیاید پیش
تهمتن براشفت و با توس گفت که رهام را جام باده ست جفت
لقب رستم ناراحت شد شراب خوری شراب همراه
تو قلب سپه را به آیین بدار من اکنون پیاده کنم کارزار
مرکز نظم حفظ کن جنگ
کمان به زه را به بازو فکند به بند کمر بر بزد تر چند
کمان اماده پرتاب افکند کمربند
خروشید کای مرد رزم آزمای هماوردت آمد مشو باز جای
فریاد زد جنگجو حریف نرو جای خودت
کشانی بخندید و خیره بماند عنان را گران کرد و او را بخواند
حالت تعجب افسار نگه داشت
بدو گفت خندان که نام تو چیست ؟ تن بی سرت را که خواهد گریست؟
جوان ناکام
تهمتن چنین داد پاسخ که نام چه پرسی کزین پس نبینی تو کام
آرزو
مرا مادرم نام مرگ تو کرد زمانه مرا پتک ترگ تو کرد
(نام من مرگ است) ابزار کوبیدن
کشانی بدو گفت بی بارگی. به کشتن دهی سر به یکبارگی
اشکبوس بدون اسب
تهمتن چنین داد پاسخ بدوی که ای بیهده مرد پرخاش جوی
بیهوده گو فتنه گر
پیاده ندیدی که جنگ آورد سر سرکشان زیر سنگ آورد
نافرمایان
به شهر تو شیر و نهنگ و پلنگ سوار اندر آیند هر سه به جنگ؟
هم اکنون تو را ای نبرده سوار پیاده بیاموزمت کار زار
جنگجوی ماهر میدان جنگ
پیاده مرا زان فرستاده توس که تا اسب بستانم از اشکبوس
کشانی پیاده شود همچون بدو روی خندان شود انجمن
کنایه از مسخره کردن
پیاده به از چون تو پانصد سوار بدین روز و این گردش کارزار
منظور رستم کثرت کنایه از روز جنگ
کشانی بدو گفت : با تو سلیح نبینم همی جز فسوس و مزیح...
افسوس خوردن مسخره کردن
بدو گفت رستم که تیرو کمان ببین تا هم اکنون سر آری زمان
چو نازش به اسب گران مایه دید کمان را به زه کردو اندر کشید
با ارزش
یکی تیر زد بر بر اسب اوی که اسب اندر آمد ز بالا به روی
تن و اندام اشکبوس
بخندید رستم و به آواز گفت که بنشین به پیش گران مایه جفت
سزد گربداری سرش در کنار زمانی برآسایی از کار زار
شایسته
کمان را به زه کرد زود اشکبوس تنی لرز لرزان و رخ سند روس
چوب درخت زرد
به رستم بر آنگه ببارید تیر تهمتن بدو گفت بر خیره خیر
به او گستاخ
همی رنجه داری تن خویش را دو بازوی و جان بند اندیش را
پلید
تهمتن به بند کمر برد چنگ گزین کرده یک چوبه تیر خدنگ
انتخاب یک دسته نوعی چوب بسیار سخت
یکی تیر الماس پیکان چو آب نهاده برو چارپر عقاب
مانند
معمولا برا انکه تیر منحرف نشود به ان پر عقاب می بندند
کمان را بمالید رستم به چنگ به شست اندر آورده تیر خدنگ
انگشتان مجاز از کمان
بر او راست خم کرد و چپ کرد راست خروش از خم چرخ چاچی بخاست
کمان
(چاچی نام شهری در ازبکستان)
چو سوفارش آمد به پهنای گوش ز شاخ گوزنان برآمد خروش
دهانه تیر مجاز از زمان
چو بوسید پیکان سرانگشت اوی گذر کرد بر مهره ی پشت اوی
رستم مردن اشکبوس
بزد بر برو سینه ی اشکبوس سپهر آن زمان دست او داد بوس
قضا گفت گیرو قدر گفت ده فلک گفت احسنت و مه گفت زه
سرنوشت اندازه سرنوشت آفرین افرین
کشانی هم اندر زمان جان بداد چنان شد که گفتی ز مادر نزاد
مطالب مشابه :
بازنویسی داستان های شاهنامه فردوسی از نظم به نثر 29
نبرد توس با فرود به دوراهی رسیدند که یکی به کلات و راه دیگر به چرم می رفت . توس به گودرز
تحقیق آلودگی های زیست محیطی شهر مشهد
های صنعتی همچون قالیشویی ها و کارگاههای آبکاری صنایع پوست و چرم توس و شهرک صنعتی چرم
آخرین اخبار استخدامی کشور :
شرکت مهندسین مشاور نقش آوران توس در مشهد برای تکمیل شرکت چرم مشهد مهندس صنایع یا مدیریت
تاریخچه ی مشهد مقدس
، سفالگري، سبد و حصيربافي، فرآورده هاي چوبي و فلزي، نقاشي روي چرم و ق، توس را به تيول
مشهد
توس را از اینرو بدین نام خواندند که از كلات و چرم در شاهنامه فردوسي در داستان فرود
شهرستان مشهد
، سفالگری، سبد و حصيربافی، فرآورده های چوبی و فلزی، نقاشی روی چرم و ق، توس را به تيول
رستم واشکبوس
توس به این دلیل مرا بدون اسب به جنگ با تو فرستاده که اسب تو را بگیرم و تو بی اسب چرم درسا
روش ها و تکنیک های کاهش هزینه قسمت دوم ، مرحله آماده سازی
شرکت مشاوره مدیریت و بازرسی فنی کاوشگران بهره وری توس خدمات مشاوره مدیریت و سیستم های
برچسب :
چرم توس