بررسی تطبیقی عناصر تصویرساز در چند قطعه از شعر نیما یوشیج و بدر شاکر سیاب در عرب
چند قطعه از نیما یوشیج و بدر شاکر را فقط از نظر عناصر تصویرساز مقایسه و نقد و بررسی می کنیم.
تصويرسازي
تصويرهاي اين شعر عبارتند از:
هست شب يك شب دمكرده توصيفي
خاك رنگ رخ باخته است تشخيص
باد - نوباوهي ابر- از بر كوه سوي من تاختهاست تشخيص
هست شب همچو ورمكرده تني گرم، دراستاده هوا تشبيه محسوس به محسوس
گمشدهاي راهش را نميبيند توصيفي
با تنش گرم، بيابان دراز، مرده را ماند، در گورش تنگ تشخيص و تشبيه محسوس به محسوس
(بيابان) به دل سوختهي من ماند تشبيه محسوس به معقول
(بيابان)به تنم خسته كه ميسوزد از هيبت تب (ماند) تشبيه محسوس به محسوس
همانطور كه ملاحظه ميشود بيشتر تصاوير اين شعر از نوع تشبيه و پس از آن تشخيص است. تشبيه و تشخيص هردو از جمله عناصر تصويرساز شفاف هستند (به عكس استعاره و كنايه كه تصوير كدر ميسازند) و اين تصويرسازي موجب شفافيت و روشني شعر ميشود و اين با منظور شاعر كه ميخواهد همهي مردم مخاطب شعرش باشند ــ زيرا شعر يك شعر اجتماعي است ــ سازگاري دارد؛ از سويي، طرفين اكثر تشبيهها محسوس است كه به عيني شدن تصاوير كمك ميكند.
خانه ام ابری است توصيفي
یکسره روی زمین ابری است با آن توصيفي
از فراز گردنه ، خرد و خراب و مست. تشخيص
باد می پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست توصيفي
و حواسّ من. توصيفي
آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره ، کجایی؟ توصيفي
خانه ام ابری ست امّا توصيفي
ابر بارانش گرفته است. توصيفي
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم ، توصيفي
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره توصيفي
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دایم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود توصيفي
راه خود را دارد اندر پیش. توصيفي
توضیح این که صرفاً به علّت خانه ی ابری شاعر است که جهان نیز ابری است و چون چنین است (یعنی خلاف واقعیت) پس این فقط گفتن مستقیم «خانه ام ابری است» نیست ، آن چنان که در واقعیت بیرونی است، و بالتّبع در منطق نثری. بلکه حرفی است دیگر . بادی از فراز گردنه می پیچد با آن صفات گویاو اگر دنیا خراب است صرفاً از بیداد اوست . و نه همان دنیا که حواسّ شاعر نیز. حواسّ شاعر یعنی نقطۀ عطف منطق شعری. حواسی آشفته از باد، که به ناگزیر خانه را ابری احساس کرده است . خانه ای ابری که همه ی جهان نیز همرا با آن ابری است و بادی تعیین کننده ی زاویۀ دید او. و چون پس از آن می گوید:
آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره ، کجایی؟
ضمن این که در وهلۀ نخست به نظر می رسد که خط فاصلۀ بینش خود را با «نی زن» مشخّص کرده است فی الواقع با تکرار آن سطر در بند بعد ذهن خواننده را متوجّه مفهوم مخالف آن نیز کرده است:
خانه ام ابری ست امّا
ابر بارانش گرفته است.
با کلمۀ «امّا» اوّلین پرتو امید در فضای مه آلود شعر می تابد: ابری آمادۀ بارش. سطری که مانند پنجره ای در حصار تاریک شعر باز می شود ، تا شاعر از کنار آن بر سطح دریا به چهرۀ آفتابش بنگرد. آفتاب روزهای روشنی که از دست رفته اند . اما این پنجره ای است که درخیال باز می شود. چرا که همۀ دنیا خراب و خرد از باد است. و نی زن که تنها به نواختن نی دل بسته است در این دنیای ابر اندود همچنان به راه خود ادامه می دهد. شعری که تمام نشدنی به پایان می رسد. خانه سرزمینی است دیگر و باد هیولایی دیگر و حواسّ او که حواسّ انسان بهت زده اما پاک و غمگین قرن ماست، و نی زن ها و بالاتر از همه شاعری بزرگ که در کنار پنجرۀ ذهن خود در این جهان تاریک ایستاده است. و شعری نمادین که در ذیل آمده است.
می تراود مهتاب مهتاب را به چیزی تشبیه کرده است که تراوش می کند
می درخشد شبتاب کرم شبتاب منظور آنچه در شب خفقان بدرخشد
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفتۀ چند این خفتۀ چند کنایه از مردم غفلت زده
خواب در چشم ترم می شکند. توصيفي
نگران با من استاده سحر توصيفي
صبح می خواهد از من توصيفي
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را توصيفي
بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند. خار در جگر شکستن کنایه از رنج و آزار دیدن
نازک آرای تن ساقه گلی تن ساقه گل اضافۀ استعاری ، استعار از آرزو
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب توصيفي
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم کنایه از آماده شدن و تلاش کردن
تا دری بگشایم توصيفي
بر عبث می پایم
که به در کس آید توصيفي
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند توصيفي
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای آبله از راه دراز کنایه از ناتوانی انسان
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، می گوید با خود: توصيفي
غم این خفتۀ چند
خواب در چشم ترم می شکند توصيفي
شاعر شعر خود را شاخۀ تردو شکنندۀ گلی می داند که عمری به پرورش آن مشغول بوده است اما کسی به این گل توجه ندارد . شاعر می خواهد با قوم بی خبر از نفس فرخندۀ صبح سخن بگوید اما بی فایده است . او می خواهد در خانۀ مردم را بگشاید امّا هرآینه بیم آن است که در و دیوار ویرانشان بر سر شاعر خراب شود. زمانه خوبی برای بیداری بود.ماهتاب در درخشش است و شبتاب می تابد . امّا مردم درخواب عمیقی فرو رفته ایند و غم خواب سنگین آنان، خواب را از چشمان شاعر درربوده است . دهکده رمز جامعه بشری است و شاعر خسته در ابتدای یا انتهای دهکده تنها و بی مخاطب و بدون هم سخن ایستاده است.نگاه نوین شاعر به جهان درون و بیرون، بر روابط زبانی و گزینش واژگان تحمیل شده است: ماهتاب گوئی چون مایعی از کوزه آسمان بیرون تراویده است. صبح در مقام جاندار و به عنوان سمبل بیداری و حیات بخشی ، رسالتی بر عهدۀ شاعر نهاده است.ابزاری بیانی جزو ماهیت شعرند وبدیع از طبیعت کلام ناشی می شود. و در شعر باران از بدرشاکر:
بانوی من ! توصیفی می دانی باران می تواند چه اندوههایی به همراه داشته باشد؟ توصیفی
وناودان ها وقتی فرو می ریزند چگونه هق هق می کنند؟ تشخيص
وچه حس عجیبی به آدم تنها در باران دست می دهد؟ توصيفي
باران بی انتهاست توصيفي
به اندازۀ خون های ریزان توصيفي
به اندازۀ گرسنگان توصيفي
به اندازۀ عشق
به اندازۀ کودکان توصیفی
به اندازۀ مرگ
چشمان تو
و باران ها سرگردانم می کنند توصیفی
در سراسر خلیچ تندرهایی برسواحل عراق دست می سایند. تشخيص
مرواریدها و ستارگانش
گویی می خواهند درخشش آغازند توصيفي
اما شب رویشان روکشی از خون می کشد . تشخيص
رو به خلیج فریاد می زنم توصيفي
ای بخشنده ی لؤلؤ و صدف و مرگ! تشخيص
و صدا چون ضجه ای انعکاس می یابد تشبیه معقول به معقول
ای خلیج ای بخشندهی لؤلؤ و صدف و... تشخيص
می شنوم که عراق از تندرها در خود گنجینه می سازد تشخيص
ودر بیابان ها و کوهستانها آذرخش می اندوزد تشخيص
تا زمانی که مردان از آن مهرو موم برگیرند توصیفی
طوفان ها در این وادی از ثمودیان هیچ اثری باقی نخواهد گذاشت توصیفی
می شنوم که نخل ها باران می نوشند تشخیص
و می شنوم که روستاها مویه سر می دهند تشخیص
و مهاجران با پاروها و بادبان ها می جنگند آشنایی زدایی
طوفانها و تندهای خلیج آواز می خوانند تشخیص
باران باران باران...
در بخشهایی از شعر باران از بدر شاکر در مقایسه با اشعاری از نیما آنچه که به نظر می رسد عنصر تشخیص است که در شعر بدر شاکر بیشتر خود را نشان می دهد در حالیکه در شعر نیما بیشتر با توصیف روبه رو هستیم و شعر با زبانی سمبولیک بیان می شود شعر بدرشاکر نیز نمادین است ولی قالب عناصر طبیعت در شعر باران به نوعی شخصیت می یابند و نسبت به آن کمتر با تشبیه روبه رو هستیم .
ودر قطعه ای دیگر از شعر باران
چشمانت وقت تبسم
چون تاکستانی است پر از برگ تشبیه محسوس به محسوس
و رقص نورهاست در چشمت چون رقص هزار ماه در برکه تشبیه محسوس به محسوس
انگار پارویی موج انداخته است بر آن ها در آغاز صبح توصیفی
و انگار ستارگان در ژرفای چشمانت می تپند تشخیص
و در مه مبهم اندوه شناورند تشبیه معقول به محسوس
چون دریایی که دست غروب لمسش می کند تشخیص
پر از لرزش پاییز و هرم زمستانند آشنایی زدایی
چنان که می بینیم در بخش دیگری از این شعر نیز شاعر در هر سطری از عنصری از عناصر تصویرساز به زیبایی استفاده کرده است و تشبیه و تشخیص در آن بیشتر متجلی است و می توان گفت بدر شاکر با توجه به اشعاری که از نیما انتخاب کرده ام کمتر به توصیف می پردازد.
مطالب مشابه :
طبیعت لرستان
وبلاگ تخصصی کوهنانی(کونانی -کورونی) - طبیعت لرستان - کوهنانی - وبلاگ تخصصی کوهنانی (تنگ سیاب)
استان لرستان
طبیعت شول آباد و کی عمده ترین جاذبه های طبیعی و تاریخی کوهدشت. چشمه سیاب: شرق کوهدشت ، تنگ
نماتدها و دیگر عوامل مهم زیان آور انارستان های استان لرستان
کانون همیاران طبیعت جهاد انارستان های استان لرستان به ویژه در منطقه زیر تنگ سیاب
بررسی تطبیقی عناصر تصویرساز در چند قطعه از شعر نیما یوشیج و بدر شاکر سیاب در عرب
تطبیقی عناصر تصویرساز در چند قطعه از شعر نیما یوشیج و بدر شاکر سیاب تنگ تشخيص و طبیعت
برچسب :
طبیعت تنگ سیاب