فرمان کورش بزرگ(منشور آزادی)

 اشکان سافت--منشور کورش

منشور(آزادی) کورش سر بلندی هر ایرانی...

هفتم آبانماه روز جهانی کوروش بزرگ

هفتم آبانماه روز جهانی کوروش بزرگ

روز کوروش بزرگ روز ۷ آبان (۲۹ اکتبر) است که تاریخ نویسان آن را روز ورود کوروش به بابل و صدور منشور کوروش می‌دانند. این روز به پیشنهاد سازمان بین المللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نام‌گذاری شده است. این روز تاکنون بطور رسمی در تقویم ایران ثبت نشده است. این روز به مناسبت پایان تصرف امپراتوری بابل به دست سپاه هخامنشیان (۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در جهان باستان انتخاب شده‌است.۲۵۴۴ سال پیش در همین روز اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت جهانی با منافع مشترک بشمار می‌آید.

من کورش شاه شاهان شاه نیرومند شاه بابل شاه سومذ واکد شاه هار مملکت پسر کمبوجیه شاه  بزرگ شاه شهرانشان نواده کوروش شاه بزرگ شهرانشان از شاخصه سلطنت جاودانه که سلسله اش مورد مهر خدا و حکومتش به دلها نزدیک است و هنگامی که من بدون جنگ و شتیز وارد بابل شدم همه مردم قدوم مرا با شادمانی پذیرفتند.

در کاخ پادشاهان بابل بر تخت نشستم مردوک (خدای بابل) دلهای نجیب مردم بابل را متوجه من کرد  زیرا که من اورا محترم و گرامی داشتم.لشکر بزرگ من وارد بابل شد و نگذاشتم اسیب و ازاری به مردم ان شهر و ان سرزمین وارد اید.اوضاع داخلی بابل و اماکن ان مقدس ان قب مرا تکان داد فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود ازاد باشند و بی دینان انها را نیازارند. فرمان دادم که هیچ یک از خانه های مردم را خراب نکنند. فرمان دادم که هیچ کس از اهالی شهر را از هستی ساقط نکنند.مردوک خدای بابل از من خشنود شد و به من که کوروش هستم و پسرم کمبوجیه و به همه ی لشکر من از راه عنایت برکات خود را نازل کرد.

اندرز آدرباد ماراسپند موبد موبدان

-ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمیباشد

۲-آنچه را گذشته است فراموش کن و به انچه نرسیده رنج و اندوه مبر

۳-قبل از جواب دادن تفکر کن

۴-هیچکس را تمسخر مکن

۵-با مرد خشمگین همراه مشو

۶-با فرومایه مشورت کن

۷-هرچه شنوی به عجله و بیهوده مگوی

۸-هرکس با تو کینه ورزد و خشم گیرد از او کناره جوی

۹-نه به راست نه به دروغ هرگز سوگند مخور

۱۰-بر خلاف قانون به کسی وام مده

۱۱-مرد فقیر و بینوارا تمسخر مکن شاد تو نیز روزی بینوا شوی

۱۲-بدون اندیشه سخن مگوی

۱۳-سخن را اشکار بیان کن

۱۴-به هیچکس دروغ مگوی

۱۵-معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

بیوگرافی کوروش کبیر

کوروش کبیر-اشکان سافت-

کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند.

کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان ‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید.

حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند.

کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند.

اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد.

تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد.

آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.

ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید.

پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد

آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید.

دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.

هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است و دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد.

پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.

چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد.

مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند.

کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند.

پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند.

پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد.

سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست.

سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟»

پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.

آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد.

از آن طرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند.

شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند.

هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.

کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.

بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به مادافتاد.

دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.

با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ سالهایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت.

کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.

کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.

اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد.

هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت.

کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.

البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.

بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد.

با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد.

او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.

پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن ۱۵ ایرانی به مصر حمله کرد که بردیا که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)}

در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند.

کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت.

کورش به جز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.

آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.

کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ایرانی‌تبار سکا که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند (و بنابرروایتی ملکه‌شان به نام تهم‌رییش، از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود[نیازمند منبع]), به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور می‌کردند. (کوروش در استوانه حقوق بشر می‌گوید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم.)این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمی‌توان دلیل جنگ کوروش با سکا‌ها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود.}. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.

کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد.

در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد.

کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود.

تهم‌رییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»

پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدره‌ای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده‌است. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شده‌است.

▪ استوانه کوروش

استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح داده‌است.

این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.

نمونهٔ بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک‌ نگهداری می‌شود.

▪ ذوالقرنین

درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده‌است.

کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسی‌هایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیه‌های قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌باشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش را ذوالقرنین می‌دانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند

آرامگاه خواهر کوروش

افكارنيوز: «گوردختر دشتستان» گور دختر یعنی دختر گبر یا زرتشتی در خاور جاده برازجان به کازرون قرار دارد که بنای آن دارای سقف و بدنه سنگی شبیه آرامگاه کوروش بزرگ هخامنش در دشت پاسارگاد است .این بنا یادآور عصر هخامنشی است و قدمت منطقه برازجان را تایید می‌نماید. گفته‌اند که این بنا آرامگاه دختر یا خواهر کوروش است. درخاور گور دختر بقایای کوشک اردشیر ساسانی دیده می‌شود.

این اثر تاریخی ارزشمند متعلق به اوایل قرن ششم قبل از میلاد یعنی آغاز دوران پادشاهی هخامنشیان می‌باشد. این آرامگاه سنگی چون آرامگاه کوروش کبیر سرسلسله هخامنشی است که احتمالا مربوط به مادر یا دختر کوروش بوده است. که البته هیچ مدرک یا سند قطعی که دال بر این گفتار باشد به‌دست نیامده است. هیچگونه کتیبه یا نوشته‌ای که نام متوفی را مشخص کرده باشد از آن به‌دست نیامده است.

بر بالای این مقبره قسمتی فرورفتگی شبیه به یک قاب وجود دارد که احتمالا جایگاه قرار گرفتن کتیبه‌ای مربوط به آن بوده است. ساختمان اصلی به شکل مکعب مستطیل بوده که دارای سه پلکان در اطراف و پوش سقف خرپشته‌ای که به شکل نیم استوانه خالی است که احتمالا جایگاه قرار گرفتن جسد بودهاست که درست همین اصول و فرم در مقبره و فرم در مقبره کوروش در پاسارگاد فارسی محفوظ می‌باشد کل بنا از ‌‌٢٤ قطعه سنگ در ابعاد مختلف و بوسیله بست‌های دم چلچله‌ای به همدیگر مربوط گردیده و مثل سایر بناهای هخامنشی هیچگونه ملاتی در آن یافت نمی‌شود. ردیف پله‌ها از پایین تا بالا یک سنگ کم شده که در بالا به دو سنگ می‌رسد.
گور دختر شبیه آرامگاه کوروش

آرامگاه خواهر کوروش-اشکان سافت-

ارتفاع واقعی آن ‌‌٤/٥ متر می‌باشد در اطاقک بنا حوضچه کوچکی است که هم اکنون با گل و لای پر شده است. ورودی اتاق مقبره در جهت شمال شرقی می‌باشد. کل آرامگاه بر روی یک تخته سنگ بنا شده که هم اکنون قسمتی از آن در جهت شمال آرامگاه نمایان می‌باشد و این روند یک شیوه معماری در دوران هخامنشی بوده است و به جهت استحکام و پابرجایی بنا انتخاب شده است.

گوردختر،‌ کوشک اردشیر، کاخ‌های هخامنشی بردک‌سیا و چرخاب، دژ برازجان، تل‌خندق، غار چهل‌خانه، چشمه‌ آبگرم دالکی، شاهزاده ابراهیم و... نشان از تاریخ و تمدن سرزمینی دارد که از دوره ایلام تاکنون در سکوت دشت‌هایی پا بر جا و محکم ایستاده است.

تپه تاریخی تل‌مر، در کنار کاخ کوروش، در اصل قلعه‌ای بوده که قدمت آن به دوره ایلامی می‌رسد.
گفته می‌شود از این قلعه برای دیده‌بانی کاخ کوروش استفاده می‌شد. با فرو ریختن قلعه در طول قرن‌ها آن را تبدیل به یک تپه کرده و اکنون پس از حدود ۲۵ قرن تنها خشت‌هایی از آن بنای قدیمی باقی‌مانده است متأسفانه در سال ۱۳۶۳ شهرداری، بخش بسیاری از آن را خاکبرداری کرد.

از دیگر آثار باستانی منطقه شبستان، غار چهل خانه در سعدآباد است. این غار در واقع، دخمه‌هایی را شامل می‌شود که در یک تپه کوه مانندی قرار گرفته و بنابر روایتی فراموشخانه ‌بوده است.

برخی کارشناسان و نویسندگان بر این عقیده‌اند که شاهزادگانی که مورد خشم دربار قرار گرفته یا به بیماری جنون دچار می‌شدند را برای اینکه از انظار عموم بمانند به این منطقه انتقال می‌یافتند.

فراموشخانه از سه سمت مسدود بوده و تنها از یک سو، آن هم تنها به پرتگاه راه داشته است.

پیشینه تل‌خندق در روستای ده‌غایه و در شمال برازجان، به دوره ایلامی می‌رسد. این منطقه زمانی شهر بزرگی بوده است و تپه سد دفاعی منطقه محسوب می‌شد که دور آن را خندق کشیده بودند و درون آن مجموعه‌ای از پایگاه‌های نظامی قرار داشت.

معماری گوردختر با پاسارگاد یکی است. گویی که معمار هر دو، یکی بوده است. احتمال می‌رود این بنا پیش از مقبره کوروش به‌وجود آمده و پاسارگاد شکل تکامل یافته گوردختر باشد.
باتوجه به اینکه جای کتیبه این مقبره خالی است، نمی‌توان در مورد اینکه چه کسی در آن دفن شده، نظر قطعی داد.
تنها می‌توان گفت گوردختر، واقع در دشت بزپز، بنایی متعلق به دوره هخامنشی است.

در دوره جدیدتر، قلعه "تنگستان"، قلعه "زایر خضرخان" یا قلعه "کلات" در کوه‌های پهلوان کش اهرم به‌جامانده است. این قلعه منسوب به مبارزی دشتستانی به‌نام "زایرخضر خان" بوده که در دوره قاجاریه ساخته شده و برفراز تپه، روی خرابه‌های بناهای پیشین شکل گرفته است که معماری باستان‌شناسان را پیچیده‌تر می‌کند.

قلعه دارای ۴ برج است که در زمان حمله انگلیس به ایران اسرای انگلیس را به آنجا منتقل می‌کردند.

نخلستان‌های دشتستان نیز از میراث طبیعی این منطقه محسوب می‌شود. متوسط عمر نخل‌ها ۵۰ یا ۶۰ سال است و تا هر یک از آنها به مراحل باروری برسد، ۱۰ سال زمان نیاز دارند.

گویش کنونی مردم منطقه فارسی با کمی لهجه ‌لری است.


مرگ حضرت کوروش

مرگ کورش در سال سی‌ام سلطنت او در حدود سال ۵۲۹ پیش از میلاد اتفاق افتاده‌است. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.

هرودوت می‌نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می‌نماید نقل می‌کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عده‌ای از جنگاوران ماساگت‌ها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دسته‌ای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتاده‌بودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند. بعد از آن پیروزی آنها بر سفرهٔ طعام بازمانده از لشکر کوروش نشسته و با اشتیاق فراوان انقدر خوردند و نوشیدند که مست و بیهوش شدند. پارسیان در این هنگام وقت را غنیمت شمرده بر سر آنها ریختند و سپارگاپیس را اسیر کردند. سپارگاپیس وقتی به هوش آمد و خود را اسیر دید، از کوروش استدعا کرد که غل و زنجیر از او بردارند. کوروش این تقاضا را اجابت کرد. وقتی دستان او آزاد شد، از شدت ننگ و عار خود را درجا کشت. بعد از جنگی بین دو سپاه درگرفت که از جهات شدت و خشونت در میان سایر اقوام سابقه نداشت و عاقبت ماساگت‌ها غلبه کردند و خود کوروش نیز کشته‌شد.[۲۹]

بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آورده‌است که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شده‌است. از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی آمده‌است که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیک‌ها (به انگلیسی: Derbike) به او وارد آمده‌بود، کشته شده‌است. آنها فیل‌هایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیک‌ها متحد بودند، زوبینی به ران او انداخته‌است و کوروش را به خیمه‌اش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشته‌است. [۳۰]

اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکاها بوده‌اند، نشان می‌دهد که آخرین جنگ‌های کوروش با طوایف سکاها بوده‌است اما بعید به نظر می‌رسد که وی در این جنگ‌ها کشته شده‌باشد. مخصوصاً در روایت هرودوت بسیار بعید می‌رسد که باقیماندهٔ سپاه شکست خورده توانسته باشند، جسد بدون سر او را برای دفن به پاسارگاد بیاورند.[۳۱] بر طبق روایت‌های گزنفون و استرابون این جنگ‌ها به کشته شدن کوروش منجر نشده‌است و وی به مرگ طبیعی وفات یافته‌است. در هر حال راجع به پایان کارش، هیچ روایتی را از روی قطع بر روایت دیگر، نمی‌توان ترجیح داد.[۳۲]

استرابون جغرافیدان معروف می‌نویسد، سنگی بر آرامگاه بود که بر روی آن نوشته شده‌بود:

«

ای رهگذر! من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من شاهنشاهی پارس را بنیاد گذاشتم و فرمانروای آسیا بودم. بر این گور رشک مبر.[۳۳]

 

 

ویرانی تخت جمشید

به گزارش مهر؛ عدم اجرای راهکارهای مناسب برای هدایت آب باران در تخت جمشید باعث شده که هر ساله با شروع بارندگیها، محوطه های مختلف این بنا به آب انبارهای بزرگی تبدیل که در نهایت منجر به متلاشی شدن سنگهای تاریخ تخت جمشید شود.

این امر باعث شده که کارشناسان بر این نکته تاکید کنند که به رغم اینکه تا به حال اقداماتی برای دفع رطوبت و جلوگیری تخریب بنا صورت پذیرفته اما خطر بزرگی بر اثر نفوذ رطوبت درصفه تخت جمشید، این بنای با ارزش را تهدید می کند که به مرور زمان و با گذشت سالهای متمادی و نفوذ رطوبت در سنگها و پی بناهای موجود روند اضمحلال سریعتر می شود

تخت جمشید-اشکان سافت-

آثار تورق و نمک در سطح نقوش و فساد آن

یک کارشناس میراث فرهنگی در خصوص وضعیت آب باران و ایجاد رطوبت در بنای تاریخی تخت جمشید در گفتگو با خبرنگار مهر به تشریح روند ایجاد این رطوبت و گلسنگها در این بنا پرداخت.

این کارشناس گفت: بارش باران در منطقه تخت جمشید زیاد است و آب در سطح حیاطها، داخل کاخ ها و در خیابانها و جای جای این صفه که حدود 125 هزار متر مربع است جمع می شود و چون این بناها شیب بندی مناسبی ندارند و انشعابهای فرعی راه آب در این بناها ایجاد نشده ، آب باران در مناطق پست جمع می شود و به دلیل اینکه پی بناها در اکثر نقاط صفه از خاک وشن و سنگهای دوریز پر شده به راحتی آب در آنها نفوذ کرده و به آب انبارهای زیرزمینی تبدیل می شود.

کوروش کبیر-اشکان سافت-

متلاشی شدن سنگ گل سر ستون در کاخ صد ستون بر اثر یخ بر شدن و دیگر عوامل رطوبتی

وی ادامه داد: این آب انبارها در تمام طول سال به خاطر اینکه راه خروجی ندارند، ماندگار هستند و از راههای مختلفی در سنگهای دیواره ها و بناهای موجود نفوذ می کنند و معمولاً اثرات رطوبت درتمام صفه در فصلهای مختلف حتی تابستان قابل مشاهده است.

این کارشناس ادامه داد: آب گردآمده از باران که از قسمت شمال شرقی صفه از کوه رحمت به پایین سرازیر می شود نیز به آب انبارهای زیرزمینی اضافه می شود، مقدار کمی از این آبها بخار و مقداری نیز از طریق کانالهای آبروهای زیرزمینی به تازگی به بیرون صفه هدایت می شوند اما قسمت اعظمی از آبها در پی بناها نفوذ کرده و در تمام طول سال اثرات مستقیمی بر سنگهای دو هزار و 500 ساله تخت جمشید می گذارند.

کوروش کبیر-اشکان سافت-

لایه سطحی نقش برجسته در اثر رطوبت از بین رفته است

وی با بیان اینکه در بعضی قسمتهای تخت جمشید در دیوارهای اصلی صفه شاهد رطوبت زیادی هستیم، افزود: آبروهای اصلی صفه در تمام طول سال رطوبت خاصی دارند و چنان بخار آب در آنها وجود دارد که نفس را تنگ می کند به طوریکه دیوارهای این آبروها همیشه خیس هستند و فقط قستهایی از این آبروها که در سطح بالاتری از صفه قرار می گیرند، رطوبت کمتری در آنها وجود دارد.

شنهای ریخته شده در محوطه باعث نفوذ آب می شود

این کارشناس اضافه کرد: شن و سنگ ریزه هایی که در محوطه صفه تخت جمشید ریخته شده تا از گل آلود شدن آثارجلوگیری کند و عبور و مرور بازدیدکنندگان در فصل زمستان راحت تر باشد یکی از عاملهای مهم جمع شدن آب و نفوذ در پی صفه به شمار می روند و اگر انشعابهای کوچکی از آبروها هم در سطح صفه تخت جمشید ساخته شود تا آب باران را جمع آوری کند، اگر درپوشهای مناسبی نداشته باشد به وسیله این شنها پر می شوند و راه جریان آب را می گیرند.

کوروش کبیر-اشکان سافت-

ته ستونی در کاخ صد ستون بر اثر یخ بر شدن به این صورت متلاشی شده است

وی ادامه داد: دیوارهای خشتی مجموعه تخت جمشید هم که در کنار آثار سنگی قرار دارند باعث نفوذ سریعتر رطوبت از پائین به این آثار می شوند و اضمحلال سنگها را سریعتر و تکمیل تر می کنند.

این کارشناس گفت: در بنای خزانه و قسمت جنوب شرقی کاخ حرمسرا که هیچگونه راه خروج آب وجود ندارد، چه در سطح و چه در پی بنا همچون آب انباری بزرگ است چنانکه در طول سال شاهد متلاشی شدن این آثار سنگی هستیم.

کوروش کبیر-اشکان سافت-

آثار شوره زدگی بر اثر نمکی که از سنگ خارج شده و مربوط به رطوبت است

وی با اشاره به اینکه هر سال تعداد زیادی از این آثار متلاشی می شود و از زمان خاکبرداری این بناها تاکنون هیچگونه راهکاری برای خارج کردن به موقع این آبها صورت نگرفته، عنوان کرد: مسئله مهم رطوبت است، رطوبتی که با خود آلاینده های شیمیایی مختلفی دارد، رطوبتی که آمدنش سفیر اضمحلال فساد تدریجی و متلاشی شدن سنگهای بجا مانده از تمدن بزرگ ایران است.

این کارشناس بیان کرد: راه حل هایی جهت حفاظت از بناها در مقابل رطوبت در تخت جشمید اجرا شده مانند سایبان فلزی بر روی پلکان شرقی کاخ آپادانا و پلکان شمالی کاخ شورا، ایجاد کانال هواکش پشت پلکان شرقی کاخ آپادانا، ایجاد سایبان فلزی بر روی نقش برجسته بار عام در بنای خزانه و ایجاد کانال هوا در پشت این اثر، لایروبی آبروهای اصلی صفه تخت جمشید در سالهای 1381 و 1384 که البته هنوز راه اصلی خروجی این آبروها باز شده و... که در دست اقدام قرار گرفته است.

کوروش کبیر-اشکان سافت-

آثار خوردگی سنگ بر اثر یخ بر شدن در زمستان

وی خاطرنشان کرد: در پی بررسیهای مکرر بر روی صفه تخت جمشید راهکارهایی که جهت جلوگیری و کم کردن اثرات رطوبت در آثار تاریخی مذکور می توان به کار گرفت در چند بخش می توان مورد توجه قرار داد که شامل ایجاد انشعابهای کوچک آبروهای سطحی در محوطه هایی که پست تر هستند به صورتی که آب جمع آوری شده را به کانالهای اصلی آبروهای زیرزمینی هدایت کنند، شیب بندی محوطه های بناها به صورتی که آب به داخل انشعابهای فرعی آبروها جمع شود، باز کردن و لایروبی راه اصلی خروجی آبروهای زیرزمینی تخت جمشید به خارج از صفه ، ایجاد راه آب مناسب جهت خروج آبهای جمع شده در بنای خزانه و کاخ دروازه ملل و قسمت جنوبی شرقی بنای حرمسرا و دیگر قسمتهای آبگیرصفه که تا به حال هیچگونه اقدامی برای خروج آبهای این قسمتها نشده، جداسازی و ایجاد درزهایی بین دیوارهای خشتی وسنگی بناها به طریقی که هیچگونه ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند و... البته این روشها بسیار دشوار ولی ثمر بخش است.

این کارشناس میراث فرهنگی عنوان کرد: در تخت جمشید گروهی متشکل از چهار نفر کارشناس در رشته های مرمت، زمین شناس و کارشناس گروه حفاظت و مرمت را تشکیل می دهند اما متاسفانه از زمانی که این کارشناسان وارد فاز اجرایی کار شده اند آثار تاریخی تخت جمشید بیشتر در معرض خطر قرار گرفته زیرا این کارشناسان صرفا دروس تئوری را یاد گرفته اند و وقتی آنها را به کار می بندند متاسفانه نتیجه خوبی نمی دهد و این امر در موضوعاتی نظیر شکسته شدن سنگ جان پناه کاخ سه دروازه که به تعداد قطعات زیادی تبدیل شد و با چسب سنگ به هم وصل شد را می توان مشاهده کرد.

وی با اشاره به اینکه متأسفانه هنوز روشهای متداول و بین المللی در تخت جمشید مورد استفاده قرار نمی گیرد، ادامه داد: با از بین بردن و یا کم کردن رطوبت در آثار تاریخی تخت جمشید می توان اقدام بزرگی در جهت رفع اضمحلال این آثار برداشت به گونه ای که به جرأت می توان گفت اگر این امر صورت پذیرد، ریشه نابودی این آثار را خشکانده ایم.

این کارشناس بیان کرد: می توان گفت رطوبت منبع ایجاد گلسنگ است از این رو باید به صورت خاص به این امر توجه کرد و رطوبت را خشکاند چراکه تمام عوامل خاص و عموم فسادهای تدریجی در سنگهای تاریخی تخت جمشید از رطوبت نشأت می گیرد.

وی تصریح کرد: درست است که تمام این اتفاقات که در تخت جمشید بر روی سنگ های تاریخی بی مانند رخ می دهد اثرات ناشی از هوازدگی است اما عامل مهم آن نیز بی تجربگی یا به بیان بهتر کمبود اطلاعات لازم توسط کارشناسان امر در گروه حفاظت و مرمت بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد ومدیریت داخلی این آثار به شمار می رود که مانع می شود بهترین مرمتکاران که هر کدام بین 18 تا 10 سال سابقه کار در جای جای ایران اسلامی را دارند، وارد کار شده و از مسائلی چون دفع رطوبت آبهای سطحی که باعث یخ بر شدن، تورق سطوح سنگهایی که هر کدام نقوش برجسته های بی نظیری دارند، شوره زدن و جدا شدن لایه سطحی سنگ، تغییر رنگ سطوح بر اثر رشد انواع مختلف گلسنگ بر اثررطوبت و چندین و چند عامل مهم دیگر را پیشگیری کنند.

مطالب مشابه :

پست ویژه به مناسبت تولد کورش کبیر

یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران کورش بجز این دو انتشارات امیر کبیر کوروش




خلاصه بیوگرافی کوروش کبیر:

وبلاگ شخصی امیر از یک سو و نیز پیش بینیهای پیامبران بنی کورش این استدلال




کورش کبیر

یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران کورش بجز این دو انتشارات امیر کبیر کوروش




آيا مي دانيد كورش كبير كي بود ؟

از یک سو و نیز پیشبینیهای کورش بجز این و از انتشارات امیر کبیر کوروش در




کوروش؛ شهریاری ماندگار در تارک تاریخ

سو و نیز پیشبینیهای انتشارات امیر کبیر کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی را




فرمان کورش بزرگ(منشور آزادی)

یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران کورش به جز این دو انتشارات امیر کبیر کوروش




برچسب :