متن ادبی ، دلنوشته و شعر درباره شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
متن ادبی ، دلنوشته و شعر درباره
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
متن ادبی «اشک بقیع»
اشارات :: آذر ۱۳۸۲، شماره ۵۵
حبیب مقیمی
باز تکههای ابر سیاه در دل آسمان، میخواهند حکایت تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع میشود. اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی، به سوی معبود میشتابد. اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسههای پلیدان را مینوشد، او امام همه خوبیها و خانه همه دانشها، امام جعفر صادق علیهالسلام است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند، ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانهدار علم علی، فاتح قلههای بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوهِ»؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید. بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد. درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!
امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم:
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه
------------------------------------------------------------------------------------------
متن ادبی «بوی غربت و یتیمی»
اشارات :: آذر ۱۳۸۲، شماره ۵۵
خدیجه پنجی
اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ میزند و حُزنی غمانگیز، افلاک را میآشوبد. آسمان سیاهپوش میشود و فوج فوج، فرشتههای عزدار، در نقطهای به نام بقیع، فرود میآیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ مینشیند!
در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی میوزد! از درها، دیوارها، پنجرهها، ملال و ماتم میبارد! سینهها، داغ بزرگی را به دفترش میکشند و جانها، در آتش مصیبتی عظیم میگدازند! چشمها به خون مینشینند و دستها، بیتابیشان را به سرها میکوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
بقیع! ای گنجینه دردها و اندوهها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنیها بگو! از دردهای نهانت بگو! امشب میزبان کدام عزیزی؟
امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟
لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!
با من سخن بگو! آن چه را که تو میدانی و ما نمیدانیم! از اندوههای بیشماری که جگرت را به آتش میکشد! از زخمهای فراوانی که بر پیکرت نشسته است! بقیع! ای سرزمین اندوههای آسمانی! امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت! در ذهن لحظههایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است! امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
چشم به راهی امشب پایان میگیرد! انتظارت به سر میآید! امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمیشنوی؟ صدا از خانه ششمین خورشید زمین است! صدا از خانه فرزند فاطمه است!
میآید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!
ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
میآید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت... میآید!...
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!
آغوش بگشا! و جسم بیجانِ جان عالم را، در برگیر! آرامتر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینهتوزی دنیا! زخمِ نامردمیها! زخم اسلام نمایان بیدین!
زخم نابرابریها! شقاوتها!
صدای گریه میآید!... صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستارهای به آسمان خواهد شتافت!
------------------------------------------------------------------------------------------
متن ادبی «داغ شیعه در غربت بقیع»
اشارات :: آبان ۱۳۸۶، شماره ۱۰۲
نقی یعقوبی
غروب غریبت، در لابهلای دقیههای خاکی بقیع قد میکشد. مدبنه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست میبرد تا مردم، آیههای زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.
زمین، آبستن اشک میشود. خورشید، قد خم میکند و دستهای ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بیقراری را در آغوش میکشند.
داغ در گلوی شیعیان منتشر میشود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است
نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفتهاند تا حوصله خدا را سر ببرند.
با این بدبختی عمیقی که فراهم کردهاند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافتهاند، که آتش جهنم خودشان را شعلهورتر ساختهاند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآوردهاند. اینان میخواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.
خورشید از چشمان تو تقلید میکند
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام میگیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید میکند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛ حوزه از زلال دانش تو آب میخورد و عطش دانشاندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------
متن ادبی «وقتی تو رفتی...»
اشارات :: آبان ۱۳۸۶، شماره ۱۰۲
عباس محمدی
یک روز، وقتی کبوتران و سروها بیدار شدند، کسی به دیدنشان نیامد و احوال تنهایی دلشان را نپرسید.
یک روز، وقتی کوهها با آمدن خورشید پلک گشودند، نسیم، عطر تو را برایشان به ارمغان نبرد.
یک روز، وقتی زمین نفس کشید، عطر لبخند تو را حس نکرد و سوز زمستان، تا مغز استخوانش را لرزاند.
تو که نیامدی، دنیا مثل همه دیوارهای گلی، زیر برفهای فراموشی لرزید.
باران مهربان امامت
هنوز صدای هقهق شببوها در کوچههای بعد از تو سرگردانند.
منصور دوانیقی، لبخند میزند به آینههای وحشتزده روبه رویش. منصور، عطر امامت پیوسته تو را حس میکرد. گمان میکرد بعد از تو، باران رحمت امامت، تشنگی زمین را درنیابد؛ اما باران مهربان امامت، تشنگی زمین را فراموش نمیکند. این باران، ادامه توست؛ همانگونه که تو ادامه عدالت علی علیهالسلام بودی.
ترویج طعم فقه
حس کردی مهمترین وظیفه امامت امروز تو ترویج فقه است. ولایت و امامت و اطاعت از امامت را به شاگردانت آموختی تا دنیا، طعم امامت تو را بچشد.
هنوز دنیا، عطر کلام تو را حس میکند. هنوز هر صبح، عطر سلام تو را از سطرسطر پیشانی خورشید میخوانیم.
تو هنوز زندهای، تو هنوز ادامه داری و تا روزی که عطر امامت جاری باشد، ما عطر تو را احساس خواهیم کرد.
منادی اتحاد و انسجام اسلامی
وحدت اسلامی، ریشه در درسهای تو دارد، انسجام اسلامی، با کلام تو گره خورده است.
عطر تو در جان وحدت و روح انسجام، دویده است. درسهای تو، دستهای اتحاد و یکپارچگی ملتهای مسلماناند.
تو، چشمه هنوز جاری و همیشه جاری اسلامی.
-------------------------------------------------------------------------------
منبع: موسسه جهانی سبطین
مطالب مشابه :
متن ادبی ، دلنوشته و شعر درباره شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
متن ادبی ، دلنوشته و شعر درباره شهادت امام جعفر صادق علیه السلام. متن ادبی «اشک بقیع»
جملات زیبا درباره شهید وشهادت
جملات زیبا درباره شهید و شهادت،جمله ادبی زیبا در مورد شهید و شهادت،متن زیبا در
متن ادبی درباره شهادت فاطمه زهرا(س) - تنهایی علی(ع) و ظهور مهدی(عج)
خادمان حضرت فاطمه زهرا(س) بجنورد - متن ادبی درباره شهادت فاطمه زهرا(س) - تنهایی علی(ع) و ظهور
حضرت زهرا(س) - شهادت - متن ادبی
متن های ادبی در غم شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) گریه فاطمه علیهاالسلام ذوالفقار است درباره
متن ادبی درباره شهادت فاطمه زهرا(س) وغربت علی(ع)
خادمان حضرت فاطمه زهرا(س) بجنورد - متن ادبی درباره شهادت فاطمه زهرا(س) وغربت علی(ع) - بیت الا
متن ادبی درباره اربعین
پلاک، شهادت; گروه توسعه و طراحی قالب آبی متن ادبی درباره اربعین [نوشته شده توسط :
برچسب :
متن ادبی درباره شهادت