گزارش کامل برنامه نوشاخ- امیر باستانی

گزارش برنامه صعود به قله نوشاخ در سه بخش آورده می شود:

 بخش اول: برنامه ریزی، انتخاب نفرات، تمرینات و جمع آوری وسایل برنامه.

بخش دوم: اعزام تیم به منطقه و صعود.

بخش سوم: توضیحاتی پیرامون تناقض گزارشات واصله پیرامون صعود یا عدم صعود تیم.

بخش اول: برنامه ریزی، انتخاب نفرات، تمرینات و جمع آوری وسایل برنامه

اوایل خردادماه سال 1387 که با دوست گرامیم آقای محمود قوی دل تماس تلفنی داشتم خبر از اقدام به صعود به قله نوشاخ در افغانستان داده شد. بی شک این خبر برای فردی چون من که بی صبرانه مشتاق دیدار بخشی از هیمالیا بودم مهمترین خبر زندگیم محسوب می شد به گونه ای که از آن روز مسیر زندگی من تغییر کرد.

تمرین اول: تمرین یخ و برف جبهه جنوبی دماوند. قله دماوند.

سرپرست: آقای محمود قوی دل. تیرماه 1387

اولین برنامه آماده سازی تیم و جمع بندی نفرات برای تمرین اوایل تیرماه تنظیم شد. 15 نفر در این برنامه حضور داشتند. تمرین در منطقه دماوند- جبهه جنوبی، آبشار یخی، برف چال ها و یخچال های جنوبی- انجام شد. تعداد 15 نفر از عزیزیان کوهنورد در این برنامه حضور داشتند. اعضاء تیم از شهرستان های بیرجند، سبزوار، تهران، شیراز، زاهدان، اردبیل، کردستان، جیرفت و ... حضور داشتند. مدت برنامه 5 روز پیش بینی شده بود. قصد تیم تمرین بر روی

آبشار یخی دماوند بود اما با توجه به گرم شدن بیش از حد هوا در آن فصل در منطقه دماوند و امکان ریزش آبشار برنامه تیم از همان ابتدا دچار تغییراتی شد. 2 روز بخشی از اعضاء تیم مزبور در میان برف چال ها و یخچال های جبهه جنوبی دماوند به تمرین یخ و برف در ارتفاع 4500 تا 4800 متر پرداختند. روز سوم 5 نفر از اعضاء تیم موفق به صعود تابستانه قله شدند. روز پنجم هم کلیه اعضاء تیم صحیح و سالم به پلور بازگشتند. با رسیدن اعضاء تیم به پلور بلافاصله نفرات مستعدتر برای ادامه تمرینات انتخاب شدند و برنامه آتی در منطقه سبلان – یخچال شمالی- به سرپرستی اینجانب طراحی شد.

 

تمرین دوم: یخچال شمالی سبلان. قله سبلان.

این برنامه در تاریخ 28- 31 تیرماه به اجراء درآمد. علاوه بر نفراتی که در بررنامه اول حضور داشتند از دیگر کوهنوردانی که پیش از این هر یک از اعضاء گروه با آنها به طریقی آشنایی داشتند دعوت بعمل آمد تا در برنامه حضور به هم رسانند. این بار اعضاء حاضر در برنامه از تجربه بالاتری در کار کوهنوردی و یخ نوردی برخوردار بودند. دو نفر از اعضاء سابق تیم ملی کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران آقایان ایرج معانی و سمکو سید موسوی نیز در برنامه حضور داشتند. مسئول فنی این برنامه آقای سمکو سید موسوی بود. صبح روز اول پس از جمع شدن کل اعضاء تیم در اداره تربیت بدنی شهر مشکین شهر تیم به سمت منطقه قوتورسویی سبلان به راه افتاد. پس از 3 ساعت راهپیمایی تیم توانست کمپ اصلی خود را در منطقه یخچال شمالی سبلان تأسیس نماید. بلافاصله اعضاء تیم زیر نظر 3 نفر از مربیان درجه 3 یا 2 یخ نوردی کشور مشغول تمرین یخ نوردی بر روی مسیرهای کوتاه 20 متری شدند. در آن روز کلاس فشرده ای برگزار شد که طی آن، کار با بسیاری از ابزارهای یخ نوردی آموزش داده شد و تمامی اعضاء خود با آن ابزارها کار عملی انجام دادند. به علت کمبود وسایل خصوصاً پیچ یخ سرپرست و مسئول فنی اجازه حضور بیش از 5 نفر از اعضاء تیم را برای صعود به یخچال صادر نکردند. اگر چه که حداقل در میان اعضاء تیم 8 نفر حضور داشتند که واقعاً توانایی کار فنی و یخ نوردی بالایی داشتند.

فردای آن روز 5 نفر از اعضاء تیم در قالب دو کرده 3 نفره و 2 نفره مشغول صعود یخچال شدند. تیم اول پس از 2 ساعت موفق به صعود یخچال شدند و تیم دوم که کرده 2 نفره بودند پس از 4 ساعت. قله سبلان نیز در همان روز صعود شد. چون از قبل برنامه به گونه ای تنظیم شده بود که بایستی تیم شب هنگام بر روی قله 4850 متری سبلان کمپ می زد لذا دیگر اعضاء تیم که در کمپ اصلی یخچال شمالی مستقر شده بودند به سمت پناهگاه آمریکایی ها آمدند و تیم صعود کننده قله نیز در بازگشت از قله  حوالی پناهگاه با آنها برخورد کردند و پس از گرفتن وسایل خود از آنها کلیه اعضاء تیم عازم صعود قله از مسیر شمال شرقی (مسیر عادی صعود سبلان) شدند. حدود ساعت 8 شب کلیه اعضاء تیم به کنار دریاچه زیبای سبلان رسیدند و در کنار آن مشغول تأسیس کمپ و شب مانی شدند. روز بعد نیز از مسیر روز قبل به سمت پایین بازگشتند. در بازگشت تمرینات فشرده ای از جمله برپایی چادر، تهیه چای با سرعت بسیار بالا –برای آمادگی در شرایط بسیار سخت هوایی- تمرین برف از جمله سر خوردن در شیب های تند و توقف با کلنگ یا بدون آن در ارتفاع حدود 4400 متری نیز انجام شد.

پس از این برنامه نیز اعضاء واجد  شرایط تر جهت شرکت در برنامه آتی (یخچال اسپیلت علم کوه) نیز انتخاب شدند.

 

تمرین سوم: یخچال کسری- سبلان.

سرپرست: آقای ایرج معانی. 29 شهریور- 1 مهر.

به علت گرمی هوا در منطقه علم کوه و ناآشنایی سرپرست این برنامه؛ آقای ایرج معانی با یخچال اسپیلت علم کوه و مسیرهای صعود آن، تمرین سوم تیم در منطقه سبلان –یخچال کسری- انجام شد. این تمرین آخرین تمرین جهت انتخاب نفرات برنامه اصلی عنوان شده بود. 8 نفر از کوهنوردان برنامه های پیشین (آقایان و بانوان) در این برنامه شرکت داشتند. روز اول پس از حرکت تیم به سمت منطقه غرب سبلان تیم توانست در محل جانپناه کسری کمپ خود را تأسیس نماید. روز دوم کلیه اعضاء تیم به تمرین یخ نوردی در یخچال اول کسری پرداختند. بعد ازظهر آن روز کلاس آموزشی کارگاه های امداد و نجات کوهستان –فلاشینگ زوک و موفلاش- برگزار شد و کلیه اعضاء تیم پس از آموزش به کار عملی در آن زمینه پرداختند. روز سوم دو تیم دو کرده ای به یخچال کسری جهت صعود اعزام شد. تیم اول پس از 8 ساعت یخ نوردی و تیم دوم پس از 11 ساعت یخ نوردی در یخچال کسری موفق به صعود گردیدند و شب را در جانپناه کسری بسر بردند. روز اول مهر هم کلیه اعضاء بجز یکی از بانوان محترم که از ناحیه دست دچار شکستگی گردیده بود، صحیح و سالم به شهر مشکین شهر بازگشتند.

 

شناسایی مسیر عبور در میان شهرهای افغانستان، آشنایی با باربران، شناسایی محل ABC تیم، مسیر صعود قله و جمع آوری اطلاعات پیرامون دیگر جزییات مربوط:

جهت انجام این امر که بخش بسیار مهمی از برنامه محسوب می شد عملاً آقای محمود قوی دل حاضر به عزیمت به منطقه و آشنایی کلیه مسایل درگیر در کشور افغانستان و در بین راه شدند. در این راه آقای بهمن اسفندیاری از اعضاء انجمن کوهنوردی دانشگاه تهران نیز حاضر به همراهی با ایشان گردیدند. این دو نفر با توجه با سوالاتی که از قبل توسط اعضاء تیم تدوین شده بود از اول شهریور ماه تا پایان آن اقدام به مسافرت به کشور افغانستان و ABC تیم در استان بدخشان این کشور شدند. این دو تن علاوه بر شناسایی محل های مورد نظر موفق به بارگزاری بخشی از وسایل ضروری تیم در محل ABC شدند.

در کنار این دو عزیز انجانب نیز به جستجو و جمع آوری اطلاعات مربوط در سایت های اینترنتی شدم. مهم ترین سایت جهت آشنایی با کشور افغانستان http://afg-info.com/ ، و مهمترین سایت جهت شناسایی منطقه بدخشان و ABC قاضی ده www.Googleearth.com بود.  

پس از بازگشت این دو نفر آقای محمود قوی دل به عنوان سرپرست تیم اقدام به تشکیل جلسه ای جهت هماهنگی میان اعضاء تیم نمودند. کلیه اعضاء مشتاق جهت شرکت در برنامه در شهر تهران گرد هم آمدند. با توجه به اوضاع و احوال کشور افغانستان و دشواری های احتمالی برای بانوان محترم، بانوان از شرکت در برنامه انصراف خود را اعلام نمودند. آقایان ایرج معانی و سمکو سید موسوی هم که جهت صعود به یکی از قلل خط الراس آناپورنا در کشور نپال از طرف تیم ملی کوهنوردی ایران انتخاب شده بودند و هر دو برنامه قرار بود هم زمان اجرا شود نیز انصراف خود را از شرکت در برنامه اعلام کردند. بی پروا بگویم خالی بودن جای این دو عزیز در برنامه از همان لحظه برنامه ریزی احساس شد.

تنها سه نفر شرکت خود را در برنامه به صورت قطعی اعلام کردند. محمود قوی دل، عیسی میر شکاری و امیر باستانی.

پس از آن روز دو جلسه 4 ساعته بین این سه نفر جهت انجام هماهنگی های لازم تشکیل شد. زمان جمع شدن اعضاء 25 مهر اعلام شد.

پس از آن روز اینجانب امیر باستانی و عیسی میر شکاری که از لحاظ نظام وظیفه به علت انجام ندادن خدمت سربازی مشکل داشتیم مشغول انجام کارهای اداری مربوط و سپردن وثیقه شدیم. در این میان جا دارد که از زحمات آقای دکتر نورانی از اعضاء گروه کوهیاران پارس شیراز که ضامن اینجانب برای وثیقه شدند تشکر لازم را بعمل آورم. همچنین از اعضاء هیئت کوهنوردی شهرستان جیرفت که برای آقای میر شکاری چنین ضمانتی را قبول کردند تقدیر و تشکر بعمل می آوریم.

در کنار انجام این امور اعضاء تیم مشغول جمع بندی وسایل و تجهیزات انفرادی و گروهی بودند.

از جمله وظیفه تهیه لیست لوازم بهداشتی، داروها و لوازم امدادی لازم به عهده اینجانب گذاشته شده بود. با راهنمایی های ارزندۀ آقای دکتر علی اصغر ترابی (از اعضاء گروه کوهنوردی کوهیاران پارس شیراز) و همسر ایشان خانم شفیعی (از اعضاء گروه کوهنوردی دانشگاه علوم پزشکی شیراز) لیست تجهیزات امدادی و داروهای پزشکی لازم تهیه گردید. جا دارد از این دو عزیز کوهنورد نیز تقدیر و تشکر بعمل آوریم. (لازم به ذکر است که تیم قادر نبود به همراه خود پزشک کوهنورد به منطقه اعزام نماید. داروها و تجهیزات مزبور با مسئولیت شخصی مورد استفاده قرار می گرفت. البته با توجه به توصیه های پزشکی لازم) به علاوه کتاب پزشکی کوهستان ترجمه آقای دکتر شاهبازوار –پزشک تیم ملی- جهت شناسایی علایم بیماری های ارتفاع نیز همواره همراه تیم بود.

وسایل انفرادی:

قرآن 

کوله پشتی 90 لیتری

کوله پشتی 70 لیتری

کوله پشتی 20 لیتری 

پیراهن و شلوار لایه اولیه Dry

پیراهن و شلوار لایه دوم Power Streach

کت و شلوار پر

کیسه خواب 30-

گتر

بند اضاف گتر

کفش سنگین دو پوش یا سه پوش

کفش Traking

دو جفت جوراب

جوراب پر

کلاه طوفان

کلاه چسبان

کلاه پلار

کلاه آفتاب گیر

دستکش پنج انگشتی Gore tex

دستکش Polar tec

دستکش دو انگشتی پر

کرامپون

صندلی صعود

تیبلوک

1 حلقه اسلینگ کامل

دو عدد کارابین پیچ

دو عدد پیچ یخ

تسمه  80 و 60

پلاستیک برای ضد آب نمودن وسایل

یک جفت باتوم تلسکوپی با گل باتوم

گل باتوم اضاف

کرم مرطوب کننده

کرم ضد آفتاب UV

عینک آفتابی

عینک طوفان

لباس شخصی یک دست

وسایل آرایشی و حمام

جعبه کمک های اولیه (گاز- باند- قرص ویتامین- بانداژ- تصفیه کننده آب- بتادین)

چراغ پیشانی با باطری جدید

باطری اضاف برای چراغ پیشانی

بطری آب

فلاکس آب

قاشق و چنگال و چاقو

دستمال مرطوب

دستمال رل بهداشتی

ژل آنتی باکتریال

شانه

خمیر ریش

کرم ویتامین AD

صابون مایع

کاور کوله پشتی

کتابچه شخصی

دفترچه یادداشت شخصی با مداد

داروهای خاصی که هر فرد مصرف می کند

Mp3 Player با تنظیم آهنگ های مورد علاقه

پازل یا هر وسیله کوچک مورد علاقه

ساعت

لیوان

گوش پاک کن

مسواک

نخ دندان

فتوکپی از کلیه مدارک و کارت های شخصی

وصیت نامه شخصی

ملافه

زیر انداز

 

وسایل گروهی:

2 عدد چادر

چراغ بنزینی

اپی گاز (قبلاً بارگزاری شده بود)

سر اپی گاز 2 عدد

برس برف

روزنامه

طناب ضد آب

تهیه نامه برای ارایه به سفارت و رایزنی فرهنگی ایران در افغانستان

کیسه گونی

موبایل ماهواره ای (ثریا)

GPS

بیسیم با باطری اضاف دو عدد

شکلات Multi vitamin

دارو

قرص ORS

پرچم تیم

پرچم ایران

کلاه کاسکت

ظروف غذا

جا دارد از زحمات آقای امید اکبر زاده و محمد کریمی (از اعضاء هیئت مدیره گروه کوهیاران پارس شیراز که در زمینه تهیه وسایل گروهی و فردی به اینجانب و تیم کمک شایان توجهی کردند تقدیر و تشکر بعمل آورم). همچنین از خانم ها بصیره حسن زاده و راضیه غضنفری و آقای محسن داوودیان (اعضاء شرکت کننده در تمرینات تیم) که در جمع آوری وسایل تیم همکاری شایان توجهی داشتند نیز تشکر می نماییم.

 

مواد غذایی:

گوشت گوسفند قورمه شده 10 کیلو

برنج 4 کیلو

روغن زرد 1 کیلو

روغن مایع کلزا 1 عدد

ماکارونی 4 عدد 900 گرمی

ادویه جات 100 گرم

کشک زرد 1 کیلو

بلغور بشیر 500 گرم

کنسرو سبزیجات 2 عدد

کنسرو آناناس 2 عدد

کنسرو گلابی 2 عدد

کنسرو سیب 1 عدد

پودر شربت 100 گرم

نبات شاخ 300 گرم

شیر  خشک 1 عدد  

پنیر 2 کیلو

کشک 1 کیلو

شربت عناب 1 لیتر

انجیر 1 کیلو

عسل 2 کیلو

گردو 2 کیلو

کشمش 1 کیلو

پره زرد آلو 1 کیلو

تخمه آفتاب گردان 500 گرم

کنسرو ماهی 5 عدد

حلیم 400 گرم

سوپ جو، قارچ، مرغ 1 کیلو

خرما 5 کیلو

عدس 2 کیلو

کنسرو لوبیا 2 عدد

کنسرو کله پاچه 3 عدد (750 /2 کیلو)

چای و قند و شکر پنیر 2 کیلو

شکر 1 کیلو

تخم مرغ 10 عدد

سبزی خشک شده (نعنا، کرفس) 250 گرم

قروت ماسی 1 کیلو

دلستر 3 عدد

نوشابه انرژی زا 5 عدد

رانی 3 عدد

نوشابه کوکا کولا 5/1، 2 عدد

مربای هویج 1 کیلو

مربای سیب 2 کیلو

آبلیمو 2 لیتر

12 عدد آب معدنی 5/1 لیتری

نان جو 7 کیلو

نان شیرین 3 کیلو

سیب زمینی 2 کیلو

لازم به ذکر است که مواد غذایی لازم تماماً از ایران تهیه گردیده بود و تنها از افغانستان نان و نوشابه تهیه می گردید.

وزن کل وسایل (وسایل گروهی، فردی، فنی، غذا): هنگام خروج از ایران 210 کیلو گرم. (16 کیلو گرم از وسایل تنقلات)

 پس از جمع آوری کامل وسایل به علت مشکلاتی که بر سر راه اخذ گذرنامه وجود داشت سرانجام 29 مهر ماه کلیه اعضاء تیم با وسایل و تجهیزاتی که از قبل تهیه کرده بودند در شهر مشهد جمع شدند. بلافاصله به دنبال اخذ ویزا از کنسولگری افغانستان در مشهد برآمدیم. ویزا برای مدت اقامت 1 ماهه هر نفر 40 یورو معادل 56000 تومان بود. پس از آن بلیط هواپیما به مقصد کابل (پایتخت افغانستان) نیز به مبلغ 330000 تومان برای هر نفر تهیه شد. بلافاصله پس از انجام کارهای مربوط به اخذ ویزا اگر چه دیر شده بود مشتاقانه به زیارت مولا و سرور خود علی ابن موسی الرضا (ع) شتافتیم. و از خدایش صمیمانه موفقیت تیم را خواستیم. تا زمان حرکت یعنی 3/8/87 فرصت کافی برای هماهنگی تیمی وجود داشت. اگر چه از قبل شناخت خوبی نسبت به یکدیگر داشتیم اما آدمی راز و رمزهای نهانی در خود دارد که شناخت آنها لازمه صرف زمان و رابطه بسیار نزدیک است تا بتواند بر دیگران آشکار گردد. 5 روز با یکدیگر بودن، با هم غذا خوردن، با هم خوابیدن و معاشرت نکات بسیاری از خلق و خو و عادات یکدیگر را به ما نشان داد. هر فردی در مورد سلایق و علایق خود بی پروا سخن می گفت و دیگران سعی در به یاد داشتن آنها داشتند.

به علاوه در این مدت جزییات بسیار ریز برنامه شامل مدت زمان اقامت در هر محل، زمان پیمایش مسیر به سمت ABC، زمان تأسیس هر کمپ، زمان جابجایی میان کمپ ها و صعود قله مشخص شد. مواد غذایی هر روز متناسب با آن روز معین و بسته بندی شد. تنقلات هر روز جداگانه بسته بندی و علامت گذاری شد. به گونه ای که دقیقاً تمام نفرات می دانستند در فلان روز چه ماده غذایی باید مصرف شود. نحوه تقسیم مواد غذایی به گونه ای بود که کنسرو جات در ABC یا کمپ 1 مصرف و تمام می شد. غذاهای مقوی تر و سبک تر همچون عسل و گردو در کمپ های 2 و 3 مصرف می شدند. بسته داروها و جعبه کمک های اولیه به همراه کتاب پزشکی ارتفاع در بسته مخصوصی قرار گرفت و قرار شد همواره در تمامی مراحل صعود همراه تیم باشد.

مدت دو روز هم به بازدید مختصری از مکان های تاریخی شهر مشهد پرداختیم. در محل اقامت خود آقای محمود قوی دل مدت 8 ساعت (دو جلسه 4 ساعته) به آموزش کارهای امداد و نجات و حمل مجروح پرداختند (ایشان مربی درجه 3 امداد و نجات کوهستان هستند).

تمامی وسایل خود از جمله دستکش، چادر، طناب، کارابین ها، فلاکس و غیره را اگر چه بارها در برنامه ها امتحان کرده بودیم باز امتحان کردیم. به یاری خداوند تبارک و تعالی همه چیز برای یک صعود خوب مهیا بود.

روز آخر هم به تبدیل پول های خود به افغانی (واحد پول افغانستان) و دلار پرداختیم. هر 1000 تومان ایرانی معادل 20 افغانی یا 1 دلار بود.

شب آخر هم هر یک از دوستان وصیت نامه خود را نگاشت و فیلمی هم از صحبت های خود پیرامون آن ضبط کردیم. (به نظر اینجانب داشتن وصیت نامه از لحاظ حقوقی برای هر فردی خصوصاً کوهنورد لازم است. زیرا ممکن است در برنامه های کوهنوردی برای هر فردی اتفاق ناگواری پیش آید و وجود وصیت نامه بسیاری از مسایل و مشکلاتی را که می تواند گریبانگیر سایر اعضاء تیم شود را منتفی می سازد. البته لازم به ذکر است که این به معنی عدم مسئولیت شرکت کنندگان در برنامه نیست بلکه این دو موضوع دو امر کاملاً مجزا هستند. توضیح مفصل آن در کتاب های حقوق ورزش بیان شده است.)

 

بخش دوم: اعزام تیم و صعود:

شروع برنامه: روز اول 3/8/87

صبح روز جمعه ساعت 8 صبح زمان پرواز بود. با دوستان و خانواده های خود خداحافظی کردیم. در مدت اقامت در مشهد آقایان مهدی مهدوی، مهدی نوروزیان و محسن داوودیان و خانم ها راضیه غضنفری، بصیره حسن زاده زحمات بسیاری را برای تیم کشیدند که جا دارد صمیمانه از زحمات این عزیزان خصوصاً آقای مهدوی تشکر نماییم.

به علت اضافه بودن وزن بارهایمان مجبور به پرداخت هزینه اضافه بار شدیم (هر کیلو 1700 تومان). مدت پرواز تا کابل 1:15 بود. سرعت هواپیما در طول پرواز 900 کیلومتر در ساعت بود.  

مشخصات کشور افغنستان:

افغانستان با نام رسمی جمهوری اسلامی افغانستان (پشتو: د افغانستان اسلامي جمهوریت) کشوری در آسیای میانه است که حدفاصل آسیای میانه، جنوب باختری آسیا و خاورمیانه می‌باشد و پایتخت آن کابل است. همسایگان افغانستان، پاکستان در جنوب و خاور (شرق)؛ ایران در باختر (غرب)؛ تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال؛ و چین در شمال خاوری هستند. افغانستان یک کشور محاط در خشکی است، ولی در گذشته به خاطر راه ابریشم، کاروان‌های بازرگانی فراوانی از این کشور گذر می‌کردند. همچنین افغانستان کشوری با تاریخ و فرهنگ کهن و پربار است، که دانشمندان و شاعران گرانقدری را به جهانیان عرضه کرده است.

زبان رسمی این کشور فارسی (دری)، پشتو است. مساحت این کشورkm² ۶۵۲،۰۹۰ است. جمعیت این کشور ۲۹٫۸۶۳٫۰۰۰ نفر با تراکم km²  ۴۶ است.

کشور افغانستان از معدود کشورهایی است که محصور در کوهستان‌ها و خشکی‌ها است. بیشتر مناطق این کشور کوهستانی است اما در جنوب و جنوب باختری، مناطق پستی نیز وجود دارد.

* بلندترین نقطه: قله نوشاخ به بلندی ۷٬۴92 متر از سطح دریا

* پست‌ترین نقطه: رود آمودریا به بلندی ۲۵۸ متر از سطح دریا   

‪ به محض ورود به کابل به دفتر رایزنی فرهنگی ایران در افغانستان مراجعه کردیم. با آقای جمالی رازین فرهنگی ایران ملاقات کردیم و نامه ها و اسناد خود را به ایشان تحویل دادیم و ایشان جا و مکان بسیار مناسبی را در دفتر رایزنی ایران در اختیار ما قرار دادند. همان روز در برخی از مکان های شهر به سیاحت پرداختیم. وضعیت شهر کابل از لحاظ امنیت بسیار خوب بود. وضعیت بهداشت و معیشت مردم (بخصوص مردم فقیر) بسیار اسفناک بود. نیروهای خارجی خصوصاً سرمایه گذاران اقتصادی، تجار و مهندسین در بخش های بالنسبه مرفه شهر سکونت دارند و این مکان ها از لحاظ امکانات شهری، بهداشتی و نظافتی بسیار مناسب بود.

روز دوم: 4/8/87

(ساعت های ذکر شده در گزارش ذیل به وقت محلی افغانستان با اختلاف ساعت 4:30+ از مبداء بیان شده است.)

پس از اخذ مجوز از سفارت ایران در افغانستان جهت صعود به قله نوشاخ و انجام هماهنگی های لازم با آنها (لازم به ذکر است که نیازی به اخذ مجوز برای صعود از سفارت ایران وجود ندارد و ما این نکته را در برگشت متوجه شدیم. لازم است کوهنوردان به اداره توریست این کشور که دفتر آن در کابل قرار دارد مراجعه و با پرداخت مبلغ کمی به عنوان مالیات از آنها مجوز صعود دریافت نمایند) که آقای جمالی خود زحمت تهیه نامه ما را کشیدند. بلیط برگشت به ایران را نیز تأیید کردیم. ساعت 12 ظهر با گرفتن یک اتومبیل دربست به سمت شهر طالقان مرکز استان تخار به راه افتادیم. فاصله کابل تا این استان شمالی 440 کیلومتر است که اتومبیل های سواری آن را در مدت 7 ساعت طی می کنند. راه میان این دو استان آسفالت است. در بین راه از میان استان های پروان و بغلان گذشتیم. کشاورزی در این مناطق با توجه به رودهای پر آب جاری در میان دره های آنها بسیار خوب است. اما کشاورزی در همه جای این کشور به شکل کاملاً سنتی انجام می شود. 
 حدود ساعت 8 شب به شهر طالقان رسیدیم. به مسافرخانه ای رفتیم و شب را به استراحت در آنجا پرداختیم.

روز سوم: 5/8/87

صبح ساعت 4 با یک دستگاه اتومبیل سواری دربست به سمت شهر فیض آباد مرکز استان بدخشان به راه افتادیم. از این پس راه ها خاکی و شوسته بود. مسافت میان طالقان تا فیض آباد 140 کیلومتر بود که به علت خاکی بودن راه و کوهستانی بودن مسیر مدت 7 ساعت صرف شد. نیروهای آلمانی حاضر در شمال افغانستان با وزارت ترانسپورت (راه و ترابری) در صدد آسفالت نمودن این راه برآمده بودن و به نظر می رسید با توجه به پیشرفت کار سال آینده کار راهسازی این مسیر پایان پذیرد.

 

حوالی ظهر به شهر فیض آباد رسیدیم. این شهر از رونق تجاری خوبی برخوردار بود. شاید بتوان این شهر را از حیث امکانات شهری با برخی از روستاهای پر جمعیت ایران مقایسه کرد.

با یک دستگاه اتومبیل سواری دربست به سمت شهر اشکاشم مرکز روستای قاضی ده (روستای مبداء صعود) به راه افتادیم. جاده های کوهستانی؛ رودهای خروشانی که گاهی در سمت چپ و راست ما قرار می گرفتند؛ درختانی که رخت پائیزی ارغوانی، زرد، قرمز و نارنجی به تن کرده بودند؛ برگهای پاییزی که با نوازش نسیم پائیزی به روی زمین می افتادند؛ گوسفند ها و گاو های در حال چرا؛ اسب های در حال چرا در دشت ها؛ پیرمردهایی که توده انبوهی هیزم بر پشت خود داشتند؛ کودکانی که از مکتب بازگشته بودند و مشغول کار کشاورزی بودند؛ دودکش منازل روستایی که نشان از دل گرم صاحب آنها بود تنها و تنها گوشه ای از مناظری بودند که ما سه تن را محو تماشای خود کرده بودند و مستی ای بخشیده بودند که هوش را از سر ما برده بود به گونه ای که متوجه نشدیم مدت 8 ساعت است که در جاده های خاکی بسیار ناهموار در حال طی طریق هستیم. ساعت حدود 9 شب بود که در مسافرخانه ای در شهر اشکاشم استراحت کردیم.

 

روز چهارم: 6/8/87

صبح با صدای مرغان از خواب برخواستیم و سردی هوا را به خوبی لمس کردیم. ساعت 8 صبح از قمندانی سرحدی (پلیس مرزی) نامه برای خروج از بخش اشکاشم گرفتیم. با دو تن از اعضاء تیم ملی کوهنوردی افغانستان که در حال تأسیس است نیز آشنا شدیم و خبر اقدام ما برای صعود به قله نوشاخ کشور آنها به اعتراف خودشان خوشحال کننده ترین خبری بود که در زمینه کوهنوردی به آنها داده شده بود. با اداره توریست آن منطقه نیز همانگی های لازم را انجام دادیم و به آنها زمان بندی صعود خود و زمان بازگشت را اعلام کردیم. (شایان ذکر است که در صعود سال 1385 تیم ایرانی به این قله مسئولین این اداره کمک بسیاری از جهت پشتیبانی به اعضاء تیم ایرانی داشتند.) با یک دستگاه اتومبیل فلنگ کوچ (شبیه خودرو ون در ایران) مدت 1 ساعت طول کشید تا به روستای قاضی ده رسیدیم. مردم قاضی ده که اهل تشیع (اسماعیلیه) بودند با ما ایرانیان برخورد گرم و صمیمانه ای داشتند. آنها یک منزل مسکونی مستقل در اختیار ما قرار دادند. از حضور ما در ده آنقدر خوشحال شده بودند که بلافاصله تمامی ساکنان روستا برای دیدار ما به آن منزل می آمدند. لازم به ذکر است که مردم آن مناطق با توریست ها معاشرت بسیار زیادی دارند و سرازیر شدن آنها به منزل جدید ما شاید بیشتر به جهت قرابت های فرهنگی، دینی و سرزمینی بود. پس از صرف ناهار مشغول تقسیم بندی وسایل شدیم. کوله و وسایل باربران را وزن کشی کردیم. هر باربر (3 سیر) 21 کیلو. جمعاً 6 بار برای باربران بسته بندی شد. 3 کوله 7 کیلویی هم برای نفرات صعود کننده. شب در آن منزل خواب بسیار خوب و آرامی داشتیم.

روز پنجم: 7/8/87

حرکت به سمت ABC

صبح ساعت 5 همراه با 6 تن از عزیزان افغانی به سمت ABC به راه افتادیم. از نزدیکی رودخانه مرزی ای که خط مرزی میان کشور افغانستان و تاجیکستان بود عبور کردیم. نام این رودخانه را "دریای پنج" نهاده بودند. به سمت جنوب روستا در حال حرکت بودیم. از میان دره های که محصور در کوهساران سر به فلک کشیده ای بودند در حال عبور بودیم. بالاخره آرزویمان در زندگی در حال برآورده شدن بود. دیدن هیمالیا! وارد هندوکش شرقی شده بودیم. نگاه کنجکاوانه و کودکانه ما به دنبال قله های بلند پرواز می کرد. یک لحظه هم نمی توانستیم جلوی پای خود را نگاه کنیم خدای من!!! احسنت بر تو با این همه حسن و جمال که آفریده ای. خورشید از نوک قله های بلند پوشیده از برف با بازی زیرکانه خود در حال طلوع بود.

ساعت11:30 به رودخانه ای رسیدیم که نام آن آب سفید بود. در بهار و تابستان عبور از این رودخانه تنها تا قبل از ساعت 11 امکان پذیر است زیرا دپی آب آن بر اثر ذوب یخچال ها بسیار زیاد می شود.

پس از عبور از آب سفید و توقف کوتاهی در کنار آن از محلی عبور کردیم که در زمان دولت های قبل از کرزای جهت جلوگیری از ورود نیروهای جنگ طلب از خاک پاکستان مین گذاری شده بود. راهنمای ما در جلو تیم با احتیاط در حال عبور بود. ما کوهنوردان نیز به جهت باریک بودن معبر قادر به استفاده از باتوم های خود نبودیم. پس از 20 دقیقه میدان مین به اتمام رسید. تمام روز را تا ساعت 3:30 در حال پیاده روی بودیم. ساعت 4 مشغول برقراری چادر در محلی شدیم که در مجاورت ما رودخانه قرار داشت. من و محمود شب آرامی را سپری کردیم اما عیسی که از شب قبل کمی احساس سرماخوردگی داشت به خوبی نتوانست استراحت کند.

روز ششم: 8/8/87

ساعت حدود 5 صبح به راه افتادیم. ناهمواری راه از این مکان به بعد به علت عبور از روی سنگ هایی که در زیر آنها یخچال های دائمی انبوهی قرار داشت کمی دشوارتر از روز قبل بود. اما همچنان نیازی به استفاده از کفش سنگین نبود. هوا نیز توانست سرمای پائیزی خود را به بدن ما وارد کند. باربران نیز اگر چه از بدن های مقاوم تری برخردار بودند نیز از سرمای هوا کمی احساس خستگی کرده بودند. در بین راه به منطقه ای رسیدیم که معروف به پلندی خیمه (کمپ هلندی ها) بود. گویا 30 سال پیش هلندی ها در میان دره ای که پوشیده از یخ و برف بود به صعود یکی از خط الراس هایی پرداخته بودند که به قله نوشاخ منتهی می شود. همین جا بود که محمود برای ما توضیح داد که ریشه نام نوشاخ از کجا گرفته شده است. 9 شاخ. در اطراف قله اصلی 7492 متری 8 قله بلند دیگر (شاخ) نیز قرار دارند.

پس از 4 ساعت راهپیمایی مسیر خود را به سمت جنوب شرقی ادامه دادیم. هر چه پیشتر می رفتیم بر زیبایی مسیر افزوده می شد. قلل پوشیده از برف و یخ. قلل نوک تیز با شیب های بسیار تند همه و همه مشخصات قللی بود که بارها وصف آنها را در کتاب ها خوانده بودیم. در فیلم ها دیده بودیم و اینک همچون میزبانانی که درب منزل خود را به روی میهمانان خود گشوده باشند و خود بی صبرانه ورود میهمانان را لحظه شماری کنند ما را با آغوش باز پذیرفتند.

 ساعت 2 بعد ازظهر به محل ABC رسیدیم. ارتفاع ABC 4650 متر است. 3 تن از باربران پس از دریافت حقوق خود عازم قاضی ده شدند. مسافت میان قاضی ده تا ABC حدود 50 کیلومتر است. 3 تن دیگر از باربران را که سرپرست تیم انتخاب کرده بود در ABC باقی ماندند تا فردا با ما به سمت کمپ 1 صعود کنند.

بلافاصله 2 چادر را برپا کردیم و بار باربران و همچنین کوله های خود را برای صعود فردا آماده کردیم.

مشخصات قله نوشاخ   (Noshaq)

این قله در هندوکش شرقی واقع شده است. ارتفاع آن 7492 متر (24580 ft) است. طول و عرض جغرافیایی آن N 36, 25, 54 و  E 71, 49, 42 است. نخستین بار این قله در سال 1960 توسط یک گروه ژاپنی به سرپرستی دکتر ساکی انجام شد. نخستین صعود زمستانه آن سال 1970 انجام شد. این قله سی و نهمین قله بلند جهان است. در سال 1385 یک تیم ایرانی 2 نفره عازم صعود به این قله شدند که اولین تیم ایرانی صعود کننده به قله محسوب می شوند. آقای عظیم قیچی ساز از این تیم موفق به صعود گردید.

روز هفتم: 9/8/87

حرکت به سمت کمپ 1

شب گذشته ساعت 7 به وقت ایران با آقای محمد کریمی (مسئول فنی گروه کوهیاران پارس شیراز) تماس تلفنی داشتیم. ایشان در مورد وضعیت آب و هوایی به ما اطلاع دادند که هوا تا 48 ساعت بر روی قله خراب است و با بارش شدید برف مواجه خواهیم بود. جهت بادها را ایشان شمال شرقی و شرقی بیان کردند. از ساعت 1 بامداد امروز بارش برف سنگین آغاز شد و صحت گزارش دقیق ایشان در مورد آب و هوا بلافاصله نشان داده شد. آن شب حدود 30 سانتی متر برف باریده بود. صبح با طلوع خورشید سرپرست تصمیم به تغییر برنامه گرفت. ایشان به علت عدم برخورداری باربران از تجربه کافی صعود و کوهنوردی و عدم برخورداری از تجهیزات مناسب آنها را روانه قاضی ده کردند. حدود ساعت 10 صبح نیز ما سه تن با کوله های نسبتاً سنگین (هر کوله پشتی حدود 19 کیلو گرم) به سمت کمپ 1 عازم شدیم. مسیر ABC تا کمپ 1 به دو قسمت تقسیم می شد.

 اول: مسیر تا اول گرده نوشاخ: این مسیر یخچالی و مسطح بود و از پستی بلندی های بسیار زیادی برخوردار بود. شکاف های یخی عظیم با عمق بسیار زیاد عبور بر روی یخچال  را دشوار می کرد

دوم: مسیر از ابتدای گرده نوشاخ تا کمپ 1: این مسیر از شیب بسیار تند حدود 50 درجه برخوردار بود. برفی که از شب قبل بر روی آن باریده بود عبور بر روی این مسیر را بسیار دشوار می کرد. به گونه ای که هنگامی که پای خود را در برف فرو می بردیم به علت پودری بودن در زیر کفش سر می خورد و کنار می رفت و گاهی یخ بلور زیرین آن را و گاهی سنگ های بسیار تیز آن را برای ما نمودار می کرد. در این مسیر نه می توانستیم از کرامپون استفاده کنیم و نه نمی توانستیم.

با هر مشقتی بود بعد از 2 ساعت قرار گرفتن در شیب تند برف و یخ که گاهی هم با سنگ درگیر می شدیم بلاخره به نزدیکی های کمپ 1 رسیدیم. به علت خستگی بیش از حد ایجاد شده برای اعضاء تیم سرپرست تصمیم به قرار دادن بارها در محلی نزدیکی کمپ 1 و بازگشت بدون برپایی کمپ 1 گرفت. بارها را در محل مخصوصی که از لحاظ جغرافیایی طول و عرض آن را در GPS خود ذخیره کردیم قرار دادیم. ساعت 3:30 آن محل را به سمت ABC ترک کردیم. در طول راه علایم سرماخوردگی عیسی خود نمایی بیشتری داشتند و بر ترس من و محمود می افزودند. سه روز بود که مطابق دستور پزشکی داروهای ضد سرماخوردگی مصرف می کرد اما تغییر چشمگیری در او احساس نمی شد. ساعت 5 به محل ABC رسیدیم. شب خواب آرامی داشتیم. اگر چه هوا بسیار سرد بود. می توان گفت دمای هوا حدود 20- بود.

روز هشتم: 10/8/87

استراحت در ABC

مطابق برنامه قرار بود امروز را در ABC استراحت کنیم. با تابیدن شعاع درخشان خورشید در اطرافمان سریعاً به سمت آن شتافتیم و خود را گرم کردیم. اختلاف دما بین سایه و دامنه شعاع آفتاب حدود 50 درجه بود. دما در سایه حدود 20- و در شعاع آفتاب گیر 30+. وسایل نمناک خود از جمله کیسه خواب ها را در آفتاب پهن کردیم و به آب کردن برف برای آن روز و روز بعد پرداختیم.

هر یک در گوشه ای از چادر خزیده بودیم و برای خود خلوتی یا با گوش کردن به موسیقی یا با نوشتن خاطرات یا با به یادآوری خاطرات گذشته و از ذهن گذراندن آنها ساخته بودیم. هیچ کس با دیگری سخنی نمی گفت. هیچ کس حاضر نبود خلوت خود و سکوت دل انگیز کوهستانی که در آن قرار گرفته بود را با حرف زدن عوض کند.

روز بسیار خوبی بود. مقداری داروهای گیاهی هم جوشاندیم و هر یک مقداری از آن را نوشیدیم. پیش از غروب آفتاب سرپرست مشغول صحبت پیرامون برنامه فردا و روزهای آتی شد. فردا لازم بود کل کمپ خود را جمع کنیم و به سمت بالا به راه بیفتیم. بعد از غروب آفتاب و صرف شام مختصر به سرعت به درون کیسه خواب های خود خزیدیم.

 

روز نهم: 11/8/87

حرکت به سمت کمپ 1

قرار بود ساعت 4 صبح بیدار شویم و پس از صرف صبحانه به راه افتادیم. عیسی پس از بیدار شدن از خواب احساس ضعف و سر درد بسیار زیادی داشت. محمود تصمیم گرفت مدتی صبر کنیم تا شاید حال او بهتر شود. ساعت 6:30 باز بیدار شدیم ولی همچنان حال عیسی بد بود. با مشخصاتی که عیسی از سر درد خود بیان می کرد و بخصوص اینکه روزهای قبل آبریزش بینی داشت مشخص بود سرماخوردگی او رو به وخامت است و به احتمال بسیار زیاد سینوزیت او چرکین شده است.

تا ساعت 9 صبر کردیم. سرپرست پس از مشورت با ما دو نفر تصمیم به بازگشت به سمت قاضی ده گرفت. علت این تصمیم این بود که بی شک صعود عیسی با آن حال غیر ممکن بود و می توانست عواقب خطرناکی داشته باشد. علت دوم اینکه نمی توانستیم او را به تنهایی روانه قاضی ده کنیم. نهایتاً احتمال وجود خطرات و مشکلاتی که می توانست برای من و محمود در طی صعود پیش آید تصمیم ما را به بازگشت نهایی کرد. لذا به سمت کمپ 1 برای جمع آوری بارها به راه افتادیم.

خدای من چه وداع تلخی با این همه زیبایی. تنها نامی که می توان بر آن نهاد "جهنم یخ" است. اما زیبا و دلنشین. سکوت آرامش، خلوت، عاری از دنیا و رنگ تعلقات آن بودن همه و همه سرمایه هایی بود که خداوند عزیز به ما در آن نقطه کرد. باشد که بتوانیم این ها را در شهر نیز حفظ کنیم. و خاشا به حال افرادی که این سرمایه ها را در شهرها با آن همه دغدغه و رنگ و تعلق کسب می نمایند. خدای من تو را سپاس که هر سه تن از سلامت کامل برخورداریم.

 در راه بازگشت از کمپ 1 اینجانب به علت سر خوردن بر روی برف و تماس زانویم با یخ دچار درد شدیدی در ناحیه زانوی راست خود شدم. اما درد من آنقدر نبود که نتوانم به راه ادامه دهم. پس از رسیدن به ABC بلافاصله وسایل ضروری خود را جمع کردیم و مقداری از غذاهای خود را در آن محل برای دیگران به جای گذاشتیم.

مسیر پوشیده از برف بود. آب برف های ذوب شده هم دچار یخ زدگی شده بودند و عبور بر روی سنگ ها را هر چه بیشتر دشوارتر کرده بود. ساعت 8 شب در محلی نزدیک رودخانه کمپ زدیم. ارتفاع این محل حدود 4000 متر بود.

 روز دهم: 12/8/87

حرکت به سمت قاضی ده

این روز را تا قاضی ده که حدود 40 کیلومتر مانده بود به راهپیمایی پرداختیم. درد پای من همچنان وجود داشت و بیشتر هم می شد اما راهی جز رفتن تا رسیدن به قاضی ده وجود نداشت. شب هنگام حدود ساعت 8 به قاضی ده رسیدیم و روستائیان از دیدن ما بسیار خوشحال شدند.

 

از روز 13/ 8/ تا 17/8 نیز به سیاحت در میان شهرها و نواحی مختلف افغانستان پرداختیم.

 

بخش سوم گزارش: توضیحاتی پیرامون خبر صعود.

دوستان گرامی و اعضاء محترم گروه کوهیاران پارس حتماً در وب لاگ گروه کوهیاران پارس خبر صعود تیم ما را که آقای محمد کریمی درج کرده بودند خوانده اند. باید بگویم این خبر صحت ندارد و در ادامه به توضیح پیرامون علت درج خبر ناصحیح از صعود تیم می پردازم.

در طی مدت صعود و حضور ما در ABC آقای محمود قوی دل با اعضاء تیم ملی کوهنوردی ایران که در کشور نپال به سر می بردند تماس تل


مطالب مشابه :


دارو شناسی دامپزشکی

لیست فوق در مورد 6- در صورتیكه در سبد دارویی شركت متقاضی داروهای یخچالی هم موجود باشد می




نمونه ای از سیستم اطلاعاتی در یک قسمت بیمارستانی

داروهای یخچالی را از داروهای دیگر جدا نموده و لیست داروهای مازاد را




توجه به نحوه نگهداری دارو در زمان سفر

که زیر نور آفتاب پارک شده است و یا در شیشه عقب خودرو قرار ندهند و داروهای یخچالی را در




جزوه آنلاین آموزش پرسنل داروخانه-نکات نسخه پیچی

در مواردی داروهای برگشتی به آورده شود، یخچالی است یا تازه لیست داروهای




آییـن نـامه اسـتانی مـرجوعی کـالا

ماده16-مرجوع نمودن دارو های یخچالی در صورتی که وفق ماده 8 باشد فقط - لیست داروهای مورد




لیست دوره های آموزشی انجمن پزشکی کوهستان وطبیعت ایران

کیت کمکهای اولیه تیم و لیست داروهای لازم انواع حمایت در مسیرهای یخچالی




و دیو ان همی گفت نشاید مرا جایگای! زهی خام حرف و نا پخته رای!...

یعنی شما 10.5% ضرر میکنید بابت این تاخیر یعنی عملا سود واقعی این داروهای یخچالی و و لیست




توصیه های نوروزی

در اختیار دارید چرا كه بسیاری از داروها مانند داروهای ضد تشنج، داروهای بیماری‌های




اطلاعات عمومی بهداشت و درمان - استاد نیکوفر (درمان دارویی ) گروه سه

برخی از داروهای نامحلول نمی توانند از روده جذب شوند و بدون هیچگونه تغییری از مجرای گوارشی




جلسات جهانبینی

لیست کامل در حال حاضر بسیاری از داروهای ما تابلوی در این تصویر شما یخچالی را می بینید




برچسب :