سفری به پارک شوش تهران


دودی در چشم دوستان

1931982315820524321622121224125472394913
 

اگه از آن دست آدمهایی هستید که فکر می‌کنند برای عبور از خیابان اول باید به چپ نگاه کرد، دوم به راست... و نیز اگر از آنهایی هستید که در خیال این هستند که کارکرد پارک استراحت، تفریح و احیانا دویدن بچه‌ها به دنبال هم است باید بگویم که شاید بهتر باشد قبل از هرچیز در نگاه یک تغییر جدی ایجاد کنید و یا این متن را همینجا رها کرده و به کارتان برسید. به هرحال اگر به هر دلیلی تصمیم به خواندن ادامۀ مطلب پیدا کردید خود را برای شنیدن جستاری برخلاف پیش‌فرضهایتان آماده سازید.

 

میدان شوش:

پارک شوش در ضلع شمالی میدان شوش قرار دارد و برای پیدا کردن آن قطعا با مشکل آدرس مواجه نخواهید شد. تنها کافیست اول به سمت راست و چپ خود نگاه کنید، از پیکانی که میدان را دنده عقب می‌آید بگذرید، اجازه دهید 12موتور سوار که با سرعت در حال گذر هستند رد شوند و پس از اینکه موتورسوار دیگر که مسیر مشابه را در جهت مخالف می‌آید از جلوی شما گذشت خود را به آن طرف خیابان برسانید! آن طرف خیابان سبزه‌هایی دیده می‌شود که البته زیاد سبز نیست، روی چمنها پر است از ته سیگار، سرنگ و لیوانهای یکبار مصرف. تعداد زیادی جوان و پیر، بیشتر مرد، دور تا دور سبزه‌ها دور هم جمع شده‌اند و ... . همانجا پارک شوش است!

 

پارک شوش:

پارک شوش درست در کنار خیابان قرار دارد. هیچگونه حفاظی اطراف آن نیست و طول چندانی هم ندارد. به طوریکه اگر آرام طول پارک را قدم بزنید بیش از 10 دقیقه وقت شما را نمی‌گیرد. با اینهمه همین فضای کوچک آنچنان برای من عجیب و غیرمنتظره بود که علیرغم آگاهی از وضعیت پارک سه بار به آنجا سر زدم و امیدوارم بتوانم گوشه‌ای از تجربۀ چندساعته‌ام در آنجا را در این متن به اشتراک بگذارم.

 

چهارراهی برای موتورسوارها:

پارک شوش تنها پارکی است که دیده‌ام در آن موتورها آزادانه در رفت و آمد هستند. بدین ترتیب که اگر شما این ریسک را کردید که چندی را روی یکی از نیمکتهای پارک بنشینید، در هر دقیقه حداقل سه موتور از مقابل شما عبور خواهند کرد. این مسئله در هرپارک دیگری تنشزا و ناراحت‌کننده قلمداد می‌شود، اما در پارک شوش کاملا داستان شکل دیگری دارد. بسیاری از موتورسوارها صرفا مسیر کوچک پارک را بالا و پایین می‌آیند و احتمالا بی‌هدف دور می‌زنند. گاهی هم موتور خود را گوشه‌ای نگه داشته و سیگاری آتش زده و جمعکی را تشکیل می‌دهند. گاهی هم پیش می‌آید که یکی از پارک بر ترکۀ موتور سوار شده و مسیر ادامه پیدا می‌کند. دیدن این حجم موتور در فضایی به نام پارک در وهلۀ اول حسابی شوکه‌ام کرد، اما زود متوجه شدم که این مسئله در برابر دیگر چیزهایی که درین پارک دیده می‌شود، وجهه‌ای ندارد!

 

جایی برای دود شدن:

برای دیدن انواع مواد مخدر از قبیل علف، تریاک، شیشه و کراک نیازی نیست خود را به زحمت بیاندازید. کافیست فقط بتوانید آنها را از هم تشخیص دهید! در تمامی قسمتهای پارک همچون سیزده بدر گروه‌های مختلف دوستان نشسته‌اند و صفایی می‌برند. جوانی رگ دست دوستش را پیدا می‌کند تا برای تزریق کمکش کند؛ دیگری پلاستیک دستش را مدام تکان می‌دهد تا مواد خوب آماده شود و یکی دیگر کمی، فقط کمی آب در انتهای شیشه‌ای می‌ریزد تا... . اکثر این جمعیت را مردان تشکیل می‌دهند، اما در این میان زنانی نیز دیده می‌شوند که با چهره‌ای ژولیده و کثیف؛ اما آرایشی عجیب سیگاری به دست با دیگران همراه هستند. بعدتر که توانستم با نگهبان پارک صحبتی داشته باشم فهمیدم که اینها همواره خود را به این پارک نشینان عرضه می‌کنند... اشتباه نکنید، نه برای پول... برای یک بسته کراک!

 

بچه مثبتهای پارک:

پارک شوش البته بچه مثبتهایی هم دارد که پاتوقشان در کنار جایگاه نگهبانی است. این بچه مثبتها که فعلا احتمالا فقط به سیگار بسنده می‌کنند مدتی است که ترک کرده اند و امیدوارند دیگر به سمت مواد بازنگردند. خوشبختانه شهرداری هم اتاقکی را برای آنها در نظر گرفته تا هر روز دور هم جمع شده و با صحبت مدام و بدست آوردن آمادگی ذهنی، خطر بازگشت به سمت مواد را برای خود کمتر کنند. این افراد که بیشتر مسن هستند همه روزه، معمولا قبل از تاریکی هوا در پاتوق خود دور هم جمع شده و آواز می‌خوانند، گپ می‌زنند و چای‌ای می‌نوشند. اگر احیانا دیدید صحبتهای آنها گاهی رکیک و زننده شد زیاد تعجب نکنید، این شکل گفتار در اینجا کاملا متداول است.

 

نگهبانان :

نگهبانان؟ میان تیتر جالبی است برای نوشتن دربارۀ چنین پارکی... فکر می‌کنید چه کاری از دست چهار نگهبان پارک برمی‌آید. من سئوالم را از یکی از این نگهبانان اینگونه مطرح کردم : "آقا اینجا چیزی هم ممنوع هست؟!" و او با خنده پاسخ گفت : "نه! ... کاری نمیشه کرد! تازه ما تا ساعت 6 اینجا هستیم؛ بعدش باید بیای و ببینی...!" . . البته بعدش را هم آمدم و دیدم؛ بعدها دوستانم بابت این چند دقیقه‌ای از شب که از سر کنجکاوی به پارک سر زدم بسیار سرزنشم کردند.

روی نیمکت کنار جایگاه نگهبانان چند قطعه شلنگ تقریبا یک متری قرار داشت که راستش هرچه فکر کردم نمی‌توانستم کارکرد آنها را پیدا کنم. ناآگاهی من اندکی بیش به درازا نکشید، چراکه یکی از نگهبانان یکی از آنها را برداشت و به سمت جوان معتادی رفت که در نیمکت کناری‌ام نشسته بود. سپس با شلنگ به پشت مردک زده و او را مجبور کرد تا از آنجا برود! خودش اعتقاد داشت بدون این روش نمی‌توان با آنها صحبت کرد!... اما اینکه چرا از پارکی که همه‌اش معتادند او به آن یکی گیر داده چیزی است که راستش نتوانستم جواب قانع کننده‌ای برایش پیدا کنم. با اینهمه چیزی که بسیار برایم جالب بود نحوۀ برخورد مردم با این مسئله بود! آنها خیلی راحت این قوانین را پذیرفته بودند! نگهبان موقع زدن (البته نه با ضربات شدید) می‌خندید و جوانک نیز! و بقیه هم خیلی عادی و راحت بودند و ... همین دیگر!

 

شغلهای کاذب:

مشکل بیکاری در این منطقه چیزی نیست که برایش نیاز به پرس و جو یا تحقیقی باشد! همینکه می‌بینی خیل زیادی از آدمها که از قضا درصد بالایی از آنها را جوانها تشکیل می‌دهند همواره در پارکند و کاری جز مواد و الافی ندارند؛ خود خوانی خواند حدیث مفصل از این مجمل!

با اینهمه برخی ها هم هستند که می‌خواهند برای زنده ماندن کاری کرده باشند و احتمالا لقمه‌ای سر سفره‌شان بگذارند ( چه می‌دانم؟ و شاید جنسی خوب کنار بساط!). یکی از شغلهای رایج این مردمان – یعنی آنهایی که گذرشان در پارک است-  چای فروشی است. بدین معنا که فلاسکی چای همراه چند لیوان آورده و دور پارک می چرخند و چای می‌فروشند.

گفتم که؛ پارک شوش، پارک عجیبی است و قوانینش با قوانین مرسوم تفاوت آشکاری دارد! شاید اینکه کسی چای بفروشد اتفاق چندان عجیبی برای شما نباشد و بلکه تنها نکتۀ قابل درک و عادی‌ای باشد که تا اینجا دربارۀ این پارک گفته‌ام و شنیده‌اید. این مسئله برای من هم چندان عجیب نبود، اما وقتی برخورد نگهبان پارک را با آن دیدم یکبار دیگر متعجب شدم. نگهبان با بیانات چارواداری به شدت هرچه تمامتر به طرف مرد لاغراندامی که چای می‌فروخت تاخت و وسایل چایش را سریعا توقیف کرد! مردک شروع کرد به مظلوم نمایی و سعی بر اینکه با چشمان ریز و صورت چروک‌خورده‌ و اندام نحیفش ابراز تأسف خود را ابراز کند! منتها اینهمه فحشهای نگهبان را فراچارواداری و بلکه کاروادری ساخت و ... اه، راستی اگر در این خیالید که در این میان مردم دور آنها جمع شده و یا بخواهند به آرامش دعوتشان کنند سخت در اشتباهید؛ چراکه دراین گیر و بیر مردم تقریبا اگر نمی‌خندیدند، توجهی هم نمی‌کردند.

نگهبان وسایل چای را آورد و کنار دکۀ نگهبانی گذاشت. یکی دیگر از نگهبانان واسطه شد و پیشنهاد داد که بعد از اینکه مردک لاغر 300 لیوان یکبار مصرف از اطراف پارک جمع کرد، وسایلش را پس بدهد! مردک منتظر جواب نماند و بالافاصله شروع کرد به جمع‌آوری لیوان... در این لحظه من همراه نگهبانان بودم و هر از چندی یکی لب می گشود و فضا را با شعری به سیاق نوار کاستهای کهنۀ خاورهای جادۀ تهران-مشهد باصفا می‌کرد و مردک چای فروش نیز هر از چندی از یک سوی پارک دیده می‌شد که در حال جمع‌آوری لیوان است. پیالۀ چایمان که خالی شد، متوجه شدیم که فلاسک نگهبانان به ته‌اش رسیده؛ لذا یکی از آنها سراغ وسایل چای مردک رفته و با کمک آن روند چای‌خوری ادامه پیدا کرد!

حدود بیست دقیقه بعد مردلاغر اندام با پلاستیک بزرگی پر از لیوانهای یکبار مصرف بازگشت! انگار پرت کردن لیوان به اطراف پارک یکی از معمولترین رفتارهای روزمرۀ اهالی است، کاریکه حتی نگهبانان نیز پس از خوردن چای‌شان انجام دادند! خلاصه اینکه طرف پلاستیک را نشان داد و دوباره شروع کرد به لابه کردن و اینکه باید به نحوی پولی دست و پا کند و شب چیزی برای زن و بچه‌اش بخرد! نگهبان اما پس دادن وسایل را به روزی دیگر موکول کرد و از مرد خواست فعلا فقط از جلوی چشمانش دور شود!

هنوز چیزی نگذشته بود که فلاسک دیگری نیز توقیف شد! اینبار چای چای فروش به یکباره غذای داغ درختی از پارک شد...

"این ... دیروزم اومده بود. ... دیروز گفت دیگه نمیاد. ...، ...، ... ... حالیش میکنم... می‌شکنم فلاسکش رو ... ." نگاهم به بالای دکۀ نگهبانی افتاد؛ فلاسکی شکسته شده در آن بالا چون تابلوی اخطاری نصب شده بود...! تو گویی این تنها خلاف مورد تأئید در پارک شوش است!

 

نیمۀ پر لیوان:

احتمالا باید در اینجای چنین گزارشی دست به لابه و شکایت گشود و شروع کرد به اعتراض از مسئولین و رؤسا که نسبت به چنین مکانهایی کار جدی‌ای انجام نمی‌دهند؛ اما راستش را بخواهید به نظر من یکی از مثبت‌ترین کارهایی که در این زمینه انجام شده شکلگیری چنین پارکهایی در سطح شهر است! البته مسلما انگشت اتهام به دست مسئولین قرار دارد که چطور در جامعۀ ایرانی این چنین خیل عظیمی از معتادان وجود دارد و گرایش به موادمخدر روز به روز حتی بیشتر می‌شود. با اینهمه به اعتقاد نگارنده مهمترین مسئله در قرار گرفتن در مسیر بهبود این وضعیت قبول این امر به عنوان یک پدیدۀ واقعی در سطح جامعه است. بدین صورت که به جای اینکه سعی در کتمان و پوشاندن آن باشیم، آن را بپذیریم تا بتوانیم با دید واقع‌بینانه‌تری با آن برخورد داشته باشیم.

پارک شوش، یکی از پارکهایی است که پاتوق معتادان است و آنها آزادند به راحتی در فضای آن دود کنند و زندگی خود را دود کنند. و این خود یعنی دود آنها فقط در چشم خودشان می‌رود و قرار نیست کسی جز جمع خود آنها از فضای پارک استفاده کند. گرچه به شکل رسمی چیزی دربارۀ این امر گفته نشده، اما حداقل تمامی اهالی می‌دانند که پارک چه وضعیتی دارد و لذا خود مختارند که پا به پارک بگذارند یا خیر. این امر خود سبب این می‌شود که معتادانی که قرار است در معابر عمومی، کوچه ها و خرابه‌ها بسر برده و موجبات ناامنی را برای اقشار مختلف اجتماع فراهم کنند، همگی در یک مکان دور هم جمع می‌شوند تا دود کارشان فقط در چشم خودشان برود. همچنین این امر باعث می‌شود ارگانهای مربوطه کنترل بیشتری بر روی آنها داشته باشند و بتوانند وضعیت فعلی را بهتر مدیریت کنند.

در اینجا این سئوال مطرح می‌شود که در چنین شرایطی تکلیف آنهایی که می‌خواهند به پارک رفته و تفریح یا استراحت بکنند چه می‌شود؟ 500متر بالاتر از پارک شوش جواب سئوال خود را میگیرید. پارک کوثر که فاصلۀ چندانی با شوش ندارد چنین وضعیتی دارد و در آن به هیچ معتادی اجازۀ ورود نمی‌دهند. خانواده‌ها می‌توانند با خیالی راحت به آنجا رفته و کودکان در امنیت کامل می‌توانند به بازی و تفریح بپردازند.

با اینحال جای این سئوال همچنان باقی است که گرایش تصاعدی به مواد مخدر در چنین محله‌هایی از کجا نشئت می‌گیرد و تاکجا قرار است ادامه یابد...


مطالب مشابه :


آدرس مراکز تهیه سیسمونی در تهران

نی نی های ناز ما - آدرس مراکز تهیه سیسمونی در تهران, این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و




معرفی چند نمونه از مراکز خرید تبریز

۲۱-خیابان سنگ فرش ولیعصر(شانزلیزه تبریز) تهران در مسیر توسعه و




آرشیو گالری عکسهای یک سایت

آدرس عکس پرنده . عکس های زیبا از دربند تهران: عکس های زیبا از خیابان شانزلیزه:




تورمسافرتی

تهران. نوع سفر موزه لوور- شانزلیزه، میدان کنکورد- اتوال به یکی از این دو آدرس ایمیل کنید




سفربه اروپا(7)

سفر به تهران. مخصوصا بدونه که آدرس ها رو خوب بلد نیستی و ها شانزلیزه راla plus belle avenue du




سفرنامه روسیه -مسکو قسمت اول ( پارک ودنخا - خیابان آربات )

مسیر تا تهران همراه من توی اتاق آدرس دو نقطه که که به شانزلیزه مسکو معروف




سفری به پارک شوش تهران

سفری به پارک شوش تهران. و برای پیدا کردن آن قطعا با مشکل آدرس مواجه شانزلیزه.




رمان ياسمن مرواريدي در دريا 6

جذابیت شانزلیزه و رودخانه سن و برج ایفل رو نداشته باشه. ولی تهران مشكل ادرس بعدي




برچسب :