زون سنندج-سیرجان

 مقدمه:

 سنندج – سيرجان باريكه‎اي از جنوب باختري ايران مياني است كه در بلافصل شمال خاوري راندگي اصلي زاگرس قرار دارد. ويژگي‎هاي سنگي و ساختاري سنندج – سيرجان معرف يك گودي ژرف (Trough) و يا كافت ميانة بلوك در سپر پركامبرين ايران و عربستان است. به همين‎رو ويژگي‎هاي زمين‎شناختي آن با پهنه‎هاي مجاور تفاوت‎هاي آشكار دارد. تفاوت‎هاي ويژة اين زون سبب شده است تا از گذشته‎هاي دور مورد توجه و مطالعة زمين‎شناسان باشد.

سري‎هيتات (پيلگريم، 1908)، زون همدان (گرگوري، 1929)، زون ساختاري پيچيده همراه با سنگ‎هاي دگرگوني (فالكن، 1961) سنندج – سيرجان (اشتوكلين، 1968)، زون دگرگوني زاگرس (برو و ريكو، 1971)، اسفندقه – رضاييه (تكين، 1971)، مريوان – منوجان (هوشمندزاده، 1976)، اسفندقه – مريوان (نوگل، 1977)، اُلاكوژئوسينكلينال پروتروزوييك – ترياس (سبزه‎ئي، منتشر نشده) نام‎هاي ناهمساني است كه براي اين زون گزيده شده است كه از ميان آنها، « سنندج – سيرجان » شناخته شده‎تر است و كاربرد بيشتر دارد.درازاي زون سنندج – سيرجان حدود 1500 و پهناي آن 150 تا 250 كيلومتر است كه از باختر درياچة اروميه آغاز مي‎شود و در يك راستاي شمال باختري – جنوب خاوري تا گسل ميناب، در شمال بندرعباس، ادامه مي‎يابد. نياز به يادآوري است كه در پهنة مكران باريكه‎اي از پوستة قاره‎اي به نام كمپلكس دوركان وجود دارد كه مك‎كال (1985) آن را ادامة خاوري زون سنندج – سيرجان مي‎داند. در جهت شمال باختر، گودي درون قاره‎اي سنندج – سيرجان تا جنوب خاوري تركيه ادامه دارد كه پس از تغييري در روند آن تا ماسيف بيتليس ادامه مي‎يابد (اشتوكلين، 1968).برخلاف مرز جنوب باختري، كه با راندگي اصلي زاگرس مشخص مي‎شود، ارتباط شمال خاوري سنندج – سيرجان با مناطق ديگر ايران مياني، به دليل پوشش گستردة سنگ‎هاي ترشيري و كواترنر، تغييرات جانبي رخساره‎ها و نيز دگرشكلي‎هاي پيچيده، به خوبي مشخص نيست. فروافتادگي‎هاي درياچة اروميه، توزلوگل، گاوخوني و جازموريان فصل مشترك تقريبي سنندج – سيرجان با ايران مياني است (اشتوكلين، 1968). راستاي مستقيم سنندج - سيرجان در فاصلة ميان درياچة اروميه و اسفندقه، به طور محلي نمايانگر سامانه‎اي راستالغز است. در راستاي جنوبي اين ناحيه، گسل‎هاي مستقيمي مانندآباده، ده‎شير، شهربابك و بافت مشخص‎اند كه بعضي از آنها نشانگر جابه‎جايي امتداد لغز راستگرد در رسوبات كواترنري مي‎باشند (شيـخ‎الاسلامي، 1381).

همخواني روند ساختـاري، يكساني الگوي ساختاري، چيرگي راندگي‎ها به ويژه پذيرش الگوي استاندارد مناطق كوهزادي در زون‎هاي برخوردي، سبب شده است تا زمين‎شناساني مانند فالكن (1961)، برو و ريكو (1971)، هينز و مك‎كوييلن (1974)، فرهودي (1978) و علوي (1994)، سنندج – سيرجان را زير زوني از كوهزاد زاگرس بدانند. ولي، ترتيب رسوبات، چارچوب زمين‎ساختي و به ويژه رويدادهاي زمين‎ساختي و فعاليت‎هاي ماگمايي – دگرگوني سبب شده تا گروهي بزرگ از زمين‎شناسان، ويژگي‎هاي سنندج – سيرجان را با مناطق پرتحرك مركز و شمال ايران قياس كرده و آن را زيرزوني از ايران مياني بدانند. با اين حال، تفاوت‎هايي مانند پيروي از روند ساختماني زاگرس، نبود نسبي سنگ‎هاي آتشفشاني دورة ترشيري، محدوديت گسترش سنگ‎هاي ترشيري، فراواني نفوذي‎هاي گرانيتي – ديوريتي مزوزوييك و سنوزوييك، فراواني نسبي سنگ‎هاي آذرين بيروني پالئوزوييك (سيلورين – دونين – پرمين)، عملكرد احتمالي رويدادهاي زمين‎ساختي پيش از پرمين، و سرانجام دگرگوني به نسبت پيشرفته جنبش‎هاي سيمرين پيشين از ويژگي‎هاي بارز سنندج – سيرجان ‎است كه وابستگي آن را با زون‎هاي مجاور پرسش‎آميز و مستقل دانستن آن را پيشنهاد مي‎كند. ويژگي‎هاي بارز سنندج – سيرجان به ويژه فرآيندهاي دگرگوني آن در همه جا يكسان نيستند. در نيمة جنوب خاوري اين زون پديده‎هاي دگرگوني به طور عمده حاصل عملكرد كوهزايي سيمرين پيشين است در حالي كه در نيمة شمالي آن رويدادهاي سيمرين مياني به ويژه كوهزايي لاراميد از عوامل پلوتونيسم و دگرگوني هستند. به همين دليل افتخارنژاد (1359)، زون سنندج – سيرجان را به دو بخش سنندج - همدان و همدان – سيرجان تقسيم مي‎كند.

تاريخچة چينه‎نگاري سنندج – سيرجان

در زون سنندج – سيرجان، پديده‎هاي دگرگوني، ماگماتيسم و زمين‎ساخت پي در پي و هم‎آهنگ با فازهاي زمين‎ساختي شناخته شده در مقياس جهاني در بيشترين مقدار است. به همين‎رو، اين زون ناآرام‎ترين و به گفته‎اي ديگر پويا‎ترين پهنة زمين‎ساختي ايران است.

دربارة پي‎سنگ پركامبرين اين پهنه، اطلاع روشني در دست نيست. در پاره‎اي از گزارش‎ها پي‎سنگ، متشكل از آمفيبوليت، گنيس و آمفيبوليت شيست دانسته شده است.

سبزه‎ئي (1373)، پي‎سنگ پركامبرين سنندج – سيرجان را با نواحي رودان قياس كرده و پي‎سنگ را نوعي پوستة اقيانوسي مي‎داند. از اواخر پالئوزوييك پيشين، اين زون به حوضه‎اي در حال نشست تبديل و با نهشته‎هاي آواري انباشته شده است. نيروهاي كششي مؤثر در فرونشست، موجب ظهور و خروج ماگماهاي بازالتي از نوع قليايي قاره‎اي شده كه اوج آن در دونين بالايي است. نبود سنگ‎هاي كربنيفر بالايي نشان مي‎دهد كه حركت‎هاي خشكي‎زاي فلات ايران همچنان بر اين زون اثرگذار بوده است كه بارزترين اثر آن، ايجاد پستي و بلندي است.

ولي، تيله و همكاران (1968) بر اين باورند كه فاز هرسي‎نين همراه با دگرگوني بوده است. مجموعة پرمين زون سنندج – سيرجان، كم و بيش با ايران مركزي همانند است، ولي سنگ‎هاي شيلي پرمين در اين پهنه بيشترند و در برخي نقاط مانند حاجي‎آباد، اقليد، گلپايگان و مريوان با ديابازهاي قليايي و بازالت همراه ‎است. به جز موارد نادر، سنگ‎هاي پرمين را شيست‎هاي ترياس بالا – ژوراسيك پوشانده‎اند و شواهد موجود گوياي اين است كه در ميانه‎هاي ترياس حوادثي بس مهم روي داده كه در نتيجة آن سنگ‎هاي زون سنندج – سيرجان دچار دگرگوني ديناموترمال شده‎اند كه تا رخسارة آمفيبوليت پيشرفته و در اعماق پايين‎تر به ذوب آناتكتيك رسيده است. از آغاز ترياس پسين تا كرتاسة پسين در فرونشست ژرف سنندج – سيرجان رسوبات آواري و گاه كربناتي، همراه با سنگ‎هاي ماگمايي انباشته شده است اين توالي‎ها، زير تأثير فاز كوهزايي لاراميد قرار گرفته‎اند كه حاصل آن پايداري و سخت شدن بخش‎هاي شمال باختري زون سنندج – سيرجان است به گونه‎اي كه در نواحي باختر اروميه، مياندوآب، بوكان و مهاباد، رسوبات آهكي اليگوسن – ميوسن (سازند قم) چين‎خوردگي ملايم و دامنة كوتاه دارند (افتخارنژاد، 1359). به جز چند ناحيه، در زون سنندج – سيرجان، سنگ‎هاي سيستم ترشيري گسترشي چندان ندارند.

از ديدگاه ژئوديناميكي، شيخ‎الاسلامي (1381) نكته‎هاي زير را باور دارد (شكل 2-8).

الف) بازشدگي درون قاره‎اي به سن پالئوزوييك در حاشية شمالي گندوانا

.ب) جدا شدن ورق ايران از گندوانا در حاشية جنوبي خود به دنبال بازشدگي تتيس جوان پس ار پرمين مياني.

 ج) از آغاز ترياس پسين، سنگ كرة اقيانوسي تتيس جوان در اثر فرورانش در زير ورق ايران، شروع به از ميان رفتن كرده است. از اين زمان به بعد، سنندج – سيرجان يك گوه برافزايشي را شكل داده است.

د) بسته شدن تتيس جوان در انتهاي مزوزوييك. در اين زمان حاشية قديمي ايران (سنندج – سيرجان) با مجموعة دگرگون همراه با افيوليت‎هاي تتيسي بر روي حاشية قديمي عربي – گندوانايي رانده شده‎اند.با توجه به ديرينه جغرافيايي گفته شده مي‎توان پذيرفت كه زون سنندج – سيرجان داراي يك زمينة ساختاري اصلي است كه از پركامبرين پسين با كافتن آغاز شده و در كوهزايي سيمرين پيشين با وارونگي زمين‎ساختي پايان يافته و سپس حوضه‎هاي توربيديتي مزوزوييك در ترياس پسين شكل گرفته و در فاز سيمرين مياني و يا لاراميد بسته شده است. همة سنگ‎هاي سنندج – سيرجان را مي‎توان در سه واحد زمين‎ساختي – چينه‎نگاشتي پركامبرين پسين – ترياس مياني، ترياس بالايي – كرتاسه و مجموعة ترشيري جاي داد.

الف) مجموعة دگرگوني پركامبرين پسين – ترياس مياني

از ديدگاه سبزه‎ئي (منتشر نشده)، كهن‎ترين مجموعة سنگي زون سنندج – سيرجان سنگ‎هاي اولترامافيك – گابرويي دگرگوني هستند كه به طور عمده سن پركامبرين دارند. سبزه‎ئي مجموعة پركامبرين پسين – ترياس مياني را به 6 همتافت (Complex) زير تقسيم مي‎كند:

همتافت (1) زيرترين دگرگوني‎هاي سنندج – سيرجان است كه روي افيوليت‎هاي ناحيه جاي دارد. اين همتافت در همه جا تركيب همسان ندارد. در برخي نقاط، سنگ‎ها از نوع گنيس چشمي، كوارتزيت همراه با مقدار بسيار كمي ميكا شيست است. مجموعــة ياد شده هميشه به يك لاية به نسبت ضخيم كوارتزيت سفيدرنگ پايان مي‎پذيرد. سبزه‎ئي اين كوارتزيت سفيد را هم‎ارز كوارتزيت رأسي(Top Quartzite) كامبرين ايران و گنيس‎هاي ياد شده را حاصل دگرگوني ماسه سنگ‎‎هاي آركوزي سازند لالون مي‎داند. گاهي در زير گنيس‎هاي ياد شده، سنگ‎هاي بازيك دگرگونه مانند آمفيبوليت و گارنت آمفيبوليت وجود دارند. اين آمفيبوليت‎ها تغيير رخسارة همتافت (1) دانسته شده‎اند. از ديدگاه سني، همتافت (1) سن وندين - كامبرين مياني دارد.

 همتافت (2) مجموعة روتشون (Rutchun Complex) ، در حد فاصل اقليد – باجگان، بر روي همتافت (1)، تناوبي از مرمرهاي دولوميتي، كلسيتي، ميكا شيست، كوارتزيت، اسليت‎هاي سياه ديده مي‎شوند كه در زير مرمرهاي دونين قرار دارند. در اين همتافت فسيلي ديده نشده ولي سبزه‎ئي با استناد به شواهد موجود در ناحية داوران، اين سنگ‎ها را به كامبرين مياني تا سيلورين زيرين نسبت داده، و آنها را با سازندهاي ميلا، نيور و پادها هم‎ارز مي‎داند.

همتافت (3) مجموعة خبر (Khabr Complex) ، به طور كلي از مرمرهاي گوناگون تشكيل شده كه گاه حاوي كرينوييد، بازوپايان، مرجان، بريوزوآ و پالينومورف، دونيــن‎اند. اين مرمرها به طور كامل دگرشكل‎اند و اغلب به صورت چين‎هاي بُرشي (Shear Folds) تخت و بي ريشه، با يال‎هاي بسيار نزديك به هم ديده مي‎شوند. اين مرمرها با ساcندهاي سيبزار، بهرام و شيشتو قياس شده‎اند. لامينا سيون‎هاي‎ رسوبي متقاطع (Cross Lamination) ، برش‎هاي جرياني رسوبي (Flow Breccia) ، چين‎هاي لغزشي (Slump Folds) ساخت‎هايي هستند كه رسوبات آشفته آهكي(Turbidite Limestone) را تداعي مي‎كنند. آشفتگي رسوب‎ها نشانة نهشت آنها در گودال‎هاي ژرف و كشيدة سكوي ايران مركزي – زاگرس است.

همتافت (4) مجموعة سرگز(Sargaz Complex) ، بيشتر از شيست، فيليت، كوارتزيت و حجم زيادي از شيست سبز همراه با گدازه‎هاي بالشي تشكيل شده‎ است كه در بخش پاييني آنها تناوب‎هاي كربناتي وجود دارد. اين مجموعه، همچنان نوعي رسوب‎ آشفته (Turbidite) حاوي پالينومورف‎هاي فرازنين پسين – فامنين پيشين است ولي سن كربنيفر پيشين نيز براي آن محتمل است.

همتافت (5) مجموعة چاه چُغوك (Chah Chughuk Complex) ، تناوبي از ماسه‎سنگ، شيل، گدازه‎هاي بالشي، رسوب‎هاي آشفتة آهكي، چرت‎هاي نازك لايه و گدازه‎هاي اسيدي زيردريايي، حاوي سنگواره‎هاي كربنيفر پسين تا پرمين پيشين است.

همتافت (6) شامل رديفي از سنگ‎هاي آهكي – دولوميتي با ضخامت به نسبت زياد است و محدودة سني از پرمين پسين تا ترياس مياني دارد.با توجه به ويژگي همتافت‎هاي ششگانة ياد شده، محيط رسوبي و تحولات پركامبرين پسين – ترياس مياني سنندج – سيرجان را مي‎توان به شرح زير تحليل كرد.

* حوضة سنندج – سيرجان لبه‎هاي گسلي بسيار مشخصي با حوضه‎هاي مجاور دارد.

* مقايسة پالئوزوييك سنندج – سيرجان با ديگر نواحي ايران گوياي اين است كه در زون سنندج – سيرجان، سكوي پالئوزوييك بر يك بستر شكسته و پرتحرك قرار داشته به طوري كه رسوب‎هاي انباشت شده در لبة سكو، در اثر تكان‎هاي زمين‎ساختي، پايداري خود را از دست داده و به درون حوضه سرازير مي‎شدند.

* بافت رسوبي كربنات‎هاي همتافت‎هاي 2 تا 6 نشان مي‎دهد كه اين كربنات‎ها، آهك‎هاي اوليه از نوع آلوداپيك(Allodapic) هستند كه توسط جريان‎هاي آشفته(Turbidity Current) رسوب كرده‎اند.

* شيست‎هاي سياه و ميكا شيست‎هاي ريزدانه، به همراه سنگ‎هاي آتشفشاني نشانه‎هاي ژرفاي زياد حوضه‎اند به گونه‎اي كه سنندج – سيرجان به صورت كافتي ژرف، در ميانة بلوك بوده است.

* در اين كافت ژرف، رژيم گرمايي بالا، و سست كره، به بسترحوضه نزديك بوده است.

* در نتيجة تكاپو‎هاي ماگمايي و ذوب بخشي، گداخته‎هايي ايجاد شده كه خود در ميان سنگ‎هاي بالاتر نفوذ ‎كرده‎اند. اين گداخته‎هاي آناتكتيك، از مواد سيال و فرار، غني بوده و با نفوذ در سنگ‎ها، موجب دگرساني‎ و دگرگوني‎ گسترده‎ شده‎اند.

ب) مجموعة ترياس بالايي – كرتاسه

از نگاه سبزه‎ئي، در فاصله‎اي كوتاه ميان ترياس پسين – ژوراسيك پيشين، در پهنة سنندج – سيرجان، شرايط سكويي برقرار بوده ولي پس از آن، گودال‎هاي پوياي مزوزوييك چيره شده كه در مواردي با فعاليت‎هاي بسيار گستردة آتشفشاني همراه بوده‎اند. به گفتة ديگر در محدودة سنندج – سيرجان تا لبة زاگرس، بخشي بزرگ از دوران مزوزوييك گواه بر پيدايش رسوب‎هاي ژرف، رخساره‎هاي فليشي، توربيديت بوده در حالي كه در زون‎هاي مجاور (زاگرس – ايران مركزي) شرايط سكويي چيره بوده است. رديف‎هاي زمين‎ساختي – چينه‎نگاشتي ترياس بالا - كرتاسه در اثر فاز كوهزايي لاراميد دگرگون شده و توده‎هاي نفوذي (گرانيت الوند همدان، گرانوديوريت سامن و يونس، گرانيت‎هاي سديك بروجرد و 000) در درون آنها جاي گرفته‎اند.

ج) مجموعة ترشيري

در زون سنندج – سيرجان، سنگ‎هاي سيستم ترشيري چندان گسترش ندارند. به گفتة ديگر، به جز چند فرورفتگي در پيرامون ايران مركزي و زاگرس شمالي كه در آنها رسوب‎هاي فليش گونة ائوسن – اليگوسن انباشته مي‎شده است، ديگر مناطق سنندج - سيرجان، به صورت فرابوم ((Horst ، بوده‎اند. جدا از انباشته‎هاي فليش گونه، بخش ناچيزي از سنگ‎هاي ترشيري سنندج – سيرجان از نوع آندزيت و آذرآواري‎هاي وابسته، به سن ائوسن هستند كه به ويژه در حوالي سنندج، شمال كرمانشاه و حاجي‎آباد رخنمون دارند. افزون بر فعاليت‎هاي آذرين بيروني، در مرز ائوسن – اليگوسن، توده‎هاي نفوذي بازيك از نوع گابرو – دياباز تزريق شده كه توده‎هاي كامياران، كلاه‎سر، پنجوين و خارسره (خرزهره) از آن شمارند.

دگرگوني سنندج – سيرجان

نا آرامي‎هاي مكرر و هم‎آهنگ با فازهاي زمين‎ساختي شناخته شده در مقياس جهاني، سبب شده تا رديف‎هاي پالئوزوييك – ترياس و همچنين فليش توربيديت‎هاي مزوزوييك، گاهي در مرز رخسارة آمفيبوليت دگرگون شوند. در گذشته، بخش درخور توجهي از اين دگرگوني‎ها به سن پركامبرين و پي‎سنگ ناحيه انگاشته مي‎شد. ولي، يافته‎هاي تازه نشانگر آن است كه به جز نواحي كوچكي از گلپايگان و سيرجان، در ديگر نواحي، سنگ‎هاي دگرگوني بيشتر در ارتباط با جنبش‎هاي كوهزايي جوان‎تر است. در سيرجان و اسفندقه، بخش عمدة دگرگوني‎ها، ماسه‎ سنگ‎ها و سنگ‎آهك‎هاي تبلور يافته و متاگابرو – بازالت، به سن سيلورين – دونين هستند. در ناحية اقليد، آواري‎هاي ژوراسيك پاييني – مياني دگرگون شده و بر روي آنها، ژوراسيك بالايي نادگرگونه نشسته است (هوشمندزاده، 1357). در همدان شيست‎هاي دگرگونه سن ژوراسيك دارند كه در فاز سيمرين مياني نخستين رويداد دگرگوني بر آنها تحميل شده ولي، فرآيندهاي دگرگوني همچنان در زمان كرتاسه و حتي در اثر جايگيري توده‎هاي نفوذي تكرار شده است. و سرانجام، در بخش شمال باختري سنندج – سيرجان، بخش عمدة سنگ‎هاي دگرگوني نواحي سنندج و مهاباد وابسته به كرتاسه‎اند و فرآيند دگرگوني يك پديدة آلپي هم‎ارز رخداد لاراميد است.

از نگاه سبزه‎ئي همة دگرگوني‎هاي سنندج – سيرجان را مي‎توان در دو گروه بزرگ زير جاي داد:

1- سنگ‎هاي دگرگوني پالئوزوييك – اوايل مزوزوييك كه بيشتر در بخش جنوب خاوري رخنمون دارند.

2- سنگ‎هاي دگرگوني مزوزوييك – اوايل سنوزوييك كه بيشتر در بخش شمال باختري ديده مي‎شوند.

ويژگي يگانة دگرگوني، در هر دو دگرگوني، چند فازي بودن آن است كه از روندي ويژه پيروي مي‎كند. به گفتة ديگر، در هر دو دگرگوني، سنگ‎ها پيش از چين‎خوردگي به گونه‎اي ايستا دگرگون شده‎اند و سپس در روند چين‎خوردگي نيز برگوارگي تازه در آنها به وجود آمده كه پاراژنز دگرگوني ايستا را تحت تأثير قرار داده است، اما به رغم شدت تحولات، هنوز پاراژنز اوليه به جا مانده است.

در پي دگرگوني ديناميك، نوعي دگرگوني گرمايي از نوع همبري مشخص است كه در نقاطي بر روي دو حادثة پيشين اثر گذاشته است. دگرگوني همبري با تشكيل كاني‎هايي مشخص مي‎شود كه پس از شيستوزيته پديدار شده‎اند. سبزه‎ئي عامل اصلي اين دگرگوني‎ها را نفوذ دياپيرهاي گرم به درون پوستة جامد زمين مي‎داند كه مهم‎ترين آثار آن عبارت است از:

* شكافتن پوسته و تشكيل كافت،

* ايجاد چين‎خوردگي در رسوبات،

* تأمين حرارت لازم براي دگرگوني ناحيه‎اي و دگرگوني همبري.

گفتني است كه از ديدگاه سبزه‎ئي، رخدادهاي دگرگوني حين كوهزايي و فازهاي دگرگوني پس از آن قابل تفسير با الگوي فرورانش نيست. اما علوي (1994)، دگرگوني و حتي پلوتونيسم ترياس مياني – پسين را مربوط به فاز كششي حاصل از تشكيل تتيس جوان مي‎داند بي‎آن كه دليلي ارائه ‎دهد.

زمين‎ساخت سنندج – سيرجان

اگرچه مُحَجل و سهندي (1378)، الگوي ساختاري سنندج – سيرجان را از نوع چين‎هاي بسته و هم راستا درمقياس كيلومتري مي‎داند، ولي علوي (1994)، زمين‎ساخت سنندج – سيرجان را به طور عمده از ساختار‎هاي دوپلكس(Duplex) مركب بزرگ مقياس و همچنين سيستم‎هاي فلسي(Imbricated) كوچك و بزرگ زاويه، با شيب شمال خاوري مي‎داندكه در اثر آن، ورقه‎هايي از سنگ‎هاي فانروزوييك دگرگونه و نادگرگونه، به اندازه‎هاي ناهمسان، جابه‎جا شده‎اند. شواهد چينه‎نگاشتي و كنگلومراهاي همزمان با كوهـزايي، نشانگر آن است كه اين راندگي‎ها از كرتاسة پسين آغاز شده‎اند. شواهد ساختاري ( (Shear Senseجهت راندگي‎ها را از شمال خاور به جنوب باختر نشان مي‎دهد. جابه‎جايي و انباشتگي ورقه‎هاي راندگي، سبب افزايش ضخامت پوستة قاره‎اي به اندازة تقريبي 10 تا 15 كيلومتر شده كه بي‎هنجاري گراني بوگه منفي، مؤيد اين پديده است.

نخستين رويداد گسلش راندگي در كرتاسة پسين، حاصل جايگيري افيوليت‎ها بر روي حاشية قاره‎اي غيرفعال زاگرس – عربستان و انتقال فلس‎هاي حاشيه‎اي به صورت صفحه‎هاي نابرجا به سوي جنوب باختر است. فلسي شدن توالي حاشيه‎اي و فرارانش افيوليت‎‏ها كه حاصل رويكرد آغازين برخورد قاره‎اي زاگرس است ممكن است به صورت منشورهاي بر افزايشي كنوني در زون‎هاي برخوردي رخ داده باشد (علوي، 1994).

به باور شيخ‎الاسلامي (1381)، در ناحية نيريز، رويداد دگرشكلي اصلي سنندج – سيرجان ارتباط مستقيم با شدت دگرگوني دارد. در سنگ‎هاي كهن‎تر پالئوزوييك، ساختار اصلي يك برگوارگي مركب برشي است كه همزمان با تشكيل ناوديس‎ها و تاقديس‎هاي متوالي، در اندازة كيلومتري شكل گرفته‎اند. در سنگ‎هاي جوان‎تر با شدت دگرگوني پايين‎تر، ساختار اصلي به صورت شيستوزيته چين‎خورده تظاهر دارد (شكل 2-9 الف). پراكندگي و هندسة تاقديس‎ها با روند شمال باختر – جنوب خاور نشان مي‎دهند كه آنها به صورت چين‎خوردگي متوالي در يك سامانه راست‎بر با راستاي باختر جنوب خاور، با مؤلفة تراگذر شكل‎پذير قوي شكل گرفته‎اند ( شكل 2-9 ب).

با وجود اين در مقياس تاقديس‎ها تمام معيارهاي كينماتيكي بررسي شده حاكي از وجود يك رژيم كششي محلي در پال چين‎ها مي‎باشد (شكل 2-9 ج). لايه‎هاي سنگي پرمين تحت تأثير همين دگرشكلي قرار گرفته‎اند و اثري از ناپيوستگي بين سري‎هاي دگرگون شده با سنگ‎هاي پرمين ديده نمي‎شود. و سرانجام، رديف‎هاي ترياس بالا و ژوراسيك با شدت كمتر دگرشكل شده‎اند و داراي رخ شكستگي موازي با سطوح زيرين خود هستند.

الگوي ساختاري سبب شده تا مُحَجل و سهندي (1378)، از جنوب باختر به شمال خاور، در پهنة سنندج - سيرجان، اين زير پهنه‎ها را شناسايي كند (شكل 2-10) :

« زير زون راديوليتي » (ترياس پسين – كرتاسة پسين) كه از باختر تا قبرس و از خاور تا عمان (حواسينا) ادامه دارد. در ايران، اين زون در نواحي كرمانشاه، جنوب ازنا، شهركرد، اقليد و نيريز برونزد دارد.

« زير زون بيستون » كه در ناحية كرمانشاه، شامل آهك‎هاي ضخيم لايه تا توده‎اي به سن ترياس تا كرتاسه است. رديف‎هاي ترياس بالايي – كرتاسة پاييني كم عمق و رديف‎هاي كرتاسة بالايي آهك‎هاي ميكريتي، پلاژيك ژرف است.

« زير زون افيوليتي » در دو ناحيـة كرمانشاه و نيريز برونزد دارد. سن افيوليت‎هاي كرمانشاه 81 تا 86 ميليون سال، (آشكوب سنونين)، و سن سنگ‎هاي آذرين افيوليت‎هاي نيريز، پوشيده شده با سازند تاربور، 2/7 ± 5/87 ميليون سال (سنونين) است.

« زير زون حاشيه‎اي » شامل سنگ‎هاي آتشفشاني با سن ژوراسيك پسين – كرتاسة زيرين است كه در طول زون سنندج – سيرجان قابل رؤيت است.

« زير زون دگرشكلي پيچيده » شامل سنگ‎هاي به شدت دگرگون و توده‎هاي نفوذي فراوان است. به اين دگرگوني‎ها نام‎هاي گوناگون مانند مجموعة ژان (مُحَجل) كمپلكس توتك، كولي‎كش و سوريان (هوشمندزاده، 1975)، و در اليگودرز مجموعة آب باريك، داده شده است.

توان معدني سنندج – سيرجان

همانگونه كه گفته شد زون سنندج – سيرجان نوعي كافت درون قاره‎اي است كه تكاپوهاي ماگمازايي و پديده‎هاي دگرگوني، عواملي مؤثر در ايجاد نهشته‎هاي معدني هستند. به همين‎رو توان معدني درخور توجه دارد و جدا از ذخاير و نشانه‎هاي شناخته شده، اميد دستيابي به نهشته‎هاي معدني جديد در آن دور از انتظار نيست. قرباني (1381) از ديدگاه زمين‎شناسي اقتصادي و پراكندگي كانسارها زون سنندج – سيرجان را به سه بخش زير تقسيم مي‎كند.

« بخش جنوبي » كه به داشتن « كروم » در اولترامافيك‎هاي اسفندقه فارياب. « آهن »، «آهن منگنز » در گل‎گوهر، هنشك، بافت، « سرب - روي، مس »، در چاه‎گز، قنات مروان با سن پركامبرين پسين تا كرتاسة پيشين شاخص است.

 در « بخش مياني »، كاني‎سازي اصلي سرب و روي است. كه در مناطق شمس‎آباد – نظام‎آباد (با كاني‎سازي سرب و روي و نقره، آهن و منگنز)، آهنگران (با كاني‎سازي سرب و روي و نقره، آهن و منگنز) و موته در بيشترين مقدار است. افزون بر آن، در اين بخش كانسارهاي تالك، گرافيت، باريت و سنگ‎هاي ساختماني، اهميت ويژه دارند.

در « بخش شمالي »، كاني‎سازي آهن، (معدن آهن همه‎كسي شمال همدان و شمال سُنقُر، شمال باختري ديواندره)، طلا، طلا – آنيتموان، (معدن داشكسن)، و كانه‎هاي آلومينيوسيليكاتي را مي‎توان نام برد. گفتني است آنچه كه پيش از همه مي‎تواند در زون سنندج – سيرجان از نظر اقتصادي با اهميت باشد، وجود انواع مختلف سنگ‎هاي تزييني و نما با ذخاير زياد است.

 

 


مطالب مشابه :


معماری روستا

مهندسی کشاورزی دانشگاه پیام نور سنندج, ‫اولین دوره آموزشی نظام فنی روستا-سنندج.




آشنایی با مهندسی کشاورزی

مهندسی کشاورزی دانشگاه پیام نور سنندج, <<<به ناو خوای گه وره و بی هاوتا>>> .تاریخ تاسیس وبلاگ




75 درصد توت‌فرنگی كشور در كردستان توليد می‌شود

مهندسی کشاورزی - 75 • سازمان نظام مهندسی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در سنندج




تله کابین آبیدر؛رویای دست نیافتنی شهروندان سنندجی

سنندج ؛ شهرم دموکراسی در نظام مردم سالار دینی ارشد در رشته مهندسی عمران قرار است به




اسامي اعضاي سازمان نظام مهندسي ساختمان راه يافته به خانه ملت

اعضاي سازمان نظام مهندسي ساختمان راه يافته به خانه ملت نام و نام خانوادگي. رشته تحصيلي




زون سنندج-سیرجان

مهندسی اکتشاف معدن دانشگاه کردستان - زون سنندج-سیرجان سازمان نظام مهندسی




سیداحسن علوی: هدف اصلاح قانون نظام مهندسی تامین سود ارگان یا تشکیلات خاصی نیست منتقدان پیشنهادات خ

پایگاه خبری تحلیلی کامیاران نیوز - سیداحسن علوی: هدف اصلاح قانون نظام مهندسی تامین سود




عمران سنندج

سنندج شهری که گاه های رسمی از مقررات ملی ساختمان پیروی نمی کنند باید سازمان نظام مهندسی




بررسی تحولات 10 ساله شهرداری سنندج ؛

سنندج ؛ شهرم در رشته مهندسی عمران، تدریس در و رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان استان




برچسب :