سرو سامون گرفتن اقوام سارا 83

 

خب بریم سراغ سارا در سرزمین اعراب!
از وقتی سارا اومده اینجا ملت هی عروسی و عقدی میگیرن تو شهر سارا اینا در سرزمین پارس...

یکی که پسر دایی مامانم بود که بله برونش واسه فردای عروسی پسرخاله مامان بود (فهمیدین کی رو میگم؟ نفهمیدین خوب لطفا با دقت بخونید می فهمید!).
مراسم اصلیشون عقدی بود که هفته ی سوم مهر به خیر و خوشی انجام شده ، به دلیل حجم بالای مراسم ها و درگیری مامان سارا اخبار این عقد کنون هنوز به سمع ما نرسیده و ما فقط میدونیم عروس دانشجوس!
اهمیت این عروسی در اینه که اولا وقتی من میگم پسر خاله یا پسردایی مامان منظورم مامان و باباست و این یعنی غریبه نیست از خود هست و یعنی خیلی فامیل دور نیستااااا ، دوما این پسر دایی مامان یک بیماری داره شبیه صرع که گاهی تشنج میکنه البته مشکل دیگه ای نیست فقط واسه رانندگی ممکنه دردسر بشه ولی از لحاظ جسمی بعد رفع تشنج مشکلی نداره ولی خب همین باعث شده بود اکثرا حاضر نشن باهاش ازدواج کنن و سارای شما که اینجا بود یک روز مامانش زنگ زد گفت این هم بالاخره داماد شده ولی وقتی رفتم ایران مامان گفت به تو نگفتیم ناراحت نشی ولی همون شب عقد فرداش رفتن طلاق! دلیلش هم به خاطر همون بیماریش فقط من چه می دونم ملت حواسشون به خودشون نیست مگه؟

اخه اینا هرجا میرن همون اول میگن و اینام قبول کرده بودن و بعد عقدشون مثل اینکه فامیل عروس گفتن ال و بل و نظرشون رو عوض کرده بودن ، زن دایی مامان هم گفته بوده ما که به زور نمی تونیم کسی رو نگه داریم، همون صبحش رفتن طلاق گرفتن و حالا این عقدی عقد دومش هست به فاصله سه ماه و دیگه بعد بله برون مراسم عقدی کامل داشتن که عروسی بعدا ساده باشه و برن سر خونه زندگیشون به سلامتی انشالله.


عروسی پسر عمه ی خودمم بعد از کش و قوس فراوان عروسی داریم نداریم، شام می دیم نمی دیم ،ساده می گیریم نمی گیریم ، جشن داشته باشیم نداشته باشیم ، بالاخره دو تا جمعه ی قبل برگزار شد و ملتی از سردرگمی و زوج جوانی از بلاتکلیفی در اومدن شکر خدا.

یک توصیه ی خواهرانه به همه دوستای مجرد جون خودتون وقتی میخواید عروس بشید لطفا در مورد رسم و رسوم کلیتون صحبت کنید و اگر از اون دسته هستید که آسمون و زمین به هم بیاد شما باید مثل رسم خودتون انجام بدین لطف کنین با تیر و طایفه ی خودتون مزدوج بشید و گرنه حکایت میشه مثل پسر عمه و خانمش مقصرم کس خاصی نیست ولی خب دلگیری پیش میاد.

اخر که بنا بود مراسم عروسی فقط یک شام تو رستوران باشه به صورت مختلط و عروس هم مانتوی سفید بپوشه و بیاد ، دیگه عمه و خواهر عروس کلی التماس داشتن که لباس عروس بپوشه بره ارایشگاه و همون رستوران باشن و چند تا عکس یادگاری هم بگیرن اتلیه! باز خوبه این کارا رو کردن و گرنه من به جای عروس عمه عقده عروسی می گرفتماااااااا.... البته زیاد رو من حساب نکنین که بعد کلی عروسی گرفتن واسم هنوز عقده دارم که کارایی که می خواستم نکردم و هی به همسری می گم نمیشه باز عروسی بگیریم همسری هم از من بیشتر هوس می کنه ! کلا ژنتیکی عقده داریم دوتاییمون و هی می گیم کاش بشه سالگرد بگیریم آرزوهای نداشتمون رو به ثمر برسونیم البته اگه مانی اجازه بده!

شب عروسی هم که با همسری زنگ زدیم واسه تبریک گوشی رو دادم به همسری بعد ده بار که گفته مبارک شد مبارک شد ، بهش می گم بگو خوشبخت بشید هی نمی گه، اخرش میگه خودبخش شد! باز من این ور تلفظ درست اون اونطرف میگه ختبخش شد!
حالا خوشبختش به کنار همسری از(شد) به عنوان فعل در هر جایی که دوست داره استفاده می کنه و اصلا تو کتش نمی ره که زبان شیرین فارسی ممکنه افعال دیگه ای هم داشته باشه! یک عمری به جای من می گفت(می) حالا اون از سرش افتاده ببینیم کی یاد می گیره که شد در فارسی همون نقش got در انگلیسی رو نداره هااااااا ببینید من کی گفتما!

 

 

یکی به من بگه دقیقا این مانیکور و پدیکور چیه؟ یعنی دقیقا چی کار میکنن واست؟ اخه تو نمایشگاه کامپیوتر که دو سه هفته پیش تو دبی بود یک غرفه به من کارت خدمات یک آرایشگاه رو داده که یکیش واسه کوتاهی و یکیش مانیکور و یکیش پدیکوره. اخه من تا حالا دنبال اینا نرفتم همیشه شکر خدا ناخن طبیعیه خودم طوری بوده که ازم می پرسن کجا کاشتی بعد می گم هیچ جا هی بررسی می کنن راست میگم یا نه؟ بعدم می گن کجا درست کردی؟ به جون خودم فقط موقع گرفتن ناخنم با دقت می گیرم که تمیز در بیاد حتی سوهان هم نمی کشم...اهل لاک هم نیستم مگه ماهی یکی دو بار، بعد می خوام بدونم این مانیکور پدیکور چیز اضافه ای هست علاوه بر اینا؟ و حالا اگه ویتامین اینام می زنن که شکر خدا ناخنام رشدش زیاده و شکننده هم نیست؟؟؟؟ ببینم ارزش داره برم این ارایشگاهه یا نه بشینم سر خونه زندگیم از ناخنام لذت ببرم؟ آیکون یک عدد سارای خود شیفته ! حالا با این اوصاف لازمه برم سراغ این چیزا یا ببخشم یه یکی دیگه به جای من بره؟


این نمایشگاه خیلی خوش گذشت اخه نه اینکه به عنوان متخصص دعوت بودیم کیف داشت دیگه من خانم گینا فرناندز بودم همسری هم خودش! اینقد باحال بود ولی همه رسمی بودن من که زیر ابروم مداد کشیدم چون یکمی ابروم بهم ریخته بود وریمل زده بودم حس غیر رسمی بهم دست داده بود! بعد تو این افکار دیدم یکی داره از دور میاد عروسی! گفتم حتما ایرانی هست نزدیک شدش دیدم درسته ایرانیه حالا بنده خدا اون هم حس میکرد من ایرانیم ولی هی با تعجب بهم نگاه میکرد نه که اسمم شده بود گینا ایناااااااااا !

دیگه کلا من یک فرد غیر حرفه ای! همسری هر جا وامیستاد بحث تخصصی من هدیه های تبلیغاتیشون رو می گرفتم خیلی با حاله با یک فرد متخصص بری نمایشگاه غنیمت جمع کنی هاهاها حالا گذشته از شوخی یک جایی ماگای خوشرنگ گذاشته بودن من نتونستم باکلاس باشم بس اینا قرمز خوشرنگی بودن منم دو تا برداشتم ! البته همسر نبود که من گفتم یکی هم واسه همسرم اونا هم لبخند زدند و منم بعدش به همسری می گم این ماگا رو راحت گذاشته رو میز اگه ایران بود واسه پاکت میدویدن بعد همسری بهم میگه نه واسه ایران و این جا نیست واسه تخصصی و غیر تخصصی بودنه اخه کی میره مثه تو دو تا دو تا ماگ برمی داره این یک حرکت غیر حرفه اییه! حالا من مونده بودم بخندم یا عصبانی باشم............ خوب چیه مگه حالا من از یک ماگ تبلیغاتی خوشم اومده بود خودشون هم گذاشته بودن هر کی رد می شه برداره ای باباااااااا

ولی الان یک لشگر خودکار و پاکت کاغذی که به قول مامانم آشقال پاشغاله دارم + چند تا ماگ + یک ساعت رومیزی+ 2 تا فلش مموری+ چند تا قمقمه آب +بادبزن+ یک عروسک روسی+میوه ی تزیینی+سایه بان ماشین(اعتراف میکنم این یکیش خوشگل نیست)+زیرانداز +کیف لوازم آرایش(اینم زشته ها)+ سه تا بلیط ارایشگاه و سه تا بلیط طراحی لباس به ارزش 500 درهم!

اعتراف میکنم که هرچند به قول مامانم آشغال هستند بیشترشون ولی ذوق وصف ناشدنی داشتم که بیام خونه و مثه وقتی میرم خرید بیام باز کنم ببینم چی دارم اخه همه همینطور پاکت میدادن دستمون و من نمیدونستم چی هست چی نیست ولی امیدوارم این طراحی لباس چیز به درد بخوری باشه اخه نمی دونم یعنی چی طراحی لباس یعنی فقط بهت طرح میده پول دوختش جداس یا با هم، یادتون باشه همیشه با یک متخصص برید یک نمایشگاه حرفه ای!

تا بعد...


مطالب مشابه :


آمار و ارقام نهایی جام رمضان 92 بندرترکمن

هتل پارس آرایشگاه یارجان محمد ایری - آنا مصطفوی - امیر فلاحی -ایلیاد کر .




سال نو مبارک

انا هم اسلایس آرایشگاه پارمیس. مامان ثمین. نی نی. پارس تولز زیباسازی




سرو سامون گرفتن اقوام سارا 83

اومده اینجا ملت هی عروسی و عقدی میگیرن تو شهر سارا اینا در سرزمین پارس ارایشگاه انا




28 ماهگیت با تاخیر مبارک عزیز دلم

کردم و اومدم قرار بود با خاله زیبا بریم آرایشگاه و شب رو هم که خونه آنا; كيميا پارس




رمان نیش - 8

رمان الهه پارس به خودش امد و آنا را با نگاهی خصمانه بعد بپره تو ارایشگاه خودشو




رمان غم نبودت - 25

رمان الهه پارس غزل_انا رو هم چیزی نیاز نداشتم فقط باید میرفتم ارایشگاه یه صفایی به




رمان غم نبودت - 18

رمان الهه پارس _سلام انا یه ارایشگاه خوبی نزدیکای خونه بود.رفتم اونجا .انقد شلوغ




رمان نیش - 1

رمان الهه پارس آنا هم که دختربود و او کلا اوووف کتاب فروشی ِ یا سالن ارایشگاه !




نگاهی به گرایش دختران به رفتارهای پسرانه

کرد و دیگر به جای آن که با پدر به آرایشگاه مردانه بروم با مادر به خرید پارس پور نازلی




برچسب :