کعبه ...
اگر مغناطيسي باشد که دلها را جذب کند
اگر مرکزيتي باشد که جهت گيريها و حرکت ها را محور باشد
اگر نشانه اي باشد که براي وحدتها و اشنائيها ، رمز و کليد باشد
همين کعبه است...
سنايي غزنوي ، شاعر بزرگي که مولانا ، مقتداي خود مي شمارد ، نيز از حج سخن
گفته است ، قصيده پرشکوه و اهنگين او درباره حج و اشتياق سفر حج از زيباترين
سروده هاي او و از شاخص ترين قصايد فارسي است
گاه ان امد که با مردان سوي ميدان شويم
يک ره از ايوان برون اييم و بر کيوان شويم
راه بگذاريم و قصد حضرت عالي کنيم
خانه پردازيم و سوي خانه يزدان شويم
طبل جانبازي فرو کوبيم و در ميدان دل
بي زن وفرزند و بي خان و سرو سامان شويم
سنايي انگاه ، حالتهاي گوناگوني را که در طي سفر طولاني حج ، پيش امدني است
پيشاپيش حس کرده و به سادگي و رواني باز مي گويد
گاه چون بي دولتان از خاک و خس بستر کنيم
گاه چون ارباب دولت نقش شاذروان شويم
گاه از ذل غريبي ، بار هر ناکس کشيم
گاه در حال ضرورت يار هر نادان شويم
گاه بر فرزندگان چون بيدلان ، واله شويم
گه ز عشق خانمان ، چون عاشقان پژمان شويم
از فراق شهر بلخ اندر عراق ، از چشم دل
گاه در اتش بويم و گاه در توفان شويم
در ميان شاعران فارسي گوي ، بي شک خاقاني نيزاز نظر سرودن کثرت شعر براي کعبه يگانه است ، اين شاعر توانا ، که فرهنگي غني و ذهني پر بار از افکار جوان و تصاوير بکر و تازه دارد ، بيش از هر شاعر ديگري در تمجيد و ستايش کعبه ، شعر، و شعر والا عرضه کرده است ، در ميان قصايد او ، نزديک به ده قصيده است که در رابطه با کعبه سروده شده است ، براي مثال قصيده با مطلع
شبروان در صبح صادق کعبه جان ديده اند
صبح را چون محرمان کعبه عريان ديده اند
برخورد او با کعبه ، برخوردي شيفته وار است ، شاعر گويي عاشقي است که ديدار معشوق از خود بي خودش کرده است
درياي سينه موج زند ز اب اتشين
تا پيش کعبه ، لؤلؤ لالا براورم
اين شيفتگي تابدان حد و اندازه است که شاعر مشکل پسند در وصف طبيعت حجاز
راه مبالغه مي پيمايد و ان باديه سوزان لم يزرع را ، بهشتي بهارين مي بيند
گوگرد سرخ و مشک سيه خاک و باد اوست
باد بهشت زاده زخاک مطهرش
يک از قصايد نفيس خاقاني در مدح کعبه، قصيده اي است به مطلع
زد نفس سر بمهر صبح ملمع نقاب
خيمه روحانيان گشت معنبر طناب
حافظ هم به کرات از حج و کعبه سخن مي گويد
در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم
سر زنشها گر کند خار مغيلان غم مخور
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بيابانش
ثواب روزه و حج قبول ان کس برد
که خاک ميکده عشق را زيارت کرد
جامي غزلي دارد که به تمامي در حال و هواي کعبه و عشق است ، عاشقي به زيارت کعبه مي رود اما ، ياد معشوق يک دم رهايش نمي کند و هم از اين روي در همه جا و همه چيز جلوه اي از معشوق مي بيند ، جاي جاي کعبه به تداعي هاي مستقيم و غير مستقيم ياداور نکته اي در باره معشوق و يا پاره اي از وجود اوست ، حلقه در کعبه ، ياداور حلقه گيسوي او و شعار سياه کعبه ياداور سياهي موي اوست ، اين غزل در يکپارچگي و تشکل جزو کامل ترين و زيباترين غزلهاي فارسي است
به کعبه رفتم و ز انجا ، هواي کوي تو کردم
جمال کعبه تماشا به ياد روي تو کردم
شعار کعبه چو ديدم سياه ، دست تمنا
دراز جانب شعر سياه موي تو کردم
چو حلقه در کعبه به صد نياز گرفتم
دعاي حلقه گيسوي مشکبوي تو کردم
نهاده خلق حرم سوي کعبه روي عبادت
من از ميان همه روي دل به سوي تو کردم
طواف و سعي که کردم به جستجوي تو کردم
مرا به هيچ مقامي نبود ، غير تو نامي
به موقف عرفات ايستاده خلق دعا خوان
من از دعا لب خود بسته ، گفتگوي تو کردم
فتاده اهل منا در پي منا و مقاصد
چو جامي از همه فارغ ، من ارزوي تو کردم
مطالب مشابه :
سوال و پاسخ درباره ی ششم ابتدایی
ششم صداقت - سوال و سوال و پاسخ درباره ی ششم ۴- آيا لازم است معاني شعر و يا كلمات سنگين درس
میلاد حضرت فاطمه(روز مادر)
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و اما از باب شعر مادر ايرج ميرزا ميدانم که او مرا درباره
مقابل صداقت
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و ما همه فانی و او پا بر جاست عشق را میگویم بی درباره وبلاگ
بازی ...
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و ما همه فانی و او پا بر جاست عشق را میگویم بی درباره وبلاگ
شعر و ادب
گروه شاگردان علی صداقت - شعر و ادب - به گروه علی صداقت خوش آمديد - گروه شاگردان علی درباره
شعر اخر...
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و - شعر اخر - ما همه فانی و او پا بر جاست عشق را میگویم بی گمان
کعبه ...
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر او درباره حج و نظر سرودن کثرت شعر براي کعبه
تمنا
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و ما همه فانی و او پا بر جاست عشق را میگویم بی درباره وبلاگ
برچسب :
شعر درباره صداقت