به خلیج نیلگون همیشه فارس
به خلیج نیلگون همیشه فارس
نقطه نقطه این مرز پر گهر، واقعا برام مثه درّ و گوهره. جنگلهای شمالی، کوهستانهای غربی، کویرهای مرکزی، دشتهای شرقی، و سواحل جنوبی. و جزایر ایرانی خلیج همیشه فارس، جای خاص خودش رو داره. سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز اونجا برای نفت پژوهش انجام میدادم. درباره موقعیت، تاریخچه، آثار باستانی، ننهزارهای جنگیر، و... چیزهایی نوشتم که میتونید همراه با عکسهاش در اینجا ببینید و بخونید. این بار تنها چند عکس قرار دادم و تلاش کردم کمتر حرف بزنم (بنویسم). چند روز پیش دوباره فرصتی پیش اومد تا یه سفر کوتاه یک روز و نیمه به خارگ داشته باشم. مثه همیشه خوششانس بودم و توی هواپیما کنار پنجره نشستم.
تلألو خورشید بر ابرها
تصویر بخشی از جزیره خارگ. این خطی که در وسط میبینید، باند فرودگاهه. طول کافی برای سرعت گرفتن و بلند شدن هواپیما رو نداره. واسه همین چند سال پیش یه بار که هواپیما میخواست فرود بیاد، چرخهاش گیر کرد به فنس (توری) و البته سالم نشست. در امتداد این خط، یه محوطه میبینید که بخشی از آب رو در خودش محصور کرده. میخواهند پرش کنن. فکر بسیار عاقلانهایه، اگه قرار باشه به طول باند فرودگاه اضافه بشه؛ اما در واقع قراره یک مصلای دوطبقه اونجا درست کنن! جایی که هواپیما میخواهد فرود بیاید!!! خدا آخر و عاقبت همه نمازگزارن را به خیر گرداند. سمت پایین این باند، بخش بومینشین جزیرهاس. این باند در واقع مرز بخش بومینشین با بخش صنعتیه. این آپارتمانهایی که در بخش ساحلی بومینشین دیده میشه، خونههای سازمانی نیروی هواییه. و بالای باند هم بخش صنعتیه. خط T شکلی که وارد دریا شده و در بالای تصویر دیده میشه، تصویر اسکلهاس که کشتیهای نفتکش، اونجا لنگر میندازن. یکی از ویژگیهای جزیره خارگ اینه که به فاصله کمی از ساحل، دریا عمق زیادی پیدا میکنه و مناسب پهلو گرفتن کشتیهای بزرگه.
اطراف جزیره خارگ، مرجانهای زیادی زندگی میکنن. وقتی آب زلال باشه، این مرجانها به راحتی از بالا پیدان. اما بسیاری از اونها رو آلودگیهای نفتی از بین برده و معلوم نیست بقیه تا کی دوام بیارن.
روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم، اومدن دنبالم و از چند دقیقه بعد، مصاحبهها شروع شد. حتی سر میز ناهار هم مصاحبه میکردم. مصاحبه که چه عرض کنم، مجادله شده بود و گاهی واسه هم شاخ و شونه میکشیدیم و عربده هر کی بلندتر میشد، یه امتیاز بود. یک ریز تا شب ساعت هشت مصاحبه کردم. توی مصاحبه آخری، واقعا داشتم چرت میزدم. چشمام یه کاسه خون شده بود. آخه شب قبلش تا ساعت 3 بیدار بودم و تنها تا 1 ساعت خوابیدم و بعدش رفتم فرودگاه. ساعت 8 که مصاحبه تموم شد، رفتم به طرف بخش بومینشین. توی دی ماه زمستون، شب، و من که تنها یک پیراهن به تن داشتم. هوا واقعا بهاری بود. سراغ نجاری آقا رضا رو گرفتم. شوهر دختر عموم بود. سال گذشته که اومده بودیم جزیره، فرصت نشد ببینمش. فهمیده بود که چند روز اونجا بودم و گلایه کرده بود که چرا امیر نیومد ببینمش. آخرین بار، 13-12 سال پیش همدیگه رو دیده بودیم. بعد از فوت عموم در جوونیاش، زن عموم که دو تا دختر از عموم داشت، با یه جنوبی ازدواج کرده بود و ارتباطمون محدود شده بود. خلاصه نجاری رو بالاخره پیدا کردم. بسته بود. آدرس خونهاش رو از مغازه کناریاش گرفتم و رفتم خونهشون. خیلی رو میخواد که بری خونه یه نفر که نه میشناسیش و نه میشناسدت. وقتی خودم رو معرفی کردم، خیلی خوشحال شدن و انصافا حسابی تحویل گرفتن. یکی دو ساعتی اونجا خودم رو به زور نگه داشتم (دستشویی نداشتم؛ بلکه خوابم میاومد، خفن!) و بالاخره به زور از چنگشون در اومدم و برگشتم مهمونسرا و شیرجه توی رختخواب. روز بعد قرار بود مصاحبهها رو با افرادی دیگه ادامه بدم. اما بعد از صبحونه بهم گفتن که دیگه مصاحبهای در کار نیست و بلیط برای همون روز ساعت 11 برام رزرو شده که برگردم تهران. آخه خارگ یه جزیره امنیتیه و همه ورود و خروجهاش کنترل میشه. چارهای نبود. تقریبا دو ساعت و نیم فرصت داشتم. اول کاری که کردم، رفتم به دیدن سنگی که سال گذشته هنگام کندن زمین برای ساخت بیمارستان در خارگ پیدا شد و روی اون به خط میخی نوشته شده بود.
دورش حفاظ گرفته بودن و نمیشد از نزدیک عکس گرفت. اگرچه یه کانکس کنارش بود، اما کسی اون نزدیکیها نبود که ازش خواهش کنم در رو باز کنه. بنابراین اگه از حفاظ میرفتم داخل، کی به کی بود. از اینجور عادتها دارم. اما این بار با کت و شلوار بودم و دو تن از مسئولین هم همراهم بودن.
بهرحال اگرچه شاید داخل عکس پیدا نباشه، اما اگه از پشت حفاظ نگاه کنی، آثار تخریب روش مشخصه. شبانه اومدن و روی خطوط میخی رو تراشیدن و رفتن. بعد هم کسی به کسی نبود.
تصویر کتیبه پیش از تخریب، برگرفته از وبلاگ ایکاریوس
یکی از کارشناسان متن کتیبه رو به این ترتیب خونده: «(اين) سرزمين خشک و بيآبي بود شادي و آسايش را آوردم?بهنه را (اسم خاص) يا حاکم را چاههاي آب ؟!». البته برخی هم اعتقاد دارن که این کتیبه، هخامنشی نیست و احتمالا در سالهای اخیر تراشیده شده و حروفش هیچ معنایی نداره.
رفتم به بخش بومینشین و یکی از دوستانم رو پیدا کردم. از دیدنم تعجب کرد. ساعتی با هم بودیم و بعد هم...
خداحافظی از جزیره...
و خداحافظی از خلیج همیشه فارس...
البته امیدوارم خداحافظیام کوتاه باشه و دوباره بتونم برگردم. البته این بار تلاش میکنم برم سراغ جزیرههای ایرانی سهگانه تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی. اگرچه چندین کتاب برای نشریات مختلف درباره این جزایر نقد و بررسی کردم و آشنایی خوبی باهاشون دارم. اما تا حالا نشده حودم برم و از نردیک ببینم. امیدوارم بتونم موافقت مقامات امنیتی رو در کسب اجازه، به دست بیارم.
مطالب مشابه :
به خلیج نیلگون همیشه فارس
سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم
موقعیت جغرافیایی خارگ
خارک جزیره مرجانی - موقعیت جغرافیایی خارگ - تقدیم به همه ی خارگی های عزیز
جزیره خارگ، دُر یتیم خلیج فارس (قسمت اول)
جزیره خارگ، دُر یتیم خوشم می آمد که ماسه نرم فرودگاه را که غباری از آن بر نمی خاست با
تنفس در پایتخت
شب ساعت ۹ توی سینما صدف خارگ اجرا گناوه و منم ساعت ۱۱ رفتم فرودگاه و چون بارندگی بود
جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"
نیم قرن از آمدن جلال آل احمد به جزیره خارگ دو موتوره ای در فرودگاه آبادان گذاشت که از
برچسب :
فرودگاه خارگ