گزارش اردوی دو روزه ی اصفهان

اصفهان ...

یادمه موقع ثبت نام خیلی ها که اومده بودند، دست خالی برگشتند. چون که بعضی های دیگر، به صرف صبحانه از مدتی قبل اونجا جمع شده بودند! تعدادی زنبیل هم دم در انجمن علمی رویت می شد که فقط خدا می دونه کار کی بوده ... !! آخه اشتیاق تا چه حد؟!

به نقل از رئیس روسا قرار بود بریم ذوب آهن، هوا پیما سازی، پالایشگاه و نیروگاه شهید منتظری. ولی به دلایلی (شاید سیاسی ... ) گفتن پالایشگاه و نیروگاه بستونه. همین هم از سرتون زیاده ( ) طبق شایعاتی که از گوشه و کنار شنیده می شد پالایشگاه هم قرار بوده دودر بشه اما با تلاش بی وقفه مسئولین، این یکی از کما در اومد. بریم سر اصل مطلب ...

شنبه ساعت 10 شب (به وقت گرینویچ ) مسافرین محترم اتوبوس مهندسی به اصفهون قرار بود جمع بشن. همون طور که خودتون هم پیش بینی می کنید همه نیم ساعت زودتر اونجا حاضر بودند !!!

استاد همراه، جناب آقای دکتر گستاسبی راد با آقازاده ی گلشون، گرمابخش محفل ما بودند.

حرکت کردیم ... مسئول محترم، آقای سلاحی، که در ابتدا به سختی تا عدد 35 را شمارش می کردند، تا آخر سفر معدوداتشان تا عدد 38 افزایش یافت. (آخه می دونید که افرادی خودشون رو از نقاط مختلف کشور به ما رسوندن! )

صبح یک شنبه ساعت 9:30 بعد از سه بار دور زدن دور اصفهان، بالاخره به دم پالایشگاه نفت رسیدیم. اما بچه ها جنازه ای بیش نبودند! چون شب تا صبح مشغول شرکت در تورنومنتهای گوناگون علمی، فرهنگی، ورزشی و ... بودند. بعد از مراسم نماز صبح و صبحانه فرصتی برای استراحت باقی نمانده بود.

ابتدا رئیس روابط عمومی توضیحات لازم را طی جلسه ای به ما دادند. لازم به ذکر است که به خوبی پذیرایی شدیم. سپس ادامه توضیحات راجع به قسمت های مختلف را بر روی ماکت بزرگی که در سالن سمینار قرار گرفته بود دادند. ساعت 11:30 بهمون ناهار دادند (!) و بچه ها به صورت جنازه ای متحرک به سمت کارگاه مکانیک پالایشگاه رفتند. در آنجا توضیحات جناب استاد و جمعی از مهندسین، قابل تقدیر بود.

انتظارها به سر رسید ... هتل بین المللی پرشیا، دارنده گواهی نامه ISO 9002 و چندین ستاره و کادری مجرب، آماده خدمت گزاری به جمعی از دانشجویان بود.

عصر همان روز به اتفاق استاد، به بازدید از مناطق فرهنگی اصفهان ( که کم تعداد هم نیستند ... ) از جمله 20+20 ستون، میدان امام و سی و سه پل رفتیم. جناب آقای دکتر به علت آشنایی قبلیشان از اصفهان راهنمای بسیار خوبی برای ما بودند. در ضمن در میدان نقش جهان یک بستنی مهمان کردند (حالا بماند که تو رو در بایستی گیر کردند یا نه ...). نماز مغرب و اعشا رو توی مسجد امام خوندیم. (خیلی چسبید! ). اون شب شام، کنار رودخانه پر آب زاینده رود (!) پیتزا خوردیم.

بعد از یک روز شلوغ اون شب رو خیلی خوب خوابیدیم. در عین حال صداهای به گوش رسیده از گوشه و کنار حاکی از این تفکر دوستان بود:

« گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ بازیکنان و من خاموش »

روز دوم: نیروگاه شهید منتظری واقع در نیم ساعتی اصفهان، با فضای بسیار خوب خود، انتظار ما رو می کشید. اونجا همان طوری که انتظار می رفت، اول پشت درهای بسته، توضیحات لازم رو به ما دادند. آنها بر روی نقشه ای از پیش تهیه شده، نحوه کار چرخه نیروگاه رو شرح دادند. به گفته عزیزانی که در آنجا مشغول به کار بودند، این نیروگاه نه تنها انرژی لازم برای راه اندازی خود نیروگاه، بلکه درصد زیادی از انرژی کشور رو هم تامین می کنه. می تونید حدس بزنید که بعد از توضیحاتشون تمام قسمت ها رو با چشم خودمون از نزدیک دیدیم. حتی برج های خنک کننده با ارتفاع 110 متر، که رفتیم توش وایسادیم. خیلی ... باحال بود! اما متاسفانه اجازه عکس برداری نداشتیم و همان طور که می بینید برای این قسمت به هیچ وجه عکسی درج نشده !!

ظهر آن روز برای ناهار بریونی خوشمزه ای گرفتیم و توی پارک خوردیم. (جای همگی سبز!)

شاید بعضی هاتون شنیده باشید، شاید هم نه. توی اصفهان یه ساختمون هست که میگن با نیروی ماوراء الطبیعی ساخته شده. در نقل از این ساختمون میگن که دو تا مناره داره، یکی از یکی قشنگ تر! قسمت جالب ماجرا اینه که وقتی یکی رو تکون بدی اون یکی هم می لرزه، هم صدا می ده!! ما وقتی اینو شنیدیم، با کلی استرس، در عین حال هیجان، مشتاق شدیم این یگانه پدیده تاریخ بشری رو از نزدیک ببینیم. خلاصه با اصرار زیاد ما مسئولان محترم قبول کردند که ما رو به اونجا ببرن(اشتیاق را در عکس ملاحضه می کنید!)

خلاصه سرتون رو درد نمی آرم ... از قدیم گفتن: « خواندن کی بود مانند دیدن؟! »

گفتم براتون رفتیم باغ پرندگان؟ فکر نکنم. ولی اشکالی نداره، چیزی از دست ندادید!

برای شام بچه ها زحمت کشیدند ساندویچ خریدند و توی پارک « صفه » خوردیم و بسیار هم لذت بردیم. کم کم هوا داشت سرد می شد که سوار اتوبوس شدیم و راهی دیار ... !

نکته تستی: توی راه برگشت هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. مثل اینکه همه خیلی خستشون بود و تخت خوابیدند! با توجه به ایستهایی که در بین راه داشتیم ساعت حدود 6:30 بود که رسیدیم دم مهندسی 1 و عکس یادگاری گرفتیم و ... چی بگم دیگه؟!

فقط همینو می تونم بگم که بهتر از این نمی شد.

گزارش اردوی دو روزه ی اصفهان

مطالب مشابه :

استخدامی شرکت پالایش نفت اصفهان

افزایش سرمایه پالایشگاه نفت اصفهان با نماد شپنا ثبت شد.

جزوات آموزشی پالایشگاه نفت اصفهان

پالایشگاه نفت

جزوات آموزشی پالایشگاه نفت اصفهان

آگهی استخدام شرکت پالایشگاه نفت کرمانشاه-مهلت:21 دی92

دانلود سوالات استخدامی شرکت پالایشگاه نفت بندرعباس

احتمال باز شدن نماد پالایشگاه اصفهان در بورس تا هفته آینده

گزارش اردوی دو روزه ی اصفهان

آگهی استخدام شرکت پالایش نفت تبریز-سال 92