پست طولانی،زیارت امام رضا (ع)

خیلی وقت بود دوست داشتم برم مشهد ،راستشو بخواهید تا بحال تو عمرم تو این 29 سال که عمری که از خدا گرفتم حرم امام رضا (ع) رو از نزدیک ندیده بودم یا توی عکس ها دیده بودم با توی تلویزیون یا تو صحبت ها شنیده بودم، رفتن به مشهد برای زیارت دیگه واسم آرزو شده بود ،حتماً امام رضا (ع) من رو نطلبیده بوده دیگه ، الهی قوربونش بشم .نزدیک چندماه بود که دیگه توی خانه صحبت رفتن به مشهد رو پیش کشیدم با مادرم و بعد با پدرم و این عزیزانم هم ok  رو دادند خیلی خوشحال شدم خدایـــا یعنی امام رضا بالاخره من رو هم طلبید ؟؟؟ حتی خواب دیدم که توی مشهد هستم توی حرم امام رضا (ع)واستادم و دارم زیارت میکنم. اما همش برنامه رفتنمون به عقب می افتاد خیلی دلم می گرفت هر سری. اصلاً دوست نداشتم که همش عقب می افتاد تا اینکه دیگه تصمیم جدی گرفتم و به خانواده گفتم که بایدهمین خرداد ماه بریم دیگه نمی خواهم عقب بندارمش ،خیلی به این سفر احتیاج داشتم شاید اینجوری آروم می گرفتم خیلی امید داشتم چون امام رضا طلبیده بودتم حتماً دست خالی برم نمی گرداند .خیلی دلم روشن بود اما باز درصدی هم می گفتم شاید اونی که می خوام نشه و خودم به خودم دلداری می دادم   

قرار شد مشهد رفتنی با ماشین خودمون برویم ،برویم کرج اونجا خاله و پسر کوچیکشم با خودمون ببریم چون دوست داشتم خاله هم با ما باشد. اما راه خیلی طولانی هم میشد با ماشین ،اما  با ماشین خودمون راحتتر بودم خوب هم راحت بودم وتمام لوازمم هم می توانستم با خودم ببرم منم که اینقدر لوازم های ریزه میزه داشتم اما با دوستان که صحبت می کردیم می گفتند با ماشین سخته راه خیلی طولانی هستش و هوا هم گرم اذیت می شوید.می گفتم اگه با ماشین خودمون بریم راحت تر هستم و ازاینجور حرف ها ...

دیگه خرداد ماه رفتنمان حتمی شد خیلــــــــی خوشحال بودم یک حس خوب تو وجودم احساس می کردم خیلی ذوق داشتم ،همچنین با نزدیک شدن به روز سفر قلبم تند و تند میزد خیلی استرس داشتم اصلاً یک حال عجیبی بود.یک روز با خاله ام که صحبت میکردیم و برنامه سفر و می گفتیم برگشت گفت : اینجا از اقوام دوستی دارد که با تور هواپیمایی 3 روزه میبرد مشهد ، با خانواده صحبت کردیم و دو 2تا 4 تا که کردیم دیدیم با هواپیما بریم خیلی بهتر باید باشه، توی تابستان، 12 ساعت راه اون هم با وضعیت من و توی گرمای مسیر و جاده کویری اش فکر کنم رفتن با هواپیما خیلی بهتر بود من هم زیاد نشستن خیلی اذیت ام می کرد.دیگه تصمیم بر این شد که با این تور هواپیمایی بریم سفر و به تعداد جا رزرو کنند و زحمت این کار رو انداختیم بر دوش خاله ی عزیزم.خلاصـــه  سرتان رو درد نیارم که دوباره 2 هفته رفتنمون به تعویق افتاد و باز استرس و استرس تا اینکه 28 خرداد بالاخره بار سفر رو بستیم و راهی کرج ،خانه خاله شدیم  ؛صبح حرکت کردیم و رفتیم رشت پیش خواهرم خوابگاهش و باهاش خداحافظی کردیم و راه افتادیم تو جاده هم تو یک جای باصفا نهارمون رو خوردیم  جاتون خالی و عصر هم رسیدیم کرج و ....

یک شب استراحت کردیم و بلیط هارو هم رزرو کردیم،البته پدرم نیامد من و مادرم ، خاله و پسر خاله مسافرین مشهد مقدس شدیم و برای 30 خرداد بلیط و هتل آپارتمان ok  شد.چون من عضو بهزیستی هستم ،از بهزیستی کارت مخصوص معلولان گرفته بودم که بهاء بلیط هواپیما رو نصف می کرد اما چون از طریق تور هواپیمایی می رفتیم این برنامه به من تعلق نمی گرفت وقتی بهاء قیمت انجام میشد که بصورت انفرادی می رفتم.ساعت 12:30 پرواز بود ،پدر عزیز مارو تا فرودگاه رساند و خداحافظی کردیم از هم و ما داخل سالن شدیم اونجا یک آقایی از کارکنان فرودگاه بصورت پارتی خیلی سریع کارهامون رو انجام داد فکنم از طرف خدا بود چون باید خیلی انتظار می کشیدیم و این شد که مارو به سالنی که باید به انتظار میشستیم تا سوار هواپیما بشیم بردند.من جزو خدمات ویژه بودم و خیلی با احترام J بردند از سالن بیرون اول با آسانسور بردند به حیات حمل و نقل  بعد ماشین حمل و نقل ویلچر آمد و با بالابر من رو سوار ماشین مخصوص کردند و تا جلوی درب هواپیما و بعد از ویلچر خودم بلندم کردند و سوار یک ویلچر مخصوصی کردند اینقدم این ویلچر باریک و کوچیک بود که موقع حمل و نقل قلبم از دهنم میزد بیرون،وحشتناک بود خیلی و دوباره خودشان من رو روی صندلی گذاشتند وااااای چقدر خوب بود که همیشه کارهاتو یکی دیگه واست انجام بده  خلاصه نشستم روی صندلی ،کمربندم بستم ،بعد یواش یواش هواپیما حرکت کرد.واااااای داشت اوج می گرفت وجودم پر از ترس شده بود هواپیما رفت توی آسمان وااای خدااا روی بلندی بودم نمیدونم چقدر از زمین فاصله داشتیم چیزی که همیشه ازش می ترسیدم (ارتفاع) اما خدا خدا می کردم حال ام بد نشه نفس تنگی نگیرم،نمی توانستم پایین رو نگاه کنم مادرم کنارم نشسته بود دستم رو تو دستاش گرفتم و گاهی فشارش می دادم .نه انگار خدارو شکر هیچیم نشد J خلاصه ..... یک ساعت و 15 دقیقه طول کشید و هواپیما در فرودگاه مشهد نشست و دوباره همون حمل و نقل ها انجام شد اما خدمات توی تهران بهتر بودند ولی بازهم دستشان درد نکنه.رفتیم توی سالن و چمدان هامونرو تحویل گرفتیم و سوار آژانس شدیم و رفتیم هتل آپارتمانی که رزرو شده بود. توی مسیر گنبد طلایی امام رضا (ع) رو دیدم دلم تاب و تاب می کرد سلامش دادم و گفتم که دیگه بینمون راهی نیست امدم پیشت یا امام رضا دست خالی امدم پیشت میخوام دشت پر بفرستیم.

برای تماز مغرب و اعشاء آماده شدیم و راهی حرم شدیم .ناخداگاه اشک از چشمهام جاری شد دوست داشتم های های گریه کنم وااااای یعنی من الان توی حرم هستم پیش امام رضا (ع)  خیلی حس خوبی داشتم خیلی آروم بودم دعای ابن دوخول رو خواندیم و وارد حیاط شدیم. خیلی با صفا بود حال و هوای عجیبی دارد زیارت امام رضا حال منم عجیب بود از ته دل خوشحال بودم حس ام قابل بیان نیست متاٌستانه نماز رو به جماعت خوندیم خیلی قشنگ بود دلم نمیخواست برم هتل دلم میخواست همونجا بمانم و بشینم و دل سیر گریه کنم تا سبک بشم ولی نمیشد باید میرفتیم و کمی استراحت می کردیم .

دوباره برای نماز صبح اماده شدیم و رفتیم حرم.از هتل تا حرم همش 10 دقیقه پیاده روی بود و این یک هسن بود.می توانستیم تند تند بریم زیارت و نماز و همین کار رو هم می کردیم.شب بعد شام ساعت 23 رفتیم حرم. خاله خیلی زحمت من رو می کشید و من رو حمل و نقل می کرد ،دستش درد نکنه ایشالله خدا عمرش بده و هرچی می خواد از خدا مستجواب بشود.کل حرم؛ خاله من رو اینور و اونور میبرد و به حیات های حرم وارد بود.خیلی دوست داشتم پنجره فولاد رو ببینم من رو برد جلوی پنجره فولاد عاجزانه ملتمسانه اینقدر نشستم جلوش و   گریه می کردم که شفای همه ی مریض ها و این بنده اش وبده .از اونجا واسه همه دعا کردم واسه همه و همه ،ایشالله که مستجاب بشه. وای خدا ولی چه بیمارانی رو آورده بودند که من در مقابلشان هیچی بودم خدا خودش شفاشان رو بده، الهی آمین

اون شب نتوانستم دستم و به ضریح امام رضا برسونم L خیلی شلوغ بود زمانمونم جوری نبود که بتوانیم با آسانسور بریم زیر زمین، زمان زیارت آقایون بود.سه شب رفتیم حرم برای تماز ها البته شب که دیر ما آمدیم خسته می شدم و برای نماز مغرب و اشاء و نماز صبح میرسیدم نماز صبح رو هم دوست داشتم جلوی پنجره فولاد بخوانم و همونجا می نشستیم و زیارت نامه و قرآن و نماز رو می خواندیم و برمیگشتیم هتل.یک روزم رفتیم خرید سوغاتی ها و شب آخر بعد نماز صبح خاله من رو برد زیرزمین ،می گفت این ساعت خلوته و  دستت به ضریح می رسد ؛همونم شد بالاخره موفق شدم بعد 3 روز دستم و به ضریح مبارکه اما رضا برسونم و این واسم خیلی مقدس بود یعنی عــــالی بود.باز هم جا دارد از خاله ام تشکر کنم که اگر نبود من نمی توانستم دستمو برسونم به ضریح.دیگه خیالم راحت شده بود .شب برگشتنی خیلی گریه کردم آخه شب آخر بود و دوست نداشتم برگردم تهران ولی از این به بعد تند تند میرم مشهد.درسته شفا مو نگرفتم و یکم دلگیر شدم اما ایراد نداره سبک شدم آروم شدم بازهم میروم ،همین توانستم برم واسم دنیایی می ارزه.

الانم که الانه دلم اونجاست و کلی دلم واسه اش تنگ میشه.


مطالب مشابه :


هتل جواد مشهد لوکس ترین هتل نزدیک به حرم امام رضا (ع)

هتل جواد مشهد لوکس ترین هتل نزدیک به حرم امام رضا (ع)




جامعه هتل های آنلاین مشهد مقدس

شهر امام رضا پر بودن هتل ها و مسافرخانه های اطراف حرم مطهر امام رضا هتل های آنلاین




نام، آدرس و شماره تلفن هتلهای مشهد

خیابان امام رضا- جنب حرم مطهر*تلفن: خیابان امام رضا*تلفن: 05112227507 هتل حکمت*آدرس:




معرفی هتل های پنج ستاره مشهد

و حرم مقدس امام رضا را به همراه جاذبه های فرهنگی و تاریخی شهرمشهد از نزدیک هتل هما مشهد2




تورمشهد مقدس زمینی - هوایی ارزان نرخ استثنایی

هتل 3ستاره عرش فولبرد منوی انتخابی واقع در امام رضا. اقامت در هتل های نزدیک حرم امام رضا.




تور هوائي مشهد

خیابان امام رضا-فاصله تا حرم حد نزدیک حرم. فاصله تا حرم حدود 30ثانیه-نزدیکترین هتل به حرم.




پست طولانی،زیارت امام رضا (ع)

خدا گرفتم حرم امام رضا (ع) رو از نزدیک ندیده بودم یا و رفتیم حرم.از هتل تا حرم همش 10




برچسب :