احیای جاده ی ابریشم یک رؤیا یا یک واقعیت - مریوان - کیومرث فیضی
چکیده
جاده ابریشم ازچین آغاز میشد وپس از عبورازمناطق مرکزی آسیا از ایران میگذشت وسرانجام به دریای مدیترانه منتهی میشد.درطول قرنهای متمادی،کالاهای چین وهند،ایران و اروپا ازطریق این جاده مبادله میشد.ازچین ـ به ویژه ـابریشم و دارچین، از ایران انوع میوهجات و منسوجات و از اروپا، اجناس شیشهای و بلوری صادر میشد. درمسیرجاده ابریشم،شهرهاوروستاهای بسیاری وجود داشت که همواره شاهد رفت و آمدکاروانهابودند. مشهوراست که درجاده ابریشم علاوه برکالاهای اقتصادی، آیینهاواندیشه ها نیزمبادله میشد.بدین معنی که مردم سرزمینهای مختلف باسفربه مناطق دور ونزدیک،هم با آداب ورسوم سایرمردمان آشنا میشدند وهم آداب ورسوم خود رابه دیگران منتقل میکردند. بدین ترتیب،طی قرنها آداب وفرهنگ ملل مختلف به سرزمینهای گوناگون راه یافت ومنتشرمیشد. حکومتهای مختلف دردوران باستان ازجمله چین،کوشان،ایران وروم که درمسیرجاده ابریشم قرارداشتند،بخشی از درآمد خود راازطریق این مسیر کسب میکردند،به همین دلیل امنیت راهها برای حکومتها اهمیت زیادی داشت وهمواره بخشی از سپاهیان خویش رابرای ایجاد امنیت آن اعزام میکردند. جاده ابریشم قرنها پس ازدوره باستان نیزاهمیت بسیاری داشته است وبه ویژه باظهورامپراطوری مغول وسلطه آنهابرقسمت اعظم آسیای مرکزی وبافراهم کردن تسهیلات بازرگانی وایجاد امنیت،مجدداً جاده ابریشم رونقی دوباره یافت که درتاریخ بازرگانی وتجاری جاده ابریشم به دوره «صلح مغولی» مشهوراست.باسقوط مغولان روزهای بزرگ جاده ابریشم نیزسپری شدوبه ویژه سقوط امپراطوری بیزانس درسال 1453.م به دست ترکهای عثمانی،ناقوس مرگ این شاهراه 8000کیلومتری رابرای جهانیان به صدا درآورد. اینک در آغازقرن بیست ویکم میلادی باگذشت قریب به شش قرن از آن زمان تصویری روشن ازراه ابریشم بازسازی شده که چین راازطریق جمهوریهای آسیای مرکزی به ایران وترکیه به وسیله راه آهن وبخشی از آن به صورت بزرگراه به اروپا پیوند میدهد،که درشرف پیوستن به واقعیت است. آنچه بیشترتولدمجدد مسیر ابریشم رابه ویژه به هنگام کرده است،استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی درسال 1991.م بوده که کل تعدادکشورهای محصوردرخشکی رابه 29کشوررساند،این شرایط را که واقعیت جغرافیایی رابوجود آورده است میتواند پیامدهای اقتصادی بیشماری داشته باشد. بنابراین جمهوری های آسیای مرکزی و نیزهمسایگان آنهابعنوان میزبان وشریک این مسیر جدید میتوانند بامنتفع شدن ازارتباطات تاریخی وفرهنگی مشترک درجای پای گذشتگان خود،مجدداً امیدواربه احیای این شاهراه تجاری باشند. بررسی نقش وکارکردجاده ابریشم درشکوفایی اقتصادی و آشنایی ملتها با یکدیگردرگذشته وواقعیت جدید،محصوربودن درخشکی کشورهای واقع درمسیرجاده قدیم(جمهوریهای آسیای مرکزی)ولزوم احیای آن با توجه به وضعیت ترانزیتی منطقه، موضوع بحث این مقاله خواهد بود. کلید واژگان: جاده ابریشم، شاهراه تجاری، اقتصاد، دوره باستان، آسیای مرکزی، اروپا، چین، ایران، روم، مغول مقدمه: جادهی ابریشم یا راه ابریشم شبکه راههای متصلشدهای به منظور بازرگانی در قارهی آسیا بود که شرق و غرب و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقا و شرق اروپا متصل میکرد. این راه از شهر توان هوانگ در چین آغاز میشد و پس از گذشتن از ترکستان شرقی به افغانستان میرسید و از طریق شهرهای اترار، سمرقند و بخارا به داخل ایران میآمد و پس از عبور از شهرهایی چون سرخس، نیشابور، ری و (اکباتان) همدان به بینالنهرین میرفت و از طریق سوریه به سواحل مدیترانه و بنادر صور و صیدا در لبنان امروز میرسید. در طول قرنهای متمادی، کالاهای چین، هند، ایران و اروپا از طریق این جاده مبادله میشد. از چین ـ به ویژه ـ ابریشم و دارچین، از ایران انواع میوهجات و منسوجات و از اروپا اجناس شیشهای و بلوری صادر میشد. علاوه بر عرضهی کالاهای اقتصادی در شهرهای مسیر جادهی ابریشم، آیینها و اندیشهها نیز مبادله میشد؛ بدین معنی که مردم سرزمینهای مختلف با سفر به مناطق دور و نزدیک، هم با آداب و رسوم سایر مردمان آشنا میشدند و هم آداب و رسوم خود را به دیگران انتقال میدادند، گاهی برخی از آنها در سرزمینی که بدان مسافرت میکردند باقی میماندند و به وطن خویش باز نمیگشتند. بدین ترتیب، طی قرنها، آیین و اندیشههای ملل مختلف به سرزمینهای گوناگون راه مییافت و منتشر میشد. از آنجا که ایران در مسیر جاده ابریشم قرار داشت حکومتهای ایران در زمان اشکانیان و ساسانیان درآمد خود را از طریق راه ابریشم کسب میکردند. جاده ابریشم قرنها پس از سقوط حکومتهای اشکانی و ساسانی نیز اهمیت خود را حفظ نموده تا اینکه در عصر اکتشافات جغرافیایی ـ که در تاریخ اروپا به این عصر معروف است ـ با کشف راههای دریایی به تدریج از اهمیت آن کاسته شد و در دورهی ما متأسفانه جز نامی از آن باقی نیست. طرح مسئله: امروزه پژوهشگران بسیاری دربارهی جادهی ابریشم و کارکرد اقتصادی و نقش آن در آشنایی ملتها به مطالعه میپردازند و حتی کشورهای واقع شده در مسیر این جاده از احیای آن سخن میگویند. چرا که آنها بر این باورند شرایط اقتصادی و جغرافیایی جدید، تأکید بر تجارت با جهان خارج ازمرزهای کشورهای مستقل مشترکالمنافع (Cis)[1] را افزون نموده و به تلاش برای ایجاد مسیرهای تجاری دیگر و تا حدی کوتاهتر به بنادر دریایی نسبتاً نزدیک در جنوب یا از طریق مسیرهای زمینی مستقیم به آسیا یا اروپای غربی اهمیت بخشیده است. این مسیرهای جایگزین ممکن است نهایتاً مشارکتهای تجاری جدیدی برای آسیای مرکزی، جامعهی کشورهای مشترکالمنافع در مجاورت آن و کشورهای ترانزیتی واقع در مسیر جنوب به وجود آورد و این موضوع آغازی برای احیای یکی از میراثهای بزرگ آسیای مرکزی، یعنی مسیر باستانی ابریشم به شمار آید. حال این سؤال مطرح که آیا احیای جادهی ابریشم میتواند همان نقش و کارکرد اصلی گذشتهرا مجدداً ایفا نماید؟ یا اینکه با توجه به اوضاع و شرایط جهان امروز و منطقه اصولاً لزومی به احیای آن نیست و در صورت لزوم چه تلاشهایی برای احیای آن صورت گرفته است؟ جاده ی ابریشم در گذشته : نخستین فردی که نام «جادهی ابریشم» یا راه ابریشم را در سال 1877 میلادی برای این مسیرها انتخاب کرد جغرافیدان آلمانی فردیناند ریخستوفن بود. وی به مناسبت حمل ابریشم چین از این راه به دریای مدیترانه و مناطق دیگر بین راه این نام را برگزید. با آغاز مسیر از شهرهای ساحلی شرق چین و جهت پیشگیری عبور از بیابانهای مرکزی چین، این مسیر به دو راه شمالی و جنوبی تقسیم میشد. مسیر شمالی که عمدتاً امروزه از آن با نام جادهی ابریشم یاد میشود پس از عبور از ایالتهای مختلف چین و پیش از رسیدن به بیابان بزرگ مرکزی چین به سه راه متفاوت تقسیم میشد که دو تای آنها از شمال بیابان و یکی از جنوب آن عبور میکرد. مسیر جنوب عمدتاً یک مسیر ثابت بود. مسیری که پس از عبور از قسمتهای جنوبی چین به شمال هندوستان میرسید و سپس به خراسان و ایران و بعد یا به مسیر دریایی میپیوست و یا با مسیر شمالی یکی میشد و در ادامه مسیر جاده و اتصالاتش به دوردسترسترین مناطق اروپا با چیزی حدود 13 هزار کیلومتر (8 هزار مایل) که از شانگهای در چین تا کادیس واقع در سواحل اسپانیا امتداد داشت، طولانیترین جادهی جهان را تشکیل میداد. در واقع تجار به ندرت سراسر جاده را طی مینمودند، بلکه کالاها بودند که در طول مسیر بین یک تاجر و تاجر دیگر دست به دست میگشتند. شهرهای واقع در مسیر از جمله سمرقند، خود به سازندگان کالاهای ابریشمی برای صادرات تبدیل گردیدند. لیکن علیرغم وارد آوردن فشارهایی برای یافتن منابع جایگزین و با توجه به محبوبیت زیاد و در حال افزایش پوشاک ابریشمی در امپراتوری روم که مشهور بود در آنجا ابریشم معادل طلا ارزش داشت، چینیها توانستند برای مدت بیش از شش قرن انحصار تولید ابریشم خام را در اختیار خود نگه دارند. البته، ابریشم تنها محصولی نبود که در جادهی ابریشم حمل میشد، بلکه کاروانهایی که راهی چین بودند طلا، سایر فلزات ارزشمند، منسوجات پشمی و کتانی، عاج، مرجان، کهربا، سنگهای قیمتی، پنبه نسوز و شیشه که در چین ساخته نمیشد به آن کشور حمل میکردند؛ در عوض علاوه بر ابریشم، خز، سرامیک، آهن، سماک الکلی، دارچین و لوازم برنزی مثل قلاب و کمربند و نیز اسلحه و آینه را با خود میآوردند.[2] همهی این کالاها کل مسیر جادهی ابریشم را طی نمیکردند، بلکه بسیاری از این اقلام در مناطق و شهرهای واقع در مسیر فروخته و یا مبادله میگردید. سیاست ایران در مورد جاده ی ابریشم: در دوره ی باستان همانگونه که گذشت ایران به سبب موقعیت ممتازی که در مسیر جادهی ابریشم داشت، حاکمان آن در زمان اشکانیان و بعدها ساسانیان بخش اصلی درآمد خود را از طریق راه ابریشم کسب میکردند، لذا برای حفظ آن از هر تلاشی فروگذاری نمیکردند. اشکانیان برای آنکه منافع واسطگی را برای خودشان نگه دارند، اقوام دیگر را از عبور از سرزمینشان باز میداشتند. مطالعهی منابع تاریخی چین نشان میدهد که تا اواخر سدهی نخست پیش از میلاد، هیچ سفیر رسمی از دودمان هان نتوانست به فراسوی ایران اشکانی گام بگذارد. با صلح میان ایران و روم که پس از پیروزی اشکانیان در نبرد معروف حران (کاره) در سال 53 ق .م اتفاق افتاد، برخی نمایندگان تجاری چین یا آسیای میانه برای گسترش دامنهی تجارتشان اجازهی عبور از ایران یافتند. در این دورهی کوتاه صلح، اشکانیان از عرضهی کالاهای تجملی دلخواه رومیان بسیار خرسند بودند، چرا که درآمد زیادی عاید ایرانیان مینمود. از آنجا که در آسیا هیچ راه دیگری با جادهی ابریشم قابل مقایسه نبود، اشکانیان با در دست داشتن انحصار تجارت بر این جاده، عوارض سنگینی بر کالایی میبستند که از قلمروشان میگذشت. این عوارض در واقع بخش مهمی از درآمدهای دولتی آنان را تشکیل میداد. این وضعیت در دورهی ساسانیان نیز تداوم داشت، آنها با بهرهبرداری از موقعیت ویژهای که در نتیجهی ضعف دیگر دولتها به وجود آمده بود، توانستند جایگاه مناسبی در جادهی ابریشم به دست آورند و در چشم دوست و دشمن، نیرومندترین ملت در این شاهراه بزرگ اقتصادی به شمار آیند. از آنجا که آنها باریکهای را در دست داشتند که کاروانهای ابریشم ناچار به گذشتن از آن بودند، توانستند انحصار بی چون و چرایی بر تجارت جادهی ابریشم اعمال کنند و از این طریق، بر سرنوشت ملتهای آسیایی در دو سوی این جاده اعمال نفوذ کنند. گرچه مرز غربی ایران با امپراتوری رم شرقی، بر اثر فراز و نشیبهای قدرت آن دو، سدههای پی در پی دستخوش تغییر بود، ولی ایرانیان سواحل مهم بینالنهرین جنوبی را که راهادویه از آنجاها آغاز میشد، همواره در کنترل داشتند. با گذشت زمان، کشتیهای ایرانی نخست به هند، سپس به مالایا و سرانجام به خود چین دسترسی یافتند و ابریشم و ادویه راه به طور مستقیم از خود چینیها در بندر کانتون میخریدند. در این زمان منفعت ایران در تجارت ابریشم شایان توجه بود، زیرا جامعهی روم میل سیریناپذیر به ابریشم داشت. فرمانروایان، نجیبزادگان، دیوانیان و بازرگانان رومی همگی میخواستند جامههای ابریشمی بر تن کنند. کلیسای مسیحی که شیوههای سادهی گذشتهاش را رها کرده بود، استفاده از آویزههای دست باف ابریشمین را آغاز کرد که بسیاری از آنها نقشهای طلایی و نقرهای داشتند. در کفن مردگان که به تازگی در تدفین مسیحیان رسم شده بود، نیز ابریشم به کار میرفت.[3] همچنان که ایرانیان بر تجارت زمینی ابریشم از راه فلات ایران انحصار داشتند، مردمان امپراطوری روم شرقی نیز در جایی قرار گرفته بودند که میتوانستند عرضهکنندهی انحصاری ابریشم به اروپا باشند. رومیان و ایرانیان برای تضمین انحصارشان بر ابریشم، توافقهایی کردند که تجارت ابریشم را بسیار محدود میساخت. به عنوان نمونه، در سال 297 میلادی، این دو قدرت توافق کردند که تنها مرکز بازرگانی رسمی ابریشم در آسیای غربی، شهر ایرانی نصیبین در شمال بینالنهرین در سر راه اکباتان باشد. در سال 408 میلادی توافق دیگری بر محدودیت تجارت ابریشم مُهر تأیید گذاشت ولی دو شهر دیگر را نیز به عنوان مراکز بازرگانی ابریشم به شهر پیشین افزود: کالینیکوم و ارتاکسا تا سر راه جاده مرتفعی که از ارمنستان میگذشت[4]، همان جادهای که با ظهور امپراتوری روم شرقی بیش از پیش اهمیت پیدا کرد. بیشتر کاروانهای ابریشم، دیگر از راههایی که از صحرای سوریه میگذشتند استفاده نمیکردند زیرا از یک سو مسیر این راهها خشکتر و خطرناکتر بود و از سوی دیگر، چه ساسانیان و چه رومیان نمیخواستند در منافع تجارت شرق با عربها سهیم شوند. بیگمان ایران برای تهیهی ابریشم یا دیگر کالاهای شرقی، تنها به جادهی ابریشم وابسته نبود. این کالاها از راه ادویه، از طریق جادهی بزرگ هند و یا مستقیماً از راه دریایی خلیج فارس نیز به ایران سرازیر میشدند و گهگاهی مستقیماً با سواحل جنوبی چین تجارت میکردند و حضوری فعال در جزیرهی سیلان تا دماغه شبه جزیرهی هند داشتند[5].با سقوط ساسانیان به دست اعراب مسلمان جادهی ابریشم رونق و شکوه گذشتهی خود را از دست داد اما مسلمانان توانستند به زودی آن را احیا کنند و در سالهای بعد یک دستگاه پستی را سازمان دادند که خدماتش را تا ماوراءالنهر عرضه میکرد. سر راههای گوناگون، کاروانسراها و منزلگاههای پستی برای چاپارها بازسازی شد و کاروانسراها و منزلگاههای نوبنیاد دیگری نیز به آنها افزوده شد. تسهیلات ارتباطی این دوره صرفاً کارکرد بازرگانی و تجارت نداشت، بلکه منظورهای مذهبی را نیز دربر داشت، بدینترتیب جادهی ابریشم برای مسلمانان جادهی زیارتی گشت، چرا که حاجیان از آسیای میانه و ایران راه غرب را در پیش میگرفتند و از فراز فلات ایران روانهی مکه و مدینه میشدند. کاروانهای حج تنها یک بار در سال، آن هم در فصل حج به این سفر دست میزدند، اما بازرگانان همیشه و در سراسر سال، جادهی ابریشم را پر رفت و آمد نگه میداشتند. در سدهی نهم برخی از اعراب از راه خشکی تا چین سفر کرده بودند، ولی تجارت پر دردسر و پروقفهی حوزهی تاریم[6] هرگز به شکوفایی دوران اوجش در زمان دودمان تانگ دست نیافت. در نتیجه، تنها جنب و جوش جادهی ابریشم در این دوره در چارچوب جهان اسلام صورت میگرفت، چنانکه شهرهای ترکستان غربی کالاهایشان را از فلات ایر ان و بینالنهرین و بخشی از طریق دریا به هند میفرستادند و در عوض، چیزهای ارزشمندی را از طریق راه ادویه از هند و چین دریافت میکردند[7].در قلمرو غربی خلافت اسلامی، مسلمانان و مسیحیان از میانهی سدهی هشتم میلادی در کرانهی شرقی دریای مدیترانه عموماً با یکدیگر سازش داشتند. این دو با وجود برخوردها و گهگاه درگیریهای جنگی، با یکدیگر تجارت میکردند و غالباً از راه تپههای ارمنستان به طرابوزان و از آنجا از طریق دریای سیاه کالاهایی را به کنستانتینوپول، که هنوز بازار عمدهای برای کالاهای شرقی و عرضهکنندهی کالا به نقاط مختلف اروپا بود، میفرستادند. در دورهی حاکمیت مغولان به ویژه دورهی قوبیلای قاآن اروپاییان چندان در جادهی ابریشم رفت و آمد میکردند که سفر در این جاده تقریباً امری عادی گشته بود. بدین سان، دوره صلح مغولی آغاز شد که یک سدهی تعیینکننده از سال 1260 تا 1368 میلادی به درازا کشید[8]. اما نباید فراموش کرد که تنها بازرگانان اروپایی نبودند که در جادهی ابریشم رفت و آمد میکردند. بلکه پس از آنکه آسیا به دست مفعولان به آرامش نسبی رسید، وارثان حرفهی موروثی بازرگانی از نقاط دیگر نیز میتوانستند در صحراها و کوهستانهای سر راه در امنیت رفت و آمد کنند. خانهای مغول از بازرگانانی که در مسافتهای دور به تجارت میپرداختند پشتیبانی میکردند، زیرا از این تجارت سود کلانی میبردند. بسیاری از این بازرگانان که از اقوام گوناگون بودند، اکنون مسلمان گشته بودند؛ اسلام بازرگانان را تشویق میکرد و به آنها بیش از هر دین دیگری پایگاه بلند اجتماعی بخشیده بود. به هر روی، مردم معتقد به دینهای دیگر نیز در جادهی ابریشم فعالیت میکردند. در واقع، همچنان که «قوبیلای قاآن» به خاطر بیاعتمادی به زیردستان چینیش به مشاوران غیرچینی روی آورد، ایلخانان ایران نیز از ترس خیانت زیردستان مسلمانشان، در هر فرصتی که به دست میآوردند از وجود مسیحیان و کلیمیان استفاده میکردند[9]. از آنجا که تجارت برای خانهای مغول سودآور بود، آنها میکوشیدند برای بازرگانان و مسافران دیگر نیز توسط مردم در این مسیر امنیت فراهم کنند. برای مثال، عامهی مردم ایران ناچار بودند که در راهها و دژهای محافظ آنها، کار اجباری کنند. آنها همچنین ناچار بودند اسبها و الاغهایی را که برای شبکهی ارتباطات قوی امپراتور مغول لازم بود، فراهم آورند[10]. به این ترتیب سفر در جادهی ابریشم بار دیگر به نسبت راحت و امن گشت. راهزنان در این دوره کمتر قتل و غارت میکردند، بیشتر آنها با دریافت پول به ازای حفاظت از کاروانها تا منتهیالیه قلمروشان، در واقع با خانهای مغول رقابت میکردند. چنین پرداختهایی تقریباً معمول شده بود؛ به عنوان نمونه چند دهه پس از دیدار مارکو پولو از ارمنستان یک مسافر ایتالیایی دربارهی جادهی میان لایاس و تبریز مینویسد: "برای پرداخت باج به مغولان یا تکاوران تاتار، در سراسر این راه باید حدود 50 آسپری برای هر بسته بار در نظر گرفت"[11]. پس از درهم شکسته شدن امپراتوری مغول، تیمور برای آنکه مسیر تجارت سراسری آسیا را به سرزمین تحت فرمان خود، یعنی به خط کهن جادهی ابریشم منحرف سازد، شهرهایی که در خدمت راه شمالیتر بودند، از جمله استراخان، سرایی و اورگنج را آماج حمله و غارت سپاهیانش ساخت بدین ترتیب شهر سمرقند در این دوره به قلب جادهی ابریشم تبدیل شد، اما سامانی که تیمور با سیاست نابودسازی بر جادهی ابریشم تحمیل کرد، پس از مرگش فرو ریخت و با درگذشت او، آخرین نمود نظم در این شاهراه بزرگ ناپدید شد. از سوی دیگر سقوط کنستانتینوپول به دست ترکهای عثمانی در 1453 م، ناقوس مرگ این شاهراه 8000 کیلومتری را برای جهانیان به صدا درآورد. خود چین نیز تحت فرمان دودمان مینگ که پس از مغولان فرمانروایی یافتند نه تنها مرز غربیش را بست بلکه جهتگیریش را نیز تغییر داد. به گونهای که تماسهای اصلی آن با جهان خارج از راه دریا بود. بدینسان، سدههای درازی که جادهی ابریشم راه اصلی ارتباط میان چین و جهان مدیترانهای ـ شرق و غرب ـ بود، به پایان رسید. اینک پس از گذشت بیش از پنج قرن از این موضوع یعنی در آغاز قرن میلادی حاضر تصویری از راه ابریشم بازسازی شده که چین را از طریق جمهوریهای آسیای مرکزی سپس از طریق ایران و ترکیه به وسیلهی راهآهن و (حداقل بخشی از آن) به صورت بزرگراه ـ که هر یک از این دو، به دست آوردن توانمندیهای بالای حمل و نقل تجاری مدرن را لازم دارند ـ به اروپا پیوند میدهد در شرف پیوستن به واقعیت است. جادهی ابریشم در دوران معاصر: در دوران معاصر اوضاع اقتصادی جهان تا حد زیادی از تحولات سیاسی تأثیر پذیرفته و به تبع آن در قارهی آسیا با سقوط حکومت تزاری روسیه در جریان جنگ جهانی اول و استقرار نظام کمونیستی در آن کشور از سویی و از سوی دیگر به قدرت رسیدن حزب کمونیست در چین وضعیت سیاسی و تجاری منطقه را دگرگون کرد. همان گونه که میدانیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از بدو تولد میکوشید تا مارکسیسم را در جهان بویژه در آسیا رواج دهد. تکنسینهای روسی، جنگافزارهای روسی، ماشینهای روسی و دانشگاهها و تخنیکوم[12]های روسی در پیروزی خزب کمونیست چین و راه اندازی اقتصاد سوسیالیستی آن کشور سهیم بودند. یکی از نمودهای این همکاری طراحی راهآهن چین و شوروی از داخل آسیای میانه بود؛ راه آهنی که چین را مستقیماً به راه آهن اصلی شوروی وصل میکرد. شاخهی روسی این راه آهن که از آق طوغای آغاز میشود در جایی که به گونهای نمادین «دروژبا[13]» به دیگر سخن «دوستی چین و شوروی» نامیده میشود، به مرز چین میرسد. این راه آهن در بخشی بزرگ همان مسیر جادهی ابریشم باستان را دنبال میکند.انجام این پروژه با تشریفات ویژهای برگزار و در مطبوعات دو کشور ستوده شد. مجله «چین» با مقالهای تحت عنوان دومین پل آهنی میان اروپا و آسیا بدان اشاره میکند و در این رابطه مینویسد: «یک خط آهن جدید سراسر قارهای که از لیان یونگانگ، بندر ایالت کیانگ سو تا روتردام هلند، اندک اندک جا میافتد تا در سال 1992 میلادی افتتاح شود.[14]»خط لیان یونگانگ ـ روتردام بالغ بر ده هزار کیلومتر گسترده است که 4100 کیلومتر آن در داخل خاک چین است.[15] این خط کوتاهتر از خط قدیم سراسری سیبری و خط دریایی از طریق اقیانوس هند و کانال سوئز است. آنچه در مطبوعات چین و شوروی سابق شگفت انگیز است، اینکه در هیچ یک از دورههای تکمیل این راه آهن یعنی «جادهی دوستی یا همان جادهی چین و شوروی» در سال 1961 میلادی و «راه آهن سین کیانگ ـ شمال یا همان پل آهنی آسیا ـ اروپا» در سال 1985، اصطلاح «جادهی ابریشم» را بکار نبردهاند،[16] در حالی که پل آهنی آسیا ـ اروپا همان مسیر جادهی ابریشم را دنبال میکند. از هنگام افتتاح این خط آهن در سال 1990 میلادی نقشهی سیاسی آسیای مرکزی به کلی تغییر یافت و یک سال بعد یعنی در سال 1991 میلادی دو امپراطوری بزرگی که این بخش از جهان را میان خود تقسیم کرده بودند، یکی ساختارش نابود و تکه تکه شد و هم از این روی مرزهایش افزایش یافت و جمهوری چین نیز در برابر خود دیگر نه یکی بلکه چهار شریک مرزی دارد.(تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان) روسیه به عنوان وارث شوروی سابق توانست جمهوریهای آسیای میانه را در جرگهی کشورهای مستقل مشترک المنافع که توسط خودش رهبری میشد، وارد نماید. ولی آسیای مرکزی در دورههای بعد بدون انقلاب و جنگ تقسیم گردید بدین معنی که بلوک روسی-اسلاوی به نظر میرسید به گونهای جهان مسلمان آسیای میانه را طرد میکند؛ روسیه، روسیهی سفید و اوکراین با آن جمهوریهای نسبتاَ فقیر از نظر اقتصادی و دارای فرهنگی متفاوت هیچ وجه اشتراکی احساس نمیکردند. در این چند جمهوری اهالی که از لحاظ قومی روس باشند بسیار در اقلیت قرار دارند. علاوه بر این اسلام در این کشورها بعد از فروپاشی شوروی سابق حیاتی دوباره یافت. لذا آنها به نحوی از بلوک روسی رویگردان شده و تلاش نمودند که شرکای تجاری، کمکهای اقتصادی و اعتبارات و تجهیزات فنی را از همسایگان خود بویژه کشورهای ایران، پاکستان و ترکیه تأمین نمایند.اما آنچه بیشتر این جمهوریها را از نظر اقتصادی تحت تأثیر قرار داده است، عدم دسترسی آنها به آبهای آزاد بین المللی است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم. واقعیت جدید محصور بودن در خشکی: عامل جدید تعیین کنندهای که تولد مجدد مسیر ابریشم را به ویژه به هنگام کرده است، استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی در سال 1991م بود که تعداد کشورهای محصور در خشکی را به 29 رساند. این شرایط را که واقعیت جغرافیایی به وجود آورده است؛دارای پیامدهایی است. یک کشور محصور در خشکی، بنا به تعریف به صورت عملی و حتی نظری نمیتواند از طریق زمینی از هر نقطهای واقع در قلمرو خود به بندری دریایی (یا مستقیماً به کشور مورد نظر) دسترسی داشته باشد، مگر اینکه به صورت ترانزیت از داخل قلمرو کشور همسایه عبور کند. کشور محصور در خشکی با در اختیار داشتن یک مسیر به دریا برای صادرات و واردات خود، به صورت بالقوه تابع قدرت صاحبان و عاملان وسیلهی نقلیه در مسیر حمل و نقل، همچنین قوانین و مقررات کشور همسایه خواهد بود. حتی اگر کشور محصور در خشکی دارای یک یا چند مسیر جایگزین در سایر کشورهای ترانزیتی باشد، چنانچه مسیرهای جایگزین مشخصاً دارای کیفیت پایین، کارایی کمتر، هزینههای بیشتر یا در معرض اختلال ناشی از جنگ یا هرج و مرج داخلی باشد، نفوذ این چنین کشوری بر کشور ارائهکننده خدمات ترانزیتی باز هم محدود است. تنها زمانی مسیرهای جایگزین به صورت بالقوه بادوام و رقابتی تشخیص داده میشوند که وجودشان بر نرخها و شرایط حاکم بر کشور ترانزیتی سنتی تأثیر بگذارد. مسیرهای جدید راهآهن و جاده و سایر مسیرهای ترانزیت به جنوب جمهوریهای آسیای مرکزی به میزان زیادی میتوانند فرصتهای تجاری در جهات جدید با منافعی برای نه تنها خود آنها بلکه برای همهی همسایگان، در شمال و جنوب ایجاد کند. بنابراین اطلاعات و نشستهای لازم میتواند به عنوان مبنایی برای تصمیمگیریهای ملی و منطقهای در مورد اولویتهای حمل و نقل برای سرمایهگذاری زیربنایی، کمکهای فنی، آموزشی، مدیریت بهتر پیرامون هزینههای واقعی و بالقوه مسیرهای مختلف جایگزین در دسترس کشورهای منطقهقرار دهد تا همکاری بین کشورهای آسیای مرکزی و کشورهای همسایه ترانزیتی آنها در مورد نرخها و شرایط مسیرهای موجود یا جایگزین پیشنهادی را خیلی مؤثرترسازد. در مذاکره با کشورهای همسایه ترانزیتی و مؤسسات تأمینکنندهی مالی برای بهبود یک مسیر حمل و نقل ترانزیت خاص کشورهای محصور در خشکی اغلب درمییابند که طبق مطالعات هزینه ـ فایده، چنانچه به درستی انجام شده باشد، معمولاً به هزینههای ایجاد شده در یک کشور ترانزیتی و منافع حاصله در کشور محصور در خشکی توجه میشود. این موضوع موجب گردیده که طرحهای بهبود حمل و نقل ترانزیت در چارچوب منطقهای به بهترین وجه تنظیم شود، به طوری که اولویت طرح و ترتیبات مالی و شروط آن منعکسکنندهی تمام منافع مطرح و همچنین توان بازپرداخت همهی طرفهای ذینفع خواهد بود. به عنوان دورنمایی مثبت برای کشورهای محصور در خشکی که در مرکز قارهها واقع شدهاند میتوان از سوئیس و اتریش نام برد که میزبانانی موفق برای مسیرهای کوتاه از طریق آلپ بوده و توانستهاند با متصل کردن شمال و غرب اروپا به جنوب و شرق اروپا، منافع چشمگیری برای اقتصاد خویش تأمین کنند. البته هر منفعتی از قرار داشتن در چهارراهی عمده در مرکز قارهای در حال جهش فی نفسه به محصور بودن در خشکی بستگی نداشته، بلکه به دست آوردن منافع اقتصادی از فرصتهای ناشی از موقعیتهای مناسب داخلی، شبیه سمرقند و بخارا در دورههای گذشته در مسیر جادهی ابریشم میباشد. این موضوع قطعاً تصویر مناسبی است از آنچه در حال جهش اوراسیا میتواند نهایتاً به آسیای مرکزی برای مسیرهای تجاری کارآمدی که از منطقه عبور میکند، اعطا نماید که در این راستا اقدامات و تلاشهای موفقی صورت گرفته است. مهمترین مسیرهای ارتباطی که در سالهای اخیر مورد مطالعه قرار گرفته و در مورد آن توافقاتی نیز صورت گرفته است عبارتند از: 1) مسیرهای عبوری از دریای خزر به وسیلهی راه آهن ـ کشتی ـ راهآهن 2) ارتباط جدید راهآهن با ایران و خلیج فارس با ترکیه 3) ارتباطات جادهای با ترکیه، ایران، پاکستان و هند[17] مورد اخیر یعنی ارتباطات جادهای چین که جمهوریهای آسیای مرکزی، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان و هند را شامل میشود که به عنوان ستون فقرات بزرگراه شرق ـ غرب با هدف نهایی ایجاد ارتباطی جادهای بین چین و ترکیه تلقی میگردد، مورد توجه خاص میباشد. اهمیت این مسیر در موافقتنامهای بین هفت کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) به رسمیت شناخته شده و از آن حمایت به عمل آمده است.[18] طراحی، احداث و بازسازی برخی از بخشهای آن در حال اجرا بوده که بعد از اتمام هدف این است که بزرگراه آلماتی ـ استانبول با استانداردهای بالای فنی تردد بینالمللی منطبق باشد. در نقشهی زیر این مسیر ارتباطی به خوبی ترسیم گردیده است. نتیجهگیری: جادهی ابریشم به عنوان یک شاهراه تجاری نقش مهمی در شکوفایی اقتصادی، تبادل فرهنگی و روابط جوامع مختلف در مسیر خود در طول تاریخ ایفا کرده است. از آنجا که کشور ما در مسیر این جاده قرار داشت، حکومتهای ایران در دورههای مختلف بخش اصلی درآمد خود را از این طریق کسب میکردند. علاوه بر جنبه اقتصادی جادهی ابریشم، حکومتهای ایران بویژه در دورهی اشکانی و ساسانی از موقعیت انحصاری خود بر این جاده جهت تضعیف رقیبان و دشمنان بویژه رومیان بهرهبرداری سیاسی میکردند. البته این نقش تاریخی را در دورهی معاصر، کشورهای چین و روسیه (شوروی سابق) در منطقه بازی میکنند. همکاری این دو قدرت منطقهای در زمینههای مختلفیازجمله طرح راه آهن چین-شوروی که ازآن به عنوان جادهی دوستی و پل آهنی آسیا-اروپا نام میبرند، صورت گرفته است. در حالی که این مسیر ارتباطی درست همان خط سیر باستانی جادهی ابریشم را دنبال میکند. محافل سیاسی و مطبوعاتی دو کشور از بکاربردن اصطلاح «جاده ابریشم» خودداری میکنند. باری واژگان بکار رفته در مطبوعات دو کشور هرگز تصادفی بکار گرفته نمیشود، آنها واژهها را سنجیدهاند و اگر جادهی ابریشم نمینویسند البته عمدی است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی در سال 1991 میلادی که کشورهایی محصور در خشکی محسوب میشوند، فرصت مناسبی در اختیار ایران قرار داده است که با بهرهگیری از موقعیت ویژهی جغرافیایی، نقش تاریخی گذشته را مجدداً ایفا نماید. همسایگی ایران با این کشورها و وجود مشترکات فراوان فرهنگی و تاریخی ایجاب میکند که در کشور ما بطور جدی تحولات این منطقه پیگیری شده و اقدامات اساسی برای توسعهی روابط با آنها معمول گردد. بررسیهای کارشناسی و مطالعات موجود حاکی است که موقعیت حمل و نقل تجاری کشورهای آسیای مرکزی و مسیرهای موجود و پیشنهادی برای ارتباط این کشورها با جهان، به خوبی موقعیت استراتژیک ایران را برای ترانزیت کالاهای مختلف نشان میدهد، بنابراین لازم است این مسائل در کشور ما مورد عنایت ویژه قرار گیرد. پینوشتها و منابع: 1- کشورهای مشترک المنافع(Cis) ـ بعد از فروپاشی شوروی سابق به رهبری روسیه شکل گرفت که تعداد اعضای آن دوازده جمهوری میباشد. 2- آیرین فرانک و دیوید براونستون، جاده ابریشم، تهران، انتشارات سروش 1376، ص 193 3- همان صفحه 4- همان، ص 187 5- همان، ص 194 6- شمال غرب چین و مرکز اصلی ترکان اویغور و نام رودخانهای به همین عنوان در آسیای مرکزی 7- فرانک و براونستون، همان، ص 261 8- همان، ص 290 9- همان، ص 307 10- همان صفحه 11- فرانک و براونستون، همان، ص 313 12- تخنیکوم (Tekhnikum) اصطلاحی روسی است به معنی هنرسرا یا هنرستان فنی 13- دروژبا (Droujba) واژهای روسی به معنی دوستی است. البته در اینجا اسم خاص است. 14- راه ابریشم، لوس بولونوا، ترجمه ملک ناصر نوبان، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383، ص 339 15- همان صفحه 16- لوس بولونوا، همان، ص 340 17- جاده ابریشم، تحقیقی مشترک از: برنامهی توسعهی سازمان ملل متحد (UNDP) و کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد (UNCTAD) ، ترجمه رضا پاکدامن، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، تهران 1375، ص 56-55 18- همان، ص 57 19- بارتولد، ترکستان نامه، ترجمه کریم کشاورز، جلد 2 ،تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 20- رشیدالدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، جلد 2، تهران، اتشارات اقبال، 1338 21- روزگاران ایران، جلد اول، گذشته باستانی ایران، تهران، انتشارات سخن، 1375 22- ریچارد فرای، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعور رجب نیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 23- عطا ملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، جلد 3، تهران، 1355 1352 24- گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام؛ ترجمه محمد معین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1364 25- لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ، تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1362 گروه تاریخ استان کردستانمطالب مشابه :
احیای جاده ی ابریشم یک رؤیا یا یک واقعیت - مریوان - کیومرث فیضی
مریوان کل مسیر جادهی ابریشم را جاده ابریشم، تهران، انتشارات
راهنمای سفر به زریوار، بزرگ ترین دریاچه آب شیرین جهان (قسمت اول)
اگر از تهران قصد آغاز سفر در ادامه مسیر 15 کیلومتر مانده به جاده مریوان تا
ایرانگردی
جاده سنندج مریوان . مسیر جاده به خدمت این دوست عزیز رفتم و چند روزی را در تهران
اشنایی با استان کردستان - Kordestan - Kordistan
فرودگاه سنندج در جنوب این شهر ، واقع در جاده از شرق از زنجان از مسیر زنجان مریوان. از
برچسب :
مسیر جاده تهران مریوان