خاطراتی از مرحوم آمنه زنگنه دانشجوی فقید دانشگاه امیرکبیر
ه گزارش فارس، آمنه زنگنه فرزند شهید حاج چراغ زنگنه و دانشجوی کارشناسیارشد رشته پلیمر و رنگ دانشگاه صنعتی امیرکبیر در تاریخ ۱۱ مهر در خوابگاه شهید مرادی این دانشگاه فوت کرد.
آنچه در ذیل میآید خاطرات وی از زبان هماتاقیهایش در خوابگاه است:
*ما دوازده نفر بودیم که از ترم بهمن با هم تو خوابگاه بسطامی هم اتاق شده بودیم. آمنه متولد سال ۶۴ بود و خیلی کوچک بود که باباش شهید شد. آمنه از نظر اعتقادی خیلی محکم بود. اکثر مواقع در نماز جماعت خوابگاه شرکت میکرد. هر وقت برای نماز صبح بیدار میشدیم بیدار بود، بچههای اتاق رو هم بیدار میکرد.
آمنه نماز شب میخوند. توی اتاق بچههای دیگهای هم بودند که نماز شب بخونن ولی هر کدوم برای مشکلی که داشتند. از آمنه پرسیدم حاجت خاصی داری؟گفت: حاجت خاصی ندارم برای استغفار میخونم.
*دو تا دو قلو اومده بودند توی اتاق میخواستند شام بگیرند اسمشون ثبت نشده بود. آمنه حواسش بود که شام ندارن. گفت بچهها ما که غذا داریم بیایید سفره رو ببریم کنار اونا شاید خودشون روشون نشه بیان با ما شام بخورن.
*چند وقت پیش بهش گفتم بیا از اول ماه ذیقعده چله بگیریم، نماز شب و زیارت عاشورا بخونیم. گفتم فقط میترسم بیدار نشیم گفت مطمئن باش من بیدار میشم. روز آخر که برای نماز بلند شد مریض بود. بهش گفتم حالا ۸ رکعت نافله رو نخون فقط سه رکعت نماز شب رو بخون. بهم گفت، با درد و مریضی نماز نافله خوندن یه چیز دیگه است.
*برایم مشکلی پیش اومده بود و ناراحت بودم. بهم گفت خدا خیر آدم رو میخواد. خدا خودشو مدیون بندههاش نمیکنه.
*با یک نفر حرفش شده بود و فرزند شهید بودنش رو به رخش کشیده بودند. اومد خوابگاه تا حالا اونقدر ناراحت ندیده بودمش. روی پلهها نشسته بود و بلندبلند گریه میکرد. گفتم چی شده؟ گفت من دوباره دل بابامو شکستم، به بابام گفتم تو رفتی و طعنهها برام موند. گفتم بابات همیشه تو رو میبینه و به جای ناراحت شدن از تو، برات دعا میکنه. آمنه تونسته بود استاد راهنماش رو عوض کنه. رفته بود پژوهشکده صنعت نفت. مشکل اسکانش هم حل شده بود. خوشحال بود. بهش گفتم دم بابات گرم، گفت واقعاً بابام برام سنگ تموم گذاشت.
*شب شهادت حضرت زهرا(س) با یکی از بچهها میخواستن برن قم. آماده که شدند چادرشو که سرش کرد گفتم بایستید ازتون عکس بگیرم. کنار در آسانسور ایستادن و عکسمو گرفتم.
*آمنه حواسش به همه بود. به بیدار کردن بچهها برای نماز صبح توی خوابگاه، به دو نفری که شب شام نداشتند، ولی هم اتاقیهاش نگرانن توی هیاهوی این روزای دانشگاه آمنه فراموش بشه.
مطالب مشابه :
من عقابی بودم
آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_
عکس بازیگران ایرانی محبوب
آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_
از حافظ برای ما:خوبرویان وفا ندارند
گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده
ابراز احساس /شجاعت
گزیده غزلیات دیوان شمس_
پاسخ ایران به ادعای طراحی ترور سفیر سعودی ؟
آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_
محسن یگانه:
گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده
علی (ع)میفرماید:
گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده
خاطراتی از مرحوم آمنه زنگنه دانشجوی فقید دانشگاه امیرکبیر
آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_
برچسب :
گزیده اشعار دیوان شمس-صوتی