انشایی در مورد کلاس

انششاع

موضوع انششاع:

اشاع در ادامه مطلب

كلاث خود را توسيف كنيد

كلاث ما خيلي خوب است . من كلاسمان را خيلي دوست دارم چون كلاث هاي ديگر را ديده ام و ميدانم كلاس ما خيلي غشنگتر و بههتر است .

من يك روز با دوستم به كلاسشان رفتم ولي كلاسشان مثل كلاث ما نبود . كلاس آنها خيلي خراب بود .آنها هر وقت همديگر را ميديدند كله شان را پايين مي انداختند و مي رفتند هر چند قبل از آن همه جا را زير نظر داشتند ولي هم كلاسي شان را كه ميديدند كله شان روي زمين بود . ودر اثر همين كله به زيري حوادثي رخ مي داد يكي از دختر هايشان سرش به كبسول آتش نشاني روي ديوار خورد بيچاره كپسول كور بود و اورا نديد

يكي از آقايان هم نرده هاي راه پله به دادش رسيد چون جلوش را نديد و از پله ها مي خواست بيفتد ولي كمربند او به نرده ها گير كرد و آويزان ماند .آنها به هم سلام كه نمي كردند بماند تازه وقتي بيچاره هم كلاسيشون از كنارشون رد ميشد به او مي خنديدند كلاس آنها دو غطبي بود وبا هم نمي ساختن . سر كلاسشان مي نشستند و وقتي استاد حرف ميزد مثل ماست مي نشستند و به او نگاه ميكردند اگر كسي جواب استاد را مي داد به او خود شيرين مي گفتند اگر كسي از آنها سوتي مي داد قطب مخالف شروع به خنديدن مي كردند و او را مسخره مي كردند . و بعد از كلاس جنجالي به پا مي كردند كه تو چرا به من خنديدي صندلي هاي ته كلاسشان طرفداران زيادي داشت ولي صندلي هاي جلو كلاس هميش پر از خالي بود من هم رفتم جلو نشستم روي يكي از صندلي ها كيفم روي آن يكي كافشنم و رو ي آن يكي كلاهم را گذاشتم و بغل دستم هم دوستم بود با كيفش.

آنها علاقهي زيادي به ديوار داشتند و صندلي هاي كنار ديوار خيلي طرفدار داشت و سر همين صندلي ها جنجال و دعوا ميشد و چه دندان هايي كه ميشكست و چه خون ها كه به پا ميكردند

از اينكه بگذريم براي همديگر اسم مستعار هم مي گذاشتند و كلي هم افتخار مي كردند و غش غش مي خنديدند

اگر پسر و دختري از آنها باهم صحبت مي كرد ند همه به همديگر نگاه ميكردند و چشم هايشان مثل چراغ راهنماهاي ماشين باز و بسته ميشد فكر كنم حسادت بودند، انگار يك چيز بسيار عجيب مثلا يه هيولا يا مثلا مرد عنكبوتيو ديدن .

اگر كسي از آنها شماره تلفن كسي را مي گرفت از فردايش واويلا بود و مي گفتند آن ها را با همديگر توي خيابان ديده بودند و طرف بيچاره اگه منظوري هم نداشت ؟؟؟؟؟؟.

اگر گوشي كسي زنگ مي خورد يا اسمس برايش مي آمد همه سر گوشيش مي پريدن مثل برره ايها سر گوشيش دعوا مي كردند و مي گفتند كه براي ما بخوان وبايد آن فرد براي آنها ثابت مي كرد كه خواهر برادر مادر يا دوستش يا هر كسي ديگري بوده است .

آن روز بين ساعت به قول با كلاسا (ان تراك ) يا به قول ما بي كلا سا زنگ تفريح بيرون رفتيم هم كلاسيشان را كه مي ديدند دهان خودرا غنچه مي كردند و 40 درجه به سمت بالا مي چرخاندند فكر كنم منظورشان اين بود كه طرف مقابل غير طبيعي است يا هم مخفف اين جمله بود كه اينو بببين چقد ضايس قيافه شو ! . ولي هم كلاسي هاي من ايجوري نيستن

آن روز تمام شد و به خوابگاه برگشتيم بچه هاي آن كلاس شب دور هم جمع شدند و از كارهايي كه آن روز كرده بودند و آنهايي را كه سر كار گذاشته بودند براي همديگر تعريف مي كردن . ولي بچه هاي كلاس ما ايجوري نيستن

بعضي از اونا بدون اينكه بچه مردمو بشناسن صدتا انگ بهش مي چسپوندن ، اما من اونو مي شناسم و اصلا اينجوري نيست .

ولي هم كلاسي هاي من ايجوري نيستن به جججان عمممه ام راست مي گم ما به همديگر احترام مي گذاريم و هميشه با هم مي خنديم و به همديگر اصلا و ابدا نمي خنديم و مثل يك خانواده دوست داشتني همديگر را دوست داريم اين يكي را ديگر راست گفتم باور كنيد باورتون نميشه خودتونو نگاه كنين ببينين چطور رفتار ميكنين.

به قول پدر بزرگم ما سال ديگه ليسان ميگيريم البته او به ماشين نيسان هم ميگويد ليسان خبر ندارد كه ما ژيان هم گيرمون نمياد چه برسه به نيسان

خلاصه ما سال ديگه ميخايم ليسانس بگيريم انشا الله ميخايم تشكيل زندگي بديم انشا الله ميخايم برويم سر كار و شايد انجا با هم همكار باشيم بهتره كه رفتار خودمون رو همه مون بهتر كنيم

بهتره ما هم كمي خودمونو با اين كلاس دوستم مقايسه كنيم و ببينيم توي چه جنبه هايي از اونا بهتريم و تو چه جنبه هايي نه ؟

انشایی در مورد کلاس

مطالب مشابه :

بهداشت عمومی

بهداشت، بهداشت عمومی،سلامتی و بیماری

روز هوای پاک

انشا نوبت دوم کلاس چهارم

طرح درس آزاد بخوانيم و بنويسيم (فصل بهداشت)

انشا درباره ی ورزش

انشایی در مورد کلاس

انشا

انشا