متن نامه سرگشاده به رییس سازمان آموزش و پرورش لرستان

 

متن نامه سرگشاده علی گودرزیان به رییس

 

 سازمان آموزش و پرورش لرستان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

اشاره:    این نامه حدود 8 ماه پیش نوشته و تنظیم گردیده و به رییس سازمان تقدیم شده است اما به دلایلی که به ذکر آن نمی پردازم نسبت به انتشار آن صبر نمودم اگرچه دراین نامه روی سخن ما با رییس سازمان است اما در واقع مخاطب این نامه همه ی فرهنگیان ، دانش آموزان و به نوعی همه ی مردم لرستان است قضاوت درخصوص کیفیت محتوای نامه و میزان توجه رییس سازمان در عملکرد خویش به دغدغه های مطرح شده را به مخاطبین فرهیخته وا می گذارم و بس!

 

به نام خداوند دوست دار دانایی

 

جناب آقای ملکشاهی راد

ریاست محترم سازمان آموزش و پرورش لرستان

با سلام و احترام

1-  ... واما برای موفقیت جنابعالی دعا می کنم و آرزو دارم با بهره گیری از همه ی ظرفیت ها ی موجود (مادی و معنوی )بتوانی سکان دار مطمئنی برای این کشتی بزرگ و حساس باشید .

از آنجایی که توفیق همکاری با جنابعالی را نداشته ام اساس قضاوت اینجانب در ارتباط با توانایی و قدرت تصمیم گیری و توان علمی شما بر مبنای شنیده ها است مصداقی که از ملکشاهی راد ریاست محترم سازمان آموزش و پرورش لرستان با توجه به آن شنیده ها در ذهن بنده متصور شده است در حوزه ی آموزش و پرورش شخصیتی آرام ، پرحوصله ، پرکار ،نخبه گرا و تحول خواه است حال از نظر داشتن تفکر سیاسی می خواهد شما را محافظه کار بنامند یا ملاحظه کار که بحثی جدا است و امید وارم این مصداق نزدیک به واقعیت باشد .

آموزش و پرورشیک نهاد عمومی است که همه ی مردم به نوعی با آن در ارتباطندبه همین منظور ازآن جایی که به حساسیت کارکرد این نهاد و اصلاح وضعیت نابسامان آن اعتقاد دارم، نه به عنوان یک عنصر سیاسی و نه به طمع آن چه بعضی ها درسر دارند بلکه به عنوان یک شهروند و یکی از هزاران والدینی که حق خود می دانند در شیوه آموزش فرزندان خود دخالت و مشارکت داشته باشند خودرا به قلم سپردم تا دغدغه ها و بیم ها و امیدهایم را در ارتباط با آموزش و پرورش استان نامه کنم و در معرض افکار برنامه ریزان و مردم قرار دهم به امید آن که بتوانم به سهم خود در مسیرحرکت اصلاحگرایانه درآموزش و پرورش گامی هرچند ناچیز بردارم .

می انگاشتم که جنابعالی از من و دوستانی که براین مقال سخن تیز رانده و قلم نقد فرساییده اند دعوت به عمل می آورید تا رودررو نکته نظرات خود را طرح کنیم اما از آن جایی که همه می دانیم سالیانی است در این مرزوبوم سایه سیاست صاحب مرده بر فرهنگ سنگینی می کند و فشارهای سهام خواهانه ی غیر کارشناسی برخی از گروه ها وشخصیت های ذی نفوذ محافل باندی ممکن است عنان از کف مدیران توانا بگیرد بر آن شدم تا براین انتظار هم قلم بکشم.

جناب آقای ملکشاهی ! همه می دانیم که در این مرز و بوم سال هاست که تجربه به هیچ انگاشته می شود و سال ها است! این قوم در قبال تربیت مدیران خود هزینه می دهد! اما هربار با چرخش سیاسی همه ی نخ های ریسیده شده پنبه می شود! همه می دانیم که سال هاست مدیران پیروز میدان های سیاسی با نگاه فرماندهان جنگ به فتح قله ی استراتژیک آموزش و پرورش هجوم می کنند و در این عملیات نه به صغیر رحم می کنند و نه به کبیر نه تجربه به حساب می آورند و نه دانش را ارج می نهند و می دانیم که این برخورد سیاست آلوده تا کنون دمار از روزگار آموزش و پرورش استان برآورده است جالب این که کسی یا گروهی که می خواهنددرپرتو آموزش و پرورش منویات سیاسی خود را دنبال کنند راه را به خطا می روند اگر چه خود به این نتیجه نرسیده باشند در هرصورت تکرار این سنت قبیح بعد از گذشت12  و20 سال از انقلاب حکمی و بعد از گذشت 30 سال خود حکمی دیگر دارد.

 اکنون که این نامه را می نگارم هنوز به این یقین نرسیده ام که آموزش و پرورش استان مثل گذشته می رود تا به عنوان یک پایگاه سیاسی تسخیرشود اگر چه نشانه هایی از وقوع این کابوس وحشتناک نمایان است .

همکار محترم ! هشت سال پیش درپاسخ به یک مقاله، که مدیر کل جدید الانتصاب وقت (جناب آقای اسفندیار پور ) را مورد انتقاد قرار داده بود و در هفته نامه شقایق به چاپ رسید گفتم: با تغییر برخی از مدیران موافقم زیرا درجامعه ی ما که هنوز از ساز و کار نظارت دمکراتیک و علمی بر کارکرد مسئولین محروم هستیم تغییربرخی مدیران خود«علاج دواء لکی» است وجالب این که هنوز هم برآن نظرم اما نه به آن غلظت! ، چرا که بعد از سال ها کار در سازمان و کسب تجربیات مفید ،امروزصادقانه اعتراف می کنم که من آن روز، بخشی از پیام آن منتقد را درک نکردم یعنی قادر به درک آن نبودم و اصلا سازوکار درک آن سخن حق را نداشتم و برای همین به تلافی آن گناه پیشین دست به قلم برده ام تا به جنابعالی و همه ی آنان که به درک درستی از معضلات فرهنگی استان رسیده اند و دلشان درگرو پیشرفت و ترقی این حوالی است بگویم: نگاه حذفی به مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش ،سرمایه های معنوی این استان را بر باد می دهدو اگر خدای نکرده تیم مدیریت جنابعالی به این آفت مرتکب شود بعد از سیمین سال وقوع انقلاب در واقع مردم به عنوان صاحبان اصلی آموزش وپرورش تازه آبشان به کرت اول می رسد.

همکار گرامی ! جایگزینی نگاه ترمیمی و تکمیلی به جای نگاه حذفی در واقع یک رفتار اصلاحگرانه و پویا ومتناسب با بدنه و ساختار آموزش و پرورش است من وهمه ی دوستانی که دغدغه های آموزشی مان را با هم مرور می کنیم بر این باوریم که: ساختار شخصیتی شما حکایتگر این موضوع است که: شما می توانید آموزش و پرورش استان را سرو سامانی نیکو ببخشید وبه سر انجامی روشن ختم کنید وبه عمرلمپن های سیاسی درآموزش و پرورش ( چه چپ چه راست)که معمولادر مراکز حساس تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آموزشی لم زده و می زنند خاتمه دهید! بگذارید! این رویا با نام رویاهای صادقانه درحافظه تاریخ ثبت شود، همیشه درتاریخ این جغرافیا مردان و زنان زیادی بوده اند که از ظرف زمان و مکان درست بهره برداری کرده اند و خود را با خدمت به خلق خدا جاودانه ساخته اند و تا دنیا، دنیا است مردم به عنوان مردان و زنان کار آمد به نام آنان افتخار می کنند یکی از این مردان مرحوم علی محمد ساکی است.

 مرحوم ساکی نماینده مردم در مجلس شورای ملی نشد ! او فرماندار و استاندار خرم آباد و لرستان نبوده که نماینده سیاسی دولت باشد! او فقط شهردار همین شهرخرم آباد بود! از همین شهردار هایی که ما نمونه آن ها را می بینیم ، اما چرا او جاودانه ماند ؟ چرا نام علی محمد ساکی با نام خرم آباد عجین شد ؟ چرا مردمی که حتی در عصر او نبوده اند از او سخن می گویند ؟ چرا حتی هر طرحی که امروز ارایه می شود و واقعا حاصل تفکر امروزیان است توسط همین مردم  به پای مرحوم ساکی و خلاقیت او گذاشته می شود ؟ مجموعه ی سئولاتی است که پاسخ آن جز خدمت موثر ، علمی و اساسی همراه با آینده پویی آن مرحوم ندارد دیر نشده است امروزهم آموزش و پرورش چشم به راه کسی است که دور از هیا هو و جنجال های سیاسی با پشت پا زدن به گرایشات قومی، ایلی، جناحی و سیاسی به صورت علمی و روشمند به دور از تصمیمات سلیقه ای به آن سرو سامان دهد شاید که این قرعه را به نام شما زده باشند.

 جناب آقای رییس !دردوران مدیریت آقای اسفندیار پور کارهای اساسی و مهمی در ابعاد ساماندهی تشکیلات اداری و اصلاح نگرش ها و روش های آموزشی درآموزش و پرورش استان انجام گرفته است وسعت بزرگ کار های انجام گرفته به شکلی است که انکارآن امکان پذیر نیست هرچند مجموعه ی اصلاح طلبان واقعی درکام فرصت طلبان بلعیده شدندو مثل هرزمان دیگر انرژی و توان های صادقانه ، توسط لمپن های سیاسی _ اجتماعی لگد مال شد واز این جهت به مجموعه ی شما نیز هشدار می دهیم ! اماکمترین اقدام سال های قبل ساماندهی تشکیلات اداری ، فراهم کردن زیر ساخت دولت الکترونیک و فراهم نمودن زمینه ی پروسه ی تغییر نگرش معلمان به مفاهیم و مصادیق آموزشی بود به شکلی که طبق گزارش گروه فناوری دریک مقایسه ی کشوری از نظر فراهم کردن زیر ساخت دولت الکترو نیک درطول 5،6 سال گذشته سازمان و مدیریت های آموزش و پرورش استان لرستان در شمار استان های پیشرو بوده و هست.

نمی گویم در بخش ساماندهی تشکیلات اداری واصلاح نگرش ها و روش ها مخصوصا در حوزه عمومی کار به پایان رسیده است اما کار های ضروری و مهمی انجام گرفته است البته می دانم آنقدر منصف و کاردان هستید که این واقعیت را بپذیرید و با توصیه هایی که به کارشناسان داشته اید می دانم که به حمداله شما انتظارات بیشتری دارید و می خواهید برنامه های خود را به سمت و سوی دولت الکترونیکی تنظیم کنید وبرای هماهنگی با دنیایی که در بیخ گوشمان آهنگ تغییر می نوازد ما نیازمند تلاش گسترده و بی حد و حصریم .

2- جناب آقای ملکشاهی! آموزش و پرورش یک نهاد تولید گر است اما محصول و تولید آن اتومبیل و آهن آلات نیست! وگرنه تغییر و تحول درآن بسیار ساده و باور نکردنی بود یعنی فقط کافی بود درصد ناچیزی از اعتبار کنونی این دستگاه عظیم هزینه تعویض قطعات کارخانه گردد تا در کوتاه ترین مدت به جای محصولی به نام پیکان، ال 90 تولید شود زیرا تمام اسباب تغییر آن به تعویض و سرویس کارخانه و آموزش مختصر نیروی انسانی شاغل درآن کارخانه، بستگی دارد .

به عرض برسانم که محصول آموزش و پرورش «موجود ناشناخته ای» به نام انسان است و هرگونه تغییر دررفتار و نگرش این انسان به مولفه و متغیر های بی شماری مثل مذهب ،تاریخ ،جغرافیا ، سنت هاو باورها،فرهنگ ، سیاست و... بستگی دارد دربرنامه ریزی های اصلاح گرانه ضرورت دارد به همه ی این مولفه ها توجه گردد و بی توجهی به برخی از این مولفه ها در برون داد این سیستم نقص انسانی ایجاد می کند من اینجا به دنبال انتقال صرف نظریات صاحبنظران آموزشی نیستم زیرا معتقدم کشور ایران با هیچکدام از کشور های جهان هویت مشترکی ندارد ایران فقط ایران است و بس! به همین منظور اعتقاد راسخ دارم که بهتر آن است ما ضمن شناخت سمت و سوی حرکت تکاملی جامعه بشری آسیب های خود را شناسایی کنیم و برای پیشرفت و ترقی خود راهکار های تلفیقی با رویکرد محلی و بومی ارایه دهیم .

بعد از رنسانس با حضور دنیای صنعتی به تعبیر الوین تافلر نگاه انسان، به محیط زیست دیگرگون شد به شکلی که بعد از بوجود آمدن ماشین ها و دود کشها و کارخانه های صنعتی به منظور تامین نیروی انسانی جدید برای بهره برداری علمی ازبازارکار، نگاه ها متوجه آموزش و پرورش شد وبرنامه ریزان مدارس را با الگو ی کارخانه ها برای تولید نیروی کار جدید تأسیس نمودند این فضاهای آموزشی که هنوز حیثیت و قوام و دوام آن ها در ایران پا برجا است الگویی از کارخانجات دوران صنعتی اند که در آن مدرسه به مثابه کارخانه ،مدیر مدرسه مدیرکارخانه ،توده دانش آموزان ماده خام و معلمان کارگران کارخانه تصور شدند .

در عصری که مردم جهان درگیروداردنیای انفورماتیک،طرح جدیدی می کشند یعنی بعد از گذشت 400 سال از تأسیس اولین مدرسه با ساختار کنونی هنوز ما نگهبانان واقعی شیوه و روشی از آموزش هستیم که موسسین آن دیگر باوری به تاثیرات معجزه آسای آن ندارند.

آموزش خطابه ای معلمان به منظور انتقال و توجیه مواد درسی (دستوالعمل روسای کارخانه ها) به مغز توده ی دانش آموزان به مثابه موادخام برای ساختن نوعی انسان مورد نیازکارخانجات صنعتی، ارمغان نگاه عصر صنعتی به آموزش و پرورش است .

امروز همزمان با تغییر نگاه جهان به انسان و محیط زیست اهداف نظام های آموزشی جهان دستخوش تغییر شده استاز سال 1960 که پل باران نويسنده اي از ايالات متحد آمريكا يك داستان خيال پردازانه به نام «درباره شبكه ارتباطات گسترده» نوشت و توسط آژانس پروژه هاي تحقيقاتي پيشرفته آمریکا این ایده به  (International Networking ) ختم شد، تا کنون درعرصه آموزش انسان تئوری های بسیاری کهنه شده و تئوری های زیادی ظهور کرده است.

اگر در دوران قبل از رنسانس  تعریف یادگیری چیزی جزشناخت نظری به تعبیری تلنبار اطلاعات در مغز دانش آموز نبود در عصر صنعتی این تعریف به تغییر رفتار نسبتا ثابت در دانش آموز تکامل یافت و امروز در عصر فرا صنعتی مفهوم یادگیری به تغییر باور و نگرش فراگیرنده تعریف می شود و البته که در حال حاضر مدرن ترین تعریفی است که از مفهوم یادگیری شده است .

اگر دیروز اصلی ترین هدف آموزش و پرورش انتقال میراث گذشتگان به آیندگان بود امروز این اصل یکی از کارکرد های حاشیه ای آموزش و پرورش محسوب می شود و به همین منظور تأکید بر این نوع کارکرد آموزش وپرورش ضروری به نظر نمی رسد چرا که امروز عمده ترین هدف و کارکرد آموزش و پرورش رشد و پرورش کودکان و نوجوانان به عنوان «سیستم های یادگیرنده» است سیستم یادگیرنده ،فراگیری است که چشم او خوب می بیند،گوش او خوب می شنود، خوب حس می کند ،خوب می نویسد، خوب فکر و خوب تحلیل می کندو زبانی فصیح و بلیغ دارد. در پی این تغییرات اساسی درهدفهای نهاد آموزش و پرورش، تمام مفاهیم و مصادیق معلم،دانش آموز،محتوای درسی ، تجهیزات ،یادگیری،ارزشیابی و... باز تعریف می شوند:

معلم در چنین سیستمی نمی تواند کسی باشد که عمده ی وظیفه ی او انتقال اطلاعات مرده کتاب های درسی یا محتوای آموزشی متمرکز به ذهن دانش آموزان باشد او دیگر یک ضبط و صوت نیست که از اول زنگ تا اخر زنگ یکسویه ویکریز برای دانش آموزان حرف بزند او حق ندارد به تمام سئولات فراگیران پاسخ دهد و فکر کند دانش آموزان انبار اطلاعات مرده اویند او باید بداند دانای کل نیست و ممکن است در فرایند تدریس اشتباه داشته باشد و حتی ممکن است دانش آموزان در بعضی از ابعاد از او داناتر باشند

او از این به بعد عنصری است برانگیزاننده و محرک یادگیری و دقیقا مثل کارگردانی استکه فضای کلاس را برای بازیگریفراگیران(دانش آموزان) آماده می کند نقش او دقیقا نقش پیامبران یعنی نظارت و راهنمایی است او بیش ازآن که نیاز باشد به انبار اطلاعات محتوای درسی تبدیل شود و برای او طرح دانش سنجی اجرا کنیم نیازمند فراگیری فن مدیریت بر یادگیری و اسباب و لوازم نظارت وراهنمایی و به کارگیری محتوا برای فعالیت فراگیران است او در فرایند یاددهی- یادگیری هم یاد می دهد و هم باید آماده باشد یاد بگیرد.

در تصوردیروزدانش آموزحق نداشت به بالای چشم معلم بگوید:« ابرو!» ، او در واقع مثل یک سطل خالی بود که معلم هر روز وظیفه داشت دانسته های نه خوردنی و نه داشتنی! چندین ساله خود را درآن بریزد در نگاه آموزش و پرورش سنتی او قدرت تحلیل ندارد! او مثل یک تابلوی سفیدی است که فقط معلم می تواند روی آنبنویسد!

اما دانش آموز امروز، دیگریک سطل خالی نیست او خود سرشاراز دانستنی ها و اطلاعات است، او زورقی است که بر اقیانوسی از اطلاعات شنا وراست، فراگیرامروز به عنوان یک سیستم فعال در جامعه زندگی می کند و جالب است بدانیم او همه ی این توانایی را از مدرسه کسب نکرده است این فراگیرتحلیل دارد! پرسش می کند! شلوغ است! و از درجه دانایی زیادی برخودار است! او نیازمند معلمی است که به اطلاعات پراکنده اش سامان ببخشد و ذهن او را به محیط زیست درگیرکند تا به این طریق به اطلاعات جدیدی برسد برای یک فراگیر امروزی داشتن اطلاعات مهم است اما قدرت پردازش و تولیداطلاعات جدید مهمتراست .

درگیر ودار این فراگیر و معلم مدرن، محتوای درسیموضوعی بسیار قابل تأمل است امروز شیوه تولید محتوای درسی بسیارکهنه و فوق العاده بی بازده است از آن جایی که محتوای درسی به شکل متمرکز تولید می شود منطبق بر ویژگی های جغرافیایی و قابلیت های بومی نیست و هدف های محلی را دنبال نمی کند عدم سنخیت این محتوا با فرهنگ بومی و جغرافیای محلی وحوزه عاطفی و فکری فراگیران و معلمان باعث شده است تا انگیزه لازم  برای تدریس و فراگیری آن وجود نداشته باشد درآموزش و پرورش فعالیت محور نه محتوا محور محتوا مخزن نیست بلکه کلید است! و این محتوا باید ساخته و پرداخته ی معلمی باشد که به دو مهارت تولید گری و انتخاب گری مجهزاست کافی است توسط وزارت آموزش و پرورش اهداف جهانی و ملی هردرس به صورت سرفصل ارایه شود این معلم است که باید با توجه به قابلیت های بومی و محلی به تولید محتوا بپردازد به یاد داشته باشیم آشنایی ذهنی با قله های هیمالیا و آلب و رودهای دانوب و جیهون و راین و کویر های افریقایی هرگز دانش آموز لرستانی را به جغرافیا علاقه مند نخواهد کرد بلکه دانش آموزی که دست دردست پدریا گروه همسالان در قالب گردش های علمی به مهمانی کوه های لرستان می رود و رودهای کهمان الشتر وآب سفید الیگودرز و سزار پاپی و کشکان پلدختر و سیمره ی همیشه خروشان رامی بیند و در آن ها شنا می کند و بابونه های گرین و شقایق های دامنه ی هشتادپهلو رامی بوید و لمس میکند بدون شک  به جغرافیا و مطالعه دراین باب علاقه مند خواهد شد .

متاسفانه ما با محتوای متمرکز دور از ذهن و دست نیافتنی کتاب های درسی ،خود به خود به آموزش بادکنکی! بچه هایمان تن داده ایمآموزشی که درآن دانش آموزان را مجبور می کنیم تا حجم بزرگی از مفاهیم را به حافظه بسپارند بدون این که هرگز ذهن آنان را درگیر مصادیق نماییم و به کارکرد ضرورت این اطلاعات سوخته در زندگی روزمره فرزندانمان توجه کرده باشیم جالب این است که سا ل ها است به این سبک و سیاق عادت کرده ایم همه شاهدیم اخیرا در فرآیند تولید کتاب های درسی تغییراتی واقع گرایانه ای اعمال شده است اما لازم است برنامه ریزان و معلمان از رویکرد تولید این محتوا کاملا مطلع باشندبه عنوان مثال درمصاحبه های مسئولین جدید،گاه شنیده می شودکه از نبود کارگاه و آزمایشگاه دردوره راهنمایی و ابتدایی شکایت می کنند ازآن جایی که رویکرد تولید کتاب های درسی در دوره ی عمومی طبیعت محوری است یعنی طبیعت به عنوان کارگاه دانش آموزان درکتاب ها درسی مطرح شده است صحبت از نبود آزمایشگاه در دوره ی عمومی نشان از کهنگی نگاه ها ی آموزشی واظهار نظرهای کلیشه ای دارد تولید کنندگان کتاب های درسی در دوره عمومی دریافته اند که اگر هدف پرورش مغز دانش آموز و تقویت قدرت فکر و تولیدگری اوست این مهم در اتاقک های شیشه ای به نام آزمایشگاه حاصل نمی شود بلکه می تواند در دامن طبیعت ذهن فرا گیر را به مصادیق زندگی درگیر نمود برای مسئولی که گله از کمبود وسایل آزمایشگاهی در دوره ابتدایی و راهنمایی می کند باید بگویم سهم تمام کتاب های دوره ابتدایی از وسایل و تجهیزات آزمایشگاهی یک دماسنج و یک میکروسکوب بیشتر نیست ماکت های صنایع آموزشی که تحت عنوان وسایل کمک آموزشی سال ها مبالغ زیادی از سرانه آموزش و پرورش را می بلعد کارکردی ضد آموزشی دارند و به کمک این فناوری دانش آموزان ما فناور نمی شوند برای دانش آموزان ما، این وسایل چیزی جز تصاویر سه بعدی کتاب درسی نیستند تغییر نگاه معلمان می تواند در این خصوص کارگشا باشد خوشبختانه دراین محور تلاش های زیادی صورت گرفته است.

 البته این مطالب هرگز با راه اندازی آزمایشگاه ها و کارگاه های بزرگ یادگیری(elearninig) در صورت وجود امکانات برای هر آموزشگاه مغایرتی ندارد.

جناب آقای ملکشاهی !در ارتباط با بحث جنجالی تلفیق امورآموزشی و پرورشی، سخنان زیادی گفته شده است و در دولت قبلی هزاران ساعت در ده ها استان و صدها منطقه روی این موضوع بحث کارشناسی یا غیر کارشناسی! شده است  من نیز از منظر یک معلم و کارشناسی که تجربه کار در ستاد دارد به مسئله می پردازم ، وقتی که از زبان یکی از مسئولین در مراسم معارفه ی خود نقل شده بود :« آموزش و پرورش مسئولیت مهمی دارد از یک طرف مسئول آموزش انسان های متخصص، مهندس، دکتر و...  است واز طرف دیگر وظیفه دارد که انسان های متعهد ،مومن و.. راپرورش دهد » (نقل به مضمون از سایت آموزش و پرورش استان)  یکه خوردم و از خود پرسیدم یعنی آن هایی که پرورش یافته اند آموزش ندیده اند ؟یا آنهایی که متعهد و مومن هستند نمی توانند متخصص باشند ؟ فهمیدم نگاه این مسئول محترم مثل اکثر نگاه ها یک نگاهی دست نخورده و مدل دار و اتوکشیده اما قدیمی است  او فکر می کند امور پرورشی مسئول پرورش انسان های مومن و خداپرست و امور آموزشی مسئول آموزش انسان های متخصص است! او نمی داند پرورش جدای از آموزش نیست پرورش همان مصداق مفهوم آموزش است هر گاه آموزش ما موثر باشد پرورش مصداق پیدا می کند اگر ما به یک دانه ی گیاه، آب و خاک و نور مناسب بدهیم گل می کند و آن گل مصداق همه ی تلاش هایی است که صورت گرفته است وقتی مربی پرورشی مسئول دین و معنویت دانش آموزان می شود و معلم ریاضی و فیزیک و ادبیات هیچ تعهدی نسبت به اصلاح اخلاق و معنویت دانش آموزان نداشته باشند در دراز مدت فاجعه درست می شود ایده ی تلفیق آموزش با پرورش ایده ای مبارک، علمی و در راستای تقویت اخلاق و معنویت دانش آموزان است اگر چه ممکن است راهکارهای اجرایی آن قابل تغییر باشند وقتی همه ی این مشاجره ها به اشتباه یک مترجم ناشی از ترجمه ی کلمه لاتین education  ختم می شود چرا بعضی دوست دارند بر این اشتباه پا بفشارند و این سازمان یادگیرنده را به مجمع الجزایری جدا از هم تقسیم کنند انتظار می رود آموزش و پرورش استان با نگاه علمی تر به شیوه های عملیاتی و اجرایی تلفیق، این بحث را دور از هرگونه نگاه غیر فرهنگی تکمیل و پیگیری نماید.

ممکن است گفته شود چرا این موضوعات مطرح می شود؟ باید گفت اگرنوع نگاه حاکم برذهن برنامه ریزان آموزش و پرورش و اکثر معلمان به مفاهیم و مصادیق آموزشی نگاهی سنتی و کلیشه ای باشدروش های کار هم سنتی و کلیشه ای خواهد بود و تا این نگاه تصحیح نگردد و تغییر نکند روش کار هم تغییر نخواهد کرد به همین منظور یکی از عمده ترین مأموریت آموزش و پرورش اصلاح گرایانه تلاش برای پروسه ی تغییر نگرش و روش می باشد .

از یاد نبریم در این فرایند اصلاح گرایانه ، استراتژی و راهبرد مهمتر از نیروی انسانی است امروز مدیر خوب لازم نیست علامه دهر باشد مدیر خوب کسی است که بتواند اندیشه ها را شکار کند و از همه ی ظرفیت ها برای نیل به اهداف سازمان متبوعش بهره مند شود.

3- پیشنهادها:

الف : پرهیز از سیاست زدگی : داشتن سلیقه ی سیاسی حتی دبیر یک حزب سیاسی بودن هیچ مغایرتی با انجام فعالیت صرفا فرهنگی و غیر سیاسی در نهاد آموزش وپرورش ندارد به شرطی که بین حوزه های فعالیت خود  خط کشی کرده باشیم از دیرباز تا امروز در اکثراستان های غیر برخودار مثل لرستان متاسفانه آموزش و پرورش دستخوش مسایل سیاسی شده و گروه های سیاسی پیروز میدان برای راضی نگه داشتن هواداران به خود حق می دهند تا درتغییر و تحولات آموزش و پرورش دخالت کنندو مصلحت عمومی را فدای تمنیات گروهی خود کنند این مطلب را بارها باید فریاد کردکه:  آنچه به این مرزو بوم لطمه می زند نگاه حذفی به مدیران  وتجربه های گرانقدری است که مردم درقبال آن ها  هزینه پرداخت نموده اند .

جناب رییس! اگر تمام عمر خود را هزینه ی اصلاح نگاه های غیر کارشناسی مداخله جویانه در آموزش و پرورش کنید خود را جاودانه ساخته اید و البته که همه می دانیم اصلاح و ساماندهی آموزش وپرورش این استان یعنی ایجاد رویکرد علمی در این نهاد ،توجه به نخبگان ، دوری از سیاست زدگی ،پرداختن به موضوع آموزش و پرورش دانایی محور مولفه هایی همچون شجاعت ،از خود و از گروه گذشتگی ، آزادگی و تلاش شبانه روزی می خواهد و شکی نیست که این کار در پیشگاه مردم بی پاسخ نخواهد ماند به همین منظور با تمام توان اجازه ندهید برخی  با نگاه حذفی چون فرمانده هان دوران جنگ به تصور فتح خاکریز های دشمن به جان تجربه های گرانقدر درادارات آموزش و پرورش بیفتند و به مدیران شهرستان ها و مناطق سفارش کنند که :«باید همه  با خط سیاسی شما هماهنگ باشند» زیرا این تجربه حتی اگر برای به دست آوردن پیروزی سیاسی باشد پاسخی منفی دارد و تجربه ای شکست خورده است .

ب: تأکید بر مدیریت مشارکت جویانه : آموزش و پرورش زخمی اجرای تصمیمات ناشی از اعمال سلیقه های شخصی است هر بخشنامه ای که بناست از آموزش و پرورش صادر شود لازم است در شورای تخصصی مطرح شود تاکید برتصمیم سازی جمعی بیش از چیز به فرآیند تصمیم گیری سیستم قوام ودوام می بخشد بهتر است اعضای شورای تصمیم گیری برآیندی از همه ی سلیقه ها باشند به شرطی که هرکس آزادانه به طرح دید گاه خود بپردازد نه «بله قربان گو» یا «چشم حاجی گو»ی تفکر حاکم شود مثل معروفی هست که می گویند : «هرگاه همه مثل هم فکر می کنیم اصلا فکر نمی کنیم»

با تأکیدی که مقام معظم رهبری براجرای مصوبه مجمع تشخیص مصلحت مبنی بر اجرای اصل 44 قانون اساسی و واگذاری 80% دارایی های دولت به مردم دارد تقویت بخش خصوصی عمده ترین وظیفه همه ی دستگاه ها به ویژه نهاد آموزش و پرورش درکشور و استان محسوب می شودو در این میان نظارت درست و ارزیابی کارشناسانه ازمراکز آموزشی غیر دولتی(غیر انتفاعی) و تقویت آن ها به منظور گسترش دامنه ی پوشش تحصیلی، کم کردن بار اقتصادی دولت ، نظارت درست بر فرآیند یادگیری می تواند مصداق روشنی از مدیریت مشارکت جویانه باشد.

پ: تقویت انجمن اولیا و مربیان: امروز والدين اغلب خود از مربيان ومعلمان با تجربه ياكساني هستند كه لياقت مربيگري كودكانشان رادارند وبا جديت سرنوشت بچه هايشان راحتي درمدرسه دنبال مي كنند ومي رودكه درآينده والدين به صورت جدي واردعرصه آموزش وپرورش فرزندان خود شوند وتدريس بخشي از سرفصل هاي دروس را خود برعهده گيرند وآن وقت مشاركت معناي عميق تري به خود خواهد گرفت .اگر چه ممکن است درجغرافیای ما هنوز تا تحقق این پدیده فاصله داشته باشیم اما همین اولیا و همین تعداد کمی از اولیاء می توانند آموزش و پرورش را از جهت نظارت بر شیوه آموزش بچه ها ،همفکری در تصمیم سازی ها و کمک به سرانه ی بسیار پایین مدارس  بازوان خوبی برای آموزش و پرورش باشند

ت: توجه جدی به زبان و ادبیات کودکان و نوجوانان: نگاه بزرگسالانه به جایگاه و پایگاه عاطفی ،فکری،زبانی،و جسمی کودک، مهمترین آسیب و آفت آموزش و پرورش سنتی است امروز مخاطبان واقعی برنامه های آموزش وپرورش ،کودکان نیستند و اگر متهم به گزافه گویی نشوم می گویم اصلا دانش آموزان دراین برنامه ها محور نیستند بلکه عناصری هستند بسیار حاشیه ای که گاهی اوقات آن ها را بزک می کنند تا سرودی برای بزرگسالان اجرا کنند آن هم در هنگام پذیرایی و درست وقتی که صدای پاک فرشته سارآنان کاملا در بحبوحه ی نوشانوش کیک و ساندیس گم می شود جالب است بدانیم که این کودکان خود بهترازهرکس دیگر می دانند به چه شکلی سرکار گذاشته شده اند  انتخاب مدیران آشنا با مقوله ادبیات کودک ، برگزاری کارگاه های خاص، آموزش ضمن خدمت کوتاه مدت برای مدیران و حتی معلمان و تاکید بر مطالعه کتاب های نوشته شده در باب زبان و ادبیات کودک توسط مدیران می تواند در این رابطه کارگشا باشد .

ث: پرهیز از نگاه مچگیرانه: نگاه مچگیرانه و مظنون، نگاهی آفت زا و بی مشتری است یک مدیر خوب می داند که مهمترین فاکتور در مدیریت روابط انسانی است در دنیای جدید که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آن را باور خواهیم کرد روبط انسانی و درک متقابل کارساز خواهد بود، نه تهدیدو ارعاب،نه مچ گیری و تحکم به همین منظور انتظار می رود اجازه ندهید برخی برای اثبات شخصیت ناقص خود با انگ بی تعهدی نیروهای کار آمدو تحصیلکرده را نفی کنند و دستور دهید تا هر چه زودتراین افرادمریض عینک بدبینی خود را خرد کنند! پیامبر اعظم و امامان بزرگ بیش از هرعملی تظاهر به دین و ریا کاری را نکوهش کرده اند اینان بدانندکه رابطه میان بنده و بنده نواز یک رابطه ای پنهانی است و«عبادت جز خدمت خلق نیست» ویقین داشته باشند خیلی ها دوست ندارند دین واعتقاد خود را چون دکان خرّازی حراج کنند و آنان که می خواهند درجات دینی و ایمان افراد را بسنجند! بدانند سال ها است که وسیله ی دین سنجی! آنان کهنه شده وکارایی خود را از دست داده است !  وبدبخت کسی است که بیش از آن که به اصلاح خود برخیزد به پوستین دیگران می افتد.

ج: توجه به فناوری اطلاعات و ارتباطاتICT : پذیرش نقش اساسی رایانه در آموزش و پرورش نوین مهمترین ویژگی یک مدیر آموزشی محسوب می شود از آنجایی که ترس زاییده ی جهل است آنان که نسبت به کارکرد های رایانه در دنیای امروزی بی اطلاع هستند مدام بر طبل دوری از رایانه می کوبند چنین افرادی هرکه باشند و هر ادعایی داشته باشند نمی توانند مشاوران و مدیران خوب و نجات بخشی برای جنابعالی باشند هرچند در صورت پذیرش مسئولیت خود به این نکته پی خواهند برد، رایانه یک ضبط صوت نیست با تلویزیون و ماهواره که اطلاعات رایکسویه ارایه می دهندمتفاوت است، رایانه قابلیت اتصال به شبکه اینترنتی دارد رایانه ی متصل به شبکه، یک وسیله ی تعاملی است در یک زمان کوتاه می تواند اطلاعات زیادی را رد و بدل کند و به کاربران اجازه می دهد به مخازن بزرگ اطلاعات دسترسی پیدا کنند و با هر کیفیتی که می خواهند از این اطلاعات استفاده و حتی اطلاعات جدیدی تولید کنند از یاد نبریم که مدیریت زمان یک تئوری است و تنها با حضور رایانه محقق می شود .

ودر آخر

جناب آقای ملکشاهی!اگر به پیشرفت و ترقی این مرز و بوم معتقدیم و شور خدمت به خلق خدا در سرداریم و بر هرچه منفعت طلبی و سود جویی است خط بطلان کشیده ایم ضرورت دارد از رفتار های هیجانی و احساسی بپرهیزیم و خردمندانه تر تصمیم بگیریم و روشمند و علمی تر در مسیر پیشرفت گام برداریم .

بدا به حال شما! اگر وسوسه های سیاسی و حزبی وادارتان کند تا آموزش و پرورش را طبق سنت همیشگی پایگاه سلیقه ی سیاسی و حزبی خودکنید!

خوشا به حال شما!  اگر این فرصت را غنیمت بشمریدو با نگاهی انسانگرایانه و خدامدارانه به اصلاح این بخش از جامعه انسانی لرستان بپردازید و برای همیشه از این طریق به سیکل فقر فرهنگی و در پی آن فقر اقتصادی و...استان خاتمه دهید!

پیروز و سربلند باشید

علی گودرزیان

 


مطالب مشابه :


نحوه تنظيم دادخواست (نمونه فرم)

دادخواست صدور گواهي عدم امكان سازش به علت تحقق شروط عقد نامه نمونه دادخواست های حقوقی




نمونه متن شکواییه های کیفری

نمونه متن شکواییه اعلام شکایت دریافت کرده و علی رغم ارسال و ابلاغ اظهار نامه شماره




ایجاد مزاحمت، ممانعت از حق و سلب آسایش و آرامش ساکنین واحدهای آپارتمان

از همسایه, متن نامه شکایت از همسایه ازهمسایه, نمونه متن شکایت نامه از همسایه




نامه ی شکایت آمیز دانشجویان دانشگاه رازی به وزیر علوم!!!

متن شکایت نامه دانشجویان رازی کرمانشاه به نمونه بارز این نوع برخورد ها و بی توجهی ها




تايپ دادخواست به دادگاه نخستین و پرينت آن بر روي نمونه فرم يا کاغذ A4

تايپ دادخواست به دادگاه نخستین و پرينت آن بر روي نمونه متن دادخواست متن سوگند نامه




متن نامه سرگشاده به رییس سازمان آموزش و پرورش لرستان

متن نامه سرگشاده از همین شهردار هایی که ما نمونه آن ها را می و ابتدایی شکایت می کنند




برچسب :