نوازندگان مشهور ارگ

با وجود اینکه او شکل تازه‌ای را از موسیقی ارائه نکرد، ولی توانست سبکِ شایع در موسیقی آلمان را با فنون کنترپوان، غنی سازد. این فنون، مبنی بر تنظیم چیدمان هارمونیک و موتیف در مقیاس کوچک و بزرگ بود و همچنین سازواری ریتم‌ها و بافت‌های برگرفته از موسیقی کشورهای دیگر چون ایتالیا و فرانسه را شامل می‌شد.
لطافت قوی موسیقی باخ و گستردگی حاصل هنر وی، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان غرب در سنت تُنال مشهور ساخته‌است. با توجه به عمق معنایی، قوّت فنی و زیبایی هنرمندانه، آثاری چون کنسرتوهای براندنبورگ، سوئیت‌ها و پارتیتاها برای ساز کلاویه‌ای، مس در سی مینور، پاسیون به روایت متای قدیس، پیشکش موسیقایی، هنر فوگ و تعداد فراوانی کانتات که ۲۲۰تا از آنها برجامانده‌است، را می‌توان نام برد. نمونه‌ای از این ویژگی سبک‌گرایانه را در قطعهٔ زیر، در همسرایی «شکوه خداوند هماره در اوج باد» (به آلمانی: Ehre sei Gott in der Höhe)‏ از ارتاریوی کریسمس، تصنیف‌شده به سال ۱۷۳۴ طی دوران بلوغ هنری وی، می‌توان مشاهده کرد.
 
زندگی
سالهای نخستین
یوهان سباستین باخ عضوی از شگفت‌آورترین تبار موسیقایی تمام اعصار بود. در زمانی بیش از ۲۰۰ سال، خاندان باخ توانست دوازده نوازنده و آهنگساز شایسته و توانا را تربیت نماید. این بازهٔ زمانی دورانی بود که کلیسا، دولت محلی و طبقهٔ اشراف، حمایتی قابل‌توجه از ساخت موسیقی به شکل حرفه‌ای در سرزمین‌های آلمانی‌زبان و بخصوص در بخش‌های غربی تورین‌گن و زاکسن، به عمل می‌آوردند. پدر سباستین، یوهان آمبروزیوس باخ، نوازندهٔ چیره‌دست ویولن، ترومپت‌زن دربار و رهبر دستهٔ نوازندگان شهری در آیزناخ – شهری با جمعیت ۶۰۰۰ نفر – در تورینگن آلمان، می‌زیست. وظیفهٔ او در این شهر، تنظیم موسیقی غیرروحانی و شرکت در موسیقی کلیسایی بود. عموهای سباستین همگی در موسیقی حرفه‌ای بودند که از ارگ‌نواز کلیسا تا نوازندهٔ دستهٔ موسیقی بارگاه شاهی تا آهنگساز در میان آنها یافت می‌شد. اسناد امروزی مشخص می‌کنند که نام باخ در آن زمان می‌رفت تا به معادلی برای موسیقیدان تبدیل شود. خاندان باخ هماره به موفقیت‌های موسیقایی خود افتخار می‌کردند و حدود سال ۱۷۳۵ باخ شجره‌نامه‌ای را با عنوان «سرچشمهٔ موسیقی در خاندان باخ»نگاشت که در آن به پیگیری نسل‌های مختلف دودمانش که در موسیقی به موفقیت دست یافتند، پرداخت.
مادر او در سال ۱۶۹۴ و پدرش سال بعد درگذشت. کودک ۱۰ سالهٔ یتیم به دست برادر بزرگ‌ترش یوهان کریستف باخ که آن موقع بیست و چند ساله بود، سپرده شد. وی در اوردروف – شهری در حوالی محل زندگی پدر و مادر باخ – ارگ‌نواز بود. او در منزل برادرش به نسخه‌برداری، مطالعه و اجرای موسیقی پرداخت و مشخصاً تحت آموزش ارزشمند وی قرار گرفت. این مساله او را با آثار موسیقیدانان بزرگی که در آن دوران از جنوب آلمان برخاسته بودند، مواجه ساخت که از میان آنان می‌توان به پاکلبل و فروبرگر اشاره نمود. همچنین، رویارویی او با موسیقی شمال آلمان و نوازندگان فرانسوی چون لولی، لویی مارشان و مارین مارای محتمل است. باخ کوچک احتمالاً ناظر و دستیار فرایند تعمیر و نگهداری ارگها بوده‌است که این مقدمه‌ای می‌گردد بر فعالیت حرفه‌ای تمامْ‌عمر او به‌عنوان مشاور ساخت و بازساخت ارگ‌ها. در آگهی درگذشت باخ به این نکته اشاره شده‌است که وی زمانی به نسخه‌برداری آثار برادرش می‌پرداخته‌است ولی به دلیل اینکه آن نُت‌نوشت‌های موسیقی ارزشمند بوده‌اند و جزو اموال شخصی محسوب می‌گشته‌اند، یوهان کریستف، باخ جوان را از رونویس‌نمودن آنها بازداشت.
 
در ۱۴ سالگی سباستین توانست به همراه دوست و هم‌مدرسه‌ای خود، گئورگ اُرْدمان، برای درس‌خواندن در مدرسهٔ معتبر سنت میکائیل در لونه‌بورگ، کمک‌هزینهٔ تحصیلی دریافت کند. لونه‌بورگ با هامبورگ، بزرگ‌ترین شهر آلمان، فاصلهٔ چندانی نداشت. احتمالاً باخ به همراه دوستش مسافت طولانی از اوردروف تا لونه‌بورگ را بخشی پای پیاده و بخشی با کالسکه طی کرده‌اند. دو سالی که وی در لونه‌بورگ و در مدرسهٔ سنت‌میکائیل حضور یافت، دوران حساسی برای او به نظر می‌رسد زیرا که طی این دوره بیش از آنی که در تورینگن ممکن بود، با نحله‌های متفاوت فرهنگ اروپایی رویارو گشت. علاوه بر خوانندگی به عنوان کاپلا در دستهٔ کر، نواختن ارگ سه صفحه‌کلیدی و هارپسیکورد مدرسه توسط وی، محتمل به‌نظر می‌رسد. همچنین، او احتمالاً زبان فرانسوی و ایتالیایی را آموخته و بستر آموزشی کاملی در زمینهٔ خداشناسی، زبان لاتین، تاریخ، جغرافیا و فیزیک کسب نموده‌است. در این مدرسه، او در جمع پسران اشراف‌زادگان شمال آلمان که جهت آماده‌شدن برای مشاغل مهمی در زمینهٔ دیپلماسی، حکومت و نظام به این مدرسهٔ برگزیده فرستاده شده بودند، قرار گرفت. به نظر می‌رسد که وی با ارگ‌نوازان مشغول در شهرهای نزدیک لونه‌برک، ملاقات‌هایی داشته‌است که از آنها می‌توان به گئورگ بوم در یوهانس‌کیرشه اشاره کرد. همچنین، باخ جوان دست‌کم یک بار جهت شنیدن ارگ‌نوازی راین‌کن، رنج طی‌کردن فاصلهٔ صد کیلومتری تا هامبورگ را با پای پیاده، بر خود هموار کرده‌است. از دیگر ارگ‌نوازانی که وی در هامبورگ ملاقات کرده‌است می‌توان به برونز اشاره نمود. از طریق این موسیقیدانان، به احتمال، وی توانسته‌است به بزرگ‌ترین سازهایی که تا آن دوران عمر دیده و نواخته بود، دسترسی یابد. همچنین آشنایی وی با مکتب موسیقی شمال آلمان و بخصوص آثار دیتریش بوکسته‌هود و مقولاتی در نظریهٔ موسیقی که در تسلط این مردان بود، محتمل است.
 
آرنشتات و مول‌هاوزن (۱۷۰۳ تا ۱۷۰۸)
در ژانویهٔ ۱۷۰۳، کمی پس از فارغ‌التحصیلی، باخ در نمازخانه دربار «دوک یوهان ارنست» در وایمار – شهری بزرگ در تورین‌گن – به‌عنوان نوازندهٔ درباری سمتی کسب کرد. نقش او در این گروه نوازندهٔ درباری نامشخص است اما به نظر می‌رسد که وظایفی پَست و غیرمرتبط با موسیقی را شامل می‌شده‌است. طی اقامت هفت‌ماهه‌اش در وایمار توانایی او در نواختن سازهای کلاویه‌ای شهرت یافت و از او دعوت شد که ارگ جدید کلیسای بونیفاسیوس در آرنشتات را بررسی نماید و تک‌نوازی آغازین را روی آن انجام دهد. خانوادهٔ باخ روابط نزدیکی با مردم شهر آرنشتات داشتند. این شهر در ۱۸۰ کیلومتری جنوب‌غربی وایمار و در کنارهٔ جنگل بزرگ قرار دارد. در اوت ۱۷۰۳، وی سمت ارگ‌نواز در کلیسای یادشده را پذیرفت. این سمت وظایف سبک و حقوق نسبتاً زیادی داشت و علاوه بر اینها باخ به ارگی نو، بدون مشکلات فنی و کوک‌شده با معیارهای نوین دسترسی داشت که این معیارهای جدید کوک ساز، استفاده از حوزهٔ وسیعی از شستی‌ها را ممکن می‌ساخت.
 
در همین دوران اقامت در آرنشتات بود که باخ به طور جدی آغاز به تصنیف پرلودهایی برای ارگ نمود که از میان آنها می‌توان به قطعهٔ مشهور «توکاتا و فوگ در ر مینور» اشاره کرد. این آثار که در مکتب موسیقایی ذوقی و بداهه‌نوازانهٔ شمال آلمان جای می‌گیرند، نشانگر تنظیم موتیفی قابل‌توجهی هستند (که در آن یک ایدهٔ کوتاه و سادهٔ موسیقایی به شکل قوی در طول یک موومان کاوش می‌شود). با این وجود، در این آثار آهنگساز هنوز با مسئلهٔ ساختار عمده دست به گریبان است و هنوز برای پرورش و توسعهٔ توانایی‌های کنترپوآن‌نویسی‌اش (که در آن دو یا بیش از دو ملودی به طور هم‌زمان با یکدیگر تعامل می‌کنند) مدت زمانی در پیش دارد.
 
چند سال پس از تصدّی آن مقام در آرنشتات، با وجود ارتباطات خانوادگی قوی و کارفرمایی مشتاق به موسیقی، بین ارگ‌نواز جوانِ سرسخت و زودرس و مسوولین تنش‌هایی به وجود آمد. وی آشکارا از معیارهای خوانندگان دستهٔ کر ناراضی بود. جدی‌تر از این مسئله، غیبت بدون اجازه‌ٔ چندماهه‌ای در خلال ۱۷۰۵ تا ۱۷۰۶ بود که در این فاصلهٔ زمانی برای ملاقات استاد بزرگ، بوکسته‌هود، از آرنشتات به شهر شمالی لوبک سفر کرده بود. وی یک ماه مرخصی گرفته بود ولی این سفر بیش از سه ماه به طول انجامید. این رویداد معروف در زندگی وی شامل سفری ۸۰۰ کیلومتری (رفت و برگشت) با پای پیاده برای ملاقات مردی بود که باخ او را پدر ارگ‌نوازان آلمانی می‌دانست. این ملاقات، سبک بوکسته‌هود را سنگِ بنایِ آثار اولیهٔ باخ قرار داد و این مسئله که وی مدت زمانی بیش از مرخصی یک ماهه‌اش را صرف این ملاقات کرد، مشخص می‌کند که زمانی که با استاد پیر گذراند، بی‌اندازه برای هنر باخ مهم بوده‌است.
 
در سال ۱۷۰۶، با وجود موقعیت خوبش در آرنشتات، باخ دیگر فمیده بود که باید از محیط اجتماع خانوادگی بگریزد و در حرفه‌اش پیش رود. در ژوئن ۱۷۰۷، سمت جذابتری به او پیشنهاد شد؛ ارگ‌نوازی در کلیسای «سنت بلاسیوس کیرشه» در مول‌هاوزن، شهر شمالی بزرگ و مهم، که این مسوولیت پیش‌تر بر عهدهٔ ارگ‌نواز چیره دست یوهان گئورک آل بود. او این سمت ارشد را که از بابت درآمد و شرایط (مانند وضعیت دستهٔ کُر) بهتر بود، پذیرفت. او، چهار ماه بعد از نقل مکان به مول‌هاوزن، با دخترِ پسرعمویِ پدرش که اهل آرنشتات بود و ماریا باربارا نام داشت ازدواج کرد. آنها صاحب هفت فرزند شدند که چهارتای آنها به بزرگسالی رسیدند. از این چهار، سه پسر – ویلهلم فریدمان باخ، یوهان کریستین باخ و کارل فیلیپ امانوئل باخ – آهنگسازان سبک مصنوع روکوکو که در پی سبک باروک ظاهر شده بود، گشتند.
 
کلیسا و شورای شهر مول‌هاوزن باید از این مدیر موسیقی جدید راضی بوده باشند. آنها با کمال میل و رضایت با طرح او برای بازسازی ارگ کلیسای سنت‌بلاسیوس، که هزینهٔ زیادی می‌برد، موافقت کردند. به علاوه، مسوولین شورای شهر باید بخاطر قطعهٔ استادانه و شادی که برای افتتاح شورای جدید در ۱۷۰۸ نوشته بود («Gott ist mein König»، به فارسی: «خداوند شهریار منست»، BWV 71)، سرخوش گشته باشند که مبلغ سخاوتمندانه‌ای به او پرداختند و در سالهای بعد دو بار از وی خواستند که آن را مجدداً اجرا نماید. این اثر مشخصاً در سبک آثار بوکسته‌هود تصنیف گشته بود.
 
وایمار (۱۷۰۸ تا ۱۷۱۷)
پس از مدت زمانی کمتر از یک سال در مول‌هاوزن، باخ این شهر را به مقصد وایمار ترک کرد. او قرار بود در این شهر سمت ارگ‌نواز و کنسرت‌مایستر (مسوول دستهٔ موسیقی) دربار دوک وایمار را بپذیرد که این مقام‌ها بسیار متفاوت با سمتی بود که در مول‌هاوزن داشت. حقوق دست و دلبازانه‌ای که برای این مقام پرداخت می‌شد و امید به کار کردن با دسته‌ای بزرگ از نوازندگان حرفه‌ای دارای حقوق بالا، ممکن است باخ را در تصمیم خود مصمم‌تر ساخته باشد. باخ و خانوده‌اش در خانه‌ای که با پای پیاده، پنج دقیقه با قصر دوک وایمار فاصله داشت، مسکن گزیدند. سال بعد، اولین فرزندشان بدنیا آمد و خواهر بزرگ‌تر و ازدواج نکردهٔ ماریا باربارا هم، برای کمک به کارهای خانه، نزد آنها آمد و تا پایان زندگی‌اش در سال ۱۷۲۹ با آنها هم‌خانه بود. در همین شهر بود که دو فرزند مستعد باخ در موسیقی، ویلهلم فریدمان و کارل فیلیپ امانوئل، به دنیا آمدند.
 
موقعیت باخ در وایمار آغازگر دورانی پرقوّت از تصنیفِ آثاری برای سازهای کلاویه‌ای و همچنین آثار ارکستری است که در خلال تصنیف این قطعات، وی به آن درجه از زبردستی فنی و اطمینان رسید که بتواند ساختارهای بزرگْ‌مقیاسِ معمول و غالب را گسترش دهد و به شکلی ترکیب‌گرانه (Synthetically) از موسیقی کشورهای دیگر تأثیراتی برگیرد. از موسیقیدانان ایتالیایی مانند ویوالدی، کورللی و تورللی شیوهٔ تصنیف ورودی‌های دراماتیک را آموخت و حالت درخشان، ریتم‌های متحرک و پویا و طرح‌های هارمونیک محکم را از ایشان اقتباس کرد. باخ عمدتاً با بازنویسی کنسرتوهای ویوالدی برای هارپسیکورد و ارگ، خود را در جنبه‌های سَبکی یادشده تثبیت نمود. این کنسرتوها توسط ویوالدی برای دستهٔ نوازندگان تصنیف شده بودند و بازنویسی آنها توسط باخ هنوز هم جزو قطعات محبوب برای اجرا در کنسرت‌ها به شمار می‌رود. ممکن است باخ ایدهٔ رونویس‌کردن جدیدترین و باب روزترین موسیقی ایتالیایی را از شاهزاده یوهان ارنست گرفته باشد. این شاهزاده که خود نوازنده‌ای حرفه‌ای بود، ولینعمت باخ و استخدام‌کنندهٔ وی محسوب می‌شد. در سال ۱۷۱۳، دوک از سفری به «سرزمین‌های کم‌ارتفاع» (سرزمین‌های محدود بین رود راین و دریای شمال) بازگشت و مجموعه‌ای بزرگ از تصنیف‌های مکتوب را به همراه آورد. در میان این مکتوبات احتمالاً بازنویس‌هایی از جدیدترین و باب روزترین موسیقی ایتالیایی که توسط ارگ‌نواز نابینا «یان جاکوب د گراف» انجام شده بود، وجود داشته است[۴]. وی بطور خاص به ساختار «سُلو-توتی» (Solo-Tutti) علاقه‌مند بود. در تصنیف‌های دارای این ساختار، یک یا چند سازِ تک (سُلو) با همراهی ارکستر در تمام طول موومان (continua) بخش به بخش جای خود را به دیگری می‌دهند. این ویژگیِ ایتالیایی را در بخش‌هایی از پرلود «سوئیت انگلیسی شمارهٔ ۳» برای هارپسیکورد (۱۷۱۴) اثر باخ که در زیر آمده‌است، می‌توان شنید. تناوب به شکل سُلو-توتی در ارگ‌نوازی زمانی شکل می‌گیرد که نوازنده بین کلاویه‌های پایین (دارای صدایی پرحجم‌تر و اندکی بلندتر) و کلاویه‌های بالا (دارای صدایی نازک‌تر)، رفت‌وآمدهایی زبردستانه انجام می‌دهد.
 
باخ در وایمار توانایی و مجال نواختن ارگ و تصنیف آثاری برای این ساز را داشت. همچنین امکان اجرای رپرتواری از آثار موسیقی کنسرتی به کمک دستهٔ موسیقی دوک، برای وی فراهم بود. تصنیف آثار قوی باخ – که استاد فنون کنترپوآنی بود – در شکل فوگ در وایمار آغاز شد. بزرگ‌ترین اثر فوگی او در این دوران «کلاویهٔ خوشْ‌کوک» (به آلمانی: Das wohltemperierte Clavier)‏ است. این قطعه از ۴۸ پرلود و فوگ تشکیل شده است؛ یک جفت برای هر گام بزرگ نسبی (ماژور) و گام کوچک نسبی (مینور نسبی). این اثر بنابر مقیاس استفاده از کنترپوآن و کاوشگریِ محدودهٔ کامل گام‌ها و شیوهٔ بیانی که با استفاده از تفاوت‌های اندک آنها از یکدیگر – که برای نوازنده با استفاده از کوکِ مبتنی بر روشی چون روشِ آندریاس ورک‌مایستر – ممکن می‌گشت، بسیار بلندمرتبه و عظیم است.
 
در زمان تصدّی مقام در وایمار، باخ کار بر روی «کتابچهٔ اُرگ» (به آلمانی: Orgelbüchlein)‏ را برای پسر ارشدش، ویلهلم فریدمان، آغاز نمود. این کتاب مجموعه‌ای از کوراله‌های لوتری (سرودهای روحانی) را در بر داشت که برای کمک به آموزش نوازندگان ارگ، در بافتی پیچیده جای داده شده بودند. این کتاب دو بُن‌مایهٔ عمده در زندگی باخ را به تصویر می‌کشد؛ سرسپردگی وی به تدریس و عشق وی به کوراله به عنوان یک شکل موسیقایی.
 
کوتن (۱۷۱۷ تا ۱۷۲۳)
آثار باخ در وایمار نشانگر گسترش اشتیاق وی و تبدیل شدن او از یک نوازندهٔ صِرف به آهنگسازی واقعی بود. بنابراین جای تعحب نیست که در پی ترفیع مقام در دربارِ دوکِ وایمار باشد. باخ در این زمان کُنسِرت‌مایْستِر (مسوول دستهٔ موسیقی) بود و زمانی که رئیس سالخورده‌اش در دسامبر ۱۷۱۶ درگذشت، به حق انتظار داشت که کاپْل‌مایْستِر (مسوول موسیقی) شود. ولی دوک تصمیم دیگری گرفت و از تِلِمان که در آن زمان کاپل‌مایستر شهر فرانکفورت بود برای تصدی آن مقام دعوت کرد. ظاهراً تلمان سرباز می‌زند، اما باخ باید دل‌آزرده شده باشد، زیرا که تلمان همسن و سال او بود و بیش از او هم تجربه نداشت. در نتیجه باخ به جستجوی کار در جایی دیگر پرداخت. برادرزادهٔ دوک وایمار، باخ را شایستهٔ کاپل‌مایستری دربار شاهزاده لئوپولد کوتن دانست. لئوپولد برادرزن جوان‌تر دوک وایمار بود. باخ در اوت ۱۷۱۷ از دوک وایمار موافقت با ترک خدمت‌اش را تقاضا می‌نماید ولی با درخواستش مخالفت می‌شود. سپس در نوامبر ۱۷۱۷ درخواست خود را مجدداً مطرح می‌کند اما بدلیل سماجت و گستاخی مدتی به زندان می‌افتد. یکی از اسناد موجود در گزارشهای دبیرخانهٔ تشکیلات دوک وایمار، نتایج این مساله را بر ما روشن می‌کند:
 
    «در ششم نوامبر [۱۷۱۷] باخ، کنسرت‌مایستر پیشین و نوازندهٔ ارگ، که به‌دلیل سماجت در ترک خدمت در بازداشت قاضی ناحیه بود، بالاخره در دوم دسامبر با اخطاری حاکی از عدم رضایت از خدمت او از توقیف آزاد شد.»
 
در نهایت شاهزاده لئوپولد، دوک جوان شهر کوتن، باخ را برای تصدیِ مقام کاپل‌مایستری استخدام می‌کند. شاهزادهٔ جوان که خود نوازنده بود، استعداد باخ را قدر می‌نهاد، حقوق خوبی به وی می‌پرداخت و در امر تصنیف و اجرای موسیقی آزادی عمل قابل‌توجهی به وی ارزانی داشته بود. با این وجود، وی کالونیست بود و از موسیقی در مراسم عبادی استفاده نمی‌کرد. در نتیجه اکثر آثار باخ در این دوره، آثاری با بن‌مایهٔ دنیوی است. از میان این آثار می‌توان به «سوئیت‌های ارکستری»، «شش سوئیت برای ویلون سِل تک» و «سونات‌ها و پارتیتاها برای ویولن تک» اشاره کرد. تصویر فوق نمایشگر صفحهٔ اول سونات ویولن و دستنوشتهٔ شخص باخ است. پروندهٔ صوتی‌ای که در پی می‌آید نیز بخشی از ورودیهٔ پِرِستوی چهارمین کنسرتوی براندبورگ است که برای ویولنِ تک، دو فلوتِ تک، سازهای زهی با همراهی بدون توقف (continuo) هارپسیکورد تصنیف شده‌است. این قطعه نشان‌دهندهٔ توانایی رو به افزایش آهنگساز در تصنیف قطعات فوگی است؛ با حضور هارپسیکورد هر ساز با ملودی‌ای زنده در پی ساز دیگر وارد می‌شود به طوری که صدای سازِ نورسیده در برابر بافت پیچیده‌ای از کنترپوآن، که در اجرایِ سازهایی که قبلاً واردشده‌اند، نمود می‌یابد، قرار می‌گیرد.
 
در ۷ ژوئیه ۱۷۲۰ زمانی که باخ به همراه شاهزاده لئوپولد در سفر بود، واقعهٔ اسفباری رخ‌داد؛ همسر باخ، ماریا باربارا، بطور ناگهانی درگذشت. سال بعد، وی با آنا ماگدالنا ویلکه، خوانندهٔ سوپرانوی جوان و بسیار مستعد که در دربار کوتن آواز می‌خواند، آشنا شد. ایشان در ۳ دسامبر ۱۷۲۱، با وجود اختلاف سنّی موجود – آنا ۱۷ سال از باخ جوانتر بود – ازدواج کردند و به نظر می‌رسد که ازدواج شادی داشته‌اند. این زوج،بعدها صاحب ۱۳ فرزند شدند.
 
آنچه باعث نارضایتی باخ در دربار کوتن گردید، ازدواج شاهزاده بود. این ازدواج علاقهٔ او را به موسیقی کاهش داده و ترفیع مقامی که باخ در انتظار آن بود را تقریباً منتفی ساخته بود. انتخاب‌های باخ محدود بود، زیرا در آستانهٔ چهل‌سالگی نمی‌توانست معیارهای خود را تغییر دهد و خود را با هر شرایطی وفق دهد و تنزل درجه را بپذیرد. در همین اَثنی و در ژوئن سال ۱۷۲۲، یوهان کونو که کانتور توماس کیرشه (کلیسای لوتری سنت توماس) در لایپزیک بود، درگذشت. شورای این شهر از علاقه‌مندی تلمان به این مقام اطلاع یافت و بنابراین وی به این سمت منصوب گشت. اما کسانی که تلمان در خدمت آنان بود، حقوق وی را افزایش دادند و در نتیجه وی از قبول مقام تازه سر باز زد. شورای شهر لایپزیک سپس به سراغ کریستف گراپنر – معروف‌ترین سازندهٔ کانتات در آن دوران – رفت، اما با درخواست ترک خدمت گراپنر نیز مخالفت گردید. باخ که از تمام این فراز و نشیب‌ها برای انتخاب کانتور توماس کیرشه آگاهی داشت، توسط شورای شهر لایپزیک – با وجود بی‌میلی ایشان – در تاریخ ۳۰ مه ۱۷۲۳ به آن سمت منصوب شد.
 
لایپزیک (۱۷۲۳ تا ۱۷۵۰)
مقام وی در کلیسای سَنت توماس در لایپزیک، سمتی با اعتبار در شهری بود که در آن زمان از نظر تجارت و بازرگانی شهر پیشروی زاکسن – حوزهٔ انتخابیه‌ای که با تورینگن همسایه بود – محسوب می‌شد. جدای از اقامت‌های کوتاه وی در آرنشتات و مول‌هاوزن، این مقام اولین سمت دولتی باخ بود که در آن خدمت به طبقهٔ اشراف جزو وظایف به شمار می‌آمد. این آخرین مقام زندگی وی بود و تا زمان مرگش در ۲۷ سال بعد از این تاریخ، در آن باقی‌ماند. این مقام و درجه، وی را با شیوه‌های تدبیر سیاسی، که کارفرمایانش در شورای شهر لایپزیک به کار می‌برند، آشنا ساخت. اعضای شورای شهر بر دو دسته بودند؛ دستهٔ اول، مطلق‌گرایان وفادار به پادشاهِ زاکسن – آگوست، مشهور به «نیرومند» – برتخت‌نشسته در درسدن و دستهٔ دوم، صاحب‌منصبانِ محلی که اهداف طبقهٔ تجار، اصناف و اشراف کهتر را پی می‌گرفتند. باخ نامزد طرفداران سلطنت و بخصوص شهردار آن زمان – وکیلی با نام «گوتلیب لانگ» که پیش‌تر در دربار درسدن خدمت کرده‌بود – محسوب می‌گردید. در برابر موافقت با تصدی باخ در مقام پیشْ‌گفته، گروه صاحب‌منصبانِ محلی اجازهٔ نظارت بر مدرسهٔ سنت توماس را به دست آوردند. به علاوه، باخ مجبور شد در مواردی مربوط به شرایط کاری‌اش به نوعی مصالحه و توافق نماید. با وجود این که به نظر می‌رسد هیچکس در شورای شهر در نبوغ باخ شک نداشته، هماره تنش‌های مکرری بین کانتور و صاحب‌منصبات محلی عضو شورای شهر وجود داشته‌است. از طرفی کانتور، خود را رهبر موسیقی کلیسایی در شهر می‌دانست و از سوی دیگر، صاحب‌منصبان محلیِ حاضر در شورای شهر، وی را تنها یک مدیر مدرسه می‌دانستند و می‌خواستند که تأکید بر موسیقی دقیق و حرفه‌ای را در مدرسه و کلیسا کاهش دهند. شورای شهر هیچگاه حقوق سخاوتمندانهٔ ۱۰۰۰ تالِر در سال که در اولین دیدار توسط لانگ به باخ وعده داده شده بود را پرداخت نکرد. اما ضمن پرداخت حقوقی کمتر به باخ، جهت آسایش او و خانواده‌اش، خانهٔ خوبی که در انتهای ساختمان مدرسه وجود داشت را در اختیار ایشان قرار داد. این آپارتمان با هزینهٔ فراوان در سال ۱۷۳۲ بازسازی شد.
 
مسؤولیت باخ در این زمان علاوه بر آموزش دانش‌آموزان مدرسهٔ سنت توماس در زمینهٔ آوازخوانی و لاتین، تأمین موسیقی و رهبری دستهٔ موسیقی هر یک‌شنبه در دو کلیسای اصلی لایپزیک، سنت توماس و سنت نیکلاس، را نیز بطور هفتگی شامل می‌گردید. همچنین او باید بر نحوهٔ اجرای امور مربوط به موسیقی در دو کلیسای دیگر شهر لایپزیک – کلیسای نو و کلیسای سنت پیتر – نیز نظارت می‌نمود. با شکوفایی حیرت‌انگیزی که در خلاقیت وی رخ داد، توانست در ظرف شش سالِ اولِ اقامت در لایپزیک، پنج زنجیره کانتات سالیانه، که هر یک تقریباً شصت کانتات را شامل می‌شدند، را تصنیف نماید (که ظاهراً دو تا از این پنج گمشده‌اند). بیشتر این آثار کنسرتی، برای مراسم انجیل‌خوانی روزهای یکشنبه و روزهای جشن سالِ لوتری تصنیف گشته و تعداد زیادی از آنها با الهام‌گرفتن از آوازهای روحانی سنتیِ کلیسایی، مانند «برخیز، ندای پروردگار ما را می‌خواند» (به آلمانی: Wachet auf! Ruft uns die Stimme)‏ و «اکنون تنها ناجی کافران می‌آید» (به آلمانی: Nun komm, der Heiden Heiland)‏، نوشته شده‌اند.
 
احتمالاً باخ در هنگام تمرین و اجرای این آثار در کلیسای سنت توماس، پشت هارپسیکورد می‌نشسته و یا در مقابل گروه کر در بالکن کم‌ارتفاع‌تر انتهای غربی سالن می‌ایستاده‌است به طوری که پشت وی به حضار قرار می‌گرفته‌است و محراب در انتهای شرقی. همچنین او می‌توانسته با نگاه به بالا، ارگ را که در اتاقکی در ارتفاع چهار متری قرار داشته‌است ببیند. در سمتِ راستِ ارگ در یک ایوانِ کناری سازهای بادی، برنجی و تمیپانی و در سمتِ چپِ ارگ، سازهای زهی قرار می‌گرفته‌اند. یکی از سرچشمه‌های تنش‌هایی که بین شورای شهر و کانتور پیش می‌آمد این بود که این شورا تنها هشت نوازندهٔ دائم را در اختیار باخ گذاشته بود، در حالی که وی باید مابقی گروه بیست نفری نوازندنگانی که برای اجرای قطعات متوسط تا بزرگ بدیشان نیاز بود را از افراد مشغول تحصیل در دانشگاه یا مدرسه و یا افراد عامی جامعه، استخدام نماید. به احتمال، ارگ یا هارپسیکورد توسط شخص آهنگساز (زمان‌هایی که برای رهبری در حالت ایستاده قرار نداشت)، ارگ‌نواز تحت استخدام کلیسا و یا یکی از پسران ارشد باخ، فردریک یا امانوئل نواخته می‌شد.
 
باخ خواننده‌های کُر سوپرانو و آلتو را از میان دانش‌آموزان مدرسه و خواننده‌های تنور و باس را از میان دانش‌آموزان یا افراد دیگر در لایپزیک انتخاب می‌نمود. اجرای موسیقی در مراسم ازدواج و خاک‌سپاری برای گروه خوانندگان درآمد بیشتری داشت و احتمالاً به همین دلیل است که باخ دستِ کم شش موتِت، غالباً برای دستهٔ کُر دوتایی نوشت. از این موتت‌ها برای تمرینات و آموزش مدرسه‌ای نیز استفاده می‌شد. بخشی از کار معمول وی در کلیسا، اجرای موتت‌های مکتب ونیز و آلمان چون آثار هاینریش شوتز بود. باخ از آثار این آهنگساز به عنوان سرمشق‌های سبکی برای موتت‌های خود استفاده می‌نمود. پروندهٔ صوتی زیر بخش برگزیده‌ای از ورودیهٔ «برای خداوند بخوان» (به آلمانی: Singet dem Herrn)‏ است که بافت غنی و پرتکاپویی را نشان می‌دهد که باخ می‌توانست با استفاده از دو دستهٔ کر که هر یک دارای چهار بخش تقسیم هستند، به وجود آورد. در این اجرا در هر بخش گروه کُر سه خواننده قرار گرفته‌اند.
 
باخ که بیشتر سالهای دههٔ ۱۷۲۰ را صرف تصنیف کانتات‌ها نموده بود، رپرتوآر عظیمی از موسیقی کلیسایی را برای دو کلیسای اصلی لایپزیک فراهم کرد. اکنون وی علاقه‌مند بود که تصنیفات و اجراهای خود را از مرزهای موسیقی آیین عبادی گسترده‌تر سازد. در ماه مارس ۱۷۲۹، او به رهبری «کالج موسیقی» – گروه نوازندگان موسیقی غیرروحانی که در سال ۱۷۰۱ به‌وسیلهٔ دوست باخ، گئورگ فیلیپ تلمان، بنیان نهاده شده بود – برگزیده شد. این گروه یکی از دوازده گروهی محسوب می‌شد که در شهرهایِ عمدهٔ آلمانی‌زبانِ آن دوران تشکیل شده بودند و دانش‌آموزان فعال در زمینهٔ موسیقی در آن‌ها شرکت داشتند. این گروه‌ها نقشی با اهمیت و رو به افزایش در حیات موسیقی در بین عوام بازی می‌کردند و معمولاً به‌وسیلهٔ برجسته‌ترین موسیقیدان حرفه‌ای هر شهر رهبری می‌شدند. بنابر نظر کریستف ولف، رهبری این گروه توسط باخ «نظارت کامل باخ بر مؤسسات اصلی فعال در زمینهٔ موسیقی در لایپزیک را تحکیم نمود». در اکثر اوقات سال، گروه کالج موسیقی لایپزیک، هر دو هفته یک‌بار در قهوه‌خانهٔ زیمرمن، در خیابان کاترین و کمی دورتر از میدان اصلی شهر، اجراهایی دو ساعته داشت. صاحب ملکِ قهوه‌خانه، تالار بزرگی را بدین منظور اختصاص داده و سازهای مختلفی نیز تهیه کرده بود. بسیاری از آثار باخ طی سالهای دهه‌های ۱۷۳۰، ۴۰ و ۵۰ به احتمال برای اجرای اعضای کالج موسیقی نوشته شده‌اند. به طور حتم در میان آثار اجراشده توسط این گروه، بخش‌هایی از «تمرین کلاویه» و بسیاری از کنسرتوهای ویولن و هارپسیکورد وجود داشته‌است.
 
طی این دوران، او «مس در سی مینور» را کامل کرد. در فرایند تکمیل کردن این اثر موومان‌های تازه تصنیف‌شده با بخش‌هایی از آثار پیشین ترکیب شدند. در سال ۱۷۳۵، او نسخهٔ دست‌نویس این اثر را به انتخاب‌کنندهٔ دربار زاکسن پیشکش نمود. در اصل این عمل پیشنهادی موفقیت‌آمیز برای ترغیب‌نمودن پادشاه بود تا او را به‌عنوان آهنگساز دربار سلطنتی انتخاب نماید. همچنین، به نظر می‌رسد این مسأله بخشی از تکاپوی طولانی‌مدت باخ برای کسب قدرت افزون‌تر در چانه‌زنی‌هایش با شورای شهر لایپزیک باشد. پروندهٔ صوتی زیر بخش برگزیده‌ای از یکی موومان‌هایی است که به پادشاه پیشکش شده‌است. این بخش نمایانگر استفادهٔ آهنگساز از ترومپت‌های بزمی و تمیپانی است. با وجود اینکه این مَس هیچوقت طی دوران حیات آهنگساز اجرا نشد، ولی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار آوازی تمام دوران‌ها محسوب می‌شود.
 
در ۱۷۴۷، باخ به دربار فردریک بزرگ در پُتسدام رفت. در آنجا پادشاه تِمی برای باخ نواخت و او را برای بداهه‌نوازی یک فوگ مبتنی بر آن تم، به چالش طلبید. باخ یک فوگ سه صدایی بر روی پیانوفورتهٔ فردریک نواخت – که این کار در آن زمان نوآوری‌ای محسوب می‌گشت – و بعده‌ها «پیشکش موسیقایی» را به پادشاه تقدیم کرد که شامل فوگ‌ها، کانُن‌ها و یک تریو بر مبنای «تم سلطنتی» انتخاب شده توسط پادشاه، بود. این تریو یک فوگ شش‌صدایی است که تم آن اندکی با تم منتخب پادشاه تفاوت دارد تا برای پیچیدگی‌ها وسیع‌تر مناسب باشد.
 
«هُنر فوگ»، ماه‌ها پیش از مرگ او نوشته شده بود و البته هنوز ناتمام بود. این اثر ۱۸ فوگ و کانُن پیچیده مبتنی بر یک تم ساده را شامل می‌شد. از این اثر که شاهکاری از دگرسازیِ تم‌ها و تمهیدات کنترپوآنی است، معمولاً به‌عنوان مجموع نتایج فنون چندصدایی (پُلی‌فونیک) یاد می‌شود.
 
در ابتدای سال ۱۷۴۹ بیماری آب‌مروارید باخ به طور جدی در حال پیشرفت بود. شورای شهر حتی پیش از مرگ باخ جانشینی برای وی برگزید، ولی آهنگساز پیر هنوز عقب‌نشینی نکرده بود. در نهایت ضعف بینایی باخ به حدی شدت گرفت که وی ناگزیر به عمل جراحی شد. پزشک جراح باخ که از مشهورترین جراحان چشم آن دوران بود و حتی چشم هندل را نیز عمل کرده بود، جان تیلور نام داشت و انگلیسی بود. افسوس که جراحی بر روی چشم باخ موفقیت‌آمیز نبود و جراحی دوم در آوریل ۱۷۵۰ وی را نابینا و زمین‌گیر کرد. در ماه ژوئیه وی در آخرین عشاء ربانی که در خانه‌اش برگزار شد، شرکت جست و در بیست و هشتم همین ماه پس از یک سکتهٔ مغزی، در سن ۶۵ سالگی درگذشت[۸]. آخرین اثری که باخ آن را تکمیل نمود یک پرلود کوراله (پیش‌درآمد آواز) برای ارگ بود که در بستر مرگ، آن را به پسرخوانده‌اش آلتنیکول دیکته نمود. زمانی که نت‌های آخرین میزان این اثر، که «اکنون در بارگهت حاضر می‌شوم» (به آلمانی: Vor deinen Thron tret ich hiermit)‏ نام دارد، شمارش شوند و به هر یک از نُت‌ها یکی از حروف لاتینی اختصاص داده شود، کلمهٔ «BACH» حاصل می‌گردد. این کوراله معمولاً پس از فوگ چهاردهم که ناتمام است، نواخته می‌شود و پایان اجرای «هنر فوگ» محسوب می‌گردد.
 
به نظر می‌رسد که باخ توانسته بود که در لایپزیک روابط گرمی را با استادان دانشگاه برقرار نماید. او از روابط سازنده‌ای که با شاعری به نام پیکاندر برقرار نموده بود، بسیار بهره برد. سباستین و آنا ماگدالنا در منزلشان از دوستان، خویشان و موسیقیدانان و نوازندگان همکار که از سراسر آلمان مهمان ایشان بودند، پذیرایی می‌کردند. نوازندگان دربارهای درسدن و برلین و موسیقیدانانی چون گئورگ فیلیپ تلمان (یکی از پدرخواندگانِ کارل فیلیپ امانوئل) در ملاقات‌هایی مکرر به خانهٔ باخ می‌آمدند و احتمالاً با وی مکاتباتی نیز داشته‌اند. قابل توجه‌است که گئورگ فردریک هندل که در همان سال تولد باخ در شهر هاله ( آموزش ارگ که ۵۰ کیلومتر با لایپزیک فاصله دارد) زاده شده بود، با وجود مسافرت‌های فراوان به آلمان، هیچگاه با باخ ملاقات نکرد. به نظر می‌رسد که باخ هماره از این مساله به شدت افسوس می‌خورده‌است.
 
سبک
ویژگی سبک آهنگسازی باخ بر بافت کنترپوآنی، تونیک‌های خطی/پیشروی هارمونیک در دومینانتها و ریتم‌های محرک استوار است که با یکدیگر ترکیب می‌شوند و حسی از پیشروی را بوجود می‌آورند. مانند بسیاری از آهنگسازان دیگر سبک باروک، موسیقی باخ به شکل موتیفی متراکم است؛ الگوهای ملودیک و ریتمیک که در ابتدای یک اثر معرفی می‌شوند، پیوسته به‌وسیلهٔ برگشت‌های ملودیک و کنترپوآنی، افزایش و کاهش در حین تکرارها و جوش و خروش و تحرک در نغمه‌ها، تغییر شکل می‌دهند.
امروزه «سبکِ باخ» بر تصنیفات موسیقایی، از سرودهای روحانی و آثار مذهبی تا آثار پاپ و راک، تأثیراتی گذاشته‌است. بسیار از تم‌های باخ – بخصوص تم توکاتا و فوگ در ر مینور – مکرراً در آثار موسیقی راک استفاده شده‌اند و محبوبیت قابل توجهی یافته‌اند.
 
آثار
آثار یوهان سباستین باخ به‌وسیله حروف BWV (سرواژهٔ عبارت آلمانی: Bach Werke Verzeichnis) به معنای نمایهٔ آثار باخ نمایه‌گذاری شده‌اند. این فهرست که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، به‌وسیلهٔ ولفگانگ شمایدر تهیه شده است.
فهرست یادشده به جای تقسیم‌بندی بر حسبِ زمان تصنیف اثر، بر حسبِ نوعِ اثر تقسیم‌بندی شده است. در گردآوری این فهرست، شمایدر عمدتاً از فهرست ویراست انجمن باخ (لاتین:Bach Gesellschaft Ausgabe)، فهرستی از آثار آهنگساز که بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۹۰۵ جمع‌آوری شده است، پیروی کرده است.
 
میراث
شهرت باخ در سالهای پایان زندگی و پس از مرگ، اُفول کرد و آثار وی در مقایسه با آثار نوپدید سبک کلاسیک، کهنه تلقّی گشت. با وجود این، وی هیچگاه فراموش نشد چرا که همواره از او به‌عنوان یک نوازنده، معلّم (و البته آهنگساز) و پدر فرزندانش (بخصوص ک. ف. ا باخ) یاد می‌شد. در این دوران آثاری از وی که بیش از دیگر آثار از آنها قدردانی گردید و به آنها توجه شد، آثار برای سازهای کلاویه‌ای بود که در این حوزه دیگر آهنگسازان هماره استادی وی را تصدیق کرده‌اند. موتزارت، بتهوون و شوپن در میان مهم‌ترین ستایندگان وی بودند. در ملاقاتی از کلیسای سنت توماس در لایپزیک، موتزارت اجرایی از یکی از موتتها (BWV 225) را شنید و از تعجب بانگ برآورد: «اینک چیزی که بتوان از آن آموخت». زمانی که بخشی از موتت را برای مطالعه به وی دادند، «موتزارت روی نزدیک‌ترین صندلی نشست، در حالی که بخش‌های اثر در اطرافش پخش بود، [برخی از] آنها را در دو دست وی و [برخی] روی زانوانش قرار داشت. او همه چیز را فراموش کرده بود و تا زمانی که تمام اثر سباستین باخ را بررسی نکرد، برنخاست». بتهوون نیز از علاقه‌مندان باخ بوده‌است. وی در کودکی «کلاویه‌ی خوش‌کوک» را آموخت و بعده‌ها باخ را «نیا و طلایه‌دار هارمونی» (به آلمانی: Urvater der Harmonie)‏ و «نه یک جویبار، بلکه یک دریا» (به آلمانی: nicht Bach, sondern Meer)‏، بازی کلامی با "Bach" که به معنای «جویبار» است) خواند.همچنین، شوپن پیش از کنسرت‌هایش خود را در اتاقی محبوس می‌کرد و آثار باخ را می‌نواخت. در نهایت به نظر می‌رسد بسیاری از آهنگسازان پیش‌گفته و دیگرانی چون رابرت شومان و فلیکس مندلسون پس از شنیدن آثار باخ به سبکی کنترپوآنی‌تر در تصنیف موسیقی روی آوردند.احیای شهرت باخ نزد بخش وسیع‌تری از افراد، تا حدودی به دلیل زندگینامه‌ای بود که یوهان نیکلاس فورکل در سال ۱۸۰۲ نگاشت. بتهوون نیز این کتاب را خوانده بود. گوته به نسبت دیگران دیر با آثار باخ آشنا گردید. این آشنایی از طریق مجموعه‌ای از آثار برای کلاویه و آثار آوازی اجراشده در شهر باد برکا در تورین‌گن به سال ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵، روی داد. در سال ۱۸۲۷ وی در نامه‌ای تجربهٔ شنیدن موسیقی باخ را «هارمونی جاودانی در گفتگو با خود» توصیف کرده است. اما بیشترین تلاش‌ها برای زنده نمودن شهرت فراموش‌شدهٔ باخ توسط فلیکس مندلسون انجام گرفته‌است. وی در سال ۱۸۲۹، پاسیون به روایت متای قدیس را در برلین اجرا نمود. هگل که در میان شنوندگان این اجرا حضور داشته‌است، بعده‌ها باخ را چنین توصیف می‌کند؛ «باشکوه، یک پروتستان واقعی، قوی و می‌توان گفت نابغه‌ای فرزانه که تنها تازگی‌ها قدردانی از ارزش واقعی او را بازآموخته‌ایم». ترویج آثار باخ توسط مندلسون و رشد مجدد قَدر و قیمت این آهنگساز در سال‌های بعدی ادامه یافت. انجمن باخ (Bach Gesellschaft) در سال ۱۸۵۰ با هدف معرفی و ترویج آثار وی بنیان نهاده شد. این انجمن در طول نیم‌قرنِ پس از تأسیس، مجموعه‌ای جامع از آثار آهنگساز را منتشر نمود.
 
پس از این دوران، باخ و آثار او مشهور باقی‌ماندند. طی قرن بیستم، فرایند شناخت ارزش‌های موسیقایی و آموزشی برخی از آثار وی ادامه یافت. به احتمال، نمود بارز این فرایند را می‌توان در معرفی‌ای که پابلو کاسالس از «سوئیت‌های ویولن سل» انجام داد، دانست. پیشرفت دیگری که در این راه حاصل گردید، رشد اجراهای اصیل بود که سعی می‌نموند موسیقی را به شکلی که مورد نظر آهنگساز بوده‌است، ارائه دهند. نمونه‌ای از ویژگی‌های اجراهای اصیل را می‌توان در انتخاب هارپسیکورد به جای پیانوی بزرگ امروزی برای اجرای آثار کلاویه‌ای و همچنین استفاده از دستهٔ آواز کوچک یا خوانندگان تک به جای دسته‌های آواز بزرگ که محبوب اجراهای قرن نوزدهم و بیستم بوده‌اند، مشاهده نمود.
 
سهم یوهان سباستین باخ از موسیقی یا – اگر بخواهیم مفهومی که توسط شاگرد وی لورنز کریستف میزلر باب گردید را به عاریت بگیریم، – «دانش موسیقایی» وی هماره با «نبوغ اصیل» ویلیام شکسپیر در ادبیات انگلیسی و ایزاک نیوتن در فیزیک مقایسه شده‌است.
 
آثار باخ به عنوان نمونه‌ای از بهترین‌هایی که بشریّت می‌تواند ارائه نماید، برای قرار گرفتن در صفحه موسیقی زرین وویجر و ارسال به فضا، برگزیده شده‌اند. دانشمند و نویسنده لوئیس توماس دربارهٔ چگونگی ارتباط برقرار کردن مردم کرهٔ زمین با ساکنان احتمالی سراسر گیتی چنین پیشنهاد کرده‌است: «رای من به باخ است. تمام آثار وی باید به طور مداوم به فضا مخابره شوند. با این که این کار متکبرانه خواهد بود اما با هدف به نمایش گذاشتن بهترین چهرهٔ ممکن [از زمین] در ابتدای آشنایی، قابل بخشش است. پس از آن می‌توان حقایق نامطبوع‌تر را بیان نمود.» بعضی از آهنگسازان با استفاده از نت‌های سی بِمُل (B-flat)، لا (A)، دو (C) و سی عادی (نت سی ساده که در آلمانی H است) که موتیف BACH را تشکیل می‌دهند و یا مشتقات کنترپوآنی آن در آثار خود به باخ ادای احترام نموده‌اند. البته شخص باخ در این سرواژه‌نگاری موسیقیایی پیش‌قدم بوده‌است که به ویژه در کنتراپونکتوس چهاردهم (Contrapunctus XIV) از هنر فوگ به چشم می‌خورد. با وجود اینکه این ملودی صلیب‌گون در چشم باخ نوعی ادای موسیقایی از سرسپاری به عیسی مسیح و صلیب وی بوده‌است، بعده‌ها آهنگسازان این موتیف را در تجلیل از مقام آهنگساز بکار بردند. وفاداری صمیمانهٔ باخ به عیسی مسیح در سراسر پیشهٔ معنوی وی، با کشف انجیل کالو در سال ۱۹۳۲ در فرانکنموث میشیگان، کاملاً اثبات گردید.
 
کتاب آناماگدالنا باخ
دو کتاب آناماگدالنا باخ که آلبوم‌های موسیقی خاص خانوادهٔ یوهان سباستین باخ را تشکیل داده‌اند، قطعاتی با کاراکترهای گوناگون برای ساز و آواز را شامل می‌شوند. این قطعات هم آثاری از آهنگسازان و هم آثار دیگر آهنگسازان را در بر می‌گیرند و در این دو کتاب همگی به دست خود یوهان سباستین باخ و گاه همسر او آناماگدالنا باخ نوشته شده‌اند. همچنین برخی از صفحات به دست یک کودک نوشته شده‌اند، که می‌توانند دستنوشت یکی از اعضای خردسال خانوادهٔ باخ باشند.


مطالب مشابه :


بهترین راه برای یادگیری کیبورد و پیانو

خرید پستی آموزش کیبورد یا ارگ. این آموزش توسط بسیاری از افراد موفق در زمینه کیبورد یا ارگ




معرفی ارگ و كیبورد های korg

خرید پستی آموزش کیبورد یا ارگ. این آموزش توسط بسیاری از افراد موفق در زمینه کیبورد یا ارگ




آموزش نواختن ارگ - تصویری آهنگ معروف VIVA LA VIDA

آموزش کیبورد | آموزش ارگ - آموزش نواختن ارگ - تصویری آهنگ معروف viva la vida - کیبورد،ارگ،آموزش ارگ




چگونه در نوازندگی کیبورد پیشرفت کنیم

خرید پستی آموزش کیبورد یا ارگ. این آموزش توسط بسیاری از افراد موفق در زمینه کیبورد یا ارگ




آموزش پیانو - ارگ

آموزش موسیقی - آموزش پیانو - ارگ - آموزش گیتار - پیانو - کیبورد- سنتور - ویولن - تار - سه تار - دف




آشنایی مقدماتی با ارگ یا کیبورد

درود برشما این وبلاگ به صورت تخصصی آموزش کیبورد یا ارگ میدهد،مطالب به صورت گردآوری شده و با




آموزش ارگ - کیبورد

آموزش کیبورد ( ارگ) در کرج و تهران . سریع و کاملا تضمینی - توسط استاد خانم و آقا. ۳ ماهه سلفژ




آموزش تصویری ارگ و پیانو

آموزش ارگ و پیانو. how to play piano & org. نرم افزار چند رسانه ای آموزشی ارگ و پیانو نوازی. ارگ نوازی و




نوازندگان مشهور ارگ

خرید پستی آموزش کیبورد یا ارگ. این آموزش توسط بسیاری از افراد موفق در زمینه کیبورد یا ارگ




برچسب :