قانون مجازات اسلامی- 5
بخش دوم ـ مقادير ديه
فصل اول ـ ديه نفس
ماده 549-
موارد ديه كامل همان است كه در مقررات شرع تعيين شده است و ميزان آن در ابتداي هر
سال توسط رئيس قوه قضائيه به تفصيل بر اساس نظر مقام رهبري تعيين و اعلام
ميشود.
ماده 550- ديه قتل زن، نصف ديه مرد است.
ماده 551- ديه خنثاي ملحق به
مرد، ديه مرد و ديه خنثاي ملحق به زن، ديه زن و ديه خنثاي مشكل، نصف ديه مرد
بهعلاوه نصف ديه زن است.
تبصره- دركليه جناياتي كه مجنيٌعليه مرد نيست، معادل
تفاوت ديه تا سقف ديه مرد از صندوق تأمين خسارتهاي بدني پرداخت ميشود.
ماده 552-
شخص متولد از زنا در صورتي كه هر دو يا يكي از طرفين زنا مسلمان باشند، در احكام
ديه مانند مسلمان است.
ماده 553- وارث ديه شخص متولد از زنا درصورتي كه فرزند و
همسر نداشته باشد و زنا از هر دو طرف با رضايت صورت گرفته باشد، مقام رهبري است و
چنانچه يكي از طرفين شبهه داشته يا اكراه شده باشد، همان طرف يا اقوام او، وارث ديه
ميباشند.
ماده 554- براساس نظر حكومتي مقام رهبري، ديه جنايت بر اقليتهاي ديني
شناخته شده در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اندازه ديه مسلمان تعيين
ميگردد.
ماده 555- هرگاه رفتار مرتكب و فوت مجنيٌعليه هر دو در ماههاي حرام
«محرم، رجب، ذيالقعده وذيالحجه» يا در محدوده حرم مكه، واقع شود خواه جنايت عمدي
خواه غيرعمدي باشد، علاوه بر ديه نفس، يكسوم ديه نيز افزوده ميگردد. ساير مكانها و
زمانهاي مقدس و متبرك مشمول حكم تغليظ ديه نيست.
تبصره ـ معيار شروع و پايان
ماههاي حرام، مغرب شرعي است مانند ماه رجب كه از مغرب شرعي آخرين روز ماه
جماديالثاني، شروع و با مغرب شرعي آخرين روز ماه رجب به پايان ميرسد.
ماده 556-
در حكم تغليظ ديه فرقي ميان بالغ و غيربالغ، زن و مرد و مسلمان و غيرمسلمان نيست.
سقط جنين نيز پس از پيدايش روح، مشمول حكم تغليظ است. تغليظ ديه، در مواردي كه
عاقله يا بيتالمال پرداختكننده ديه باشد نيز جاري است. در قتل عمدي كه بهعلت عدم
امكان قصاص يا عدم جواز آن ديه پرداخت ميشود نيز اين حكم جاري است.
ماده 557-
تغليظ ديه مخصوص قتل نفس است و در جنايت بر اعضاء و منافع جاري
نيست.
فصل دوم ـ قواعد عمومي ديه اعضاء
ماده 558- در
جنايت غيرعمدي بر اعضاء و جنايت عمدي كه قصاص ندارد يا قصاص در آن ممكن نيست يا بر
ديه، مصالحه شده و مقدار آن مشخص نشده است بهشرح مقرر در اين قانون، ديه ثابت
ميشود.
ماده 559- هرگاه در اثر جنايت صدمهاي بر عضو يا منافع وارد آيد چنانچه
براي آن جنايت در شرع ديه مقدر يا نسبت معيني از آن بهشرح مندرج در اين قانون مقرر
شده باشد مقدار مقرر و چنانچه شرعاً مقدار خاصي براي آن تعيين نشده ارش آن قابل
مطالبه است.
ماده 560- ديه زن و مرد در اعضاء و منافع تا كمتر از ثلث ديه كامل
مرد يكسان است و چنانچه ثلث يا بيشتر شود ديه زن به نصف تقليل مييابد.
ماده 561-
هرگاه در اثر يك يا چند ضربه، آسيبهاي متعددي بر يك يا چند عضو وارد شود، ملاك
رسيدن ديه به ثلث، ديه هر آسيب بهطور جداگانه است مگر اينكه آسيبهاي وارده بر عضو،
عرفاً يك آسيب و جنايت محسوب شود.
ماده 562- در موارد ارش فرقي ميان زن و مرد
نيست لكن ميزان ارش جنايت وارده بر اعضاء و منافع زن نبايد بيش از ديه اعضاء و
منافع او باشد، اگرچه مساوي با ارش همان جنايت در مرد باشد.
ماده 563- از بين
بردن هر يك از اعضاي فرد و هر دو عضو از اعضاي زوج، ديه كامل و از بين بردن هريك از
اعضاي زوج، نصف ديه كامل دارد. خواه عضو مزبور از اعضاي داخلي بدن باشد خواه از
اعضاي ظاهري مگر اينكه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.
ماده 564- فلج كردن
عضو داراي ديه معين، دو سوم ديه آن عضو و از بين بردن عضو فلج، يك سوم ديه همان عضو
را دارد. در فلج كردن نسبي عضو كه درصدي از كارايي آن از بين ميرود، با توجه به
كارايي از دست رفته، ارش تعيين ميگردد.
ماده 565- از بين بردن قسمتي از عضو يا
منفعت داراي ديه مقدر به همان نسبت ديه دارد به اين ترتيب كه از بين بردن نصف آن
بهميزان نصف و از بين بردن يكسوم آن بهميزان يك سوم داراي ديه است مگر اينكه در
قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.
تبصره 1- در مواردي كه نسبت از بين رفته قابل
تشخيص نباشد، ارش تعيين ميشود.
تبصره 2- هرگاه جنايت، عضو را در وضعيتي قرار دهد
كه به تشخيص كارشناس، مجنيٌعليه ناگزير از قطع آن باشد ديه قطع عضو ثابت
ميشود.
ماده 566- ديه اعضائي كه با پيوند و امثال آن در محل عضو از بين رفته،
قرار گرفته است و مانند عضو اصلي داراي حيات ميشوند بهميزان ديه عضو اصلي است و اگر
داراي حيات گردد ولي از جهت ديگري معيوب شود، ديه عضو معيوب را دارد. از بين بردن
اعضاي مصنوعي، تنها موجب ضمان مالي است.
ماده 567- در مواردي كه رفتار مرتكب نه
موجب آسيب و عيبي در بدن گردد و نه اثري از خود در بدن برجاي بگذارد ضمان منتفي است
لكن در موارد عمدي در صورت عدم تصالح، مرتكب به حبس يا شلاق تعزيري درجه هفت محكوم
ميشود.
ماده 568- درشكستگي عضوي كه داراي ديه مقدر است، چنانچه پس از جنايت
بهگونهاي اصلاح شود كه هيچ عيب و نقصي در آن باقي نماند، چهار بيست و پنجم ديه آن
عضو ثابت است و چنانچه با عيب و نقص اصلاح شود يا براي آن عضو ديه مقدري نباشد، ارش
ثابت است مگر در مواردي كه در اين قانون خلاف آن مقرر شده باشد.
ماده 569- ديه
شكستن، ترك برداشتن و خرد شدن استخوان هر عضو داراي ديه مقدر به شرح زير
است:
الف- ديه شكستن استخوان هر عضو يك پنجم ديه آن عضو و اگر بدون عيب درمان
شود چهارپنجم ديه شكستن آن است.
ب- ديه خرد شدن استخوان هر عضو يك سوم ديه آن
عضو و اگر بدون عيب درمان شود چهارپنجم ديه خرد شدن آن استخوان است.
پ- ديه ترك
برداشتن استخوان هر عضو چهار پنجم ديه شكستن آن عضو است.
ت- ديه جراحتي كه به
استخوان نفوذ كند بدون آنكه موجب شكستگي آن گردد و نيز ديه موضحه آن، يك چهارم ديه
شكستگي آن عضو است.
ماده 570- هرگاه يك استخوان از چند نقطه جداي از هم بشكند يا
خرد شود يا ترك بخورد، درصورتي كه عرفاً جنايتهاي متعدد محسوب گردد، هريك ديه
جداگانه دارد هرچند با يك ضربه بهوجود آيد و مجموع ديه جنايتهاي مزبور از ديه عضو
هم بيشتر باشد.
ماده 571- دررفتگي استخوان از مفصل، درصورتي كه موجب شلل يا از
كارافتادگي كامل عضو نگردد، موجب ارش و در غير اين صورت موجب دو سوم ديه همان عضو و
درصورت درمان بدون عيب موجب چهارپنجم از دوسوم ديه آن عضو ميباشد.
ماده 572-
هرگاه در اثر جنايتي تكه كوچكي از استخوان از آن جدا شود، ديه شكستگي ثابت
است.
ماده 573- هرگاه صدمه بر استخوان، موجب نقص عضو يا صدمه ديگري گردد، هر يك
ديه جداگانهاي دارد.
ماده 574- هرگاه بر اثر يك يا چند ضربه، علاوه بر دررفتگي
مفصل، استخوان نيز بشكند يا ترك بخورد، دو جنايت محسوب ميشود و هريك ديه يا ارش
جداگانه دارد. اگر بر اثر ضربهاي، هم استخوان بشكند و هم جراحتي مانند موضحه يا
نافذه و يا جائفه در بدن ايجاد شود نيز اين حكم جاري است.
ماده 575- پيوند خوردن
عضو پس از جنايت تأثيري در ديه ندارد.
فصل سوم - ديه مقدر
اعضاء
مبحث اول - ديه مو
ماده 576- كندن و يا از بين بردن تمام موي
سر يا ريش مرد، درصورتي كه ديگر نرويد، ديه كامل دارد و اگر دوباره برويد، نسبت به
موي سر، ارش و نسبت به ريش يكسوم ديه كامل ثابت است. در اين حكم فرقي ميان موي
كمپشت و پرپشت و كودك و بزرگسال نيست.
ماده 577- كندن و يا از بين بردن تمام موي
سر زن، درصورتي كه ديگر نرويد، موجب ديه كامل زن و اگر دوباره برويد، موجب مهرالمثل
است. در اين حكم فرقي ميان موي كمپشت و پرپشت و كودك و بزرگسال نيست.
تبصره- اگر
مهرالمثل بيش از ديه كامل زن باشد فقط به مقدار ديه كامل زن، پرداخت ميشود.
ماده
578- چنانچه قسمتي از موي سر مرد يا زن يا ريش مرد طوري از بين برود كه ديگر نرويد،
بايد به نسبت، ديه پرداخت شود و اگر دوباره برويد، در موي سر مرد، ارش و در ريش به
نسبت از يكسوم ديه كامل و در موي سر زن به همان نسبت از مهرالمثل، بايد ديه پرداخت
شود.
ماده 579- كندن موي سر زن يا مرد يا ريش مرد، چنانچه با رضايت شخص يا در
مواردي كه اذن شخص معتبرنيست، با رضايت ولي او باشد يا به جهت ضرورتهاي پزشكي لازم
باشد، ديه يا ارش ندارد.
ماده 580- تشخيص روييدن و نروييدن مو با كارشناس مورد
وثوق است. چنانچه نظر كارشناس بر نروييدن باشد و ديه پرداخت شود، ولي پس از آن خلاف
نظر او ثابت گردد، بايد مازاد بر ارش يا يكسوم ديه و يا مهرالمثل، حسب مورد به
پرداختكننده ديه، مسترد شود و اگر نظر كارشناس بر روييدن باشد و ارش يا يكسوم ديه و
يا مهرالمثل، حسب مورد پرداخت شود ولي خلاف نظر او ثابت گردد، بايد مابهالتفاوت آن
پرداخت شود.
ماده 581- كندن و يا از بين بردن هر يك از ابروها، اگر بدون رضايت
شخص يا ولي او در مواردي كه اذن شخص معتبر نيست و يا بدون ضرورت تجويزكننده باشد
يكچهارم ديه كامل دارد و اگر دوباره برويد، موجب ارش است و اگر مقداري از آن برويد
نسبت به مقداري كه روييده، ارش و نسبت به مقداري كه نروييده، ديه با احتساب مقدار
مساحت، تعيين ميشود.
ماده 582- اگر مقداري از موي سر، ريش و ابرو پيش از جنايت
از بين رفته باشد، زائل كردن باقيمانده آنها، حكم از بين بردن قسمتي از مو را
دارد.
ماده 583- هرگاه با از بين بردن عضو يا پوست و مانند آن، موي سر، ريش يا
ابرو از بين برود، علاوه بر ديه مو يا ريش يا ابرو، حسب مورد ديه يا ارش جنايت نيز
پرداخت ميشود.
ماده 584- از بين بردن تمام يا قسمتي از موي پلك يا ساير موهاي
بدن در صورت بروز عيب و نقص موجب ارش است، خواه برويد خواه نرويد و چنانچه با از
بين بردن عضو يا كندن پوست و مانند آن باشد، تنها ديه يا ارش محل مو پرداخت
ميشود.
ماده 585- هرگاه موي سر مرد يا زن يا ريش مرد كه از بين رفته است با عيب
و نقص برويد مانند آنكه رنگ يا حالت طبيعي آن تغيير كند يا كمپشت برويد، ارش ثابت
است. مقدار ارش مزبور در مورد ريش بايد بيشتر از يكسوم ديه كامل و در مورد موي سر
مرد، بيشتر از ارشي باشد كه درصورت رويش بدون عيب تعيين ميشود. در مورد موي سر زن
نيز علاوه بر ارش يا ثلث ديه يا مهرالمثل حسب مورد بايد ارش ديگري براي عيب حاصله
پرداخت شود.
ماده 586- ملاك مسؤوليت صدمه به مو، از بين بردن آن است و شيوه از
بين بردن مانند كندن يا سوزاندن، تأثيري در حكم ندارد.
مبحث دوم ـ ديه
چشم
ماده 587- درآوردن و يا از بين بردن دو چشم بينا ديه كامل و هريك از آنها
نصف ديه دارد. چشمهايي كه بينايي دارند در اين حكم يكسانند هرچند ميزان بينايي آنها
متفاوت باشد يا از جهات ديگر مانند شبكوري و منحرف بودن با هم فرق داشته
باشند.
تبصره ـ هرگاه لكه دائمي موجود در چشم مانع بينايي قسمتي از چشم گردد،
درصورتي كه تعيين مقدار آن ممكن باشد به همان نسبت از ديه كسر و در غير اين صورت،
ارش پرداخت ميشود.
ماده 588- درآوردن و يا از بين بردن چشم بيناي كسي كه فقط يك
چشم بينا دارد و چشم ديگرش نابيناي مادرزادي و يا به علل غيرجنايي از بين رفته باشد
موجب ديه كامل است لكن اگر چشم ديگرش را در اثر قصاص يا جنايتي كه استحقاق ديه آن
را داشته است از دست داده باشد ديه چشم بينا، نصف ديه كامل ميباشد.
ماده 589-
ديه درآوردن و يا از بين بردن هر چشمي كه بينايي ندارد يكششم ديه كامل است.
ماده
590- ديه مجموع چهارپلك دوچشم، ديه كامل، ديه هريك از پلكهاي بالا، يكششم ديه كامل
و ديه هر يك از پلكهاي پايين، يكچهارم ديه كامل است.
تبصره - هرگاه كسي چشم و
پلك را يكجا از بين ببرد، هريك ديه جداگانه دارد.
ماده 591- شكافتن هريك از
پلكهاي بالا، موجب يكششم ديه و شكافتن هريك از پلكهاي پايين، موجب يكچهارم ديه
است.
مبحث سوم ـ ديه بيني
ماده 592- قطع كردن و يا از بين بردن تمام بيني يا
نرمهاي كه پايين استخوان بيني است ديه كامل دارد. از بين بردن تمام نرمه با تمام يا
مقداري از استخوان بيني درصورتي كه در يك دفعه باشد، موجب ديه كامل است لكن اگر
نرمه بيني در يك دفعه و تمام يا مقداري از استخوان بيني در دفعه ديگر از بين برود،
براي نرمه ديه كامل و براي استخوان، ارش تعيين ميشود.
ماده 593- شكستن استخوان
بيني درصورتي كه موجب فساد بيني و از بين رفتن آن شود، ديه كامل دارد و چنانچه بدون
عيب و نقص اصلاح شود موجب يكدهم ديه كامل و اگر با عيب و نقص بهبود پيدا كند، موجب
ارش است. در كج شدن بيني يا شكستن استخوان بيني كه منجر به فساد آن نشود، ارش ثابت
ميشود.
ماده 594- از بين بردن هريك از پرههاي بيني يا پرده ميان دو سوراخ، موجب
يكسوم ديه كامل است.
ماده 595- فلج كردن بيني، موجب دوسوم ديه كامل و از بين
بردن بيني فلج، موجب يكسوم ديه كامل است.
ماده 596- سوراخ كردن هر دو طرف بيني و
پرده فاصل ميان آن، خواه با پارگي همراه باشد خواه نباشد، درصورتي كه باعث از بين
رفتن بيني يا نوك آن نشود، موجب يكسوم ديه كامل است و اگر بهبود يابد، موجب يكپنجم
ديه كامل است.
ماده 597- ديه سوراخ كردن يك طرف بيني درصورتي كه بهبود نيابد
يكنهم ديه كامل و درصورتي كه بهبود يابد، يكبيستم ديه كامل است و ديه سوراخ كردن
يكطرف بيني با پرده وسط آن درصورتي كه بهبود نيابد دونهم ديه كامل و درصورتي كه
بهبود يابد، يكپانزدهم ديه كامل است.
ماده 598- ديه پاره كردن بيني درصورتي كه
سبب از بين رفتن بيني يا نوك آن نشود، يكسوم ديه كامل و اگر بهبود يابد يكدهم ديه
كامل است.
ماده 599- ديه از بين بردن نوك بيني كه محل چكيدن خون است، نصف ديه
كامل ميباشد.
مبحث چهارم ـ ديه لاله گوش
ماده 600- از بين بردن دو لاله گوش،
ديه كامل و از بين بردن هريك از آنها نصف ديه كامل دارد.
تبصره ـ از بين بردن
نرمه هر گوش، موجب يكششم ديه كامل است.
ماده 601- پاره كردن لاله يك گوش، موجب
يكششم ديه كامل و پاره كردن نرمه يك گوش، موجب يكنهم ديه كامل است و در هر دو مورد
در صورت بهبودي كامل، ارش ثابت است.
ماده 602- فلج كردن لاله هر گوش، دوسوم ديه
آن و بريدن لاله گوش فلجشده، يكسوم ديه آن را دارد.
ماده 603- هرگاه لاله گوش
بهنحوي قطع شود كه استخوان زير آن ظاهر گردد علاوه بر ديه لاله گوش، ديه موضحه نيز
بايد پرداخت شود.
ماده 604- گوش شنوا و ناشنوا يا معيوبي كه لاله آن سالم و
داراي حس و حيات كامل باشد در احكام اين فصل يكسان هستند.
ماده 605- پاره كردن
پرده گوش، موجب ارش است و اگر در اثر آن حس شنوايي نيز از بين برود يا نقصان پيدا
كند، ديه آن نيز بايد پرداخت شود.
ماده 606- هرگاه آسيب رساندن به گوش به حس
شنوايي سرايت كند يا موجب سرايت به استخوان و شكستگي آن شود هر كدام ديه جداگانهاي
دارد.
مبحث پنجم ـ ديه لب
ماده 607- از بين بردن دو لب، ديه كامل و هريك، نصف
ديه كامل دارد و ديه از بين بردن مقداري از لب به نسبت تمام لب محاسبه
ميشود.
تبصره- حدود لب بالا از نظر عرض، مقداري است كه لثه را ميپوشاند و به دو
روزنه و ديواره بيني متصل و طول آن همان طول دهان است و حدود لب پايين از نظر عرض،
مقداري است كه لثه را ميپوشاند و طول آن همان طول دهان است. حاشيه گونهها جزء لبها
محسوب نميشود.
ماده 608- جنايتي كه باعث جمع شدن يك يا دو لب و يا قسمتي از آن
گردد موجب ارش است خواه موجب نمايان شدن دندانها بشود خواه نشود.
ماده 609-
جنايتي كه موجب سست و فلج شدن هريك از لبها گردد بهگونهاي كه با خنده و مانند آن از
دندانها كنار نرود، موجب دوسوم ديه يك لب و از بين بردن هريك از لبهاي سست و فلج
شده موجب يكسوم ديه آن است.
ماده 610- شكافتن هر دو لب بهنحوي كه باعث نمايان
شدن دندانها شود، يكسوم ديه كامل و در صورت بهبودي بدون عيب، يكپنجم ديه كامل دارد.
شكافتن يك لب موجب يكششم ديه كامل و درصورت بهبودي بدون عيب، موجب يكدهم ديه كامل
است.
تبصره ـ جراحات وارده بر لب هرگاه باعث نمايان شدن دندانها نگردد در صورتي
كه از مصاديق حارصه، داميه و متلاحمه باشد، حكم جراحات مذكور را دارد.
مبحث ششم
ـ ديه زبان
ماده 611- قطع و يا از بين بردن تمام زبان گويا موجب ديه كامل است و
ديه از بين بردن قسمتي از آن به نسبت گويايي از بين رفته است كه با تقسيم تمام ديه
به حروف محاسبه ميشود.
تبصره 1- ديه از بين بردن اداي هر حرف با توجه به حروف
زبان تكلم مجنيٌعليه تعيين ميشود مانند اينكه از بين بردن قدرت اداي يك حرف شخص
فارسيزبان، يكسيودوم ديه كامل است.
تبصره 2- شخصي كه داراي لكنت زبان است و يا
به كندي يا تندي سخن ميگويد يا برخي از حروف را نميتواند تلفظ كند، گويا محسوب
ميشود.
ماده 612- قطع و از بين بردن تمام زبان لال موجب يكسوم ديه كامل است و
از بين بردن مقداري از آن، موجب همان مقدار ديه به نسبت مساحت تمام زبان
است.
تبصره- لال اعم از مادرزادي و عارضي است لكن كسي كه به واسطه عارضهاي بهطور
موقت قادر به سخن گفتن نيست، گويا محسوب ميشود.
ماده 613- هرگاه شخصي مقداري از
زبان كسي را قطع كند و موجب از بين رفتن قدرت اداي تعدادي از حروف گردد و شخص ديگري
مقداري ديگر از زبان او را قطع كند و موجب از بين رفتن قدرت اداي تعداد ديگري از
حروف شود هر شخص به نسبت تعداد حروفي كه قدرت اداي آنها را از بين برده است، ضامن
ميباشد.
ماده 614- قطع و از بين بردن تمام زبان كودكي كه زمان سخن گفتن او
فرا نرسيده، موجب ديه كامل است لكن اگر بعداً معلوم شود كه لال بوده است، مازاد
بر يكسوم ديه مسترد ميشود.
ماده 615- هرگاه قسمتي از زبان كودكي كه زمان سخن
گفتن او فرا نرسيده است، قطع شود بهميزان نسبت مساحت قطع شده، ديه پرداخت ميشود لكن
اگر بعداً معلوم شود كه كودك لال بوده است، دوسوم آن مسترد ميگردد و چنانچه معلوم
شود كه گويا بوده است، درصورتي كه ديه حروف از بين رفته از ديه نسبت گويايي از بين
رفته بيشتر باشد، مابهالتفاوت آن بايد پرداخت شود.
مبحث هفتم ـ ديه
دندان
ماده 616- از بين بردن تمام دندانهاي دائم بيستوهشتگانه ديه كامل دارد كه
بهترتيب زير توزيع ميشود:
الف- دندانهاي جلو كه عبارتند از: پيش، چهارتايي و نيش
كه از هر كدام دو عدد در بالا و دو عدد در پايين ميرويد و جمعاً دوازده عدد است، هر
كدام يكبيستم ديه كامل دارد.
ب- دندانهاي عقب كه در چهار سمت پاياني از بالا و
پايين در هر كدام يك ضاحك و سه ضرس قرار دارد و جمعاً شانزده عدد است، هر كدام
يكچهلم ديه كامل دارد.
ماده 617- دندانهاي اضافي به هر نام كه باشد و به هر نحو
كه روييده باشد اگر در كندن آنها نقصي حاصل شود، ارش ثابت ميگردد و اگر هيچگونه
نقصي حاصل نشود ارش نيز ندارد.
تبصره 1- هرگاه در كندن دندان زائد نقصي حاصل
نشود لكن جراحتي بهوجود آيد، براي جراحت مزبور، ارش ثابت است.
تبصره 2- هرگاه
در مورد اينكه دندان كندهشده اصلي است يا زائد، ترديد وجود داشته باشد و با رجوع به
كارشناس، زائد يا اصلي بودن آن مشخص نشود، اقلالامرين از ديه دندان اصلي و ارش
دندان زائد پرداخت ميشود.
ماده 618- هرگاه دندانهاي اصلي دائمي از بيستوهشت عدد
كمتر باشد به همان نسبت از ديه كامل كاهش مييابد خواه خلقتاً كمتر باشد يا در اثر
عارضهاي كم شده باشد.
ماده 619- در ميزان ديه تفاوتي ميان دندانهايي كه رنگهاي
گوناگون دارند، وجود ندارد و اگر دنداني در اثر جنايت، سياه شود و نيفتد ديه آن
دوسوم ديه همان دندان است و ديه دنداني كه قبلاً سياه شده است، يكسوم ديه همان
دندان است.
تبصره ـ در تغيير رنگ دندان، بدون آنكه سياه شود يا منفعت آن از بين
برود، ارش ثابت است و اگر پس از آن شخصي دندان مزبور را بكند، بايد ديه كامل همان
دندان را بدهد.
ماده 620- ايجاد ترك يا لق كردن دندان هرگاه در حكم از بين بردن
آن باشد، موجب ديه همان دندان و در غير اين صورت موجب ارش است.
ماده 621- كندن
دندان لق يا تركخورده كه منفعت آن باقي است، موجب ديه همان دندان و در غير اين صورت
موجب ارش است.
ماده 622- شكستن آن مقدار از دندان كه نمايان است با بقاي ريشه،
ديه همان دندان را دارد و اگر كسي بعد از شكستن مقدار مزبور ريشه را بكند، خواه
مرتكب كسي باشد كه مقدار نمايان دندان را شكسته است يا ديگري، ارش تعيين
ميشود.
تبصره 1- شكستن مقداري از قسمت نمايان دندان به همان نسبت ديه دارد.
تبصره 2- هرگاه قسمتي از دندان كنده شده در اثر جنايت يا عارضهاي قبلاً از بين
رفته باشد به همان نسبت از ديه دندان كاهش مييابد.
ماده 623- در كندن دندان شيري
يكصدم ديه كامل ثابت است مگر اينكه كندن آن موجب گردد دندان دائمي نرويد كه در اين
صورت بايد ديه كامل دندان دائمي پرداخت شود.
تبصره- شكستن، معيوب كردن و شكافتن
دندان شيري موجب ارش است.
ماده 624- با كنده شدن دندان دائمي ديه همان دندان
ثابت ميشود، اگرچه دوباره در محل آن، دندان ديگري برويد و مانند سابق شود و چنانچه
شخصي دندان روييده شده را دوباره بكند، بايد ديه كامل همان دندان را
بپردازد.
ماده 625- هرگاه به جاي دندان كنده شده دندان ديگري يا همان دندان قرار
گيرد و مانند دندان اصلي داراي حس و حيات شود، كندن آن، ديه همان دندان را دارد لكن
اگر داراي حس و حيات نباشد، كندن آن موجب ضمان مالي است.
مبحث هشتم ـ ديه
گردن
ماده 626- كج شدن و خميدگي گردن در اثر شكستگي در صورت عدم بهبودي و باقي
ماندن اين حالت موجب ديه كامل و در صورت بهبودي و زوال حالت خميدگي و كج شدگي موجب
ارش است.
ماده 627- شكستگي گردن بدون كج شدن و خميدگي آن موجب ارش است.
ماده
628- جنايت بر گردن كه مانع فرو بردن يا جويدن غذا و يا نقص آن و يا مانع حركت گردن
شود موجب ارش است.
مبحث نهم ـ ديه فك
ماده 629- قطع كردن و يا از بين بردن دو
استخوان چپ و راست فك كه محل رويش دندانهاي پايين است، ديه كامل، هر كدام از آنها
نصف ديه كامل و مقداري از آنها به همان نسبت ديه دارد.
ماده 630- ديه فك، مستقل
از ديه دندان و ساير اعضاء است و اگر با فك، دندان يا غير آن از بين برود يا آسيب
ببيند هر كدام ديه يا ارش جداگانه دارد.
ماده 631- جنايتي كه موجب كندي حركت فك
شود، ارش دارد و چنانچه مانع جويدن يا موجب نقص آن شود، ارش آن نيز افزوده
ميشود.
ماده 632- از بين بردن تمام يا قسمتي از فك بالا، موجب ارش است.
ماده
633- شكستگي استخوان فك پايين مشمول حكم شكستگي استخوان و شكستگي استخوان فك بالا
مشمول حكم شكستگي استخوانهاي سر و صورت است.
ماده 634- فلج كردن فك پايين، دوسوم
ديه كامل و قطع فك فلج، يكسوم ديه كامل دارد.
مبحث دهم ـ ديه دست و پا
ماده
635- قطع كردن و يا از بين بردن هريك از دستها از مفصل مچ بهشرط آنكه داراي انگشتان
كامل باشد، موجب نصف ديه كامل است خواه مجنيٌعليه داراي دو دست و خواه به هر علت
داراي يك دست باشد.
ماده 636- قطع تمام انگشتان يك دست از انتهاي انگشتان يا تا
مچ، موجب نصف ديه كامل است.
ماده 637- قطع كردن و يا از بين بردن كف دستي كه به
هر علت داراي انگشت نميباشد، موجب ارش است.
تبصره ـ در قطع كردن و يا از بين
بردن كف دستي كه كمتر از پنج انگشت دارد، علاوه بر ديه آن انگشتان، نسبتي از ارش كف
دست نيز ثابت است، بدين ترتيب كه اگر مچ دست داراي يك انگشت باشد، علاوه بر ديه يك
انگشت، چهارپنجم ارش كف دست و اگر داراي دو انگشت باشد، علاوه بر ديه دو انگشت،
سهپنجم ارش كف دست و اگر داراي سه انگشت باشد، علاوه بر ديه سه انگشت، دوپنجم ارش
كف دست و اگر داراي چهار انگشت باشد، علاوه بر ديه چهار انگشت، يكپنجم ارش كف دست
نيز پرداخت ميشود.
ماده 638- قطع دست داراي ساعد از آرنج، خواه داراي كف باشد
خواه نباشد نصف ديه كامل دارد و قطع دست داراي بازو از شانه، خواه داراي آرنج باشد
خواه نباشد، نصف ديه كامل دارد.
ماده 639- دستي كه داراي انگشتان است اگر بالاتر
از مفصل مچ و نيز دستي كه داراي ساعد است اگر بالاتر از آرنج قطع گردد علاوه بر نصف
ديه كامل، موجب ارش مقدار زائدي كه قطع شده نيز ميباشد.
ماده 640- قطع دست اصلي
كسي كه از مچ يا آرنج يا شانه داراي دو دست است، موجب نصف ديه كامل و قطع دست زائد
موجب ارش است. تشخيص دست اصلي و زائد برعهده كارشناس مورد وثوق است.
ماده 641-
ديه هريك از انگشتان اصلي دست، يكدهم ديه كامل است.
ماده 642- بريدن يا از بين
بردن هر بند انگشت غير شست، موجب يكسوم ديه آن انگشت و هر بند انگشت شست، موجب نصف
ديه شست است.
ماده 643- ديه انگشت زائد، يكسوم ديه انگشت اصلي و ديه بندهاي
انگشت زائد، يكسوم ديه همان بند اصلي و ديه بند زائد انگشت اصلي يكسوم ديه بند اصلي
همان انگشت است.
تبصره ـ درصورتي كه بند انگشت نقصان داشته باشد به همان ميزان
از مقدار ديه آن كاسته ميشود.
ماده 644- ديه فلج كردن هر دست دوسوم ديه دست، ديه
فلج كردن هر انگشت دوسوم ديه همان انگشت، ديه قطع دست فلج يكسوم ديه دست و ديه قطع
انگشت فلج يكسوم ديه همان انگشت است.
ماده 645- ديه از بين بردن ناخن بهطوري كه
ديگر نرويد يا فاسد و معيوب برويد، يكدرصد ديه كامل و اگر بدون عيب برويد، نيمدرصد
ديه كامل ميباشد.
ماده 646- احكام مذكور در ديه دست و انگشتان آن، در پا و
انگشتان آن نيز جاري است.
مبحث يازدهم ـ ديه ستون فقرات، نخاع و
نشيمنگاه
ماده 647- ديه شكستن ستون فقرات بهترتيب ذيل است:
الف- شكستن ستون
فقرات درصورتي كه اصلاً درمان نشود و يا بعد از علاج بهصورت خميده درآيد، موجب ديه
كامل است.
ب- شكستن ستون فقرات كه بيعيب درمان شود ولي موجب از بين رفتن يكي از
منافع گردد مانند اينكه مجنيٌعليه توان راه رفتن يا نشستن نداشته باشد و يا توان
جنسي يا كنترل ادرار وي از بين برود، موجب ديه كامل است.
پ- شكستن ستون فقرات كه
درمان نشود و موجب عوارضي از قبيل موارد مندرج در بند(ب) شود، علاوهبر ديه كامل
شكستگي ستون فقرات، موجب ديه يا ارش هريك از عوارض حاصله نيز است.
ت- شكستن ستون
فقرات كه بدون عيب درمان شود، موجب يكدهم ديه كامل است.
ث- شكستن ستون فقرات كه
موجب فلج و بيحس شدن پاها گردد علاوه بر ديه ستون فقرات، موجب دوسوم ديه براي فلج
دو پا نيز است.
تبصره 1- مراد از شكستن ستون فقرات، شكستن يك يا چند مهره از
مهرههاي ستون فقرات بهجز مهرههاي گردن و استخوان دنبالچه ميباشد.
تبصره 2-
جنايتي كه سبب خميدگي پشت شود بدون آنكه موجب شكستن ستون فقرات گردد درصورتي كه
خميدگي درمان نشود، موجب ديه كامل و درصورتي كه بدون عيب درمان شود، ديه آن يكدهم
ديه كامل است.
ماده 648- قطع نخاع ديه كامل و قطع جزئي از آن به نسبت مساحت عرض،
ديه دارد.
ماده 649- هرگاه قطع نخاع موجب عيب عضو ديگر شود، حسب مورد ديه يا ارش
آن عضو بر ديه نخاع افزوده ميشود.
ماده 650- از بين بردن دو كپل بهنحوي كه به
استخوان برسد، ديه كامل و هر كدام از آنها، نصف ديه كامل و قسمتي از آن، به همان
نسبت ديه دارد.
ماده 651- شكستن استخوان دنبالچه، موجب ارش است مگر آنكه جنايت
مزبور باعث شود مجنيٌعليه قادر به ضبط مدفوع نباشد كه در اين صورت ديه كامل دارد و
اگر قادر به ضبط مدفوع باشد ولي قادر به ضبط باد نباشد، ارش آن نيز پرداخت
ميشود.
ماده 652- هرگاه صدمهاي كه به حد فاصل بيضهها و مقعد وارد شده است موجب
عدم ضبط ادرار يا مدفوع يا هردو گردد، يك ديه كامل دارد.
مبحث دوازدهم ـ
ديه دنده و ترقوه
ماده 653- ديه شكستن هريك از دندههاي محيط به قلب كه از آن
حفاظت ميكند، يكچهلم ديه كامل و ديه شكستن هريك از دندههاي ديگر، يكصدم ديه كامل
ميباشد.
تبصره - كندن دنده موجب ارش است.
ماده 654- ديه موضحه هريك از
دندهها، يكچهارم ديه شكستن آن، ديه ترك خوردن هريك از دندههاي محيط به قلب،
يكهشتادم ديه كامل، و ديه دررفتگي آن، هفتونيم هزارم ديه كامل است. ديه ترك خوردن
هريك از دندههاي ديگر هفتهزارم ديه كامل و ديه دررفتگي آنها پنجهزارم ديه كامل
است.
ماده 655- قطع و از بين بردن دو استخوان ترقوه، موجب ديه كامل و هر كدام از
آنها، موجب نصف ديه كامل است.
ماده 656- شكستن هريك از استخوانهاي ترقوه درصورتي
كه بدون عيب درمان شود، موجب چهار درصد ديه كامل و در صورتي كه درمان نشود و يا با
عيب درمان شود، موجب نصف ديه كامل است.
ماده 657- ديه ترك خوردن هريك از
استخوانهاي ترقوه، سيودو هزارم، ديه موضحه آن، بيست و پنجهزارم، ديه دررفتگي آن،
بيستهزارم و ديه سوراخ شدن آن، دههزارم ديه كامل است.
مبحث سيزدهم ـ ديه
ازاله بكارت و افضاء
ماده 658- هرگاه ازاله بكارت غيرهمسر با مقاربت يا به هر
وسيله ديگري و بدون رضايت صورت گرفته باشد موجب ضمان مهرالمثل است.
تبصره 1-
هرگاه ازاله بكارت با مقاربت و با رضايت انجام گرفته باشد چيزي ثابت نيست.
تبصره
2- رضايت دختر نابالغ يا مجنون يا مكرَهي كه رضايت واقعي به زنا نداشته در حكم عدم
رضايت است.
ماده 659- هرگاه به همراه ازاله بكارت جنايت ديگري نيز بهوجود آيد
مانند آنكه مثانه آسيب ديده و شخص نتواند ادرار خود را ضبط كند، جنايت مزبور حسب
مورد ديه يا ارش جداگانه دارد.
ماده 660- افضاي همسر به ترتيب ذيل موجب ضمان
است:
الف- هرگاه همسر، بالغ و افضاء به سببي غير از مقاربت باشد، ديه كامل زن
بايد پرداخت شود.
ب- هرگاه همسر، نابالغ و افضاء به سبب مقاربت جنسي باشد علاوه
بر تمام مهر و ديه كامل زن، نفقه نيز تا زمان وفات يكي از زوجين بر عهده زوج است هر
چند او را طلاق داده باشد.
تبصره - افضاء عبارت از يكي شدن دو مجراي بول و حيض
يا حيض و غائط است.
مبحث چهاردهم - ديه اندام تناسلي و بيضه
ماده 661-
قطع و از بين بردن اندام تناسلي مرد تا ختنهگاه و يا بيشتر از آن، موجب ديه كامل
است و در كمتر از ختنهگاه به نسبت ختنهگاه محاسبه و به همان نسبت ديه پرداخت
ميشود.
تبصره 1- در اين حكم تفاوتي بين اندام كودك، جوان، پير، عقيم و شخصي كه
داراي بيضه سالم يا معيوب يا فاقد بيضه است، وجود ندارد.
تبصره 2- هرگاه با يك
ضربه تا ختنهگاه از بين برود و سپس مرتكب يا شخص ديگري باقيمانده يا قسمتي ديگر از
اندام تناسلي را از بين ببرد، نسبت به ختنهگاه، ديه كامل و در مقدار بيشتر، ارش
ثابت است.
تبصره 3- هرگاه قسمتي از ختنهگاه را شخصي و قسمت ديگر از ختنهگاه را
شخص ديگري قطع كند، هريك به نسبت مساحتي كه از ختنهگاه قطع كردهاند، ضامن ميباشند و
چنانچه شخصي قسمتي از ختنهگاه را قطع كند و ديگري باقيمانده ختنهگاه را به انضمام
تمام يا قسمتي از اندام تناسلي قطع كند، نسبت به جنايت اول، ديه به مقدار مساحت قطع
شده از ختنهگاه و نسبت به جنايت دوم، ارش مقدار قطع شده از اندام تناسلي ثابت
است.
ماده 662- قطع اندام تناسلي فلج، موجب يكسوم ديه كامل و فلج كردن اندام
سالم موجب دوسوم ديه كامل است لكن در قطع اندام عنّين ثلث ديه كامل ثابت
است.
تبصره ـ قطع قسمتي از اندام فلج به نسبت تمام اندام تناسلي، خواه قسمت
مقطوع ختنهگاه باشد خواه غير آن ديه دارد.
ماده 663- قطع و از بين بردن هر يك از
دو طرف اندام تناسلي زن، موجب نصف ديه كامل زن است و قطع و از بين بردن بخشي از آن،
به همان نسبت ديه دارد. در اين حكم فرقي ميان باكره و غيرباكره، خردسال و بزرگسال
سالم و معيوب از قبيل رتقاء و قرناء نيست.
ماده 664- افضاي غيرهمسر، بهترتيب ذيل
موجب ضمان است:
الف- هرگاه افضاءشده نابالغ يا مكرَه بوده و افضاء به سبب مقاربت
باشد، علاوه بر مهرالمثل و ديه كامل زن، درصورت ازاله بكارت، ارشالبكاره نيز ثابت
خواهد بود و اگر افضاء به غيرمقاربت باشد، ديه كامل زن و درصورت ازاله بكارت،
مهرالمثل نيز ثابت است.
ب- هرگاه افضاء با رضايت زن بالغ و از طريق مقاربت انجام
گرفته باشد، تنها پرداخت ديه كامل زن ثابت خواهد بود.
پ- افضاي ناشي از وطي به
شبهه علاوه بر مهرالمثل و ديه، درصورت ازاله بكارت، موجب ارشالبكاره نيز
ميباشد.
ماده 665- قطع دو بيضه يكباره ديه كامل و قطع بيضه چپ، دو ثلث ديه و قطع
بيضه راست، ثلث ديه دارد.
تبصره - فرقي در حكم مذكور بين جوان و پير و كودك و
بزرگ و عنين و سالم و مانند آن نيست.
ماده 666- ديه ورم كردن يك بيضه، دودهم ديه
كامل است و اگر تورم مانع راهرفتن مفيد شود ديه آن هشتدهم ديه كامل است.
ماده
667- قطع بيضهها يا اندام تناسلي مردانه خنثاي ملحق به مرد، موجب ديه كامل است. قطع
بيضهها يا اندام تناسلي مردانه خنثاي مشكل يا ملحق به زن، موجب ارش است.
ماده
668- از بين بردن عانه مرد يا زن، موجب ارش است.
مبحث پانزدهم ـ ديه
پستان
ماده 669- قطع و از بين بردن هريك از دو پستان زن، موجب نصف ديه كامل زن و
از بين بردن مقداري از آن به همان نسبت موجب ديه است و اگر همراه با از بين رفتن
تمام يا بخشي از پستان مقداري از پوست يا گوشت اطراف آن هم از بين برود يا موجب
جنايت ديگري گردد، علاوه بر ديه پستان، ديه يا ارش جنايت مزبور نيز بايد پرداخت
شود.
ماده 670- در قطع كردن شير پستان زن يا از بين بردن قدرت توليد شير يا
متعذر كردن خروج شير از پستان و يا ايجاد هر نقص ديگري در آن، ارش ثابت
است.
فصل چهارم- قواعد عمومي ديه منافع
ماده 671- ادله
اثبات ديه منافع، همان ادله اثبات ديه اعضاء است. در موارد اختلاف ميان مرتكب و
مجنيٌعليه در زوال منفعت يا نقصان آن، چنانچه از طريق اختبار و آزمايش، اقرار،
بينه، علم قاضي يا قول كارشناس مورد وثوق، زوال يا نقصان منفعت ثابت نشود در صورت
تحقق لوث، مجنيٌعليه ميتواند با قسامه به نحوي كه در ديه اعضاء مقرر است، ديه را
ثابت كند و چنانچه نسبت به بازگشت منفعت زائل يا ناقص شده اختلاف باشد ديه با يك
سوگند مجنيٌعليه ثابت ميشود و نيازي به قسامه نيست.
ماده 672- در مواردي كه نظر
كارشناسي بازگشت منفعت زائل يا ناقص شده در مدت معيني باشد چنانچه مجنيٌعليه قبل از
مدت تعيين شده فوت كند ديه ثابت ميشود.
ماده 673- هرگاه جنايتي كه موجب زوال يكي
از منافع شده است، سرايت كند و سبب مرگ مجنيٌعليه شود ديه منفعت در ديه نفس تداخل
ميكند و تنها ديه نفس قابل مطالبه است.
ماده 674- هرگاه در مهلتي كه به طريق
معتبري براي بازگشت منفعت زائل يا ناقص شده، تعيين گرديده، عضوي كه منفعت، قائم به
آن است از بين برود، به عنوان مثال چشمي كه بينايي آن بهطور موقت از بين رفته است
از حدقه بيرون بيايد، مرتكب، فقط ضامن ارش زوال موقت آن منفعت است و چنانچه از بين
رفتن آن عضو بهسبب جنايت شخص ديگر باشد مرتكب دوم، ضامن ديه كامل آن عضو
ميباشد.
فصل پنجم ـ ديه مقرر منافع
مبحث اول- ديه
عقل
ماده 675- زائل كردن عقل موجب ديه كامل و ايجاد نقص در آن موجب ارش است،
خواه جنايت در اثر ايراد ضربه و جراحت و خواه ترساندن و مانند آن باشد.
تبصره-
در صورتي كه مجنيٌعليه دچار جنون ادواري شود ارش ثابت است.
ماده 676- در زوال و
نقصان حافظه و نيز اختلال رواني در صورتي كه به حد جنون نرسد ارش ثابت است.
ماده
677- جنايتي كه موجب زوال عقل يا كمشدن آن شود هرچند عمدي باشد حسب مورد، موجب ديه
يا ارش است و مرتكب قصاص نميشود.
ماده 678- هرگاه در اثر صدمهاي مانند شكستن سر
يا صورت، عقل زائل شود يا نقصان يابد، هريك ديه يا ارش جداگانهاي دارد.
ماده
679- هرگاه در اثر جنايتي عقل زائل گردد و پس از دريافت ديه كامل عقل برگردد، ديه
مسترد و ارش پرداخت ميشود.
ماده 680- هرگاه در اثر جنايتي مجنيٌعليه بيهوش شود و
به اغماء برود، چنانچه منتهي به فوت او گردد، ديه نفس ثابت ميشود و چنانچه به هوش
آيد، نسبت به زماني كه بيهوش بوده، ارش ثابت ميشود و چنانچه عوارض و آسيبهاي ديگري
نيز بهوجود آيد، ديه يا ارش عوارض مزبور نيز بايد پرداخت شود.
ماده 681- جنايت
بر كسي كه در اغماء يا بيهوشي و مانند آن است از جهت احكام مربوط به قصاص و ديه،
جنايت بر شخص هوشيار محسوب ميشود.
مبحث دوم - ديه شنوايي
ماده 682- از بين
بردن شنوايي هر دو گوش ديه كامل و از بين بردن شنوايي يك گوش نصف ديه كامل دارد
هرچند شنوايي دو گوش به يك اندازه نباشد.
ماده 683- از بين بردن شنوايي گوش
شنواي شخصي كه يكي از گوشهاي او نميشنود، موجب نصف ديه كامل است.
ماده 684- كاهش
شنوايي درصورتي كه مقدار آن قابل تشخيص باشد به همان نسبت ديه دارد.
ماده 685-
هرگاه با قطع يا از بين بردن گوش و يا هر جنايت ديگري شنوايي از بين برود يا نقصان
يابد هريك از جنايتها، ديه يا ارش جداگانه دارد.
ماده 686- هرگاه در اثر جنايتي
در مجراي شنوايي، نقص دائمي ايجاد شود بهنحوي كه بهطور كامل مانع شنيدن گردد، ديه
شنوايي ثابت است و درصورتي كه نقص موقتي باشد ارش تعيين ميشود.
ماده 687- هرگاه
كودكي كه زمان سخن گفتن او فرا نرسيده است در اثر كرشدن نتواند سخن بگويد و يا
كودكي كه تازه زمان سخن گفتن او فرا رسيده است در اثر كر شدن نتواند كلمات ديگر را
ياد گيرد و بر زبان آورد، علاوهبر ديه شنوايي، ديه يا ارش زوال يا نقص گفتار نيز،
حسب مورد ثابت ميشود.
ماده 688- هرگاه در اثر جنايتي حس شنوايي و گويايي، هر دو
از بين برود، هركدام يك ديه كامل دارد.
مبحث سوم - ديه بينايي
ماده 689- از
بين بردن بينايي هر دو چشم ديه كامل و از بين بردن بينايي يك چشم نصف ديه كامل
دارد.
تبصره- چشمهايي كه بينايي دارند در حكم مذكور يكسان هستند هرچند ميزان
بينايي آنها متفاوت باشد يا از جهات ديگر مانند شبكوري و منحرف بودن با هم تفاوت
داشته باشند.
ماده 690- كاهش بينايي، درصورتي كه مقدار آن قابل تشخيص باشد به
همان نسبت ديه دارد و چنانچه قابل تشخيص نباشد، موجب ارش است.
ماده 691- از بين
بردن بينايي چشم كسي كه فقط يك چشم بينا دارد و چشم ديگرش نابيناي مادرزادي بوده و
يا در اثر علل غيرجنايي از بين رفته باشد، موجب ديه كامل است لكن اگر چشم ديگرش را
در اثر قصاص يا جنايتي كه استحقاق ديه آن را داشته است، از دست داده باشد، ديه چشم
بينا، نصف ديه كامل ميباشد.
ماده 692- از بين بردن يا بيرون آوردن چشم از حدقه
فقط يك ديه دارد و از بين رفتن بينايي، ديه ديگري ندارد لكن اگر در اثر صدمه ديگري
مانند شكستن سر، بينايي نيز از بين برود يا نقصان يابد، هركدام حسب مورد ديه يا ارش
جداگانه دارد.
مبحث چهارم - ديه بويايي
ماده 693- از بين بردن كامل بويايي،
موجب ديه كامل است و از بين بردن قسمتي از آن، ارش دارد.
تبصره - اگر در اثر
جنايت، بويايي يكي از دوسوراخ بيني به طور كامل از بين برود نصف ديه كامل
دارد.
ماده 694- هرگاه در اثر بريدن يا از بين بردن بيني يا جنايت ديگري بويايي
نيز از بين برود يا نقصان يابد هر جنايت، ديه يا ارش جداگانه دارد.
مبحث پنجم -
ديه چشايي
ماده 695- از بين بردن حس چشايي و نقصان آن، موجب ارش است.
ماده
696- هرگاه با قطع تمام زبان، حس چشايي از بين برود، فقط ديه قطع زبان پرداخت ميشود
و اگر با قطع بخشي از زبان، چشايي از بين برود يا نقصان يابد، درصورتي كه چشايي از
بين رفته مربوط به همان قسمت زبان باشد، هركدام از ارش چشايي و ديه زبان كه بيشتر
باشد، بايد پرداخت شود و اگر چشايي از بين رفته
مربوط به همان قسمت از زبان
نباشد، ارش چشايي و ديه زبان جداگانه بايد پرداخت شود مگر اينكه از ديه كامل بيشتر
باشد كه در اين صورت فقط بهميزان ديه كامل پرداخت ميشود و اگر با جنايت بر غير
زبان، چشايي از بين برود يا نقصان پيدا كند، ديه يا ارش آن جنايت بر ارش چشايي
افزوده ميگردد.
مبحث ششم - ديه صوت و گويايي
ماده 697- از بين بردن صوت بهطور
كامل بهگونهاي كه شخص نتواند صدايش را آشكار كند، ديه كامل دارد گرچه بتواند با
اخفات و آهسته صدايش را برساند.
ماده 698- از بين بردن گويايي بهطور كامل و بدون
قطع زبان، ديه كامل و از بين بردن قدرت اداي برخي از حروف به همان نسبت ديه
دارد.
تبصره ـ شخصي كه داراي لكنت زبان است و يا به كندي يا تندي سخن ميگويد يا
برخي از حروف را نميتواند تلفظ كند، گويا محسوب ميشود و ديه از بين بردن اداي هر
حرف با توجه به تعداد حروف زبان تكلم مجنيٌعليه تعيين ميشود. مانند اينكه از بين
بردن قدرت اداي يك حرف شخص فارسي زبان، يكسيودوم ديه كامل است.
ماده 699- جنايتي
كه موجب پيدايش عيبي در گفتار يا اداي حروف گردد و يا عيب موجود در آن را تشديد
كند، موجب ارش است.
ماده 700- جنايتي كه باعث شود مجنيٌعليه حرفي را بهجاي حرف
ديگر اداء نمايد، مانند آنكه بهجاي حرف «ل»، حرف «ر» تلفظ نمايد اگر عرفاً عيب تلقي
شود، موجب ارش است.
ماده 701- جنايتي كه موجب عيبي در صوت مانند كاهش طنين صدا،
گرفتگي آن و يا صحبت كردن از طريق بيني شود، ارش دارد.
ماده 702- از بين رفتن
صوت بعضي از حروف، موجب ارش است.
ماده 703- درصورتي كه جنايت، علاوهبر زوال صوت،
موجب زوال نطق نيز گردد، دو ديه ثابت ميشود.
مبحث هفتم - ديه ساير منافع
ماده
704- جنايتي كه به طور دائم موجب سلس و ريزش ادرار گردد، ديه كامل دارد و جنايتي كه
موجب ريزش غيردائمي ادرار گردد، موجب ارش است.
ماده 705- جنايتيكه موجب عدم ضبط
دائم مدفوع يا ادرار شود، ديهكامل دارد.
ماده 706- از بين بردن قدرت انزال يا
توليد مثل مرد يا بارداري زن و يا از بين بردن لذت مقاربت زن يا مرد موجب ارش
است.
ماده 707- از بين بردن كامل قدرت مقاربت، موجب ديه كامل است.
ماده 708-
از بين بردن يا نقص دائم يا موقت حواس يا منافع ديگر مانند لامسه، خواب و عادت
ماهانه و نيز بهوجود آوردن امراضي مانند لرزش، تشنگي، گرسنگي، ترس و غش، موجب ارش
است.
فصل ششم ـ ديه جراحات
ماده 709- جراحات سر و صورت
و ديه آنها بهترتيب ذيل است:
الف- حارصه: خراش پوست بدون آنكه خون جاري شود،
يكصدم ديه كامل
ب- داميه: جراحتي كه اندكي وارد گوشت شود و همراه با جريان كم يا
زياد خون باشد، دوصدم ديه كامل
پ- متلاحمه: جراحتي كه موجب بريدگي عميق گوشت شود
لكن به پوست نازك روي استخوان نرسد، سهصدم ديه كامل
ت- سمحاق: جراحتي كه به پوست
نازك روي استخوان برسد، چهارصدم ديه كامل
ث- موضحه: جراحتي كه پوست نازك روي
استخوان را كنار بزند و استخوان را آشكار كند، پنجصدم ديه كامل
ج- هاشمه: جنايتي
كه موجب شكستگي استخوان شود گرچه جراحتي را توليد نكند، دهصدم ديه كامل
چ-
مُنَقَّله: جنايتي كه درمان آن جز با جابهجا كردن استخوان ميسر نباشد، پانزدهصدم
ديه كامل
ح- مأمومه: جراحتي كه به كيسه مغز برسد، يكسوم ديه كامل
خ- دامغه:
صدمه يا جراحتي كه كيسه مغز را پاره كند، كه علاوهبر ديه مأمومه، موجب ارش پاره شدن
كيسه مغز نيز ميباشد.
تبصره 1 - جراحات گوش، بيني، لب، زبان و داخل دهان، در غير
مواردي كه براي آن ديه معين شده است، در حكم جراحات سر و صورت است.
تبصره 2 -
ملاك ديه در جراحتهاي مذكور، مقدار نفوذ جراحت بوده و طول و عرض آن تأثيري در ميزان
ديه ندارد.
تبصره 3 - جنايت بر گونه درصورتيكه داخل دهان را نمايان نسازد، موجب
يكبيستم ديه كامل و اگر بهنحوي باشد كه داخل دهان را نمايان سازد، موجب يكپنجم ديه
كامل است. در اين مورد چنانچه پس از بهبودي جراحت، اثر و عيب فاحشي، درصورت باقي
بماند، علاوهبر آن، يكبيستم ديه ديگر نيز بايد پرداخت شود.
تبصره 4 - هرگاه
جنايت موضحه صورت بعد از التيام، اثري از خود بر جاي بگذارد، علاوهبر ديه موضحه،
يكهشتادم ديه كامل نيز ثابت است و هرگاه جنايت در حد موضحه نبوده و بعد از التيام
اثري از آن باقي بماند، علاوهبر ديه جنايت، يكصدم ديه كامل نيز ثابت است و چنانچه
جنايت، شكافي درصورت ايجاد كند ديه آن هشتصدم ديه كامل است.
ماده 710- هرگاه يكي
از جراحتهاي مذكور در بندهاي(الف)تا(ث) ماده(709) اين قانون در غير سر و صورت واقع
شود، درصورتي كه آن عضو داراي ديه معين باشد، ديه به حساب نسبتهاي فوق از ديه آن
عضو تعيين ميشود و اگر آن عضو داراي ديه معين نباشد، ارش ثابت است.
تبصره 1ـ
جراحات وارده به گردن، در حكم جراحات بدن است.
تبصره2 ـ هرگاه هريك از جراحتهاي
مذكور در ماده(709) اين قانون با يك ضربه بهوجود آمده باشد كه از حيث عمق متعدد
باشد يك جراحت محسوب ميشود و ديه جراحت بيشتر را دارد لكن اگر با چند ضربه ايجاد
شود مانند اينكه با يك ضربه حارصه ايجاد شود و با ضربه ديگر آن جراحت به موضحه مبدل
شود براي هر جراحت، ديه مستقل ثابت است، خواه مرتكب هر دو جنايت يك نفر خواه دو نفر
باشد.
ماده 711- جائفه جراحتي است كه با وارد كردن هر نوع وسيله و از هر جهت به
درون بدن انسان اعم از شكم، سينه، پشت و پهلو ايجاد ميشود و موجب يكسوم ديه كامل
است. درصورتي كه وسيله مزبور از ي
مطالب مشابه :
تعيين ديه و ارش شكستگي بندهاي انگشت دست و ارش دررفتگي
موسسه حقوقی پیشگامان حقوقکده - تعيين ديه و ارش شكستگي بندهاي انگشت دست و ارش دررفتگي - انجام
ديه شكستگي فك
ديه شكستگي است و در قسمت ديگري براي هريك از پنج استخوان كف دست ديه
لایحه قانون مجازات اسلامی(دیات قسمت دوم)
ديه فلج كردن هر دست دو ثلث ديه دست ، ديه جنايتي كه سبب خميدگي پشت بدون شكستگي
نحوه محاسبه ديه زنان
در مورد علت تفاوت ديه به عنوان مثال اگر زني در يك تصادف رانندگي 4 فقره شكستگي استخوان دست
سیصد موضوع پیشنهادی برای پایان نامه
* ديه شكستگي دندهها, * ديه يا ارش شكستگي كشكك زانو و استخوان كف دست و پا * ديه به عنوان
موضوعاتی برای کار تحقیقی 1 و 2 کارشناسی و کارشناسی ارشد حقوق
ديه شكستگي دندهها, ديه يا ارش شكستگي كشكك زانو و استخوان كف دست و پا. 168. ديه به عنوان
ماهيت ديه از نظر دکتر کاتوزيان
تخصصی حقوق و فقه - ماهيت ديه از نظر دکتر کاتوزيان - جهت دسترسی سریعتر به مطلب مورد نظر از
حقوق جزا
نحوه محاسبه ديه به عنوان مثال اگر زني در يك تصادف رانندگي 4 فقره شكستگي استخوان دست، پا
قانون مجازات اسلامی- 5
ماده 572- هرگاه در اثر جنايتي تكه كوچكي از استخوان از آن جدا شود، ديه شكستگي ديه دست و
تعیین ارش مازاد بر دیه فاقد مجوز قانونی است . آراء وحدت رویه
در رابطه با استنباط از ماده 442 قانون مجازاتاسلامي درباب تعيين ديه شكستگي دست چپ مطابق
برچسب :
ديه شكستگي دست