طراحي سيستم براي صحنه پردازي تئاتر

آدولف آپيا : آغازگر دنياي جديد تئاتر

 

با نگاهي از سر تامل به تاريخ  طراحي صحنه بخصوص در يكي دو قرن اخير با فراز و نشيب هاي متنوع و گوناگوني مواجه مي شويم. تغييرو تحولات در اين بستر به قدري مشهود و ملموس است كه بنيان هاي سنتي و به نظر لايتغير آن ها را دستخوش اشكال جديد خود كرده است. زماني بود كه طراحي صحنه تنها شامل لته هايي تخت درانتها و اطراف صحنه بود و بازيگران ناچار بودند از ميان آنها به ارائه بازي خود بپردازند. اين انگاره در اواخر قرن نوزده توسط آدولف آپياي سوئيسي با توجه به تضاد ميان شكل سه بعدي بازيگر و چنين صحنه هاي دو بعدي دستخوش تحول شد.  لي سيمونسن (lee Simonson)در اين باره مي گويد: « آپيا با نگاهي به صحنه هاي اطراف خود ديد كه نقاش صحنه هم عصرش فقط تصوير اصلي را قطعه قطعه كرده و قطعات فراوانش را دور صحنه چيده و انتظار دارد كه بازيگر به بهترين نحوي كه مي تواند از ميان اين اشكال راه خود را پيدا كند. » ( بنتلی ، 1381 ،ص:24 ) وي در جاي ديگر مي افزايد : « تصوير بي جان چيزي بيش از نقشي رنگ شده نيست كه در آن متن جان گرفته از بازي بازيگران، جاي مي گيرد. اين دو با هم برخورد      مي كنند، نه با يكديگر سازشي دارند و نه عمل متقابلي كه كوچكترين ارزش نمايشي داشته باشد، بروز مي دهد. در حالي كه، به قول آپيا آن ها مي توانند با يكديگر تركيب شوند. » (همان ،ص:25 )

به اين ترتيب راه براي حذف يك تفكر كهنه و حضور مؤلفه اي جديد در طراحي صحنه مهيا شد. بعد سوم، اين كشف جديد بود كه با تركيب سطوح گوناگون در فضا امتداد يافت و به صورت يك عنصر تجسمي پاي به صحنه تئاتر جهان گذارد. دنياي جديد در فناوري صحنه، شكل و حتي تحليل تا به آنجا پيش رفت كه ادوارد گوردون كريگ يكي ديگر از سردمداران اين جنبش اظهار داشت : « تئاتر قديم عملا نابود شده است. به جاي آن تئاتر تازه اي داريم كه مسلما بهتر است، اما در واقع چيزي بيشتر از الگوي دوباره تدوين شده قديم نيست كه مطابق زمان جهت يافته و اصلاح شده است. تئاتر واقعي، تئاتري كه مثل موسيقي، مثل معماري، به خودي خود هنر باشد هنوز كشف نشده است و تا چند نسل ديگر هم كشف نخواهد شد. »(اونز ، 1381 ، ص:58 )

جنبشي كه آپيا و كريگ بنيانگذار آن بودند در سال هاي پس از آن ها از چنان اعتبار و اهميتي برخوردار شد كه ژاك كوپو(Jacques Copeau) درباره آن ابراز داشت : « هرچه از پس آپيا آمده است از او مايه گرفته و دگرگون شده است . »(همان ، 1381 ، ص:69 ) در اين راستا تاكيد آپيا بر استفاده از عناصر معماري همچون سكوها، ستون ها، پله ها، شيب ها و ... نويد دهنده حضور معماري و هندسه در تئاتر و طراحي صحنه بود :

« شخص مي بايست صحنه را، نه وسط هوا و بر روي پرده هاي آويخته، بلكه بر كف صحنه، آن جا كه بازيگر حركت مي كرد و كار مي كرد طراحي كند. طرح صحنه مي بايست در سطوح، برآمدگي ها، شيب ها و امثال آن طوري شكسته شود كه بتواند بازيگر را تقويت و پشتيباني كند. همچنين اين همه نبايد از هم جدا باشند. » (بنتلی ، 1381 ،ص:108 )

در نهايت مرز مشخصي ميان دنياي قديم و جديد تئاتر به وجود آمد. مرز ملموسي كه هندسه و معماري تبيين گر آن بود. ( تصوير 1 )

 

 

 

معماري : مهم ترين مؤلفه صحنه پردازي امروز

 

امروزه حضور معماري در طراحي صحنه تبديل به يك اصل پذيرفتني و غير قابل انكار شده است. برخي طراح صحنه را معمار صحنه مي نامند و عدم شناخت وي از اين عرصه را در زمره ناكامي هاي يك طراح صحنه معرفي  مي كنند. عدم آشنايي طراح صحنه از معماري و هندسه طرح وي را مجددا به سمت همان دنياي قديمي مي راند كه كريگ به آن اذعان داشته است. حال آن كه به زعم لوكوربوزيه موضوع طراحي به نمايش گذاردن يك مجموعه       سه بعدي از عناصر عملكردي مرتبط با يكديگر است؛ كه در درون يك شبكه عمود بر هم سازه انتظام يافته اند.(بیکر ، 1381 ،ص:108 )

همانطور كه قبلا اشاره شد، يكي از بزرگترين موانع عرصه طراحي صحنه در ايران، عدم شناخت بنيادين مولفه هاي معماري و چگونگي استفاده از آن ها در هنر – علم طراحي صحنه است. به عبارت ديگر مرز ميان خلاقيت و تكنيك در طراحي صحنه ما كاملا مخدوش و نامفهوم است. بسياري از طراحان صحنه مطلقا بر خلاقيت و ايده هاي تصويري خود تكيه مي كنند و از پرداختن به تكنيك هاي بايسته اي كه معماري در اختيار آن ها قرار مي دهد باز مي مانند. تكنيك ها و روش هايي كه به محض تركيب شدن با ناخودآگاه و خلاقيت هنري، نتيجه اي برتر را به دنبال خواهد داشت.

آنتوني آنتونياس (Anthony C.Antoniades) كه راهبردهاي او در پرورش خلاقيت در طراحي و معماري مشهور است برنامه كار طراحي را شامل تمرين هايي مي داند كه در نهايت منجر به گونه هاي مختلف كشف هندسي شود.(آنتونیادس ، 1381 ،ص:355) وي در قابليت ها و امكانات هندسه كه به طراحان براي رسيدن آسان تر به طرح هايشان ياري مي رساند تاكيد مي كند : « هندسه مجموعه اي از اشكال از پيش آماده شده را به دست مي دهد كه مي توانند به روش هاي متنوعي به كار برده شوند. »(همان ،ص:33 ) به زعم او هندسه به معماران و طراحان اين امكان را مي دهد تا اشكال متصور هندسي را به راحتي درك كرده و توانايي ترسيم دقيق اشكال را ببخشد. اما اين تصور و اين امكان بالقوه در طراحي صحنه تئاتر چگونه به فعليت در مي آيد و مجال ظهورمي يابد ؟

لوكور بوزيه در كتاب « به سوي يك معماري نوين »((Veres une architecture سه توصيه به معماران مي كند. توصيه هايي كه معماران صحنه نيز مي توانند به راحتي از آن ها بهره برداري كنند. اين توصيه ها عبارتند از توجه به سه عنصر حجم،‌ سطح و پلان . در اين ميان به نظر او مهمترين مؤلفه، پلان به شمار مي رود. او تصريح مي كند : « احجام و سطوح توسط پلان سازماندهي مي شوند. پلان مولد معماري است. »(بیکر ، 1381 ،ص:108 ) لوكور بوزيه از سازماندهي در قالب سيستم صحبت  مي كند. سيستمي كه امكان رشد را فراهم كرده و عناصر گوناگون و به شدت متنوع يك طرح را به وحدت مي رساند. توجه كنيم كه وحدت در اجزا، جزء لاينفك تركيب بندي يك اثر هنري خواه نقاشي، خواه معماري و خواه طراحي صحنه محسوب مي شود.

به اين ترتيب پلان مي تواند دستمايه ابتدايي يك طراح صحنه براي رسيدن  تكنيكي به طرح صحنه اش باشد. اما روند حركت طراحي در اين شيوه كه لوكوربوزيه نام سيستم را بر آن نهاده است چگونه بايد باشد؟

آن چه مسلم است بسياري از تئوري ها و راه كارهايي كه در معماري پيشنهاد شده است ماهيت و قابليت انطباق بسياري با طراحي صحنه دارد و به روشني مي توان از آن ها براي طراحي صحنه تئاتر بهره برداري كرد. يكي از اين راهكارها بررسي روند تحليلي لوكوربوزيه از پلان معماري است كه وي درباره بناي تاج محل در هند صورت داده است.(بیکر،1381،ص:46و47) روند هشت گانه اين تحليل كه از بررسي فرم مركزي آغاز و به تشكيل قطعات منجر مي شود، دستورالعمل مناسبي براي فرآيند طراحي صحنه يك اثر است.

در ادامه تلاش مي كنيم تا از منظر اين سيستم به اين دستور العمل دست يابيم. سيستمي كه طراح صحنه را قادر مي سازد،‌ از نقطه ابتدايي طراحي،‌ آغاز و تا پايان يعني رسيدن به ساختمان اصلي طرح حركت كند. در اين فاصله يكي از طرح هاي صحنه نگارنده به عنوان يك نمونه عملي از به كارگيري اين سيستم عنوان و به صورت مرحله به مرحله بررسي خواهد شد.

 

تكنيك در كنار روح هنري

 

بي ترديد آن چه لوكوربوزيه بيش از هرچيز به آن اهميت مي دهد و ما را برآن مي دارد تا در حوزه طراحي صحنه به نظريات وي بيش از ديگر معماران توجه خاص داشته باشيم، امعان نظر او به تركيب ذهنيت ناب و اصول و روش ها است : « مهندسي كه از قوانين اقتصادي الهام گرفته و توسط محاسبه هدايت مي شود ما را در انطباق با قوانين جهان قرار مي دهد. معماري با نظم بخشيدن به فرم ها ترتيبي به اجرا در مي آورد كه محصول يك خلاقيت ذهني ناب و خالص است .»(بنه ولو،1377،ص:61و62) عده اي ممكن است به ديدگاه تكنيكي در حوزه طراحي صحنه تئاتر انتقاداتي وارد سازند و آن را با روح هنري اين عرصه در تضاد و چالش ببينند؛‌ حال آن كه نمي توان مرزي محسوس ميان اين ديدگاه و لذت ناب هنري قائل شد. در جايي كه تكنينك به ذات خلاقانه و حسي اثر رنگ و بويي ديگر مي بخشد : « ديدگاه تكنيك در مقابل ديدگاه معنوي قرار ندارد. يكي ماده اوليه كار است و ديگري تنظيم خلاقانه آن. هيچ كدام بدون ديگري نمي تواند زندگي كند. تكنيك يعني ماده اوليه حركت و قبل از هر چيز مجموعه اي از اختراعات ناب، خود به خودي، آزادانه و بدون منظور كه تصادفا و يا در لابراتوارها به وجود آمده اند. تكنيك همچنين پيشرفت لايتناهي به طرف هدف بي پاياني است كه مسائل را به طرف هدف‌هاي ديگر سوق مي دهد .»(لوکوربوزیه،1354،ص:51)

آنچه مسلم است تكنيك كه در نهايت، شكل دهنده سيستم مورد نظر       لوكوربوزيه است در مقام موتور محركه معماري يا طراحي صحنه قرار مي گيرد و شاكله اصلي آن را به وجود مي آورد. ساختمان اصلي اي كه خلاقيت يا به زعم لوكوربوزيه ديدگاه معنوي آن را كامل مي سازد.

 

طراحي صحنه براساس يك سيستم تعريف شده

 

لوكوربوزيه فرآيند طراحي تاج محل را براساس يك سري قواعد تشريح     مي كند. « وي در بحث فرم مي كوشد تا اين نظريه را ارائه دهد كه قوانين هندسي هر فرم مشخص، پايه اي براي فعاليت هاي بعدي است. »(بیکر،1381،ص:45) به عبارت ديگر وي در درون يك سيستم، معتقد به فرآيند يكپارچه و طراحي گام به گام است. فرایند یکپارچه و دقیقی که لوکوربوزیه در تحلیل پلان تاج محل آن را به دقیق ترین شکل ممکن تشریح می کند . در این میان لازم است قبل از انطباق این مراحل با فرایند صحنه پردازی تئاتر، نگاهی گذرا به این مراحل در تحلیل یکی از عظیم ترین بناهای بشری بیندازیم .در این تحلیل و بررسی لوکوربوزیه هشت مرحله را در طراحی پلان تاج محل برمی شمرد .او این هشت مرحله را به اختصار اینگونه شرح می دهد :

1 – فرم مرکزی : پلان اصلی تاج محل در اولین مرحله به صورت مربع ترسیم و این فرم مرکزی با محورهای اصلی و فرعی کامل می شود .

2 – هندسه : در مرحله دوم تقسیمات فضایی با توجه به هندسه مرکزی شکل می گیرد .

3 – فضا : در این قسمت از فرایند طراحی تاج محل تقسیم فضا ، پنج فضای گنبد را به وجود می آورد .

4 – ورودی : در این بخش نیز نقاط ورودی به بنا بر روی محورهای اصلی تشخیص داده می شوند .

5 – فضاهای حرکتی اصلی : در این مرحله نیز فضاهای حرکتی اصلی بر روی محورهای اصلی قرار می گیرند .

6 – فضاهای حرکتی فرعی : فضاهای حرکتی فرعی نیز بر روی محورهای ثانویه تعبیه می شوند .

7 – گوشه ها : در این مرحله فرم گوشه ها بر وجود محورهای فرعی تاکید می کنند .

8 – قطعات : بالاخره در مرحله پایانی ، تقسیم بندی فرم کلی به قطعات کوچکتر زمینه ایجاد ریتم در نمای ساختمان را ایجاد می کند .(همان،ص:46و47)

(تصویر الف و ب)

به این ترتیب فرایندی سازمان یافته و مشخص به ما اعلام می کند که می توان از خلال طراحی یک "ساختمان" به روندی منظم و سیستماتیک پی برد و با تلفیقی دقیق آن را در صحنه پردازی تئاتر نیز به کار گرفت . در ادامه این نوشتار تلاش خواهیم کرد ، مراحل هشت گانه پیشنهادی از سوی لوکوربوزیه را در صحنه پردازی یک اثر نمایشی دنبال کرده، آن را با معماری صحنه منطبق نماییم .

 

1.فرم مركزي

2. 

لوكوربوزيه در بحث فرم به دو گونه فرم خاص و فرم عام معتقد است. به زعم وي اين فرم ها هستند كه سيستم را به وجود مي آورند. در اين راستا لوكوربوزيه اولين قدم طراحي را رجعت به پلان و انتخاب فرم مركزي مي داند. جفري اچ بيكر(Geoffrey Howard Baker)مدرس روش هاي تحليل و طراحي مدرسه معماري نيو اورلئان در تشريح انديشه لوكوربوزيه پيرامون پلان مي نويسد : « ساختار نهايي از بنيان آن سرچشمه مي گيرد و بر اساس روشي كه به عنوان پلان بر روي زمين ترسيم شده است گسترش مي يابد. پلان بنيان آن محسوب مي شود. بدون پلان نه هدف و بنياني وجود دارد، نه ريتم، نه حجم و نه ارتباط. ما بدون پلان، تنها با احساسات روبرو هستيم كه به واسطه عدم صراحت، نقص،‌ عدم نظم وخود سرانه بودن براي مردم تحمل ناپذيرند. »(همان،ص:44) انتخاب يك فرم مركزي براي طراحي صحنه يك نمايش مي تواند نخستين گام براي رسيدن به طرح نهايي باشد. يك مربع، يك مستطيل، يك ذوزنقه، يا حتي يك دايره مي تواند اولين انتخاب باشد. يك فرم مركزي كه از محور هاي مركزي و فرعي تشكيل شده است.( تصوير 2 )

 

3.      هندسه

 

در اين مرحله با توجه به فرم مركزي كه از پيش انتخاب شده است،‌ تقسيمات فضايي بر روي پلان صورت مي گيرد. تقسيماتي كه زمينه ساز شكل گيري    فرم ها، اشكال و احجام ديگري است كه در مراحل آتي به وجود مي آيند. كليه فرم هاي كوچك پلان كه بر مبناي محورهاي اصلي و فرعي شكل گرفته اند به مربع ها و مستطيل هاي كوچكتر تقسيم و طراح را با انتخاب هاي بيشتري روبرو مي سازند. گفتني است از سادگي اين تقسيمات نبايد چشم پوشي كرد : «معماري بايد تحت كنترل ترسيمات نظم دهنده هندسي قرار بگيرد. »(بنه ولو،1377،ص:68) (تصوير3)

 

4.      فضا

لوكوربوزيه در اين مرحله ، پنج فضاي مخصوص جهت تعبيه گنبدها در پلان جاسازي مي كند. به عبارت ديگر وي در اين مرحله به خروج خطوط عمودي و احجامي كه از پلان ريشه مي گيرند مي انديشد. طراح صحنه نيز در اين مرحله   مي تواند به برخي احجام مورد نظر خويش در طرح صحنه فكر كند و آن ها را در پلان اثر بگنجاند. آدرين لوبل ((Adrianne Lobelطراح صحنه آمريكايي در طرح هاي خود به مؤلفه ايي تحت عنوان « ايده بزرگ »(Great Idea)اشاره مي كند. به اعتقاد وي ايده بزرگ عنصر اصلي و مركز توجه آثار او را تشكيل مي دهد. ايده بزرگ همان خلاقيت ناب و ذهن گراي هنرمند طراح است كه در اين مرحله به آن مجال ظهور       مي دهد و با حركتي كاملا حساب شده آن را وارد فرايند هشت گانه طراحي  مي كند. در مثالي كه آورده ايم ايده بزرگ طرح صحنه ما شكل انتزاعي پشت بند هاي گوتيك است كه با توجه به متن و فضاي نمايشي، آن را تكثير كرده در پلان مورد نظر خود تعبيه مي كنيم. يعني دقيقا همان عملي را كه لوكوربوزيه در آناليز تاج محل انجام داده است، در اينجا پيرامون طرح صحنه اعمال مي كنيم. در اين مرحله است كه با توجه به فضا آرام آرام ساختمان اصلي صحنه شكل گرفته، تركيبات سه بعدي مد نظر قرار خواهند گرفت. بي ترديد فضا در زمره مهم ترين عناصر طرح صحنه به شمار مي رود. تا جايي كه آدولف آپيا نيز فضا را متعادل كننده اجزاء متقارن و احجام صحنه   مي داند كه تركيبات سه بعدي را پديدار كرده،‌ با حدود صحنه يكپارچه مي شود.(تصوير 4)

 

 

5.      ورودي ها

 

يكي از عناصر كليدي هر طرح صحنه اي ، توجه طراح به ورودي ها و خروجي هاي صحنه است . در اين مرحله طراح صحنه با توجه به ويژگي هاي متن نمايشي و نيازهاي آن ، تعدد شخصيت ها ، بافت و خصوصيات رواني آنها ، لوكيشن مورد نظر و ... نقاطي از صحنه را بر روي پلان مشخص كرده و با استفاده از محورهاي اصلي پلان ورودي هاي صحنه و به تبع آن خروجي ها را به وجود مي آورد . اين نقاط مي توانند تنها به صورت قرارداد تعريف شوند و فاقد هرگونه نشانه ظاهري و عيني باشند و مي توانند با استفاده از عناصر معماري نظير در ، دروازه ، پرده و ... به صورت كاملا مشخص و سرراست به تماشاگر وجود ورودي ها و خروجي ها را يادآورشوند.(تصوير5)

 

6.      فضاهاي حركتي اصلي

 

حركت در طراحي صحنه تنها يك عنصر ساده نيست . حركت به وجود آورنده ريتم و فضاي حسي نمايش به شمار مي آيد . لوكوربوزيه درباره حركت به يك احساس تداوم اشاره مي كند و مي افزايد : «مسير حركتي ، يك عنصر خطي داراي پويايي و احساس تداوم است كه با تقارن و ايستايي قطعه معلق تضاد دارد .»(بیکر،1381،ص:211) از سوي ديگر نمي توان نقش عنصر حركت را در طراحي اجزاء يك دكور اعم از احجام واشكال مختلف ناديده انگاشت . اجزايي كه در يك وحدت يكپارچه باعث شكل گرفتن ميزانسن هاي متنوع و بلاكينگ هاي گوناگون كارگردان مي شوند .

بيكر درباره ميزان تاثيرگذاري مؤلفه حركت مي نويسد : « حركت مي تواند يك مولد مهم براي طراحي باشد و پله ها و رمپ ها و ... همچون نيروهاي تشديد شده در نظر گرفته شوند.»(همان،ص:23) از طرف ديگر نوع طراحي هر جزء مي تواند در فرم حركتي اي كه ايجاد مي كند ، شخصيت خاصي را نيز به مخاطب معرفي كند . به عنوان مثال در طرح پيشنهادي ما دو گونه پله در نظر گرفته شده است . تعدادي از آنها 15 سانتيمتر ارتفاع دارند و برخي ديگر از ارتفاع 30 سانتيمتر برخوردارند . به اين ترتيب شخصيت هايي كه از روي اين پله ها تردد مي كنند با دو گونه فرم و ارگانيزم حركتي مواجه خواهند شد . يكي حركاتي نرم ، موزون و فاخر را به نمايش مي گذارد و ديگري با حركاتي زمخت ، خشن و مكانيكي جلوه خواهد كرد . در اين ميان ، توجه به عنصر حركت در طراحي صحنه، كارگردان را نيز در واكاوي و معرفي شخصيت هاي نمايش ياري خواهد كرد . در اين مرحله طراح صحنه مسيرهاي حركتي اصلي را بر مبناي محورهاي ترسيم شده در مراحل پيشين تعيين و مشخص مي سازد .(تصوير6)

 

7.      فضاهاي حركتي فرعي

 

فضاهاي حركتي فرعي در يك نمايش شامل مسيرهايي است كه كمتر مورد استفاده كارگردان در امر طراحي ميزانسن و حركت‌هاقرار مي گيرد . ممكن است از اين مسيرها در طول يك نمايش شصت يا نود دقيقه اي تنها در چند مورد استفاده شود . به هر حال در اين مرحله طراح صحنه در مقام معمار صحنه موظف است به اين مسيرها و سازوكار آنها نيز فكر كرده ، به اين واسطه امكانات هرچه بيشتري را براي كارگردان ايجاد كند. لازم به ذكر است لوكوربوزيه توصيه مي كند ، فضاهاي حركتي فرعي حتي المقدور فضاهاي حركتي اصلي را در هم شكند . چنين رويكردي تضادي در صحنه ايجاد مي كند كه خود از عوامل جذابيت هرچه بيشتر اثر به شمار خواهد رفت . از سوي ديگر مسيرهاي حركتي فرعي، نقش عامل ارتباط دهنده ميان فرم هاي دكور صحنه را نيز ايفا مي كنند و عناصر را به يكديگر ، چه به لحاظ بصري و چه از منظر عملكردي متصل مي سازند : « لوكوربوزيه راه هاي حركتي را همچون شريان هاي پيوند دهنده قسمت هاي اصلي ساختمان مي داند و شكل و موقعيت اين  راه ها تعيين كننده قسمت هاي مختلف ساختمان هاي اوست .»(همان،ص:346)(تصوير7)

 

 

8.      گوشه ها

 

اگريكي از كاركرد هاي گوشه ها در معماري استحكام بصري بنا است و آن را در يك قاب محصور قرار مي دهد ؛ در طراحي صحنه نيز گوشه ها وظيفه هدايت ديد تماشاگر را به داخل صحنه بر عهده دارند و تركيب بندي اثر را تكميل مي كنند . آندره بازن (Andre Bazin) در كتاب « سينما چيست ؟ » تفاوت هاي ماهوي سينما و نقاشي را از منظر امتداد خط ديد تماشاگر در دو گونه متفاوت به بررسي مي نشيند . ازنگاه وي ماهيت پرده سينما رهيافتي برونگرا دارد و تماشاگر همواره به چيزي بيرون از اين كادر توجه مي كند . حال آن كه كادر يا قاب در نقاشي ، چشم تماشاگر را به داخل اثر راهنمايي مي كند .

در تئاتر نيز ، گوشه ها و توجه به طراحي آن وظيفه هدايت چشم تماشاگر به داخل صحنه را بر عهده مي گيرند . لوكوربوزيه توصيه مي كند در طراحي گوشه ها كه با حجم يا سطح تعريف مي شوند بر محورهاي فرعي توجه شده و از آنها كمك گرفته شود .(تصوير8)

 

9.      قطعات

 

در اين مرحله با توجه به مراحل قبلي ، فرم كلي به قطعات كوچك تر تقسيم شده ، در نهايت ريتم اثر و موجوديت هنري آن شكل مي گيرد . اين به آن معنا است كه ساختمان دكور صحنه در اين مرحله به تكامل مي رسد و راه براي حضورمجدد ذهنيت و روح هنري صرف از خلال رنگ ، بافت ، تزئينات ، نور و ساير جزئيات لازم هموار مي شود .

معماري صحنه در مرحله هشتم يعني طراحي و اجراي قطعات جلوه گر شده و خود را به نمايش مي گذارد . به طوري كه خود لوكوربوزيه نيز اذعان‌مي دارد : « معماري ، بازي استادانه ، صحيح و با شكوه احجام تركيب شده در زير نور است .»(همان،ص:74) ديدگاهي كه با نظريات نور و حجم آپيا به شدت قرابت دارد .

حالا ديگر زمينه هاي هندسي به كار رفته در طول اين هشت مرحله امكانات جذابي را براي حصول نظم ، وحدت و ريتم فراهم كرده است و طراح صحنه مي تواند ادعا كند طرحي مبتني بر سازوكارهاي علمي معماري به مرحله اجرا درآورده است و همه چيز از هماهنگي و وحدت لازم برخوردار است .در اين راستا تركيب بندي در طول فرايندي هشت گانه با دقت تمام تحت نظر و كنترل قرار گرفته و ارتباط ميان اجزاء صحنه رعايت شده است.(تصوير9و10)

 

 

نتيجه گيري

 

آزمايشگري و تمرين طي يك فرايند هشت مرحله اي كه لوكوربوزيه در آناليز و تحليل بناهاي شاخص از آنها استفاده كرده است ، همانگونه كه شرح آن رفت يكي از راهكارهاي مناسب براي طراحي صحنه است . هشت مرحله اي كه از پلان آغاز و با حجم پايان مي پذيردو يك سيستم را ايجاد مي كند . در اين ميان تاكيد بر پلان خود اساسي ترين مؤلفه اين سيستم را تشكيل مي دهد. در انتها ذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه در روند توليد يك نمايش ، پلان نیز در زمره مهمترين دغدغه هاي كارگردان به شمار مي آيد . با پلان كارگردان مي تواند مختصات صحنه را به خوبي درك كرده و ميزانسن ها و بلاكينگ‌هاي خود را بر روي آن ترسيم و به ساير عوامل نمايش تفهيم كند . تناسبات فضايي صحنه را درك كرده ، حتي سرعت و ريتم بيان ديالوگ هاي بازيگران را بر اساس پلان تنظيم كند . به اين ترتيب پلان از چنان اهميتي برخوردار مي شود كه مي تواند بر بسياري از سازوكارهاي نمايش تاثيری مستقيم بر جاي گذارد.از سوی دیگر ایجاد و تبیین راهکارهایی عملی که از پلان منتج و به طرح کلی صحنه می انجامد ، صحنه پردازی را از قدرت و صلابتی دو چندان برخوردار کرده ، علاوه بر وارد ساختن معماری بر پیکر صحنه تئاتر، آنرابه عنوان موجودی نظام مند به معرفی می نشیند . اتفاقی که کمتر در عرصه تئاتر به وقوع می پیوندد و از این رهگذر بسیاری از طراحان صحنه تمایل دارند تا تحلیل و معنای نمایش را به تصویر در آورند . حال آن که ایجاد بستری حسی که از فضا و معماری برمی خیزد نتیجه ای مطلوب تر به دنبال خواهد داشت .(تصوير11)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

      منابع و مآخذ :

  1. بنتلي، اريك : نظريه صحنه مدرن( مقدمه اي بر تئاتر و نمايش نوين). ترجمه يدالله آقا عباسي. نشر فانوس،‌ چاپ اول، 1381
  2. اونز- جيمز روز : تئاتر تجربي(از استانيسلاوسكي تا پيتر بروك). ترجمه مصطفي اسلاميه. انتشارات سروش، چاپ سوم، 1382
  3. بيكر، جفري هاوارد : راهبردهاي طراحي در معماري. ترجمه رضا افهمي. انتشارات نسل باران، چاپ اول، 1381
  4. بيكر، جفري هاوارد : راهبردهاي طراحي در معماري. ترجمه رضا افهمي. انتشارات نسل باران، چاپ اول، 1381
  5. آنتونيادس، آنتوني سي : بوطيقاي معماري(آفرينش در معماري). جلد دوم : راهبردهاي محسوس به سوي خلاقيت معماري. ترجمه احمدرضا آي. انتشارات سروش، چاپ اول، 1381
  6. لوكوربوزيه : چگونه به مساله شهرسازي بينديشيم. ترجمه محمد تقي كاتبي. انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1354
  7. بازن، آندره : سينما چيست ؟ ، ترجمه محمد شهبا. انتشارات فارابي، چاپ اول، 1376
  8. بنه ولو، لئوناردو : تاريخ معماري مدرن، جلد اول، ترجمه دكتر حسن نير احمدي، ناشر: مهندسين مشاور نيرسان، چاپ اول 1377
  9. Davis Tony : Stage design . Rotovision Book, 2001


مطالب مشابه :


نمونه سوالات طراحی رشته نقاشی و چهره سازی

۱۴-در طراحي از الف_تركيب بندي جزء و كل ب_تركيب بندي مارپيچي مهمترين خصوصيت نقاشي




نمونه سوالات طراحی

۱۰- طرح و طراحي در چند حوزه مطرح مي چه عواملي در يك تركيب بندي موثر است؟ص 29. نقاشي و




ترکیب بندی رنگها در نقاشی مینیاتور

و در مهر ماه سال 1389 دریافت لوح تقدیر از هفتمین جشنواره ملی هنر های تجسمی امام رضا (ع)




طراحي سيستم براي صحنه پردازي تئاتر

در طراحي صحنه مهيا شد. بعد سوم، اين كشف جديد بود كه با تركيب سطوح گوناگون در و هندسه در




اطلاعاتی درمورد طراحی

از اشياي ساده را در طي تركيب بندي هاي متفاوت بررسي در کنار اصول نقاشي و طراحي




طراحي گرافيك سياه و سفيد

توانايي ترسيم انواع خطوط مورد استفاده در طراحي . 4. تركيب بندي و رنگ در آثار نقاشي و




برچسب :