نمونه هایی از قصه های مردم ایران
کتاب ماه کودک و نوجوان
دی 1383 - شماره 87
پایگاه مجلات تخصصی نور
عنوان مقاله:نمونه هایی از قصه های مردم ایران، کاری علمی در گردآوری قصه های شفاهی
نويسنده: محمد جعفري قنواتي
عنوان کتاب:نمونه هایی از قصه های مردم ایران
گردآورنده:افشین نادری
ناشر:نشر قصه
نوبت چاپ:اول-1383
شمارگان:1500 نسخه
تعداد صفحات:432 صفحه
بها:3200 تومان
نمونه هایی از قصه های مردم ایران ،عنوان کتابی است که به تازگی با همکاری نشر قصه و پژوهشکده مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی، منتشرشده است.آنگونه که از مقدمهء مدیر پژوهشکده مردمشناسی برمی آید،این کتاب گزیدهای از انبوه قصه هایی است که پژوهشگران این پژوهشکده،طی سالهای 1373 و 1374،در نقاط مختلف کشور گردآوری کرده اند . البته گردآورنده کتاب،در شناسنامه ای که در بالای هر قصه چاپ شده،تاریخ ضبط برخی از آنها را سالهای 1379 و 1380 ذکر کرده است.همین موضوع،به تنهایی برای علاقه مندان قصه های شفاهی،نکته ای خوشحال کننده است؛زیرا از ادامهء کار گردآوری قصه ها،از سوی پژوهشگران این مؤسسه،بعد از سال 1373 خبر میدهد. پژوهشکدهء مردمشناسی،در اواخر دههء هفتاد، گزیده ای نسبتا منقح از این قصه ها را با انتخاب سید احمد وکیلیان،به همراه برخی حواشی و توضیحات،منتشر کرد.این گزیده،به علت بینش علمی حاکم بر تدوین آن،مورد توجه پژوهشگران قصه های شفاهی قرار گرفت و بعد از مدت نسبتا کوتاهی به چاپ دوم رسید. 2 متأسفانه،به رغم وعده ای که در مقدمه های کتاب آمده بود،کار انتشار قصه ها به آن صورت ادامه پیدانکرد.بعد از مدتی چهار مجموعهء استانی از خوزستان،گیلان، خراسان و استان مرکزی چاپ و منتشر شد که این مجموعه ها(به ویژه مجموعهء خوزستان)هریک از زاویه ای کاستی های جدی داشت.3 اقدام جدید پژوهشکده مردمشناسی،برای انتشار این مجموعه و دقایقو ظرایف به کار گرفته شده در کتاب،از تصمیم درست و علمی اولیای پژوهشکده،در انتشار دقیقتر قصه های گردآوری شده نشان دارد.این تصمیم را بایداز مصادیق شعر مولانا محسوب کرد:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روز گار وصل خویش
کار انتخاب و طبقه بندی قصه های کتاب حاضر،به عهدهء افشین نادری بوده که البته بیش از نیمی از قصه ها را آنچنان که از شناسنامهء قصه ها برمیآید،خود وی از چند نقطهء کشور گردآوری کرده است.با استناد به روایت هایی که از وی در کتاب چاپ شده و همچنین،باتوجه به مقدمهء خواندنی او که دارای باریک اندیشی های قابل تأملی است و بالاخره با لحاظ کردن شیوهء طبقه بندی قصه ها و تبویب کتاب،میتوان با قطع و یقین گفت که این کار در ردیف آثاری است که توسط فردی ذیصلاح و در عین حال صاحب ذوق در زمینهء قصه های شفاهی،طی سالهای اخیر منتشر شده است.همین موضوع،باعث شده است که خوانندهء پژوهشگر با متنی علمی و ارزشمند روبه رو باشد.نگارنده کوشش میکند در این سطور به برخی از نکات و مسایل مطروحه در کتاب، نظری گذرا داشته باشد:
1-کتاب دارای مقدمه ای کوتاه،اما بسیار خواندنی است.گردآورنده به چند نکته در زمینهء گردآوری قصه های شفاهی اشاره کرده که برخی از آنها بسیار حائز اهمیت است.وی با تأکید در این مقدمه مینویسد:
«دوباره تکرار میکنم که ضروری ترین مرحله در موضوع قصه فولکلوریک،گردآوری قصه هاست.برای این کار هر لحظه دیر است.در مرحله بعد،میتوان فهرستی از مضامینِ قصه ها را براساس شیوه های ابداعی یا شیوه های متعارف... طبقه بندی و فهرست نویسی کرد.»(ص 15)
تأکید روی این موضوع،از آن رو اهمیت دارد که برخی افراد،متأسفانه به کار میدانی اهمیت چندانی نمیدهند و تصور میکنند تحلیل و طبقه بندی قصه های ایرانی،اهمیت بیشتری نسبت به گردآوری آنها دارد.این افراد به این موضوع توجه ندارند که طبقه بندی و تحلیل، زمانی صورت میگیرد که متنِ قابل تحلیل در دسترس باشد و به عبارت فنی،تا وقتی داده های اطلاعاتی وجود نداشته باشد،امکان پردازش نیز علی القاعده وجود ندارد.نگارنده باتوجه به تجارب خود در زمینهء گردآوری قصه های شفاهی،عقیده دارد که تاکنون فقط بخش ناچیزی از روایتهای مختلف قصه های شفاهی گردآوری شده است.از اینرو تأکید بر این موضوع را بسیار ضروری میداند.
نکتهء دیگری که گردآورندهء کتاب،به درستی بر آن تأکید کرده است،ضبط و ثبت مداوم و همیشگیِ قصه های شفاهی است.اهمیت این موضوع هم به این دلیل است که تصوری در جامعهء ما وجود دارد که گویا با اجرای یک برنامهء محدود، وظایف ما در این زمینه به پایان میرسد.اما همانگونه که گردآورندهء کتاب گفته است:
«در زمان،مکان،شرایط و حالتهای مختلف، روایاتها تغییر میکنند.چون شمّ زبانی دوره های تاریخی و شیوهء روایتِ روایت گران همیشه متفاوت است.»(ص 14)
ازاین رو ضروری است که سازمانها و نهادهایی که در این زمینه وظیفه ای برای خود قائلند،به طور مداوم برای گردآوری قصه های شفاهی،برنامه ریزی کنند.
2-یکی از ویژگیهای بارز این کتاب،تبویب و طبقه بندی قصه های آن،براساس روش معروف به آرنه/تامپسون است.گردآورنده برای این کار، از کتاب«طبقه بندی قصه های ایرانی»،نوشتهء اولریش مارزلف نیز کمک گرفت است.متنهای گردآوری شده در هفت بخش،به ترتیب زیر تبویب شده اند:
قصه های سحرآمیز،قصه های شوخی، قصه های حیوانات،متل ها(قصه های زنجیرهای)، ترانه-متل ها،افسانه های پیدایش و سرانجام تمثیل و حکایت اخلاقی.
در ابتدای هر قصه،شناسنامه آن شامل شماره (کد)بین المللی قصه،نام راوی،محل روایت، سال ضبط روایت،سن و جنس راوی،بادقت ثبت شده است.از مجموع بیش از یک صد و پنجاه روایت،فقط چند مورد وجود دارد که به سن و شغل راوی آنها اشاره نشده است.نگارنده دربارهء برخی از اصطلاحات به کار رفته در طبقه بندی فوق، نظرهایی دارد که در مقاله ای جداگانه آنها را تشریح خواهد کرد،اما فعلا در مورد یک نکته توضیح مختصری میدهد.گردآورنده بخش اول کتاب را «قصه های سحرآمیز»نامیده و در قلاب()از عنوان«پریان»نیز استفاده کرده است.درحالی که در شناسنامهء قصه ها،اصطلاح«سحر و جادویی»را به کار گرفته است.باتوجه به دقت وی در سایر موارد،اینگونه بی توجهی و استفاده از چند اصطلاح متفاوت برای نامیدن یک مفهوم، نمی تواند مورد پرسش قرار نگیرد.
3-در بخش قابل توجهی از روایتهای کتاب، پایبندی به زبان راوی کاملا به چشم میخورد. برای مثال،میتوان به قصه هایی اشاره کرد که گردآورنده کتاب ضبط کرده یا به قصه هایی که در مناطق ندوشن و میبد توسط جمال صادقیِ فیروزآبادی ضبط شده است.نمونهای از این روایتها در زیر نقل میشود:
«یه پادشاهی بود بچه ش نمیشد.گفت:«اگه خدا به من یه بچه بده،یه پسر بده یه رودخانه عسل راه میاندازم یه رودخانه کره»بعدا خداوند به این یه پسر داد.چندی[راوی کلمه را در هجای دی میکشد و طولانی میکند]سال گذشت.بعدا این پسر بزرگ شد.یه روز این پدرش یادش افتاد که باید یه رودخانه عسل راه بیاندازه یه روخانه کره.بعدا راه انداخت عسل کره را...عسلا همه ریخته شد زمین گفت:«پسر بگم خیر نبینی که حیفی.بگم جوان بمیری که حیفی.اما برو که دختر نارنج و ترنج قسمتت بشه»[خنده راوی] اونوقت این رفت»(ص 85)
از این نمونه،موارد زیادی در کتاب وجود دارد. به همین دلیل،میتوان گفت وجه علمی گزارش قصه ها بسیار قابل توجه بوده است و برای پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی،قابل استفاده و استناد خواهد بود.نکتهء مثبت دیگر که در تعدادی از روایت ها به چشم میخورد،تلاش گرد آورنده برای ثبت جزئیات روایت و حتی حرکات و سکنات راوی است:مانند آنچه در نمونه فوق نقل شده است.متأسفانه این نوع برخورد که توجه خاص به راوی،مضمون اصلی آن است،در تعداد کمی از روایت های کتاب وجود دارد.حدس بنده این است که ضبط این نمونه های معدود،نسبت به سایر کارهای گردآورنده و متأخرتر بود است و از تراکم تجربهء وی در موضوع گردآوری قصه های شفاهی نشان دارد.
علاوه بر این که بخشی از روایتهای کتاب، نقلِ مستقیمِ زبان راوی است،در تعداد دیگری از روایتها،از واژه های بومی یا واژه های زبان راوی به فراوانی استفاده شده است.تعداد این واژه ها بیش از دویست و پنجاه عدد است.گردآورنده ضمن آنکه این واژه ها را در پانوشت،به همراه الفبای آوانگاری تعریف کرده،در پایان کتاب نیز واژه نامهای برای آنها تدوین کرده است.نکتهء دیگری که در همین زمینه ذکر آن ضروری به نظر میرسد،تدوین نمایهای است از اسامی و اصطلاحات کتاب که در انتهای آن آورده شده. همین نکات علایم دیگری از وسواس علمی گردآورنده در مقوله های پژوهشی را نشان میدهد.
4-در این کتاب،همچون سایر مجموعه قصه های شفاهی،چند روایت از قصه های هزار و یک شب وجود دارد که نشان دهندهء حضور فعال قصه های هزار و یک شب،یا دست کم بخشی از آنها،در ادبیات شفاهی ما است.
الف-قصهء شکارچی و پادشاه مارها(ص 196)،روایتی تازه از قصهء معروف زبان جانوران (تیپ 670)است.این قصه در ابتدای هزار و یک شب،از زبان وزیر(پدر شهرزاد)برای دخترش روایت میشود تا او را از رفتن به شبستان شاه بیمار منصرف کند.از این قصه تاکنون چند روایت از نقاط مختلف کشور ضبط شده است. علاوه بر این،روایتهای کما بیش متفاوتی از آن در متون کلاسیک فارسی نیز وجود دارد.البته روایت موجود که تفاوتهای معینی با سایر روایتها دارد،تا حدودی باعث جذابیت بیشتر قصه گردیده است.
ب-در صفحهء 220،قصه ای با نام«مکرزنون» آمده که دارای دو اپیزود نسبتا مستقل است.اپیزود دوم آن،روایتی تمام و کمال از قصه«پیرواستر»است که شهرزاد،در شب دوم،در ضمن قصهء«عفریت و بازرگان»آن را برای شهریار روایت میکند.
ج-حکایت نیت شاه(ص 414)که از حکایتهای ایرانی هزار و یک شب است و با نام «انوشیروان و دختر دهاتی»،در شبهای سی صد و هفتاد و شش و سی صد و هفتاد و هفت آمده، یکی دیگر از این نمونه هاست.از این حکایت نیز علاوه بر روایتهای فراوان شفاهی،روایتهای دیگری در ادبیات کلاسیک ما وجود دارد که قدیمی ترین آن در شاهنامهء فردوسی آمده و منسوب به بهرام گور است.ماجراهای این حکایت در روایتهای مختلف،اعم از کتبی و شفاهی،به پادشاهان متفاوتی منسوب شده است.نکتهء جالب توجه در روایت حاضر،انتساب آن به بهرام گور است.این انتساب که در هیچ یک از روایت های شفاهی دیگر وجود ندارد،شباهت این روایت را به شاهنامه بیشتر می سازد.ازاین رو،میتوان بر اصالت آن تأکید کرد.
5-نکته ای که نگارنده بااحتیاط آن را مطرح میکند و بی تردید به پژوهش دقیقی نیاز دارد، مقایسهء قصه هایی است که از مناطق مرکزی و غربی ایران،در این کتاب آمده.در قصه های مناطق غربی،مانند قصه های«عدالت شاه»(ص 123)و«حکایت هیزم شکن»(ص 173)،نسبت به قصه های مناطق مرکزی،عناصر قصه های سامی بیشتر به چشم میخورد.البته همان گونه که گفته شد،این موضوع به پژوهشی دقیق و توأم با آمار و ارقام بیشتی نیاز دارد.
6-تعداد زیادی از روایت های کتاب،یا در ردیف ادبیات کودکان قرار می گیرند یا این که قابلیت بازنویسی برای گروههای سنی مختلف را دارند.از گروه اول میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-مجموعه«قصه های حیوانات»
-مجموعه«قصه های زنجیرهای»
-مجموعه«متل-ترانه ها»
مجموع این قصه ها،بیش از یک چهارم از حجم کتاب را دربرمی گیرد.و به زعم آنکه همهء آنها از متون معروف ادبیات کودک است،اما تعداد قابل توجهی مانند«دویدم و دویدم»،«کک به تنور»،«خاله سوسکه»و«کارگاه حیوانات»، روایت هایی جدید و خواندنی از این متون است که برای اولین بار انتشار مییابد.از گروه دوم نیز می توان به قصه های زیر اشاره کرد:
-ماه و ستاره که روایتی از«ماه پیشونی» است.
-«حیف از تو حیف از تو دس و پاحنایی»که روایتی از«سنگ و صبور»است.
-«نارنج و ترنج»
-«آش؟سرکه»،«نیم نخودک»،«بچیلوک»، «حسین کوچیکو»و«هَنُدم و پنُدم»که روایت هایی از قصهء معروف«نخودی»(تیپ 700)است.
7-گردآورنده از برخی قصه ها چند روایت مختلف در کنار هم آورده که میتوان آن را یکی از ویژگی ها و نکات مثبت و قابل توجه کتاب دانست. متأسفانه این روایت ها هریک با نام و عنوانی متفاوت،مشخص شده اند.نگارنده در جایی دیگر، به تفصیل در این باره سخن گفته است.به همین دلیل،در اینجا به گونه ای مختصر اشاره میکند که الزامات گردآوری و پژوهش علمی در زمینه قصه های شفاهی،ایجاب میکند که پژوهش گر برای این قصه ها،از طرف خود نامی انتخاب و معین نکند.
اگر راوی برای قصهء خود اسم گذاشته باشد، پژوهشگر باید همان نام را برای چاپ به کار گیرد. در غیر این صورت،بهتر است بدون عنوان مشخص آن را نقل کند.فقط قصه های معروف مانند«ماه پیشونی»،«سنگ صبور»،«کره اسب دریایی»و...از این قضیه مستثنی هستند.اساس این موضوع نیز بر این واقعیت علمی استوار است که وقتی پژوهشگر به تغییر با ویرایش متن قصه ها مجاز نیست،دربارهء عنوان قصه نیز علی القاعده همین محدودیت را باید برای وی در نظر گرفت.بهتر بود که گردآورنده کتاب حاضر، روایت های مختلف یک قصه را به صورت«روایت اول»،«روایت دوم»و الی آخر مشخص میکرد. تقدم و تأخر روایت ها را نیز می توانست براساس تاریخ ضبط آنها قرار دهد.این موضوع،کار را برای پژوهشگر فرضی قصه های ایرانی به طور عام و قصه های کتاب به طور خاص،در یافتن روایت های مختلف از یک قصه،آسان میکرد.
8-مشکل اصلی در این کتاب،نثر روایت هایی است که از زبان های غیر فارسی،به ویژه کردی،به زبان فارسی برگردانده شده.در اغلب روایت هایی که از هم میهنان کرد و همچنین در مواردی که از مردم لر ضبط شده است،نثر مترجمان با زبان زنده و گفتاری که خصوصیت اصلی قصه های شفاهی است،فاصله داشته و به زبانی مصنوعی و«ادبی» گرایش دارد.
در مواردی،برخی از اسامی و کلید واژه ها را نیز به فارسی برگردانده اند.برای مثال،مردم بختیاری برای«گاوچران»،از اصطلاح«گاپون»،به قیاس «چوپون»استفاده میکنند.این کلمه در متن،به صورت«گاویار»ترجمه شده است(ص 213 و 214)در قصه«دختر ماه و ستاره»که روایتی از «ماه پیشونی است»،برخی از واژه ها به طور دقیق ترجمه نشده اند.برای مثال،«رِشک» (resk) را شپش ترجمه کرده اند که صحیح آن تخم شپش است.هم چنین در جنوب،به جای«رگبار»،از اصطلاح«تیرهء باران»استفاده میکنند.علاوه بر این،در گویش مردم جنوب،علامت مفعول بی واسطه(را)حذف و به جای آن کسرهای به حرف آخر مفعول اضافه میشود.این موضوع در رسم الخط برخی از قصه های جنوبی رعایت نشده است.
9-برخی بی دقتی ها در تبویب کتاب صورت گرفته است که به چند مورد آن اشاره میکنم:
الف-«قصهء پادشاه و سه پسرش»(ص 161)، منطبق با تیپ 550 معرفی شده است.در صورتی که این قصه با تیپ 945(دختر را با قصهگویی به حرف درآوردن)انطباق دارد.
ب-تیپ قصه«ابراهیم و اسماعیل»(ص 60)، «درویش خبیث»(303)نیست،بلکه تیپ«برادران توأم»(303)است.
ج-قصهء«شاهزاده ابراهیم»(ص 112)،جزو قصه های سحرآمیز محسوب نمی شود؛زیرا سحر در آن نقش اساسی و تعیین کننده ندارد.اگر عنصر سحرآمیزی را که در انتهای قصه وجود دارد،از آن حذف کنیم،صدمه ای به ساختار قصه وارد نمیشود.در صورتی که اساس قصه های سحرآمیز،بر حضور فعال و لاینفک عنصر سحر استوار است.
د-قصهء«خربزه»(ص 397)که در ردیف «افسانه های آفرینش»آمده،در حقیقت روایتی دیگر از«مرد تنبل»(تیپ 986)است که دو روایت دیگر از آن(به نامهای«آستر رویه را نگه مِدار»یا «رویه آستر»ص 56 و«چشم قورباغه»ص 46) در کتاب وجود دارد.ازاینرو،بهتر بود که هر سه روایت در کنار هم قرار میگرفت.
10-تعدادی از روایت های موجود در کتاب، پیش از این در برخی از مجموعه های منتشر شده از سوی پژوهشکده مردم شناسی،چاپ شده بود.از اینرو،چاپ مجدد آنها توجیه مناسبی ندارد.بهتر بود که برای کم کردن حجم کتاب،از چاپ این قصه ها صرف نظر میشد.
11-برخی قصه ها احتمالا از نوار ضبط صوت، به درستی روی کاغذ منتقل نشده یا این که راوی در نقل آن دچار سهو شده است؛مانند روایت«یک سیر و یک سیر و نیم»که در صفحات 252 تا 256 آمده است.آنچه ازاین روایت برمی آید،آن است که زنی برای دست به سر کردن شوهر خود،او را دنبال نخودسیاه می فرستد تا بتواند با فاسق خود خلوت کند.درحالی که در صفحه 254،موضوع به گونه ای دیگر طرح شده است.
12-نکته دیگر،دربارهء طرح روی جلد کتاب است که متأسفانه،قرابتی با موضوع قصه های شفاهی ندارد.ای کاش در چاپ کتابی به این ارزشمندی،در انتخاب طرح روی جلد آن نیز اندکی باریک اندیشی صورت میگرفت.به همان میزان که کار روی قصه ها به صورت حرفهای صورت گرفته،انتخاب طرح روی جلد،به شکلی کاملا غیر حرفه ای انجام یافته است.ناگفته پیداست که ذکر برخی نکات ریز دربارهء کاستی های کتاب،به هیچ وجه ارزشهای آن را تحت الشعاع قرار نمی دهد. نگارنده امیدوار است که از یک سو کار گردآوری قصه ها در سطوحی گسترده تر،توسط پژوهشکده مردم شناسی ادامه یابد و از سوی دیگر،ادامهء انتشار آنها به روش و تصمیمی استوار شود که باعث انتشار این مجموعه گردیده است.
پینوشت:
(1).نمونه هایی از قصه های مردم ایران،گردآورنده افشین نادری،نشر قصه با همکاری پژوهشکده مردم شناسی میراث فرهنگی 1383.
(2).نگارنده این سطور،در شماره 51-50 کتاب ماه ادبیات و فلسفه،تحت عنوان«گامی اساسی در گردآوری قصه های ایرانی»،به نقد و برسی این کتاب پرداخته است.
(3).دربارهء این کتابها ر.ک.به«افسانه های گیلان»،مندرج در کتاب ماه ادبیات و فلسفه،شماره 63 که طی آن سه مجموعه استانی به نامهای«چهل افسانه خراسانی»،«افسانه های گیلان»و«قصه های مردم خوزستان»،توسط همین قلم مورد بررسی قرار گرفته است.نگارنده همچنین به شکل خاص، «قصه های مردم خوزستان»،تألیف پرویز طلائیان را در ماهنامهء کلک،مورد نقد و بررسی قرار داده است. در این کتاب همچون سایر مجموعه قصه های شفاهی چند روایت از قصه های هزار و یک شب وجود دارد که نشاندهندهء حضور فعال قصه های هزار و یک شب در ادبیات شفاهی ما است. یکی از ویژگیهای این بارز این کتاب بترتیب و طبقه بندی قصه های آن براساس روش معروف به آرنه/تامپسون است. وجه علمی گزارش قصه ها بسیار قابل توجه بوده و برای پژوهشگران قابل استفاده و استناد خواهد بود.
پايان مقاله
مطالب مشابه :
آیین نامه نحوه نگارش و تدوین پایان نامه های کارشناسی ارشد و رساله های دکتری
ویراستاری پایان نامه و مقاله و پایان نامه نویسی و نوشتن و نمونه طرح روی جلد
استفاده از تایپوگرافی در طراحی جلد آلبوم موسیقی
چند نمونه طرح پوستر طرح جلد شامل مقاله ای راجع به تأثیر طرح روی جلد آلبوم نیز
نشريه حقوق عمومي: يك گام به پيش؟!!!
كتابها و به ويژه مقاله هاي چاپ شده نمونه در روی جلد و ترین، به طرح روی جلد
روش تدوین پایان نامه کارشناسی ویرایش اول - نیمسال اول89-88
- طرح روی جلد نام، سال انتشار مقاله یا کتاب نمونه صفحه جلد"، " صفحه چکیده
اصول مقاله نویسی برای پایان نامه های دوره کارشناسی وکارشناسی ارشد
12- نمونه فرمها 6- توانایی گسترش موضوع مقاله با طرح 1- طرح روی جلد .
نمونه هایی از قصه های مردم ایران
عنوان مقاله:نمونه هایی از قصه های در انتخاب طرح روی جلد آن نیز اندکی باریک
«آشتی با مطالعه» طراح و مجری طرح بزرگ «یک دقیقه مطالعه» در شهر مقدس قم
بانك طرح ها و ايده هاي عکس روی جلد و نام مقاله به گونه ای طراحی و انتخاب شده نمونه کارهای
برچسب :
نمونه طرح روی جلد مقاله