اول انديشه وانگهي گفتار....
داشتم دلقي و صد عيب مرا مي پوشيد...
اين روزها ، حوادث عجيبي روي مي دهد كه آدم نمي داند ، چه خبر شده است . با اختلافاتي كه بر سر قدرت بين قدرت مداران ، به وجود مي آيد ، لايه لايه ، پرده هايي كنار مي رود و چهره هايي از زير اين پرده هاي كنار رفته ، نمايان مي شوند كه با چهره ي قبلي آنان كه مي شناختيم يا مي ديديم ، تفاوت كلي پيدا مي كند . گرچه عقيده ي بعضي از آدم ها اين است كه ، چهره ها ، متناسب با خصوصيات اخلاقي آدم ها شكل مي گيرند و نگاه ها ، هم متأثر از شخصيت آدم هاست ، و حتي رعدي آذرخشي ، در آن جا كه به برادر بي زبانش مي انديشد و سخت تحت تأثير نگاه مظلومانه ي او قرار مي گيرد و مي سرايد كه :
چه جهانی است جهان نگه ، آنجا که بوَد
از بد و نیک جهان هر چه بجویند نشان
گه از او داد پدید آید و گاهی بیداد
گه از او درد همی خیزد و گاهی درمان
نگه مادر پر مهر نمودی از این
نگه دشمن پر کینه نمودی از آن
گه نماینده ء سستی و زبونی است نگاه
گه فرستاده ي فر و هنر و تاب و توان
زود روشن شودت از نگه بره و شیر
کان بوَد بره ي بیچاره و این شیر ژیان
نگه بره تو را گوید : بشتاب و ببند
نگه شیر تو را گوید: بگریز و ممان
نه شگفت ار نگه اینگونه بوَد ، زان که بود
پرتویی تافته از روزنه ی کاخ روان
گر ز مهر آید چون مهر بتابد بر دل
ور ز کین آید در دل بخلد چون پیکان...
اين نظر را تأييد مي كند ، امّا ، اين گونه قضاوت كردن ها ، در گذشته مي توانست مصداقي داشته باشد كه مردم ساده و يك رنگ بودند ، نه در دنياي ما ، كه هركسي ، مي تواند در حكم يك هنرپيشه باشد و صرفاً براي پيشبرد كار خويش ، نقش خاصي را بازي كند و بر سر مردم به اصطلاح شيره بمالد و به جايي برسد . به هرحال تاديروز شاهد تعريف و تمجيد بي اندازه ي عده اي بوديم كه هرگونه نقدي را نسبت به آن كه دوست داشتند و با هزار زبان ، از او تعريف و تمجيد مي كردند ، و اكنون كه ورق به گونه اي ديگر برگشته است ، به قول قدما سخن از لوني ديگر شده است . نمي دانم چرا بعضي ها كه در تعريف و تمجيد هايشان در باره ي كسي ، اين همه اغراق مي كنند ، اندكي نمي انديشند كه اگر خلاف آن ثابت شد ، با اين تعريف و تمجيد ها ، كه در روزگار ما در هزار جاي رسانه ها مي تواند ثبت شود ، و به رخ آنان كشيده شود ،نمي انديشند و بعد هم آن گاه كه ورق ديگر شد ، در لعن و نفرين كردن آن كسي كه تا ديروز حامي اش بودند ، تعادلي را حفظ نمي كنند تا مردم ازاين رفتار ضد و نقيضشان ، درحيرت فرو نروند؟ به هر حال اگر گفته اند كه خيرالامور اوسطها ، براي اين بوده است كه در هر كاري پيش بيني لازم را بكنيم كه در آينده نگوييم نمي دانستيم و گول فلان را خورديم و اكنون پشيمانيم . چرا كه فردا هم ممكن است گول ديگري بخوريد و به همين روال در سرنوشت مردم و مملكت خويش خلل وارد كنيد... پس به قول شاعر : اول انديشه وانگهي گفتار....
مطالب مشابه :
اول انديشه وانگهي گفتار....
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
ای یوسف خوشنام ما....
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
می حافظ
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
عاشق صادق
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
دوستی با مردم دانا نکوست ....
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار
ويكي نبشته . كتابناك. فارسي
برچسب :
ويكي كتابناك