ادبیات ترکمنی در سده های 18 و 19 میلادی
در ادبیات ترکمنی در این دوره دو جریان کاملا متمایز از یکدیگر شکل میگیرد: یک ادبیات مذهبی و تصوفی و دیگری ادبیات دموکراتیک و مردمی.(1)
الف ) ادبیات مذهبی و تصوفی:
چنانچه قبلا دیدیم، از سده دوازدهم میلادی تصوف در ادبیات ترکی رخنه کرده و در ترویج و تبلیغ عقاید صوفیه (بویزه یسویه و نقشبندیه) اشعار و منظومه های حکمت امیز زیادی از طرف خواجه احمد یسوی، سلیمان باقیرغانی، شرف خواجه خوارزمی، وفایی، صوفی الله یار و دیگران آفریده شده بود. این جریان ادبی در سده هژدهم نیز تداوم نموده اما این ادبیات تا نیمه دوم سده هژدهم اشعار آموزش و پرورش و پند و نصیحت را متداول کرده و مردم را از مبارزه علیه زورگویی و استبداد برحذر میداشت. اگرچه جنبه های پندآمیز اشعار تصوفی برای عامه مردم بسیار مفید بود، ولی در این دوره عقایدی مثل : ترک دنیا، نفی لذات جهانی و زندگی منزوی در اشعار شعرایی چون نیازقلی، کریم بردی، مشیری و دیگران تبلیغ شده است. تاثیر ادبیات مذهبی و صوفیانه شعرای قرون وسطی چون: احمدیسوی، سلیمان باقیرغانی، وفایی و صوفی الله یار و دیگران در تمامی عرصه های زندگی مردم ترکمن در آثار بسیاری از شعرای کلاسیک ترکمن مانند دولت محمدآزادی، دوردی شاعر، محمود غایبی، عندلیب و دیگران نیز مشاهده میشود، اما در پهلوی آن ادبیات دموکراتیک و مردمی (دنیوی) به مرتب بیشتری در بین مردم محوبت کسب کرده و به دل آنان نشسته است.
ادبیات دموکراتیک و مردمی:
این جریان ادبی ه دفاع از منافع مردم برخاسته، اعتراض آنان را علیه زورگویی و استبداد بیان کرده و کیفیت زندگی مردم را به روشنی بازتب داده است. معروفترین و بزرگترین موج این جریان ادبی، شاعر سترگ مردم ترکمن مخدومقلی فراغی است. در ادیات این دوره هجو و طنز که عیوب، کمی ها و کاستیهای جامعه را به انتقاد میگرفت و طبقات بالایی جامعه، حکام، فرمانروایان، قضات، خانها، روحانیون حریصو پول پرست را به باد استهزا میگرفتند، جایگاه ویژه و مهمی را اشغال مینماید. موضوع اصلی ادبیات این دوره را سرنوشت انسان در شرایط بیرحمانه ترین ستم قبیلوی و فیودالی تشکیل میدهد. این جریان ادبی شعرای بااستعداد زیادی را بوجود آورده و به کمال رسانده است. ادبیات دموکراتیک و مردمی قرون 18 ـ 19 میلادی زمینه های شکل گیری ادبیات ریالیستی ترکمن را در آغاز قرن بیستم میلادی فراهم آورده است.
ارتباطات و مناسبات اقتصادی، تجارتی و فرهنگی ترکمنها با ایران، آذربایجان، روسیه و هند و ممالک عربی، تثیرات فزاینده ای را بر رشد ادبیات ترکمن برجا گذاشت. در این دوره هترین نمونه های ادبیات ترکمن خلق میگردد و از سوی دیگر در این دوره همانطوریکه مردم ترکمن بمثابه یک ملت علیحده عرض وجود مینماید، ادبیات ترکمن نیز با برخی از ویزگی های ملی خود از ادبیات «عموم ترکی» جدا شده و شکل جداگانه راه تکامل و رشد خویش را میپیماید. در این دوره زبان آثار نیز از زبان عموم ترکی متمایز میگردد. دولت محمدآزادی، نورمحمدعندلیب، مخدومقلی فراغی، عبدالله شاه بنده، معروفی، شیدایی، محمود غایبی، و دیگر شعرا و نویسندگان ترکمن ادامه دهندگان سنن مترقی ادیات ترکی بشمار می آیند. شاه بنده، معروفی، و شیدایی در اثار خویش از سوژه های افسانه ها و اساطیر عربی، فارسی و ترکی، حماسه ها و روایات مردم سود میجویند. آفریده های مخدومقلی فراغی، عندلیب، ملانفس و دیگر شعرای ترکمن نه تنها در میان ترکمنها وسیعا منتشر شد، بلکه در میان سایر ترکی زبانها مثل:اوزبیکها، آذریها، قزاقها، قیرغیزها، قره قلپاقها، اویغورها و دیگران نیز شناخته شده است. در اینجا برخی از معروفترین شعرای ترکمن را بسیار فشرده و مختصر معرفی میداریم:
دولت محمد آزادی:
دولت محمد پدر شاعر شهیر ترکمنها مخدومقلی فراغی است. او در سال 1700 میلادی (112 هجری ) متولد شده (1) و در مناطق اترک، قرری قلعه و گرگان زندگی کرده است. دولت محمد نخست در مکتب دهکده، بعدا در خیوه دانش فراگرفته، زبان ترکی، عربی و فارسی را خوب میدانست. در تاریخ ادبیات ترکمن وی به مثابه سراینده غزلیات، رباعیات، مثنوی و اشعار تعلیمی و تربیتی و بازتابگر نقطه نظرات سیاسی ـ اجتماعی و فلسفی مقام حایز اهمیتی را دارا میباشد. او مولف کتاب مشهور « وعظ آزاد» و نیز رساله های «حقیقت جابر انصار»، و «بهشت نامه» و بعضی اشعار غنایی میاشد. (2) در میان این آثار کتا «وعظ آزاد» او در ترسیم وضع اجتماعی ـ فرهنگی آن روزگار از اهمیت شایانی برخوردار است. شاعر در آثار خویش در باره بی عدالتی و بیرحمی شاهان، شگوفایی کشور، کمک به غربا و فقیران، صلح و اتحاد عشایر، خوشبختی مردم و ضرورت وجود یک دولت متمرکز و عادل برای مردم سخن رانده و در مورد سخاوتمندی و جوانمردی، انسانیت و کرم، تریت کودکان و اخلاق ه بحث مینشیند و اندیشه های مبتکرانه خود را در باره دانش و نقش آن در زندگی دانشمندان و وظایف و رسالت آنها در برابر مردم بیان میدارد. دولت محمد ازادی در سال 1174 هجری چشم از جهان پوشیده است.
نورمحمد عندلیب:
این شاعر ارجمند در سال 1710 میلادی در ناحیه ای بنام «قره مازی» از توابع اورگنج بدنیا امده و یکی از شعرای بزرگ ترکمنها است. او در مناطق اورگنج و خیوه زندگی کرده و به ایجاد آثار ادبی پرداخته است. به گمان اغلب شاعر در حدود 1780 میلادی وفات نموده است.(3)
عندلیب دارای غزلیات فراوان و آثار منظوم و منثوری از قبیل: «لیلی و مجنون»، «اوغوزنامه»، «یوسف و زلیخا»، «نسیمی»، « سعدوقاص»، «زین العرب»، و «بابا روشن» دارد. او در «اوغوزنامه» در مورد تاریخ اوغوزها و کارنامه های اوغوز خاقام میپردازد و در «نسیمی» در باره مرگ دردناک شاعر متصوف سده چهاردهم میلادی سیدعماد الدین نسیمی را تصویر مینماید.(3) داستان «لیلی و مجنون» عندلیب که در آن عشق و ازادگی و انسانگرایی مورد ستایش قرار میگیرد، در ردیف هترین آثار ادبی ترکمن قرار دارد. این داستان بخاطر بیان ریالیستی حوادث و واقعات و بخاطر بیان هنرمندانه خویش در میان آذریها، اوزبیکها و سایر خلقهای ترکی زبان نیز شهرت یافته است. عندلیب در داستان « یوسف و زلیخا» افکاری چون انسانگرایی، میهن پرستی و در باره شاه عادل و دولت متمرکز به تدمل مینشیندو استبداد حکام فیودالی را افشا و مورد مذمت قرار میدهد. در مقایسه با داستانهای لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا، داستانهای زین العرب، بابا روشن و سعد وقاص او از نگاه هنری و بدیعی به مراتب ضعیف بوده و در آنها انیزه های مذهبی و دینی زیادتر بازتاب یافته است.
مخدومقلی فراغی :
بشریت در رشد تاریخی خویش شعرا، نویشندگان، متفکرین و هنرمندان پر نبوغی را پرورده که انها با آثار جاویدانی خویش سهم عظیمی را در گنجینه فرهنگ و علوم ادا نمودند. آتشی که با نبوغ آنان شعله ور گردیده، سالها و قرنهاست که مشعل تابناک دانش، فرزانگی و آزادگی را هرچه فروزانتر نگهداشته است. آنها انسان های ارجناک همه دورانها، همه مردم و همه بشریت هستند، آنها یادگاران فرهنگ و تاریخ هستند. از جمله یکی از این ابرمردان یکی هم بنیانگذار مرحله نوین ادبیات ترکمنی، میهن پرست پرشورو اندیشمند بزرگ و شاعر شهیر ترکمنها ـ مخدومقلی فراغی میباشد که در نیمه دوم قرن هژدهم به مثابه تثبیت کننده اصالت ژرف ادبیات ترکمن جلوه گر گردیده است. مخدومقلی فراغی به صفت بنیانگذار مکتب ریالیستی ادبیات ترکمن با خلاقیت هنری فوق العاده ارجناک خویش مقام شایسته ای در تاریخ ادبیات ترکمن دارد.
او در سال 1733 میلادی (1147 هجری) متولد شده در مدارس بخارا و خیوه علوم متداول زمان را فرا گرفته و به صفت شخص دانشمند و متفکر در میان ترکمنها عرض اندام نموده است. (1) آثار او آئینه تمام نمای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ترکمنهای سده هژدهم است. بنابر همین ویژگیها بود که شرقشناس مشهور ی. برتلس مخدومقلی را به مثابه «جام جم» ترکمنها و استاد جمالزاده او را «فردوسی ترکمنها» میشمارد. در آثار مخدومقلی زیبایی، مبارزه، فداکاری، اندیشه ها و تلاشها، افکار و آثار نیک انسانی، شادیها، غمها، عشقها و رنجها، ایداآل های اخلافی و فلسفی، اطمینان به آینده روشن، جوانمردی، سخاوت، و در مجموع سیمای معنوی مردم بازتاب یافته است. بنابر همین ملحوظات، مخدومقلی فراغی افتخار و زبان گویای مردم ترکمن است. محور اصلی آثار مخدومقلی را ایدآل جامعه عادلانه و انسانی، دولت متمرکز، دوستی و برادری، کار آزاد، خوشبختی، و شگوفانی فرهنگ و علوم تشکیل میدهد. اشعار دل انگیز او به مثابه طیف رنگینی از مضامین فوق العاده گسترده و غنی است که در آنها پندهای خردمندانه، فراخوان به حقیقت، دوستی صادقانه، مبارزه با دشمنان، عشق و زیبایی و غیره بازتاب یافته است. در تمامی آثار او اندیشه هایی در مورد اتحاد عشایر و قبایل ترکمن و فراخوان به اسقلال و مبارزه در راه سعادت و خوشبختی مردم موج میزند. شاعر بزرگک در دشوارترین ایام کشمکشهای سیاسی و مذهبی و غارتگریها و چپاولها و استبداد مطلق توانست شعر ترکمنی را به عالیترین مدارج رشد و انکشاف ارتقا داده و به آن حقیقتا جنبه مردمی بدهد. شاعر همیشه با مردم زیست و با سرنوشت آنان درآمیخت و میشه غمخوار و شفابخش التیام روحی و معنوی مردم زحمتکش بود.
مخدومقلی فراغی افزون بر اینکه بسا مسایل اجتماعی حاد زمان خویش را به دایره شعر و ادبیت در آورد، بلکه او در جهت مردمی ساختن شکل و زبان شعر نیز تلاش ورزید که آثار خود را به زبان قابل فهم برای توده مردم تدوین نماید. او با استفاده از زبان معمولی خلق، ضرب المثلها، اساطیر، افسانه ها، روایات و دیگر داشته های فرهنگ مردم، آغازگر زبان ادبی ترکمن گردید. او در آثار خویش زیباییهای طبیعت و ثروت سرزمین آبایی خویش را میستاید، ستم و استبداد را نکوهش مینماید و به حمایت از حقوق مظلومان میپردازد. موضوع عشق مقام برجسته ای در اشعار مخدومقلی دارد. وی در آثار خویش در باره قدرت و پاکیزگی عشق سخن رانده و به ستایش زیبایی دختران و زنان ترکمن می پردازد. در اشعار او مسایل گوناگون فلسفی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، عشقی تصوفی و مذهبی، میهن پرستی و جوانمری را میتوان یافت. (1 ) او با اشعار دل انگیز و زیبای خود بر شاعران و ادبای بعد از خود تأثیر عمیقی گذاشته است. شعرای زیادی از وی پیروی کرده و این جریان تا هنوز هم ادامه دارد. مخدومقلی در سال 1783 مطابق 1198 هجری از دنیا چشم پوشیده است.
ترکمنها به مخدومقلی فراغی شاعر و متفکر بزرگ احترام و اخلاص ویژه ای داشتند و دارند، اشعار او را با علاقمندی میخوانند و گوش میدهند. چنانکه یکی از مستشرقین معروف بنام «ارمینوس وامبری» میگوید:« در شرح حال مخدومقلی وی را مرد فوق العاده ای معرفی کرده اند که بدون دیدن خیوه و بخارا در اثر یک الهام غیبی به تمام کتب و علوم احاطه پیدا کرده است. و روزی سوار بر اسب خوابش برده و در عالم رویا میبیند که او را به مکه به انجمنی از پیغمبر (ص) و خلق های اول تشکیل شده است، منتقل کرده اند. در حالی که از شدت حیا دچار حیرت شده نگاه محجوبانه ای به آن جمع خجسته می اندازد و یک مرتبه پیش.ای ترکمنها «عمر» (منظور حضرت عمر فاروق خلیفه دوم مسلمین است) را مشاهده میکند که به او امر میدهد پیش بیاید. او اطاعت میکند و علاوه بر دعای خیر ضربه سبکی هم از از پیغمبر (ص) بر پیشانی دریافت میدارد که فورا از خواب بیدارش میکند. از این لحظه به بعد اشعار دلپذیر و لطیف از زبان او جاری شده و ترکمنها مدتهای مدیدی نوشته های او را از جمله اولین تراوشات مخیله بشری البتته بعد از قران قرار داده بودند. از این گذشته مجموعه اشعار مخدومقلی دارای جنبه خاصی است، بدین معنی که : اولا نمونه کاملی از لهجه خالص ترکمنی بدست میدهد، ثانیا در نوشته هایش یک قاعده و نظم محکمی وجود دارد که در سایر محصولات ادبی شرق به ندرت دیده میشود، مخصوصا وقتی راجع به پرورش اسب یا طرز استعمال اسلحه یا فنون جنگی صحبت میکند.» (1)
در سده های 18 ـ 19 میلادی شعرای ترکمن با پیروی از سنن ادبی کلاسیک های شرق چون : نظامی گنجوی، امیرخسرو، علیشیر نوایی و دیگان آثاری را به شکل داستان می آفرینند، عندلیب، عبدالله شاه بنده، محمود غایبی، عبدالشکور شکوری، عبدالستار قاضی، شیدایی، ملانفس و دیگران از انجمله اند. در ادبیات سده هژدهم داستانهای سنتی بطور نیرومندی شکل میگیرند. شعرا در آثار خویش از سوژه حماسه های مردمی، افسانه ها، روایات، و داستانهای فولکلوریک بهره جسته اند. این شیوه ادبی که بطور گسست ناپذیر با ترانه ها و موسیقی مردم ترکمن گره خورده اند، برنامه های نوازندگان و خوانندگان مردمی (بخشی ) ها را غنا بخشیده است. و از طرف دیگر بخشی ها در حفظ و بقا ی این آثار و انتشار آن در بین مردم خدمت بزرگی ایفا کرده اند.
شاه بنده:
یکی از پیروان این سنن نیکو عبدالله «شاه بنده» یکی از شعرای خوش قریحه و خوش بیان ترکمن است که در سال 1720 میلادی در ناحیه «واس » اورگنج متولد شده است. او نخست در دهکده زادگاه خویش و سپس در خیوه درس خوانده و علوم متداوله را فراگرفته است. شاه بنده افزون بر اشعار لیریکی، داستانهای بسیار زیبایی بنامها « گل و بلل» و «شاه بهرام» و رساله «سیاست نامه» را آفریده و مقام ارجمندی در تاریخ ادیات ترکمنی دارد. (1) در آثار این شاعر جنبه تخیلی زیاد بوده شاعر از طریق این تخیلات، نظریات انسانگرایی خود را مورد تلیغ قرار داده است.
برخی دیگر از شعرای ترکمن مانند : شیدایی، معروفی و دیگران نیز از سوژه تخیلی در آثار خود هره جسته اندف اما هیچکدام آنان نتوانسته اند سوژه های تخیلی را مانند عبدالله شاه بنده بکار برده توانند. در داستانهای «گل و بلبل» و «شاه بهرام» وی انسان را بمثابه موجود کامل توصیف نموده زیبایی و نیروی عقل او و پیروزی نیکی بر بدی را ه ستایش میگیرد. شاه نده در داستان «شاه بهرام» در اره حکومت عادلو دولت متمرکز به تأمل مینشیند و در داستان «گل و بلبل» راجع به دوستی، قهرمانی و عشق و مبارزهو استواری و مقاومت سخن میراند. شاه بنده از لحاظ بیان ریالیستی و غزلیات هنری و مبتکرانه خویش به مخدومقلی شاعر و متفکر بزرگ ترکمنها قرابت زیادی دارد.(2)
محمود غایی:
یکی دیگر از شعرای برجسته این عصر محمود غایبی است. او یکی از پیروان خوب عنعنات ادیات شرق و یکی از غزل سرایان مشهور در ادیات ترکمنی محسوب میشود. محمود غایبی در حدود نیمه اول سده هژدهم میلادی دنیا آمده و در اواخر این عصر از جهان چشم فرو بسته است. او از طایفه «اوا» ی ترکمنها بود. محمود غایبی زندگی خود را در سواحل آمودریا و بخارا گذارانیده و در بخارا تحصیل کرده است. او افزون بر شاعری ونویسندگی در هنر تکنوازی نیز از هنرمندان برجسته عصر خود بشمار رفته و مباحثه او در باره موسیقی با آخوندها در حضور امیر بخارا مشهور است. دیوان او بیشتر از (600 ) غزل و قطعات و رباعی را شامل است. یک بخش مهم اشعار او را موضوعات تصوفی تشکیل میدهد. غایبی افزون بر اشعار لیریکی منظومه ای بنام « قصه سی و دو دانه» (اوتیز ایکی تخم قصه سی) دارد که در آن سی و دو نوع حبوبات در مورد ولویت و امتیاز خود مناظره نموده و از طریق مناظرات آنها شاعر کبر و غرور بیجا را مورد نکوهش قرار داده است.
معروفی:
قربانعلی معروفی یکی دیگر از شعرای بزرگ سده 18 میلادی میباشد که همه زندگی خود را وقف مبارزه علیه یگانگان نموده بود، ه همین سبب در آثار او موضوعات حماسی و میهن پرستانه مقام برجسته ای را کسب کرده است. شاعر افزون بر اشعار لیریکی داستانهایی تحت عنوان « سیف الملوک و مدخال جمال» و «دولتیار» دارد. معروفی، میهن پرستی، دوستی، قهرمانی و جوانمردی را به ستایش گرفته و همچون مدافع صلح بپا خاسته است و یورشهای ویرانگرانه متجاوزین را به باد انتقاد گرفته است.
شیدایی:
شیدایی (1730 ـ 1800) یکی از شعرای برجسته این سده است. اگرچه میراث ادی بزرگی از جهت کمیت بجا نگذاشته است، ولی داستان منظوم «گل و صنوبر» او در بین مردم مشهور و ومنظور شده است. سوژه این داستان به داستان «سیف الملوک و مدخال جمال» معروفی نزدیک بوده شیدایی نیز مانند معروفی در افریدن این داستان از کتاب معروف «هزار و یک شب» (مونگ بیر گیجه) بهره برده است. اما هریک از آنها به شیوه خود ازاین اثر معروف استفاده نموده اند.
در سده نزدهم میلادی نیز این جریان ادبی که مخدومقلی فراغی اساس آنرا گذاشته بود، تداوم پیدا میکند. در ادبیات این دوره ریالیسم ساده و تمایلات مردمی به روشنی بازتاب یافته و سطح بدیعی هنری اشعار و داستانها ارتقا می یابد و در آثار ادبی بیان حوادث و وقایع زندگی تعمیق یافته و مشخص تر میگردد. در این دوره پایه های جریان ادی ریالیستی تقویه میگردد و از جانب دیگر داستانها و آثار به شکل کتاب آفریده میشود. داستانهای زیبای «زهره ـ طاهر» از ملانفس و « جنگ نامه » از عبدالستار قاضی از آن جمله اند. بسیاری از شعرای سده 19 که بیشتر در باره حوادث تاریخی نگاشته اند، خود مثابه مبارزین فعال در این نبرد ها اشتراک ورزیده اند. از جمله آنان سیدنظر سیدی، ملانفس، ذلیلی و دیگران را میتوان نام برد.
کمینه :
محمدولی کمینه یکی از رجسته ترین شعرای این سده میاشد. وی در سال 1770 میلادی (1190 هجری) دنیا امده و در سال 1840 میلادی (1260 هجری) از دنیارفته است. (1) بخش اعظم سروده های کمینه طنزآمیز بوده در آنها نابرابری اجتماعی، استبداد و مکر و حیله پادشاهان و فرمانروایان و روحانیون پول پرست به اد انتقاد گرفته شده و به دفاع از منافع ستمدیدگان پرداخته است که در اشعاری مانند: «بیچاره»، «قاضیم»، غریب» و غیره انعکاس یافته است. اثار کمینه از جهت بذله گویی، خوشبینی و زنده دلی از آثار شعرای دیگر این سده متمایز میگردد. او افزون بر اشعار طنزآمیز و پرخاشگرانه، اشعار لیریکی بسیار ناب، دلپذیر و پر از محسنات بدیعی ا یان تغزلی نیز دارد. این اشعار کمینه از بهترین اشعار تغزلی ادبیات ترکمن بشمار می آیند.
طوریکه گفتیم، اشعار طنزآمیز کمینه زیادتر به طبقات بالایی جامعه برمیخورد، بناء آثار او طور شاید وباید تا روزگار ما نرسیده است. گمان میرود که فرمانروایان آن وقت آثار کمینه را از خاطر پرخاشگری آن از بین برده باشند. اما بسیاری از اشعار تغزلی و طنزآمیز کمینه توسط «بخشیها» سینه به سینه و دهان بدهان انتقال یافته و تا روزگار ما رسیده است. به قول کریمیسکی اشعار کمینه را در سال 1842 میلادی نخستین بار شرق شناس الکساندر خودزکو در اثر خود تحت عنوان « » در قبال چند شعر مخدومقلی ترجمه نموده است. (2) بعد دانشمندان دیگری آثار محمدولی کمینه را از نزد فرزندان او و دیگر مردم جمع اوری و ثبت نموده اند. اکنون در بین مردم ترکمن نه تنها اشعار کمینه بلکه لطیفه های زیادی نیز در مورد شخصیت و کارکرد او وجود دارد. این لطیفه های طنزآمیز در زمان معاصر نیز از جاذبه و محبوبیت خاصی در میان مردم برخوردار است. بدین ترتیب کمینه بمثابه شاعر مردمی برای همیشه در قلب و روان مردم جای گرفته و نام او در تاریخ ادبیات ترکمن همیشه از درخشش خاصی برخوردار خواهد بود.
سیدی:
یکی دیگر از شعرای برجسته این عصر سخنور رزمنده سیدنظر سیدی میباشد. او در سال 1775 میلادی در کنار علیای رود امو در منظقه «قره بکاول» زاده شده و در همانجا بزرگ گردیده و به کمال رسیده است. (1) قسمت زیاد عمر شاعر در زادگاهش سپری شده، اما در سال های بعد به خاطر مبارزه بی امان علیه ستمگران وی مجبور میشود تا در مناطق مرو، خیوه، گرگان، اترک و دیگر جاها آواره بگردد. از قراین چنین معلوم میشود که وی در زادگاهشدرس خوانده و آدم باسواد و با مطالعه و دانشمند بار آمده است. (2)
آفرینش ادبی سیدی از دوران جوانی اغاز میگردد و نخستین اشعار غنایی وی تحت عنوان «سلطان خدیجه» که در سنین جوانی سروده شده استعداد عالی ادبی وی را در جوانی نشان میدهد.
بین سالهای 1800 ـ 1825 میلادی تحول جدید در زندگی سیدی رونما میگردد. این تحول با حادثه المناکی که در زندگی اجتماعی هم میهنانش رخ داده بود، پیوند ناگسستنی دارد. این حوادث به روند تکامل آفرینش ادبی سیدی نیز تاثیر عظیمی وارد نمود. در سالهای فوق الذکر امیران بخارا، خانهای خیوه و پادشاهان ایران برسر بلعیدن ثروتهای سرزمین زادگاه شاعر جنگها و کشمکشهای خونینی را براه می اندازند. و مردم ستمدیده در زیر احجاف سنگین جنگ و غارت باردیگر لگدمال میشوند. (3) در چنین شرایطی است که سدنظر سیدی نه تنها با کلام بران و متنفذ خود بلکه با شمشیر آخته در مقابل دشمنان مردم می ایستد و برعلیه مظالم آنها مقاومت مینماید.
سیدی در سال 1823 میلادی مجبور میشود تا با سرزمین محبوب خویش که در آنجا بزرگ شده بود، وداع گوید. زیرا جنبش مقاومت مردم در اثر خیانت برخی خانهای پول پرست به شکست مواجه میشود. بناء او به خیوه میرود و در آنجا بزودی درمی یابد که مظالم و سیه کاری های خان خیوه نیز دست کمی از اعمال امیر بخارا ندارد. بناء از آنجا به اترک و گرگان راهی میگردد و در آنجاها نیز مبارزات خود را ادامه میدهد. باری وی در اواخر عمرش در یکی از نبرها هنگامیکه یارانش منهزم میشوند، با عده ای از جوانان اسیر دشمن میشود، ولی با گذشت یک هفته از زندان فرار نموده و با تکالیف زیاد در سال 1830 میلادی به زادگاهش برمیگردد. شاعر پس از گذشت شش سال دیگر یعنی در سال 1836 میلادی در یکی از نبردها زندگی خود را قهرمانانه نثار مردم و آرمان خویش مینماید. (4)
سیدی در تاریخ ادبیات ترکمن مانند سایر استادان سخن نیمه اول سده 19 میلادی چون:کمینه، ذلیلی، ملانفس، و دیگران ایده های مترقی و مردمی مخدومقلی را تعقیب کرده و گنجینه ادبیات ترکمن را غنای بیشتری میبخشد. درحدود نصف اشعار سیدی در نوع لیریک است. او افزون بر اشعار غنایی منظومه حزن انگیزی بنام «غوشا پوداغیم» دارد که به منسبت مرگ دو تن از فرزندان خورد سال خود سروده است.
یکی از ویژگیهای اساسی آفرینش ادبی سیدی روح رزمی و حماسی ویمیباشد. او در اشعار خود نه تنها کارنامه ها، قهرمانیها، و مقاومتهای سرسختانه جوانان ترکمن را علیه زورگویان و مستبدین میستود، بلکه الهام بخش آنان در مبارزه برای آزادی و استقلال بود. و خود وی نمونه های مردانگی و جانفشانی بیشماری را در بسیاری از نبردها به نمایش گذاشته بود.
ذلیلی:
دوست نزدیک و معاصر سیدی، قربان دوردی ذلیلی (1795 ـ 1850) یکی دیگر از شعرای برجسته این دوره است که مولف اشعار اجتماعی و عاشقانه زیاد میباشد. او خواهرزاده شاعر بزرگ ترکمن مخدومقلی فراغی بوده و در سال 1795 میلادی (1220 هجری) متولد شده است. ذلیلی تحصیلات خود را در مدرسه «شیرغازی» خیوه به اکمال رسانیده و در تاریخ ادبیات ترکمن یکی از شعرای خوش قریحه و بااستعداد محسوب میشود.
هنگامیکه در سال 1819 میلادی خان خیوه محمدرحیم خان مقاومت ترکمنها را در هم شکسته سرزمین شاعر را غارت میکرد، ذلیلی را به مثابه فرمانده نظامی که در نبرد رویاروی قرار داشت به اسارت در میاورد. او هفت سال را در اسارت بسر برده و قسمت اعظم آثار خویش را مثل مسعود سعد سلمان در اسارت سروده است.
قربان دوردی ذلیلی بعد از مرگ محمدرحیم خان از خیوه فرار کرده به زادگاهش برمیگردد. آثار این شاعر رزمجو نیز به آفرینش ادبی سیدی شباهت کلی داشته و بین هردو مناسباتدوستانه خیلی نزدیکی برقرار وده است. ذلیلی در حدود سالهای 1844 ـ 1845 میلادی وفات نموده است.
اشعار ذلیلی از بهترین نمونه های اشعار کلاسیک ترکمن محسوب میشود که در انها اندیشه ها و افکار گوناگونی بازتاب یافته و حوادث و وقایع آن روزگار ترسیم گردیده است.
ملانفس :
در ادبیات سده نزدهم ترکمن جایگاه ارجناکی را ملانفس (1810 ـ 1862میلادی مطابق 1225 ـ 1277 هجری ) احراز مینماید. این شاعر و سخنور مبارز در «سرخس» به دنیا آمده است.(1) در باره دوران طفولیت و جوانی شاعر، آنقدر اطلاعات دقیق نداریم. اما همین قدر میدانیم که چون وضع مالی خانوادگیش در ایام جوانی وی نسبتا خوب بود، بیگمان توانسته است از اموزش کافی بهره گیرد. او نخست در مکتب زادگاهش و بعد در بخارا علوم مروجه زمانش را فراگرفته و در آنجا زبانهای اوزبیکی، فارسی، آذری، و عربی را نیز می آموزد و با آثار کلاسیک ادبیات فارسی و ترکی آشنا میشود. او غیر از سخنوری و شاعری از هنر موسیقی نیز بهره کافی داشت. چنانکه اگر دست به موسیقی میبرد بخشی های دیگر را به حیرت می انداخت. و افزون بر ان پهلوان نیرومند و مشهوری نیز بوده است. او نیز مانند سیدی و ذلیلی از جمله مبارزین نامدار سرزمینش بود. وی بخاطر نشان دادن کارنامه و قهرمانیهای خود لقب «باتور» (شجاع) را نزد مردم کمایی نموده و چندین بار در نبرد علیه قاجارها و خانهای خیوه اشتراک کرده بود. تا اینکه در یکی از نبردها سخت زخم برداشته، بعداز چند ماه در سال 1862 میلادی (1277 هجری) وفات مینماید. جسد شاعر محبوب را در مزار خواجه عبدالله در مرو به خاک می سپارند. (2)
ملانفس به بواسطه استعداد خودروی خود، از زیباییهای طبیعت، از هستی اجتماعی زمانش درونمایه احساس پرشور شاعرانه و برافراشته ترین چکادهای اندیشه و عاطفه انساندوستانه را فرا گرفته است. اگرچه برخلاف آثار مخدومقلی، ذلیلی، سیدی و دیگران، در آثار او داشته های اجتماعی و حوادث تاریخی اندک چیزی به چشم میخورد، و تقریبا تمامی آثار او از نوع تغزلی است، اما سراپای آثار پربرگ و بارش استدلال منطقی و کیفیت هنری با مفاهیم اجتماعی مزج شده و تندیسه متعالی شعر ترکمنی را تشکیل داده است.
یکی از ویژگیهای اساسی که آفریده های ادبی ملانفس را از دیگر شاعران کلاسیک ترکمن متمایز میسازد، قبل از همه سحر بیان، غنای واژه های آهنگین و فصیح، آراستگی سخن و افاده معانی بکر و کاربرد وازه ها و ترکی ها به معنی غیروضعی و بهره گیری از پرداختها و تصویرهای شاعرانه است. او با هنرمندی کم مانندی در مقابل خواننده تمامی رنگهای ظریف و مواج دشتهای پهناور را که از خلعت بهار مزین گردیده، مجسم مینماید. به ویژه کاربرد دقیق و هنرمندانه وسایل تصویر با صناعات و محسنات ادبی به او امکان داده است که معانی عمیق عشقی و اجتماعی را در محدوده اشعار غنایی خود خیلی متعالی و گوارا بیان دارد. از اینرو ملانفس به نظر نویسنده این سطور، از جهت هنری و بدیعیت آثار خود در مقام بلند ادبیات ترکمن قرار میگیرد. او افزون بر اشعار تغزلی و اجتماعی خود، داستان زیبای «زهره ـ طاهر» دارد که از بهترین و مشهور ترین داستانهای ترکمنی است. ملانفس در این اثر خود، ایده عشق آزاد را تبلیغ نموده و در عقب سیمای زهره و طاهر مبارزه خلق ترکمن را علیه بی عدالتی اجتماعی بازتاب داده است.
غیر از شعرایی که نام برده شد، در این دوره شعرای دیگری از قبیل: حاتم، طالبی، شکوری، بحری، زینهاری، قورت اوغلی، کاتبی، دوست محمد، مسکینی، عبدالستار قاضی، و سایرین نیز آثار قابل توجهی آفریده اند که بحث در باره همه انها در این خلاصه نگنجد.
مبارزه خلق ترکمن در راه آزادی و انسانیت در اواسط قرن نوزده میلادی انعکاس روشن خود را همچنان در آثار شعرایی چون: عبدالستار قاضی «جنگنامه»، عبدالرحمن زینهاری، بایلی شاعر، سقر ملا «تکه نامه»، مسکین قلیچ، کاتبی و دیگران داشته است. منوظومه «جنگنامه» از عبدالستار قاضی یورشهای تجاوزکارانه قاجاریان طور واقعی و ریالستیک بیان گردیده است.
عنعنه اشعار مردمی را آننه قلیچ محتاجی یکی از شعرای با استعداد این عصر (1824ـ 1884) ادامه داده است. اشعار میهن پرستانه، تعلیمی و تربیتی و عاشقانه او قابل توجه بوده، در آنان آرزو و امیال مردم ستمدیده، زیبایی انسانها، دوستی و خوشبختی انعکاس یافته است.
غیر از شاعران نامبرده که در فوق در مورد شخصیت و آثار آنها بطور فشرده نکاتی ارایه گردید، در سده نوزدهم میلادی شاعران و نویسندگان متوسط دیگری چون: قول بابا، غره شاعر، غره جه اوغلان، دوان شاعر، اوتایی، محمدرحیم، یغمورصوفی، اسماعیل، سایلی، عارف، چانگلی، غوبه، خاکسار، الله قلی، بنده قلی، قربان، پیرمحمد، غره مرگن، بابه نیاز، بال غزیل، و غیره بوده اند که آثار شان از نگاه کمیت و کیفیت به آثار شاعران قبلا یاد شده نمیرسد.(1)
اما از نیمه دوم قرن نوزدهم تا نیمه دوم سده بیستم، بی ثمرترین و عقیم ترین دوران فرهنگی ترکمنهای افغانستان محسوب میشود. درخت تنومند فرهنگ و ادبیات پیشین ترکمنها در این دوران رکوت بنابر عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دردناکی خشکیده است که از همین سبب به دشواری میتوان در این دوره سخن از ادب و هنر و فرهنگ زد. سکوت، رکوت و انقطاع فرهنگی در این دوره چنان دراز و دردانگیز است که به حق میتوان آنرا « دوره سیاه فرهنگی ترکمنها» نامید. به جز از یکی دوتا شاعر مردمی، در این دوره هیچکس را نمیتوان یافت که آثار بدیعی آفریده و آن را به چاپ رسانیده باشد. از همین سب است که یگانه شاعر با استعداد ترکمن در این دوره دولت گلدی فدایی در آثارش ازنبودن مطبوعات و چاپ و نشر نشدن آثارش اندوه میخورد.
بعداز سال 1357 که بزبان ترکمنی چیزهایی منتشر میشودو ادبیات ترکمنی باردیگر تشکل نسبی می یابد و ده ها شاعر و نویسنده جوان چون: عبدالرحیم اوراز، عبدالکریم آیدینگ، عبدالخلیل ارکین، شیرمحمدینگیش، عبدالکریم بهمن، عبدالرحیم یالقیم، غریب یار، عبدالمجید ایشچی، همراز، خواجه نفس مساعد، چاریارقل دویغون، قران نظر، عبدالمجید توران،...ودیگران پا به عرصه ادب مینهند و آثار زیاد بوجود می آورند.
در فرجام باید اضافه کنم که در ادبیات معاصر ترکمن شکل ادبی نثر بدیعی متأسفانه انکشاف نکرده و حتی در ابتدایی ترین مرحله قرار دارد. به غیر از یکی دو تا داستانواره هایی که در جریده گوراش ویا مجله «ملیت های برادر » و جریده «ایل سسی» به نشر رسیده، در ادبیات امروزی ترکمنهای افغانستان داستان بدیعی خوب را نمیتوان یافت. این پدیده کاستی بزرگی است در ادبیات معاصر ترکمن. امیدواریم به همت نویسندگان جوان ترکمن و تشویق انها این خلاء فرهنگی نیز وقتی مرفوع گردد. اما باید گفت درجمهوری ترکمنستان، در همه انواع آثار ادبی زیادی آفریده شده است. مشهورترین نویندگان و شعرای آن دیار میتوان از: بردی کربابایف، بکی سیتاکوف، خضردریاییف، کریم قربان نفسوف، و دیگران نام برد. اما ادبیات ترکمنی در میان ترکمنهای ایران نیز مانند افغانستان چندان تکامل نیافته است. اگرچه مجموعه هایی به زبان ترکمنی در آنجا چاپ گردیده ولی بزبان ترکمنی نشرات مطبوعاتی قابل ملاحظه ندارند.
ج) ادبیات فولکلوری ترکمنها:
ادبیات فولکلوری (شفاهی) بمثابه بخشی از فرهنگ مردم، یکی از ژرف ترین، پرمعنی ترین و غنامندترین پدیده های هنری است. روی همین اصل، پژوهشگران و دانشمندان به ادبیات فولکلوری ملتها اهمیت و ارج قایل اند.
در آفرینش نمونه های ادبیات فولکلوری، توده مردم دارای نقش اساسی بوده و میباشد.به گفته دانشمندی :«مردم نه فقط آن نیرویی است که ارزشهای مادی را می آفریند، بلکه یگانه سرچشمه لایزال ارزش معنوی نیز است. او از لحاظ قدامت، از لحاظ زیبایی و نبوغ هنریش نخستین فیلسوف و شاعری است که سازنده همه حماسه های بزرگ، همه تراژیدی های روی زمین و بالاتر از همه، سازنده تاریخ و فرهنگ جهانی است.»(1)
هر ملتی از خود فولکلور ویژه دارد. به همین سان ملیت ترکمن نیز فولکلور خاص و غنی دارد که یک بخش مهم آنرا ادبیات فولکلوری (شفاهی) تشکیل میدهد. انواع مختلف ادبیات فولکلوری چه نظم و چه نثر در تجسم و انعکاس عواطف، احساسات و هیجانات و افکار و دانایی های مردم نقش زیاد داشته، در واقع احتیاجات فرهنگی و معنوی مردم زحمتکش را مرفوع میسازد.
ادبیات فولکلوری ترکمنها انواع متنوع دارد: سرودها، ضرب المثلها، چیستانها، افسانه ها، لطیفه ها، روایات، داستانهای فولکلوری وغیره. هریکی از این انواع، گونه های متعددی دارند. بدین معنی که از شهری تا شهری و از منطقه ای تا منطقه دیگر گونه های متفاوت وجود دارد. این متحولها اگر ا اندک تغییری متمایز گردند، ازهم از رهگذر اهداف و موضوع کلی خود یکسان یا مشاه اند. در ادبیات فولکلوری ترکمن نابر عنعنه شکل و محتوی همیشه مواجه با دگرگونی و تحول بوده است. در این ادبیات موضوع و مضمون از غنا و تنوع زیادی برخوردار است. این تنوع همیشه به اثر شرایط و عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و نظایر اینها بوده است. لحن ادبیات فولکلوری به همان گونه که صادق است، به همان نهج در نکوهش زشتیها، پلشتیها و کاستی های جامعه و مردم بد نیز سخت صراحت داشته است. اگرچه در بعضی افسانه ها، روایات و داستانهای فولکلوری ترکمن حوادث و واقعات شکل سمبولیک دارد، ولی این سمبول ها نیز نسبت به ادبیات بدیعی ساده تر و واضح تر بوده است.
موضوع ادبیات فولکلوری ترکمنها را اساسا مسایلی چون: جوانمردی، شجاعت، و قهرمانی، سخاوت، کمک به مردم، نگهداری ننگ و ناموس، مبارزه برعلیه استبداد و نیروهای اهریمنی، پایداری، صداقت، وفا وغیره مسایل انسانی که همه انعکاس دهنده آرزوها و امیال نیک انسانی آفریننده آنان بوده، دربر دارد.
انواع گوناگون ادبیات فولکلوری ترکمنها که از کمیت خود سخت گسترده و فراخناک است، تا هنوز بصورت علمی و اساسی بررسی، مطالعه و ثبت نشده است. اگرچه در مورد آثار فولکلوری مردم ترکمن برخی از دانشمندان (بویژه دانشمندان ترکمنستان) کارهای عظیمی انجام داده اند، ولی این کارها در برابر گستره فولکلور این مردم کافی نمیباشد. لازم است که در این زمینه کار بسیار گسترده دانشی صورت بگیرد. به هرحال، برخی از داستانهای فولکلوری ترکمنها که بسیار مشهور بوده جمع آوری، ثبت و نشر شده است. یکی از اینگونه داستانها که نه تنها در بین ترکمنها، بلکه در ساحه گسترده اسیای مرکزی شهرت بسزایی دارد، همانا داستان «گوراوغلی» میباشد. این داستان حماسی رخلاف پندار صمد بهرنگی نویسنده ایرانی که واقعات این داستان فولکلوری را با نهضت «میخلی بابا» و قیام «جلالی لر» و بصورت کلی به واقعات سیاسی اواسط قرن شانزدهم میلادی در دوران شاه عباس صفوی ارتباط میدهد، (1) ریشه های تاریخی و باستانی دارد. در این داستان مناسبتهای گوناگون اجتماعی ـ تاریخی ترکها و از جمله ترکمنها انعکاس یافته است. داستان گوراوغلی یکی از بهترین داستانهای فولکلوری ترکمنها بشمار میرود. گونه های varyants این داستان در جاهای مختلف به اشکال متنوع میباشد. بدون شک اوضاع محیط و نحوه برداشت و طرز دید هر راوی و مردم منطقه در شکل پذیری گونه ها و تنوع آن مؤثر بوده است. (2) به نظر نگارنده این سطور گونه های این داستان در سده های عدی در میان آذری ها، اوزبیکها، و تاجیکها نیز پیدا شده است. در همه گونه های این داستان، مبارزات و کارنامه های گور اوغلی، عوض خان و چهل تن از پهلوانان همرزم گوراوغلی حکایه شده و در سیمای انها مبارزات مردم زحمتکش بازتاب یافته است.
یکی دیگر از آثار فولکلوری ترکمنها «اوغوزنامه» نام دارد. چون این اثر در نزد بسیاری ها ناآشنا است، بناء با کمی تفصیل معرفی میشود.
همانطوریکه در نزد بسیاری جوامع به مشاهده میرسد، در نزد اوغوزهای قدیمی (اجداد ترکمنها) نیز در وصف نیاکان شان اسطوره ها و افسانه هایی موجود بوده که یکی از این حماسه های قدیمی داستان «اوغوزخاقان» یا «اوغوزنامه» میباشد که به نظم و نثر نوشته شده است. این اثر حماسی که آفریده شاعران محلی اوغوزها دانسته میشود، نخست در دوره پیش از اسلام آفریده شده و بعدا در دوره اسلامی تغییرات در آن وارد آورده شده است و در اثر انکشاف آن واریانتها (گونه ها) و شاخهای زیادی را بوجود آورده و شکل یک دایره را بخود گرفته است. به نظر برخی از پژوهشگران، مضمون این داستان کاملا افسانوی نبوده، بلکه قهرمان مرکزی این داستان، شخصیت تاریخی ـ امپراتور هونها «مته خاقان» بوده است که در سده دوم قبل از میلاد خاقان دولت هونها بوده و افزون بر قلمرو هونها بر قسمت مهمی
از چین و اسیای مرکزی فرمانروایی میکرده است. (1)
این داستان حماسی از همان آغاز آفرینش دهان بدهان گشته و سینه به سینه انتقال یافته و در قرن 13 میلادی به خط اویغوری تحریر گردیده است. از این داستان حماسی که مربوط به دوره بسیار قدیمی است، متن کامل و تمام در دست نیست. و از ان به نام «اوغوزنامه» بخشهای ناقص و واریانتهای آن باقی مانده است. و به گفته دانشمندان انعکاسات این افسانه ها و اسطوره ها را در ادبیات فارسی و عربی و چینی نیز میتوان مشاهده کرد. (2) امروز نسخه ای از اوغوزنامه، مگر واریانت ناقص آن به الفبای اویغوری در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود. و در سال 1936 میلادی متن آن به ترکی استانبولی از طرف یونگ و رشید رحمتی آرات در ترکیه چاپ شده است. این نسخه از تورفان کشف شده، زبان آن ویژگیهای اوغوزی و قارلوقی دارد. دانشمندان زیادی به ترجمه، تحلیل و بررسی این اثر پرداخته اند. برای اینکه با مضمون این حماسه قدیم آشنایی مختصر حاصل نماییم، خلاصه شکل قدیم و شکل اسلامی (جدید) آن از کتاب «سیری در زبان و لهجه های ترکی» نقل میکنیم:
خلاصه شکل قدیم:روزی آی قاغان (مادر اوغوزخان) چشمش روشن شدو پسری زایید، رنگ و روی پر آسمانی، دهانش سرخ اتشین، چشمانش میشی، و زلف و ابروانش سیاه بود واز پری هم زیباتر و جذاب تر بود. یک بار از پستان مادرش شیر خورد و به زبان آمد و بعد نوشت و آتش و شراب خواست و در چهل روز بزرگ شدو براه افتادو بعد سوار اسب شد و به شکار رفت و خاقان قهرمان شد. در آن روزگار جانور مهیبی در جنگل همه را تهدید میکرد و احشام آنها را میدرید و میخورد. اوغوزخاقان به شکار جانور رفت و او را کشت و مردم را از شر او نجات داد.
روزی اوغوزخاقان در تاریکی شب خدا را پرستش میکرد. نوری از اسمان نازل شد. در میان آن نور دختر زیبایی پدیدار شد. اوغوزخاقان از آن دختر خوشش آمد.و واله او شد و او را به همسری گرفت و از او سه پسر پیدا کرد. نام آن ها را «گون» (آفتاب)، «آی» (ماه)، «یولدوز» (ستاره) گذاشت.
باز روزی در شکار در میان درختی دختر زیبایی را دید. چشمان او آبی تر از آسمان و زلفش مانند امواج دریا موجدار و دندانهایش مانند مروارد بود. اوغوزخان عاشق او شد و او را گرفت. از او هم سه پسرپیدا کرد و نام آنها را «گوک» (آسمان)، «داغ» (کوه) و «دنگیز» (بحر) گذاشت. بعد از آن اوغوز خاقان مهمانی بزرگ ترتیب داد. بعد به بیگها و حاضرین فرمان داد و چنین گفت:
من سینلرگه بولدیوم کاغان ـ من خاقان شما شدم
الالینگ یاتـــاقی قـــالکان ـ کمان و سپر بگیریم
تامقا بیزگه بولسون بویان ـ طامغا طالع ما شود
گوک بؤری ولسون یویان ـ گرگ خاکستری فریاد جنگ شود
تیمورچیدالار بول اورمان ـ نیزه های آهنین یک جنگل شود
آو ییرده یوروسون قولان ـ در شکارگاه خر و اسب وحشی راه بروند
تاکی تالوق تاکی موران ـ هم دریا و هم رود
کون طوغ بولقیل کوک قوریقان ـ آفتاب بیرق و آسمان چادر بشود.
بعداز آن به چارطرف ایلچی فرستاد و گفت هرکس از او فرمان رد، او را دوست داند وهرکه فرمان نبرد، با او دشمن باشد و ه او حمله کند و او را از بین ببرد. در طرف چپ خاقانی نام «اردوم»بود که از اوغوزخاقان فرمان نبرد و اوغوزخاقان با اردوی خود بسوی او حرکت کرد و بعد از چهل رزو به پای کوه موز (بوزـ یخ) رسید. در انجا چادر زد وخوابید. فردا صبح نوری به سان آفتاب به چادر او تابید. از میان آن گرگ نری بیرون آمدو به اوغزخاقان چنین گفت: ای اوغوز تو در اندیشه حمه بر اوردوم هستی، من در خدمت تو خواهم بود. آنگاه گرگ جلو لشکر اوغوز براه افتاد و آنها را رهنمایی کردتا اینکه در کنار دریای اتیل مورون ایستاد ولشکریان اوغوز خاقان در آنجا با لشکر اردوم خاقان نبرد کردند و بر او چیره شدند.
بعدا اوغوز خاقان با لشکریانش به کنار رود اتیل (دریای والگا) آمد و در فکر این بود که چگونه از دریا عبور کند. در میان لشکریان او مرد عاقل و نیک اندیشی بود، او شاخه و تنه درختان را برید و بهم وصل کرد و روی آنها دراز کشید و از رود گذشت. اوغوزخاقان خوشحال شد و او را بنام «قبچاق» نامید و فرمانده ان منطقه کرد. بعد اوغوزخاقان و لشکریانش به رهنمایی گرگ نر به راه خود ادامه دادند. اسب اوغوزخاقان که بسیار مورد علاقه او بود، فرار کردو به کوه بوز رفت. در بالای کوه از سرما همیشه برف بود. کسی نمیتوانست از آنجا بالا برود. یکی از قهرمانان اردو خود را به کوه زد و نه روز بعد اسب اوغوز خاقان را برگردانید ولی سر وروی آن مرد قهرمان برفی و سفید شده بود. اوغوز خاقان وقتی او را دید، او را بیک کرد و به نام «قارلوق» نامید. بعد در سر راه خانه ای دیدند که دیوارهایش از طلا و پنجره هایش از نقره و سقفش از آهن بود. در خانه بسته بود و کلیدی هم نداشت. در میان لشکریان مرد صنعتگری بود. اوغوز خاقان گفت: «قال، آچ!» (بمان، باز کن!) آن مرد آنجا بماند و سقف آن خانه را بکند و بعد به اردو بپیوندد، بعد از ان نام او «قال آچ» ماند. بعد در سر راه گرگ نر ایستاده و اوغوز خاقان هم فرمود تا در آنجا چادر زدند. خاقان آن منطقه چورچت زیر فرمان اوغوز خان نرفت. از این جهت جنگ در گرفت و چورچت کشته شد و غنایم بسیاری بدست لشکریان اوغوزخاقان افتاد. یکی از لشکریان برای حمل غنایم گادی ساخت و دیگران نیز از او تقلید کردند و گادی ساختند و غنایم را حمل نمودند. موقع بردن غنایم فریاد میزدند:قانقا! قانقا! (ارابه) اوغوز خاقان وقتی آنها را دید، آنها را «قانقالوق» نامید.
در نزد اوغوزخان ریش سفیدی بنام «اولوغ توروک» بود. شبی در خواب دید که کمان طلایی از شرق تا غرب گسترده است و سه تیر بطرف شمال در حرکت اند. اولوغ توروک پیش اوغوز خاقان آمد و خواب خود را شرح داد و گفت:خداوند از شرق تا غرب تحت فرمان تو خواهد آورد. اوغوز خاقان از تعبیر اولوغ توروک خوشش آمد و تعبیر او را گوش داد و فرمان داد روز بعد فرزندان جمع شدند. به آنها گفت: «دلم شکار میخواهد، ولی من پیر شده ام. گون، آی، یولدوز، شما بطرف شرق بروید. گوک، داغ و دنگیز شما هم بطرف غرب بروید.» بعد از ان سه برادر بزرگتر در راه کمان طلایی پیدا کردند و رای پدر بردند. اوغوز خاقان خوشحال شد و کمان را سه قسمت کرد و به آنها داد و گفت: « ای فرزندان مهترم، کمان مال شما و شماهم مانند تیرها را با کمان پرتاب کنید.»
برادران کوچک هم در راه سه تیر نقره ای پیدا کردند و برای پدر بردند. اوغوز خاقان خوشحال شد و به آنها گفت: « ای فرزندان کهترم، تیرها مال شماست، کمان تیرها را پرتاب کرد. شماهم مانند تیرها باشید.»
بعد از آن اوغوز خاقان کنگره ای (قورولتای) تشکیل داد. نوکران و مردم نشستند، با آنها مشورت کرد. بعد «بوزقها» طرف راست و ناوچ اوقها» به طرف چپ نشستند و چهل شبانه روز خوردند و نوشیدند و شادمانی کردند. بعد اوغوزخاقان کشور را میان فرزندانش تقسیم کرد و چنین گفت:
ای اوغول لار کوپ من آشدوم اوروشغولار کوپ من کوردوم
چیدا بیرله کوپ اوق من آتدیم آیقیر بیرله کوپ یورودوم
دشمن لاری ایغلاتوردوم دوستلاریمنی من کولتوردوم
گوگ تانگریغا من اوته
مطالب مشابه :
ادبیات ترکمنی در سده های 18 و 19 میلادی
اگرچه جنبه های پندآمیز اشعار تصوفی برای عامه مردم بسیار مفید بود، ولی در این دوره عقایدی
گلچین قصاید ناصر خسرو -مجموعه 3 (نکوهش مکن چرخ نیلوفری را)
اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گلچین قصاید ناصر خسرو -مجموعه 3 (نکوهش مکن چرخ نیلوفری را) - منتخبی
برترین اشعار
اشـــعـــار نــغـز از صــاحـبــان مـغــز - برترین اشعار -
گلی از گلزار معرفت
او در همان آوان کودکی به خوانش شعر علاقمند بود و بیشتر به اشعار تصوفی و کلیات اشعار
رويكردهاي پنج گانه درخيام شناسي
ديگر در اشعار ايشان مي دختر رز نبود، بلكه شراب عشق الهي بود كه روان هاي پاك را تابناك مي
شعر طنزی راجع به مبارزه با بد حجابی
بچه شمالی - شعر طنزی راجع به مبارزه با بد حجابی - غربت را نبايد در شهری غريب يا در گم شدن لحظه
شعر در وصف امام علی
گالری اشعار داستان و حکایت زندگی نامه علمای
تعریف شعر از دیدگاه دانشمندان غربی و اسلامی
و اشعار ایشان شعار عرفانی تصوفی مطابق به موازین اسلامی میباشد. اشعار از شعرای معاصر
برچسب :
اشعار تصوفی