محرم و کودک
بچهها بشید مهیا میخوایم بریم کربلا!
شهر امام حسینه امامِ سومِ ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید! تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد!
کوفیان بیفا با اینکه دیدن آقا
یار و یاور نداره رفتن توی خونهها!
ستمگران صف به صف اومدن از هر طرف
امام حسینُ کشتن نزدیک شهر نجف
از اون زمان تاحالا غصه دارن شیعهها
برای این مصیبت عزاداری شد به پا
کربلا شهر ماتم پر شد همیشه از غم
.................................
روضه خونی
مادر خانم کوچولو میخواد بره روضهخونی
خانم کوچیک میخواد بره مامان میگه نمیتونی
اونجا که جای بچه نیست باید بمونی تو خونه
دست نزنی به برق و گاز نری توی آشپزخونه
خانم کوچولو میگه: مامان دیگه به من بچه نگید
از این به بعد منم میام هرجایی که شما برید
اگر بمونم تو خونه کوچیک میمونم میدونی
اگه میخوای بزرگ بشم منو ببر روضهخونی شاعر:محمد رضا میرزایی
.................................
نوحه امام حسین ع
حسین عزیز دلها وقتی رسید کربلا
گفت اگر بمیرم ظلمُ نمیپذیرم
آمدهام به کربلا زنده کنم دین خدا
خوبیها رو صدا کنم صلح و صفا بهپا کنم
بدیها رو جدا کنم آمدهام فدا کنم
علیِّ اصغرم را سه ساله دخترم را
قاسم و اکبرم را دستِ برادرم را
.....................
شبه پیمبر
در بین راه کربلا در سفر پر از بلا
یار وفادار حسین یاور و غمخوار حسین
فرزند پاک لیلا اینجوری گفت به مولا:
«علیِّ اکبرم من شِبه پیمبرم من
ترسی به دل ندارم زادهی حیدرم من
چونکه به راه حقم از همه بهترم من»
.....................
گل یاس
آن روز حسین آن گل یاس اینجور بگفت او به عباس
سردار با وفایم سقای بچههایم
این بچهها تشنهاند غمگین و دلخستهاند
عباس شتابان دوید تا که به میدان رسید
با دشمنان بجنگید خود را به آب رسانید
گفتا به آب عباس: « آقا غریب و تنهاست
از تو نمیخورم من بر لب نمیزنم من
زیرا حسین زهرا فرزند پاک مولا
در بین سیل غمها لب تشنه است و تنها»
.........................
گُل بابا
شام غریبان در آن بیابان
میگفت رقیه بابا حسین جان
پشت پناهم راز نگاهم
من دختر تو نیلوفر تو
دردانهی تو یکدانهی تو
چشمم به راهت یادِ نگاهت
نام تو با با تنهای تنها
بر قفل بسته قلب شکسته
باشد کلیدی نور سپیدی
بابای خوبم امشب کجایی؟
از دختر خود آخر جدایی
بابا به جان زهرای اطهر
من را بغل گیر یک بار دیگر شاعر:منصور متقی- م.حسنی
مطالب مشابه :
محرم و کودک
تجربه های آموزشی قرآنی - محرم و کودک - - تجربه های آموزشی
کادر و کارت آموزه محرم
تجربه های آموزشی قرآنی - کادر و کارت آموزه محرم - - تجربه های آموزشی قرآنی
محرم 8
تجربه های آموزشی قرآنی - محرم 8 - - تجربه های آموزشی قرآنی. تجربه های آموزشی
کادر، حاشیه و رنگ آمیزی مذهبی محرم
تجربه های آموزشی قرآنی - کادر، حاشیه و رنگ آمیزی مذهبی محرم - - تجربه های آموزشی قرآنی
شعر محرم
تجربه های آموزشی قرآنی - شعر محرم - - تجربه های آموزشی در حال و هوای محرم
محرم 5
تجربه های آموزشی قرآنی - محرم 5 - - تجربه های آموزشی قرآنی. تجربه های آموزشی
محرم3
تجربه های آموزشی قرآنی - محرم3 - - تجربه های کارت آموزه محرم در تجربه های آموزشی قرآنی
برچسب :
تجربه های آموزشی قرآنی محرم