واژگان شناسی ماهشهر

سرزمین اهورایی ایران باستان و ایران جغرافیایی- سیاسی امروز، در روزگاران گذشته و حال بجز زبان فارسی یا دری که زبان نوشتاری و گفت و گوی رسمی است، در شهرها و آبادی های کوچک و بزرگ خود دارای گویش های محلی گوناگون بوده و هست که به لحاظ ریشه شناسی واژگان و سیر تحول تاریخی زبان عمومی فارسی مفید فایده های بسیار تواند بود و همچنین خلقیات،آیین ها،آداب و رسوم گویشوران و مزایای ارزشمند دیگر را در خود حفظ و به شایستگی هرچه بیشتر پاسداری کرده است در نگاه دورتر و دقیق تر نشان دهنده سند قومیت و تاریخ هر منطقه و مهم تر از این ها پشتوانه ای استوار و گران بها از برای زبان پارسی به حساب می آید.

برخی از این واژگان که در آبادی های دور و نزدیک، از واژه های کاربردی روزمره مردم است پیشینه و ریشه در زبان و فرهنگ باستانی ما دارند. برای نمونه: واژه اَرس/ ars در لهجه ماهشهری و خَرس/ xars در لارستانی و لری جنوب به معنی اشک یا پُس/ pos و دُت/ دَوت dowt بهبهانی و لاری، همچنین پهریز= پرهیز ،زبان رسمی امروز از واژگان بازمانده و زنده پهلوی است.

واژگانی هم هست مربوط به بازی های سنتی و شیوه برگزاری خود بازی که در میان مردم صاحب گویش مشترک عیناً یکی است مانند بازی دارتوپا در حوزه لارستان و  دارتوپه در منطقه ماهشهر با اختلاف جزئی آوایی حرف آخر- در کتاب ارجمند لارستان کهن و فرهنگ لارستانی آمده است:

- دارتوپا (دارتوپه)  : بازی با توپ و چوبدستی که بازیکنان به دو گروه تقسیم شوند و توپ کوچکی را با چوب مانند بازی تنیس به سوی طرف پرتاب می کنند.

نگارنده این سطور در دوران کودکی- که یادش بخیر باد- از بازیکنان پر و پاقرص این بازی پرتحرک بوده است اینجا می خواهم استطراداً شیبه این بازی که فرنگی آن را پذیرفته ایم بازی های محلی دیگری در اطراف و اکناف این سرزمین پهناور وجود دارد که اگر با علوم ورزشی روز آداب و ترتیب یا به اصطلاح قانون ورزشی جهان پسند برای آنها تدوین کنیم با بسیاری از بازی های مشابه فرنگی رقابت می کنند و چیزی هم برسری دارند.

- آساره asareh : ستاره-یک شعر ماهشهری باکاربرد واژه آساره:

تیلته سیرمه ننه سیرمه جلایه          آساره من آسمون سیت مفتلایه

یعنی: چشمهایت را سورمه نزن (زیرا)سورمه باعث درخشندگی(چشمهایت) میشود

(بطوریکه حتی)ستاره ی درون آسمان (نیز)گرفتار تو خواهند شد

-  آسک asak: سنگ آسیاب

- آرد بیز : الک، وسيله اي برای بیختن آرد. آربز

 اسّم ossom : کف گیرآشپزخانه

- اوتیه owtieh: چشم و رو.(بی اوتیه: انسان بی چشم و رو)

- بادقوس : بادی که با بخارآب همراه است و از جانب خلیج فارس می آید.

- بادِکوس : درماهشهر کشاورزان معتقدند وزش این باد نشانه آمدن باران است و در چین روزهایی به تدارک وسائل کشت گندم می پردازند

- بافه(bafeh):دسته ای از خوشه گندم که در مزرعه بریده و به خرمن حمل میشود.

 - اُشتو(oshtow) :  شتاب، عجله (برای نمونه: "چه اشتوته؟" یعنی چه عجله ای داری؟)

- اَفتو بلند aftow boland : اواسط روز، نزدیک ظهر. در یک ترانه ماهشهری چنین می خوانند:

لیلی، لیلی، لیلی نازنکن             اَفتو بلندهِ وَری نماز بکن

{لیلی، معشوق من، نازنکن         آفتاب بلند است و مدتی از روز می گذرد برخیز و نماز بخوان}

- آمخته amokhteh: عادت داده شده

- اِنگارکه : مثل این است که .....

- اُور owr: ابر

- اوف : آوخ، آه

- بال : لبه و کناره و دور چیزی،چنان که گویند بالِ قالی یعنی لبه و دور قالی.

- بی توم (biToom) = بدطعم، بی مزه، بی نمک.

- بچ : خردسال. درگویش ماهشهری این واژه را برای جوجه خروس به کار می بردند: بچ خروس.

- بِربِر berber : خیرگی چشم در حال تعجب

- بُرّه یا بُرّا borra :درباره این وسیله زراعی مولف اثر فوق الذکر می نویسد:

چوب استوانه ای شکل که دارای پره های چوبی قطور است و آن را به گاو، استر یا الاغ بندند و با حرکت آن برروی خرمن، گندم یا جو را کوبند.

- بروبرو borw borw  : {داشتن}: جاه و جلال، عزت، شهرت.

- برگ borg : ابرو

-بُشک سفید : پیرزنهای قدیم که همراهی عروس از خانه پدر عروس به خانه داماد می روند برای این که مونس و همدم عروس در خانه داماد باشند.{البته امروزه این رسم دیگر در آداب و رسوم بیشتر ماهشهریها مرسوم نیست. ولی در گذشته در شب زفاف چند کامله زن و به اصطلاح بچک سفید، عروس را از خانه پدری تا حجله همراهی می کردند.}

بُچک سفید : گیس سفید.

- بِليک بِليک belik belik : درخشیدن از دور مانند چراغ اتومبیل از دور که زمانی آشکار و زمانی ناپدید شود. {سوسو زدن}

- بَمبو bambou: تلمبه مکنده آب و مایعات

- بُنکو bonku : قسمت، گروه، دسته، {طایفه، خانواده}

- بُنچنك(بنچه) bonchenak: ریشه خانوادگی-تبار

- بونگ bong : اذن صبح، بانگ روز، اذان، بانک خروس {دراعلام اوقات چندگانه روز و شب} بمعنی صدا زدن نیز بکار میرفته.

- بُهون bohoon:چادر صحرایی

-پرّو(بهمراه مصدرکردن) perroo: روفور کردن یک موضوع مسئله دار گویند.

- پرپروک parperook: نوعی حشره

- پتی pati : برهنه، عاری و خالی {سرِپتی= سرِبرهنه}

- پَدَم padam : انباشتگی آب در محلی به علت گرفتگی مجرای آب، در گویش ماهشهری به صورت ترکیب مصدری «پَدَم زدن» می آید.بمعنی تجمع نیز بکار میرفته

پر per: نوبت؛ دفعه؛ بار

- پُرس pors : سوال، پرسش. پرس کردن= پرسیدن.

- پَرسُم parsom : آردی که به خمیر می زنند تا به دست نچسبد.

-پرندوش: پریشب

- پريگ pereeg: پريروز

- پسآرا pesara: عاقبت کار، پیآمد

-  پسّری passeri: روز بعد از پس فردا.

- پسکنگ paskang: کوچه بن بست

- پسین pasin: بعد از ظهر، عصر.

- پس پريگ: پس پريروز(دو روز پیش)

- پشِنگه : ترشح قطرات آب.

- پشین : پشین، ظهر، نزدیکی های ظهر

- پره perah: بمعنی ترساندن و فراری دادن پرندگان میباشد

- پل pel : گاو نر

 - پنگ(pang):خوشه بزرگ درخت خرما.

- تپ تپکان: بازی قدیمی در ماهشهر شبیه به بازی قایم باشک

- تش باد  : باد سوزانی که درتابستان در جنوب می وزد و بسیار گرم است.

- تش برق : رعد و برق

- تمه ای Tamai : حریص، آزمند، طمعکار.

- تولرز Towlarz : تب همراه با لرزش بدن، تبِ مالاریا.

- توم/ طوم Toom : طعم و مزه.

-  تهل Tahl : تلخ، مزه معروف درمقابل شیرین.

- تنگ tong: پارچ آب

- تنگاره: کوچه تنگ

- توره tooreh : روباه

-تیه: چشم

- جر jar : منازعه، دعوا

- جهون johun : خوشکل، زیبا.

-جخون jokhun: خرمن گندم یا جو

- جخونزار jokhunzar: خرمنزار

- جیلم jeelom : برداشت محصول{جیلم رفتن یعنی رفتن به کشتزار برای برداشت محصول} درو کردن

- جومن jooman : جامه، رخت و لباس

- چاقّه (chageh) : عبایی که از پشم بافته شده و برروی آن بندی پشمین {به عنوان ترئین} آویزان کنند دوخت آن با عبایی معمولی که مخصوص روحانیون است فرق دارد.

- چروسّن chervesan: ساییده شدن و خراش بردن پوست

- چکّه chakkeh : فک دهان - کچه هم میگویند.

- چلتوک : دانه های ناخالص و بدردنخور در برنج

- چلوم: دستهای چرب

- چِنگ (cheng): منقار پرندگان، نوک.

- چول : خانه و عمارت متروک، ده و مزرعه ویران {غارت شده}

- خُت xot : خودت {خت گتی: خودت گفتی}

- خِر xer : گردن، گلو

- خس xas: استخوان

- خِشی : : خوشی، لذت، خوبی

- خِفت xeft : گره، طناب و مانند آن

- خُم xom : خودم. {خُم گُتُم }= خودم گفتم.

- دار : درخت.

- دال: پرنده گوشخوار که مرده حیوانات را می خورد.

- دبک: حالت(چندش آور) چسبناک شدن پوست بدن(مثلا اثر آغشته شدن پوست به مواد شیرین)

- درشم darshom: گونه ای علف محلی و خوردنی در زمینهای اطراف ماهشهر

- دستنماز: وضو

- دسک  desak: كسي را دنبال نخودسياه فرستادن را گويند.

-  دُشبل doshbol : ورم غدّه بناگوش- هرنوع غده که درجایی از بیرون بدن ظاهر شود.

- دُنگ dong : دانه هایی که بر بدن می زند- یک حصه از مجموع تمام حصه ها در املاک

- دوش: دیشب

- دیگ:دیروز

- دَوَل daval : سرگردانی، مهلت. درگویش ماهشهری بیشتر به وعده و مهلت دادن دروغ گفته می شود.

- رنگینگ ranginak : خرمای هسته کشیده در ظرفی چیده و روی آن را آرد و روغن سرخ شده و شکر و دارچین ریزند و بدین ترتیب یک نوع شیرینی به وجود می آید. حلوای خرما که ساختن و خوردن آن مخصوص نواحی جنوب است.

- زاغ: زاج سفید

- زلَیبی zelaibi : زلوبیا

- زنجیل zanjil : زنجیر

- زهله zahle : زهره، جرات، جسارت

- سایه پسین :  سایه بعد از ظهر.

- سبقی: شوره زار

- سرا : خانه؛ حیاط خانه.

- سرپله sar pelleh : پلکانی که از حیاط به پشت بام خانه منتهی می شود.

- سرک sarak : اضافه، اضافه وزن درترازو.

- شرتو shartow: آفتاب پس از باران

- شل شلو : نوعی نان نرم است شل و بی قوام که بر روی تابه تا ساج بپزند.

-شناس : آشنا

-شنو: شنا،آب تنی

- شیر بچ زا: باریدن باران در هنگامی که خورشید می درخشد و فقط از لکه ابری باران کوتاهی فرو می ریزد که می گویند در این موقع شیر، بچه می زاید و این باران شیرینی زاییدن شیر در جنگل است.

این باور عامیانه در فرهنگ ماهشهری چنین نقل می شود:

اَفتو بارون شیر ئی زایه

در هوای آفتاب ـ باران، شیر می زاید.

- کلیل kelil : کلید.

- کت(بهمراه فعل کردن) kat: در گویش ماهشهری این واژه بصورت ترکیبی بمعنی دفن کردن می آید. نمونه: می اینجو خس کت کردی؟ یعنی مگه اینجا استخوان دفن کرده ای؟

- كته katteh: بسته کوچک سبزی

- کلون kaloon: رنگ آبی

- کُنارkonar: درخت سدر، معروف به میوه درخت کنار

- کراخه kerakheh: انبار استوانه شکل از کاهگل در قدیم برای نگهداری گندم و جو برای مدتی دراز

- کُدُک kodok : جیرجیرک

- کوباد kowbad: بادی که از جنوب شرق میوزد،جنوب شرقی

- کوتا خونه    kuta xuna : کوتاه قد

کوکه kookeh:صدای گریه بلند.

- کوگ kowg : کبک

- كل كل kal kal: تكه تكه

-كلو keloo: ديوانه

- کلیت koleit: گنجشک تاجدار صحرائی که در نواحی گرمسیر زندگی می کند و از گنجشک معمولی بزرگتر است.

- کولی گری : بی شرمی، پرحرفی و جارو جنجال

- گال : مرض جرب

-  گپ gap : برزگ، درشت، حرف و سخن، گفت و گو

- گُت got : درشت، برزگ

- گُرختن gorokhtan : گریختن، فرارکردن 

-گرِين  gerein: گره ریسمان و طناب و امثال آن

- گل باقله ای : رنگ قهوه ای و سفید و سیاه مانند رنگ گل باقلا

- گُلو goloo: گربه

- گله geleh : گله گوسفند یا گاو {گله گله = گله گاو}

- گند گند gend gend: تکه تکه

- گنُم genom : گندم

- گه گداری: گاه گداری

 - گیلاس : ظرف معروف آبخوری، لیوان

- لار: تن و بدن

- لشت lesht: اجازه داد،گذاشت

- لک لک lok lok : یورتمه (درراه رفتن چارپایان)

- لهم laham : شل{از کار افتادان دست و پا}

- لیم : به آهستگی، آرام، پنهانی، بی سرو صدا، تب خفیف{آدم لیم: کسی که ظاهری آرام و مودب دارد ولی باطناً موذی است}

- لیوه: سبک عقل

- مازه: کمر

- مجمه(majma):سینی بزرگ و معمولاً از جنس مس که از آن برای جابه جایی ظروف غذا از آشپزخانه به محل پذیرایی و بالعکس بکار گرفته میشده است.

- مِرد merd : مرد

- مرزنگ Merzeng: مژه

 -مُرنگ مُرنگ   morong morong: نجوا و اعتراض و ایرادگیری پیش خود و زیر لبی حرف زدن. در گویش ماهشهری «سک سک کردن » هم داریم به همین معنی.

 - مسه(mosse): دسته بیل یا کارد.

- مشتلغ  : مژدگانی

- مُشک : موش

- مِن men : میانِ... درونِ

- مو/ mo : درخت نخل.

- نوگه nowgeh: ناودان

- وَک vak : وَجَع زخم(زق زق کردن زخم)

 - همساده homsada : همسایه

 - یک و دو yek o do : یک و دو کردن، سر به سر گذاشتن، اعتراض کردن، مخالفت کردن{با کسی}

-

 ادامه دارد......


مطالب مشابه :


هواشناسی ایرما-پیش بینی وضع هوا 5 روز آینده

هواشناسی ایران - هواشناسی ایرما-پیش بینی وضع هوا 5 روز آینده - پیش بینی جامع وضعیت آب و هوای




وضعیت آب و هوای خراسان جنوبی تا 5 روز آینده

هواشناسی لارستان **هوا جناح** ترکیه شناسی ایلام سرزمین




برای دریافت آخرین وضعیت آب و هوایی شهر گرمی کد ۰۴۵۲۶۲۲ را به شماره تلفن 20134 ار سال نمایید.

هواشناسی لارستان. انجمن اقلیم شناسی آخرین پیش بینی وضع هوا ،اخبار و مطالب علمي




سوالات استان شناسی فارس

جغرافیا و زمین شناسی در ایران ۷-علت تشکیل بیابان های لارستان و ۳- بیشترین آلودگی هوا در




زمین شناسی استان فارس - کلیک کنید

جغرافیا - زمین شناسی استان فارس - کلیک کنید - آشنایی با جغرافیای ایران وجهان




سمینار جرم شناسی و ارکان عمومی جرم

وبلاگ دانشجويان دانشگاه آزاد لارستان - سمینار جرم شناسی و ارکان عمومی جرم - از کسانیکه از من




درخشش مقالات دو دبیر لاری در سطح ملی وبین المللی

پایگاه خبری رویداد های لارستان فارسی، انجمن زبان شناسی ایران ودانشگاه هوا . حوادث




ویژه‌نامه نوروزی(4)/« کریشکی»؛ یکی ار دیدنی ترین روستای های لارستان

پایگاه خـبری رویـداد های لارستان بزرگ تصاویری از موزه مردم شناسی آب و هوا .




واژگان شناسی ماهشهر

وضعيت كنونی آب و هوا شناسی ماهشهر دارتوپا در حوزه لارستان و دارتوپه در منطقه




کشف اولین چاه غار عمودی لارستان در دل ارتفاعات دنگز

پایگاه خـبری رویـداد های لارستان ( استاد زمین شناسی دانشگاه پیام نور اوز و آب و هوا .




برچسب :