مقاله : (( پیشینه قصه گویی در ایران ))
پيشينه قصه گويي در ايران
از «قصه گويي»، اين «تجربه مشترك بشريت»، در بسياري از تاريخ فرهنگ ها و اقوام، به عنوان نوعي سرگرمي متداول ياد شده است. در بسياري از متون مصري، چيني، سومري باستان «... نمونه هاي قصه ها و قطعه هاي داستاني آمده است. گو اين كه در اين متون، هيچ اشاره اي به گوينده قصه ها و چگونگي اجراي آن ها نشده است. پژوهشگران متعددي، نخستين سند مكتوب را كه در آن به نوعي به قصه گويي اشاره شده است، به پاپيروس مصري معروف به «وستكار» نسبت داده اند كه به 1300 تا 2000 سال قبل از ميلاد مربوط مي شود. اين متن گفت وگويي ميان خوفو (خئوپس) و پسرانش را بيان مي كند:
«آيا كسي هست كه بتواند برايم قصه هايي درباره اعمال جادوگران بگويد؟
پس پسر شاه خافوا پيش آمد و گفت: «اعلي حضرتا، هم اكنون قصه اي از ايام نيات بنكا برايت نقل مي كنم.»
هم چنين در پاپيروس هاي مصري ديگر، از جمله «گلنيشف» هم اشاره هاي مشابهي به قصه گويي شده است.
در «كتاب مقدس»، بسياري از شكل هاي قصه هاي گوي، به صورت كامل و ناقص آمده است.
در عهد عتيق نيز در چند مورد به قصه گوي اشاره شده كه از آن جمله مي توان به «سفر داوران» اشاره كرد كه ياتوم، براي قانع كردن مردم شكيم در اين مورد كه ابن ملك، فرمانده ايشان دست به كارهاي وحشتناكي مي زند، قصه اي مي گويد.
در متون باستاني يوناني هم اشاراتي به هنر قصه گويي شده است.
از جمله «اوري پيدس»، در نمايش نامه هراكلن (423ق م)، از زبان «آمفي تريون»، به مگارا عروش سفارش مي كند كه وقتي شوهرش در سفر است، چگونه باشد.
«آمفي تريون مي گويد: آرام باش، چشمه هاي جوشان اشك را كه چشمان كودكانت را پر كرده اند، بخشكان. آنان را با قصه ها، اين ربايندگان شيرين جلوه هاي بدبختي، دلداري بده.»
آريستوفانس نيزدر نمايش نامه هايش اشاره هايي به قصه گويي دارد؛ در نمايش نامه «لي يستراتا» (411ق م): پيرمردان هماواز چنين مي گويند: مي خواهم برايت حكايتي بگويم كه هنگامي كه پسرك خردسالي بودم، برايم مي گفتند.»
افلاطون در كتاب جمهور (400 ق م) مي نويسد: «با گفتن داستان هايي براي كودكان آغاز مي كنيم كه هرچند به كلي عاري از حقيقت نيستند، اما در اصل موهوم و ساختگي اند. اين داستان ها هنگامي براي شان حكايت مي شوند كه سن شان اقتضاي آموختن ارزش هاي پهلواني را نمي كند... آغاز بهترين بخش هركاري است؛ به خصوص در ارتباط با موجودي خردسال و حساس. چه اين زمان دوراني است كه شخصيت در خلال آن شكل مي گيرد و تأثير دلخواه به آساني نهاده مي شود.»
در ايران باستان هم در برخي منابع آمده است كه افرادي بوده اند كه در مجالس، به نقل روايت داستان مي پرداخته اند.
در كتاب «تاريخ ادبيات كودكان در ايران»، ذيل «روايتگران در گستره فرهنگ شفاهي»، در توصيف قصه گويان دوران باستان، چنين آمده است:
«در اين دوران، افرادي بوده اند كه به طور حرفه اي به كار نقل و روايتگري ادبيات پرداخته اند. آن ها از حافظه اي نيرومند و بياني شيوا برخوردار بودند و به ياري بيان و تصويرهاي زباني و حركت صورت و دست ها، مخاطبان را شيفته مي كردند. در ايران كهن به اين افراد «گوسان» مي گفتند. گوسان در زبان پهلوي، به معناي خنياگر است.».
البته محققان گفته اند كه گوسان، واژه اي پارتي است. «استرابو» تاريخ نگار، بر اين باور است كه پارسيان كار حقه گويي و خنياگري را درهم آميخته اند. او در سندي كه ارائه داده است، مي گويد كه در دوران باستان، از سن 5 تا 24 سالگي به پارسيان مي آموختند كه چگونه تير و زوبين بيندازند. آموزگاران آن ها با داستان ها و افسانه هاي سودمند، كارهاي ايزدان و مردان نامي را گاه با نواي موسيقي براي كودكان باز مي گفتند.
از گوسان ها وكار آن ها در منابع مكتوب، از جمله شاهنامه فردوسي، مجمع التواريخ، ماخ پير خراسان در پيشـگفتار شاهنامه ابومنصوري و ... اشاره هايي شده است.
پيشينيان ما «قصه گو» را قصاص هم گفته اند در منابع مختلف آمده است كه قصاص ها كساني بودند كه در معابر مختلف، براي مردم قصه مي گفته اند.
دركتاب «مقامات» بديع الزمان همداني آمده است كه ظاهراً بيشتر گدايان و معركه گيران بوده اند كه براي مردم قصه مي گفته اند. اما در منابع ديگر هم گفته شده كساني در معابر بر كرسي مي نشسته و قصه اي را شفاهي و گاهي از روي طوماري مي خوانده اند.
در دوران پس از اسلام، حتي اين قصه گويان به مساجد هم راه يافته اند.
قصه گويان گاهي در ميان قصه، براي شنوندگان خود موعظه هم مي كردند، اما همواره جايگاه وعاظ و قصه گويان محفوظ بوده است.
واعظان عموماً از علماي بزرگ دوران خود بوده اند و با تكيه بر سنت و كتاب خدا، روايتي ديني را بازگو مي كردند. در حالي كه قصه گويان با تكيه بر معلومات سطحي و محفوظات خود و با ياري صداي خوش و بيان فصيح، شنوندگان خود را سرگرم مي كردند.
گاهي قصاص براي جلب توجه بيشتر شنوندگان، صورت شان را با روغن زيتون و سياه دانه و زيره بخور مي دادند تا زرد شود (زردي علامت شب زنده داري رياضت است). بعضي از آن ها هم چيزهايي همراه خود داشتند كه وقتي آن را مي بوييدند، اشك از چشمان شان جاري مي شد. در بعضي منابع مكتوب آمده است كه قصه گويان، هنگام قصه گويي گاهي چنان از خود بي خود مي شدند كه جامه خود را مي دريدند.
در ويژگي هاي ظاهري قصه گويان «جاحظ» مي گويد: «قصه گو مي بايست ريش انبوه و سفيد داشته باشد و صدايي رسا و خوش و هيبتي زيبا و پاكيزه و اشكي در آستين.»
ابن الجوزي هم مي گويد: «بعضي قصه گويان، احاديث ترغيب و تزهيب جعل مي كردند و تدابيري به كار مي بستند تا دل ها را به طرب آورد و در سخن اهل تفنن و تنوع بودند.»
در برخي منابع تاريخي، از برخورد حاكمان و فرمانروايان با قصه گويان سخن گفته شده است. در سال 279، به فرمان معتمد عباسي، قصه خوانان از نشستن در راه ها و در مساجد منع شده بودند.
هم چنين در سال 367، عضدالدوله دستور مي دهد قصه گويان را به مساجد راه ندهند. در برخي منابع مذهبي نيز روايت هايي درباره قصه گويي نقل شده است. مثلاً گفته اند كه حضرت امير، دستور مي دهد قصه گويي را از مسجد بيرون كنند. در مذمت قصه خوانان، اخباري هم ابن الجوزي بازگو كرده است.
هم چنين اشاره شده است كه قصه خواني، در صدراسلام هم رواج داشته و از «اسودبن سريع»، به عنوان قديمي ترين قصه گويان نام برده شده كه خدمت پيامبر (ص) را هم درك كرده است. ظاهراً او پس از بناي مسجد بصره، نخستين كسي است كه در آن مسجد به قصه گويي پرداخته است.
البته مفسران گفته اند كه اين اختلاف نگرش، ناشي از روايتي است كه قصه گويان بازمي¬گويند؛ چرا كه برخي قصه گويان، گاهي در كنار بازگويي داستان ها، به حكايات و روايات ديني هم مي پرداختند و شايد براي ايجاد توجه بيشتر مخاطبان خود، چيزهاي از اصل مطلب كم يا زياد هم مي كردند و حتي گاهي روايات يهودي (اسرائيليات) را نشر مي دادند.
دكتر احمد تميم داري، در كتاب داستان هاي ايراني، در ذكر سابقه قصه گويي در دوران اسلامي مي نويسد:
«پس از پيامبر تعليم حديث و تفسير صحيح فراموش شد و قصه گوياني تربيت شدند كه در مقابل معارف پيامبر و خاندان او قصه گويي را علم كردند. اين كار تا دوره عباسيان هم رواج داشت. حتي در شهرها بازارهاي قصه خواني رايج شد و كساني در دكه هاي خود، مردم را گرد مي كردند و قصه مي خواندند.»
در كتاب اصول كافي، روايتي از قول حضرت صادق عليه السلام آمده است كه حضرت اميرعليه السلام، قصه خواني را در مسجد ديدند، او را تنبيه كردند و از مسجد بيرون انداختند.
نقل داستان هاي شاهنامه و هزار افسان و كارنامه، از ديرباز در ايران رواج داشته است، اما پس از ورود اسلام به ايران، روايت مغازي ها و وصفِ شجاعت صحابه و فضيلت هاي آن ها هم وارد مي شود.
«كارآسي»، شاهنامه خوان نخستين و نديم عضدالدوله و فخرالدوله بوده كه براي سلطان محمود، شاهنامه و كتاب هايي مربوط به پادشاهان قديم ايران و ملوك عجم» را مي خوانده.
كتاب سند باد نامه و هزار افسانه كه اساس كتاب مشهور الف ليله و ليله (هزار و يك شب) بوده نيز مثل شاهنامه، در ميان قصه گويان و قصه خوانان متداول بوده است.
در بسياري از منابع، از طبقات قصه گويان هم سخن گفته شده است. گروهي از اين قصه گويان، روايت كنندگان داستان هاي براي عامه مردم بوده اند. اين ها معركه گيراني بوده كه شهر به شهر مي گشتند و براي مردم قصه مي گفته اند. برخي از اين قصه گويان، كساني بوده اند كه در مجالس بزرگان قصه مي گفته اند.
اولريش مارزلف در تحليل خود از توسعه فرهنگ داستان خواني در شرق، به ارزش هاي آموزشي آن ها اشاره مي كند. او به آثار داستاني اي اشاره مي كند كه براي شاهزادگان نوشته مي شده است. ظاهراً يكي از شيوه هاي آموزشي در درباره داستان خواني براي شاهزادگان و اميرزادگان بوده است.
او اين رسم داستان خواني را كه شيوه آموزش با تمثيل و استعاره مي نامد، در مشرق زمين داراي ريشه اي كهن مي داند. «خردنامه»ها و «كليله و دمنه» و به طور كلي داستان هاي تمثيلي را نمونه اعلاي اين كتاب ها به حساب مي آورد.
مارزلف معتقد است در خردنامه ها، الگوهاي رفتاري مناسب، در قالب مثال ها و قصه هاي جذاب براي شاهزادگان بيان مي شده. غرض اصلي پديدآورندگان اين آثار را هم هدايت و راهنمايي اخلاقي ذكر مي كنند. ابن عبري هم از جمله كساني بوده كه برخي از حكايت ها و قصه هاي قصه گويان را به صورتي كه مناسب محيط هاي سرياني و مسيحي باشد، جمع آوري كرده است.
ابن نديم دركتاب «الفهرست»، در بخش «علما و نام كتاب هايي كه تصنيف كرده اند»، پارسيان را اولين تصنيف كنندگان افسانه معرفي مي كند. ابن نديم در اخبار سامران (قصه گويان)، افسانه گويان و نام كتاب هايي كه در اسمار و افسانه ها تأليف كرده اند، به جمع آوري قصه هاي قصه گويان اشاره مي كند:
«فارسيان افسانه ها را به صورت كتاب درآورده و در خزانه هاي خود نگاه داري مي كردند و آن را از زبان حيوانات نقل و حكايت مي كردند و پس از آن، پادشاهان اشكاني كه دومين سلسله ايران اند، آن را به صورت اغراق آميزي درآورده و نيز چيزها بر آن افزوده و عرب ها آن را به زبان خود برگرداندند.»
او به نخستين كتاب تأليف شده توسط عرب ها، از قصه هاي قصه گويان ايراني، به هزار افسانه اشاره مي كند:
«اول كسي كه با افسانه شب زنده داري كرد، اسكندر بود. و گروهي داشت كه وي را خندان مي ساختند و افسانه ها برايش مي گفتند و او از اين كار قصد لذت بردن نداشت، بلكه مي خواست از وي محافظت و حراست داشته باشد. پس از او، ساير پادشاهان اين رويه را به كار بردند.»
ابن نديم در بررسي تاريخ قصه¬گويان و افسانه¬سرايان، به ابوعبدالله محمدبن عبدوس جهشياري، مؤلف كتاب «الوزرا» اشاره مي كند و مي نويسد، حكايت ها و قصه هاي زيادي از عجم روم و عربي جمع آوري كرده است. او از جمع آوري كنندگان اين حكايت ها كه قبل از جهشياري دست به تدوين قصه هاي شفاهي زدند، از عبدالله بن مقفع، سهل بن هارون و علي بن داود كاتب ربيده و ... نام مي برد.
ابن نديم از مهم ترين تأليفات پارسيان در اين زمينه، به كتاب «هزاردستان»، خزانه و نزهۀ، «الدب و الثعلب» و «روزبه اليتيم»، «مشك زنانه و شاه زنان»، «نمرود ملك بابل»، «رستم و اسفنديار»، «بهرام شوش»، «خداي نامه»، «بهرام فرسي» و كتي انوشيروان اشاره مي كند كه اغلب يا جمع آوري قصه هاي قصه گويان فراهم آمده است.
در بسياري از متون تاريخي و اجتماعي، اشاره هاي گويايي به كاربرد قصه در ميان مردم ايران شده است. از آن جمله گفته اند كه در بيمارستان جندي شاپور، پرستاران براي مداواي بعضي بيماران، براي شان قصه مي گفته اند.
در كتاب تقويم المصحۀ، نوشته ابن بطلان (458 هـ.ق)، آمده است: «سمرگوي [قصه گو] بايست صرف آن داند و طريق قطع و وصل و اختصار و بسط شناسد و خوش سخن و نوادرگوي بود [...] تا شنونده را شاد گرداند و آن گاه غذا بر وجه خويش هضم شود و هم خون، صافي گرداند و هم دل، فارغ.»
دستاوردهاي پژوهش هاي آموزشي، نشان مي دهد كه قصه گويي در رشد عاطفي، ذهني، هنري و فكري كودكان و نوجوانان بسيار تأثيرگذار است. حتي دستاوردهاي علمي جديد، ثابت كرده كه قصه گويي، در درمان و رشد دانايي ها هم مؤثر است. در عصر جديد و با توسعه امكانات تكنولوژيك، قصه گويي از صورت ساده خود، به شكل هاي پيچيده هنري تبديل شده است.
در بسياري از كشورهاي جهان، دوره هاي آموزشي رسمي، براي تربيت قصه گو تأسيس شده است. تاريخچه آموزش رسمي قصه گويي، گوياي آن است كه نخستين دوره هاي آموزش آكادميك قصه گويي، در «مدرسه آموزش كتابداري كارنگي»، براي كتابداران كودك در «پستبورگ» به سال 1900 ميلادي در آمريكا راه اندازي شده است. اين دوره دو ساله بود و هنرآموزان در اين دوره، آموزش هاي نظري و عملي قصه گويي را فرا مي گرفته اند.
بعدها در مراكز ديگر، مثل كتابداري كتابخانه عمومي «نيويورك» به سال 1912 و هم چنين در مدرسه كتابداري دانشگاه كلمبيا به سال 1927، اين دوره آموزشي تشكيل شده است. تا سال 1960، دست كم 211 مؤسسه تعليمات عالي در ايالات متحده آمريكا، به آموزش رسمي و آكادميك قصه گويي مشغول بوده اند.
اين تجربه هاي آموزشي در كشورهاي مثل انگلستان، استراليا، زلاندنو، سوئد، دانمارك هلند و اسپانيا، ژاپن وهند هم انجام شده است. در كشور ما مؤسسه رسمي براي آموزش قصه گويي وجود ندارد، اما تلاش هايي براي آموزش قصه گويي، در نهادهايي مثل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و شوراي كتاب كودك انجام شده است.
در آموزش عالي هم رشته قصه گويي وجود ندارد. تنها در چند رشته تحصيلي آموزش عالي، واحدهاي درسي به اين نام آمده است؛ در برنامه دورة «مربي كودك» و بخش هايي از درس ادبيات كودكان و نوجوانان، دوره هاي كارداني تربيت معلم و شايد گرايش هاي علوم تربيتي. در هنرستان ادبيات داستاني نيز دو واحد درسي، تحت عنوان قصه گويي وجود دارد.
البته در برخي منابع تاريخي اشاره هايي به آموزش هاي قصه گويي شده است. در دربارِ بسياري از حاكمان، قصه گوياني آموزش مي ديدند تا در محافل رسمي به قصه گويي بپردازند.
يان ريپكا، نويسنده كتاب تاريخ ادبيات ايران، به نقل از محققي به نام «پيچك»، آورده است: «مدارس قصه گويي زماني در ايران وجود داشته است اما اينك جز شمار اندكي به جا نمانده است. نقالان حرفه اي ايراني از كتابچه هاي آماده شبيه كتابچه هاي نقالان چيني استفاده مي كنند.»
يكي از صورت هاي قصه گويي، نقالي است. نقال را افسانه گو و سمرگوي گفته اند نقال در قهوه خانه ها و كوي و برزن، براي مردم داستان نقل مي كرده است.
بهرام بيضايي در تعريف نقالي مي گويد:
«نقالي عبارت است از نقل واقعه يا قصه، به شعر يا به نثر با حركات و حالات و بيان مناسب در برابر جمع [...] منظور از نقالي، سرگرم كردن و برانگيختن هيجان ها و عواطف شنوندگان و بينندگان است.»
«سرجان ملكم»، در كتاب تاريخ ايران، هنگامي كه به توصيف تفريحات مردم ايران مي پردازد، مي نويسد:
«ايرانيان اسباب تماشا بسيار دارند. لكن به نوعي كه تقليد ـ تآتر ـ در فرنگستان رسم است، ندارند. مگر قصه خوانان ايشان كه در حين تقدير حكايات ـ نقالي ـ به اقتضاي شرايط و حالات، وضع خود را دگرگون جلوه مي دهند؛ به طوري كه حالت غضب و حلم، عقل و عشق، سرور و غم و ... همه در شخص واحد نقال ديده مي شود [...] حرفت قصه خواني در ايران، باعث شهرت و مايه منفعت ممتاز است. هميشه در حضور است و هم چنين در سفرها ملتزم ركاب ...»
نكته جالب توجه اين كه در اخبار و اسناد به دست آمده در مورد سابقه قصه گويي، اشاره هاي كم تري به مخاطبان قصه گو شده است.
از آن جا كه قصه گويان در معابر و مكان هاي عمومي به قصه گويي مشغول مي شده اند، روشن است كه عموم مردم از كوچك و بزرگ، از آن استفاده مي كرده اند.
البته در برخي متون، دلايلي هست كه نشان مي دهد نوعي قصه گويي خاص براي كودكان هم وجود داشته است. عبارت «افسانه اطفال»، شايد دلالتي بر اين مفهوم باشد.
درمقدمه شاهنامه ابومنصوري آمده است:
«اين نامه [داستان هاي كليله و دمنه] به دست مردمان اندرافتاد و هركسي دست بدو آندر زدند و «رودكي را فرمود تا به نظم آورد. كليله و دمنه اندر زبان خُرد و بزرگ افتاد.»
كسايي مروزي هم گفته است: «گذاشتيم و گذشتيم و بودني، همه بود
شديم و شد سخن ما، فسانه اطفال»
كه گوياي آن است كه نوعي افسانه و قصه بوده كه به طور خاص براي اطفال و كودكان خوانده مي شده است.
ابن مقفع، مترجم كتاب كليله و دمنه، در مقدمه كتاب نوشته است:
«خواننده اين كتاب بداند كه اين نامه بر چهار مقصود منقسم مي شود. اول اين كه تأليف كتاب به زبان حيوانات، براي اين است كه جوانان و خردسالان و كساني كه مايل به هزل و مزاح باشند، به قرائت آن توجه كنند.»
پي نوشت:
1. westcar
2. a-"Tales fo the mogiciuns." In Egyption Litrature. Ed. And ir by Epiphanius Wilson
3. Golenischeff.
4. اوري پيدس اثر هراكلس
5. Lysistrata
6. دنياي قصه¬گويي، آن پلودسكي، ترجمه محمد ابراهيم اقليدي، سروش
7. تاريخ ادبيات كودكان در ايران (جلد اول)، نوشته محمد هادي محمدي، زهره قاييني، صفحه 14
8. القصص و القصاص، به نقل از علي¬اصغر فقيهي، ص 68
9. فن نثر در ادب فارسي (جلد اول)، حسين خطيبي 1366، ص 558
10. سفينه البحار (ج2)، ص 433
11. الاسدعاب (ج 1)، ص 72
12. داستان¬هاي ايراني، احمد تميم¬داري، حوزه هنري 1377، صفحه 51
13. كافي (ج7)، ص 263
14. سير قصه¬هاي تعليمي بين مذاهب، گاهنامه بخارا، شماره هفتم
15. الفهرست، محمد اسحاق نديم، ترجمه رضا تجدد، صفحه 540
16. همان¬جا
17. تقويم الصحۀ، ابن بطلان، تصحيح غلامحسين يوسفي، نشر تحقيقات فرهنگي 1366.
18. قصه و قصه¬گويي، زهرا مهاجري، خانه¬آبي، ص 78
19. تاريخ اجتماعي ايران مرتضي راوندي 1363، صفحه 598
20. نمايش در ايران، بهرام بيضايي 1344، صفحه 60
21. دنياي قصه¬گويي، آن پلودسكي، ترجمه ابراهيم اقليدي، سروش، ص 255
22. تاريخ ادبيات ايران، يان رِپيكا
مطالب مشابه :
دانلود جزوه آموزشی اصول حسابداری 3
اخبار پیام نور; سیستم جامع گلستان; اخبار دانشگاه پیام نور آق دانشگاه آزاد ابهر;
دانلود رایگان سوالات پیام نور
اخبار پیام نور; سیستم جامع گلستان; دانشگاه پیام نور واحد آق دانشگاه آزاد ابهر;
برنامه ی کلاسی رشته ی مهندسی منابع طبیعی(محیط زیست)
اخبار پیام نور سیستم جامع گلستان برنامه8 عامل مالی پیام نور میان
دانلود رایگان نمونه سوالات دروس عمومی پیام نور نیمسال اول 90-91
اخبار پیام نور; سیستم جامع گلستان; دانشگاه پیام نور واحد آق دانشگاه آزاد ابهر;
(پیام نور بندر ترکمن)
حسابداران جوان - (پیام نور بندر ترکمن) - پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
آموزش نرم افزار حسابداری همکاران سیستم
اخبار پیام نور; سیستم جامع گلستان; اخبار دانشگاه پیام نور آق دانشگاه آزاد ابهر;
حسابرسی (پیام نور بندر ترکمن)
(پیام نور بندر ترکمن) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان گلستان;
غیرانتفاعی گلستان
اخبار پیام نور; سیستم جامع موسسه آموزش عالی شرق گلستان; دانشگاه آزاد ابهر;
اسامی دانشگاه هایی که مهندسی صنایع در آن ها تدریس می شود
انجمن علمی صنایع دانشگاه پیام نور محلات سیستم جامع دانشگاهی سیستم جامع گلستان.
مقاله : (( پیشینه قصه گویی در ایران ))
فلسفه آ و پ دانشگاه پیام نور همدان آموزگار جامع گلستان . ثمر ابهر. تاریخ و
برچسب :
سیستم جامع گلستان پیام نور ابهر