متن مجری فرزاد جمشیدی
با فرزاد جمشيدي مجري و نويسنده برنامه ماه خدا
نشاني ماهي از جنس بهشت
ديباچه گفتگو را با كلامش از ماه بارش بيدريغ بهار آمرزش كه خود، سرمه چشمان دلرباي اسلام مي نامدش، آذين ميبندد و ميگويد: «در تنهايي ابدي انسان، آن زمان كه خاطره بهشت بودن خدا، چونان يادي دور و لرزان در هجوم لحظهها گم ميشود و معصوميت كودكي، فراق مادرانه خدا را در اشك دلشكسته خويش فرياد ميكند؛ در آن هنگام كه فقط نام پروردگار، تشنگي جانها را شفا ميبخشد و دست لطف او، تاول دير سال دوري را از شانههاي روح، برميدارد؛ گريزان ميآيم اي خدا از گردنههاي مه آلود گناه تا جادههاي پر مخاطره شوق. پس از سالها جستجو، گم شدهام را دركنار ميگيرم و بندرگاه بندگي، مرا به خويش ميخواند چون تنها خداست كه چراغ مغفرتش، دلهاي دريايي را راه و پناه ميدهد. و تو رمضان، حصار توكلي، نشاني وادي ايمني، موساي مساواتي، عيساي استقامتي، محمد مجتبي، رمضاني تو كه با برق بيبديل عنايت خدايي، خرمن اهريمني هواي نفس را ميسوزاني. تو همنشين دلنشين با فرشتههاي مقربي كه ما را به روزهاي رنج رسول خدا (ص) ميبري.
رمضان! با تو ميشود از دلها و ديدهها، آفتابگرداني ساخت و دنبال خورشيد خرسندي خدا رفت.
رمضان! مرهم نفسهاي سحرگاهي تو، ريههاي اميد را باز ميكند و يا كريم افطارهايت، اشك اشتياق را برچهره مينشاند.
رمضان! در خانه خدا را بزن و دلهاي از گناه رميده ما را به قيمت سكههاي دوستي با پروردگار، به خدا نشان بده.»
وقتي پاي صحبت فرزاد جمشيدي مينشيني، گويي به دنياي ديگري قدم گذاشتهاي. دنيايي كه كوچه پس كوچههايش با هر جاي ديگري متفاوت است و اگر دقت نكني بعيد نيست در انبوه واژههاي زيبايي كه از رخ انديشه، نقاب برميكشند، گم شوي. واژههاي پاكي كه ترنمشان، سينه سيناوش مخاطبان را با مهرباني شبانه سحر، محرم ميكند و با تعقل سبز، توان فهميد... متفاوتتر از هميشه با او كه براي سومين سال از شبكه اول سيما، دلواژههايش را مهمان سحرهايمان كرده است، همنشين لحظههاي نابتان هستيم.
فرزاد جمشيدي، مجري راديو و تلويزيون، خرداد 1349 در تهران به دنيا آمد. وي دورههاي عالي تحصيلي را در مقاطع و رشتههاي كارشناسي حقوق و دكتراي علوم قرآني گذراند و پس از جنگ تحميلي، فعاليت خود را با حوزه هنر و انديشههاي اسلامي در زمينه نويسندگي، آغاز كرد.
حضور فعال و گسترده در نشريات و روزنامههاي معتبر كشور، نقد فيلم، تئاتر، موسيقي و نگارش و آمادهسازي كتابهاي مختلفي چون: اين شرح بينهايت، آبي به رنگ خاطره، هنرناب مردان خدا (بازنويسي خاطرات رزمندگان) قطعههاي بيبال،رهاورد، پويه و پرواز (قطعههاي ادبي)، يك قطره دريا (سفرنامه حج) و... حاصل تلاش او در اين دوره است كه كماكان نيز ادامه دارد.
بالندگي، رشد و تكوين اجرا در رسانه، دغدغه خستگيناپذير و هميشگي او در اين سالهاست كه همواره با دلسوزي و شفقت در موردش، سخن ميگويد. مديريت دفتر هماهنگي و سازماندهي مجريان تلويزيون (كه براي رسيدگي به كيفيت اجرا، تشكيل شده بود)، مشاور مدير شبكه اول سيما، تدريس اجرا در دانشگاههاي تهران، اجراي برنامه در راديو تهران و راديو پيام و حضور در شبكههاي مختلف سيما به عنوان مجري، نويسنده، شاعر و كارشناس. گفتگوي ما با او را بخوانيد.
نشاني اين ماه؟
من ميتوانم 3 نشاني براي اين ماه، تهيه و تدارك ببينم. نشاني اول اين ماه، دعاي خير پدر و مادر است. نشاني دوم، نشاني خانه خدا است كه فكر ميكنم خيليها به آن ميرسند و نشاني سوم، نشاني قلب خود ماست. اگر در اين خيابان خودشناسي، خوب حركت كنيم حتما به خداشناسي هم ميرسيم.
اگر كسي نشاني را گم كرده باشد؟
خدا در اين راه، تابلوهاي وجدان، زياد گذاشته است. بهترين راهنما، دعاهاي ماه مبارك رمضان است. تنوع، زندهدلي و شادابي در اين دعاها موج ميزند و آدم كاملا متوجه ميشود كه اينها دعاهاي زميني نيستند. از جنس بهشتند. از جنس آسمان.
اين شبها در خانه خدا را دقالباب ميكنيد؟
نيازي به دقالباب نيست اما اظهار نياز كردن و به زبان آوردنش از اين جهت، دلپذير است كه خدا دلش ميخواهد صداي ناله بندههايش را بشنود.
براي لحظههاي نوراني اجراي سحر، دستتان را به دست خدا داديد؟
دستم را به دست خدا دادهام اما محبت و حمايت مردم را هم نميتوانم فراموش كنم.
مقصد كجاست؟
خود خدا.
«چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد» مصداق خوبي براي ثانيههاي اجراي سحر است؟
خدا سهراب را بيامرزد كه اين حرف را به ما گفت اما از اين سخن جديدتر و قشنگتر هم هست. اولين بار كه از طرف تلويزيون به مكه و مدينه مشرف شدم و لباس احرام پوشيدم، احساس كردم پيامبر (ص) به ما ميفرمايند: «شما شدهايد چلچله سفيدپوش مدينه و داريد پر ميكشيد به مكه و من يادم هست كه شما از روز اول، همينطور پاك بوديد.» به جاي چشمها را بايد شست، بايد بگوييم چشمها پاك بودهاند، ما اين طورشان كردهايم. همه دنيا، پاكي و خوبي بوده است. ما از روز اول پاك بوديم اما آمديم دروغ گفتيم، غيبت كرديم، بدي كرديم و روي خودمان، خال انداختيم و دلهايمان زنگار گرفت و اين طوري شديم. اين سحرها فرصت خوبي است براي زدودن اينها و تولد دوباره.
هم قشنگ هم آسماني در لحظههاي اجراي سحرهاي ماه خدا؟
خيلي حرفها دارم كه براي اين لحظهها، بيان كنم اما اول ميخواهم به خودم جرات بدهم و به اين ماه، سلام كنم. سلام آدمي كه يك سال خيلي حرفهاي پروردگار را گوش نكرد و حالا احساس ميكند كه از جاده لغزشها بايد برگردد و مطمئن است كه خدا آن مادر مهرباني است كه هرگاه به نزدش برگردد، يك كاسه گرم دعا جلويش ميگذارد و به رويش نميآورد كه چندين سال است در محله خدا پيدايش نشده است. خدا منتظر من است همانطور كه من منتظرش هستم.
ميشود در اين ماه، ماه شد؟
نه، بايد خورشيد شد.
پس نگوييم در اين ماه، همه ماهند؟
نميتوانيم بگوييم زيرا بعضي خورشيدند و به بقيه نور ميدهند. خصلت ماه، اين است كه نور ميگيرد. بعضيها خودشان نور ميدهند. اگر در اين ماه، راه آسمان را ياد بگيريم، خودمان خورشيد ميشويم.
سحرهاي اين ماه آسماني از قاب رسانه، مهمان سفره خدا شديد. خدا كجاي اين عاشقيهاست؟
خدا خودش صاحب خانه است. برنامه ما از ساعت 30/3 بامداد آغاز ميشود. معمولا از ساعت 2 بامداد در استوديو هستيم و از آن طرف هم تا صبح بيداريم. در پاسخ به اين كه ميگوييد خدا كجاست بايد بگويم در تمام دعاها آمده است كه خدا را هنگام غروب آفتاب و قبل از طلوع بخوانيد. خوش به حال بروبچههاي تهيهكننده برنامه سحر كه در لحظههايي كه خدا خودش گفته حضور و مهرباني من، بيشتر مورد توجه است، ميتوانند ملاقاتش كنند.
اين سفره، سيرتان ميكند؟
خدا كند هيچ وقت سير نشوم.
سفره اجراي سحرها چه دارد كه شما را به اين سفره علاقهمند كرده است؟
از خدا خواستهام در اين ماه مبارك رمضان در سفره دلم، نان و بركت اخلاص باشد. در قرآن ميخوانيد كه شيطان به خدا گفته است كه همه بندهها را فريب ميدهد الاعبادك المخلصون. تنها بندههاي خالص را فريب نميدهد.
شايدمردم هم نان و بركت اخلاص را در اجرايم چشيده باشند.
دعايي ننوشتهام مگر اين كه خودم پايش گريه كرده باشم. دستم را بلند نكردم مگر اين كه احساسم اين بوده كه تمام مردم كشورمان با من دعا ميكنند. صداي نفسهايشان را ميشنوم. به خاطر همين است كه اين قدر مشتاقم در اين برنامهها حضور داشته باشم.
اين اجراها، بندگي خداست؟
اميدوارم كه خدا اين اجرا را به عنوان بندگي خودش بپذيرد زيرا من اصلا اجراي سحر را به خاطر پولش انجام نميدهم. حاضرم از جيبم پول بدهم تا اجازه دهنده برنامههاي سحر را اجرا كنم. سال 1384، ماه مبارك رمضان در مهر افتاده بود. من برنامه زنده (سفره دل) را براي لحظه افطار در شبكه استاني مازندران اجرا ميكردم و برنامه زنده (حريم آفتاب) كه ويژه سحر بود را در تهران. روزي 8 ساعت بين تهران و ساري در راه بودم. بعضيها نوشتند فلاني به خاطر پول اين كار را كرده است.
شبكه مازندران مبلغ بسيار قليلي به من پرداخت كرد اما خدا ميداند از بس كه آن برنامه پر بركت بود، حاضر بودم 5 4 برابر آن مبلغ را بهشان برگردانم تا بگذارند برنامه افطارشان را اجرا كنم.
ماه خدا بر اجراهاي سحرتان ميتابد؟
اگر نتابد كه نميتوانم راهم را پيدا كنم.
خب زير نور اين ماه چه خبر است؟
همه خوبان خدا جمع شدهاند. يك پاتوق است. ميخواهند دست ما را بگيرند و از اين دنيا رها كنند. خيلي گرفتار خودمان شدهايم. خيلي خودمان را به دنيا گره زدهايم. آدمهايي ميتوانند زير نور ماه خدا باشند كه خودشان را زير پا بگذارند، خودشان را بشكنند و از كوچه كبرشان، كوچ كنند و موهاي غرور را بتراشند. درست مثل كساني كه به مكه ميروند.
به خدا سلام كرديم... جوابمان را كجا بشنويم؟
خدا هميشه پيش ازسلام است. قبل از اين كه ما سلام كنيم او به ما سلام كرده است.
شما هر روز در نماز ميگوييد «سبحان ربي العظيم و بحمده، سمعالله لمن حمده» ميگوييم «سمع» يعني خدا شنيد. قبل از اين كه بخواهيم حرف بزنيم او شنيده است.
شما جواب سلام خدا را داديد؟
دو سه سال اين كار را كردهام و فكر ميكنم خدا يه جورايي جلوي اسمم علامت گذاشت و گفت يك بار ديگر اين لياقت را پيدا كرديد كه به اين صحنه بازگردي و اين برنامه را اجرا كني.
مهمان ناخوانده نداريم؟
من هر شب مهمان ناخوانده دارم. شايد باورتان نشود اما در اين سحرها افرادي از اقليتهاي مذهبي با برنامه ما تماس ميگيرند، افرادي كه از دين ما نيستند اما سحرها از خواب بيدار ميشوند... آدم حيران ميماند. وقتي ميبيند روزه گرفتن وظيفهشان نيست و در دينشان نيامده است اما باز بيدار ميشوند.
اينها مهمانهاي ناخوانده هستند. احساس ميكنم مثل همان داستان مهمان ناخوانده كه حتما شنيدهايد، اينها شبها، در خانه خدا را ميزنند و ميگويند ما كه اين سحرها بيدار شديم و پا به پاي مسلمانها دعا خوانديم، بگذاريم و برويم؟... كجا برويم؟ [با گريه] دلم شكست...
يعني در اين مهماني، كسي غريب نيست؟
هيچ كس غريب نيست. همه اهل همين خانهاند و دارند به خانه بازميگردند. شما در 4 نقطه مكه، مدينه، كوفه و زير گنبد حرم مطهر حضرت سيدالشهداء (ع) در عين اين كه مسافريد ميتوانيد نمازتان را شكسته نخوانيد زيرا به خانه خودتان رسيدهايد. خانه ما از اول هم پيش پيغمبران و كنار قبله بوده است. اين خانههايي كه براي خود درست كردهايم، خانه ما نيستند. خانه ما آنجاست.
ميگويند گل آدم و حوا را از ناحيه نزديك كعبه برداشته و سرشتهاند اين ميتواند يك باور باشد اما حقيقت اين است كه ما روزگار وصل خودمان را دوباره پيدا ميكنيم. از اصل خودمان دور شده بوديم و حالا داريم به وصل خودمان ميرسيم.
اما بعضي احساس غربت ميكنند؟
آنها فكر ميكنند براي خدا غريبهاند در حالي كه خدا منتظر آنهاست.
پس سهمتان از ماه خدا، همين سحرهاست؟
بله، سهمم از ماه خدا همين است. فكر ميكنم عمر مفيدم را هم همين قدر بنويسند. اسكندر از گورستان شهري ميگذشت. با كمال تعجب مشاهده كرد كه حداكثر سن مردگان براساس آنچه روي قبرها نوشتهاند، يك سال بوده است. از پيرمردي كه آنجا بود پرسيد بلايي در اين شهر نازل شده است كه همه بچهها مردهاند؟! گفت: نه، اينها بچه نيستند. سالها در اين دنيا زندگي كردهاند، اما ما آن مدتي را كه با خدا، همدم و مانوس بودهاند روي قبرها نوشتهايم. از تمام سالهاي عمر آن مقدار كه با خدا صحبت كردهاند، قشنگ است.
دوران خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقي همه بيحاصلي و بيخبري بود
مدت عمر مفيد من هم همين دو سه سحري كه اجرا داشتهام و گزارشاتي كه از مكه و مدينه ارسال كردهام بوده است. بقيه همه پوچ بودهاند. [با حسرت و افسوس]
مطمئنيد؟!
آره ، خدا ما را خريد و آورد توي راه.
با اجرايتان حس غريب لحظههاي سحر را شكستيد؟
اين لحظهها ديگر برايم غريبه نيست. احساس ميكنم اهل اين خانه شدهام چون اسم رمزش را ياد گرفتهام.
اسم رمزش چيست؟
اسم رمز اين خانه «اللهم صل علي محمد و آل محمد» است. فكر نميكنم در دنيا، در بستهاي وجود داشته باشد كه با اين دعا باز نشود.
چه كسي به شما ياد داد؟
من در برنامه سحر، جامه خدمت به مردم را تنم كردهام و هر كار ميكنم به نيابت از آنهاست. از طرف مردم دعا ميكنم، مطالعه ميكنم، ذكر و منقبت اهلبيت عليهمالسلام ميگويم و... چون به اين حد رسيدم، خدا اسم رمز اين خانه را به من ياد داد.
اين روزها عكس ماه در حوض فيروزهاي هر خانه دلي افتاده است؟
كاش اسم فيروزه را نبرده بوديد. [با بغض و حسرت]
چرا؟
خواهر جواني داشتم به اسم فيروزه كه از دستش دادم. اولين مطلبي كه در ماه رمضان نوشتم همين حرفي بود كه شما در سوالتان مطرح كرديد. دلنوشتهاي به نام «گاهي به آسمان نگاه كن» كه بعدا به يك قطعه ادبي تبديل شد و الان هم بر روي خيلي از سايتها است... اما در جواب شما بايد بگويم كه عكس خدا نيفتاد بيشتر عكس ما در دل خدا افتاد.
چه چيزي شما را به لب اين حوض، روانه كرد؟
دعاي خير پدر و مادر.
با آبش وضو ميگيريد؟
در اين آب بايد غرق شد. حيف است با آن وضو بگيريم.
با اشك چشم بايد وضو گرفت.
ميشود با لحظههاي ماه اين ماه، عكس يادگاري گرفت؟
بهتر است اين كار را بكنيم چون عكسهاي يادگاري كه در اين ماه ميگيريم جواز عبور و ورودمان به خانه خدا و ديگر ماهها است.
ميتوان جواب دعاي سحر را در ربناي افطار گرفت؟
با سوالاتتان ميخواهيد مرا گير بيندازيد؟! [با خنده] ميگويند روزهدار دو لحظه شاد ميشود. يكي لحظه افطار و ديگري لحظه لقاي پروردگار. فكر ميكنم لحظه لقاي پروردگار، همان لحظه سحر باشد. بله ميشود گفت از اذان تا اذان يك خيابان دوطرفه است. از يك سمت ما ميرويم و از سوي ديگر فرشتهها ميآيند وسط راه هم بازاري است كه در آن داد و ستد دل ميكنيم.
چشمهايي كه تاب ديدن ماه آسمان مهتابي سحرهاي خدا را ندارند؟
بايد خودشان را گريه كنند. براي پيدا كردن خدا بايد قطره قطره دلها را گريه كرد. بايد حلاليت طلبيد و آن چيزهايي را كه ورز وبال و گناه بوده است را دور ريخت. تا پاك نشوي لايق جانان نميگردي.
ميشود اين ماه را از آسمان خدا چيد؟
نه، بايد نورش را مثل يك سلاح در مشت دلمان ذخيره كنيم تا هرگاه شيطان خواست به سمتمان بيايد، مثل گاز اشكآور به سويش پرتاب كنيم. در يكي از گزارشهاي مكه و مدينه، وقتي خواستم از پيامبر(ص) خداحافظي كنم، گريهام گرفت. جانبازي آنجا بود و به من گفت: «هيبت اين حرم را حياي چشمت كن و بگذار تا گناه از تو بترسد.» با نور اين ماه هم بايد همين كار را بكنيم. خداوند در ماه مبارك رمضان، دل ما را نو ميكند. كدام يك از ما حاضر است وقتي يك آپارتمان نو ميخرد بلافاصله ذغال بردارد و در و ديوارش را سياه كند؟! خداوند ميفرمايد من دلت را نو كردم حالا اگر ميخواهي ذغال گناه و معصيتبرداري و دوباره در و ديوارش را كثيف كني، خودت ميداني...
ميگويند مهمانان خدا در اين ماه، ماهپيشاني ميشوند؟
پيشاني ويترين است. به نظرم در نهانخانه دلشان عشرت بر پا ميشود. وقتي دل پاك باشد چهره هم ماه ميشود. آدمهاي محسن و مجرم را از چهرهشان ميتوان شناخت. «و يعرف المجرمون بسيماهم». پيشاني و چهره آينه درون است.
زير باران عاشقي سحرهاي خدا، حاضريد عاشق شويد و البته خيس؟
دوست دارم خيس بشوم، اما دلم نميخواهد عاشق هيچكس غير از خدا شوم.
پس باز باران با ترانه...؟
با گهرهاي فراوان [با خنده].
عاشقي را در لحظههاي سحر، اجراي عشق ميكنيد؟
عشق را اجرا ميكنم و زندگي ميكنم.
در اين عاشقيها، دلتان را به چه گره زدهايد؟
دلم را فقط به ضريح مطهر امام رضا(ع) گره زدهام. در اولين اجراي سحرم گفتم كه دعاي سحر از امام رضا(ع) روايت شده است و به اين ترتيب، بهانهاي پيدا كردم تا دست مردم را بگيرم و به مشهد ببرم.
نميخواهيد از اجراهاي عاشقانه سحرهايي كه مورد لطف و عنايت رهبر معظم و فرزانه انقلاب واقع شديد، يادي كنيد؟
سحرهاي ماه مبارك رمضان سال 85، اجراي برنامه «تا سپيده» را از شبكه اول سيما برعهده داشتم. پس از ماه رمضان آن سال، توفيق رفيق گرديد و خدمت حضرت آقا رسيدم. ايشان در اين ديدار به بنده فرمودند: «آقاي جمشيدي! كار شما 3 مشخصه داشت. فرم و قالب، محتوا و درون و حال و روحي كه خودت داشتي و خداوند از تو نگيرد و انشاءالله برايت باقي بماند.» من هم گفتم: الهي آمين. سپس فرمودند: «آقاي جمشيدي اگر دوستان مجري يا بقيه به شما گفتند اين چه طرز صحبت كردن است؟ چرا اين قدر ادبي صحبت ميكنيد؟ بگو اتفاقا در اين چند سال، سطح درك و فهمها و برخي برنامههاي تلويزيون، پايين آمده است وگرنه اين مردم همانهايي هستند كه 150 سال پيش در چاپخانهها و قهوهخانهها، فردوسي و حافظ و سعدي ميخواندند. آقاي جمشيدي! اين زبان را دوباره احيا كن و برو و با همين زبان با مردم سخن بگو.» بزرگترين پندي كه از حضرت آقا گرفتم همين بود كه با اين مردم فهميده و با فرهنگ بايد با زبان فاخر و زيبا صحبت بكنيم نه با زبان كوچه بازاري!
به نظر شما هر كس بخواهد با زبان ساده، عاميانه و غيرادبي برنامه اجرا كند، كوچه بازاري صحبت كرده است؟
نه، اما زبان عاميانه و خودماني را بگذاريم براي برنامههاي ديگر. وقتي ميخواهيم در مورد اهلبيت عليهمالسلام صحبت كنيم بايد از قشنگترين واژهها استفاده كنيم. امام حسين(ع) هم قشنگترينهايش را براي خدا، رو كرد.
توجه حضرت آقا به شما عيدي زيبايي براي عيد فطرتان بود؟
ايشان فرمودند: «از اين برنامه رضايت دارم.» تا عمر دارم لبخند رضايتي كه بر لبانشان بود را فراموش نميكنم و اميدوارم خدا اين توفيق را از من نگيرد.
زيبايي كلام شما از چيست؟
قرآن. تحصيلات من، علوم قرآني است و فكر ميكنم هرچه ياد گرفتم از قرآن است. هر كس با روح قرآن آشنا شود ميتواند از اين زيبايي بهره ببرد.
درياي آرام زندگيتان طوفاني شده است؟
هيچوقت، گنجينه دل من، اقيانوسي است سرشار از اطمينان.
براي دلتان، اذان عشق گفتيد؟
اذان مغرب و اذان سحر، موسيقي زميني دل من است. هرگاه كه ميخواهم با خدا صحبت كنم و بگويم من بچه محل با آبروي تو هستم، از اين زبان قشنگ، استفاده ميكنم. در هيچ ديني مثل ما تا اين حد، موسيقي و كلمات زيبا وجود ندارد.
وقت اذان است. دست قنوتتان را براي اين سحر، پر از گل دعا كنيد؟
خدايا! جوانهاي خوب و بااستعداد مملكتمان كه نسل بلافصل شهداي ما هستند را عاقبت به خير بفرما.
پروردگارا! اين جوانها، تير خشابهاي آبرو، غيرت، تمدن و اصالت ما هستند؛ اين تيرها را برايمان حفظ فرما، مگذار هدر روند و در كمان بيگانه نشينند.
معبودا! دل جوانهايمان را از نور اميد و خورشيد محبت، سرشار گردان
اي خدا! كاري كن تا در اين ماه مبارك رمضان، تمام صفحات حوادث روزنامهها خالي بماند و هيچ روزنامهاي نداشته باشيم كه صفحه حوادث، چاپ نمايد.
خدايا! به حق محمد و آل محمد(ص)، ما را با هم مهربان گردان...
شيما و ميلاد كريمي
فـــرزاد جمشيـــدي: تلويزيـــون، درون مجري را نشان ميدهد
قالبهاي كار <اجرا> در تلويزيون آرام آرام ميشكند. تا همين چند سال پيش مجريها دريك قالب خشك فقط اجازه داشتند بنشينند و مردم را نصيحت كنند. بعد نوبت به كساني ميرسيد كه كمي جسارت داشتند. آنها بيشتر و تندتر حرف ميزدند و معمولا زياد ميخنديدند اما دركلامشان چيز خاصي كه مخاطب را بگيرد وجود نداشت حالا انگار مجريها فهميدهاند نوع كارشان ميتواند مهمترين مشخصه يك برنامه تلويزيوني باشد. آنها اكنون در رقابتي جذاب ميكوشند <خوب> حرف بزنند و چيزي به مردم بگويند كه ارزش شنيده شدن داشته باشد. فرزاد جمشيدي يكي از اين مجريان است او تازه وارد محسوب نميشود اما درعرصه رقابت با ديگر چهرههاي مطرح كار اجرا، نامش شنيده ميشود. مشخصه بارز جمشيدي برخورداري از ادبيات غني و دايره واژگان وسيع است. او با اين ويژگي در ايام ماه مبارك رمضان، سحرهايي به ياد ماندني براي طرفداران خود ساخت. به همين خاطر سراغش رفتيم و سعي كرديم جنبههاي ديگري از شخصيت يك مجري <عجيب> را كشف كنيم.
* دوست داريم مصاحبه را با سوالي درباره سبك خاص اجراي شما كه سرشار از لغات و اصطلاحات دور از ذهن و گاهي دشوار است، شروع كنيم. خودتان قبول داريد كه متفاوت با ديگر مجريان حرف ميزنيد و در اين زمينه كمي توانمندتر به نظر ميرسيد؟
جمشيدي: در مورد خودم قائل به توانمندي خاصي نيستم، معتقدم مجري بايد واجد اين ويژگي باشد. اگر مجري مثل بقيه مردم حرف بزند پس چه هنري دارد؟ او بايد توانايي بيان متفاوت را داشته باشد. اگر تاكنون چنين حقي از مردم سلب شده به آنها جفا كردهايم و حالا بايد ذائقهشان را تغيير دهيم.
* فرزاد جمشيدي قلمرو وسيع واژگانش را از كجا آورده است؟
جمشيدي:بر ميگردد به سابقه مطالعاتيام در ادبيات، حقوق، معارف و علوم اجتماعي. من هميشه به مطالعه علاقهمند بودم و حالا اگر به قول شما قلمرو واژگانم وسيع باشد به همين خاطر است.
* در چه رشتهاي تحصيل كرديد؟
جمشيدي: ليسانس حقوق دارم و دكتراي علوم قرآني.
* درحوزه هم تحصيل كردهايد؟
جمشيدي: خير. تحصيلات تكميلي من در دانشگاه بود.
* به حرفهايي كه ميزنيد اعتقاد داريد يا فكر ميكنيد مجري، دو شخصيتي است و آنچه ميگويد وظيفه سازماني اوست.
جمشيدي: يك رازي را بايد بگويم. تلويزيون در شش ماه اول خود، مجري را نشان ميدهد و بعد از شش ماه، درون مجري را. حرفي كه از دل بيرون نيايد، بر دل هم نمينشيند. مردم آدم دو شخصيتي را تشخيص ميدهند مجري نميتواند درونش را از آنها پنهان كند. من شخصا به آنچه ميگويم، عميقا معتقدم و حتي موقع تهيه بسياري از متنها پيش از اجرا گريه كردم.
* متنهايي را كه براي اجرا تهيه ميشود حفظ ميكنيد يا...؟
جمشيدي: متن را نميشود حفظ كرد. موقع اجرا شما نميتوانيد متن را طوطيوار بخوانيد ولي خب مثلا ميگويند درباره اهميت شبهاي قدر مطالعه كن. من هم ميروم در كتابها ميگردم و يك متن تهيه ميكنم كه اجرايم بر پايه آن است.
* تا به حال پيشآمده موقع اجرا حديث يا روايتي را اشتباه نقل كنيد و مورد تذكر واقع شويد؟
جمشيدي: اشتباه به آن صورت خير ولي در برنامههاي امسال آقاي ناطق نوري با آقاي ضرغامي تماس گرفتند و گفتند: بهتر است به جاي <رسولُ ا...> بگويند <رسولَ ا...> كه البته تذكر درستي بود و ما هم كارمان را اصلاح كرديم.
* سالي يك برنامه آن هم سحر ماه مبارك رمضان؟ آيا اين آمار خوبي براي مجري است؟ فكر نميكنيد در يك قالب خاص محصور شدهايد؟
جمشيدي: هميشه اعتقاد داشتم(و دارم) مجري بايد <ژانر> و قالب داشته باشد. نميشود به شعور مخاطب توهين كرد. وقتي شما صبح، يك برنامه طنز اجرا كنيد و شب بياييد بحث فلسفي مطرح كنيد، كسي باورش نميشود يعني مردم فكر ميكنند اين مجري يك جورهايي به آنها <راست> نميگويد. من ترجيح ميدهم يك برنامه اجرا كنم اما حرف براي گفتن داشته باشم. امسال از <صبح بخير ايران>، <شبستان>، <تا مهر> و... پيشنهاد داشتم اما نپذيرفتم. نميتوانم چند برنامه اجرا كنم و ادعا داشته باشم حرفهايم تازه است و بار دارد.
* اين كم كاركردن از لحاظ درآمدي به شما لطمه نميزند؟
جمشيدي: فراوان لطمه ميزند اما آدم بايد انتخاب كند. براي پر درآمد بودن بايد مطالعه و احترام به مخاطب را فراموش كنم اما تا امروز اين كار را انجام ندادهام. همين امسال قرار بود <نان و ريحان> را اجرا كنم. حتي روزنامه جامجم، خبرش را نوشت اما آخرش ديدم نميشود يك نفر دو برنامه اجرا كند و نپذيرفتم. يك حرف از مرحوم علي حاتمي در هزاردستان هميشه مدنظرم است؛ <هنر را وقتي به عشق ميفروشي، پول زيادي به دست ميآوري>
* از چه راهي كسب درآمد ميكني؟
جمشيدي: مقدار زيادي تدريس ميكنم، كار نويسندگي انجام ميدهم و با سايتهاي مختلف هم همكاري دارم، از تلويزيون هم حقوق ميگيرم.
* فكر نميكنيد در ماه مبارك رمضان حجم برنامههاي معنوي تلويزيون بيش از حد زياد ميشود؟
جمشيدي:اين انتقاد را به مجموع رسانهها وارد ميدانم اما نه به اين شكل. اگر جاي شما بودم ميپرسيدم: پررنگ بودن و غلظت مسائل مذهبي در ماه رمضان چه علتي دارد؟
مقام معظم رهبري ميفرمايند: رمضان موقعيتي است كه بايد از آن استفاده كنيم. مردم در اين ماه، گوش شنواي بيشتري دارند، كار رسانهها هم همين است كه از گوش شنوا استفاده كنند. اگر يك مطلب را مستقيم به مردم بگوييد پيام شما را دريافت نميكنند اما رمضان فرصتي به وجود ميآورد تا حرفت را غيرمستقيم بزني.
در آموزههاي ديني هم چنين چيزي را داريم. علي(ع) روزي با سلمان فارسي راه ميرفت، برگشت و ديد سلمان جاي پا ندارد، پرسيد: چرا جاي پا نداري؟ سلمان گفت: طوري راه ميروم كه پايم جاي پاي شما قرار بگيرد.
* سوالم را طور ديگري مطرح ميكنم. آيا ما در طول سال، سريال مذهبي يا برنامه معنوي نياز نداريم و فقط در ماه مبارك بايد همه برنامهها به اين سمت گرايش پيدا كنند؟
جمشيدي:در ماه مبارك ذهنها آمادهترند. فضاي دوري از دنيا اجازه ميدهد كه مردم كمي بيشتر به حرفهايي كه مال زمين نيست توجه كنند.
* اما نه اينكه ، برنامه مذهبي به خوردشان بدهيم اين كار تاثير منفي ندارد؟
جمشيدي: قبول دارم كه نبايد بمباران برنامه باشد ولي در ماههاي ديگر چقدر ميتوانيد درباره گناه، اثرات غيبت، تاثير قرآن در زندگي و... حرف بزنيم، شايد بگوييد وظيفه رسانه است كه اين آمادگي را ايجاد كند، قبول دارم ولي ما در آموزههاي دين هم داريم كه در اين ماه بيشتر براي رسيدن به قرب الهي تلاش كنيد.
* چرا برنامه هاي مذهبي ما اغلب ضعيف است؟
جمشيدي:ما هنوز ابتداي راهيم و عرصههاي بسياري را امتحان نكردهايم. من به عنوان يك بيننده پاسخ شما را ميدهم. در واقع هنوز خيلي از كارهايي كه ميشود براي جذاب كردن برنامههاي مذهبي انجام داد، صورت نميگيرد. استفاده از موسيقي، نور مناسب، دكور خوب، تصويربرداري حساب شده و... در واقع ما طبق برنامههاي10، 15 سال پيش داريم حركت ميكنيم. به تازگي حركتهاي خوبي آغاز شده و مطمئن باشيد 3، 4 سال ديگر برنامهاي مثل <سحر> همان چيزي خواهد بود كه انتظار داريد.
* چه كسي مقصر است؟
جمشيدي: سوال خوبي است. خيلي از اين مشكلات به مديران سازمان برنميگردد. همه مديران دنبال برنامه خوب هستند. گاهي مشكلات به <من> برنامهساز برميگردد. به رخوت، تنبلي و كمفروشي من. به من گفته ميشود اين حديث را بخوان ميتوانم بگويم قال الصادق (ع...) و ميتوانم يك زنهاري بدهم به خودم كه از روي متن نخوانم. چرا كه اين حقالناس است. بايد مطالعه كنم.
* يعني مديريت نقشي ندارد؟
جمشيدي: چرا گاهي مديران هم آدمها را خوب گزينش نميكنند يا اصلا سفارش كار خوب نميدهند ولي شما مطمئن باشيد اشكال بيشتر از برنامهساز است.
* سيماي قرآن را ميبينيد؟
جمشيدي: نه زياد.
* چرا؟
جمشيدي:شايد تصور ميكنم جاذبه بصري ندارد.
* شايد هم مخاطب ندارد؟
جمشيدي:مخاطب خودش را دارد. يك آمار بينالمللي ميگويد: برنامه موفق، 33 درصد بيننده دارد يعني يك سوم مخاطب. شايد سيماي قرآن از اين آمار هم كمتر بيننده داشته باشد ولي طبق رسالت خودش مخاطب دارد.
* چقدر تلويزيون تماشا ميكنيد؟
جمشيدي: خيلي كم. برنامههاي مجريمحور را بيشتر ميبينم يا حتي ضبط ميكنم بعدا ميبينم.
* از سريالهاي ماه رمضان كدام را تماشا ميكرديد؟
جمشيدي: صاحبدلان.
* چطور بود؟
جمشيدي: براي اولين بار تلويزيون ما، آدم مذهبي را به عنوان آدم قشري كه راه ميرود و گره مشكلاتش با معجزات باز ميشود، نشان نميداد. اين آدم بايد مبارزه كند، حرف خودش را بزند. ميرزاي سالهاي دور سريال سايه همسايه نيست كه با گردش تسبيح همه مشكلات را حل ميكرد و همه به او احترام ميگذاشتند.
* به نظر شما دين جوانان ما، فانتزي است؟
جمشيدي:دين نسل سوم، دين فكور است. توام با يك نگاه عارفانه عقلي. جوانهاي ما دين و حرفهاي ديني را خيلي قشنگ ميفهمند و اصلا نيازي به رنگ و لعاب و جنجال ندارند.
* اما خيابانهاي شهر چيز ديگري ميگويند.
جمشيدي:جوانها دارند نوعي برون ريخت خودشان را نشان ميدهند. اگر بتوانيم سوالهايشان را پاسخ بدهيم، اين نابساماني ديگر وجود نخواهد داشت. ما براي جوان فقط سوال و شبهه ايجاد كرديم و اين از همگسيختگي فقط به خاطر وفور استدلال است.
* در مورد سال پيامبر اعظم (ص) چه حرفي داريد؟
جمشيدي: ما كه هنوز در اين سال كار مهمي نديديم. قرار بود سمفونياش ساخته بشود، فيلم زندگي پيامبر كليد بخوردو... اما هيچ كاري انجام نشد. اين از همان سوالهايي است كه براي جوان درست ميكنيم. آنها از ما ميپرسند پس چي شد پيامبر (ص)، از پيامبر (ص) قشنگتر و مهمتر داشتيم كه كاري نكرديد؟
* با شعر و شاعري هم ميانهاي داريد؟
جمشيدي: ما همه برنامههايمان را با حافظ شروع ميكرديم و در برنامه از همه شاعران معاصر و متقدم، شعر ميخوانديم.
* صورتتان نسبت به گذشته بيشتر اصلاح ميشود دليل خاصي دارد؟
جمشيدي: اتفاقا با دوستان كه صحبت ميكردم معتقد بودند قبلا زيباتر به نظر ميرسيدم.
* ممكن است روزي مثل بعضي از مجريهاي تلويزيوني با اصلاح كامل مقابل دوربين حاضر شويد؟
جمشيدي: دوست ندارم كامل اصلاح كنم. به عنوان يك زيور، اين محاسن را ميپسندم. يك چيز خود خواسته است. كسي از ما نميخواهد اصلاح كنيم يا نكنيم.
* سيگار ميكشيد؟
جمشيدي: هرگز نكشيدم.
* متاهل هستيد؟
جمشيدي: بله و دو فرزند دارم.
* همسرتان از چه نوع پوششي استفاده ميكند؟
جمشيدي: حجاب انتخابياش چادر است اما مانتو هم ميپوشد.
* شما از مانتو ايراد نميگيريد؟
جمشيدي: نه به هيچوجه. حجاب، مستوره دروني هر فرد است. حجاب، كلام مهم است. حجاب دل و چشم مهم است. من حساسيتي روي اين نوع پوشش ندارم. حتي از همسرم درس ميگيرم. خاطرم هست برنامهاي داشتيم كه از زائران گزارش ميگرفتيم. يك روز همسرم گفت: بعضي از كساني كه در كنار مصاحبه شوندهها ميايستند، حجاب خوبي ندارند نگاه كردم ديدم درست ميگويد.
* چيز خاصي مانده كه در موردش صحبت نكرده باشيم؟
جمشيدي:دوست دارم اين را هم بگويم كه محبوبترين برنامه من كه فكر ميكنم رزق زندگي ام شده، برنامه <روضه رضوان> است كه به خاطرات حج و زيارت ميپردازد و از شبكه دو پخش ميشود.
محمدي
منبع: خانه سبز
مطالب مشابه :
متن خــداحافظي عليرضـا حسيني ، بخشـدار سـابق با مردم و مسئولين منطقه ي جلگـــــه
متن خــداحافظي عليرضـا حسيني ، بخشـدار سـابق با مردم و مسئولين منطقه ي جلگـــــه
متن مجری فرزاد جمشیدی
اولين بار كه از طرف تلويزيون به مكه و (ص) خداحافظي كنم * متنهايي را كه براي
اطلاعاتی کوچک از مصیبت امام حسين«ع»
پيامبر و خداحافظى،سپس هجرت مكه،ايراد خطبه براى مردم و از متن روضة
سفرنامه عشق
(اکنون که دارم این متن را زيارت و خداحافظي با سفر زيارتي مكه و مدينه براي من
گروه ششم سوال متن درس ششم ديني
گروه ششم سوال متن درس در آن جهان ، آياتي براي خداحافظي با پيامبر
سوغاتي مورد علاقه آيتالله بهجت/راز سنگ قبر آیت الله بهجت + عکس/درس گرفتن ایت الله بهجت از بچه ها
به دفعات اتفاق ميافتاد كه هنگام مسافرت به مكه و مدينه، براي خداحافظي مكه و مدينه به
درس آزاد فارسی جدید التالیف سوم راهنمایی
خداحافظي مكه است كه يكي از شگفتي هاي زيباي خداوند در پهناي آسمان است.از كنار كهكشان
برچسب :
متن خداحافظي براي مكه