نقش آذریهای مهاجر در تئاتر خراسان
نقش آذریهای مهاجر در تئاتر خراسان
مقاله داوود عسگرپور، پژوهشگر و تاريخنگار تئاتر مشهد
زمینه
عقیده عقلای عالم و حکمای بنی آدم در این مسئله که تبدیل اوضاع بربریت و تکمیل لوازم تمدن و تربیت در هیچ مملکت ممکن نخواهد شد مگر به ایجاد سه چیز که اصول (سیویزیلاسیون) و ترقی و تمدن میباشد و اگر یکی از آنها قصور داشته باشد تمدن ناقص است. اول مدرسه. دوم روزنامه. سوم تئاتر که تجسم اعمال نیک و بد و ارائه و عرضه داشتن آن به مناظر و مشاهده بینندگان.(میرزارضا خان نائینی طباطبایی)
تکوین هنر تئاتر سالها قبل از انقلاب مشروطیت، با فداکاری و از جان گذشتگی کسانی آغاز شد که در راه آزادی بیان و اندیشه و عدالت اجتماعی و رهایی آحاد مردم از قید جهل و خرافه و استبداد، رنجها بردند و مرارتها کشیدند.
آنان در عرصه های اجتماعی از طرق مختلف اعم از ایجاد مدرسه (نهضت مدرسه۱) به عنوان نخستین سنگ بنای مبارزه با ساختار سنت و فاناتیزم و نشر و حشر شبنامه و روزنامه در شکل مدرن آن زمان و ایجاد و ایفای هنر نمایش در تجمعات و متینگها. عهدها بستند و با خون این نهال نوپای جنبش مدنی را آبیاری کردند.
میرزاحسن رشدیه (پدر مدرسه ایران) پایه گذار مدرسه نوین ایران با فراگیری شیوه جدید آموزش و ابداع روش علمی تربیتی در مدارس نوبنیاد خود، با طرح و جایگزین هنرهایی چون خطاطی، نقاشی، موسیقی و هنر تئاتر یا نمایش، گامهای موثر و بلند در راه تحول بنیادی جامعه برداشت. اولین مدرسهای را، که در تبریز تاسیس کرد علمای سنتی مانع شدند و گفتند که “تاسیس مکاتب و مدارس خارج از رویه اسلام اجازه شرعی ندارد”.
ناصرالدین شاه وی را با حیله و وعد از ایروان به ایران آورد و میرزاحسن رشدیه فارغ از سیاستهای شاهانه، با تشریح اهداف والای مدارس جدید به دستور شاه بازداشت گردید. اما جسورانه از دوستاق فرار کرد و با ورود به تبریز در محله ششگلان و در اتاقهای مسجدالوزرا نخستین تابلوی مکتب دو زبانه رشدیه را نصب کرد. این مدرسه پس از مدتی به جهت مخالفت طلاب و روحانیون صاحب قدرت توسط عوامل لمپینیزم بسته شد و رشدیه به تهمت بی دینی فراری گشت.
در این مدارس دانش آموزان با شیوه جدید تدریس در مدت سه ماه خواندن نوشتن را یاد میگرفتند. کلمه قانون مدرسه که شامل اساسنامه حاوی نظم و انضباط روانشناسانه و حقوق اجتماعی دانش آموزان بود، دستاویزی شد که پیشنماز مسجدبه اعتراض بگوید کلمه قانون چه بوی بدی میدهد و رشدیه در جواب گفت. قانون کلمه بسیار مبارکی است. و بدینسان اولین مدرسه نوین رشدیه توسط علمای اعلام بسته شد و رشدیه به مشهد فرار کرد و دومین مدرسه را با مساعدت روشنفکران و دلسوختگان تحولات اجتماعی مشهد در منطقه طرق بنا نهاد. اما سال به پایان نرسیده بود، رجالهها به مدرسه ریختند و دستش را شکستند و اموال و اثاث خانه و مدرسه را غارت کردند و به یغما بردند. میرزا حسن رشدیه را تکفیر کردند و به حرم راه ندادند و از ورودش به حمامها مانع شدند و در معابر عمومی بنای تعرض و فحاشی گذاشتند. لاجرم رشدیه به تبریز برگشت. اما دیگر نهضت مدرسه در اقصی نقاط ایران پاگرفته بود و مدارس کانون مبارزه با جهل و استبداد و خرافه شده بود.
میرزا یوسفخان تبریزی ملقب به مستشارالدوله که از پایهگزاران و ناشرین روزنامه صوراسرافیل بود، رساله مشهور یک کلمه را یکصد و چهل سال پیش نوشت و این اثر ارزشمند نظری، اندیشه مشروطیت را در میان جوانان آزاد اندیش پراکنده کرد و از نتایج این رساله آغاز اندیشیدن در علل عقبماندگی جامعه ایران از سیر و پیشرفت و توسعه جهان بود. در واقع جدال میان سنت و تجدد و شرع و عقل شروع گردید.
میرزا یوسفخان در رساله یک کلمه به علل انحطاط و عقب افتادگی جامعه ایرانی از پیشرفت و توسعه پرداخته و کوشیده علتی برای این مهم بیابد. اما او در این مرحله گامی نیز فراتر نهاده و چارهای برای جامعه استبداد زده و عقبمانده خویش اندیشید و ترقی و پیشرفت مملکت را در گرو یک کلمه یعنی قانون دانست و انگشت به نکته بسیار حساس و اساسی یعنی بیقانونی گذاشت و دیگر به تبع میرزا فتحعلی آخوندزاده بر تغییر خط و اصلاح آن تاکید ورزید و در تایید نظریه تغییر و اصلاح خط توانست فتوای موافق علمای عظام مشهد را جلب کند.
روزنامه خراسان اولیه به همت بلند میرزا حسین اردبیلی. ملکالشعرا بهار. حیدرخان عمواوغلی با هدف روشنگری و بیداری مردم و مبارزه با جهل و خرافات پی نهاده شد. این روزنامه زبان گویای آزاداندیشان و حریتطلبان و مبارزین جان فدایی بود که در راه بیداری و دانایی مردم از جان و هستی خود گذشتند. زندگی سیاسی اندوهبار میرزا حسین اردبیلی چراغ تابناک راه پرخطر مبارزین مشروطهخواه شد که با گروه سیاهجامگان مقابله میکردند. اعضای گروه غدار سیاه جامگان لباس سیاه متحدالشکلی میپوشیدند و در مسجد گوهرشاد تجمع میکردند. نشان خاصی به سینه داشتند تا در هجوم به تجمعات مشروطهخواهان از سرکوب همدیگر مصون بمانند.
میرزا حسین اردبیلی و ملکالشعراء بهار اعضای علنی مشروطهخواهان در راه بیداری و آگاهی مردم میتینگهای افشاگری تشکیل میدادند و از گروههای هنری آن زمان با نمایش صحنههای طنزآمیز بهره میبردند و اندیشههای ظلمتبار و بسته سنتگرایان را رسوا میکردند. زبان طنز تلخ چون نشتری، دمل چرکین تاریکاندیشان را پاره و علل عقبماندگی و جهالت را نشان میداد.
با آغاز نخستین زمزمههای مشروطهخواهی و پایان گرفتن دوره استبداد صغیر و حاکمیت حکومت مشروطه، هنر تئاتر نیز مورد توجه و اقبال روشنفکران و آزاداندیشان و تجددخواهان قرار گرفت. این اقبال مبارک بعد از نهضت روزنامهنویسی و تجدد ادبی در شیوه نگارش صورت گرفت. نفوذ این جنبش حتی شهرداری یا بلدیه آن زمان را وادار کرد در پیشنویس اولین نظامنامه خود بنیانگذاری تئاتر را از وظایف اساسی خود قرار دهد و در مدرسه دارالفنون نمایشنامههای «مردمگریز، طبیب اجباری، خرس سیاه و سفید، و…» را به اجرا بگذارد.
گروههایی که در دوره مشروطیت برای تخستین بار شکل گرفتند، به طور عمده خصلتهای دموکراتیک و انتقادی داشتند. در اکثر نمایشهای خود وضعیت موجود را به انتقاد میگرفتند و همین انتقاد کردن موجب گردید که صاحباناندیشه و تفکر در کسوت روشنفکران و تجددخواهان به تئاتر گرایش داشته باشند.
اکثر آثار ترجمه و نمایش داده شده در این دوره متاثر از آثار و نویسندگان انقلاب کبیر فرانسه بود. اما بعدها آثار نمایشی در اکثر نقاط ایران متاثر از نویسندگان انقلاب اکتبر شوروی به خصوص آثار نویسندگان آذربایجان، کسانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، جعفر جبارلی، ئوزیر حاجی بیکوف، حسین جاوید، میرزاآقا تبریزی، نجف بیک وزیر اوف بود. اکثر این آثار جنبه وطنپرستی داشتند.
در دوره نخست مشروطیت، نمایش ایران دارای اندیشه هنری در زمینههای کارگردانی، بازیگری و نمایشنامهنویسی و بین سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ استعدادهای شکوفای هنر تئاتری ایران دارای خصلتهای بسیار مردمی و ناسیونالیستی بود.
اولین گروههای نمایشی مشهد
شهر فوقالعاده سنتی و مذهبی مشهد در زمان مشروطیت تحت تاثیر هنرهای نمایشی تئاتر قرار گرفت. در این دوره گروههای نمایشی متعددی شکل گرفت. در اثری ارزشمندی که از هنرمند گرانمایه و پرتلاش زنده یاد منصور همایونی به نام “سرگذشت نمایش در مشهد” به یادگار مانده، وقایع هنر نمایش در مشهد را به طور مختصر و ناقص و مبهم و پراکنده شرح داده است.
اولین گروه نمایشی به مفهوم اخص هنری، آذریهای مهاجر بودند که از طریق باجگیران و درگز به مشهد آمده و به کار تجارت مشغول بودند. آذریهای مهاجر که با آثار نمایشی روسیه و اروپا و هنرهای منطقهای قفقاز به ویژه تفلیس آشنایی داشته و با آن زندگی کرده بودند، تجربیات خود را در راه تحول و استحاله تئاتر نمایشی سنتی مشهد به تئاتر مدرن، بکار بستند و نیروهایی را تربیت کردند و آموزش دادند. حتی بعد از رفتن آنان سالیان سال نمایشهایی که توسط هنرمندان مشهدی ایفا و اجرا میشد هنوز تم موسیقیایی آذری داشت.
از مترجمین مشهور آن زمان آقای رضا آذرخشی بود. آذرخشی بعد از ترجمه، آثار نمایشی را بر روی صحنه میبرد. در سال ۱۲۹۰ خورشیدی اعتبارالسلطنه غفاری برای گروههای نمایشی قفقازی سالنی را تاسیس کرد. نمایشهای متداول آن زمان کمدی موزیکال بودند. قبل از مهاجرین آذری تئاتر به مفهوم واقعی کلمه در مشهد وجود نداشت. نمایشهایی به صورت روحوضی یا تحت حوضی برای سرگرمی و تفریح مردم خسته از کار توسط بازیگران اجرا میشد و نقش پرهیجان و سراسر خنده آن را فردی در نقش سیاه بازی میکرد. در مشهد کوچه سیاوون یا سیاهون هنوز هم مشهور است. تمام بازیگران سیاه نمایش مشهد در این کوچه زندگی میکردند و لباسهای مخصوصی برای خود داشتند.
در این دوره نقش زنان را در نمایشنامهها مردانی بازی میکردند که چهرهای زیبا و صدایی نازک داشتند و آنها را زنپوش میگفتند. به علت محدودیتهای مذهبی زنان و دختران در صحنه نمایش نمیتوانستند حضور داشته باشند. از هنرمندان آن زمان که نقش زنان را ایفا میکردند و در این زمینه استعداد و مهارت خاصی داشتند. آقایان مرحوم علیاکبر اژدری از بستگان حبیب اژدری، مرحوم مژده و اکبر کاظمیان بودند. بعدها مادام سیرانوش، خانم مریم گرجی به جمع هنرمندان پیوستند.
مدیریت سالن غفاری با مسیو اوگانف بود. این سالن ۳۰۰ نفر گنجایش داشت. آقایان پیروز آذرخشی، احساس آذرخشی، آقای حکمی، عباس حیدری و حبیب اژدری هنرمندانی بودند که به کارگردانی قمرلیسکی فعالیت میکردند. سالن غفاری با آپاراتی از چراغ کارپیت و به کمک دست کار میکرد.
دومین سالن نمایش در مشهد به حمایت مرد آزادیخواه و مبارزه و وطندوست کلنل محمدتقیخان پسیان در سال ۱۲۹۷ در باغ ملی کنونی ساخته شد. در این سالن علاوه بر اجرای نمایش، از گروههای موسیقی نیز به صورت کنسرت استفاده میشد. این سالن مجهز به سالن تابستانی بود. میرزاده عشقی نمایش منظوم خود را در طرفداری از جمهوریت، به نام رستاخیز سلاطین در این سالن اجرا کرد.
هنرمندان پاکباخته و جانفدای تئاتر مشهد با آرا و افکار برخاسته از مطالبات اجتماعی و ضرورتهای تاریخی موجب تسریع دگرگونیهای هنری جامعه گشته و با روشنفکری و بیداری، ساختار کهنه و پوسیده سنت زده قدرت را بر هم زده و طرحی نو پی افکندند. نمایش های سیاه بازی و رو حوضی جایگاه سنتی خود را به نمایش های دارای پیام و گفتمان و طرح سوالهای حساس اجتماعی داد. تئاتر دیگر جنبه تفریحی و اتلاف وقت و غفلت از زمانه نداشت. طبقات متوسط حضوری فعال با افکاری پرسشگرانه و تردیدهای فلسفی به مناسبات اجتماعی و روابط قدرت نگاه می کردند.
یکی از عاشقان هنر بیدادگر تئاتر کلنل محمد تقی خان پسیان بود که ساختن دومین سالن نمایش را در باغ ملی کنونی مشهد حمایت و پشتیبانی کرد. کلنل محمد تقی خان پسیان جایگاه ویژه و رفیعی در تحولات و دگرگونیهای اجتماع خراسان بویزه مشهد دارد. نقش روشنگرانه و خردمندانه کلنل در هنر تئاتر مشهد خود مقوله و موضوع مستقلی است که در جایگاه خود پژوهش و جستجوی تاریخی خاصی را طلب می کند. بر پژوهشگران و محققین با وجدان و بیدار دل و آگاه، دین و مسئولیت خطیری است که نقش و جایگاه فداکارانه کلنل را در تاریخ تحولات اجتماعی خراسان پیگیری نموده و نو یافته خود را در اختیار جامعه هنری قرار دهند. ارتباطی که کلنل در کسوف فرد منورالفکر آن زمان با اندیشمندان و ادبا و شعرا و اربابان عقل و خرد داشتند، خود گویای افکار بلند و تاثیر گذار وی در آن جامعه سنتی آن دوره مشهد دارد. خاطرات ارزشمند ضبط شده ویدئویی هنرمند گرانقدر فریدون صلاحی که زمانی از پیشکار حاج حسین ملک شنیده بود جالب و شنیدنی است. بازوبند اهدایی ملک به کلنل پسیان و اختصاص جایگاه ویزهای در گوشه باغ کنونی ملک برای تیمار اسب کلنل و عزلت گزینی مدیر ملک بعد از شهادت کلنل به دست اشرار تحریک شده توسط فراماسونرهای تحت امر قوامالسلطنه در قوچان نشان از روابط عمیق و ارزنده حاج ملک با شهید راه آزادی زنده یاد کلنل داشت.
مرحوم حبیب اژدری در هنر تئاتر آن زمان فردی پیشرو و خردمند بود. ایشان با همت والای خود تئاتر خراسان را متحول کرد و تئاتر آن زمان را از حالت روحوضی به تئاتر ارزندهتری بدل کرد. زنده یاد حبیب ازدری با ابداعات هنری برنامههای کمیک و فرحبخشی روی صحنه آورد. مجله ادبی “نامه فرهنگ” حبیب ازدری را به عنوان هنرمند متعهد معرفی کرد.
قبل از گروه حبیب ازدری گروههایی بودند که نمایشهای رو حوضی بازی میکردند. مرکز تجمع این گروه از هنرمندان بیشتر در کوچه سیاوون یا سیاهون یا سیابان در قهوه خانه معروف ماشااله نوروز بود و آنهایی که عروسی داشتند برای سرگرمی و خوشگذرانی میهمانان خود به قهوه خانه مراجعت و آنان را دعوت می کردند تا با نمایشهای رو حوضی و سیاه بازی مردم را شاد و سرگرم سازند. آقایان عباس ضربهگیر – تقی تارزن – یحیی خان سنتورزن – مهدیخان کمانچهکش – محمدآقا کرمانی – لوطی نادی – عبدی – رضا بزرگ – کل توب – حسین غتری – مشهدی رمضان و غیره جز بازیگران نمایشهای رو حوضی بودند. نمایشنامههایی که گروههای سیاه بازی و روحوضی به معرض نمایش میگذاشتند چندان محتوایی نداشتند و اکثر صحنهها را فی البداهه حین بازی تنظیم و اجرا میکردند. نمایشنامههایی که از آن زمان ثبت و ضبط شده چهار درویش – آیینه عبرت – سیاوش در اغوش حمال – یک شب خلافت و غیره بودند.
در سال ۱۳۰۳ سالن باشگاه افسران مشهد بنام باشگاه ارکان حرب در زمان والیگری قوامالسلطنه ساخته شد. این سالن محدودیتهای خاصی داشت. بیشتر جنبه خصوصی داشت و اعیان و اشراف آن زمان در آن راه مییافتند و نمایش های خاصی را در آنجا که محیط نظامی خشک و خشنی بود اجرا میکردند. نمایشنامههایی که جنبه شرف نظامی و میهن پرستی دولتی داشت در آن اجرا می شد. امرا و اشراف شهر با خانواده های خود در آن شرکت می جستند و هنرمندان خاصی مجوز ورود بدانجا را داشتند.
در سال ۱۳۱۲ سالن نمایش دبیرستان فردوسی ساخته شد و این سالن محل تمرین گروههای آماتور و دانش اموزان باقریحه بود و اکثرا در ایام اعیاد و جشنهای فرهنگی آنجا مورد استفاده قرار میگرفت. گروه اقای امیر حسین مهرپور مدیر کل امور تربیتی و هنری وزارت آموزش و پرورش آن زمان با شرکت هنرمندانی چون حبیب ازدری- پاشایی- خوشنویسیان در انجا فعالیت داشتند. متون نمایشی را خود آقای مهرپور مینوشت. نمایشنامه مشهور “رویای نادرشاه” اقتباسی از نادر شاه اثر سترگ نریمان نریمانوف به زبان ترکی آذری با شرکت آقای احمد میرباذل و مستوفی و دیگران در تالار فردوسی به نمایش در آمد. در این نمایشنامه اثر گذار تاریخی هنرمند فرهیخته و فداکار احمد میرباذل نقش نادرشاه را با ابهت و صلابت خاصی ایفا کرد. میرباذل علاوه بر بازیگری پر افتخار، کارگردان، نقاش طراح و گریمور قابلی بود.
آقای مهرپور انسان شرافتمند و هنرمندی توانا، متعهد و با قریحه بود. وی برای نخستین بار بستر ورود آزادانه بانوان تشنه هنر را در عرصه تئاتر فراهم ساخت و با تشکیل کارگاههای اموزشی هنر تئاتر و موسیقی کر و سرودهای دسته جمعی بانوان را وارد صحنه هنر نمودند. از دیگر کارهای ارزشمند آن زمان زندهیاد مهرپور میزبانی پرفسور دیوید سون استاد تئاتر دانشگاههای امریکا در تشکیل کلاسهای تئاتر مدرن بود. کلاس های پر مضمون این استاد امریکایی توانست هنرمندان تشنه دانستن را با مفاهیم تئاتر متعهد آشنا سازد.
بارزترین گروه فعال در سالن فردوسی گروه مانی بود که به همت آقای منصور همایونی تشکیل شده بود. این گروه در ادامه فعالیتهای هنری خود به گروه هنرمندان تئاتر نادر پیوستند و کارهای ارزشمند و مانایی را در تاریخ تئاتر مشهد بیادگار گذاشتند.
دوره مهاجرت چهار ساله آذریهای شوروی به مشهد
مهاجرت چهار ساله آذریها سر آغاز تحول شگرف در ساختار و مفاهیم و محتوای آثار نمایشی تئاتر در خراسان گردید. هنرمندان فداکار و شرافتمند آذری در عرصه هنر تئاتر خراسان سازمانی به نام انساب (هماهنگی) را در محل فعلی نمایشگاه کتاب استان قدس رضوی تشکیل دادند. این گروه به وسایل و ابزار بسیار پیشرفته تئاتر مجهز بود.
آذریهای مهاجر سازمان دیگری بنام “ایران فیلم” به سرپرستی اقای میلانی (اهل تبریز) درست کردند. آقایان میلانیها چهار برادر بودند که از آذربایجانشرقی به مشهد امده بودند و با خود دستگاههای پیشرفته فیلمبرداری آورده بودند. به فاصله سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ سالن بزرگ و باشکوهی به مساحت هفتصد متر مربع که مشابه آن در فرانسه ساخته شده بود در مشهد ساختند. یکی از سهامداران سازمان ایران فیلم یک نفر هندی بود؛ فرد دیگری ارمنی تبار به نام سنباد بود و در این سازمان فعالیت داشت . سنباد به زبان انگلیسی تسلط زیادی داشت. مقالات را ترجمه و در روزنامه خراسان آن زمان منتشر می کرد. آقای احمد میر باذل به همراه این شخص از یک معلم روسی زبان روسی یاد میگرفتند.
نمایشنامههای تئاتر اذریها نخست در محل تئاتر ملی به مدیریت پنج نفر از جمله آقایان زوار و حیدری اداره میشد و آنان در رشتههای مختلف هنری و ادبی فعالیت داشتند. دقیقا بالای کتابخانه استان قدس روبروی باغ ملی اتاقهای متعددی بود که آذریهای هنرمند با ارامنه در انجا اتراق داشتند. تعدادی از این اطاقها در دست گروه انساب بود. آقای مستوفی در آنجا کلاس تئوری تئاتر تشکیل داده بود.
در این دوره نمایشنامههایی چون لیلی و مجنون (بزبان آذری)، کدخدا احمد (نمایشنامه قفقازی)، سئویل (نوشته جعفر جبارلی نویسنده گرانقدر اذربایجان)، مشهدی عباد، ناموس، کاوه و ضحاک که نقش خشن و ظالمانه ضحاک را آقای میر باذل هنرمندانه بازی کرد، اجرا شد. کاوه و ضحاک را آقای علی اکبر حلمی کارگردانی کرده بود که صد نفر بازیگر داشت. نقش کلیدی ضحاک را در آن شرایط اجتماعی کشور، آقای میر باذل بازی میکرد. این نمایشنامه عظیم و تاثیر گذار اجتماعی را گروه انساب تدارک دیده بود . همه لباسهای آن نمایشنامه را از شوروی آورده بودند. آقای علی اکبر حلمی که نمایشنامه کاوه و ضحاک را کارگردانی میکرد نیز از آذربایجان آمده بود و زبان فارسی را در مشهد یاد گرفته بود و سلیس و روان بیان میکرد. نمایشنامه کاوه و ضحاک را به مدت ۱۰ شب برای عموم در سالن شیر و خورشید به روی صحنه بردند. دکورهای باعظمت این نمایشنامه را آقای پیراسته ساخنه بود. در این نمایشنامه آقای احمد اسکند قهرمان کشتی ایران نقش کاوه را بازی میکرد.
سرآغاز تئاتر نمایشی مشهد نخست از سالن مخبرالدوله گمرک شروع شد. اکثر متون نمایشی به زبان فرانسه بود که آقای مهرپور مدیر کل فرهنگ و هنر و غلامرضاخان خوشنویسان (پسر حسام پهلوان) ناظم دبیرستان شاهرضا به زبان فارسی ترجمه میکردند. نمایشنامههایی مثل “عروس پشت پرده” و چند نمایشنامه ایرانی دیگر نیز که کاراکتر دیو هم داشتند، در آنجا اجرا شد. این سالن فضای کاملا اروپایی داشت و مدعوین حتما باید با فوکل و کراوات به سالن میآمدند. دو نفر خانم ارمنی نیز پیانو مینواختند.
در سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۶ بعد از رفتن آذریهای شوروی “تئاتر ملی” تاسیس شد. احمد میربازل را به سالن تئاتر ملی دعوت کردند. در این سالن نمایشنامههای “آرشین مال آلان”، “مشهدی عباد”، “رستم و سهراب” را بازی کردند. احمد میربازل علاوه بر بازیگری رئیس تئاتر ارتش نیز بود. تیمسار دولو و تیمسار کردستانی از دوستان نزدیک میربازل بودند. از شخصیتهای فرهنگی آن زمان که در عرصه تئاتر نیز فعالیت داشتند، آقایان نیکوئیان، مستوفی، اژدری، میر بازل، خانم سپهرلک و دختران دبیرستانی نیز بودند.
در این دوره دو سالن تئاتر خیلی فعال بودند: یکی تئاتر ملی و دیگری تئاتر گلشن. تئاتر ملی دارای هئیت مدیره بود و توسط اصغر قفقازی و میرخدیوی اداره و در آن بیشتر نمایشنامههای تاریخی اجرا میشد. آقای میربازل هم در برنامهها ایفای نقش میکردند. در سالن گلشن نیز که غذاخوری هم داشت برنامههای کوچکی اجرا میشد که قبل از آن نیز پیشپردهخوانی بود. بعد از رفتن مهاجرین آذری شوروی، در این سالن نمایشنامه “لیلی و مجنون” نیز اجرا شد که دیالوگها به فارسی ترجمه شده بود، ولی موزیک متن نمایش و آهنگهای آن کماکان ترکی آذری بود.
اولین فیلم رنگی در ایران با شرکت زندهياد احمد میربازل این هنرمند توانای آذری تبار تئاتر ساخته شد. کارگردان فیلم آقای رضایی گوینده رادیو دهلی در جنگ جهانی دوم بود. این مهم همزمان با دوره اختلافات آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بود.
در سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ در سینما ایران مشهد که مسئولش آقای زاخاری بود، تئاتر بازی میکردند و فیلم سینمایی نشان میدادند. فیلمهای لورل و هاردی توسط عدهای از جمله میربازل دوبله شد. آقای رضیانی (شخصیت عینالله در فیلمهای صمد) و خانم پروین سلیمانی هنرپیشه فقید نیز با میربازل همکاری میکردند.
همزمان با فعالیت گروه میربازل گروههای نمایش جوان بطور خودجوش شروع به فعالیت کردند. علاوه بر گروه فرهنگی مهرپور، گروه هنری متشکل از خادمزاده، محمد مطیع و پیراسته از اولین گروههای هنری این دوره بودند که فعالیت خود را اغاز کردند. آقای داریوش ارجمند هنرمند تئاتر و سینما نیز با این گروه همکاری میکرد.
به موازات فعالیت نمایشی گروههای مختلف هنری، اداره فرهنگ و هنری به مدیریت آقای پاک در اول خیابان خاکی مشهد – چهارراه خسروی به سمت گنبد سبز تشکیل گردید و برای اولین بار در آنجا نمایشنامه داش آکل نوشته صادق هدایت توسط محمد مطیع و داریوش ارجمند شاگردان احمد میربازل روی صحنه رفت.
شور شوق فعالیت در هنر تئاتر بویژه در میان جوانان روزبروز شکوفا میشد. آقای دکتر محمدعلی لطفی مقدم آموزش علمی تئاتر را در این دوره بنیان نهاد و این زمانی بود که آقایان خسرو هوشیار و امیر نخاولی کار تئاتر میکردند. آقای لطفی بینش و دانش وسیعی در هنر تئاتر داشتند و به همه توصیه میکردند که آزادانه گروههای تئاتری خود را تشکیل دهند. در راستای این سیاست بود که گروه آرش منصور همایونی، گروه رودکی داریوش ارجمند، گروه نیما فریدون صلاحی و گروه پارت خادمزاده و کیانیان تشکیل و شروع به فعالیت کردند………
۱٫ روزنامههای مهم و تاثیرگذار آن زمان عبارت بود از روزنامه قانون، اختر، انجمن تبریز، تربیت، ثریا، روحالقدس، شرف، صوراسرافیل، شفق سرخ، صبح صادق، ماءنصرالدین، اکیمچی
۲٫ مدارس ارامنه، مدرسه چهارباغ، مدرسه رشدیه، مدرسه کمالالملک، مدرسه گلبهار، مدرسه نظام ….
منابع مورد استفاده:
۱- از صبا تا نیما (یحیی آریانپور)،
۲- ادبیات نمایشی ایران (جمشید ملکپور)،
۳- سرگذشت نمایش در مشهد (زندهیاد منصور همایونی)
۴- خاطرات شفاهی ضبط شده از آقایان فریدون صلاحی، استاد احمد میرباذل، جلیل صابر (احمد عسگرپور)
۵- مصاحبه با آقای احمد میربازل
۶- مصاحبه با آقای فریدون صلاحی
۷- خاطرات به جای مانده از زنده یاد منصور همایونی
۸- کتاب سی سال پشت صحنه نوشته اصغر خدیوی
مطالب مشابه :
مصاحبه روزهای زندگی با کامران تفتی
به کلاس های تئاتر و بازیگری برد تبریز در مه را در کلاس های بازیگری
بازیگری
من بیشتر مایل بودم تا در کلاس فن بیان این خوابهای طلایی» بازیگری در تبریز. مقالات
فریبا اسکندری
فریبا اسکندری متولد ۱۲ خرداد سال ۱۳۵۵ در تبریز هستم ، در در نمایش های در عرصه بازیگری
عکس های جدید سیاوش خیرابی
عکس های جدید تبریز. تحصیلات سیاوش خیرابی از سن ۱۹ سالگی در کلاسهای آموزش بازیگری
حسن نجفی بعنوان رئیس کارگروه هنر و حقوق بشر شمالغرب کشور انتخاب گردید
• راه اندازی شش دوره سه ماهه آموزشی در رشته های کلاس های در تبریز
عکس های روناک یونسی + بیوگرافی
و حتی به کلاسهای بازیگری هم نرفته های روناک یونسی در خانه در باران ★ تبریز
نظر شهاب حسینی درباره مدل لباس و ماشین بازیگران
و پایههای بازیگری من آن جا در غالب کلاس در این مظاهری در تبریز
نقش آذریهای مهاجر در تئاتر خراسان
اولین مدرسهای را، که در تبریز های کارگردانی، بازیگری و کلاس های پر
برچسب :
کلاس های بازیگری در تبریز