خود شناسي زاحا حديد

خود شناسي زاحا حديد

خودشناسي ايشان  با نقل يک حکايت آغاز مي‌شود.در روزگاران پيش از اين، آهنگري چيره‌دست مي‌زيست،که در حرفه‌اش بسيار توانا وبي‌نظير بود. مهارتش زبان‌زد عام وخاص بود وکسي را ياراي هماوردي با وي نبود. پيچيدگي مدل‌ها و طرحهاي ناممکن، مانع از توفيق وي نبود و سختي فولاد، در دستهاي پر توانش چون موم مي‌نمود. در کارگاه آهنگري وي، دو جوان باهوش، به شاگردي استاد شدند تا نزد او، فن و هنر آهنگري را فرا گيرند، و استاد نيز، نيک خواهانه، رموز و ظرافت کارها را عيان مي‌ساخت. و با آموزش شاگردانش براي ماندن هنرش اميدوار بود. شاگرداني که براي خود، مرداني بالغ شده بودند. درباره موضوع هديه که استاد مي‌خواست به آنها بدهد بسيار تامل نمود و براي اينکه انگيزه حسادت در بين آنها نباشد هدايايي يکسان تدارک ديد و در نهايت ظرافت دو جفت پرنده پرداخت نمود و هنگام وداع، هر جفت را به هر دو شاگردش عطا کرد و بدين گونه، لحظه جدايي استاد و شاگردانش پس از صرف نوشيدني و آرزوي سلامتي براي يکديگر فرا رسيد. هر يک از شاگردانش کارگاهي جديد را به راه انداختند اولي، در شروع کار هديه دريافت داشته شده از استاد را همراه با افتخار شايان توجه، در مناسبترين محل کارگاه در معرض ديد قرار داد. براي مراجعين، از مهارت شگفت‌انگيز استاد خويش نقل مي‌کرد، و همواره، در هر يک از کارهايش با الگو قرار‌دادن استاد، زيبايي و ظرافتي را که استاد هنگام توليد قطعات مدنظر داشت، تقليد مي‌کرد.

دومي، برعکس، هديه استاد را ذوب نمود و به پرداخت ساخته‌اي نو همت گماشت تا بدين وسيله، آن را به نمايش گذارد و در مواجهه با هر آن کس که پاي به آستانه کارگاهش مي‌نهاد، ساخته خويش را هديه استاد معرفي مي‌نمود. او در هنگام آفرينش قطعات به هيچ وجه، سليقه استاد را الگو قرار نمي‌داد و از تقليد، پرهيز مي‌نمود و هر چند که شيوه استاد را شکوهمند مي‌پنداشت، همواره بر خلاقيت و مهارت هنري خويش پايدار ماند.

واضح است که اولي با تکرار سنت، و قائل به پيشرفت از راه هم چشمي، در خارج از حرکت تاريخ قرار دارد. زيرا گستره تاريخ، نامتحرک نمي‌باشد و همواره سرکش و با شکوه است که در آن واحد، با عبور از فراز و نشيب‌ها، در مسير تکامل به پيش مي‌رود، امري که ممکن است براي بشر، مايع دلخوشي و عزت يا دلهره گردد. از اين نظر، تاريخ، تکرار هاي محمل را نمي‌پذيرد.

دومي، درست همانند زاها حديد، نمايانگر مدرنيته است که صرفا منحصر به سلسله مراتب زماني نمي‌گردد، بلکه همچنين، در بر دارنده رفتاري متاثر از درک روشن و واقعي است. در نگاهي واضح تر، آنچه که اخيرا نوشته شده، يا آنچه که به تازگي نقاشي شده است، مدرن محسوب نمي شود. بلکه مدرن، حرکت تاريخ را به ماوراي آنچه هست اجازه مي‌دهد، امري که حکايت از زايش انديشه‌هاي نو يک روز در پاسخ به چالشهاي موجود، مي‌نمايد. پس آثار فرتوت تاريخ گرايان و تجربيات موسوم به نئو رئاليسم، و بناهاي بي حال و تکراري نئو کلاسيسيزم، به هيچ وجه، مدرن به حساب نمي‌آيد.

بايد اذعان داشت که معماري زاها حديد ،با روح زندگي معاصر هماهنگ است .فضاهاي او چونان تازيانه هاي شلاق ،تازگي ابعاد،نگرشي متفاوت به زندگي وبيداري حساسيت هارا به ارمغان مي‌آورند.

زبان او، مهارت وگيرايي خاص خودش را دارد، و از ناسازگاري ،عدم پذيرش وتقدس، واهمه ندارد. يگانه پيشتاز، در نو آوري عصر حاضر، که پايبند عقيده نمي باشد. زماني ارتباطات در راستاي ارزش‌هاي پذيرفته شده صورت مي‌گرفت؛ امروزه، روابط مي توانند با رد قالب‌هاي از پيش تعيين شده، به گونه‌اي واقعي تحقق  يابند.

توسعه، محور انديشه‌هاي زاها حديد مي‌باشد چرا که فضاهاي او نمايانگر تغييرات در جوهر اند.

او فردي به شدت پرکار و انعطاف‌پذير و مردمي است، کسي است که متفاوت فکر مي‌کند و به دنبال کشفيات و رسيدن به حقيقتي است که ايده‌هاي نو وقالب هاي جديدي را پديد آورد. شخصيت ايشان طوري شکل گرفته که به نوعي هزار تو شباهت دارد، و شايد بتوان اذعان نمود که به سبب حضور پيچيدگي چند گانه درآن، يافتن هر گونه دسترسي به راه"برون رفت"، اهميت خود را از دست داده است. حال آنکه به جاي آن(تلاش براي فرار )، اقدامات عملي موثر درتقويت شناخت خويش، به دريافت شايستگي استعداد زاها حديد، هنگام رفتار در هزار توي مزبور، خواهد انجاميد.

نکته قابل توجه ديگر، تولد زاها حديد در بغداد وتحصيل وي در لندن است که نمايان‌گر تلاقي، تلفيق و عملکرد دو فرهنگ در ايشان مي‌باشد. فضاهاي به وجود آمده از طرحهايي که زاها حديد ارايه نموده است، از شخصيت بغرنج و روشن فکرانه‌ي او سرچشمه گرفته‌اند و او با رفتار کاملا آزاد و تصميم بزرگ منشانه‌اش، به کشفي بسيار دقيق در جنبش معماري مدرن نايل آمده است. رفتار زاها حديد همانند باغبان آگاهي

است که از انجام آزمايش براي بالا بردن کيفيت ميوه‌ها دنگ نمي‌کند حتي در بسا مواردي که از حاصل پيوند، به روشني وقوف ندارد اما هنگام در معرض آزمايش، يا مخاطره، گذاشتن مزبور است که، از سوي ديگر، پختگي حرفه اي او، به منظور مشخص نمودن روابط علت و معلولي براي گام نهادن در مسير ايجاد آثار غير منتظره، به نحوي هوشمندانه کنترل مي‌نمايد. او هرگز نقطه پاياني را نمي‌شناخت، چرا که هر نتيجه، و پايان هر مرحله، نقطه آغازي بر تحقيقي به مراتب مخاطره آميزتر خواهد بود و به لا يتناهي اشاره مي‌نمايد. هنگامي که زبان به بن بست مي‌رسد، تهاجم به بيرون آغاز مي‌شود عکس العمل‌ها به صورت انفجاري بروز مي‌کند، و از موضعي راديکال، خودش را مورد ترديد و اعتراض قرار مي‌دهد، بدين ترتيب در برابر شتابي عميق(خلا) متوقف مي‌گردد به گفتگو درباره خود، با زبان دوم، جايي که در آن، حکومت مطلقه برقرار مي‌باشد، تداوم مي‌يابد، به نحوي که بي درنگ، وحدت کلام ناپديد مي‌شود و طرح، خلا اساسي مزبور را به عهده مي‌گيرد . دو ويژگي مهم :زن بودن وعبور از مرزها ذوق بي چون وچرا ،انگيزش غير قابل تصور ،منزلت والا ،توانايي افسانه اي وآزاديراها حديدفحضور شهرزاد معماري را نداء مي كنند.

 انسان شناسي زاها حديد


امروزه بشر براي نيل به اهدافش  نيازمند به عناصر مختلفي از جمله ، سرعت وتكثير، سبكي  پويايي وحركت ودسترسي سريع با امكانات جديد مي باشد. انسان زاها حديد انساني است كه از بند اجتماع رها شده وبه دنبال راهي سريع براي رسيدن به اهدافش ورهايي از قوانيني است كه اجتماع از گذشته به ارث برده است .

در حقيقت چنين به نظر ميرسد كه امروزه انديشه دكارتي "من ميانديشم پس هستم "به "حضور دارم ،پس هستم "تغيير يافته است،كه اين موضوع باعث جدايي فرد از جامعه مي شود.به فرض مثال تلويزيون ،دنيايي است كه انسان را دز حد پرستش يك بت شيفته ي  خود كرده است .

نمونه ‌‌ي بعدي  دنياي انفورماتيك است كه در بايت هاي آن ،در فضايي نزديك به صفر ،ميلياردها آمار واطلاعات ،هدايت وذخيره مي شوند  .

بنابراين ،سبكي ،و هم چنين صد البته ،سرعت وتكثير ،ازمشخصه هاي بر جسته ي پايان هزاره ي دوم ميلادي مي باشند  .

متن تركيب عباراتي است كه از مراكز فرهنگي متعدداخذ شده اند اما محلي وجود دارد كه چند گانگي هاي موجود در متن ،همگرايي پيدا مي كنندودريك نقطه جمع مي شوند ،محل مزبور خواننده ي متن است ،زاها حديد هم براي به وجود آوردن طرح همين راهكار را پيش مي برد.در كارهايش عظمت انرژي دروني شركت كننده دز ايجاد آثار وپروژه هاي زاها حديد،به خوبي نمايان است.


ايستگاه آتش نشاني شهر دانشگاهي ويترا، در وايل آم راين، بازيله آ(1993-1990)

حضور طرح، در محدوده اي مركب از كارخانه‌هاي سرپوشيده، كاملا برجسته است، به ميزاني كه، همانند مجموعه‌اي از نيروهاي ديناميكي، به نحوي گويا، سيماي ظاهري و ارگانيك منطقه را دگرگون ساخته است. تجزيه و تحليل محل طرح به منظور درك چگونگي ايجاد فضاي باز، در زمينه فاقد فضا، امري ضروري بوده است. قابليت‌هاي توسعه فضايي تصاوير، مانع از ارائه ايده‌اي قطعي و نهايي در طرح‌هاي اوليه نشده است. امري كه، در همه پروژه‌هاي حديد معمول است.

هويت قابل ملاحظه طرح، ضمن معرفي منطقه، از طريق نيروهاي پر معنا، محيط پيرامون خود را مستعد تغيير پذيري نموده است. مجموعه‌اي از ديوارها مبدا حركت طرح محسوب مي‌شود، و فضاهاي بين آنها، در پاسخ به نيازهاي برنامه ريزي شده، ايجاد گرديده اند. ديوارها، در لايه‌هاي متفاوت، از هر سو، در امتداد خطوط گريز از مركز

خودنمايي مي‌كنند، و بر روي آنها درزها، و روزنه‌ها و باز‌شوها ايجاد شده اند. طرح، هر گونه نما و قرائت استاتيكي را مورد پذيرش قرار نداده است، زيرا درك ويژگي‌هاي پروژه، صرفا با مشاهده از يك منظر

ثابت، ناممكن خواهد بود؛ آهنگ تغييرات، از طريق تماشاي تصاويري كه گسترش طرح را در ارتفاع و عمق نشان مي‌دهد، قابل فهم خواهد بود.

حضور نماي تماما بتن آرمه فاقد تزئينات، يا به عبارت ديگر ترسيم به زبان خشك، خالص، انجام ماكزيمم تحول فضايي را، براي خلق اعماق ديناميكي عملي نموده است. غياب جزئيات پيچيده، به تقويت فصاحت و گويايي احجام طبقه بندي شده انجاميده است، احجامي كه نظم و ترتيب بر آنها، كاربري ساختمان را سريع و دقيق نموده است. اين طرح پيوندي است از سطوح و طبقات چوله‌دار و اريب، كه هر كدام به نوبه خود، داراي خطوط گريز مستقل و بارز مي‌باشد. اين طرح علي‌رغم ابعادي محدود، حائذ حضوري پرتوان و درخشان است.

ساختمان، همان‌گونه آفريننده آن تصريح نموده است، انجماد حركت را در معرض نمايش قرار مي‌دهد. حالت تنش بحراني را، به مثابه زنگ خطر، آشكار مي‌سازد،  به نحوي كه، هر لحظه مي‌تواند منجر به گسيختگي و فروريختگي شود. اين طور به نظر مي‌رسد كه ديوارها در وضعيت لغزش بر روي يكديگر قرار دارند، در حاليكه، ديوارهاي بزرگ، در جداگرهاي متحرك، بدون اغراق، در نهايت سلامت مي‌باشند. استقرار پوشش معلق،‌در مجاورت ورودي به گاراژ، بر روي نگه‌دارنده‌هاي لاغر(ستون‌ها)، چنين مي‌نمايد كه قوانين استاتيكي را در مواجهه با بار نهايي،‌ به مبارزه مي‌طلبد. در اينجا ديوارها همانند سدي كه مي‌خواهد به گونه‌اي آسان، درون را از بيرون منفك نمايد، نيست. بيشتر، به نوعي لايه بندي شباهت دارد كه با برقراري ماكسيمم تبادل ممكن در دو بعد متفاوت(درون و برون)، يكي را در ديگري سرايت مي‌دهد.

نتيجه اينكه به استفاده كننده از نقشه و طرح، براي درك يك راه از قبل تعيين شده، مجموعه‌اي از قدم‌هاي پيمايش شده، يا يك كليد شسته و رفته ارائه نمي‌شود؛ كه بر عكس، هر كس مي‌بايست مسير در خور خويشتن را بر

گزيند، در بهره‌مندي، قدم‌هاي هماهنگ خويش را بر دارد، تا اينكه قادر شود، عمارت را از نقطه نظر شخصي‌اش، با زبان ترجمه خودش، برگرداند. چنين بر مي‌آيد كه عملا، انگيزشي براي انتفاد از خود، متوجه هر آن كس كه در فضاهاي بدين‌سان مهم، به گونه‌اي كژ، زندگاني يا رفتار مي‌كند، مي‌گردد.

زاها حديد در اين طرح، هر گونه بازگشت به قالب‌هاي دكارتي را نمي‌پذيرد، امتيازات مربوط به ديد از روبرو(نماي اصلي) را لغو مي‌نمايد و قبول ندارد، و در مقابل، رجحان نماي جانبي را به رسميت مي‌شناسد. براي خواندن و فهميدن فضاهايي كه از فكر طراح زاده شده اند، تخصيص برتري، به هيچ يك از نقاط ديد يافت نمي‌شود، اما سلسله‌اي از حفره‌ها احجام و فضاهاي توخالي متوالي وجود دارند كه در يكديگر داخل مي‌شوند. 

   پروژه بار_ رستوران مونسون، ساپورو، ژاپن، 1990

حديد در طرح حاضر در منتهي آزادي پر معنا ، قواعد مربوط به ساختمان‌هاي سنتي را به رسميت نمي‌شناسد. پيوند مشخصه‌هاي متراكم و ديناميك درون طرح، با ويژگي استاتيكي خارجي طرح، نشان از تولدي ديگر دارد؛ دو دنيا، در دو نقطه مقابل، كه همديگر را تكميل مي‌كنند، در معرض نمايش قرار گرفته اند. در سالن پايينف كه رستوران قرار دارد، رنگ خاكستري سطوح كريستال و فلز، تلاش جهان را به سبب انجماد حاصل از سرما، حكايت مي‌كند. ميز‌ها، همانند قطعات شناور يخ در آب، به نظر مي‌رسند كه تحت اثر نيروهاي ناشناخته و نهانف تغيير مكانمي‌دهند و آويختگي المان حلزوني وارون از سقف، گويي با مكش فضا، سبب تغيير علامت دما در طبقه بالا، و تلالو زبانه‌هاي آتش حاصل از رنگ‌هاي درخشان، سرخ، زرد و  نارنجي در محل بار مي‌گردد. بدين ترتيب، گفتگوي جاودانه نقطه‌هاي مقابل، مرگ و تولد، كهنه و نو و منفي و مثبت در تبديل فضاي افسرده رستوران در پايين، به فضاي گرم بار در بالاف تبلور يافته است. فضاي سالن بارف دگرگون شده است، آن هم به وسيله المان سرخ آتشيني كه از كف برآمده است، چنانكه با صعود مارپيچي، پس از رسيدن به گنبد شفاف سقفف مي‌خواهد حركت انفجاري خود را به سمت خارج تداوم بخشد. توزيع مجم.عه‌اي از نيمكت‌هاي مبلي انفرادي در سالن، حداكثر آسايش را براي استفاده كنندگان، به سبب آزادي در فرم نشستنف تكيه‌ي مناسب و گسترش بدن به گونه دلخوه، فراهم نموده است.

جهان بيني زاها حديد

ازلحاظ فلسفي هنر ويژه راها حديد برآمدن طرح از زمينسارو كار با زمين است و اين  شيوه ي جديد را با  كمك گرفتن از تعابيري مانند " ميدان هاي نيرو " ،" تراز بندي "  ،"زمينسار"ونظاير آنها بيان مي كند.

سه ركن اصلي مفاهيم او ،زمين،شهروتداوم وجريان است. او زمين را ساختمايه ي اصلي شهر ميداند  و همه ي كارها يش رابا دستكاري زمين شروع مي كند .مفهوم مركزي بينش معماري او "زمينسار"يا   landscape است كه معمولا به منظره تزجمه شده است.اين ايده وايده تراز بندي(تو پو گرافي ) ، پايه ي همه ي طرحهاي زاها حديد است وروشي است براي ساختن پلان وسوار كردن آن بر مسيرهايي  كه در گستره زمين كشف مي شود

طرحهاي زاها حديد نقطه اي جدا وممتاز بر روي زمين نيستند،آنها مانند پلي هستند كه در پهنه معني داري از شهر ،مسيري دور دست را به مسير دوردست ديگري  متصل مي كنند . پل كار كردي دو گانه داردواحساسي دو گانه را بر مي انگيزد؛وسيله اي است براي عبور كردن از سويي به سوي ديگر. اما در عين حال يك ايستگاه ونشانه ومحل ملا قات هم هست ،شكل آن طوري است كه با زمين دو طرفش هم سطح است ودو انتهاي آن در زمين محو مي شوند،ودر عين حال سازه اي متمايز دارد تا خود را نشان دهدوانسان،بر روي آن از زمين محو شونده در افق فاصله بگيرد ودمي بايستد،وجايي براي ملا قات وياد آوري و به خاطر سپردن ونشان دادن باشد

زمينسار بودن به اين منظور نيست كه معماري را فراموش كنيم وبه طبيعت وحشي تسليم شويم . منظور اين است كه منبع بالقوه زاينده شباهتها را جستجو كنيم وبراي ابداع زمينسار وزمين-ساختارهاي مصنوعي جديد ،مناسب با فرايند هاي پيچيده ،متكثر ودگرگون شونده زندگي امروز،از آنها الهام بگيريم.

اصول زيبا شناختي (مبادي سواد بصري ) زاها حديد

اصولاسبك معماري ديكانستراكشن در حال قرار داشتن رابا توجه به نياز امروز ،زيبايي مي داند.

ازنظر زاهاحديد چيزي كه وجود ندارد وكشف مي شود زيبااست .او زيبايي را درپويايي، سرعت،نا پايداري،خارج از محدوديت قانون هاي استاتيكي ورسيدن به اوج ، زيبايي  است.

استفاده از عناصري چون:تقابل دوتايي ها(رنگها-درون وبرون –روز وشب-كهنه ونو)در كار هايش مشهود است.

بعد زمان در معماري زاها حديد

زاها حديد معتقد است ،براي رسيدن به يك طرح ابتكاري ونو بايد به جستجو ي ناشناخته ها پرداخت وفراتر از زمان پيش رفت.

نتيجه

آنان كه عقايد فرسوده را مورد تاييد قرارنمي دهند ،وعدم توافق خود را با آنها  اعلام مي دارند،و مسيري متمايز را بر مي گزينند وبه كفر گويي وحرمت شكني متهم مي گردند ،ودر برابر كدها،شعارها وقوانين مرسوم ،از پتانسيل واژه "نه" بر خوردارند ،بزگي نوين را در تاريخ مدرنيته مي نگارند ؛همانا از طريق "نه" خلاق است كه بشر بي وقفه ،طبيعت خويش را مي سازد.

درس هاي تاريخ ،دز گذشته نزديك ودور ،به مامي آموزند كه ايدئو لوژي هاي توتاليز وحكومتهاي ظاهرا مذهبي ومستبد ،به وسيله كدامين ابزارها وروش ها ،با ايجاد جو ترور و وحشت ،جوامع انساني را به سمت فساد وتباهي منحرف مي كنند؛نشانه ها وارزس هايي كه انسان را به شناخت خويش توجه مي دهند ،يگانه نيروهايي هستند كه قادرند ومي بايست ،نظام هاي مزبور را ،از هر نوع كه مي خواهند باشند ،خلع سلاح نمايند


مطالب مشابه :


زاها حديد

پروژه هاي ايستگاه آتش نشاني شهر دانشگاهي ويترا در آثار زاها حديد همانند طرح هاي ساير




خانه گهری

بين سالهاي 1970 و 1980گهري به بازسازي بسياري از طرح يا موزه ويترا را پروژه هاي بعدي او




خود شناسي زاحا حديد

توسعه، محور انديشه‌هاي زاها حديد مي‌باشد چرا که فضاهاي او نمايانگر تغييرات در جوهر اند.




خانه گهری

ساختمانی در تهران که طرح آن يا موزه ويترا را ساخت در دهه 1990، شكل هاي برخورد كننده و




برچسب :