به یاد سعید سلطانپور کارگردان تئاتر و چند شعر از او
ايران من
به تجسم سختي و خشم به محمدخليلي
ايران من
ايران بادهاي مهاجم
ايران آبهاي گرفتار
ايران من توئي؟
ايران
توئي؟
توئي؟
اين مرد خشمگين كه زبانش بريده است؟
سر كوفته به صخره الوند
گيسو فشانده بر وزش وحشي خزر
خون ستيزهها را از پنجههاي خشك
در آبهاي عمان ميشويد
و تاول سهند گران را
مرهم ز برفهاي هميشه ميآورد؟
و تاج نفت و
ماهي
بر تارك شكافتهاش تاب ميخورد؟
ايران ناوهاي مهاجر
در ساحل بنادر ويران
ايران دربدر
ايران
ايران كه مثل لاله در بادها پريشاني
در بارگاه سودا
ايران من توئي
كه هيبت حماسي دورت را
با خنجر و گلوله ميآرايند؟
اردوي سالهاي اسارت
زندان ازدحام اسيران
ميدان انقلابهاي مغلوب
درياي نعش
درياي نعشهاي فراموش
آيا درخت وحشي آزادي
روي كدام صخره فرياد رسته است؟
ايران تو آن سكوت كهنسالي
بشكاف صخرههاي دماوند خشم را
و سنگهاي سرخ پريشان را
چون مشعل ستاره به شولاي شب بگير
و با لهيب سوزان بر ناوها ببار
ايران كه تاج نفت و
ماهي
بر تارك شكافتهات تاب ميخورد
از صخرههاي سهم، درختي
چون نعرههاي صاعقه ميرويد
انبوه ناوهاي مهاجر
زير تگرگ وحشي آتش
تا دور دست اسكلهها سوت ميكشند
آنك
حريق منفجر بوتههاي نفت
بر تارك شكافتهي ايران
اينك
شروع گردش آزاد ماهيان
در آبهاي قرمز درياچه خزر
و آبهاي قرمز عمان
با صدايي پر از خار و زخم
با صدايي پر از جراحتهاي تجربه
نعره ميكشم
آيا درياي خار و خون را ميبيني؟
با حنجرهاي خونين
نعره كشيدم
آيا صداي زخم را شنيدي؟
مشتهايم را بر شب كوفتم
شب
سر سخت
ايستاد
زير شب
چون ستوري زخمي
سم بر زمين كوفتم
و گريستم
ستاره
ويران بود
هيچكس ضجههاي خونين را نشنيد
با حنجرهاي خونين
نعره كشيدم
هيچكس باران خون را نديد
زير شب
و زير ابر
اي عظيمترين فرياد
بگذار تو را چنان بركشم
كه به قلب ستارگان
پرتاب شوم
با صدايي پر از خار و زخم
در انقلاب خون
به ديدارم بيا آخرين سرود
دو شعر در من سروده شد
دو شعر نوشتم
بيآنكه آرامشي در من ببارد
در «عشق»
از بادبانهاي دستهايت
كه دو تسليم اند
و در «يگانگي»
از روستازادهاي
كه ندارم
سخن گفتهام
مرا شعري ديگر بايد
شعري كه من ندانم چيست
شعري كه آرامش را
مثل رطوبت خاكهاي كهنه
در من بيدار كند
من هرگز شعر نساختهام
من خود، لحظههايي، شعر بودهام
من خود را نوشتهام
در من، درختها كلمه بودند
چشمهها كلمه بودند
ستارهها كلمه بودند
و شعر من
تصادم ستاره و درخت بود
فوران درشت چشمه بود
چيزي بود كه بيهوده ميكوشم تفسيرش كنم
آهوئي با ساقهاي خيس
بيكراني از علفهاي پر شبنم
وزشهاي خنك
چرائي
سلانه
سلانه
پرش شبنمها در گذرگاه آهو
و اينهمه
سرشارم نميكند
ميخواهم گريه كنم
مطالب مشابه :
مشعل جنگل:
نهالستان موعود فین(هرمزگان) - مشعل جنگل: - تولید گیاهانی از جمله کنو کارپوس/گل کاغذی/فیکوس
طراحی باغچه
جلوی ترمینال برازجان که این رو دیدم اول از همه خیلی خوشحال شدم که بلاخره یه مشعل جنگل گل
آدنیوم:
تولید گیاهانی از جمله کنو کارپوس/گل کاغذی/فیکوس/بنجامین/گل سرخ(شیپوری)/مشعل جنگل/تویتیا
کنو کارپوس:
تولید گیاهانی از جمله کنو کارپوس/گل کاغذی/فیکوس/بنجامین/گل سرخ(شیپوری)/مشعل جنگل/تویتیا
به یاد سعید سلطانپور کارگردان تئاتر و چند شعر از او
جنگل - به یاد سعید سلطانپور کارگردان تئاتر و چند شعر چون مشعل ستاره به شولاي شب
ابریشم
ستایش - ابریشم - جنگل؛مرتع وبیابان - • مشعل جنگل
برچسب :
مشعل جنگل