چهره های آخرالزمان، مصداق سازی چهره های آخرالزمانی - اشعار طنز چوپان دروغگو علوی...
در این بخش از سایت برگزیده ها مطالبی درموردچهره های آخرالزمانی را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
به نقل از برگزیده ها: آنچه می خوانید نوشته ایست به خامه مهدویت پژوه فرزانه اسماعیل شفیعی سروستانی با عنوان "اندر حکایت شعیب بن صالح!" که تحلیلی محققانه از رویکرد تازه ای است که بر نوشته های پاره ای از بلاگرها و فعالان فضای مجازی با هدف مصداق سازی چهره های آخرالزمانی و و بالمآل اثبات قریب الوقوع بودن امر ظهور، سایه افکنده است.
اشعار طنز چوپان دروغگو علوی...
طی روزهای اخیر، برخی از وبگاه نویسان وطنی، دست از احتیاط کشیده و با ذوق زدگی ضمن انتظار، با نگارش مقالاتی متعدد از کشف مصادیق اشخاصی سخن می گویند که به استناد روایات آخرالزمانن در سال های قبل از ظهور کبرای حضرت صاحب الزمان (ع) خروج می کنند.
این مردان، صاحبان پرچم هایی هستند که با خروج خود، زمینه هیا ظهور امام را فراهم می سازند و در وقت قیام نیز به عنوان یاران و همراهان، حضرت را در تحقق دولت کریمه اش یاری می دهند. در همین عصر از اشخاصی نیز سخن به میان آمده، همچون سفیانی که روایات حضرات معصومان (ع) از او به نام عثمان بن عنبسه یاد می کنند. شخصی منفی و خونخوار از نوادگان ابوسفیان و معاویه که پس از خروج از «شام» دست به کشتاری بزرگ می زند و بسیاری از شیعیان آل محمد (ص) را از دم تیغ می گذراند. از خروج سفیانی به عنوان اولین نشانه حتمی ظهور امام (ع) نام برده شده است.
اگر چه طی سال های اخیر گفت و گو از نشانه هیا ظهور، بحران های آخرالزمانی و پرچم های زمینه ساز بال گرفت، لیکن کمتر کسی جرأت می کرد انگشت اشاره به سوی مردانی دراز کرده و آنها را به عنوان مصداق حی و حاضر یمانی، خراسانی، سفیانی یا شعیب بن صالح معرفی کند.
بارها گفته و نوشته ام که اساساً مهدویت در زمره امنیتی ترین مباحث و مسائل مسلمانان پیرو اهل بیت (ع) است. از همین جاست که ورود با امنیتی ترین بخش از حیات مستضعفان و آنچه که خداوند آن را چون سری مکتوم و سر به مهر نگه داشته و بیان حتی حدس و گمان در این باره حکایت از منتهای خامی و ناپرهیزی دارد
شعیب بن صالح فرمانده رشیدی است که حسب آنچه در روایات به آنها اشاره شده، در سمت ریاست قوای نظامی سید خراسانی، او و یاران ایرانی اش را در حرکت به سوی عراق و سرکوبی بخشی از سپاه سفیانی و بالاخره، ملاقات با امام زمان (ع) در روزهای آغازین قیام یاری می دهد.
این گونه مصداق شناسی را در بدو امر می توان حاصل شوق و اشتیاق وافر جوانان مؤمنی دانست که کاسه صبرشان لبریز شده و عنان اختیار از کف داده اند و بی پروا و به استناد برخی روایات و اشارات، مردانی از ایران یا لبنان را به عنوان مصداق اشخاص نام آور عصر ظهور معرفی می کنند.
پیش از آنان نیز برخی سایت های مذهبی لبنانی و عراقی اقدام به معرفی مصادیق این اشخاص کرده بودند. جز این در طی سال های بحرانی عراق، گروه هایی نیز پرچم بلند کرده و خود را به عنوان سید حسنی و یمانی معرفی کرده بودند. به یاد دارم که در روز عاشورای سال 1386 ش. یکی از همین خروج کنندگان که خود را سید یمانی معرفی می کرد، بلوایی به راه انداخت و جماعت بسیاری را به خاک و خون کشید. دست آخر معلوم شد گمارده بیگانگان و دست پرورده خوان گسترده سلفی هاست.
چهره های آخرالزمانبه جز اینها که جملگی در داخل جغرافیای اسلامی و عالم شیعی به سر می برند، از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نیز سازمان های امنیتی «سیا» و «موساد» و «MI6 انگلیس» نیز سعی در پی کشف رابطه رهبران مسلمان و شیعی با امام زمان (ع) گذارده بودند. اطلاعات موثقی وجود دارد که نشان می دهد آنها در بازداشتگاه های خود، اسیران مسلمان را برای کسب اطلاعات در این باره شکنجه می کردند. مرحوم شهید شیخ راغب، یکی از آن مردان بود که پرده از بازجویی های خاخام های یهودی و سعی آنها برای شناسایی امام برداشت.
بسیاری از دستگیرشدگان درگیری های یمن هم در این باره سخن گفته اند و از این بالاتر اطلاعاتی وجود دارد که نشان می دهد اشغالگران عراق، برخی چوپانان صحرای عراق را نیز دزدیده و به امید کشف رد و نشان حضرت، به بازداشتگاه برده اند.
طی سال هیا اخیر چندین گروه خبرنگاری نیز از کشورهای اروپایی برای تهیه گزارش و کسب خبر به «تهران» و «قم» اعزام شدند.
این همه نشان می دهد که دو گروه بیگانه و خودی، با دو نیت متفاوت، سعی در شناسایی زود هنگام وقایع و اشخاص موثر در واقعه شریف ظهور داشته و سعی وافری در این باره کرده اند.
شکی نیست که زمان ظهور از اسرار الهی است و کسی بدان دسترسی ندارد، ضمن آنکه حضرات معصومان (ع) تعیین کننده وقت را کذاب و دروغزن خوانده اند.
امام (ع) نیز سرّ خداست و مظهر اسم غیبت خداوند است و خارج از اراده خداوند و ایشان، دیّارالبشری قادری به کشف محل استقرار، زندگی و رفت و آمدشان نیست.
بارها گفته و نوشته ام که اساساً مهدویت در زمره امنیتی ترین مباحث و مسائل مسلمانان پیرو اهل بیت (ع) است. از همین جاست که ورود با امنیتی ترین بخش از حیات مستضعفان و آنچه که خداوند آن را چون سری مکتوم و سر به مهر نگه داشته و بیان حتی حدس و گمان در این باره حکایت از منتهای خامی و ناپرهیزی دارد.
خسارات ناشی از ناپرهیزی و ملاحظه نکردن خاستگاه ویژه امنیتی این امر غیر قابل محاسبه است.
معرفی مصادیق اشخاص یاد شده در روایات و بی پروایی در سخن راندن در مجامع، دقیقا همان مستنداتی است که حامیان پروژه آرمگدون برای واقعی و حتی دینی جلوه دادن دسیسه های خود بدان احتیاج دارند.
از آنجا که دشمن مسلح از قرون ماضی سر در پی کشف این راز داشته و مترصد ضربه زدن به کیان شیعیان و از بین بردن همه زمینه هیا ظهور کبرای سرّ خدا است این ناپرهیزی متکی به حدس و گمان و البته گاه طراحی شده از سوی بیگانگان و مغرضان می تواند باعث بروز درگیری ناخواسته شیعه خانه امام زمان (ع) با حامیان سفیانی، یعنی ائتلاف صلیب و صهیون شود. مسلماً همان جماعتی که روزی به امید دستیابی به حضرت موسی (ع) جمله زنان حامله را شکم دریدند و برای جلوگیری از تولد مهدی و به قتل رساندن ایشان دو نسل از امامان شیعه را در اردوگاه نظامی سامراء زندانی کردند، برای کشف و شناسایی دوستان امام نیز از هیچ جنایتی دریغ نخواهند ورزید.
روایتی به این مضمون از حضرت امام جعفر صادق (ع) موجود است که ایشان این کنکاش و بوالفضولی را باعث به تأخیر افتادن امر ظهور مقدس اعلام کرده اند.
مستضعفان درگیر با فقر و تنگنا و حصار، همواره بر لبه تیز بیم و امید به سر می برند. خبری از احتمال رهایی آنان را برمی انگیزد و حادثه ای تلخ نیز آنها را مغموم و مأیوس می سازد. این گونه پیش بینی و مصداق سازی نا به هنگام و از روی ناپرهیزی، حداقل پیامدش آوار شدن موجی از یأس بر سر مستضعفان است، چه کسی می تواند مصادیق نام برده شده درباره سید خراسانی، شعیب، یمانی و سفیانی را به طور 100 درصد تعیین و تأیید کنید؟ قطعاً کسی جز خداوند و حضرت صاحب الزمان (ع) قادر به این امر نیست. چنانچه با گذر ایام و بروز حوادث، این حدس و گمان اشتباه از آب درآید یا آنکه به سبب بروز «بداء» که از ضروریات اعتقادی ماست، واقعه به تعویق افتاد چه کسی حاضر به جبران خسارات ناشی از آوار یاس عمومی مردم می شود؟
چنانچه در زمان و مجالی دیگر، ده، بیست یا سی سال آینده به اذن الهی همه نشانه ها و مصادیق واقعی نیز بارز شوند، به مصداق ماجرای چوپان دروغگو، راضی ساختن مردم برای واقعی دانستن و پذیرش واقعه، بسیار سخت و صعب به نظر می آید. چرا همواره در طریق افراط، مقام و منزلت مردانی را که دوستشان داریم، تا سر حد مقام قدیسان و منجیان فرا می کشیم، در حالی که طاقت تجربه کمترین لغزش و خطای آنان را نداریم؟ و در طرفة العینی از طریق تفریط، به آنان پشت می کنیم.
این سخن وجهی دیگر نیز دارد. مثلث سوم صلیب، صهیون و سلفی گری، پس از مشاهده خیزش بزرگ مستضعفان و طلب عمومی آنان برای دستیابی به معنا، معنویت، اسلام و رهایی بخش آسمان ی، به امید کنترل شرایط و هدایت رخدادها در مسیر دلخواه خود و به قول خودشان کنترل تاریخ، سناریوی ویژه ای را طراحی کردند که از آن با عنوان پروژه آرمگدون یاد کرده ایم.
رسانه های پرقدرت در کنار هزاران مبلغ ایوانجلیک به یاری مردان سیاسی و نظامی آمدند تا به گوش مستضعفان غربی نجوا کنند. فصل ظهور دوم حضرت مسیح فرا رسیده است و این ظهور در گرو حمایت از بنی آسرائیل و واقعه آرمگدون در «فلسطین اشغالی» است. هم آنان با مستند سازی اقوال خود با روایت مجعول توراتی و انجیل، چنین تصویرسازی کردند که نیروهای خیر و نورانی حمایت کننده از ائتلاف صلیب و صهیون خواهند رسید.
سران این جریان دریافته بودند که در فرصت فراهم آمده، برای کنترل شرایط و دستیابی به نظم نوین جهانی، یا همان جهان تک حکومتی می توانند بر بال گرایش های مذهبی آخرالزمانی سوار شده و به اهداف پلید خود دست یابند.
در واقع پروژه آرمگدون از نظر آنها، مجالی برای سرکوبی تمامی خیزش ها و نهضت های ضد استعماری و ضد صهیونی فراهم می آورد تا این بار به نام دین و مسیح و برای همیشه از دست مسلمانان و مستضعفان رهایی یابند.
از دهه های 80 و 90 میلادی، هزاران رسانه به طور شبانه روزی و به همراه بیش از هشتاد هزار نفر مبلغ ایوانجلیک که با استفاده از همه ابزار تبلیغی منابع تحریف شده توراتی و انجیلی، این امکان را داشتند تا امر را بر ساکنان ساده لوح آمریکایی و انگلیسی متشبه ساخته و به حرکتی صرفاً شیطانی وجهه ای دینی و مذهبی بدهند، همه قوای انسانی و مالی را برای حمایت از پروژه آرمگدون و ورود آمریکا به جنگ در عراق و تهدید ایران و حمایت از بنی اسرائیل اشغالگر وارد کردند تا زمینه های ظهور دوم مسیح را فراهم کرده باشند.
آنها تنها به شواهدی عینی احتیاج داشتند تا از آن به عنوان مصادیقی برای صحت بافته های ذهنی خود استفاده کنند.
برگزیده ها: ثروت بیکران غرب و رسانه های پر قدرت پا به پای دستگاه های امنیتی این امکان را داشتند تا مصادیق مورد نیاز را ساخته و پرداخته کنند، از اینجا پروژه هایی چون واقعه یازده سپتامبر، انفجار مترو در اسپانیا و هجوم بی رحم انه مردان دستار بسته طالبان و القاعده با فرماندهی مأمور تربیت شده سیا، یعنی اسامه بن لادن ــ به قول سینماگران ــ کلید زده شدند تا همگان بتوانند مصادیق نیروهای شرور و دجال صفت را که در حال آماده شدن برای حمله نهایی و حضور در آرمگدون بودند، با چشم خود ببینند. شاید بسیاری این خبر را خوانده باشند که جرج دبلیو بوش برای کسب حمایت رئیس جمهور «فرانسه» به آن کشور سفر کرد و با او از قریب الوقوع بودن حمله یأجوج و مأجوج و واقعه آرمگدون به گفت وگو نشست. رئیس جمهور آمریکا از ژاک شیراک خواسته بود که با آمریکا و انگلیس در حمله به عراق همراه شود تا به حرکتی پیش دستانه جلوی حمله نیروهای دجال به فرهنگ و تمدن غربی را سد کند.
ژاک شیراک فرانسوی که از سخنان بوش سر در نیاورده بود، پس از رفتن رئیس جمهور آمریکا از مشاور خود در خواست کرد تا سخنان بوش را تبیین کند و اطلاعاتی را راجع به آخرالزمان و فصل ظهور مسیح (ع) به او بدهد.
سران مجامع مخفی، با شروع موج گرایش های معنوی و مذهبی در میان ساکنان غرب و خیزش های مذهبی شرق اسلامی ــ به ویژه انقلاب اسلامی ایران ــ دریافته بودند که زمان اجرای آخرین پرده از نمایش ظهور مسیح و تحقق دولت جهانی بنی اسرائیل در فلسطین اشغالی فرا رسید است و تأخیر در اجرای پروژه و البته به نام دین و مسیح می تواند همه فرصت ها را از آنها گرفته وشیرینی اجرای طرح نظم نوین جهانی را به کامشان تلخ کند.
از اینجا، آنها تنها به کشف برخی قراین و شواهد احتمالی از دشمن فرضی و بزرگ نمایی خطرات احتمالی آن خصم برای تمدن غربی و حتی صلح و امنیت جهانی احتیاج داشتند. در واقع آنها برای نجات خود از گردابی که به وجود آمده بود، تنها به یک جنگ فراگیر اتمی احتیاج داشتند. جنگی که از شرق اسلامی بر می خیزد.
تنها این واقعه می توانست تمامی اجزای پروژه یا سناریوی نوشته شده ایوانجلیک هیا یهودی و یهودیان صهیونیست مجامع مخفی را نزد مردم واقعی، پیش بینی شده کتب مقدس و البته خطرساز و مخوف جلوه دهد تا ساکنان غرب همه توان خود را در کار وارد سازند، بر هرگونه کشتار و جنایت مهر تأیید بزنند و هر تصمیمی را پذیرا شوند.
همراهی مردم در اجرای پروژه آرمگدون به منزله تن دادن به نظم نوین جهانی مجامع مخفی و بنی اسرائیل بود. جهانی که با مرکزیت «اورشلیم» شکل می گرفت.
چهرهای آخرالزمانیدر اثنای اجرای این پروژه شیطانی بود که آنها انگشت اشاره به سوی ایران و مطالعات هسته اش دراز کردند آنها در پس نمایش خیمه شب بازی «طالبان افغانستان» و «القاعده» که دست ساز خودش بود، به مصداق و نمونه بارزی از دشمنان شرور آخرالزمانی شرقی خود دست یافته بودند.
به جز این شرقی و اسلامی بودن ایران و انقلابی و اصولگرا بودن ایرانیان برای متّهم ساختن آنها و قرار دادنشان در صف نیروهای شرور در میدان آرمگون، کافی بود. بزرگ نمایی فعالیت های هسته ای ایرانیان و به چالش کشیدن مذاکرات و صورت جهانی دادن به رؤیاپردازی ها ــ همچون خطرناک خواندن ایران ــ می توانست تمامی قطعات پازل مورد نیاز مستکبران را برای به تصویر در آوردن واقعه آرمگدون فراهم آورد و کار را یکسره کند. مراد اصلی آنها چیزی جز وارد ساختن شرق اسلامی در جنگی فراگیر ــ به قول خودشان باز دارنده ــ و از بین بردن همه احتمالاتی که گمان می رفت باعث در هم پیچیده شدن طومار حیات غرب استکباری شود نبود.
دیوید راکفلر معروف که ردش را در بسیاری از مجامع مخفی می توان یافت، در سال 1994 در شورای تجارت «سازمان ملل» گفته بود:
«ما در لبه تغییر و تبدیل جهان قرار داریم. آنچه بدان احتیاج داریم یک بحران بزرگ است. در این صورت همه ملت ها نظم نوین جهانی را می پذیرند.» (شوالیه های معبد)
آلبرت پایک، دیکتاتور و خونخوار معروف قرن 19 میلادی و از اعضای عالیرتبه لژهای ماسونی ایالات متحده آمریکا نیز در حالی از دنیا رفت که آرزوی دیدار نظم نوین جهانی را پس از سه جنگ بزرگ جهانی به گور برد. مجسمه او اینک در یکی از میادین اصلی شهر «واشینگتن» خودنمایی می کند.
بخشی از اهداف کلان ــ نظم نوین جهانی و جهان تک حکومتی بنی اسرائیل ــ و سپس دو جنگ جهانی طراحی شده مجامع مخفی ماسونی محقق شد و طی آن بخش های بزرگی از اختیارات ملل مختلف و ساکنان جهان از آنها سلب شد و در اختیار مجامعی قرار گرفت که به نام و زیر لوای سازمان های جهانی عمل می کردند.
آخرین بخش از این اختیارات و امکانات، القای ضرورت تأسیس حکومتی یکپارچه به ذهن مردم جهان و اعلام آن در گروی سومین بحران بزرگ جهانی است.
درست در همین شرایط، اشخاصی دانسته یا ندانسته، با عملکرد و اقوام محاسبه نشده، برای بافته های ذهنی و اوهامات سران مجامع مخفی و سیاست بازان مأمورین این مجامع که بر اریکه قدرت دول آمریکایی و اروپایی تکیه زده اند، مستندات و شواهد ارائه می کنند تا آنها بی دردسر بتوانند همه قوای پوشیده و فعال جهان را علیه شرق اسلامی و ایران ــ شیعه خانه امام زمان (ع) ــ وارد میدان کنند.
این مستند سازان چونان طالبان و اعضای القاعده دست ساز و رام مردان سیاسی و امنیتی غربی نیستند، لیکن در وجهی دیگر، شواهدی را در اختیار اعوان و انصار شیطان قرار می دهند تا انگیزه ها و اهرم های ائتلاف صلیب و صهیون بیش از پیش بر ایران اسلامی فشار آورد. نویسنده به هیچ روی قصد متهم کردن اشخاص حقیقی و حقوقی را ندارد، لیکن شواهد بسیاری را می توان ارائه کرد که طی آنها، حامیان و مجریان جنگ فراگیر در شرق اسلامی از اقوال و اعمال نادانسته مردان سیاسی مسلمان، نهایت بهره برداری را برای به کرسی نشاندن طرح خود داشته اند. آنها در پروژه آرمگدون تصویری از صحنه جنگ فراگیر در فلسطین اشغالی ارائه می کنند و با برشمردن صف بندی ها و نیروهای دو طرف سعی در محقق جلوه دادن خواست و عمل سران ائتلاف صلیب و صهیون و حتی اعلام نتیجه نهایی ماجرا می کردند. آنها از یک سو، ساکنان ساده لوح غرب را از اسلام و مسلمانان می ترسانند و از دیگر سو، بستری را فراهم می آورند تا مردان سیاسی شرقی و ساکنان شرق اسلامی دست به اعمالی بزنند که از نظر این مزوران شیطان صفت به عنوان مصداق و سندی برای واقعی جلوه دادن آن سناریو و تهدیدها قابل استفاده است. آنها از دجال آخرالزمان و صف آرایی نظامی اش در فلسطین اشغالی در برابر مسیحیان و بنی اسرائیل می گویند، آنگاه در میان مردان سیاسی شرقی و مسلمان به دنبال اشخاصی می گردند که بتوان انگشت اتهام را به سویشان دراز کرد. آنگاه آنها را تهدید کننده مخرب و دشمن فرهنگ و تمدن غربی می خوانند و دستیابی به امنیت و آرامش را در گرو قتل عام آنها اعلام می کنند.
عباراتی مثل اسلام هراسی از همین جا سر برآورد.
با این اوصاف، تنها هوشیاری و کیاست مردان سرزمین اسلامی و به ویژه علما، سیاستمداران و اربابان رسانه ها و جرایدند که می توانند مانع از سوء استفاده خصم از این شرایط شوند. معرفی مصادیق اشخاص یاد شده در روایات و بی پروایی در سخن راندن در مجامع، دقیقا همان مستنداتی است که حامیان پروژه آرمگدون برای واقعی و حتی دینی جلوه دادن دسیسه های خود بدان احتیاج دارند.
کلام آخر آنکه، در عصر غیبت، جملگی ما مکلف به کسب معرفت درباره امام زمان (ع) انتظار و آمادگی و اصلاح گری هستیم.
روایتی به این مضمون از حضرت امام جعفر صادق (ع) موجود است که ایشان این کنکاش و بوالفضولی را باعث به تأخیر افتادن امر ظهور مقدس اعلام کرده اند.
انتظار عملی آگاهانه همراه با آمادگی برای مجاهدت همه جانبه در همه حوزه های اعتقادی، فرهنگی و عملی و اصلاح گری فردی و جمعی مطابق نقشه الهی و کلام حضرات معصومان (ع) است.
هیچ یک از بزرگان دینی همه اعصار تلاش برای دیدار امام، کشف اسرار، مصداق سازی به شیوه های مرسوم و مبتلا به و تبعیت از الگوهای بیگانگان صلیبی و صهیونی در تربیت مناسبات و معاملات را در زمره تکالیف مسلمانان و شیعیان اعلام نکرده اند.
امید می رود که جملگی ما در زمره منتظران حقیقی و مجاهدان هم عهد در طریق امامت و ولایت به شمار آییم.
گردآوری: بخش دین واندیشه برگزیده ها
,