خواستگاری،نامزدی و ازدواج موقت در کتاب نظام حقوق زن در اسلام
بخش اول: خواستگاری و نامزدی
1- آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است و آیا این نشاندهندۀ این نیست که در واقع مرد خریدار زن است و به عنوان مالک زن؟ ص 46
مگرهرخریداری از نوع مالکیت ومملوکیت اشیا است. هنرجو، خریدار هنرمند است. متعلم، خریدارمعلم است. آیا باید نام اینها را مالکیت بگذاریم و منافی حیثیت علم وعالم وهنر وهنرمند بشمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او. آیا واقعاً شما از این شعر شاعر شیرین سخن ما حافظ، اهانت به جنس زن میفهمید که میگوید:
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن من جوهری مفلس از آن رو مشوشم
شهری است پرکرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه«خریدار» هر ششم.
حافظ افسوس میخورد که چیزی ندارد نثار خوبان کند و التفات آنها را به خود جلب کند. آیا این اهانت به مقام زن است یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهای زنده و حساس است که با همه مردی و مردانگی در پیشگاه زیبایی و جمال زن خضوع و خشوع میکند و خود را نیازمند به عشق او و او را بینیاز از خود معرفی میکند؟
منتهای هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی که بوده است به آستان خود بکشاند. اکنون ببینید بنام دفاع از حقوق زن چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن را لکهدار میکنند؟ اینکه در قانون خلقت، مرد، مظهرنیاز و طلب و خواستاری، و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگوئی آفریده شده است، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبرانکنندۀ ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازون زندگی مشترک آنهاست. این، نوعی امتیاز طبیعی است که به زن داده شده است. نوعی تکلیف طبیعی است که بدوش مرد گذاشته شده است.
قوانینی که بشر وضع میکند، و بعبارت دیگر تدابیر قانونی که بکار میبرد باید این امتیاز را برای زن و این تکلیف را برای مرد حفظ کند. قوانین مبنی بر یکسان بودن مرد و زن از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری بر زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست، و تعادل را بظاهر بنفع مرد، و در واقع بزیان هر دو بهم میزند.
2- آیا خواستگاری مرد از زن بر اساس فطرت است یا یک آیین و سنت دیرینه؟
اين که از قديمالايام مردان به عنوان خواستگارى نزد زنان مىرفتهاند و از آنها تقاضاي همسرى مىکردهاند، از بزرگترين عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است. طبيعت مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبيعت، زن را گُل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. اين يکى از تدابير حکيمانه و شاهکارهاى خلقت است که در غريزة مرد نياز و طلب و در غريزة زن ناز و جلوه قرار داده است. خلاف حيثيت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. براى مرد قابل تحمّل است که از زنى خواستگارى کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن ديگرى خواستگارى کند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضايت خود را به همسرى با او اعلام کند اما براى زن که ميخواهد محبوب و معشوق و مورد توجه و علاقه باشد و از قلب مرد سر درآورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غريزه نيست که مردى را به همسرى خود دعوت کند و احياناً جواب رد بشنود و سراغ مرد ديگري رود». بعقیده «ویلیام جیمز» فیلسوف معروف امریکائی: حیا و خودداری ظریفانه زن غریزه نیست، بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان باین است که بدنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دورنگهدارند. زنان این درسها را در طول تاریخ یاد گرفتهاند و به دختران خود یاددادها ند.
اختصاص به جنس بشر ندارد، حیوانات دیگر نیز همینطورند، همواره این مأموریت به جنس نرداده شده است که خود را دلباخته و نیازمند بجنس ماده نشان بدهد. مأموریتی که بجنس ماده داده شده این است که با پرداختن به زیبائی و لطف و با خودداری و استغنا ظریفانه، دل جنس خشن را هرچه بیشتر شکار کند و او را از مجرای حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت خود بگمارد. [1]
پس نتیجه میگیریم که اگرچه خواستگاری مرد از زن یک سنت دیرینه میباشد ولی این سنت بر اساس طبیعت و سرشت مرد و زن است.
3- آیا در اسلام حکم یا قانونی در رابطه با نحوه خواستگاری و اینکه آیا مرد باید از زن خواستگاری کند یا زن از مرد داریم یا نه؟
خواستگاري هميشه از ناحية جنس مذکر انجام ميشود. اين قاعده حتى در مورد حيوانات نيز جاري است. يعنى در خواست از جنس مخالف غالباً از ناحية مذکر آغاز ميشود.
دين مقدس اسلام نيز که آيين فطرت است، بر اين رويه فطرى و طبيعى صحه نهاده و بر اين مبنا و اساس است که در قرآن و سنّت در امر ازدواج، مردان مخاطب واقع گشتهاند و مستقيماً به آنان دستور ازدواج و همسرگزينى داده شده و فرموده است: «فانکحوا ما طاب لکم من النّساء؛ بازنان طيب و پاکيزه ازدواج کنيد».[2]
اين آيه به معناى نهى از خواستگارى زن از مرد نيست، از اين رو در صدر اسلام تقاضاى زن از مرد نيز اتفاق افتاده است. امام باقر(ع) نقل ميکند: زنى نزد پيامبر(ص) آمد و عرض کرد: مرا به عقد کسى در آور. حضرت رو به حضار نمود و فرمود: کسى حاضر است با اين زن ازدواج کند؟ مردى از ميان جمع برخاست و عرض کرد: من حاضرم، حضرت فرمود: چه دارى که به او بدهي؟ گفت: چيزى ندارم. پيامبر(ص) فرمود: نمىشود. زن خواستة خود را تکرار کرد. ديگر بار حضرت فرمايش خويش را تکرار نمود، باز همان مرد برخاست. سرانجام پيامبر به آن مرد فرمود: از قرآن چيزى مىداني؟ گفت: بلي. فرمود: زن را به عقد ازدواج تو درآوردم، در عوض قرآنى که به او آموزش مىدهي، مهرية او خواهد بود.[3] از اين جريان برمىآيد که خواستگاری زن از مرد از نظر اسلام ممنوع و مذموم نيست ولى حرکت برخلاف عرف و سيرة مسلمانان و قواعد مورد قبول جامعه و مقتضاى فطرت و طبيعت است.
4- با توجه به گسترش ارتباطات و تعاملهاي اجتماعي جهان امروز مواردي پيش خواهد آمد که خانومي با درايت و بينش کامل آقايي را همطراز خود براي تشکيل يک زندگي مشترک بداند. در تاريخ هم داشتهايم مواردي چون خواستگاري حضرت خديجه(س) از پيامبر گرامي اسلام(ص) و جريان ازدواج حضرت موسي(ع) با دختر حضرت شعيب (ع) در اينجا راهکار چيست؟
قطعاً نفس امر از لحاط عرف و فرهنگ و عقايد مشکلي ندارد اما جايي که عرف نوعي تقابل را ايجاد ميکند؛ نحوه ادامه مسير و اقدامات آتيست. با در نظرگرفتن مطالبي که در مورد غرايز طبيعي زن و مرد ذکر شد و همچنين لحاظ کردن ظرفيت هاي عرف و فرهنگ خانوادها موضوع بايد به نحوي مطرح گردد که نه شخصيت آن آقا در اجتماع و خانواده زير سؤال رود و نه به خانوم اهانتي گردد. اضافه بر اينکه اين نوع خواستگاريها در صورت شکست، آثار روحي و رواني منفي بسياري را در وجود دختر خانوم به همراه خواهد داشت، يکي از روشهايي که در اين زمينه بنظر ميرسد، حضور شخص سومي به عنوان واسطه معکوس به نحوي که خواستگاري را از سوي آقا پسر مطرح کرده و به طور غيرمستقيم خواسته دختر خانوم را برآورده کند و مشاوري مدبر بهترين راهگشا است. [4]
پي نوشتها:
[1] استاد مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 15.
[2] نساء (4) آية3.
[3] وسائل الشيعه، ج 14، ص 195.
[4] http://asemanian.parsiblog.com/Archive38297.htm
بخش دوم: ازدواج موقت
1- فلسفه ازدواج موقت در اسلام چيست؟
بـررسـى و مـطالعهاى دقیق در اطراف مسائل حقوقى اسلام، این حقیقت را روشن مىسازد که قوانین اسلام بر پایة نیازمندیهاي انسان در تمام شؤون مختلف زندگى، وضع شده است و تناسب مستقیم با احتیاجات بشر دارد. احـکـام درخشان اسلام در عین اصالت و درستى، جوابگوى خواستههاى طبیعى و فطرى بشردر ادوار زندگى است. یکى از نیرومندترین غرایز در وجود انسان، غریزه جنسى است تا آن جا که پارهای از روانکاوان آن را تنها غریزۀ اصیل انسان میدانند و تمام غرائز دیگر را به آن باز میگردانند. از سوی دیگر این یک قانون کلی است که اگر به غرایز طبیعی انسان به صورت صحیحی پاسخ گفته نشود، برای اشباع آن متوجه طریق انحرافی خواهد شد، زیرا غرایز طبیعی را نمیتوان از بین برد. فرضاً بتوانیم آن را سرکوب کنیم، چنین اقدامی عاقلانه نیست؛ زیرا مبارزه با قانون آفرینش است، بنابراین راه صحیح آن است که غرائز را از طریق معقولی اشباع کرد و از آنها در مسیر زندگی بهرهبرداری نمود اين غریزه به منظور تولیدمثل و تکثیر نسل افراد در انسان آفریده شده است. تـشـریـح قانون ازدواج در اسلام به منظور هدایت این غریزة اصیل در مجراى صحیح و ارضاى آن بطور شایسته است. امـا چـون ازدواج دائم در عـیـن حال که در جلوگیرى ازآلودگیها و نگهدارى عفت انسان نقش مؤثرى به عهده دارد، در تمام شرایط نمىتواند پاسخگوى تمایلات جنسى انسان باشد. از ایـن رو در اسلام قانون ازدواج موقت تشریع شده است تا با استفاده از آن به خواستههاى جنسى در تمام شرایط پاسخ مثبت داده شود. براي روشنتر شدن مطلب به چهرة ازدواج موقت از دیدگاه قرآن و حدیث ميپردازيم.
قرآن مجید در این زمینه مىفرماید: «...فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً...» یعنى: مهر تعیین شدة زنانى را که به عنوان ازدواج موقت، عقد کـردیـد، بـپـردازیـد. (نساء آيه 24)
این آیه به اتفاق مفسران شیعه و به قول گروهى از مفسران اهلسنت دربارۀ ازدواج موقت نازل شده است.
عبداللّه بن مسعود مىگوید: در یکى از جنگها هـمـراه پیغمبر(ص) بودیم و چون زنان همراه ما نبودند و از جهت غریزة جنسى در فشار بودیم، از آن گـرامى پرسیدیم آیا براى ما جایز است کارى کنیم که غریزة جنسى در وجود ما به کلى از بین برود؟ آن حضرت ما را از این کار بازداشت و اجـازه داد کـه ازدواج موقت کنیم و این آیه را خواند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِين» (مائده آيه 23)؛ یعنى: اى گرویدگان به اسلام، کارهاى پـاکـیـزهاى کـه خـدا بـراى شـمـا حـلال کـرده بـر خـود حـرام نـکـنید و تجاوز ننمایید که خدا تجاوزکنندگان را دوست نمىدارد. (صحیح مسلم، ج3، ص221)
على(علیه السلام) فرمود: اگر عمر، ازدواج موقت را نهى نکرده بود، جز انسانهاى بدبخت کسى به زنا دست نمىزد (وسائل، ج14، ص440)
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هر کس ازدواج موقت را حلال نشمرد از ما نیست. (وسائل، ج14، ص438)
منبع: www.30gh.com
در تفسير طبرى روايات زيادى در ذيل اين آيه نقل شده كه نشان مىدهد آيه فوق مربوط به ازدواج موقت است و گروه كثيرى از صحابه پيامبر(ص) به آن شهادت دادهاند.(تفسير طبرى، جلد 5، صفحه 9)
در تفسير «الدر المنثور» و «سنن بيهقى» نيز روايات در اين زمينه فراوان است.(الدرالمنثور، جلد 2، صفحه 140-سنن بيهقى، جلد 7، صفحه 206)
در «صحيح بخارى» و «مسند احمد» و «صحيح مسلم» (کتب معتبر اهل تسنن) و كتب فراوان ديگر نيز رواياتى كه دليل بر وجود عقد موقت در عصر پيامبر اكرم(ص) است، ديده مىشود، هر چند روايات مخالف آن نيز وجود دارد.(مسند احمد، جلد 4، صفحه 436- صحيح بخارى، جلد 7، صفحه 16 و صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 1022 تحت عنوان «باب نكاح المتعه» آمده است)
جمعى از فقهاى اهلسنت معتقدند كه نكاح متعه در عصر پيامبر(ص) بوده سپس اين حكم نسخ شده است، در حالى كه جمعى مىگويند اين حكم تا آخر عمر پيامبر(ص) بوده و «عمر» آن را نسخ كرده است، حديث «متعتان كانتا على عهد رسول الله و انا محرمهما و معاقب عليهما: متعة النساء و متعة الحج»؛ دو متعه در عصر پيامبر(ص) وجود داشت و من آنها را تحريم كردم و بر آنها مجازات مىكنم! متعه زنان و متعه حج (كه نوع خاصى از حج است)، گواه اين معنى است. (اين حديث به همين عبارت يا عباراتى شبيه آن از نظر محتوا در سنن بيهقى، جلد 7، صفحه 206 و بسيارى از كتب ديگر آمده است. نويسنده الغدير، بيست و پنج حديث از كتب صحاح و مسندها نقل مىكند كه «متعه» در شرع اسلام، حلال و در عصر پيامبر(ص) و خليفه اول و مقدارى از زمان عمر معمول بوده، سپس او در اواخر عمرش از آن نهى كرد (الغدير، جلد 3، صفحه 332))
كتاب: اعتقاد ما صفحه 112 نويسنده: آية الله مكارم شيرازى منبع واسطه: www.hawzah.net
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «درباره متعه، هم قرآن دلالت بر آن دارد و هم سنت رسول الله(صلیالله عليه وآله)». (تفسير صافى، ج 1، ص439، به نقل از كافي)
امام باقر(عليه السلام) فرمود: «همواره على(عليه السلام) میفرمود: «لولا ما سبقنى به بن الخطاب ما زنى الاشفى (شقى)» (همان منبع) اگر عمر متعه را تحريم نمىكرد، هيچ فردى دچار زنا نمىشد مگر افراد كمى (افراد شقى و بدبخت)
ابوحنيفه از امام صادق(عليه السلام) سؤال كرد: آيا متعه نساء صحيح است؟ فقال: «سبحان الله اما تقرأ كتاب الله: (فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضة)». فقال ابوحنيفه: «والله لكأنها آية لم أقرأها قط»(همان منبع، ص 440) امام صادق به او فرمود: «آيا اين آيه «فما استمتعتم...» را نخواندهاى؟ ابو حنيفه گفت: والله مثل اينكه هنوز من اين آيه را نخوانده بودم. گروهى از صحابه راجع به شأن نزول آيه مذكور از بين صحابه پيامبر(صلیالله عليه وآله) افرادى مانند ابنعباس، أبىابنكعب و عبداللهبنمسعود و جابربنعبدالله انصارى و حبيببنابىثابت و سعيدبنجبير گفتهاند: «اين آيه در مورد متعه نازل شده است» (آيتالله سبحانى، مع الشيعة الامامية، ص 144) احمد بن حنبل در مسندش جلد 4، صفحه 436، ابوجعفرطبري در تفسيرش جلد 5 صفحه 9 و ابوبكر جصاص حنفى در احكام القرآن جلد 2، صفحه 178 و ابوبكر بيهقى در السنن الكبرى جلد 7 صفحه 205 و محمد بن عمر زمخشرى در كشاف جلد 1، صفحه 360 و ابوبكر بن سعدون قرطبى در تفسير جامع احكام القرآن جلد 5 صفحه 13 و فخر رازى در مفاتيح الغيب جلد 3 صفحه 267 و ديگران بر نزول آيه مذكور در مورد متعه تأكيد كردهاند. اگر كسى ادعا كند كه آيه مذكور به واسطه سنت، نسخ شده است، اولاً جواب داده میشود كه آية قرآن قابل نسخ شدن با خبر واحد نيست و ثانياً عمرانبنحصين گفته است: خداى متعال دستور متعه را نازل كرده است و آن را نسخ نكرده و پيامبر(صلیاللهعليهوآله) ما را به متعه امر میكرد و هيچ موقع از آن نهى نكرد. سپس مردى (عمر) با رأى خودش آن را ممنوع اعلام كرد. خليفه دوم نيز كه متعه را ممنوع كرد، ادعا نكرد كه متعه نسخ شده است؛ زيرا به وفور از عمر نقل شده است كه بالاى منبر میگفت: «متعتان كانتا على عهد رسول الله(صلیالله عليه وآله) و أنا أنهى عنهما و أعاقب عليهما: متعة الحج و متعة النساء». (آيت الله سبحانى، مع الشيعة الامامية، ص144) دو گونه متعه در زمان رسول خدا رواج داشت كه من آن دو را ممنوع میكنم و هر كس آنها را انجام دهد عقاب مىكنم 1- متعه حج 2- متعه نساء در نقل ديگرى آمده است كه عمر گفت: ايها الناس ثلاث كنّ على عهد رسول الله(صلیالله عليه وآله) و أنا أنهي عنهن و أحرمهن و أعاقب عليهن متعة النساء و متعة الحج وحى على خير العمل. (همان منبع، به نقل از مفاتيح الغيب، ج 10، ص 52 شرح تجريد قوشچى ص 484 طبع ايران) اى مردم سه چيز در زمان پيامبر(صلیالله عليه وآله) حلال بود ولى من آنها را حرام اعلام میكنم و بر آنها عقاب میكنم 1 ـ متعه نساء 2 ـ متعه حج 3- گفتن حيعليخيرالعمل در اذان.
استاد جعفر سبحانی در کتاب منشور عقاید امامیه ضمن ذکر این مطلب میفرماید: شگفت اينجاست كه نهى خليفه درباره مورد نخست و مورد اخير تاكنون به قوت خود باقى مانده، ولى متعه حج ـ برخلاف نظر خليفه ـ مورد عمل همه مسلمانان قرار دارد!(مقصود از متعه حج آن است كه زائر خانه خدا ميان عمره و اعمال حج از حال احرام بيرون آيد، و محرمات احرام بر او حلال شود).
از جمله كساني كه منكر تحريم متعه هستند، عبدالله بن عمر است. ميگويد: امام احمد در مسندش روايت كرده كه از ابن عمر درباره متعه سؤال كردند. ايشان گفت: در زمان پيامبر(صلیاللهعليه وآله) حلال بود ولى بر پيامبر(صلیالله عليه وآله) دروغ بستند (همان منبع، به نقل از مفاتيح الغيب، ج 10، ص 52 شرح تجريد قوشچى ص 484 طبع ايران)
ظاهراً عمر به اجتهاد خودش متعه را نپسنديده لذا آن را ممنوع كرده و از موقعيت سياسى خود در اين امر استفاده كرده است.
منبع: www.al-shia.com
شهيد مطهري در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، بخش ازدواج موقت (بخش دوم)، ص 79 در اين رابطه اينچنين ميفرمايند:
«گروهى از اهل تسنن عقيده دارند كه نكاح منقطع را پيغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خليفه در واقع اعلام ممنوعيت آن از طرف پيغمبر اكرم بوده است. ولى چنانكه مىدانيم عبارتى كه از خود خليفه رسيده است، خلاف اين مطلب را بيان مىكند.
توجيه صحيح اين مطلب همان است كه علامه كاشف الغطاء بيان كردهاند. خليفه از آن جهت به خود حق داد اين موضوع را قدغن كند كه تصور مىكرد اين مسأله داخل در حوزه اختيارات ولى امر مسلمين است؛ هر حاكم و ولى امرى مىتواند از اختيارات خود به حسب مقتضاى عصر و زمان در اين گونه امور استفاده كند.
به عبارت ديگر، نهى خليفه نهى سياسى بود نه نهى شرعى و قانونى. طبق آنچه از تاريخ استفاده مىشود، خليفه در دوره زعامت، نگرانى خود را از پراكنده شدن صحابه در اقطار كشور تازه وسعتيافته اسلامى و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نمىكرد؛ تا زنده بود مانع پراكنده شدن آنها از مدينه بود؛ به طريق اولى از امتزاج خونى آنها با تازه مسلمانان قبل از آن كه تربيت اسلامى عميقاً در آنها اثر كند ناراضى بود و آن را خطرى براى نسل آينده به شمار مىآورد، و بديهى است كه اين علت امر موقتى بيش نبود. و علت اينكه مسلمين آنوقت زير بار اين تحريم خليفه رفتند اين بود كه فرمان خليفه را به عنوان يك مصلحتسياسى و موقتى تلقى كردند نه به عنوان يك قانون دائم، و الا ممكن نبود خليفه وقت بگويد پيغمبر چنان دستور داده است و من چنين دستور مىدهم و مردم هم سخن او را بپذيرند.
ولى بعدها در اثر جريانات بخصوصى«سيره» خلفاى پيشين، بالاخص دو خليفه اول، يك برنامه ثابت تلقى شد و كار تعصب به آنجا كشيد كه شكل يك قانون اصلى به خود گرفت. لهذا ايرادى كه در اينجا بر برادران اهل سنت ما وارد است بيش از آن است كه بر خود خليفه وارد است. خليفه به عنوان يك نهى سياسى و موقت- نظير تحريم تنباكو در قرن ما-نكاح منقطع را تحريم كرد، ديگران نمىبايست به آن شكل ابديت بدهند.
بديهى است كه نظريه علامه كاشفالغطاء ناظر بدين نيست كه آيا دخالتخليفه از اصل صحيح بود يا نبود، و هم ناظر بدين نيست كه آيا مسأله ازدواج موقت جزء مسائلى است كه ولى شرعى مسلمين مىتواند ولو براى مدت موقت قدغن كند يا نه، بلكه صرفاً ناظر بدين جهت است كه آنچه در آغاز صورت گرفت با اين نام و اين عنوان بود و به همين جهت مواجه با عكسالعمل مخالف از طرف عموم مسلمين نگرديد.
به هر حال نفوذ و شخصيت خليفه و تعصب مردم در پيروى از سيرت و روش كشوردارى او سبب شد كه اين قانون در محاق نسيان و فراموشى قرار گيرد و اين سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطيل آن ناراحتيها به وجود مىآورد، براى هميشه متروك بماند.
اينجا بود كه ائمه اطهار-كه پاسداران دين مبين هستند- به خاطر اينكه اين سنت اسلامى متروك و فراموش نشود آن را ترغيب و تشويق فراوان كردند. امام صادق(عليه السلام) مىفرمود: يكى از موضوعاتى كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.
و اينجا بود كه يك مصلحت و حكمت ثانوى با حكمت اولى تشريع نكاح منقطع توام شد و آن كوشش در احياء يك«سنت متروكه» است. به نظر اين بنده آنجا كه ائمه اطهار مردان زندار را از اين كار منع كردهاند به اعتبار حكمت اولى اين قانون است، خواستهاند بگويند اين قانون براى مردانى كه احتياجى ندارند وضع نشده است، همچنانكه امام كاظم(عليه السلام) به علىبنيقطين فرمود:
«تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بىنياز كرده است.»
و به ديگرى فرمود:
«اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بىنياز نكرده است. و اما كسى كه داراى همسر است، فقط هنگامى مىتواند دستبه اين كار بزند كه دسترسى به همسر خود نداشته باشد.»
و اما آنجا كه عموم افراد را ترغيب و تشويق كردهاند، به خاطر حكمت ثانوى آن يعنى«احياء سنت متروكه» بوده است؛ زيرا تنها ترغيب و تشويق نيازمندان براى احياء اين سنت متروكه كافى نبوده است.
اين مطلب را به طور وضوح از اخبار و روايات شيعه مىتوان استفاده كرد.
به هر حال آنچه مسلم است اين است كه هرگز منظور و مقصود قانونگذار اول از وضع و تشريع اين قانون و منظور ائمه اطهار از ترغيب و تشويق به آن اين نبوده است كه وسيله هوسرانى و هواپرستى و حرمسراسازى براى حيوان صفتان و يا وسيله بيچارگى براى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بىسرپرست فراهم كنند.»
مردی از اهل شام درباره متعه از فرزند عمر سؤال کرد؛ و او گفت حلال است؛ شامی گفت: پدرت آن را تحریم کرده است و پسر عمر گفت: پدرم تحریم کرده لکن پیامبر آنرا تجویز نموده است و من نمیتوانم سنت پیامبر را رها کنم و پیرو پدرم باشم (جامع المدارک فی شرح مختصرالنافع، سید احمد خوانساری، ج ۴، ص ۲۸۹، قم، مکتبة اسماعیلیان؛ به نقل از سنن ترمذی؛ کتاب الحج، ـ باب ما جاء فی المتمتع و مسند احمد، ج ۴، ص ۴۳۶)
علیبن یقطین گوید که از امام موسی کاظم(ع) در مورد مُتعه پرسیدم، فرمود: «تو با متعه چکار داری؟ خداوند تو را از آن بینیاز ساخته است». (منظور امام متأهل بودن راوی بوده است.)(فروغ کافی)
منبع واسطه: کتاب دورنمای حقوقی ازدواج موقت؛ نوشته اسماعیل هادی؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ چاپ ۱۳۷۱؛ بخش سابقه حقوقی
2- شرايط ازدواج موقت را بيان كنيد؟ (بخش دوم، ازدواج موقت، ص 56)
يكى از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه مذهب جعفرى-كه مذهب رسمى كشور ماست- اين است كه ازدواج به دو نحو مىتواند صورت بگيرد: دائم و موقت.
ازدواج موقت و دائم در پارهاى از آثار با هم يكى هستند و در قسمتى اختلاف دارند:
1- آنچه در درجه اول ايندو را از هم متمايز مىكند، اين است كه زن و مرد تصميم مىگيرند به طور موقت با هم ازدواج كنند و پس از پايان مدت اگر مايل بودند تمديد كنند، تمديد مىكنند و اگر مايل نبودند از هم جدا مىشوند. پس فرق عمده در ازدواج موقت با دائم، اين است كه در عقد موقت بايد مدت ذكر شود كه آيا مثلاً يك ساعت است يا ده سال.
2- ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، نياز به خواندن عقد و الفاظ مخصوص دارد و با صرف رضايت قلبي درست نميشود.
3- از لحاظ شرايط، آزادى بيشترى دارند كه به طور دلخواه به هر نحو كه بخواهند پيمان مىبندند. مثلاً در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود، ولى در ازدواج موقت بستگى دارد به قرارداد آزادى كه ميان طرفين منعقد مىگردد؛ ممكن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج بشود يا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند.
4- در ازدواج دائم، زن خواه ناخواه بايد مرد را به عنوان رئيس خانواده بپذيرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت كند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادى است كه ميان آنها منعقد مىگردد.
5- در ازدواج دائم، زن و شوهر خواه ناخواه از يكديگر ارث مىبرند، اما در ازدواج موقت چنين نيست، مگر در ضمن عقد با يكديگر قرارداد كنند.
6- در ازدواج دائم، هيچ كدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگرى حق ندارند از بچهدار شدن و توليد نسل جلوگيرى كنند، ولى در ازدواج موقت جلب رضايت طرف ديگر ضرورت ندارد. در حقيقت، اين نيز نوعى آزادى ديگر است كه به زوجين داده شده است.
7- اثرى كه از اين ازدواج توليد مىشود يعنى فرزندى كه به وجود مىآيد، با فرزند ناشى از ازدواج دائم هيچگونه تفاوتى ندارد.
8- مهرهم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با اين تفاوت كه در ازدواج موقت عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نيست، مهرالمثل تعيين مىشود.
9- همان طورى كه در عقد دائم، مادر و دختر زوجه بر زوج، و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم مىگردند، در عقد منقطع نيز چنين است.
10- همان طورى كه خواستگارى كردن زوجه دائم بر ديگران حرام است، خواستگارى زوجه موقت نيز بر ديگران حرام است.
11- همان طورى كه زناى با زوجه دائم غير، موجب حرمت ابدى مىشود، زناى با زوجه موقت نيز موجب حرمت ابدى مىشود.
12- در عقد ازدواج موقت، بعد از تمام شدن مدت، زن بايد از مرد جدا شود و در صورت برقراری رابطه جنسی در این مدت، عده نگه دارد؛ مگر اينكه عقد، دوباره تجديد شود. اگر قبل از تمام شدن مدت، مرد بقيه آن را ببخشد، ازدواج موقت تمام ميشود؛ اما ازدواج دائم، فقط با طلاق يا فسخ عقد منفسخ ميشود. همان طورى كه زوجة دائم بعد از طلاق بايد مدتى عده نگه دارد، زوجة موقت نيز بعد از تمام شدن مدت يا بخشيدن آن بايد عده نگه دارد با اين تفاوت كه عدة زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عدة زن غير دائم دو نوبتيا چهل و پنج روز.
13- همانند ازدواج دائم، اگر شوهر در آن زمان، وفات كند بايد عدّة وفات نيز نگه دارد (چهار ماه و ده روز)
14- در ازدواج دائم جمع ميان دو خواهر جايز نيست، در ازدواج موقت نيز روا نيست.
پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقتبا ازدواج دائم در اين است كه ازدواج موقت از لحاظ حدود و قيود «آزاد» است؛ يعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفين است؛ حتى موقتبودن آن نيز در حقيقت نوعى آزادى به طرفين مىبخشد و زمان را در اختيار آنها قرار مىدهد.
منبه استفاده شدة ديگر: (www.hogoh.blogfa.com)
3- با وجود ازدواج دائم آيا چه نيازي به ازدواج موقت ميباشد؟
چنانكه قبلاً دانستيم ازدواج دائم مسؤوليت و تكليف بيشترى براى زوجين توليد مىكند. به همين دليل پسر يا دخترى را نمىتوان يافت كه از اول بلوغ طبيعى كه تحت فشار غريزه قرار مىگيرد آماده ازدواج دائم باشد. خاصيت عصر جديد اين است كه فاصلة بلوغ طبيعى را با بلوغ اجتماعى و قدرت تشكيل عائله زيادتر كرده است. اگر در دوران سادة قديم يك پسر بچه در سنين اوايل بلوغ طبيعى از عهدة شغلى كه تا آخر عمر به عهدة او گذاشته مىشد برمىآمد، در دوران جديد ابداً امكانپذير نيست. يك پسر موفق در دوران تحصيل كه دبستان و دبيرستان و دانشگاه را بدون تأخير و رد شدن در امتحان آخر سال و يا در كنكور دانشگاه گذرانده باشد، در 25 سالگى فارغالتحصيل مىگردد و از اين به بعد مىتواند درآمدى داشته باشد. قطعاً سه چهار سال هم طول مىكشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهيه كند و آمادة ازدواج دائم گردد. همچنين استيك دختر موفق كه دوران تحصيل را مىخواهد طى كند.
شما اگر امروز يك پسر محصل هجده ساله را كه شور جنسى او به اوج خود رسيده است تكليف به ازدواج بكنيد، به شما مىخندند. همچنين استيك دختر محصل شانزده ساله. عملاً ممكن نيست اين طبقه در اين سن زير بار ازدواج دائم بروند و مسؤوليتيك زندگى را- كه وظايف زيادى براى آنها نسبت به يكديگر و نسبت به فرزندان آيندهشان ايجاد مىكند- بپذيرند.
از شما مىپرسم: آيا با اين حال، با طبيعت و غريزه چه رفتارى بكنيم؟ آيا طبيعتحاضر است به خاطر اينكه وضع زندگى ما در دنياى امروز اجازه نمىدهد كه در سنين شانزده سالگى و هجده سالگى ازدواج كنيم دوران بلوغ را به تأخير بيندازد و تا ما فارغالتحصيل نشدهايم غريزه جنسى از سر ما دست بردارد؟
آيا جوانان حاضرند يك دوره «رهبانيت موقت» را طى كنند و خود را سخت تحت فشار و رياضت قرار دهند تا زمانى كه امكانات ازدواج دائم پيدا شود؟ فرضاً جوانى حاضر گردد رهبانيت موقت را بپذيرد، آيا طبيعتحاضر است از ايجاد عوارض روانى سهمگين و خطرناكى كه در اثر ممانعت از اعمال غريزه جنسى پيدا مىشود و روانكاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر كند؟
دو راه بيشتر باقى نمىماند: يا اينكه جوانان را به حال خود رها كنيم و به روى خود نياوريم؛ به يك پسر اجازه دهيم از صدها دختر كام برگيرد و به يك دختر اجازه دهيم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندين بار سقط جنين كند؛ يعنى عملاً كمونيسم جنسى را بپذيريم؛ و چون به پسر و دختر«متساوياً» اجازه دادهايم، روح اعلامية حقوق بشر را از خود شاد كردهايم؛ زيرا روح اعلاميه حقوق بشر از نظر بسيارى از كوتهفكران اين است كه زن و مرد اگر بناست به جهنم دره هم سقوط كنند دوش به دوش يكديگر و بازو به بازوى هم و بالاخره «متساوياً» سقوط كنند.
آيا اينچنين پسران و دخترانى با چنين روابط فراوان و بيحدى در دوران تحصيل، پس از ازدواج دائم مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است. ازدواج موقت در درجة اول زن را محدود مىكند كه در آن واحد زوجه دو نفر نباشد. بديهى است كه محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نيز خواه ناخواه هست. وقتى كه هر زنى به مرد معينى اختصاص پيدا كند قهراً هر مردى هم به زن معينى اختصاص پيدا مىكند، مگر آنكه از يك طرف عدد بيشترى باشند. بدين ترتيب پسر و دختر دوران تحصيل خود را مىگذرانند بدون آنكه رهبانيت موقت و عوارض آن را تحمل كرده باشند و بدون آنكه در ورطة كمونيسم جنسى افتاده باشند.
استاد جعفر سبحانی در این رابطه مینویسند (منبع: http://www.imamalinet.net): از آنجا كه اسلام، آيين خاتم و جامع است، براى حل مشكل بحرانهاى جنسى چنين طرحى را تجويز كرده است. جوانى را در نظر بگيريم كه در خارج از كشور مشغول تحصيل يا كار است و توانايى ازدواج دائم را ندارد. در اين صورت تكليف او چيست؟ پيداست كه جوان مزبور بايستى يكى از سه راه زير را برگزيند:
الف ـ خويشتندارى و محروم ساختن خود از تمتع جنسى؛
ب ـ ايجاد رابطه نامشروع با زنان فاسد وبيمار؛
ج ـ استفاده از ازدواج موقت با زنى پاكدامن، تحت شرايط خاصى كه در عين رفع مشكل، هزينهاى براى او ايجاد نكند.
پيداست كه در مثال فوق، راه چهارمى وجود ندارد كه جوان ياد شده از آن بهره گيرد (البته اين به آن معنا نيست كه ازدواج موقت، مخصوص چنين شرايطى است، ولى در عين حال چنين مواردى مىتواند حاكى از حكمت تشريع اين حكم باشد).
ضمناً بايد توجه داشت كه فقهاى ديگر مذاهب نيز نوعى از ازدواج دائمى را تأييد مىكنند كه واقعيت آن همان ازدواج موقت است، وآن اين است كه زن و مردى به صورت دائم با هم ازدواج مىكنند ولى يكى ازآنان يا هر دو مىدانند كه بايستى پس ازمدتى به صورت طلاق از هم جدا شوند. تجويز چنين ازدواجى درست تجويز ازدواج موقت است و فقط در نام با آن فرق دارد.
4- ازدواج موقت بیشتر در چه مواردی مصداق دارد؟
متعه حلال است برای کسی که خداوند متعال بوسیلۀ زوجۀ دائم او را بینیاز نکرده باشد و یا ازحضور نزد زوجهاش غایب باشد. در دین اسلام، کمروی و زیادهروی در امور جنسی نهی شده است؛ چرا که اسلام فقط دین تعادل است. آيهالله مكارم شيرازى در کتاب اعتقاد ما اینگونه بیان میکنند:
حضرت امام موسی کاظم(ع) میفرمایند: نسبت به متعه گرفتن اصرار نکنید و از زنان دائم خود رویگردان نشوید تا آنها از شما بیزار شوند و نفرین کنند به کسی که امر به متعه نموده است و او را لعنت کنند.
حضرت امام رضا(ع) میفرمایند: متعه حلال است برای کسی که خداوند متعال بوسیله زوجه دائم او را بینیاز نکرده باشد و یا از حضور نزد زوجهاش غایب باشد.
علیبنیقطین که در دربار هارونالرشید کار میکند و وضع مالی خوبی هم دارد، با وجود اینکه زوجه دائم دارد و در مسافرت به سر نمیبرد، هوس گرفتن متعه نموده از امام هفتم(ع) در این باره سؤال میکند، حضرت امام موسی کاظم(ع) میفرمایند: ترا با متعه چه کار؟ تو که زوجه دائمی در اختیار داری!
حضرت آیت الله مکارم شیرازی:
احتیاط واجب آن است که شوهر بیش از چهار ماه نزدیکی با همسر خود را در ازدواج موقت نیز ترک نکند. وای بر مردی که با زیادهروی درازدواج موقت حق زن دائم خود را پایمال کند. دین مبین اسلام برای کمیت ازدواج موقت مردان، حد قائل شده است، و با وجود اینکه مردان متأهل را نیز به ازدواج موقت امر نموده است اما زیادهروی در ازدواج موقت را بر آنان حرام کرده است.
ازدواج موقت در دو صورت بر مردان متأهل مستحب است و به جا آوردن سنت رسول اکرم(ص) شمرده میشود:
1- زوجه دائم مرد از لحاظ جنسی ناقص باشد، بطوریکه مرد نتواند از او بهره جنسی ببرد.
2- مرد برای مدتی از زوجه دائم خود دور باشد (مثلاً در مسافرت کاری باشد) اما ازدواج موقت برای مردی که زوجۀ دائم سالم و در دسترس دارد، جائز نیست. (البته استثناء هم دارد، مثلاً ممکن است مرد بخواهد به قصد محرمیت با زنی، با دختر صغیرهاش ازدواج موقت كند، که در این صورت مادرِ دخترِصغیره تا ابد به عنوان مادرزن بر مرد محرم میباشد، یاد آور میشوم که ازدواج موقت به قصد اینگونه محرمیت برای زن نیز امکانپذیر است، مثلاً دختر میتواند برای محرم شدن به شوهر خاله خویش با پسر خالهاش برای مدت کوتاهی ازدواج موقت کند، که در این صورت شوهر خالهاش تا ابد برای او حکم پدر شوهر را دارد.)
مردان مجرد نیز نباید در آن واحد، بیش از حد زوجه موقت اختیار کنند؛ چون در صورتی که حق زوجه موقت پایمال شود (نزدیکی با زوجه موقت بیش از 4 ماه ترک شود ) بر مرد گناه نوشته خواهد شد.
دختران و زنان بیوه میتوانند به هر تعداد که مایل هستند ازدواج موقت کنند (البته این بدان معنا نیست که میتوانند در یک زمان زوجۀ چند نفر باشند) و دین اسلام در این مورد هیچ گونه محدودیتی برای زنان تعریف نکرده است.
به هر حال ما معتقديم: ازدواج موقت اگر مورد سوءاستفاده واقع نشود، پاسخگوى قسمتى از ضرورتهاى اجتماعى در مورد جوانانى است كه قادر به ازدواج دائم نيستند، يا مسافرانى كه به خاطر كارهاى تجارى و اقتصادى، يا تحصيلى يا جهات ديگر مدتى از خانواده خود دور مىمانند و مواردى ديگر از اين قبيل و مبارزه با ازدواج موقت راه را براى توسعه فحشا در ميان اين گروهها باز مىكند، مخصوصاً در عصر و زمان ما كه سن ازدواج دائمى به علل مختلفى بالا رفته و از سوى ديگر عوامل تحريككنندة شهوات، بسيار فراوان است. اگر اين راه بسته شود، راه براى فحشا به يقين گشوده خواهد شد.
منبع احادیث:
کتاب بهشت خانواده ۲، نوشته: مرحوم استاد سید جواد مصطفوی
www.30gh.com
5- آيا نيازهاي زن در ازدواج موقّت تأمين مي شود؟
زن نيازهاي عاطفي _ رواني همچون نياز به عشق، نياز به تأييد و توجه اجتماعي، نياز به داشتن فرزند، نياز اقتصادي و... دارد. دختران و زناني كه در پي كسب عشق و فداكاري، كسب تعهّد و مسئوليت فرد ديگري در زندگي مشترك، ايجاد سرپناه و تكيه گاه مطمئنِ روحي _ عاطفي هستند و دست به ازدواج موقت مي زنند، بدانند كه با اين ازدواج، تمام آن نيازها برطرف نميشود. و پس از اتمام زمان آن، دچار يأس، ناكامي و نابساماني روحي و رواني مي شوند.[1] زيرا ازدواج براي زن پيوندي بالاتر از شهوت و نياز جنسي است. پيوندي سرشار از عشق و فداكاري و صميميّت واقعي و محبت قلبي است. مادر شدن با عظمتترين، زيباترين و هنرمندانهترين رويداد در زندگي يك زن است و اين نياز معمولاً در ازدواج موقت قابل تأمين نيست. بنابراين اصل در ازدواج، دائم بودن است؛ چون در آن همة نيازهاي مرد و زن تأمين ميشود و ازدواج موقت در زمانهاي خاص و شرايط معيني براي افراد معيني ضرورت پيدا ميكند. زن هايي كه ازدواج موقت كردهاند دلايل خود را در يك تحقيق اينگونه بيان كردند:
28 درصد به دليل اقتصادي، 8/58 درصد دليل عاطفي و رواني، تنهايي و خانوادگي ، 2/13 درصد دليل جنسي. [2]
بنابراين بايد ازدواج موقت در قالب يك فرهنگ درآيد و شرايط آن براي افراد تبيين شود و شبهات مربوط به آن جواب گفته شود و توسط كارشناس دين و روانشناس، آسيبشناسي آن مشخص شود و اين نياز به زمان و همكاري سازمانهايي مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، رسانهها و... دارد.
مشكلاتي كه در اين ازدواج متوجه زنان است:
1- صاحب فرزند شدن بزرگترين مشكل زنان متعه ميباشد.
2- زنان، كاملاً نگاه عاطفي و رواني در اين ازدواج دارند و برخورد احساسي و هيجاني با اين موضوع دارند. و وقتي كه مدّت آن تمام ميشود، مبتلا به يأس و ناكامي و افسردگي ميشوند. البته اين مشكل بيشتر در زنان زير 40 سال است.
3- نگاه منفي جامعه به اين نوع ازدواج؛ به جهت همين نگرش منفي، اين ازدواج غالباً مخفيانه انجام ميشود و اين ايجاد ترس، اضطراب و نگراني ميكند. براي رفع اين مشكل بايد زمينهسازي و بسترسازي فرهنگي و اجتماعي شود.
4- عدم ثبت قانوني صيغه از طرف خيلي ها، كه به تبع آن، اثبات همسري از سوي طرفين مشكل است.
6- اسلام چه توصیههایی به زن و مردی که قصد ازدواج موقت دارند، کرده است؟
الف) توصيههاي مهم به زناني كه قصد ازدواج موقت دارند:
1- خود و مجموع نيازهايشان را به خوبي بشناسند و نيز راههاي تأمين آنها را بررسي كنند.
2- ازدواج موقت را با تمام شرايط، ويژگيها و پيامدها و آثارش، شناخته و ميزان اثرگذاري آنها را بر زندگي خود دريابند.
3- به اين ازدواج به عنوان يك اصل و باور ديني اعتقاد داشته باشند و به اصول آن متعهّد باشند.
4- عدّه (45 روز) را بعد از تمام شدن مدّت ازدواج - در صورت همبستري – رعايت كنند.
5- مردي كه از آنها تقاضاي ازدواج موقت ميكند، كاملاً بشناسند و انگيزههاي او را از اين ازدواج بدانند.
6- اين اقدام را قانوناً ثبت نمايند و از پيامدهاي تلخ عدم ثبت قانوني جلوگيري كنند.
7- با فكر اينكه بعد از اين ازدواج، آن را به ازدواج دائم تبديل كنند، اقدام به اين كار نكنند.
8- ارزش، منزلت، شخصيت و عزّت نفس خود را حفظ كنند.
ب) توصيه به مردان:
1- به قصد شهوتراني اقدام به ازدواج موقت نكنند.
2- حقوق همسران دائمي خود را تضييع نكنند.
3- به عنوان يك عمل هميشگي و دائمي و در همه جا انجام ندهند كه مداوم بودن آن اعتياد ميآورد.
4- براي پيروي از فرمان الهي و سنّت اسلامي اقدام به اين ازدواج كنند.
5- اقدام اين ازدواج براي شكستن ممنوعيت آن توسط اهل سنّت باشد.
6- براي احسان به محرومين و ايجاد پناهگاه امن و آرامش براي زنان بيسرپرست باشد.
منابع:
1- رافعي، طلعت، تحليلي بر روان شناسي زن در ازدواج موقت، نشر دانژه، چاپ اول، 1382، ص 31
2- همان، ص 50
منبع استفاده شده: www.eteghadat.com
7- پاية ازدواج بايد بر دوام باشد، زوجين از اول كه پيمان زناشويي ميبندند بايد خود را براي هميشه متعلق به يكديگر بدانند و تصور جدايي در مخيله آنها خطور نكند، آيا ازدواج موقت ميتواند اين دوام را حفظ كند؟ (ص 64)
اينكه پايه ازدواج بايد بر دوام باشد، بسيار مطلب درستى است ولى اين ايراد وقتى وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج دائم كنيم و ازدواج دائم را منسوخ نماييم.
بدون شك هنگامى كه طرفين قادر به ازدواج دائم هستند و اطمينان كامل نسبت به يكديگر پيدا كردهاند و تصميم دارند براى هميشه متعلق به يكديگر باشند پيمان ازدواج دائم مىبندند. كمااينكه يكي از مصاديق ازدواج موقت، ازدواج آزمايشي است به اين صورت كه ممكن است زن و مردى كه خيال دارند با هم به طور دائم ازدواج كنند و نتوانستهاند نسبتبه يكديگر اطمينان كامل پيدا كنند، به عنوان ازدواج آزمايشى براى مدت موقتى با هم ازدواج كنند؛ اگر اطمينان كامل به يكديگر پيدا كردند ادامه مىدهند و اگر نه از هم جدا مىشوند. من از شما مىپرسم: اينكه اروپاييان وجود يك عده از زنان بدكار را در محل معين از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مىدانند براى چيست؟ آيا جز اين است كه وجود مردان مجردى را كه قادر به ازدواج دائم نيستند خطر بزرگى براى خانوادهها به حساب مىآورند؟ ازدواج موقت از آن جهت تشريع شده است كه ازدواج دائم به تنهايى قادر نبوده است كه در همة شرايط و احوال رفع احتياجات بشر را بكند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم اين بوده است كه افراد يا به رهبانيت موقت مكلف گردند و يا در ورطه كمونيسم جنسى غرق شوند. بديهى است كه هيچ پسر يا دخترى آنجا كه برايش زمينه يك زناشويى دائم و هميشگى فراهم است، خود را با يك امر موقتى سرگرم نمىكند.
پس در ازدواج موقت اين بايد در ذهن طرفين باشد كه آنها تنها به دليل شرايط اجتماعي موجود و شرايط حاكم بين دو طرف قادر به ازدواج دائم نبودهاند و تن به ازدواج موقت دادهاند و هر وقت كه اين شرايط مهيا شد ميتوانند اين ازدواج را به دائم تبديل كنند مگر اينكه طرفين حاضر به ادامة زندگي با هم نباشند كه در ازدواج دائم هم مي بينيم كه اگر دو طرف نخواهند با هم زندگي كنند به طلاق منجر ميشود پس تفاوت زيادي ندارد، فقط در ازدواج موقت آزادي عمل بيشتري براي زوجين وجود دارد. پس آن روح عاطفي و پايداري كه در ازدواج دائم بين زوجين برقرار است، در ازدواج موقت هم ميتواند حاكم باشد. البته من منكر اين نيستم كه فرهنگ جامعة ما با اين طرز تفكر فاصلة زيادي دارد ولي اين دليل نميشود كه اصل قانون را نقض كنيم، بلكه راه حل اصلي اين است كه در اين زمينه فر
مطالب مشابه :
فرمایشات ایت الله مکارم شیرازی در مورد ازدواج موقت و پاسخ به برخی مسائل
شیراز; تبریز; کرمان آيه متعه در قرآن نازل شد، ما در زمان پيامبر خدا به آن عمل مى كرديم و آيه
خواستگاری،نامزدی و ازدواج موقت در کتاب نظام حقوق زن در اسلام
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن من دو گونه متعه در زمان رسول خدا رواج داشت كه من آن
ازدواج موقت؛ کی و کجا؟
پاره ای در خصوص توجیه اقدام خلیفه دوم آمده است، اثبات این ادعا که متعه در زمان شیراز) با
ازدواج موقت
شیراز. داستانهای موقت که به صیغه نیز معروف است نوعی از ازدواج در مذهب شیعه است،متعه در لغت
قصور ما و روایت مغرضانه ی دیگری از اسلام ؛ در حاشیه ی مستند " بازار ص-ک-ص ایران "
سودابه مرتضایی ، در فیلم " در بازار ص-ک-ص " ، "عقد متعه " را به عنوان " در پشتی " ورود در شیراز
اعدام متجاوزان به نوامیس ،هشداری برای تبهکاران است
جامعه شناسی متعه; در مورد اجرای احکام اخیر سه نفر از مجرمان پرونده تجاوز به عنف در شیراز
مکتب ایرانی و پایکوبی بر مزار شیعیان بحرین
دانلود کتاب حلقات 3 جامعه شناسی نکاح متعه. هنر در شیراز ماهیت مکتب در تفکر کابالیسم و
برچسب :
متعه در شیراز