به بهانه سالگر امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
از کودکی تا دانشکده افسری
در سال 1323 در شهرستان درگز و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. بعد از یک سال به همراه خانواده خود در مشهد و سپس از آنجا در شهرهای مازندران اقامت گزید و سرانجام در سال 1342 به اخذ دیپلم رشته ریاضی از دبیرستان امیرکبیر تهران موفق گردید. در سال 1343 وارد دانشکده افسری شد و در سال 1346 از آن دانشکده فارغ التحصیل شد. او در طول دوره دانشکده افسری به جدیت در درس و پایبندی به مذهب شهرت داشت.
وضعیت خدمتی تا پیروزی انقلاب اسلامی
پس از یک سال طی دوره مقدماتی رسته توپخانه، به ترتیب در لشکر تبریز و لشکر کرمانشاه خدمت کرد و در سال 1351 برای گذراندن یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان دوره هواسنجی بالستیک توپخانه به آمریکا اعزام شد و در این دوره امتیاز نخست را کسب کرد.
وی در طول این دوره همچون یک مبلغ مذهبی در جلسات بحث و مناظره آمریکایی ها شرکت نموده و آنان را به اسلام دعوت می کرد. پس از بازگشت از آمریکا به عنوان استاد به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل شد.
در طول پنج سالی که در متن مردم متعهد و انقلابی این دیار قرار گرفت خود را برای ورود به فضای نورانی انقلاب اسلامی آماده می کرد. او چند روز قبل از 22 بهمن سال 1357 بازداشت و با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد و با درجه سروانی به دنیای نورانی خدمت در ارتش اسلامی وارد شد.
ورود به کردستان
با آغاز توطئه سنگین ضد انقلاب در کردستان، در معیت سردار سلحشور اسلام، شهید دکتر مصطفی چمران، وارد کردستان شد و سپس در مقام فرمانده عملیات ارتش و با کمک وسیع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آزادسازی و پاکسازی شهرهایی همچون سنندج، دیواندره، مریوان، سقز، بانه و سردشت، همت گماشت. او سرانجام با تشکیل قرارگاه عملیاتی شمال غرب کشور و با در اختیار گرفتن لشکرهای ۶۴ و ۲۸ به ارومیه رفته و در شهریورماه 1360 که شهر اشنویه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آذربایجان غربی آزاد شد، در این منطقه حضور داشت.
در مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی ارتش
یک سال پس از شروع جنگ تحمیلی، در نهم مهرماه 1360 با فرمان امام خمینی (ره) در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در میدانهای نبرد حضور یافت و در طول پنج سال انجام وظیفه در این مسئولیت خطیر، عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و ده ها نبرد دیگر را فرماندهی و هدایت کرد .
صیاد لایق آن بود که حضرت امام خمینی (ره)، در مورد او، این گونه توصیف کند: با تقدیر از زحمتهای طاقت فرسای سرکار سرهنگ صیاد شیرازی که با تعهد کامل به اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچ گونه خدمتی به کشور اسلامی خودداری نکرده و امید است در آینده نیز در هر مقامی باشد موفق به ادامه خدمتهای ارزنده خود باشد، ...
از مرداد ماه سال 65 تا شهادت
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی پس از مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی ارتش، بدون وقفه، بنابر فرمان امام راحل (ره) به نمایندگی معظم له در شورای عالی دفاع منصوب شد که تا پایان جنگ ادامه یافت. او در سال 1367 در عملیات مرصاد شرکت و با روحیه ای بسیجی ضربات محکمی را بر پیکر مزدوران منافق وارد کرد. پس از پایان جنگ تحمیلی با فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی کل قوا به معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و سپس با تصویب معظم له و با حفظ سمت قبلی، به جانشینی رئیس ستاد کل منصوب شد.
شهادت پدر از زبان فرزند
بيست و يکم فروردين ماه بود. نسيم ملايم بهاري برگهاي درختان را نوازش ميکرد. پدر مطابق هميشه ساعت 6:30 آماده رفتن شد. من و برادر کوچکترم محمد همراه ايشان به مدرسه می رفتیم. پدر کنار ماشين در خيابان ايستاد. ناگهان مردي با لباس کارگران شهرداري جلو آمد، و نامهاي به پدرم داد، او هيچگاه راننده و محافظ نداشت. پدر نامه را باز کرد. در همين لحظه آن شخص اسلحهاش را بيرون آورد و چهار گلوله به سر پدرم شليک نمود. با ناباوري به صحنه نگاه کردم نميدانستم چه کار کنم، باورم نميشد. در خيابان هيچکس نبود که مرا درک کند، به سمت منزل همسايگان دويدم و با يکديگر او را به بيمارستان فرهنگيان رسانديم. اما ديگر دير شده و او به آسمان پر کشيده بود. با نگاهي به قامت غرق در خون او خاطره سالها جهاد و دلاورياش در ذهنم مرور شد، پدر قهرمانم آرام گرفته بود، صداي بال ملائک در گوش جانم پيچيد و عطري بهشتي در فضا طنين افکند.
بخش هایی از خاطرات شهید صیاد شیرازی که توسط آقای دهقان نوشته شده است.
چهره من در مرکز توپخانه اصفهان شناخته شده بود؛ البته نه به عنوان کسی که چهره اش آمیخته با سیاست است، بلکه بیشتر مرا یک چهره ی مذهبی می شناختند که موضع مشخصی نسبت به حرکت حضرت امام و انقلاب دارم . ولی کسی مدرکی نداشت. دیگر طوری شده بود که در همان کمیته ای که درس می دادم – نقشه برداری و نقشه خوانی تدریس می کردم – استادهای دیگر، به خاطر این روحیه، به من احترام می گذاشتند و مراعات مرا می کردند.
***
اول انقلاب وضع آشفته بود. گروهک ها به شدت کار می کردند، مخصوصاً چپ ها و در راس شان چریک های فدایی خلق. به کرات جلوی در پادگان از کیف پرسنل وظیفه، مخصوصاً آن هایی که لیسانسیه بودند، اعلامیه در می آوردیم، می گفتند: دیگر آزاد شده ایم.
ما نمی دانستیم با این ها چکار کنیم. انگار آزادی یعنی این که هر کس هر کاری که می خواهد انجام دهد.
***
با سنندج تماس گرفتم که هلیکوپتر بیاید. سه چهار تا مجروح داشتیم. یک مجروح راننده تانک اسکورپین بود. دیدم پیشانی اش را بسته و پانسمان کرده. پرسیدم: چی شده؟
گفت: گلوله خورده.
گلوله با یک مقدار زاویه به پیشانی او خورده بود. سر او را نشانه گرفته بودند که از تانک بیرون بوده. فقط پوستش را برده بود. خیلی با روحیه، یک تفنگ ژ- ث دستش گرفته بود و ضد انقلاب را دنبال می کرد.
***
اطلاع دادند که بنی صدر به قرارگاه شما در کرمانشاه آمده و منتظر است.
آمدم به سقز. لباسم درهم ریخته بود. یک لباس بسیجی گیر آوردم. سریع دوش گرفتم، لباسم را عوض کردم و به خلبان هلیکوپتر گفتم: می خواهم سریع برویم کرمانشاه.
گفت : به شب بر می خوریم.
گفتم : اشکال ندارد، هر طور شده خودمان را برسانیم به آن جا که رئیس جمهور آمده.
وقتی به کرمانشاه رسیدم، ساعت هشت شب بود. بچه های قرارگاه که ترکیبی از ارتش و سپاه بودند، تا مرا دیدند، تکبیر گفتند. پرسیدم: مسأله چیست؟
گفتند: الان می فهمید.
رفتم داخل اتاق. دیدم آقای بنی صدر و شهید رجایی که آن موقع نخست وزیر بود و تعدادی از مشاورین بنی صدر، آن جاهستند. حالا من خوشحال بودم از این که این خوش خبری را می دهم که ستون هشت روز در محاصره و در حال انهدام بود ولی نجات پیدا کرد. با حالت گرمی به طرف آقای بنی صدر رفتم که او را ببوسم.
دیدم که دست او مثل دست مرده است. البته طبیعت او همین بود ولی آن جا خیلی شل بود. این طور احساس کردم، ولی حرارت خودم را در بوسیدن نشان دادم. بلافاصله بنی صدر پرسید: ستون چی شد؟
گفتم : الحمدلله نجات پیدا کرد.
یک دفعه تکان خورد. من تا آن موقع اثر سخن چینی را در مسؤولین ندیده بودم . در تاریخ خوانده بودم که برای کسی که می خواهد خدمت گزاری کند، سخن چینی می کنند. ولی تا آن موقع نمی دانستم که اثرش چیست. آن قدر به گوش این آدم خوانده بودند: فلان کس رفته همه را به کشتن داده، ستون تار و مار شده، ستون به اسارت در آمده که حرف من باورش نمی شد.
پرسید: چقدر تلفات دادید؟
گفتم : تا این جا حدود هفتاد نفر شهید دادیم وصد و پنجاه تا مجروح. معلوم بود که رقم ها را از این بالاتر داده بودند. ساکت شد.
مثل این که می خواست بر مبنای حرف آن ها شروع کند و به من حرف هایی بزند ولی دید که مطلب چیز دیگری است. معلوم شد پشت سر من خیلی غیبت کرده اند. آن تکبیری هم که بچه ها سر دادند، به خاطر دفاعی بود که می خواستند از من بکنند.
وصیتنامه
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا تو ميدانی که همواره آماده بودهام آنچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم، اگر این نبود آنهم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست توست، من نميدانم چه موقع خواهم رفت، ولی ميدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان (عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردن من دارند ميخواهم مرا ببخشند، من نیز همواره برایشان دعا کردهام که عاقبتشان به خیر باشد. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم ميخواهم که مرا ببخشند که کمتر توانستهام به آنها برسم و بیشتر ميخواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده، آنچه از دنیا برایم باقی ميماند حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد... خداوندا! ولی امرت حضرت آیتالله خامنهای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده و پاینده و موفق بدار، آمین یا ربالعالمین، مناللهالتوفیق.
پيام حضرتآيتالله خامنهای در شهادت سپهبد صيادشيرازی
بسم الله الرحمن الرحيم<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليهفمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا
امير سرافرازارتش اسلام و سرباز صادق و فداكار دين و قرآن، نظامي مؤمن و پارسا و پرهيزكار،سپهبد علي صيادشيرازي به دست منافقين مجرم و خونخوار و روسياه به شهادت رسيد. ايننه نخستين و نه آخرين باري است كه دلي نوراني و سرشار از عشق و ايمان و وفاداري بهآرمانهاي بلند الهي هدف تير خشم و عناد و عصبيت از سوي زمره جنايتكار و فاسدي كهادامة حيات خود را به دشمنان اسلام دانسته است قرار ميگيرد و دست خائن وخودفروختهاي نهال ثمرهبخش اين انسان والايي را قطع ميكند. او مانند ديگر مردانحق از روزي كه قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را براي نثار در راهخدا به روي دست داشتند. سرزمينهاي داغ خوزستان و گردنههاي برفراشته كردستانسالها شاهد آمادگي و فداكاري اين انسان پاك نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهههايدفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و خودگذشتگي او حفظ كرده است. خطر مرگ كوچكتر از آناست كه بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنيوي حقيرتر از آناست كه در دل نوراني شايستگان جايي بيابد. كوردلان منافق بدانند كه با اين جنايتهاروز به روز نفرت ملت از آنان بيشتر خواهد شد و خون مردان پاكدامن و پارسا همچونصيادشيرازي و شهيد لاجوردي بدنامي و سياهرويي آنان را در تاريخ و در دل اين ملتهميشگي خواهد كرد و سردمداران استكبار كه با وجود لافزنيهاي ضدتروريستي خود بهاميد آن نشسته اند كه تروريستهاي مزدورشان در ايران اسلامي با شهيد كردن مرداناستوار و مقاوم انقلاب، راه تسلط بر ايران اسلامي را هموار كنند، بدانند كه خونشهيدان راه حق، ملت مؤمن ما را راسختر و آشتيناپذيرتر و مقاومتر ميسازد، رحمت وفضل بيكران الهي بر روح شهيد عزيزمان علي صيادشيرازي و لعنت و نفرين خدا و فرشتگانو بندگان صالحش بر ايادي منفور و مطرود استكبار.
اينجانب شهادت اين بندةبرگزيدة خدا را به ملت ايران بخصوص به ياران دفاع مقدس و ايثارگران جبهههاي نور وحقيقت و خانوادههاي گرامي و فداكار و بازماندگان محترمش تبريك و تسليت ميگويم وصميميترين درود خدا را به روح پاك او و خون بهناحق ريختة او نثارميكنم.
والسلام علي عبادالله الصالحين
سيدعلي خامنهاي
مطالب مشابه :
آشنایی با شهدای مرکز آموزش توپخانه ارتش شهید علی صیاد شیرازی اصفهان 6
آموزش توپخانه ارتش شهید علی مرکز آموزش توپخانه سپهبد علی صیاد شیرازی در
خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی
آموزش نظامی ثبت اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی
صیّاد دل ها (شهید صیاد شیرازی )
(شهید صیاد شیرازی آمریکا، به مرکز آموزش توپخانه سپهبد شهید صیاد شیرازی، از
ویزه هفته دفاع مقدس زندگینامه شهید صیاد شیرازی
شهید صیاد شیرازی. به مرکز آموزش توپخانه و سپهبد علی صیاد شیرازی در ۲۱
به بهانه سالگر امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
به بهانه سالگر امیر سپهبد شهید علی صیاد به مرکز آموزش توپخانه شهید صیاد شیرازی که
زندگینامه شهید صیاد شیرازی
زندگینامه شهید صیاد شیرازی در مرکز آموزش توپخانه سپهبد علی صیاد شیرازی پس
به مناسبت سالگرد شهادت شهید علی صیاد شیرازی
از آمریکا، به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل سپهبد شهید صیاد شیرازی، از حضور خویش
زندگینامه علی صیاد شیرازی
در مرکز آموزش توپخانه سپهبد علی صیاد شیرازی پس از شهید صیاد که
زندگی نامه شهید صیاد شیرازی
زندگی نامه شهید صیاد شیرازی. امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال به اصفهان ـ مرکز توپخانه
برچسب :
مرکز آموزش توپخانه شهید سپهبد صیاد شیرازی