آثار گناه در دنيا و آخرت
موضوع تحقيق آثار گناه در دنيا و آخرت از منظر قرآن و روايات ميباشد كه اجتماع ما مبتلا به آن ميباشد و اهميت بسزائي دارد. مردم اگر آثار گناهان را بدانند مرتكب خيلي از ناهنجاريها نميشوند كه در متن مفصل خواهد آمد بيشتر گرفتاريهاي مردم و اجتماع از گناهاني است كه مرتكب ميشوند مثلاً در روايات دارد كه اگر در اجتماعي زكات داده نشود به آسمان امر ميشود كه باران نيايد و مردم و اجتماع بايد اين روايات را بخوانند و يا بشنوند تا اينكه تارك زكات نشوند و يا اينكه در اجتماع كنوني مردم اصلاً دروغ را گناه نميدانند چرا چون آثار بد و شوم غيبت و دروغ را نميدانند كه پيامبر اكرم (ص) در مورد غيبت فرمودند كه اجتناب كنيد از غيبت كه غيبت خورشت سگهاي جهنم است و يا اينكه در مورد دروغ فرمودند كه اگر تمام شرها و گناهها را در يك اتاقي جمع شده و كليد آن دروغ است يعني كليد تمام اين گناهان دروغ ميباشد به خاطر اهميتي كه اين موضوع هم در فرد و هم در اجتماع دارد، اين تحقيق با عنوان آثار گناه در دنيا و آخرت انتخاب شده است كه زير نظر استاد تقوائي دام عزه تدوين شده و داراي يك مقدمه و سه فصل ميباشد كه در مقدمه اين تحقيق درباره گناه و معناي گناه و اقسام گناه بحث ميشود و در فصل اول گناه و آثارش از ديدگاه قرآن ميباشد كه بخشهاي مختلفي دارد از جمله آثار گناهان در اجتماع و فرد ميباشد.
فصل دوم آثار گناه در قيامت از منظر قرآن ميباشد كه اشاره به آثار گناهان و عواقب بد آنها در قيامت خواهد داشت.
و فصل سوم آثار گناه از ديدگاه روايات ميباشد كه به آثار مختلف گناهان مانند اينكه برخي گناهان موجب آبروريزي و عدم استجابت دعاست كه اميرالمؤمنين در دعاي كميل به اين مطلب اشاره كردهاند و در پايان نتيجه بحث و منابع و مآخذ عنوان شده است از خداي تبارك و تعالي مسئلت ميكنم كه همه ما را از گناهان مصون و محفوظ بدارد. انشاء اللّه .
باسمه تعالي
آثار گناه در دنيا و آخرت از منظر قرآن و روايات
مقدمه
گناه در لغت
گناه در لغت فارسي به معناي بزه، جرم، خطا، نافرماني و امثال اين الفاظ آمده و در لغت عرب از آن به «ذنب» و «اثم» و «معصيت» تعبير شده و معنائي كه در هر دوي آنها صادق و بلكه جامع همه معاني است همان نافرماني و انجام عملي برخلاف قانون و يا سرپيچي از قانون است، يا به گفته بعضي، هركاري كه انجام آن ناروا باشد، و يا مطابق تعريف برخي، گناه در پيش اهل شرع عبارت است از اينكه مكلف، مرتكب امر نامشروع گردد.[1]
دانشمندان ؟؟ گناه و جرم را مخالفت با قانون تفسير كردهاند و در تعريف جرم گفتهاند: «جرم عبارت خواهد بود از اينكه افراد جامعه از حدود مقررات و قوانيني كه نشاندهنده قلمرو و فعاليت افراد و حافظ حقوق طبيعي و سعادت آنان است تجاوز كرده، رخنهاي در نظم اجتماع پديد آورند»
ژان ماركيزه در كتاب جنايت خود آورده است: كسي كه از سرحد قانون تجاوز كند و اين اصل را ناديده انگارد نظم اجتماع را مختل ساخته و عملش پيش قضات جرم است.[2] «كارل» فرانسوي ميگويد: گناه عبارت است از پيروي نكردن از نظم اشياء ... فهم اين نكته دشوار نيست كه گناه عبارت است از پايمال كردن ارادي يا غيرارادي قانونهاي زندگي ... [3] در قرآن كريم نيز آياتي هست كه ميتوان به آنها در اينباره استشهاد كرد مانند اين آيه شريفه كه ميفرمايد: تلك حدودُ الله و من يُطع اللّه و رسوله يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك الفوز العظيم و من يعص اللّه و رسوله و تيعد حدوده يدخله ناراً خالداً فيها و له عذاب مبين[4] در زبان قرآن و پيامبر و امامان عليهمالسلام با واژههاي مختلف از گناه ياد شده است كه هر كدام گوئي از بخشي از آثار شوم گناه پرده برميدارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است واژههائي كه در قرآن در مورد گناه آمده عبارتند از:
1- ذنب 2- معصيت 3- اثم 4- سيئه 5- جرم 6-حرام
7- خطيئه 8- فسق 9- فساد 10- مجور 11- منكر
12- فاحشه 13- خبط 14- شرّ 15- لَمَمْ 16- ورز و ثقل
17- حنث اين واژههاي از گناه در قرآن بارها و بارها تكرار شده است به عنوان مثال واژه ذنب 35 بار در قرآن آمده است يا واژه سيئه 165 بار در قرآن آمده است.
اين واژههاي هفدهگانه هر كدام بيانگر بخشي از آثار شوم گناه و حاكي از گوناگوني گناه ميباشد و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژهاي، انسانها را از ارتكاب گناه برحذر ميدارند.
واژههاي ديگر در روايات
در روايات اسلامي، واژههاي ديگري كه در مورد گناهان مختلف به كار رفته مانند: جريره، جنايت، ذلت، عترت، عيب و ... كه هر كدام بيانگر نوعي از گناه است كه ممكن است به سراغ انسان بيايد.
اقسام گناه
علماي اسلام از قديم، گناهان را بر دو گونه تقسيم نمودهاند: گناهان كبيره و گناهان صغيره اين تقسيمبندي از قرآن و روايات سرچشمه گرفته است.
قرآن ميفرمايد: ان تجتنبوا كبائر ما تُنهونَ عنه ... [5]
و در آيه 37 سوري شوري ميفرمايد:
والذين يجتنبون كبائر الاثم والفواحشَ.
از آيات و آيات ديگر كه بيان نشده در اينجا به روشني استفاده ميشود كه گناه در اسلام دو گونهاند، كبيره و صغيره و همين از آيات الهي استفاده ميشود كه بعضي از گناهان قابل بخشش است ولي بعضي از گناهان قابل بخشش نيست مانند شرك كه خداي تبارك و تعالي ميفرمايد:
ان اللّه لابغفر اَنْ يشرك به ويغفر مادون ذلك لمن يشاء و من يشرك باللّه فقد افتري اثماً عظيما[6]
تقسيمبندي گناهان در روايات
روايات متعددي از ائمه اطهار به ما رسيده كه بيانگر تقسيم گناهان به كبيره و صغيره است كه در كتاب اصول كافي يك باب تحت عنوان «بابالكبائر» به اين موضوع اختصاص يافته كه داراي 24 حديث است.
در روايت اول و دوم اين باب، تصريح شده كه: گناهان كبيره گناهاني را گويند كه خداوند دوزخ و آتش جهنم را براي آنها واجب مقرر نموده است.
الكبائر التي اوجب اللّه عليها النار [7]
در بعضي از اين روايات، هفت گناه به عنوان گناه كبيره، شمرده شده و در برخي ديگر نوزده گناه به عنوان گناه كبيره شمردهاند كه از مجموع روايات بدست آمده ميفهميم كه گناهان از نظر شدت و ضعف، بر دوگونه تقسيم شدهاند بزگ و كوچك.
قابل ذكر است كه ميزان و معيار شناخت گناهان كبيره از صغيره مختلف است و علماء گفتگو و اختلاف فراوان دارند و علماء بزرگ ديدگاههاي مختلفي دارند كه امام خميني در تحريرالوسيله بياناتي در مورد گناهان كبيره دارند و شهيد دستغيب در كتاب گناهان كبيره بيان ديگري دارد كه مجال بحث در اين مقدمه نميباشد.
اين مقدمه كوتاه در مورد معناي گناه و تقسيمبندي گناه ميباشد بحث در باب گناه و اقسام و انواع گناه و انگيزههاي گناه و زمينههاي پيدايش گناه و زمينههاي اقتصادي خانوادگي و اجتماعي و سياسي گناه مورد توجه است كه در جاي خودش بحث ميشود.
اين جزوه بعد از اين مقدمه كوتاه به آثار تلخ گناه در دنيا و آخرت از ديدگاه قرآن و روايات ميپردازد. اميد است كه مورد تأئيد مولاي ما صاحبالامر باشد.
فصل اول
آثار گناهان در دنيا از منظر قرآن
فرمانهاي خداوند محدودههاي مجاز را از قلمروهاي ممنوع جدا ميكنند و راه رسيدن به كمال واقعي را نشان ميدهد كسي ك در قلمروهاي ممنوع گام ميگذارد گناهكار است و مهمترين نتيجهاي كه از كار خود ميگيرد محروميت از كمال انساني و قرب الهي است. در كتاب و سنت سخنان بسياري درباره آثار سوء گناهان آمده است. براي بسياري از گناهان نتايج سوء و عذابهاي اخروي ذكر شده است به عنوان مثال در قرآن ميفرمايد:
انما يُريد اللّه ان يصيبهم ببعضِ ذنوبهم و ان كثيراً من الناس لَفاسِقون[8]
و يا درجاي ديگر قرآن ميفرمايد: فكذبوه فعقروها فدمدم عليهم ربُّهُم بذنبهم فسوئها[9]
و دهها آيا از اين قبيل را خداوند در قرآن ميفرمايد ولي عبارات فراواني نيز وجود دارد كه از گناه به طور كلي سخن گفتهاند و آثار گناه را معرفي كردهاند.
در قرآن كريم اطاعت و عصيان در برابر هم قرار دارند و آثار كاملاً متفاوت آنها بيان شده است. خداوند در سوره نساء پس از بيان احكام ارث، از قوانين آن به عنوان حدود الهي ياد ميكند و آثار اطاعت عصيان را اينگونه بيان ميفرمايد:
تلك حدوداللّه و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك الفوز العظيم و من بعض اللّه و رسوله و يتعد حدوده يدخله ناراً خالداً فيها و له عذاب مهين[10]
اين مرزهاي الهي است و هر كسي از خدا و پيامبر او اطاعت كند خداوند وي را به باغهائي درآورد كه همواره آب از زير درختانش روان است جاودانه در آن ميمانند و اين پيروزي بزرگي است و هر كس نافرماني خدا و پيامبر او را كند و از مرزهاي او تجاوز كند وي را در آتشي درآورد كه جاودانه در آن خواهد بود و براي او عذابي خواركننده است. از مسلمات دين و علم و تجربه است كه كردار انسان، خواه نيك، خواه بد، داراي پيآمد و نتيجه، در دنيا و آخرت است، و همچون بذري است كه در جهان كاشته ميشود، اگر بذر گل بود، نتيجهاش گل و اگر خار بود، نتيجهاش خار است.
از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو
يا به قول مولوي
اين جهان كوه است و فعل ماندا سوي ما آيه نداها را صدا
و به عبارت ديگر، هر عملي داراي عكسالعمل و هر كنشي داراي واكنشي است مثلاً زدن توپ فوتبال را به زمين، عمل و كنش ميگويند، برخاستن آن توپ از زمين را عكسالعمل و واكنش ميگويند و چگونگي آن برخاستن بستگي به چگونگي زدن دارد.
پس بايد توجه داشت كه مكافات عمل، هم در دنيا وجود دارد و هم در آخرت با اين فرق كه مكافات عمل در دنيا خيلي كمرنگتر از آخرت ميباشد و نوع انسانها به عواقب سوء گناه در دنيا توجه ندارند كه هر بلائي و هر مكافاتي و هر گرفتاري كه به انسان ميرسد از گناه ميباشد كه بيان اين خواهد آمد.
البته اين را نبايد فراموش كنيم كه گرفتاريهاي گوناگوني كه در دنيا دامنگير انسان ميگردد گاهي مكافات عمل است و گاهي امتحان و براي بعضي مايه و پايه ترقي و تكامل و پاداش افزون و مضاعف است كه مجال بحث در اين مورد نيست و فقط به يك آيه و يك روايت اشاره ميكنيم قرآن ميفرمايد كه:
و لَنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمراتِ و بشرالصابرين[11]
و مسلماً شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني و كاهش محصولات ميآزماييم و صابران را نويد ده.
و يا اينكه امام صادق ميفرمايد:
ان اشدالناس بلاءً الانبياء ثم الذين يلونَهُمْ ثم الاَمثَلُ فالأمثل
سختترين مردم از نظر بلا، پيامبرانند، سپس كساني كه در پي آنانند، سپس كمي كه از ديگري بهتر است.[12]
بخش اول
]چرا خداوند به اطاعت پاداش و به عصيان كيفر[
اميرالمؤمنين (ع) نيز به تقابل اطاعت و عصيان و آثار متفاوت آنها اينگونه اشاره كردهاند:
ان اللّه سبحانه وضع الثواب علي طاعته و العقاب علي معصيته؛[13]
خداي سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و كيفر را برابر معصيت
پاداش و كيفر اثر كلي اطاعت و عصيان است؛ ولي چرا خداوند به اطاعت پاداش ميدهد و به عصيان كيفر؛ مگر خداوند از عصيان بندگان زيان ميبيند و يا از اطاعت آنان سودي ميبرد؟ پاسخ براي كسي كه خدا و اوصاف او را بشناسد و بر مطلق بودن كمال او آگاه باشد روشن است. با وجود اين در قرآن و روايات معصومين پاسخ اين پرسش داده شده است.
ان احسنتم احسنتم لا نفسكم و ان أسأتم فلها؛[14]
اگر نيكي كنيد به خود نيكي كردهايد و اگر بدي كنيد به خود بد نمودهايد.
امام علي نيز فرمود:
فان اللَّه سبحانه و تعالي خلق الخلق حين خلقهم غنيا من طاعتهم، آمنا من معصيتهم لانه لاتضره معصيه من عصاه و لا تنفعه طاعه من اطاعه؛[15]
خداي سبحان و متعال آفريدگان را آفريد در حاليكه از طاعتشان بينياز بود و از نافرمانيشان در امان، زيرا از نافرماني گناهكار به او زياني نميرسد و از فرمانبرداري آن كه فرمانش سودي نميبرد.
با اختصاص پاداش به اعمال نيك و كيفر به اعمال بد، امكان حركت بندگان به سوي كمال و پرهيز از گناه بيشتر خواهد بود و اشتياق به عمل صالح افزون خواهد شد. امام علي فرق گذاردن ميان نيكوكاران و گناهكاران را چنان مهم ميدانند كه سياست حكومت اسلامي را بر همين اساس ترسيم ميكنند و خطاب به مالك اشتر ميفرمايند:
و لا يكونن المحسن و المسيء عندك بمنزله سواء فانّ في ذلك تزهيداً لا هل الاحسان في الاحسان و تدريبا لااهل الاساءه علي الاساءه؛[16]
مبادا نيكوكار و بدكردار در نظرت برابر باشند، زيرا موجب كم شدن رغبت نيكوكار به نيكي است و بدكردار را به بدي وادار ميكند.
سود پاداش و كيفر خداوند نيز به بندگان ميرسد، در صورتيكه وعده پاداش و عذاب را باور كنند و از بيم كيفر ترك گناه كنند و به اميد پاداش، طاعت پيشه كنند. امام زين العابدين خطاب به خداوند اينگونه مناجات ميكند:
اللهم ارزقنا خوف عقاب الوعيد و شوق ثواب الموعود حتي نجد لذه ما ندعوك به وكابه ما نستجيرك منه؛[17]
خداوندا! ما را هراس كيفري كه از آن بيم دادهاي و اشتياق پاداشي كه به آن وعده دادهاي روزي كن تا لذت آنچه را از تو خواهانيم دريابيم و اندوه آنچه از آن به تو پناه ميبريم بيابيم.
اميرالمؤمنان علي (ع) ميفرمايند:
خداوند پاداش را در طاعت و كيفر را بر معصيت قرار داد تا بندگان خود را از عذابش برهاند و آنان را به بهشت درآورد.[18]
اگر كسي وعده پاداش و كيفر را باور نكند، جز زيان چيزي نصيب او نخواهد شد، زيرا كفر او به عصيان ميانجامد و روزي خواهد رسيد كه پشيمان خواهد بود:
يومئذ يود الذين كفروا و عصوا الرسول لو تسوي بهم الارض؛[19]
آن روز قيامت، كساني كه كفر ورزيدهاند، و از پيامبر نافرماني كردهاند آرزو ميكنند كه اي كاش با خاك يكسان ميشدند.
گناه موجب استحقاق كيفر الهي است. وعدههاي عذاب و كيفر گناهكاران در قرآن و احاديث بسيار است و در آينده به ذكر آنها خواهيم پرداخت. اكنون آثار ديگر گناه را ياد ميكنيم كه نشان ميدهد چگونه است كه گناهكار در آخرت سپري در برابر عذاب خدا ندارد.
بخش دوم
اثر گناه بر قلب
در قرآن و روايات، بسيار سخن از قلب به ميان آمده كه منظور از آن، مركز فرماندهي و ادراكات است. قلب سليم و پاك كانون توليد كارهاي نيك است كه فرمودند قلب حرم خداست و به عكس قلب ناسالم و تاريك، كانون فساد ميباشد و ما در راستاي اطاعت خدا و دوري از گناه، بايد توجه عميق به پاك نگهداشتن قلب داشته باشيم. قلب انسان در اثر گناه و معصيت تبديل به سختترين فلزات ميشود يعني تبديل به فولاد ميشود انسان وقتي گناه روي گناه انجام داد ديگر هيچ حرف حقي در قلبش فرو نميرود كه قرآن ميفرمايد اگر ما اين قرآن را به كوهها نازل ميكرديم كوهها متلاشي ميشدند برخي از انسانها به قدري سنگدل شدهاند بر اثر گناه كه قرآن هم در قلب آنها اثر نميكند با وجود دانستن فلان گناه، گناه است همينطور و مكرر مرتكب آن گناه ميشود و صداي حق را نميشوند كه قرآن در اينباره ميفرمايد: كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون[20]
نه اين حرفها بهانه است، علت اصلي تكذيبشان اين است كه در اثر اعمال زشتشان دلهايشان زنگار بسته. راغب در مفردات گفته است كه كلمه «رين» به معناي غبار و زنگ و يا به عبارتي، تيرگي است كه روي چيز گرانبهائي بنشيند يعني گناهان مانند زنگي و غباري شد كه روي جلاي دلهايشان را گرفت و آن دلها از تشخيص خير و شر كور كرد. مفردات راغب، ماده «رين»
پس اين «زنگ بودن گناهان بر روي دلهاي آنان «عبارت شد از حائل شدن گناهان بين دلها و بين تشخيص حق، آنطور كه هست.
از اين آيه شريفه سه نكته استفاده ميشود:
اول اينكه: اعمال زشت نقش و صورتي به نفس ميدهد و نفس آدمي را به آن صورت در ميآورد. دوم اينكه: اين نقوش و صورتها مانع آن است كه نفس آدمي حق و حقيقت را درك كند و ميان آن و درك حق حائل ميشود. سوم اينكه: نفس آدمي به حسب صبع اوليش صفا و جلائي دارد كه با داشتن آن حق را آنطور كه هست درك ميكند و آن را از باطل و نيز خير را از شر تميز ميدهد و همچنانكه در جاي ديگر فرمود: و نفس و ماسويها فألهمها فجورها و تقوئها
و سوگند به نفس آدمي و آن كسي كه آن را منظم ساخته، سپس خير و شر را به او الهام كرده است.[21]
به همين مناسبت دو روايت ذكر ميشود كه گناه با قلب انسان چه ميكند و معصوم از بهترين جملات استفاده ميكند و توضيح كامل ميدهد.
در اصول كافي به سند خود از زراره از امام باقر عليه السلام روايت آورده كه فرمودند: هيچ بندهاي نيست مگر آنكه در قلبش لكهاي سفيد هست، وقتي گناهي بكند در اين لكه سفيد لكهاي سياه پيدا ميشود، اگر از آن گناه توبه كند آن لكه سياه پاك ميشود، و اگر همچنان به گناه خود ادامه دهد لكه سياه زياد ميشود و زياد ميشود تا آنكه همه سفيدي را بپوشاند، همينكه سفيدي پوشيده شد، ديگر تا ابد صاحبش به سوي خير برنميگردد و اين كلام خداي عزوجل است كه فرمود: كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون.[22]
و از روضه الواعظين نقل شده كه گفت: امام باقر عليه السلام فرمودند: هيچ چيز قلب آدمي را به قدر گناه فاسد نميكند. قلب وقتي با گناه آشنا شد، روز به روز بيشتر متمايل بدان ميشود، تاجائي كه گناه بر آن چيره شود آنوقت است كه قلب زير و رو گشته بالا و پائين ميشود.
رسول خدا فرمود: وقتي مؤمن گناهي مرتكب شود لكه سياهي در قلبش پيدا ميشود، اگر توبه كند و دل از گناه بكند، و از پروردگارش طلب مغفرت كند، دوباره قلبش صيقلي و شفاف ميشود و اگر زيادتر گناه كند آن لكه زيادتر ميشود، اين همان «رين» است كه خداي تعالي دربارهاش در كتاب كريمش فرمود: «كلا بل ران علي قلوبهم كانوا يكسبون.[23]
بخش سوم
آثار گناهان در فرد و اجتماع
تمام گناهان در فرد و اجتماع آثار سوء دارد يعني گناه هم به فرد ضرر ميرساند كه قرآن ميفرمايد در سوره شوري آيه 30 و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعضوا عن كثير. يعني و هر مصيبتي به شما برسد به سبب دستاورد خود شما و خدا از بسياري از گناهان در ميگذرد.
هر چه كني به خود كني گر همه نيك و بد كني
گناهان نه تنها آثار فردي دارند كه عامل ذلت انسان ميشود بلكه آثار اجتماعي هم دارد يعني بعضي از گناهان در اجتماع هم آثار سوء دارد كه به نمونههائي از آنها اشاره ميكنيم به عنوان مثال قرآن ميفرمايد:
يمحق اللّه الرِّبوا و يُرْبِي الصدقات و اللّه لايحب كلّ كفّار اَثيم.[24]
يعني خدا ربا را كاهش و صدقات را افزون ميكند و او هيچ كفرانپيشهي گناهكاري را دوست نميدارد. كلمه مَحْق به فتح ميم و سكون حاء به معناي نقصان پيدرپي است به طوريكه آن چيزي كه «محق» مي شود تدريجاً فاني شود و در مقابل كله «ارباء» كه مصدر فعل «يربي» است به معناي نمو و رو به زيادت نهادن است.
پس همچنانكه يكي از خصوصيات صدقات، اين است كه نمو ميكند و اين نموّ، لازم قهري صدقه است و از آن جداشدني نيست چون باعث جلب محبت و حسن تفاهم و جذب قلوب است و امنيت را گسترش داده و دلها را از اينكه به سوي غصب و دزدي و افساد و اختلاس بگرايد، باز ميدارد و نيز باعث اتحاد و مساعدت و معاونت گشته و اكثر راههاي فساد و فناي اموال را ميبندد و همه اينها باعث ميشود كه مال آدمي در دنيا هم زياد شود و چند برابر گردد و هم در آخرت.
همچنين يكي از خواص ربا كاهش مال و فناي تدريجي آن است چون ربا باعث قساوت قلب و خسارت ميشود و اين دو باعث بغض و عدالت و سوءظن ميگردد و امنيت و مصونيت را سلب نموده، نفوس را تحريك ميكند تا از هر راهي و وسيلهاي كه ممكن باشد چه با زبان و چه با عمل، چه مستقيم و چه غيرمستقيم از يكديگر انتقام بگيرند و همه اينها باعث تفرقه و اختلاف ميشود و اين هم راههاي فساد و زوال و تباهي مال را ميگشايد و كمتر مالي از آفت و يا خطر محفوظ ميماند.
همه اينها براي اين است كه صدقه و ربا هر دو با زندگي طبقه محروم و محتاج تماس دارد زير احتياج به ضروريات زندگي، احساسات باطني آنان را تحريك كرده و در اثر وجود عقدهها و خواسته ارضاء نشده آماده دفاع از حقوق زندگي خود گشته و هر طور كه شده در صدد مبارزه برميآيند اگر در اين هنگام به ايشان احسان شده و كمكهاي بلاعوض برسد احساساتشان تحريك ميشود تا با احسان و حسن نيت خود آن احسان را تلافي كنند و اگر در چنين وضعي در حق آنان با قساوت و خشونت رفتار شود به طوريكه تتمه مالشان هم از بين برود و آبرو و جانشان در خطر افتد، با انتقام مقابله خواهند كرد و به هر وسيلهاي كه دستشان برسد طرف مقابل را منكوب ميسازند و كمتر رباخواري است كه از آثار شوم اين مبارزه محفوظ بماند بلكه آنها كه سرگذشت رباخواران را ديدهاند همه از نكبت و نابودي اموال آنان و ويراني خانهها و بيثمر ماندن تلاشهايشان از قهر فقرا خبر ميدهند.
جامعه مانند فرد است و امور اجتماعي نظير امور فردي در همه احوال وجودي مثل همند مثلاً همانطور كه يك فرد از انسان حيات و زندگي و مرگ و افعال و آثاري دارد همچنين جامعه نيز براي خود حيات و ممات و عمر و اجلي معيّن و افعال و آثاري دارد و قرآن كريم ناطق به اين حقيقت است مثلاً ميفرمايد و ما اهلكنا من قريتهه الاولها كتاب معلوم ما تسبقُ من امهٍ اجلها و ما يستأخرون.[25]
و بنابراين اگر يكي از امور فردي انسان در اجتماع رواج پيدا كند بقاي آن امروز واكنش و تأثيرش نيز مبدّل ميشود مثلاً عفت كه يكي از امور آدمي و خلاعت (بيعفتي) امر ديگري از آدمي است مادام كه فردي است يك نوع تأثير در زندگي فرد دارد مثلاً آنكه داراي خلاعت و بيعفتي است مورد نفرت عموم قرار ميگيرد و مردم حاضر نيستند با او ازدواج كنند و اعتمادشان نسبت به او سلب ميشود ديگر او را امين بر هيچ امانتي نميسازند اين در صورتي است كه فرد بيعفت بوده و جامعه با او مخالف باشد.
و اما اگر همين بيعفتي اجتماعي شد يعني جامعه با بيعفتي موافق گرديد تمامي آن مخدورها از بين ميرود و ديگر بقايي ندارد چون تمامي آن مخدورها مربوط به افكار عمومي و ناسازگاري آن امر با افكار عمومي بود و خلاصه از آنجائي كه عموم مردم بيعفتي را بد ميدانستند از فرد بيعفت دوري ميكردند و اما اگر همين بيعفتي عموم شد و در بين همه متداول گشت آن مخدورها هم كه شمرديم از بين ميرود چون ديگر افكار عموم چنان احكامي ندارد.
البته اين تنها در مورد احكام اجتماعي است و اما احكام وضعي و طبيعي بيعفتي به جاي خود باقي است، نسل را قطع ميكند و امراض مقاربتي ميآورد و مفاسد اخلاقي و اجتماعي دارد از جمله مفاسد اجتماعيش اين است كه انساب و دودمانها را درهم و رهم ميسازد، انشعابهاي قومي باطل ميشود، ديگر قوائدي كه در اين انشعابها هست عايد جامعه نميشود پس آثار وضعي بيعفتي كه آثار سوء و مورد انزجار فطرت بشري است خواهناخواه مترتب ميشود و بايد دانست كه آثار امور مربوط به انسان از نظر كندي و سرعت در امور فردي و اجتماعي مختلف است. مثلاً اثر فردي مشروبات الكي سريع و فوري است و آثار سوء اجتماعي آن به آن سرعت نيست پس از اينكه فرمود «يمحق اللّه الربوا و بر بي الصدقات» احوال ربا و صدقات و آثاري كه اين دو دارند (چه نوعي و چه فردي) را بيان ميكند و مي فرمايد محق و نابودي و ويرانگري از لوازم جدائيناپذير ربا است همچنانكه بركت و نمو دادن مال اثري ينفك صدقه است. البته قابل ذكر است كه تمام گناهان هم آثار فردي دارند و هم آثار اجتماعي كه قابل بحث و بررسي ميباشد كه از حوصله اين تحقيق و مقاله دور است.
[1] - لغتنامه دهخدا، ماده ذنب.
[2] - بلاهاي اجتماعي ص 10
[3] - راه و رسم زندگي ص 71-80
[4] - سوره نساء آيه 13و 14
[5] - سوره نساء آيه 31
[6] - سوره نساء آيه 48
[7] - اصول كافي باب كبائر حديث اول و دوم
[8] - سوره مائده آيه 49
[9] سوره شمس آيه 14
[10] - مائده 14و 13
[11] - سوره بقره آيه 155
[12] - اصول كافي ج 2 ص 252.
[13] - نهجالبلاغه، كلمات قصار، 368
[14] - اسراء، 7
[15] - نهجالبلاغه خطبه 193
[16] - نهجالبلاغه نامه 53
[17] - صحيفه سجاديه دعاي 45
[18] - نهجالبلاغ كلمات قصار 368
[19] - نساء آيه 42
[20] - سوره مطففين آيه 14
[21] - سوره شمس آيه 7و 8
[22] - اصول كافي ج 2 ص 273
[23] - روضه الواعظين ج 2 ص 414
[24] - سوره بقره آيه 276
[25] - سوره حجر آيه 5
مطالب مشابه :
اهمیت نظم وچند خاطره از مرحوم امام(ره)
5- نظم واجتماع دراين رابطه ميبينيم كه كلام امام رهنمون ما درمورد نظم با توجه به اين حديث
چهل حدیث امام علی
فنگ شویی و هنر طراحی نظم چهل حديث اخلاقي از حضرت علي عليه السلام : همه چیز درمورد
شیوه های کلاس داری
و امكان بر هم زدن نظم كلاس را از دانش آموزان خاطي سلب نمايد، همچنين ضروري است كه حديث
تحقیق درباره قرآن / روایت حدیث
1000 حديث دكتر آگاه باشيد كه دانش آينده ، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در
حديث منزلت
اهلبیت خاتم .ص. - حديث منزلت - قرآنی. حدیثی. (م750)، نظم درر السمطين، چاپ اول، 1958م.
منابع حدیث غدیر درکتب اهل سنت
و با سلام درجواب اهل سنت كه درمورد حديث غدير شك دارند اين مطلب را نوشتم كه نظم درر السمطين
داستان های جالب درمورد نماز و روزه
داستان های جالب درمورد نماز و شبانه، خواب آلوده و كسل بودند و نظم و نسق كارها را به
آثار گناه در دنيا و آخرت
گناه عبارت است از پيروي نكردن از نظم به اين موضوع اختصاص يافته كه داراي 24 حديث
چهار استدلال امام خمینی بر ضرورت ولایت فقیه
و چون بي نظمي و پريشاني امور مسلمانان نزد خدا و خلق ناپسند است و نظم امام سپس به "حديث
تحقیق درباره حافظ شیرازی شاعر
1000 حديث دكتر به همين سبب يكي از بزرگترين شاعران جهان شمرده ميشود و از حيث نظم در لطف
برچسب :
حديث درمورد نظم