32- دانش اموز منزوی
دانش اموزان دوره ابتدایی در زنگ ورزش عکس العملهای متفاوتی دارند و انچه که خیلی مشخص است همون شورحال و بی تابی انها برای شروع بازی است. بچه ها با جنب وجوش زاید الوصفی به بازی وفعالیتهای ورزشی میپردازند و حتی چند ثانیه هم حوصله گوش دادن به حرف معلم را ندارند. فقط بازی مسابقه و ورزش.
اما در این میان استثنا هم وجود دارد مثلا بعضی دانش اموزان رغبتی به ورزش وبازی کردن ندارند حوصله بچه ها را ندارند و گوشه گیر ومنزوی گوشه ای نشسته و فقط نگاه میکنند. البته اگر معلم بی تفاوتی باشیم کار ما هم راحت تر است چون با کسی کاری ندارد کلاس را به هم نمیزند و از دستش راحتیم . اما وقتی با نگاه روانشناسانه به این مساله نگاه میکنیم میفهمیم که این دانش اموز حتما مشکلی دارد چون اگر نرمال باشد باید مثل بقیه بچه ها بازی کند و فعال باشد.
ابوالفضل قصه ما از این دست دانش اموزان است زنگ ورزش روی صندلیهای کنار دیوار سالن می نشیند وفقط به بچه ها نگاه میکند و حتی یک لبخند هم بر چهره ندارد. از اول سال متوجه این قضیه شدم روز های اول او را به حال خود رها کردم تا خودش را پیدا کند دیدم نه همان رفتار قبلش تکرار شد. هفته ها وماههای بعد با او صحبت کردم که ابوالفضل دوست داری با بچه ها بازی کنی یا دوست داری چه بازی انجام دهی یا ایا دلت میخواد یک توپ هم تو داشته باشی ؟ جوابش فقط سکوت و نه گفتن بود. تا اینکه هفته قبل یعنی هفته اخر اسفندماه با خود گفتم سال تحصیلی تمام شد و این بچه اصلا تغییری نکرد باید کاری کنم. بچه ها که مشغول بازی شدند و گروهبندی انها تمام شد فرصتی پیدا کردم و به سمت ابوالفضل رفتم مثل همیشه با لباسهای مدرسه و کاپشن روی صندلی نشسته بود ونگاه میکرد ابوالفضل دانش اموز سفیدرو کمی تپل و تو دل برویی هست. گفتم ابوالفضل چرا با دوستاتت بازی نمیکنی چیزی نگفت چند تا از بچه ها هم کنار او نشسته بودند گفتم بیایین چند نفری یه بازی جدید انجام دهیم به انها گفتم پشت خط باسیتند با شماره سه به خط روبه رو دست بزنند و برگردند هر کس زودتر از خط رد شد یک امتیاز میگیرد و امتیاز هر کس به سه برسد داور میشود و همینطور بازی ادامه پیدا میکند. بعد از یکی دو دور دویدن انها مشغول شدند اما ابوالفضل باز هم نشتن روی صندلی را ترجیح داد. دستش را گرفتم شروع کردیم قدم زدن و حرف زدن خواستم به او نزدیک شوم واعتمادش را جلب نمایم. گفتم چند تا خواهر برادر داری گفت یه ابجی از خودم کوچکتر گفتم بابات چه کاره است گفت بابام فوت شده. با شنیدن این حرف دنیا بر سرم خراب شد و علت گوشه گیری ومنزوی بودنش را یافتم.
به نظر شما با چه روشی میتوانم او را از لاک خودش خارج کنم و او را در حال بازی بین بچه ها ببینم؟
البته یه تجربه جدید اموختم که ابتدای سال تحصیلی لیست دانش اموزان و دانش اموزان یتیم یا مشکل دار را از مدیر بگیرم تا از اول سال به فکر راه چاره بگردم.
مطالب مشابه :
نظر شماره 14 - امتحان ورزش
من یک دبیر تربیت بدنی (معلم ورزش) هستم که اینجا از خاطرات، تجربیات ، نظرات، انتقادات و
تلفن سفارش مقالات ارتقاء رتبه شغلی ارشد به خبره و خبره به عالی
تجربیات یک معلم تجربیات کاری یک معلم تجربه های یک معلم ورزش تجربه های یک معلم
32- دانش اموز منزوی
اجازه آقای ورزش تجربیات یک معلم ورزش. کمک یار فرهنگیان در ازمونهای ضمن
دبیر تربیت بدنی باید بداند ......
معلم ورزش. ما باید بتواند علم روز ورزش رابصورت کاربردی در مدرسه بکارگیرد .یک معلم
برچسب :
تجربیات یک معلم ورزش