استخر
دیروز ماشین دادم به علی خودم نگار با تاکسی بردم مدرسه و اومدم اداره چون نای رانندگی نداشتم به علی گفتم که بره نگار ازخونه مامان بزرگش بیاره وبیاد دنبال من اداره ماشین بده به ما بریم استخر مادرهم ساعت ۴۵/۱۴ اومد دراداره با هم رفتیم استخربا اینکه روزه بودم خیلی اذیت نشدم
مادر برا نگار کلی خوراکی خریده بود که مابین تایم استخر رفتن خوردند و همه اش نگار می گفت شما برو نبینی روزه هستی بعد که داشت لباس می پوشید بهش گفتم نگار خودتو خشک کردی گفت آره چرا میپرسی گفتم احساس کردم خیسی گفت احساس نکن احساس اشتباهه فکر کنبعدش اومدیم خونه سرش درد می کرد یه نصف قاشق مربا خوری بهش استامینوفن دادم یه کم بهترشد وپدرش بردش کلاس زبان تا رفت منم براش شلغم پختم اناردون کردم پرتقال وخیار پوست گرفتم تا بجای شام ویتامین بخوره اما تا از کلاس اومد از شدت سردرد گریه می کرد لباسش عوض کردم براش میوه آوردم کنار تی وی پتو روش پهن کردم و خورد وخوابش برد وقتی پدرش بیدارش کرد که بره سرجاش بخوابه بچه ام میگه من نمازمو نخوندم و با همون چشم خواب آلود وضو گرفت نماز خوند و خوابید کلی براش ذوق کردم و خدادرو شکر کردم چون ما که بزرگتر هستیم و به سن تکلیف رسیدیم گاهی اوقات خواب باعث میشه نمازقضا بشه اما با وجودی که به سن تکلیف نرسیده و منو پدرش بهش می گفتیم عیبی نداره بخواب قضاش فردا بخون اما زیر بار نرفت الهی قربونش برم من دورت بگردم دختر با ایمان خودم
مطالب مشابه :
درسا جون افتخار من
درسا دردونه من و باباش - درسا جون افتخار من - مروارید درشت خونه ما همیشه بمان با ما
عکس های لو رفته از یه پارتی
قسمت جکوزی و استخر ساختمان پارتی نوشته شده در پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۹۱ساعت 10:55 توسط درسا| |
استخر
برای دخترم نگار - استخر - خاطرات دخترم - برای دخترم درسا دردونه من و
××× زیبا ترین استخر های دنیا×××
Tags :زیبا ترین استخر های درسا جووووووووون ˙·٠• ♥ستاره های درخشان
رمان عشق یعنی بی تو هرگز 18
ایستگاه رمـــــــــــــــــــــــان - رمان عشق یعنی بی تو هرگز 18 - انواع رمان های طنز
برچسب :
استخر درسا