متن ادبی « غروب خورشید جوان »
متن ادبی « غروب خورشید جوان »
غروب، بر
گستره خانههای ناهموار مدینه، سایه میافکند؛ غروبی سیاهتر و وحشت
انگیزتر از پیش، غروبی که رنگ غربت داشت. داغی که بر سینه تاریخ، حک شد و
خورشیدی که تلألو خویش را از خفتگان تاریکی برچید.
کسی که دریای وجود
خویش را بستر پاکیزگی خلایق کرده بود و خیره در چشمش، آفتاب به نظاره
مینشست، راه سفری دور در پیش گرفت. با هر طلوعش، دنیا از شانههای
دردآشنایش سرازیر میشد و آسمان به زیر گامهایش جا گرفت.
عفت،
گوشهنشین مکتب بانویی بود که حتی از نابینا، روی میگرفت. آری! او که در
شأنش چنین سرودهاند: «چون نور بود؛ آنسان که برای دیدنش، چشم لازم نیست؛
از اینرو بود که از نابینا هم روی گرفت».
علی خالقی
--------------------------------------------------
متن ادبی « آه از اندوه ریحانه رسول »
متن ادبی « نمیدانم کجایی اما... »
متن ادبی « عطر کلامت در ذرات عالم جاری است »
مطالب مشابه :
متن ادبي درباره شهيد
متن ادبي درباره * آنها که شهید شدند ،به خدمت خودشان و سعادت خودشان و به اجر خودشان رسیدند.
جملات زیبا درباره شهید وشهادت
جملات زیبا درباره شهید ادبی زیبا در مورد شهید و شهادت،متن زیبا در مورد شهید،متن
متن ادبی : کوتاه و گویا
متن ادبی : انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید رنجبر درباره هستهای هنوز جایی برای
متن ادبی « غروب خورشید جوان »
متن ادبی « غروب انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید درباره هستهای هنوز جایی
متن ادبی « جای خالی یاس »
متن ادبی انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید نظر استاد پناهیان درباره تحریم
متن ادبی
متن ادبی, شهید, درباره پايگاه. شهید سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!
متن ادبی
متن ادبی . پير ما گفت درباره پايگاه قسمتی از وصیت نامه شهید نور علی
متن ادبی : خورشید خسته
متن ادبی : انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید رنجبر درباره هستهای هنوز جایی برای
متن ادبی درباره اربعین
شاهدان شهید بچه های اسمان ; پلاک، متن ادبی درباره اربعین [نوشته شده توسط : محرم72
متن ادبی « نمیدانم کجایی اما... »
انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید متن ادبی « عطر درباره هستهای هنوز جایی
برچسب :
متن ادبی درباره شهید