نظریات تکاملی (داروینیسم و لامارکیسم)
نظم:
در سه پدیده اصلی حیات ( تغذیه و اعمال ارتباطی و تولید مثل ) نظمی بسیار دقیق مشاهده میشود.
انجام اعمال حیاتی یک سلول یا یک موجود چند سلولی و یا یک گیاه همواره با نظم خاصی جریان
می یابد . فعل وانفعالات داخل پروتوپلاسم هر سلول زنده همگامی و هماهنگی بی نظیری دارند و
همچنین کلیه واکنش های شیمیایی حیات به کمک آنزیم ها که در حقیقت نوعی کاتالیزور محسوب
می شوند انجام می گیرد با توجه به این که هر آنزیم یک واکنش خاص را کاتالیز می کند لذا سلسله
واکنش ها به دنبال هم و به طور منظم اتفاق می افتد . این نظم و ترتیب هرگز نمی تواند محصول
اتفاق یا تصادف باشد. با توجه به مراتب ذکر شده ملاحظه می شود که نظم فوق العاده ای در موارد
تغذیه و اعمال ارتباطی و تولید مثل هر موجود زنده وجود دارد .
هدفداری حیات:
درهرموجود زند مهم ترین موضوعی که مورد نظرقرارمی گیرد سازگاری فوق العاده شگفت انگیز موجود با محیط اطراف خود وسازگاری بسیار جالب هر عضو با عملی است که انجام می دهد حال به ذکر چند مثال می پردازیم :
الف) مثلا نوعی میمون به نام میمون های شب ((Aotos دارای چشم هایی هستند که درتاریکی مطلق به خوبی روزمی بینند ولذا حیوان به سادگی حشرات را که غذای اوهستند را شکارمی کند در این مثال به خوبی سازگاری چشم با غرائز حیوان از یک طرف و با محیط زندگی ازطرف دیگر کاملا مشخص است .
ب) یک گونه از جنس Pepsis (نوعی زنبور) که شکارچی رطیل نام دارد غذای حالت لاروی تخم های خود را فقط از نوعی رطیل سمی به دست می آورد . درجنگ بین زنبورورطیل تقریبا همیشه رطیل بازنده است زیرا زنبور مرکز عصبی رطیل را می شناسد و بالاخره به این ناحیه نیش می زند و رطیل را با سم خود فلج می کند.زنبورمعمولا رطیل را نمی کشد زیرا اگرحیوان کشته شود پس ازمدت کوتاهی فاسد می شود ولی اگرفلج بماند تا مدت ها سالم می ماند ولاروهای خارج شده غذای سالم و تازه در دست دارند.
در این مثال ملاحظه می شود که چگونه بین تهیه غذا و غرائز طبیعی حیوان (شناخت مرکز عصبی ) سازگااری جالبی وجود دارد .
«ملگاری» در کتاب عجایب دنیای حیوانات خود چنین می نویسد :
در حقیقت در دنیای حیوانات چیزی وجود ندارد که در طبیعت خوب یا بد باشد صفات مخلوق با غرائزش تطبیق می کند و این تطابق معمولا در درجه اول نگه داری فرد را تامین می کند و در نتیجه نگه داری گونه را موجب می گردد.
«اپارین» در مورد هدف داری حیات چنین می گوید :
اما هدفداری ساختمان بدن تنها در موجودات دارای سازمان عالیتر متظاهرنمی شود بلکه تمام دنیای زنده را ازسر تا پا درست تا ابتدائی ترین اشکال حیات را فرا می گیرد که این خاصیت لازمه هرجسم زنده است اما وقتی کالبد زنده ای درمیان نباشد هیچ تضمن مقصودی (هدفداری) در شرایط طبیعی وجود نخواهد داشت .
هدفداری در موجودات زنده مورد قبول غالب زیست شناسان و دانشمندان است و فقط اختلاف بین طرفداران نظریات تکاملی دراین است که داشتن هدف را متفاوت تفسیر می کنند. فرضیات تکاملی هدفداری را به قول اپارین به کارمی برند وآن را نتیجه انتخاب طبیعی که بوسیله داروین عرضه شده می دانند و به عبارت دیگر مفید بودن یک عضورا نتیجه انتخاب طبیعی می پندارند در صورتی که طرفداران نظریه خلقت یا آفرینش هدفداری راحاصل خلقت می دانند وبه عبارت دیگر آن را نتیجه اجرای طرح قبلی آفریدگار عرضه می کنند .
لامارکیسم:عقیده لامارک را می توان به صورت زیر خلاصه کرد :
استعمال یا عدم استفاده اعضا تحت تاثیر شرایط محیط در اثرنیاز حیوان و ارثی شدن صفات اکتسابی موجب شده است که جانوران به تدریج به محیط های مختلف زندگی سازگاری یابند . با جمع شدن این تغییرات و ارثی شدن آن ها گونه های جدید ظاهر می شوند . به عنوان مثال لامارک معتقد بود که اجداد زرافه روزی مجبور شده اند به علت نبودن علف ازبرگ درختان تغذیه کنند لذا سعی نموده اند که سرخود را به برگ های درختان نزدیک کنند و به این ترتیب ماهیچه های گردن در اثر استعمال بیشتر طویل تر شده وبه تدریج در نسل های متوالی گردن طویل ظاهر گردیده است.طویل شدن گردن که یک صفت اکتسابی است بتدریج ازاجداد گردن کوتاه به ارث رسیده است وزرافه گردن بلند ظاهر شده است به همین منوال لامارک تولید پره بین انگشتان پای پرندگان آبی ویا از بین رفتن دندان دربرخی از پستانداران را توضیح می دهد
داروینیسم:
داروین نظریات و دلائل خود را به شرح زیر عرضه می کند :
•1) تغییر پذیری حیوانات :گونه که اساس تقسیم بندی موجودات زنده بود گرچه معین است اما در نهایت درجه متغیر است این تغییرات درافراد یک گونه بسیار وسیع است به طوری که درحیوانات اهلی به مراتب بیشتر از حیوانات وحشی است به عنوان مثال تغییرات کبوترهای اهلی به مراتب بیشترازکبوترهای وحشی است .
امروزه قابلیت تغییر گونه شامل مواردزیراست : (ژبویون 1959مقاله زایش نوع و آدپتاسیون )
•الف) دو شکلی جنسی :مقصود از دو شکلی جنسی این است که درحیواناتی که جنس نر و ماده از هم جدا هستند بین افراد نر و ماده یک یا چند صفت با هم تفاوت دارند به طور مثال در کرم شب تاب جنس نر دارای بال است وجنس ماده بدون بال و بدنش درخشان است .
•ب) چند شکلی جنسی : گاهی ممکن است اختلافات بین افراد نر وماده تشدید گرددو تفاوتهایی بین آن ها دیده شود در این صورت چند شکلی جنسی مشاهده می گردد . به عنوان مثال عنکبوتی به نام مه ویاویتا تا که در ایالات متحده زندگی می کند دو شکل نر دارد یکی خاکستری وفاقد کرک روی قسمت قدامی سرو سینه و دیگری مایل به سیاه و دارای کرک بسیار زیاد در قسمت قدامی سروسینه . •ج) چندشکلی در دگردیسی :شامل کلیه تغییرات موجود در دگردیسی از زمان خروج لارو از تخم تا حیوان بالغ است . مثلا در هزارپایی دریایی به نام نریس ممکن است جنس ها جدا باشند در این صورت اگر حیوان در اعماق آب زندگی کند ماده تخم هایی میگذارد که دارای ماده غذایی است و از این تخم هزارپای کوچک ولی کامل خارج می گردد ولی اگر در سطح آب زندگی کنند تخم ماده غذایی کمی دارد و از ان لاروهایی به نام تروکواسفر خارج می گردد و پس از مدتی به شکل نریس در می آید .
•د) چند شکلی فصلی :برخی از حیوانات در فصول مختلف به شکل های متفاوتی در می آیند که چند شکلی فصلی نامیده می شود .
علل تغییرات :
داروین برخی از علل تغییرات را اثر آب وهوا و شرایط محیط زنگی و نیز تفاوت راه های پرورش جانوران و گیاهان می داند ومعتقد است که شرایط محیط به دو صورت در حیوان اثر می کند اول آن که مستقیما در جاندار موثر واقع می شود و دوم آن که از طریق دستگاه تولید مثل در حیوان اثر می نماید لذا در اولاد تغییر تولید می گردد .
•2) ارثی شدن تغییرات :داروین تغییراتی که به موجودات زنده دست می دهد به دو دسته ارثی و غیر ارثی تقسیم می کند و معتقد است که اگر عده کثیری حیوان در شرایط معین به سربرند ویک یا چند تغییرجزئی ویک تغییر بارزدر یکی از افراد حاصل شود و سپس این تغییر بارز به اولاد منتقل شود مسلما تنها فرض ممکن برای بیان موضوع وراثت است .
داروین دراین زمینه چنین می نویسد :هرتغییری که ارثی نیست برای ما قابل اهمیت نیست اما تعداد ا نحرافات تغییرات ساختمانی کوچک ویا تغییرات فیزیولوژی مهم و قابل ملاحظه که ارثی هستند بی انتهاست . بنابراین به نظر داروین حیوانات و گیاهان تحت تاثیر شرایط محیط تغییرمی یابند که برخی از این تغییرات ارثی می گردد . قوانین وراثت به نظرداروین ناشناخته اند لذا چگونگی ارثی شدن صفات به دست آمده دراثرشرایط محیط (صفات اکتسابی) مسکوت باقی می ماند .
•3) انتخاب مصنوعی و غیر عمد :گاهی اوقات یکی از تفاوت هایی که در حیوانات حاصل می شود مورد نظر انسان است بنابراین انسان این فرد را از سایرین جدا نموده وبه تکثیر آن می پردازد پس از چند نسل صفت مورد نظر در نسل تقویت می گردد . لذا انسان با عمل انتخاب وحمایت از نسل موجب می شود که درحیوان صفت مورد نظر به طوربارزتری ظاهر گردد . این عمل را انتخاب مصنوعی نامند . اگر این عمل انتخاب بدون قصد صورت گیرد انتخاب غیر عمد نامیده می شود .
•4) تنازع بقا :تنازع بقا به این معنی است که هر جاندار برای حفظ بقای خود و برای تامین زندگی و فرار از مرگ فوق العاده کوشش می کند . داروین عوامل مختلف از بین رفتن حیوانات را مبهم می داند ولی تغییرات آب وهوا و کمبود مواد غذایی و دشمنان را ازجمله آن ذکر می کند. به طوری که مشاهده می شود حیوانات و گیاهان دائما به صورت تصاعدی روبه افزایش می روند ولی تعداد افراد یک نوع تقریبا ثابت است برای مثال برخی ازحیوانات تک سلولی مانند پارامیسی که در یک ساعت600 مرتبه تولید مثل می کند درصورتی که همه افراد به زندگی خود ادامه دهند و تولید مثل کنند در ظرف چند ماه حجم آن از کره زمین فزونی می یابد درحال که این طورنیست . لذا می توان گفت که جدالی سخت بین افراد یک گونه و یا بین افراد از گونه های مختلف درجریان است به قسمی که دراین منازعه تعداد زیادی ازافراد ازبین می روند تا تعادل برقرار شود .
•5) انتخاب طبیعی :انتخاب طبیعی بر دو پدیده تغییرات و تنازع بقا استوار است . به عبارت دیگر شرایط محیط زندگی تغییراتی در حیوانات اهلی تولید می کند وممکن است چنین تغییراتی درحیوانات وحشی نیز اتفاق افتد به طوری که افراد صاحب این تغییرات با توجه به تنازع بقا شانس بیشتری برای ادامه حیات داشته باشند و بهتراز سایرین با مرگ مبارزه کنند و این تغییرات مفید ارثی گردد و به نسل های بعدی منتقل شود . این جمع شدن تغییرات مفید و و از بین رفتن تغییرات مضر را در طی نسل ها ی متوالی انتخاب طبیعی گویند .
داروین در برابر انتقادات وارده چنین می گوید : بسیاری ازدانشمندان اصطلاح انتخاب طبیعی را نادرست درک کرده اند زیرا بعضی ها تصور کرده اند که انتخاب طبیعی قابلیت تغییر در جانداران بوجود می آورد و حال آن که انتخاب طبیعی حافظ تغییرات مفیدی است که به علت تاثیر شرایط زندگی به افراد عارض می شود .
•6) ظهور گونه جدید :داروین گونه های مختلف را پیوسته فرض می کند به این معنی که بین دو گونه مختلف حدفاصل متعددی منظور می کنند که هر یک رشته پیوسته تشکیل می دهند و حد قاطعی بین آن ها وجود ندارد . لذا معتقد است که اصناف مشخص تبدیل به زیر گونه و سپس با ادامه تغییرات به گونه جدید تبدیل می شود ودراین عمل انتخاب طبیعی موثر است .
•7) شرایط محیط زیست :داروین معتقد است که تغییراتی که تحت تاثیر شرایط محیط زیست برروی جاندارتاثیرمی گذاردارثی می گردد اما میزان تاثیر مستقیم را نمی تواند تعیین کند زیرا به همان نسبت که محیط بر روی جاندار تاثیر می گذارد تغییر آب وهوا و غذا نیز می تواند بر روی آن موثر باشد . بنابراین به طور روشن داروین به ارثی شدن صفات اکتسابی که در نظریات لامارکیسم وجود داشت اعتقاد دارددر این مورد فرهیخته می نویسد :داروین علت تغییرجانوران را موروثی شدن صفات اکتسابی می دانست و تغییرات فردی غیر قابل انتقال ارث را منحصرا اثرمحیط زیست می نگاشت وسپس ادامه می دهد درداروینیسم دو عامل مهم در نحوه موروثی شدن صفات اکتسابی عبارتند از :تغییر شرایط زیستی و نیروی کشش ارثی اجداد جاندار.
نتیجه : تغییرات محیط زیست موجب تغییر در گونه و ظهور صفات جدید می گردد واین صفات جدید
به دست آمده از محیط زیست به تدریج تحت اثرشرایط محیط زیست ارثی می شود .
•8) قوانین تغییرات :اشاره کردیم که داروین علت تغییرات را شرایط محیط زیست تصور می کند که برای این تغییرات قوانینی را ارائه می کند مانند :«استعمال وعدم استعمال» و«تغییرات هماهنگ» و«اقتصاد در نمو» و«رجوع به اصل» که هر کدام را در زیر مورد بررسی قرارمی دهیم .
•الف ) استعمال و عدم استعمال :داروین استعمال و عدم استعمال اعضا اعضا را موجب ظهورتغییر در حیوان می داند . به عبارت دیگر معتقد است که استعمال عضوی آن را تقویت نموده و عدم استعمال عضوی موجب تحلیل آن عضومی گرددو چنین تغییراتی ارثی می گردد . به عنوان مثال نبودن چشم در حیوانات غارزی را می توان به این منوال توجیه کرد مثلا حشره ای غارزی به نام «آنتروهرپون سیلندریکول» کور و فاقد رنگ است و در ناحیه بوسنی درغارها زندگی می کند ولی درعوض دارای دست وپای بلند و آنتن های بسیار طویل است .
•ب) تغییرات هماهنگ :داروین معتقد است که تمامی اعضا یک موجود زنده درطی زمان رشد چنان به هم وابسته اند وبا هم توسعه می یابند که هرگاه تغییرات کوچکی در یک قسمت واقع شود وبه وسیله انتخاب طبیعی جمع گردیده باشد سایر قسمت ها نیز «هماهنگ » با آن تغییر می یابد . مثال خوب از تغییرات هماهنگ همان تغییراتی است که از نقطه نظر فرضیات تکاملی در اجداد اسب های امروزی به تدریج اتفاق افتاده است وازحیوانات همه چیز خواروکوتاه قد و کف روبه اسب های پابلند وعلف خوار و ناخن روامروزی تکامل یافته است . به عبارت دیگر همراه با یک تغییر مثلا جثه حیوان تغییرات هماهنگ دیگر نیز اتفاق افتاده است .
•ج) اقتصاد درنمو :داروین دراین مورد چنین می نویسد که :اگر تحت شرایط محیط زندگی یک عضوکه قبلا مفید بود غیرمفید شود تحلیلی درتوسعه آن هرچند کم به وسیله انتخاب طبیعی در آن صورت می گیرد برای این که مناسبت ندارد که فرد مواد غذایی را برای یک عضوغیرمفید مصرف کند. با توجه به این امرداروین نتیجه می گیرد که هنگامی که یک عضو به علت شرایط محیط رو به تحلیل می گذارد انتخاب طبیعی تحلیل آن عضو را شدت می دهد .
•د) رجوع به اصل :رجوع به اصل به این معنی است که اختصاصات یک گونه در گونه مجاور ظهور می کند .داروین برای مثال نوارهای سیاه رنگ روی ساق پای گونه های مختلف اسب را انتخاب می کند وذکرمی کند که روی ساق پای خران معمولا نوارهای سیاه رنگی مشاهده می گردد که بسیار شبیه نوارهای ساق پای گورخران است که ظهور نوارهای سیاه در کره های این جانور به اثبات رسیده است .
با این بحث داروین چنین نتیجه می گیرد که باید این گونه های مختلف اصل مشترکی داشته باشد و لذا گونه های عهد حاضر چنین صفتی را دارا می باشد و به اصل خود رجوع نموده اند .
•نتیجه :دیدیم که حیوانات تغییر پذیرند . تغییردرحیوانات وگیاهان تحت تاثیرعوامل طبیعی از قبیل : شرایط آب وهوا و مسکن و غذا وغیره یا به عبارت دیگر تحت تاثیر شرایط محیط زیست اتفاق می افتند . برخی از این تغییرات مفید بوده و موجب می شود که درمیدان تنازع بقا افراد واجد این صفات بهتر از سایرین ادامه زندگی دهند .این صفات کسب شده از محیط به علت شرایط محیط زیست که بر روی دستگاه های تناسلی اثرمی کند ارثی می گردد . انتخاب طبیعی تغییرات مضر را از بین برده و تغییرات مفید راجمع می نماید و به این ترتیب گونه ها به تدریج تغییر یافته واصناف بارز آن ها تبدیل به گونه های جدید می شوند با همین تغییرات کوچک واحدهای بزرگتر موجودات زنده از قبیل : جنس و خانواده و... ظاهر می شوند .
با توجه به مطالب بالا می توان گفت نظم و هدفداری از نقطه نظر داروینیسم حاصل«انتخاب طبیعی» است که حافظ تغییرات مفید است واین صفات تحت تاثیر شرایط محیط کسب شده و ارثی می گردد .
•اختلاف نظریات لامارکیسم وداروینیسم :اختلاف عمده ای بین لامارکیسم و داروینیسم نیست هردو نظریه اعتقاد به ارثی شدن صفات اکتسابی دارند . لامارکیسم ظهور صفات جدید را تحت تاثیر تغییرات شرایط محیط زیست به علت نیازحیوان می داند و معتقد است که این صفات اکتسابی ارثی می شوند و داروینیسم قابلیت تغییرموجود زنده را تححت تاثیر شرایط محیط زیست دانسته و معتقد است که صفات مفید و مضر هر دو ظاهرمی شوند اما انتخاب طبیعی در میدان تنازع بقا مناسب ترین افراد را برمی گزیند و سپس صفات اکتسابی این افراد تحت اثر شرایط محیط ارثی می گردد .
در مورد اختلاف دو نظریه فرهیخته نقل می کند :
«داروین اثبات کرد که اشکال ارگانیک نوین و انواع جدید پدیده هایی هستند که به ظاهر جدا و در باطن به هم پیوسته اند . یعنی قابلیت تغییر ارگانیسم به تنهایی مفسر تکامل نیست بلکه پایه ای جهت پیدایش اصناف جدید به شمار می رود و حال آن که برای پیدا شدن نوع جدید باید انتخاب طبیعی در میدان تنازع بقا به کمک صنف قبلی بشتابد »
اختلاف لامارکیسم و داروینیسم در اینجاست زیرا لامارک می کوشد تکامل موجودات را فقط زاییده قابلیت تغییرارگانیسم قلمداد کند .
تایپ و تنظیم از آقای حسین طلبی زاده
مطالب مشابه :
توصیه به مسافران نوروزی در خصوص سفر مسوولانه در قبال حیات وحش
محصولات ساخته شده از عاج فیل، استخوان حیوانات وحشی، صدف، لاکِ بقای آنها و راز طبیعت
ده حیوان جالب
حیوانات به طور غریزی تلاش بسیاری برای بقای تا توسط حیوانات وحشی راز جذابیت اسب
هنر دوران سنگی
راز هنر گلچین برای نشان دادن حیوانات در این غارها به کار برده نقش مهمی در بقای
تب شالیزار (تب بیجار)
را برای بقای این جوندگان و حیوانات وحشی مانند و به دنبال راز و رمز
سرآقاسید ، ماسوله ای دیگر
(حمله حیوانات وحشی پر رمز و راز، خود را به رخ اکوتوریسمی، بقای طبیعت بکر
نظریات تکاملی (داروینیسم و لامارکیسم)
مراتب بیشتر از حیوانات وحشی است به عنوان برای حفظ بقای خود و برای راز خوشبختی
ماداگاسکار و انقراض نسل حیوانات نادر
در تعداد حیوانات وحشی و افزایشی بقای گونههای محلی مانند راز
تکامل گیاهان زراعی
را که بقای گیاهان وحشی را در حتی ژنهای حیوانات به درون راز اين حضور را
تاریخچه کالیبر های ساچمه زنی
كشف راز شباهت کاهش شانس بقای گونهها با رشد جمعیت حیوانات وحشی در مناطق
وضعیت زنان در فرایند تاریخ کهن و جدید(قسمت اول)
فرانسویان معتقد بودند که زن رفیق مار و شیطان است که برای بقای در قبایل وحشی زن اگر راز
برچسب :
راز بقای حیوانات وحشی