شعری در وصف اعتیاد
شعر زیر رو یک نوجوان خوش فکر بادرودی به نام پوریا بخت پور سرودن که امیدوارم شما هم با خوندن این شعر قشنگ لذت ببرید!! به امید اینکه باز هم شاهد اشعار زیبایی از دوست عزیمون باشیم
منبع: وبلاگ بادرودموزیک
عشق کاذب تا عشق ناب
اعتیاد داستان بود یا حقیقت ، من نمی دانم . به هر حالی من از یادش هراسانم ، پریشانم ، پشیمانم .
نمی دانم ، چه می دانم ، که آخر چیست پایانم .
اعتیاد چون کبوتر بود و من بودم یکی طفل کبوتر باز ، غلط گفتم ، ببخشید بر من معتاد ، من بودم کبوتر و او طفل کبوتر باز ، پر و بال لطیفم را نوازش کرد آن اول ، مرا با لذت خود آشنایم کرد آن اول .
ولی او کم کمک صیاد شد ، من صید در بندش ، مرا می برد به دنبال خودش هرجا که او می خواست نه آنجایی که دل می خواست .
مرا افیون بدنبال خودش می برد تنهایی ، به دنیایی که بود زیباترین رنگش سیاهی ، نپرسیدم ز خود یکبار ، حتی چه می خواهی ، چه می جویی در این دنیای واهی .
مرا در نکبت ، مرا در اوج بدبختی ، رهایم کرد . مرا از خانه و کاشانه و دوستان جدایم کرد .
مواد بی اعتبار و ارزش و بی آبرویم کرد . زبانم لال ، او بیگانه حتی ، با خدایم کرد .
بله عمر و جوانی را تبه کردم ، چه سالهایی خداوندا گنه کردم ، چه بد بودم ، چه بد کردم .
همه چیز را ، همه کس را ، فدای عشق خود کردم ، چه عشق کاذب و واهی که من کردم .
بله من مردن تدریجی خود را به چشم خویشتن دیدم . بله من خفت و خواری و بدبختی به چشم خویشتن دیدم . بله من گریه مادر و همسر را به چشم خویشتن دیدم . خداوندا گرسنه بودن فرزند خود را هم به چشم خویشتن دیدم . ولی ای کاش کور می گشتم و هیچی نمی دیدم .
بیا ای دوست معتادم ، بگیر اینجای داستان را و بشنو این پیامم را بعد از سالها که هیچ از من نماند باقی ، تو گویی پیکی آورد بهر من ساقی ، که در یک شب پیام آمد نوید آمد ، ز NA بهر نور امید آمد .
گرفتم من پیام دوست بهبودی ، به خود گفتم که ای بیچاره پس عمری کجا بودی ، تو در آن دره وحشت چه می کردی به گردابی که غفلت بود و نفرت بود ، چه می کردی ؟
بالاخره لطف حق شد شامل حالم ، که گیرد دست من جوید زاحوالم ، به NA آمدم ، دیدم که :
عشق است و صفا هست و خدا هست ، در اینجا راه ما با افیون جدا هست .
قالب شعر : نو ( نیمایی)
یک توضیح : من برای سرودن این شعر با تعدادی از معتادینی که با رفتن به NA ( انجمنی به نام معتادان گمنام که برای ترک معتادین تاسیس شده) ترک کردند مصاحبه کردم و این شعر را از زبان یک معتادی که ترک کرده سرودم .شاعر : پوریا بخت پور
مطالب مشابه :
جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا
«زنده بیدوست در وطنی// مثل مرده است در کفنی»
شعر در وصف دوست
شعر در وصف دوست . خانه ی دوست با دیده مرا خوشست چون دوست در
شعر در وصف دوست
شعر در وصف دوست . خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید
شعر ترکی (چرخ و فلک )
این شعر ترکی هم در وصف روزگار و احوالی که بر من روا داشته برای شما میذارم چون از ترکی خوشم میاد:
شعر وصف دوست
شعر وصف دوست دلم خوش است که نور است در
بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری
که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در سهراب در این شعر به معرفی دوست می
در وصف مولوی...
عشق@دوستی@صداقت@مهربانی@شعر و در وصف مولوی رشته های وصل را با دوست بست . در ره عشق و
شعري در وصف چت
به وبلاگ عشق=!دوست دوستانی که مایلند با این وبلاگ در زمینه ی(داستان.شعر شعري در وصف
شعـــــــر در وصف خــــــــــــدا
شعـــــــر در وصف دوستی را دوست، معنی می دهد قهر هم
شعری در وصف اعتیاد
شعری در وصف شعر زیر رو یک نوجوان خوش به امید اینکه باز هم شاهد اشعار زیبایی از دوست
برچسب :
شعر در وصف دوست