پیکان ، موزه متحرک مردم شناسی
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
این ماشین با معرفت
بین بچه محل های ما منصور کفتر باز بود . کاظم قناری باز . فلانی تسبیح باز ، فلانی عتیقه باز ، اون یکی عشق باز ، بعضی ها رفیق باز . تا آنجا که بعضی ها ماشین باز بودند . ماشین بازی هم مثل کفتر بازی برای خودش دنیایی داشت . لاستیک دور سفید ، رینگ پهن ، ضبط و پخش خفن ، آویز جلو آینه ، سردنده های عجیب و غریب ، لامپ های سبز و بنفش سقف یا داخل داشبورد ، پوست آهو انداختن رو صندلی ، فرش کردن کف ماشین ، آینه بغل بی ام و ای ، بوق خاوری ، انواع و اقسام مارک ها و مجسمه ها را چسباندن به جلوی داشبورد . عکس و پوستر گذاشتن پشت پوشش نایلونی درها و .. تا رفیق بی کلک مادر . تک بیتی های صائب و ترانه های کوچه بازاری روی حاشیه در صندوق عقب . به این ترتیب بعضی ماشین ها میشدند موزه هنرهای مردمی متحرک معاصر .
بین ماشین های سواری پیکان معشوق ماشین باز ها شده بود . از موتور کج های فابریک انگلیسی گرفته تا کار ، دولوکس ، جوانان ، دور زهی ، موتور تخت . و این انژکتوری های سرطان اخیر . ایران خودرو چند مدل پیکان ساخت و بیرون داد . بعضی پیکان ها فقط سند کارخانه شان از قبل باقی مانده بود و اتاق و موتور و همه چیز ماشین عوض شده بود . یعنی تا این حد ، ایرانی ها میتوانستند به راحتی پیکان را تعمیر کنند . باطری خالی میکرد هل میدادیم . تسمه موتور پاره میکرد جوراب زنانه می بستیم . آمپر میچسباند ، ترموستات دور می انداختیم . هوا سرد بود ، یک تکه مقوا میگذاشتیم جلوی رادیاتور . سیم کلاچ می برید ، نخ کاموای چند لایه می بستیم . روغن ترمز نداشت ، ریکا یا روغن حیوانی میریختیم . باک بنزین سوراخ میشد . آدامس یا ته سیگار می چسباندیم . منبع اگزوز میترکید ، میخندیدیم . خلاصه بین جاده لنگ نمیماندیم که از نمایندگی پروفسور کامپیوتر و مهندس متالوژی برایمان بفرستند تا ماشین دوباره روشن شود ، زن و بچه مغزمان را بخورند .
یکی از بچه محل ها اول ماشینش روغن سوزی داشت . چند سال بعد همان ماشین به بنزین سوزی افتاد . یعنی سوخت اصلی اش شده بود روغن و کمی بنزین هم میسوزاند . خلاصه وقتی ممد مکانیک موتور را آورد پایین ، سر پیستون ها را مثل خاک سیگار تکاند روی زمین از بس که سوخته و جزغاله شده بود . اما همین ماشین با پای خودش رفت میکانیکی .
پیکان را ببین داماد را بشناس
جانور عجیبی بود این پیکان . چراغ بنزی ، سفید یخچالی ، موتور پژویی ، زرد قناری ، جوانان ، رینگ پهن . شده بود حکایت کثرت در وحدت عرفان شرقی . خواستگار که می آمد ، میشد با بردن پیکانش روی چال مکانیکی ، تمامی ریز و درشت ویژگی های اخلاقی ، باور های دینی ، عقده های کودکی ، مسئولیت پذیری ، نویسنده مورد علاقه ، نوع اعتیاد ، میزان و مدت مصرف ، سطح در آمد و خلاصه ظاهر و باطن طرف را تحقیق کرد . یعنی در برابر "مادر را ببین ، دختر را بپسند " می شد بگویی "پیکان را ببین ، داماد را بشناس " . پیکان در خیابان های ما ثابت میکرد که این مردم چقدر مدرنیسم را باور کرده و به آن تن داده اند . کجای دنیا یک ملت پنجاه سال با یک ماشین کنار می آید و روزی که خط تولیدش را بستند ، بیشتر از سالهای نخست تحویلش میگیرند و تقاضای واقعی هنوز هم برایش وجود دارد ؟
بعد از پیکان حالا ببین کی و کجا دوباره این مردم خودرو ملی داشته باشند ؟ پیکان که از دور خارج شد دیگر هیچ ماشین مشخصی جای آن را نگرفت . تا سال ها کسی به ندرت پیکان میخرید که چند سال همه جاده های کشور را وجب نکند و مسافر کشی و گل زدن برای ماشین عروس و خلاصه گرانتر از قیمت خرید نفروشد . اما امروز یک ماشین را از کارخانه بخری و در پارکینگ بخوابانی سالی از چهارصد بگیر تا چند میلیون ضرر میکنی .
ممد مکانیک میتواند با موتور پیکان حرف بزند . یک سند پیکان ببر مغازه اش ، پشت پاکت سیگار وقتی برایت لیست نوشت ، تمام است . چند روز بعد بیا و پیکانت را تحویل بگیر . علی صافکار و رضا نقاش به میکل آنژ و داوینچی گفته اند زپلشک ، برو جلو باد بیاد . دو تن آهن قراضه اسقاطی از همین مزایده های دولتی بخر و ببر پیششان ، بگو اینها پیکان یا آخرین مدل بنز بوده . البته رضا نقاش باید یک کف دست از گلگیر عقب ماشین را خودش ببیند اگر میخواهید رنگ ماشین دقیقا با شماره کارخانه و نوع مدل ، آفتابی یا ابری بارانی بودن مدل زندگی صاحب ماشین و خلاصه میزان دقیق تغییر رنگ مطابق باشد . همان ماشین سفارشی را دوباره برایت میسازد .یعنی اگر راهنمایی و رانندگی گیر نمی داد میشد ژیان را انداخت ته دره ، با جرثقیل یا هلیکوپتر درش آورد برد مغازه و گفت این سانتافه بوده . تو پنجاه هزار تومن بیشتر بگیر لامبورگینی تحویل بده . این تن بمیره بابام نفهمه تصادف کردم .
خلاصه ما ایرانی ها با پیکان وارد دنیای مدرن شدیم . با پیکان میکانیکی و تعمیر ماشین یاد گرفتیم . آنقدر با موتور و اتاق و سینی جلو و بالا و پایین پیکان ور رفتیم که یاد گرفتیم سمند بسازیم . اگر چینی ها استاد مهندسی معکوس شدند ما استاد مهندسی پیچ وا پیچ شدیم . یعنی کافیست ، یا کافی بود که ساخت همین پیکان را یاد بگیریم . سمند و اف چهارده ؛ ناو جماران و ماهواره امید در واقع همین پیکان خودمان است که در جهت های مختلف تغییر و تکامل یافته .
تصویر - با تشکر از بهروز
معمولا از این کار ها نمیکنم . از مطلبی اگر خوشم بیاید لینک میدهم . اما خوب مطلب اگر مندرج در مجله ای باشد که نمیشود لینک داد . امیدوارم شما هم مثل من از نوشته نعمت الله سعیدی چاپ شده در ماهنامه مهرنو لذت برده باشید
دیوونه کیه؟ / عاقل کیه؟ /جونور کامل کیه؟ / واسطه نیار، به عزتت خمارم / حوصلهی هیچ کسی رو ندارم / کفر نمیگم، سوال دارم / یک تریلی محال دارم / تازه داره حالیم میشه چیکارهام / میچرخم و میچرخونم ٬ سیارهام / تازه دیدم حرف حسابت منم / طلای نابت منم / تازه دیدم که دل دارم، / بستمش / راه دیدم نرفته بود، رفتمش / جوونهی نشکفته رو٬ رستمش / ویروس که بود حالیش نبود / هستمش / جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟ / مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟ / اون همه افسانه و افسون ولش؟ / این دل پر خون ولش؟ / دلهرهی گم کردن گدار مارون ولش؟ / تماشای پرندهها بالای کارون ولش؟ / خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟ / دیوونه کیه؟ / عاقل کیه؟ / جونور کامل کیه؟ / گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛ دویدم / چشم فرستادی برام تا ببینم؛ که دیدم / پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟ / کنار این جوب روون معناش چیه؟ / این همه راز، این همه رمز / این همه سر و اسرار معماست؟ / آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟ نه والله! / مات و پریشونم کنی که چی بشه؟ نه بالله! / پریشونت نبودم؟ / من، / حیرونت نبودم؟ / تازه داشتم / میفهمیدم که فهم من چقدر کمه / اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه / گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه / انجیر میخواد دنیا بیاد، آهن و فسفرش کمه / چشمای من آهن انجیر شدن / حلقهای از / حلقهی زنجیر شدن / عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم / چشم من و انجیرتو بنازم / دیوونه کیه؟ / عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
دانلود با صدای حسین پناهی
نقاشی مداد رنگی آقای صفر و نیم تقدیم به بنجشک عزیز گالری نقاشی آقای صفر و نیم اندازه واقعی
پیشنهاد :
الکترون آزاد متولد شد / قضیه آخر فرما آقای صفر و نیم / جستاری کوتاه در فلسفه ی تحلیلی / گفتی که باد مرده است احمد شاملو / عجب صبری خدا دارد معینی کرمانشاهی / در ژرفای سکوت ادگار لی ماستر / مدیریت منابع انسانی آقای صفر و نیم/ سرانه مطالعه در ایران / وکیل الرعایای چند صد میلیونی / قطعهی آمریکایی ــ آفریقایی لنگستون هیوز / مدرسه تنهایی / من بوی مکانیک می دهم مسکالین / ایده های بزرگ در آنجا و اینجا... محمد / برای این تن سالم ... خدایا شکر رستاخیر افکار غبار گرفته /
مطالب مشابه :
پیکان ، موزه متحرک مردم شناسی
آقای صفر و نیم - پیکان ، موزه متحرک مردم شناسی - نزاع صفر و یک های ایده آلیست در مزرعه باینری
پیکان صفر کیلومتر (عکس)
.:مرکز دانلود موبایل و کامپیوتر:. - پیکان صفر کیلومتر (عکس) -
پیکان جدید در راه است!! (x11 در راه است!!)
طرفداران سایت صفر تا صد - پیکان جدید در راه است!! (x11 در راه است!!) - این وبلاگ تحت نظارت و پوشش
برد پرگل برابر پیکان
استقلال با حساب سه بر صفر موفق شد از سد پیکان بگذرد و صدرنشین رقابت های لیگ برتر شود.
پیکان لیموزین !!
طرفداران سایت صفر تا صد - پیکان لیموزین !! - این وبلاگ تحت نظارت و پوشش سایت www.0-100.ir میباشد
برچسب :
پیکان صفر