راستگویی(صداقت)
اسلام ديني فطري است و راستي نيز خواست فطرت است، پس اين دو پيوندي ناگسستني دارند و در روايات اسلامي با تعابير گوناگوني بر راستگويي مسلمانان تأكيد شده و آن را از اصول ايمان و تدين به حساب آورده اند.
رسول اكرم (ص) مي فرمايد: «الصّدْقُ مُبارَك وَ الكِذْبُ مَشْؤُومٌ»
راستي، مبارك و دروغ ناميمون است.
با همه قداست و ارزشي كه راستگويي دارد، بايد توجه داشت كه گاهي راستگويي مايه دردسر، ضرر و فساد مي گردد كه از ديدگاه اسلام كاري نادرست و ممنوع است؛ زيرا در پاره اي از موارد بر اثر راستگويي، اسراري كشف مي شود و در نتيجه، منشأ درگيري، فتنه انگيزي و گاه منجر به قتل و خونريزي مي گردد. در اين موارد، دروغ غائله را فرو مي نشاند و از بروز اختلاف و درگيري جلوگيري مي كند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ثَلاثٌ يقْبَحُ فيهنَّ الصِّدقُ: النَّميمهُ و اِخبارُكَ الرَّجُلَ عَنْ اَهْلِهِ بِما يكْرَهُهُ، و تَكذيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبرِ»
راستگويي در سه چيز ناپسند است: سخن چيني، سخن گفتن با مرد درباره همسرش به چيزي كه او را ناخوش آيد. تكذيب خبري كه شخص مي دهد.
بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اختلافات خانوادگی و مشاجرات میان دوستان و فامیلها، و حتی تنشها و نزاعهای سیاسی، پدیده ای است که از «بی صداقتی» و «ناخالصی» به وجود می آید. و مگر «نفاق» هم نوعی عدم صداقت نیست؟ «فریب» نیز، جلوه دیگری از ناراستی در گفتار و رفتار است و ... کم نیست «طلاق»هایی که ریشه در عدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات، ادعاها، وعده ها، وانمود کردنها و پاسخهاست. با این حساب، صداقت، استوارترین بنیانی است که دوستیها، مشارکتها، ازدواجها، مبارزات سیاسی و ... بر آن استوار می گردد و بدون آن، همه این بنیانها در معرض فروپاشی و گسیختگی است.
جلوه های صداقت
کسی که در «گفتار»، صادق و راست باشد، از «دروغ» پرهیز می کند، چه به شوخی چه جدی. کسی که در «دوستی» صادق باشد، به مقتضیات دوستی پای بند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندیها و جفاها، همکاری در گرفتاریها و نیازمندیها، همدردی در مشکلات و غمها خواهد داشت.
کسی که در «ایمان» صادق باشد، از نفاق و دورنگی و ریا دوری می کند.
آن که در «زهد»، صادق باشد، ریاکارانه و از روی مردم فریبی، تظاهر به زهد و ساده زیستی و ترک دنیا نمی کند. به قول سعدی:
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
آن که در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد، عملش آینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ: «توبه فرمایان چرا خود، توبه کمتر می کنند؟»
و «صدق در عهد» وفای به قولها و قرارها و تعهدات است.
اینگونه صداقتها، معیار و ملاک مسلمانی و نشانه نزدیکی فکری و عملی به صاحبِ شریعت، حضرت رسول(ص) است، که فرمود:
«اَقْرَبُکُمْ مِنّی غَداً فی اَلمَوقِفِ اَصْدَقُکُمْ فی الحدیثِ وَ اَدّاکم لِلأمانة وَ اَوْفاکم بِالعَهد ...»
نزدیکترین شما به من در موقف قیامت، کسی است که راستگوتر، امانت دارتر و باوفاتر به پیمان باشد.
به فرموده پیامبر خدا(ص): راستی در گفتار، تعهد نسبت به امانت مردم و وفا به پیمان، نشانه «صداقت» و معیار قرب به آن حضرت است و هر که دروغگو، خائن و بی وفا باشد، از آن رسول صدق و امانت و وفا فرسنگها فاصله دارد.
در صحنه اجتماع
قوام هر جامعه، به اعتماد انسانها به یکدیگر است. آنچه این بنیان را استوار و مستحکم می سازد، صداقت انسانها نسبت به هم است و اگر صدق و راستی از جامعه ای رخت بربندد، زندگیها هم دشوار، ناامن، تلخ و نکبت بار خواهد بود.
آیا شما همانطور که می نمایید، هستید؟
آیا آنچه به دیگران نسبت به افکار و روحیات و زندگی خویش «وانمود» می کنید، «بودِ» زندگی شما هم همان گونه است؟
بایزید بسطامی گفته است: «یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی!»
و این، یعنی «صداقت».
ای درونت برهنه از تقوا
وز برون جامه ریا داری
پرده هفت رنگ را بگذار
تو که در خانه، بوریا داری
دوچهره ها نیز فاقد صداقت اند. آنان که ظاهر و باطنشان یکی نیست و گفتار و رفتارشان به هم نمی خورد و رو در رو و پشت سر، با دیگران برخوردی متفاوت دارند. در ظاهر و پیش رو، اظهار ارادت و دوستی و اخلاص دارند، اما پشت سر، از غیبت و سخن چینی و تهمت و افشای عیوب و تحقیر و توهین، پروا ندارند. این گر نفاق نیست، پس چیست؟
دو رویان، هم در دنیا بی آبرویند، هم در آخرت، گرفتار عذاب الهی.
زهد دروغی، طاعتِ ریایی، توبه غیر واقعی، انفاق و خرج کردنهای ریاکارانه، چرب زبانیها و تملّقهای مردم فریبانه، گندم نمایی و جوفروشی و ... همه نشانه هایی از فقدان «گوهر صداقت» در زندگی اجتماعی است.
ادبیات غنی فارسی، پر است از شکایتها و نالیدنها از دست ریاکاران و سالوس بازان و عوام فریبان و دورنگی ها. صورت زیبا به کار نمی آید، سیرت زیبا مطلوب انسانهای کمال طلب است. حتی آنان که چهره ای به ظاهر باایمان و مذهبی دارند، اما در رفتار اجتماعی، از هیچ نیرنگ و تقلّب و تخلّف و دروغی پرهیز نمی کنند، آن طاعت و عبادت هم به کارشان نخواهد آمد. به گفته سعدی:
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
«صدق» پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست
صداقت سیاسی
صدق، تنها به عنوان یک خصلت فردی، یا احیانا در معاشرتهای خانوادگی و دوستانه نیست. در صحنه اجتماع و فعالیتهای سیاسی و عملکرد شخصیتهای مشهور هم مصداق و مورد پیدا می کند.
گاهی کسانی برای خودنمایی و شهرت طلبی به مبارزه می پردازند، تا خود را به عنوان چهره ای انقلابی بشناسانند. برخی هم از روی تعهد و تکلیف و سوز دینی و شعور انسانی مبارزه می کنند.
بعضی فریبکارانه شعار مردم دوستی و حمایت از خلق و دفاع از مظلومین و محرومین می دهند. برخی هم به راستی قلبشان برای مردم می تپد و صادقانه به مردم عشق می ورزند و برای نجات و رستگاری و بهروزی آنان می کوشند.
برخی برای جلب حمایت مردم و جذب «آراء»، به وعده دادن می پردازند و مردم را جذب می کنند، برخی هم صادقانه برای ادای وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه «انتخابات» شرکت می کنند.
چه بسیار از جوانانی که فریب «شعارهای سیاسی» و «حرفهای داغ و انقلابی» را خورده و می خورند و جذب کسانی می شوند که فاقد صداقت اند. فعالیتهای گروهکها در اول انقلاب در جذب جوانان و چهره بظاهر انقلابی برخی سران احزاب و سازمانهای فلسطینی نیز شاهدی از همین نیرنگ بازیهاست.
«صداقت سیاسی»، آن است که عملکردها، شعارها، اهداف و جهت گیری فعالان سیاسی، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و برای کسب رضای الهی باشد و از هرگونه «سیاسی کاری» و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش کشاکش منفعت طلبی و خودمحوری نگردد.
کسی که اهداف اصلی خود را در یک عمل سیاسی از دید مردم پنهان می کند و با «مرحله ای عمل کردن»، از جو صداقت عمومی سوءاستفاده می کند و موقعیت موجهین را وجه المصالحه امیال و اهداف خویش می سازد و در نهایت، به «خود» بیش از «حق» می اندیشد، «صادق» نیست. صداقت سیاسی آن است که کسی از شعار و منطقِ «هدف، وسیله را توجیه می کند» بهره نگیرد و در عملکرد سیاسی خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزشها پایبند باشد.
تفاوتی که میان «سیاست علوی» و شیوه معاویه بود، ریشه در همین مسأله داشت. معاویه برای رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع و دروغ و تزویر و خیانتی ابا نداشت. اما آنچه دست حضرت علی(ع) را بسته بود که نمی توانست همچون امویان رفتار کند، «تقیّد و تعهّد به شرع و حق» و «صداقت سیاسی» بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتی یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علی رغم مصلحت اندیشیهای برخی، او را کنار بگذارد، همان صداقت سیاسی بود، وگرنه می توانست تا محکمتر شدن پایه های حکومتش با معاویه «معامله سیاسی» کند، سپس او را برکنار کند.
داشتن «مواضع شفاف»، البته در عمل نه فقط در شعار، و پنهانی زد و بند نداشتن، از نمودهای دیگر صداقت سیاسی است. علی(ع) به نیروهای نظامی خویش نامه می نویسد که:وظیفه من در مقابل شما آن است که (جز در مسایل نظامی و اسرار جنگ) رازی را از شما پنهان نکنم و شما را بی بهره نگذارم و حقی را از جای خودش تأخیر نیندازم. شما هم تکلیف اطاعت و فرمانبرداری دارید.
صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دلها و مورد اعتماد مردم می گرداند. برعکس، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ، هم فرد را در جامعه بی اعتبار و نزد خداوند، مطرود می سازد، هم پیوندهای اجتماعی را می گسلاند و جوّ بی اعتمادی پدید می آورد. گذشته از آنکه خود انسانهای دور از صداقت، دچار شخصیت دوگانه و تضاد شخصیت می شوند و هنگام برملا شدن دروغ و نفاق و ریاکاری آنان، گرفتار رنج و عذاب ابدی وجدان می شوند. اما افراد صادق، درستکار، بااخلاص، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئن اند که چیزی جز آنچه «می نمایند»، نیست، تا از فاش شدن آن «چهره پنهان» و «خبث درون»، نگران باشند.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است
هنگامی که ما به فرزندان خود راست می گوییم ، آنها از ما صداقت را یاد می گیرند و صداقت ما با آنها باعث اعتماد واطمینانشان به ما می شود. گمان نکنید که بچه ها فقط قادر به تشخیص بعضی چیزها هستند، چنین نیست ، بلکه آنها درک می کنند که ما داریم راست می گوییم یا اینکه دروغ گفته ایم.
مادربزرگم می گفت که در دوران کودکی، از درد شدیدی درشکمم بسیار ناراحت بوده و وقتی دکتر او را معاینه می کند ، می گوید که نیاز به عکس با اشعه دارد تا علت درد را تشخیص دهد، و گرفتن عکس ممکن نبود مگر اینکه بیمار ، مقداری از شربت نمک انگلیسی بنوشد ، شربتی که طعم بسیار بد و بوی نامطبوعی داشت. وقتی مادرم شکل این شربت را میبیند و آنرا بو می کشد، از آن بدش می اید و از نوشیدن سرباز می زند. مادربزرگم میخواهد او را قانع کند که طعمش چندان هم مانند بویش بد نیست و او را تشویق می کند که کمی از شربت را بچشد. به محض چشیدن، مادرم تصمیمش جدی تر می شود که هرچه هم بشود این مایع را نمی نوشد، مادربزرگم ناراحت می شود و سعی می کند او را مجبور به نوشیدن معجون کند، و او تسلیم نمی شود، مادربزرگ وقتی می بیند تندی مؤثر نیست این بار با ملایمت او را ترغیب می کند که شربت را بنوشد و می گوید این شربت بسیار خوشمزه است و مادرم هر بار برای ننوشیدن، تصمیمش جدی تر می شود.
پدربزرگم ( شیخ علی الطنطاوی رحمه الله) داد و فریاد این دو را می شنود و برای اینکه بداند چه خبر شده از اطاقش پیش مادرم می آید ووقتی از ماجرا با خبر می شود ، از مادربزرگم می خواهد که موضوع را به عهده او بگذارد، سپس رو به مادرم کرد و گفت" دخترکم ! من راستش را به تو می گویم. برای همین نمی گویم این دوا طعم لذیذی دارد، بلکه بدمزه است و نوشیدنش ممکن نیست طعمش هم غیر قابل تحمّل است، من یک بار نیاز به نوشیدن همین دارو داشتم امّا نتوانستم. از بس که بد مزه بود ترجیح دادم درد شدید را تحمل کنم ولی آن را ننوشم . امّا امیدوارم تو از من شجاع تر و قویتر باشی و و اراده استوارتری از من داشته باشی و کاری بکنی که من نتوانستم انجامش بدهم و انشاءالله به إذن خداوند شفا حاصل کنی." و قتی پدرم حقیقت را به من گفت در حالی که دماغم را محکم گرفته و چشمم را هم بسته بودم ، چون احساس می کردم که اذیتم خواهد کرد و دردم را تسکین بیشر میکند با یک جرعه تمام شربت را سرکشیدم ونوشیدم.
بدون شک بچه ها از آن چه ما تصور می کنیم خیلی باهوشترند. پس اگر به آنان دروغ بگوییم به سرعت می فهمند که به آنها دروغ گفته ایم وبعد آنان نیز همین رفتار را با ما خواهند کرد و این بار آنها هستند که به ما دروغ خواهند گفت. دروغگویی یکی از پست ترین عادات است که فرد به سادگی به آن مبتلا می شود امّا یکی از دشوارترین عادات برای معالجه است . و بسیار اتفاق می افتد که کودکان برای به دست آوردن نفعی یا فرار از مجازاتی به دروغ گفتن رو می آورند. خود ما نیز هرچند خانواده همیشه با ما صادق بوده ،اما با این حال هم (گاهی ) از ترس مجازات سعی کرده ایم به دروغ پناه ببریم
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده اي تصميم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندي مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختري سزاوار را انتخاب کند. وقتي خدمتکار پير قصر ماجرا را شنيد
بشدت غمگين شد چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود، دخترش گفت او هم به آن مهماني خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسي نداري، نه ثروتمندي و نه خيلي زيبا. دختر جواب داد: مي دانم هرگز مرا انتخاب نمي کند، اما فرصتي است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم
روز موعود فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت: به هر يک از شما دانه اي مي دهم، کسي که بتواند در عرض شش ماه زيباترين گل را براي من بياورد، ملکه آينده چين مي شود.
دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلداني کاشت. سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد، دختر با باغبانان بسياري صحبت کرد و راه گلکاري را به او آموختند، اما بي نتيجه بود، گلي نروييد.
روز ملاقات فرا رسيد، دختر با گلدان خالي اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار زيبايي به رنگها و شکلهاي مختلف در گلدانهاي خود داشتند.
شاهزاده توضيح داد: اين دختر تنها کسي است که گلي را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسري امپراتور مي کند: گل صــــداقت ... همه دانه هايي که به شما دادم عقيم بودند، امکان نداشت گلي از آنها سبز شود
کلمات در زندگی ما نقش مهمی ایفا می کنند و شاید بتوان گفت شاهرگ حیاتی فعالیت های زندگی ما می باشند. در گفتگو نباید کلمات را به بازی بگیریم. باید تا آنجا که ممکن است صادقانه صحبت کنیم. اما متأسفانه در جوامع امروز از صداقت، بیشتر سوء استفاده می کنند تا استفاده. در بسیاری از زندگی های زناشویی، طرفین صداقت داشتن را با بی گذشت بودن و یا خرده گیری اشتباه می کنند. این عده دائماً در تب و تاب هستند تا بگویند: تو دیروز فلان حرف را به من زدی، تو با پدرم چنان کردی و ... متأسفانه این گونه برداشت های غلط از صادق بودن، بیشتر باعث از هم پاشیدن زندگی می شود تا این که بتواند بنیان آن را مستحکم کند. اگر بتوانید مفهوم واقعی صداقت را دریابید و طعم صادق بودن را بچشید خواهید دید که زندگی هر روز بهتر و قشنگتر می شود.
اجازه دهید با ذکر چند مثال، این مسئله را بیشتر بررسی کنیم. گاهی زنی یک رفتار غلط از شوهر خود می بیند و بعد شروع به خرده گیری می کند و دائماً یک اشتباه کوچک را عنوان می کند تنها به دلیل این که خواسته با شوهرش صادقانه رفتار کند.
یا این که مردی بیرون از خانه اشتباه کرده و کاری را به غلط انجام داده است سپس آن را برای همسرش بازگو می کند تا بدین طریق، هم بار گناه خودش را سبکتر کند و هم با همسرش صادقانه رفتار کرده باشد. یا گاهی اوقات زن یا شوهر ضعفی را از همسر خود می بیند و سپس بدون توجه به عواطف و احساسات طرف مقابل می گوید: "چرا در آن مهمانی نتوانستی مثل شوهر خواهرم باشی و یا مثل شوهر دوستم رفتارکنی؟" و یا مرد می گوید: "تو هیچ وقت نمی توانی مثل زنان دیگر باشی" و ... باید بدانید هیچ کدام از این رفتارها به معنی صداقت در گفتار و کردار نیست. منظور از گفتار صادقانه این است که شما احساسات واقعی خود را طوری بیان کنید که دیگران بتوانند راحتتر شما را درک کنند و در عین حال موجب رنجش و دلخوری کسی هم نشوید.
باید همواره در نظر داشته باشید، بیان کردن شکایت ها و مسائل کوچک و قابل اغماض به معنی صداقت داشتن نیست، بلکه اگر بخواهید دائماً این مسائل را عنوان کنید، از عنوان کردن مسائل اساسی و مهم زندگی غافل می شوید. آنچه به تجربه ثابت شده است برای هیچ کس حتی نزدیکترین افراد مثل پدر، مادر، برادر و خواهر خوشایند و قابل تحمل نیست که دائماً به شکایات و ناله های شما گوش دهند.
اصولاً برخورد کردن با افرادی که همیشه از همه چیز شکایت می کنند و دائماً در حال غرغر کردن هستند، یک شکنجه روانی است و ذهن هر فردی را آزار می دهد. البته ناگفته نماند که این افراد به ندرت می توانند به آنچه که در زندگی می خواهند دست یابند.
اگر شما از شوهرتان می خواهید تا کاری را برایتان انجام دهد سپس متوجه می شوید که او از انجام آن کار ممانعت می کند و یا به نحوی پشت گوش می اندازد، سعی کنید غرغر نکنید. بلکه راه دیگری را برای انجام آن کار انتخاب نمایید و یا از انجام آن صرف نظر کنید.
یکی دیگر از اشتباهاتی که اکثر خانم ها دانسته یا ندانسته مرتکب می شوند این است که دائماً در گذشته زندگی می کنند. سعی می کنند خاطرات گذشته را در ذهن خود زیر و رو کنند و از بیان خاطرات گذشته مطلبی را برای گفتگو و صحبت انتخاب کنند.
مهم نیست که حرف یا شکایتی را که از گذشته دارید چقدر برایتان مهم است بلکه مهم آن است که هرگز آن را به زبان نیاورید، زیرا گذشته گذشته است، نه شما و نه هیچکس دیگر قادر نیست آن را عوض کند. تنها با به زبان آوردن و تکرار خاطرات تلخ گذشته، لحظات خوش حال و آینده را خراب می کنید. ممکن است شوهر شما در گذشته مرتکب اشتباهی شده باشد، یا بر اثر ناآگاهی یک موقعیت خوب را از دست داده باشد و یا پولی را در راه غلط خرج کرده باشد. اگر او مرتکب چنین اشتباهاتی شده باید بداند که کارش غلط بوده و وقتی فهمید که کارش اشتباه بوده دیگر نباید درباره آن اشتباه حرف بزنید، یا به نحوی سعی کنید آن را به رویش بیاورید. زیرا انجام چنین کاری باعث برهم خوردن آسایش شما و خانواده می شود. چه بسا که موجب رنجش بیش از حد شوهر شما و یا موجب بی اعتنا شدن او نسبت به شما و حرف های شما شود. اگر با تکرار خطاها و گناه هایی که یک شخص مرتکب شده مانع شویم که او گذشته را فراموش کند چنین کاری، خود گناه بزرگتر و نابخشودنی تری خواهد بود.
اگر شما فردی هستید که چنین عادتی دارید سعی کنید هر چه زودتر این عادت بد را فراموش نمایید. زیرا با ادامه این کار همسرتان را برای همیشه از خودتان دور می کنید. زیرا او دائماً وحشت دارد از این که مبادا هر بار که به صحبت کردن با شما می پردازد یک کلمه و یا حرف، شما را به یاد گذشته بیندازد و موجب شود شما تمام خاطرات تلخ گذشته را به میان آورید. ناگفته نماند تنها زنان نیستند که ممکن است چنین رفتاری داشته باشند. بسیاری از مردان هم دائماً در حال غرزدن هستند. حتی در کوچکترین موارد هم از خود گذشت نشان نمی دهند. نقش منفی و ویران کننده این دسته از مردان در زندگی زناشویی کمتر از نقش زنان نیست، همانطور که "اریک برن" یکی از صاحبنظران در این زمینه می گوید: "در هر بازی و دغدغه همیشه دو طرف لازم است، اگر نمی خواهید بازی کنید، پس اصلاً بازی را شروع نکنید". اگر بخواهیم این مسئله را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. می توان گفت که نباید با گفتن یک حرف و یا جمله بی مورد و نسنجیده دعوا و ناسزاگویی را شروع کنیم.
اگر از طرفی دیدید که چنین دعوایی در حال شروع شدن است بلافاصله از اتاق خارج شوید. با انجام چنین کاری می توانید از ادامه آن دعوا جلوگیری کنید.
اگر متوجه شدید شوهر شما به دنبال شما از اتاق خارج شده تا به دعوا و شکایت ادامه دهد به او بگویید: من هرگز نمی خواهم به این حرف ها گوش دهم و هر بار که تو با من این چنین رفتار می کنی موجب می شوی از علاقه من نسبت به زندگی و خودت کم شود. البته نباید فراموش کنید تا آنجا که ممکن است این حرف ها را آرام و با نزاکت به زبان آورید، تا وضع از آنچه که هست بدتر نشود.
گروهی از مردان کمتر شکایت می کنند. متأسفانه این عده کاری می کنند که به مراتب از نق زدن بدتر و در ویران کردن زندگی نقش عمیقتری دارد. این گروه از مردان، با زنان و فرزندان خود طوری رفتار می کنند که آنها به ندرت جرئت پیدا می کنند حرفی را خلاف میل آنان بزنند و یا اشتباهی را که انجام داده اند عنوان کنند. متأسفانه این دسته از مردان فکر می کنند منظور از اقتدار، صلابت و جوانمردی و بی توجه بودن به حرف زنان است و یا اینکه باید زنان را موجودات معیوب و از نظر فکر و روان ناقص بدانند. متأسفانه در برخی از جوامع این گونه عقاید حاکم است، و موجب تشویق مردان به داشتن چنین عقاید نادرستی می شود. این گروه از مردان هرگز به عواطف و احساسات زنان توجهی نکرده و نقش آنان را در زندگی خود ناچیز می شمارند. اگر شوهر شما جزء این گروه از مردان است، مؤثرترین راه برای جلوگیری از گسترش این گونه عقاید نادرست این است که از او بخواهید زندگی خودش را بدون حضور شما و یا زندگی دوست و همکارش را بدون حضور زنانشان در نظر بگیرند آن وقت خود به پوچ بودن عقاید خود پی می برند.
گاهی مشکلاتی در رابطه با کار یا مسائل دیگر پیش می آید که همسرشما احتیاج به سکوت دارد تا بتواند افکارش را متمرکز کرده و راه حلی برای رفع آن مشکل پیدا کند پس اگر همسرتان گفت: "مرا تنها بگذار" فکر نکنید منظورش این است که نمی خواهد با تو حرف بزند. بلکه می خواهد بگوید در آن لحظه به سکوت احتیاج دارد، نه به مصاحبت.
مطالب مشابه :
صداقت احساسی و نقش آن در زندگی
اوج - صداقت احساسی و نقش آن در زندگی چند نکته دیگر در مورد صداقت احساسی:
راستگویی(صداقت)
صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دلها و مورد دارم تو این وبلاگ در مورد
صدق و راستی در قرآن
تا کسی در صداقت و - در سوره مبارکه احزاب آیات 8-7 میخوانیم که از انبیاء الهی هم در مورد صداقت
جملات زیبا در مورد صداقت و سیاست :
جـمـلات زیـــبـا ( رسول ترک ) - جملات زیبا در مورد صداقت و سیاست : - جملات زیبا.جملات عاشقانه
نقش صداقت و اعتماد در روابط
صداقت احساسي آیـا مـی تـوانـید با همسرتان در مورد احساساتتان صحبت کـنید؟ اگر عصبانی یا
پدر صداقت
گروه شاگردان علی صداقت به جز پدر صداقت نام دیگری در دهانمان نمی چرخد، و هم اینكه او را
داستان فوق العاده آزمون صداقت!
داستان فوق العاده آزمون صداقت اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ
مقاله ای در مورد راستگویی ودروغگویی
مقاله ای در مورد راستگویی ـ شادی شیطان ـ لغزشگاه نفس ـ آراستن باطل ـ دشمنی با صداقت
سایه ات را بشناس تا خودت را بشناسی
چگونه صداقت را در این جامعه پیدا کنیم؟ - سایه ات را بشناس تا خودت را بشناسی -
برچسب :
در مورد صداقت