واحد شماره 3 طرح کرامت - صبر
داستان :
صبر ایوب
ایوب(ع) پیامبر خدا مردی مالدار و ثروتمند بود و فرزندان بسیاری داشت و بدنش سالم و پرقدرت بود. خداوند سبحان خواست او را امتحان کند و او را با سختیها بیازماید. این شد که همه اموالش را از بین برد و خانوادهاش را از او دور کرد. فرزندانش از دنیا رفتند و بدنش دچار بیماری های بسیار شد و یاران و برادرانش از او دور شدند. ایوب در برابر کوه بلایا و مشکلات با صبر و خرسندی ایستاد و پروردگارش را شکر و سپاس گفت. او هنگام از دست دادن فرزندان و داراییاش میگفت : « الحمدلله ... الحمدلله ... »
ایوب ناامید نشد و از طولانی شدن بیماری و بلایش به تنگ نیامد بلکه همیشه با این گفته به سوی پروردگارش رو میکرد: « ربّ انّی مسّنی الضّر و انت ارحم الرّحمین »
« پروردگارا! به رنج و سختی رسید، اما تو مهربانترین مهربانانی. »
پس از زمان زیادی صبر و شکیبایی، خداوند سختیهای ایوب را به کنار زد.
روزی به ایوب فرمان داد که زمین را با پایش بکوبد. ایوب چنین کرد وآب سردی زیر پایش فوّاره زد. ایوب از آن آب خورد و خود را با آن شستشو داد. همان دم بیماری او از میان رفت و سلامتی به او بازگشت. سپس خانواده و داراییاش نیز به او بازگشتند و خداوند در آنها برای او برکت قرار داد.
خداوند ایوب را به خاطر شکیباییاش سپاس گفت و فرمود : « انّا وجدناه صابراً نعم العبد انّه اوّاب »
« به درستی که شما را شکیبا یافتیم، چه خوب بندهای است! به راستی که او از توبه کنندگان است . »
برگرفته از: کتاب 101حکایت اخلاقی
صبر و استقامت :
لقمان در ششمين نصيحت خود به پسرش چنين مىفرمايد: «... واصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور؛ با استقامت و صبور باش، كه اين از كارهاى مهم و اساسى است».
در همه كتابهاى آسمانى، و گفتار همه پيامبران و اولياي خدا و امامان(ع) با تأكيدهاى فراوانى، به صبر و استقامت سفارش شده است، به طورى كه آن را اكسير اعظم و كيمياى كليدمشكلات دانستهاند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصرى را موجب انحرافات و بدبختىهاى ويرانگر مىدانند به قول مولانا:
صد هزاران كيميا حق آفريد كيميايى همچو صبر آدم نديد
صبر و استقامت از واژههايى است كه در قرآن با تعبيرات گوناگون، بيش از دويست بار آمده است، و از مفاهيم بسيار مهمى است كه در سرلوحه دستورهاى سرنوشتساز قرآن قرار گرفته است، در حدى كه پاداش صابران، صلوات و درودهاى پى در پى خداوند معرفى شده، و آنها به عنوان هدايت يافتگان ناميده شدهاند، خداوند پس از آن كه به پيامبر(ص) مىفرمايد: «به صابران مژده بده» پاداش آنها را چنين بيان مىكند: «اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون؛ آنها كسانى هستند كه الطاف و درودها و رحمت پروردگارشان، شامل حالشان شد، و آنها هدايت يافتگان هستند».
لقمان(ع) در بسيارى از حكمتهايش، مسئله صبر و استقامت را مطرح كرده و از انسانها خواسته كه از اين نيروى استوار و پرتوان معنوى كمال استفاده را بكنند، و در پرتو آن به كمالات عالى در همه عرصهها و جنبهها نايل شوند، از جمله در آيه مورد بحث، فرزندش را به استقامت در برابر حوادث تلخ روزگار و مصايب شكننده، دعوت نموده و تذكر مىدهد كه مسئله صبر و استقامت، بسيار بسيار مهم است كه هرگز نبايد آن را در زندگى فراموش كرد. و ممكن است جمله «من عزم الامور» اشاره به اين باشد كه صبر و استقامت نياز به عزم و جزم، و اراده قاطع و محكم دارد، و بدون آن، انسان نمىتواند به موهبت صبر و استقامت برسد، چنان كه اهل لغت، صبر را به مفهوم عزم و اراده و تصميم قوى براى انجام كار معنى كردهاند.
گوشه هايى از صبر پيامبر(ص) و امامان(ع)
1. هيچ پيامبرى مانند پيامبر اسلام(ص) در راه ابلاغ رسالت، آزار و رنج نديد، كه خود در سخنى مىفرمايد: «ما اوذى نبى مثل ما اوذيت؛ هيچ پيامبرى مانند من در راه رسالت، آزار و رنج نديد». در عين حال در تمام زندگى درخشانش، حتى يك مورد پيدا نمىشود، كه اظهار ضعف و عجز كرده باشد و يا در حركت خود سستى نموده باشد، بلكه چون كوهى استوار، با صبر و حوصله بىنظير به راه خود ادامه داد، مثلا در جنگ احد با سختترين مصيبت مثل مصيبت شهادت عمويش حضرت حمزه(ع) مواجه شد، سراسر بدن حضرت على(ع) محبوبترين انسان مورد علاقهاش را پر از زخم ديد، دندانهايش شكست و قسمتهايى از بدنش مجروح گرديد، اما همه اين حوادث تلخ را با تحمل و شكيبايى، بر خود هموار كرد، تا آنجا كه بعضى از اصحاب به او گفتند: «براى دشمن نفرين كن» در پاسخ فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لايعلمون؛ خدايا قوم مرا به راه راست هدايت فرما، چرا كه آنها نادان هستند».
پيامبر(ص) پس از آن كه پسرانش به نامهاى قاسم و عبدالله (طاهر) كه مادرشان حضرت خديجه(س) بود، در مكه از دنيا رفتند، پيامبر(ص) از آن پس ديگر داراى پسر نشد، تا اين كه در سال هشتم هجرت از يكى از همسرانش به نام ماريه قبطيه داراى پسرى شد كه نام او را ابراهيم گذاشت، ولى او پس از يك سال و ده ماه و هشت روز از دنيا رفت، پيامبر (ص) او را در بقيع به خاك سپرد. براى پيامبر(ص) اين مصيبت بسيار بزرگ بود، آن چنان كه اگر بر كوه وارد مىشد، كوه را متلاشى مىكرد، قطرات اشك از چشمانش سرازير شد ولى فرمود: «چشم مىگريد و قلب غمگين مىشود، ولى چيزى (به خلاف شكر و صبر) كه موجب خشم خدا شود نمىگويم». به على(ع) فرمود: به داخل قبر برود و بدن ابراهيم را دفن كند، على(ع) دستور پيامبر(ص) را اجرا نمود، جمعى از اصحاب گفتند: اين كه پيامبر(ص) خودش وارد قبر نشد بيانگر آن است كه داخل شدن پدر به درون قبر فرزندش روا نيست، پيامبر(ص) به آنها فرمود: «چنين كارى حرام نيست، ولى من از اين ايمن نيستم كه شخصى فرزندش بميرد و پيكر او را داخل قبر نهد، و در داخل قبر كفن را رد كند و چشمش به چهره فرزندش بيفتد، و در اين هنگام بر اثر القائات شيطان بىصبرى و بىتابى نمايد، و در نتيجه پاداشش در پيشگاه خداوند نابود گردد».
2. امام حسين(ع) در سختترين شرايط روز عاشورا، خطاب به ياران فرمود: «صبرا يا بنى عمومتى، صبرا يا اهل بيتى، لا رأيتم هوانا بعد هذا اليوم ابدا؛ اى پسر عموهايم و اهل خانهام، صبر كنيد، كه بعد از امروز هرگز ناراحتى نخواهيد ديد».
و خودش آن چنان صبور و استوار بود كه حميدبن مسلم خبرنگار كربلا مىگويد: «فوالله ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه، اربط جأشا، و لا امضى جنانا منه؛ سوگند به خدا هرگز مرد مغلوب و گرفتارى را نديدم كه فرزند و خاندان و يارانش كشته شده باشند، و در عين حال دلاورتر و استوارتر از آن حضرت باشد».
و در فرازى از مناجات خود در لحظات شهادت به خدا عرض مىكرد: «صبرا على قضائك يا رب؛ پروردگارا! بر قضاى تو صبر و استقامت مىكنم».
3. مفضلبن عمر يكى از شاگردان برجسته امام صادق(ع) پسرى به نام اسماعيل داشت، كه از دنيا رفت، امام صادق(ع) فرزندش موسىبن جعفر(ع) را نزد او براى تسليت فرستاد، و فرمود: «سلام مرا به مفضل برسان و بگو: مصيبت مرگ فرزندم اسماعيل را به من خبر دادند، صبر كردم، تو هم مانند ما صبر كن، ما هر كارى را كه خدا اراده كند، همان را مىپسنديم، و تسليم فرمان او هستيم».
هنگامى كه امام صادق(ع) در بستر رحلت قرار گرفت، يكى از اصحاب به بالينش آمد، وقتى كه بدن رنجور و اندام لاغر امام را ديد بىاختيار گريه كرد، امام به او فرمود: چرا گريه مىكنى؟ او عرض كرد: آيا من شما را با اين وضع بنگرم و گريه نكنم؟ امام فرمود: «گريه نكن، همه نيكىها به مومن عرضه مىشود، اگر كسى كه مومن باشد همه اعضايش قطعه قطعه شود، براى او خير است، و اگر مالك شرق و غرب شود نيز براى او خير است».
4. حضرت زينب(س) قهرمان صبر و استقامت اگر در ماجراى كربلا گريه مىكرد، گريه عاطفى و فرياد دادخواهى و نهى از منكر، و رسوا نمودن دشمن بود، او آن چنان صابر و شاكر و توانمند بود كه در مجلس شاهانه ابن زياد، با كمال قاطعيت گفت: «ما رأيت الا جميلا؛ جز زيبايى چيز ديگرى نديدم... اى پسر مرجانه به روز قيامت توجه كن و ببين در آنجا چه كسى مغلوب است و چه كسى پيروز».
سخنان زينب(س) در آن مجلس، آن چنان شورانگيز و پرهيجان بود، كه ابن زياد براى حفظ آرامش ظاهرى، مجبور شد كه دستور دهد آن حضرت و همراهانش را در كنار مسجد كوفه، در يك محوطه بستهاى زندانى كردند.
۵. امام حسن عسكرى(ع) در نامهاى كه براى علىبن بابويه قمى (متوفاى 329) نوشت، چندين بار او و شيعيان را به صبر و استقامت دعوت مىكند، در يك فراز مىفرمايد: «بر تو باد به صبر و انتظار فرج» و در فراز ديگر مىفرمايد: «اى شيخ و مورد اعتماد من، صبر كن و همه شيعيانم را به صبر و استقامت فراخوان».
محدث قمى پس از نقل اين نامه، مىنويسد: در اين نامه، بسيار سخن از صبر و استقامت به ميان آمده، زيرا استقامت پيامدهاى درخشانى دارد، از جمله به فرموده امام باقر(ع): «بهشت به رنجها و استقامت، پيچيده شده است». (يعنى با تحمل رنجها و استقامت در برابر بلاها، مىتوان به مقامات بهشت رسيد).
براى تكميل سخن، حكايت بوذر جمهر را يادآورى مىكند كه روزى شاه ايران (انوشيروان) بر بوذرجمهر (حكيم خبير آن عصر) غضب كرد و او را در خانه تاريك، زندانى نمود، و فرمان داد تا او را ؛در آن جا به غل آهنين ببندند، بوذرجمهر چند روز در اين حال سخت باقى ماند، انوشيروان اشخاصى را نزد او فرستاد كه از احوال او جويا شوند، ولى آنها وقتى نزد او مىآمدند، او را با چهره گشاده و شاد مىديدند، از او پرسيدند علت چيست كه شاد هستى؟
بوذرجمهر در پاسخ گفت: من معجونى تركيب يافته از شش چيز درست كردهام، كه در پناه آن، شاد هستم، پرسيدند آن معجون چيست؟ گفت: آن معجون از اين شش چيز تركيب يافته:
1. اطمينان به خدا
2. مقدرات الهى انجام مىشود.
3. صبر و استقامت
4. اگر صبر نكنم، از بىتابى كارى ساخته نيست.
5. فكر كردم كه سختتر از اين حالى كه اكنون در آن هستم نيز وجود دارد.
6. از اين ستون تا ستون ديگر فرج است! اين خبر به انوشيروان رسيد، انوشيروان او را آزاد نموده و احترام بسيار به او كرد.
احاديث در رابطه با صبر:
* مولا علی (ع) فرمودند : صبر آن است که انسان مصیبتی را که به او می رسد ، تحمل کند و خشم خود را فرو برد .
* امام علی (ع) فرمودند: ریشه صبر ، ایمان نیکو و عقیده استوار به خداوند است.
* امام علی (ع) فرمودند : صبر یا بر مصیبت است ، یا بر اطاعت خدا ، یا در مقابل معصیت است ، که قسمت سوم صبر که در مقابل معصیت است از دو قسمت قبلی با ارزش تر است.
* رسول خدا (ص) فرمودند : صبر چهار شعبه دارد : اشتیاق ، هراس ، وارستگی و انتظار . پس هرکس مشتاق بهشت است باید از شهوات بیرون برود.و کسی که از آتش می ترسد باید از گناهان برگردد ، و کسی که نسبت به دنیا زهد می ورزد ، باید گرفتاری را سبک بشمارد ، و کسی که در انتظار مرگ است باید در کارهای خوب بشتابد.
* امام علی (ع) فرمودند : صبر در کارها همانند سر در بدن است ، همانطور که وقتی سر از بدن جدا شود ، بدن فاسد می شود ، هنگامی هم که صبر از کارها جدا شود کارها تباه می شود.
* رسول خدا (ص) فرمودند : بر تو باد علم ، که علم دوست مومن است ، و بردباری وزیر مومن است ، و خرد راهنمای اوست ، و عمل سرپرست او ، و مدارا کردن پدر او ، و ملایمت برادر او ، و صبر امیر سپاهیان اوست.
* مولا علی (ع) فرمودند : قویترین دشمن سختیها صبر و شکیبایی در برابر آنهاست.
* امام علی (ع) فرمودند : همیشه همراه صبر و شکیبایی باشید که آن ستون ایمان و قوام کارهاست.
* رسول خدا (ص) فرمودند : چه نیکو سلاحی است صبر و دُعا برای مومن.
* امام باقر (ع) : بهشت آمیخته به سختیها و صبر و بردباری است ، پس هرکس در دنیا بر سختی ها شکیبا و صبور باشد ، وارد بهشت می شود و جهنم آمیخته به شهوات و خوشگذرانی هاست . پس هرکس خواسته ها و شهوات نفس خود را تامین کند ، وارد آتش می شود.
* امام علی (ع) فرمودند : صبر ضامن پیروزی است.
* پیامبر خدا (ص) فرمودند : صبر و شکیبایی گنجی از گنجهای بهشت است.
* امام صادق (ع) فرمودند : عاقبت صبر و شکیبایی خیر است ، بنابراین صبر کند ، تا پیروز شوید.
شعر :
نام شعر : عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
همان اول که اول ظلم رامی دیدم از مخلوق بی وجدان‘
جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگرویرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
که درهمسایه چندین گرسنه چند بزمی گرم عیش ونوش می دیدم‘
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم برلب پیمانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
که می دیدم یکی عریان ولرزان‘
دیگری پوشیده ازصد جامه رنگین‘
زمین وآسمان راواژگون‘
مستانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
نه طاعت می پذیرفتم‘
نه گوش ازبهراستغفاراین بیدادگرها تیزکرده‘
پاره پاره درکف زاهد نمایان سجه صد دانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
برای خاطرتنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان‘
هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو آواره و دیوانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان‘
سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
به عرش کبریایی‘
با همه صبر خدایی‘
تا که می دیدم عزیزنابجایی‘
نازبریک ناروا گردیده‘
خواری می فروشد‘
گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
اگرمن جای او بودم!!
که می دیدم‘
مشوش عارف وعامی
‘زبرق فتنه این علم عالم سوزمردم کش‘
به جز
اندیشه عشق وفا
‘معدوم هرفکری دراین دنیای پرافسانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد‘
چرا من جای او باشم!!
همین بهترکه اوخود جای خود بنشسته وتاب تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
‘وگرنه من به جای اوچوبودم!یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل وفرزانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!!!
عجب صبری خدا دارد!!!
انديشه هاي جاويد :
بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است.
پایه ی نیك فرجامی و رستگاری بر صبر استوار است.
پرهیزگاری و بی طمعی و بردباری چیزهایی است كه زندگانی با آنها آسان می شود.
بردباری بهترین وسیله برای دفع هر نوع ناراحتی است.
اشخاص شریف و درد كشیده ای وجود دارند كه با حداقل مهربانی قادرند رنج و درد خود را با شكیبایی تحمل كنند.
بردباری ، بزرگ ترین استعداد فكر و ذهن آدمی است .
كاملاً معتقد باشید كه هر فردی می تواند مرد بزرگی بشود، به شرط آن كه با نیروی اراده و صبر و شكیبایی كارها را انجام دهد .
با صبر و بردباری ، برگ توت تبدیل به پیراهن ابریشمی می شود.
با بردباری می توان بیش از خشم نتیجه گرفت.
جهان متعلق به افراد صبور است.
ضرب المثل درباره ي صبر :
براي عروسي صبر كن تا دعوتت كنند، براي تشييع جنازه دعوت نكرده برو. «ضرب المثل بلغارستاني»
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر، نوبت ظفر آيد
بگذرد اين روزگار تلختر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آيد
صبر در اشعار فارسی :
زين پيش صبر بود دلم را قرار نيز يا رب كجا شد آن همه صبر و قرار من
هلالي جغتائي
صبر بر جور فلك كن تا برآئي رو سفيد دانه چون در آسيا افتد تحمّل بايدش
صائب تبریزی
گر بي تو يك دو روز صبورم عجب مدار چون شاخ نوبريده ندارم خبر هنوز
مسيح كاشاني
گر اين كاروان گردد امشب روانه بسي ناقة صبر در گل نشيند
صحبت لاري
گويند سنگ، لعل شود در مقام صبر آري شود و ليك به خون جگر شود
حافظ
اين همه شهد و شكر كز سخنم ميريزد اجر صبري است كز آن شاخ نباتم دادند
حافظ
غصّهام ميكشد اي دل سخن صبر مگو وه چرا گوئي از آن كار که نتواني كرد
امير خسرو دهلوي
گويند كه صبر آتش عشقت بنشاند زان سر و قد آزاد نشستن كه تواند؟
خواجوي كرماني
گفته بودي صبركن تايك شب اميدت برآيد وه كه در اميد يك شب صبر كردم روزگاري
ابوتراب حلبي
يا من ناصبور را سوي خود از وفا طلب يا تو كه پاكدامني صبر من از خدا طلب
اهلي شيرازي
نه صبر و نه قرار و نه اميد وصل يار چون من كسي به كام دل روزگار نيست
عرفي شيرازي
راست گفتي که فرج يابي اگر صبر كني صبر نيك است كسي را كه توانائي هست
سعدي
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبـــــــر نوبت ظفر آيد
سعدي
عشق آمد و صبر از دل ديوانه برون رفت صد شكر كه بيگانه از اين خانه برون رفت
ضميري اصفهاني
جانم به لب رسيده و چشمم به راه دوست با مرگ و انتظار عجب در كشاكشم
غبار همداني
مطالب مشابه :
تقدیر از هیئت مذهبی باب الحوائج (ع) شهرک اباتر صومعه سرا
روحانیون هجرت. اخبار در بخشي از تقديرنامه آمده است :
نامه پیامبر اکرم به خسرو پرویز، پادشاه ایران
متن تقديرنامه. به سلطنت رسیده و 32 سال پیش از هجرت پیامبر بر تخت متن نامه
واحد شماره 3 طرح کرامت - صبر
واحد شماره 3 طرح متن تقديرنامه. اين كه در سال هشتم هجرت از يكى از همسرانش به نام
زندگينامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آيت الله العظمى خامنه اى
كتاب راهنماي طرح كرامت کلاس های چند متن تقديرنامه. وبلاگ علمی وآموزشی
برچسب :
متن تقديرنامه طرح هجرت