لحظه های حقیقی

 مدت زیادیه که از وب نویسی و وب گردی و کامنت و جواب کامنت و... خسته شدم و قلمم هم که کلا قفل شده. مطلب توی ذهنم هست اما واژه نمی شه. نمی دونم این حالت تا چند وقته دیگه طول می کشه. شاید زود حل بشه و شاید هم نه. به هر حال از دوستایی که میان و سر می زنند و به این صفحه لطف دارن ممنونم و متاسفم اگر اون طور که باید پاسخ گوی لطفشون نیستم...

اما حالا که برگشتم یه سری بزنم ومطلبی بذارم بیشتر از همه فقط به خاطر ثبت یک اتفاق زیبا بود، یکی از روزهای فراموش نشدنی بین تمام این روزهایی که با بی حاصلی و بی خبری می گذره. روزی که توش پر از خبر بود، پر از عشق و پر از حس یکی بودن و وحدت...          


       se1fdj1fqz0oukrzvqug.jpg

یه خونه ای هست که ما معمولا هفته ای یک بار توش جمع می شیم. یه خونه ای که توش همه چی بوی صلح و آرامش و امنیت می ده. اونجا کسی از پول و خونه و مدل ماشین و سفر خارجی و مد و اطلاعات الکی و زائد و منم منم های کاذب حرف نمی زنه. کسی دانش خورد نمی کنه. هر کی اگر هم نخواد انگار مجبوره که خود واقعیش باشه، چون اونجا همه چی واقعیه! خونه ی بی ریایی که توش دروغ نیست، غیبت نیست، بد بینی و بد خواهی و بدگویی نیست، ترس و غرور و دوز و کلک نیست... خونه ای که ما اونجا حداقل برای چند ساعت بدون نقابیم و سعی می کنیم دنیا و آدم ها رو بدون رنگ ها و حجاب ها ببینیم.

توی این خونه گاهی لحظه هایی تجربه می شه که حس می کنی تمام حقیقت، قلبتو پر کرده. برای چند ساعت احساس می کنی که از تمام دنیا و اهل دنیا بی نیازی و اینقدر ارضا شدی که دیگه هیچ چیز این دنیای پر آب و رنگ به دهنت مزه نمی ده. یکی از این لحظات زیبا رو باز هفته پیش روز تولد یکی از دوستان دوست داشتنی و نازنین گروه تجربه کردیم. فاطی جون ، با یک جون جدا نشدنی از اسمش، که عزیز دل همه ی ماست و امسال خیلی حس خوبی به روز تولدش نداشت. دوست نداشت غیر از ما کسی تولدش رو براش جشن بگیره یا بهش تبریک بگه. تنها چیزی که دلش می خواست این بود که توی روز تولدش یک بار دیگه پوست دست مادرش رو که فوت کرده لمس کنه ... ما هم تصمیم گرفته بودیم که روز تولدش یک کار جدید و نو بکنیم و نذاریم این روزهم مثل تولد های قبلی بوی تکرار بده . هر چند منو یکی از بچه ها خیلی امیدوار نبودیم که نقشه سعیده عزیزم برای این کار نو عملی بشه اما به هر حال گفتیم چیزی رو از دست نمی دیم و امتحانش کردیم. حالا بماند که نقشه چی بود و چقدر ماهرانه فاطی جون رو گول زدیم و سر کارش گذاشتیم و لحظه های آخر هم که بنده خدا حسابی ترسیده بود، اما وقتی با فشفشه و برف شادی یهو غافل گیرش کردیم نمی تونم توصیف کنم که چقدر هیجان زده و خوشحال شد. این قدر که می گفت بهترین جشن تولد زندگیم بود و من امروز احساس کردم خوب و دوست داشتنی ام... تولد ما با خنده و جیغ و داد شروع شد و با گریه تموم شد. گریه ای که از بلند ترین خنده ها شاد تر بود. وقتی ما هر کدوم کارت های تبریکمون رو برای فاطی جون می خوندیم از خوشحالی به گریه افتاده بود و من شونه هاش رو نوازش می کردم. و خیلی حس زیبایی بود وقتی در لحظات آخر گفت من امروز توی دست های هانیه دستای مادرم رو حس کردم و فکر می کنم خدا دعای من رو برآورده کرد...

                 l744ov05vuzpu4ciq0ds.jpg

اون روز ما هر چی حس کردیم عشق بود، عشقی که هیچ توقعی توش نبود و فقط شاد شدن فاطی جون عزیز تنها پاداش ما بود. ما فقط نیت کرده بودیم و انگار همه کائنات به ما کمک کرد که این اتفاق به کامل ترین و زیباترین شکل رخ بده. من خودم هم باورم نمی شد بتونم این قدر خوب فیلم بازی کنم و از اون ور هم یک خانوم بزرگ و تیز و دقیق به این راحتی گول بخوره! فکر می کنم همه ش کار خدا بود چون نیت ما واقعا خداگونه بود...

حالا فکر میکنم چقدر از این لحظه های حقیقی توی زندگیمون کم داریم، چقدر اجازه می دیم روز ها تکراری و خسته کننده بگذره و چقدر فرصت عشق دادن به اطرافیانمون رو از دست می دیم... و من نمی دونم واقعا چی می تونه جای این لحظات رو برای روح ما پر کنه...

پ ن : این مطلبو تقدیم میکنم به فاطی جون عزیزم و درخشش زیبای چشم های سبزش که اگر به دنیا نمی اومد دنیا چیز خیلی لطیفی کم داشت...

 

 


مطالب مشابه :


شب های معنوی قــــدر.........

دختری با حرف های قشنگ - شب های معنوی قــــدر - - دختری با حرف های قشنگ




سیزده رفتار اشتباه

گنج های معنوی، اخلاقی و تربیتی - سیزده رفتار اشتباه - شرحی بر دعاها، سخنان حکیمانه و نکات




مهارت های معنوی 1

معلی - مهارت های معنوی 1 - بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا




لحظه های حقیقی

انسان معنوی - لحظه های سفر خارجی و مد و اطلاعات الکی و زائد و منم منم های کاذب حرف نمی




شعری زیبا از(مثنوی معنوی )

شعرهای ناب - شعری زیبا از(مثنوی معنوی ) - بهترین اشعار از بهترین شعراء




آرایه های ادبی

الف ) بدیع علمی است که به باز شناسی آرایه های لفظی و معنوی می پردازد . (واج آرايی در حرف «م»)




تبعیض جنسیتی زیارتی !!!

حرف های یک ذهن - تبعیض جنسیتی زیارتی !!! هستند و هر دو قدرت های معنوی خاصی داشتند و دارند .




مریم امینی، همسر شهید آوینی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران:

نوگرایی معنوی ولی به این معنی نیست که چون طرف فرج سرکوهی است نباید حرف های او را شنید.




دریافت کتاب مثنوی معنوی

نوشته های من. نوشته چرا بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف دارد؟ دانلود کتاب مثنوی معنوی بر




مولانا و مثنوی معنوی

ْطرفه - مولانا و مثنوی معنوی - حرف های خودمانی




برچسب :