من دیگه خسته شدم بس که بچه ام مامانیه !
آرتاخان خیلی مامانیه و من از این موضوع شاکی ام . یعنی در واقع هر چیزی حدی داره و آرتاخان حد و حدود حالیش نمی شه .
دیروز که بعد از یک روز کاری به خونه اومدم با " هیس . . . هیس " مامانی روبرو شدم که " می خوایم آرتا رو بخوابونیم تا بتونیم بریم استخر " . مامانی و آریانا تصمیم گرفته بودن برن استخر و خب ! آرتاخان که همیشه پایه ی استخره !!! مگه می ذاشت . بنابراین تصمیم گرفتن به دو علت بخوابوننش : 1- خودشون بتونن از خونه بیرون برن 2- من بتونم آسایش داشته باشم .
بعد از خروج دو تفنگدار ! از خونه یه بیست دقیقه ای طول کشید تا به اتاق آرتاخان برم . اونجا هم دقیقا یه بیست دقیقه ای زل زدن به چهره ی معصوم و خوابیده ی آرتاخان طول کشید می کنه به عبارتی چهل دقیقه ؛ پنج دقیقه هم به خاطر اینکه مشتری هستید – تا خوابم ببره – اینم چهل و پنج دقیقه خدا بده برکت ، طول کشید تا پلکای بد مصبم رو هم بره .
عرض کردم معصوم ! یه معصوم می گم یه معصوم می شنوید ! چشمامو باز کردم و دیدم آرتاخان که بعد از یکی دو بار غلت زدن با تعجب به این غول بی شاخ و دم که کنارش خوابیده – و انگار اصلا در طول زندگیش ندیده ش – نگاهی انداخت و بعد ناگهان دهان مبارک رو باز کرد و در ضمن گریه آکورد " مامانی " رو هم سر داد .
نگاهی به ساعت انداختم . دیدم مجموعا بیست دقیقه خوابیدم ولی در واز نو پرابلم . خواب مهم نبود مهم وضعیتی بود که بوجود اومده بود . آرتا به هیچ وجه ساکت نمی شد . در رو باز کرده بود و در همون حالیکه به راه پله خیره شده بود بدون وقفه گریه می کرد و مادرش رو صدا می کرد . هیچ جور نتونستم ساکتش کنم . اصولا راضی نبود قیافه ی نحس منو تو ده کیلومتریش ببینه چه رسد به اینکه تو بغلم آروم بگیره .
اومدم تو هال و درست مقابل راه پله دراز کشیدم تا فقط مطمئن بشم خطری متوجهش نیست وگرنه برای آروم کردنش هزار وعده و وعید بی فایده بود . تلویزیون رو روشن کردم . اتفاقا کارتون نشون می داد اما حتی کارتون گوسفند و سگ هم نظرش رو جلب نکرد .
آرتاخان همینکه دید هزاری گریه کردنش یه مامانی براش نداره به " مامی " راضی شد . حالا هی داد می زد " مامی . . . مامی جون " و مامی هم که در خواب ناز بود .
آرتاخان خسته شد . مثل هر مرد زحمت کش دیگه ای که تلاش بی وقفه می کنه خسته شد . بنابراین روی پادری نشست و بعد از چند ثانیه دراز کشید . . . آخه آرتاخان حسابی خوابش هم می اومد . دیگه گر گرفتم . عصبانی بلند شدم و با فریاد گفتم که باید بیاد تو . البته هیچ فایده ای نداشت بنابراین متوسل به زور شدم . آوردمش تو خونه ؛ در رو قفل کردم که با واکنش شدیدش روبرو شد . اونقدر ضجه زد که دل سنگم به حالش سوخت و مجبور شدم در رو باز کنم البته ازش قول گرفتم که دیگه روی پادری نشینه .
ناله های آرتاخان برای " مامی " باعث شد ابتدا تلفنی و سپس با در زدن مامی رو از خواب بیدار کنم . باز شانس آوردم که مامی خونه بود . با آرتا رفتیم پایین و هرچی مامی اصرار کرد که برم بگیرم بخوابم قبول نکردم که نکردم . همونجا موندم تا آرتا یواش یواش حالش بهتر شد و موضوع " مامانی " رو فراموش کرد .
یکی دو ساعت بعدش هم مامانی و آریانا رسیدن و طوفان کاملا فروکش کرد .
خب ! که چی ؟
من مخالف بچه داری نیستم . هیچ مشکلی هم نیست که با آرتاخان تو خونه باشم و مامانی به کارش برسه . وقتی با آرتاخان هستم نه خواب و نه کار هیچ کدوم برام اهمیتی نداره. مشکلی که این وسط وجود داره اینه که آرتاخان مامانش رو می خواد و من تو این وضعیت حسابی دستپاچه می شم . به هیچ صراطی مستقیم نمی شه و هیچ جور نمی شه قانعش کرد . من و آرتاخان نمی تونیم با هم تنها باشیم چون . . . هردومون دیوونه می شیم . نمی دونم چه سریه که مادربزرگها می تونن خیلی خوب از پسش بر بیان اما من نه . . . به هر حال هرکی یه مهارتی داره . . . من هم تو پر کردن جرز دیوار ماهرم . . . حتما شنیدید که . . . می گن یارو به درد لای جرز می خوره . . . خب ! این هم مهارتیه دیگه .
مطالب مشابه :
دوخت پادری شبه قالی
تزئین اتاق عقد و جهیزیه ی عروس و سفره عقد و تزئین حمام برای بچه دوخت پادری شبه
عکس های اتاق سارای
این در اتاق ( پادری و قالی که شما موهاشو سیخ کرده تا خفن تر بشه قرطیه بچه ام
چند نمونه پادری جذاب
طرح واثر - چند نمونه پادری جذاب - طرح واثر. چند نمونه پادری اتاق شماره 18 بچه های
یادگیری زبان کودک Dunstan
لباس فانتزی زنبور برای بچه. تزئین اتاق عقد و جهیزیه ی دوخت یا درست کردن انواع پادری و
پادری با سنگ
دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - پادری با سنگ - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از هر دری
آموزش نقشه خوانی قلاب بافی همراه فیلم و عکس
تزئین اتاق عقد و جهیزیه ی عروس و تزئین حمام برای بچه دوخت یا درست کردن انواع پادری و
روميزي
لباس فانتزی زنبور برای بچه. درست کردن انواع پادری و اموزش - تزئین منزل - تزئین اتاق
من دیگه خسته شدم بس که بچه ام مامانیه !
از خونه یه بیست دقیقه ای طول کشید تا به اتاق بنابراین روی پادری نشست و من مخالف بچه
آشنایی با ایدههای کمخرج در دکوراسیون...وبلاگ دکوراسیون و تزئینات
دکوراسیون اتاق بچه نکنیم چون دائم در حال لیز خوردن و جابجا شدن میباشد ولی وجود پادری
برچسب :
پادری اتاق بچه