مريم حاتمي، شاعر جوان كرمانشاهي درگذشت
نوشتن درباره مرگ يك شاعر سخت است... اصلا نوشتن درباره مرگ سخت است، چه برسد به اينكه بخواهي درباره از دست رفتن يك دوست، يك شاعر، يك بانوي جوان بنويسي.
مريم حاتمي شاعر خوبي بود. نه اينكه بخواهم به عادت مرسوم پس از مرگش آسمان ريسمان به هم ببافم و يكي را هزار تا كنم!
اين را ميگويم، چون
حتي اگر بخواهيم به جوايز ادبي بياعتنا باشيم و رتبههاي برتر و مقامهاي
متعدد او را در كنگرهها و جشنوارههاي مختلف ادبي كشور ناديده بگيريم،
تنها مجموعه شعر چاپ شدهاش، گواه اين ادعاست كه مريم حاتمي شاعر خوبي
بود.
آشنايي من با مريم حاتمي و شعر او به سالهاي
82
ـ 1381 و دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران بازميگردد كه او
كارشناسي علوم سياسي ميخواند و من در مقطعي بالاتر در رشته حقوق تحصيل
ميكردم.
همان ايام با تعدادي از دوستان شاعر، حلقه ادبي دانشكده حقوق را راه انداخته بوديم كه به علت عدم همكاري مسوولان وقت و كمبود جا و امكانات، چندان به درازا نكشيد. مدتي بعد من پاياننامهام را ارائه دادم و او هم براي كارشناسي ارشد روابط بينالملل راهي دانشگاه علامه طباطبايي شد.
اما هيچ كدام از اينها باعث نشد كه در شب شعرهاي مختلف و جلسات پنجشنبههاي پاتوق فرهنگي آبان، شنيدن شعرهايش را از دست بدهيم.
مجموعه غزلهايش با نام اشكهاي گلآلود يك الهه در سال 1384 چاپ شد. مجموعهاي از شعرهاي سپيد و مجموعه ديگري از غزلها و رباعياتش را يكي دو سالي ميشد كه براي چاپ كنار گذاشته بود، اما چاپ كردن كتاب شعر در روزگار نامهربان با ادبيات، شكستن شاخ ديو سپيد ميخواهد! كاري كه مريم حاتمي فرصت انجامش را پيدا نكرد.
مريم حاتمي تواضع
ديرياب غريبي داشت. هيچ وقت پيشنهاد دوستان شاعر براي برگزاري جلسات نقد و
بررسي مجموعه شعرش را نپذيرفت. هيچ وقت مصاحبه يا گفتگويي نكرد. حتي
مواقعي كه جايزه اول جشنوارهاي را كسب ميكرد، بسختي ميشد براي ايستادن
كنار ديگر برندهها و گرفتن عكس يادگاري، متقاعدش
كرد.
سختگيري رشكبرانگيزي داشت در ادبيات و هرچه نوشت براي خودش بود و بندرت وارد فضاي تكراري و سفارشي ادبيات شد.
رنج اين واقعه تلخ و مرثيه وار بودن اين يادداشت، اجازه اين را نميدهد كه بتوانيم نقادانه و جدي ـ هرچند دير ـ شعرهاي مريم حاتمي را بررسي كنيم.
حرف زدن در مورد غزلهاي چاپ شده قديمي و كارهاي چاپ نشده او ـ كه اميدوارم هرچه زودتر به همت اهالي ادبيات و متوليان فرهنگي به چاپ برسند ـ بماند براي بعد...
درباره شعرهاي او بسيار خواهند نوشت. شكي نيست! مريم حاتمي شاعري نيست كه بتوان به اين راحتيها فراموشش كرد؛ چرا كه او به معني واقعي كلمه شاعرانه زندگي كرد و شاعرانه بدرود گفت.
در ادامه با هم یک غزل از مجموعه شعر اشكهاي گلآلود يك الهه سروده روانشاد مريم حاتمي را ميخوانيم.
عيد هزار و سيصد و هشتاد... نيستي
مرگ هزار خاطره در باد... نيستي
آقا دوباره پنجرهات را كه بستهاي
بر شاخه شاخه شاخه شمشاد... نيستي
دارد براي آمدنت دير ميشود
ارديبهشت رفته و خرداد نيستي
هي ساده! هي صبور! صميمي سربه زير
ما را دوباره بردهاي از ياد... نيستي
تقويمهاي كهنه خود را ورق بزن
حتي دوشنبه پنجم مرداد نيستي
ديگر براي قصه شيرين كوچكت
از من قبول كن كه تو فرهاد نيستي
**
حامد ابراهيمپور/ جامجم
مطالب مشابه :
شعر مرگ
مرگ: مرگ در قلب من است. مرگ در ذهن من است. مرگ هم راز و هم آواز من است. لحظه ای از بدنم دور نمی
چرا از مرگ میترسید
چرا از مرگ میترسید . فریدون مشیری ** چرا از مرگ میترسد چرا ازین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
مــــــــــــــرگ و یاد(شعر)
مــــــــــــــرگ و یاد(شعر) وقت دفــــن مـــرده، مردن را ببین تـــا ببـینی مــــرده ی
مريم حاتمي، شاعر جوان كرمانشاهي درگذشت
مريم حاتمي، شاعر جوان نوشتن درباره مرگ يك آشنايي من با مريم حاتمي و شعر او
حدیث مرگ در شعر
حدیث مرگ در شعر به قول فردوسی مرگ نه پیر میشناسد و نه طفل و جوان: دم مرگ چون آتش
شجاعت...
♫♪♫شعر،شعر،شعر - شجاعت - من از مرگ ماهی ها میترسم . و گرنه درد دل هایم را به دریا می گفتم
همدردی مرگ جوان
وبلاگ شخصی حاج امیر صحرانورد - همدردی مرگ جوان - مطالب شخصی و مذهبی و مراسمات مولودی و
شعر سنگ قبر
شعر سنگ قبر ۷۳. جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر شعر سنگ قبر ۹۴. در مرگ حیات اهل داد و دین
برچسب :
شعر مرگ جوان